فقر، علل و راه کارها (1)


 

نویسنده: استاد لبیب بیضون




 
چكيده:
مفهوم فقر در آثار دینی مورد توجه قرار گرفته و در زمان های مختلف اشکال گوناگون به خود می گیرد. فقر در فرهنگ دینی، نیز معانی چندی دارد: فقر مطلق همگانی و فقر به عنوان یک نیاز روحی.
بر روی هم، فقر مذموم و ممدوح، دو نوعی هستند که از مفهوم اصلی استنباط می شوند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) ابواب فقر را مورد دقت قرار داده اند و مزایا و معایب آنها را گوشزد نموده اند. واقعیت فقر چیست؟ فقیر حقیقی کدام است؟ فقر گاهی دارای علل تکوینی است و گاهی واجد علل ذاتی می باشد.
سخنان بزرگان و سیرۀ انبیاء الهی ترجمان حقیقی فقر است. توجه به مفهوم زهد به درک مفهوم فقر کمک می کند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) شخصیتی است که فقر را به خوبی می شناخت و لذا مراقب اعمال خود بود.
اما تربیت یافتگان مکتب امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز هر یک مبارزان عقیدتی بودند و استثمار، بندگی و فقر انسان ها را تحمل نمی کردند. و ابوذر اینگونه بود.
در نگرش اسلامی اصل مال از آن خداوند است و آدمی بدان وسیله آزموده می شود. البته آفریدگار انسان، امر معاش وی را سامان می دهد اما استحقاق بر بیشتر از آن با تلاش و کار حاصل می شود و امام در این میان فرد را به اعتدال در کسب مال فرا می خوانند. به علاوه، تربیت دینی درجاتی را برای فقر قائل می شود که بی حرمتی به فقیر مورد ملامت قرار می گیرد.
در مقابل علل تکوینی فقر که از سوی خداوند سبحان پدید می آید، علل ذاتی را عامل انسانی موجب می شود. براین اساس می توان با انجام برخی امور، روزی را افزایش داد. علل اجتماعی را نیز باید در کنار سایر عوامل فقر ذکر نمود، ظلم، فسق و فجور و بی عدالتی از جمله آنهاست.
 

کلید واژه ها:
 

فقر، ثروت، قناعت، زهد، عدالت، انسان، مال، دنیا، روزی، آزمون، ظلم

فصل اول
 

فقر چیست؟ تعریف فقر و فقیر
 

فقر در لغت به معنای چیزی است که استخوان پشت را می شکند، و فقیر کسی است که استخوان پشتش شکسته شده است. امّا فقیر در اصطلاح کسی است که قوت و غذای سال را برای خود و خانواده اش، چه به طور بالقوّه و چه بالفعل، دارا نباشد. منظور از بالقوّه زمانی است که شخص، نه حقوق ماهیانه داشته باشد و نه منبع درآمدی که در طی سال، چندین بار برای او درآمدی ارسال شود.
حالت میان فقر و ثروت، کفاف نامیده می شود؛ یعنی انسان به اندازۀ کافی و نه بیش از آن را دارا باشد. فقر فقط از لحاظ مالی نیست؛ بلکه به فقر علمی، فقر روحی، فقر دینی و فقر توانایی نیز اطلاق می شود. همۀ این موارد، به معنای فقدان چیزی و نیاز به آن است.

مراتب و درجات فقر
 

در قرآن، آیات بسیاری آمده است که فقیر و مسکین را یادآوری می کند؛ از جمله، آیۀ زکات است که مصارف زکات را بیان می کند؛ آنجا که می فرماید:
«همانا صدقات برای فقراء و مساکین و عاملین گردآوری آن است» (1)
این آیه دلالت دارد بر اینکه فقیر، غیر از مسکین است. البته دربارۀ تفاوت میان این دو و اینکه کدام یک نیازمندتر و بینواتر است، اختلاف نظر وجود دارد.
در مجمع البحرین، ج 3 (مادۀ فقر)، شیخ طوسی در پایان می گوید:
وضعیت مسکین از فقیر بدتر است؛ به جهت این قول خداوند متعال که می فرماید:: «أو مسکیناً ذامَترَبَة» (یا مسکین خاک نشین...) و «ذو متربه» (خاک نشین) به کسی اطلاق می شود که از شدت احتیاجش بر روی خاک افتاده است، در این باره مطلبی واضح تر از روایتی که در صحیح عبدالله بن مسکان به نقل از أبی بصیر دربارۀ فرق میان فقیر و مسکین آمده است، وجود ندارد.
أبی بصیر می گوید: از امام جعفر صادق (علیه السلام) دربارۀ این سخن خداوند متعال که: «إنِما الصّدقات للفقراء و المساکین...» - صدقات برای فقرا و مساکین و... است – سؤال کردم. ایشان (علیه السلام) فرمودند: فقیر کسی است که از مردم درخواست نمی کند و مسکین از او نیازمندتر و «بائس»، بینواترین آنهاست. (2)
بنابراین فقیر کسی است که نه چیزی دارد و نه درخواست می کند، و این مصداق سخن خداوند متعال است که می فرماید:
«[صدقه ها] برای نیازمندانی است که در راه خدا بازداشته شده اند و نمی توانند [برای جستن روزی] بر روی زمین سفر کنند. انسان ناآگاه به خاطر خویشتن داری و حیاء آنها توانگرشان می پندارد و تو آنها را از چهره هایشان می شناسی. از مردم به اصرار چیزی درخواست نمی کنند، و هر آنچه از خوبی انفاق کنید، خداوند به آن داناست.» (3)
اوّلی، یعنی فقیر خویشتن داری که سؤال نمی کند، نسبت به دیگران به عطا و بخشش سزاوارتر است. به همین خاطر در آیۀ زکات قبل از مسکینی که سؤال می کند، ذکر شده است.
امروزه فقیرِ خویشتن دار را به ندرت می بینیم؛ بلکه برعکس، بسیاری از کسانی که درخواست می کنند، یا تظاهر به فقر می کنند دارای اموال مکفی هستند، یا ثروتمندند.

نسبیّت در فقر
 

نیازمندی های انسان در زندگی یا پیشرفت تمدّن و رفاه در نوسان است. امروزه داشتن منزل مستقل، از نیازمندی های فرد است؛ همچنان که نیازمندی های خانه نیز گسترده شده است؛ تا جایی که در بردارندۀ ماشین لباسشویی و یخچال و غیره باشد.
اکنون فرزندان، نه تنها هزینۀ درخوری از زندگی را برای کمک به پدرانشان تأمین نمی کنند، خود به باری سنگین بر دوش پدر مبدّل شده اند. امام علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند:
«کمیِ عیال و فرزند، یکی از دو آسایش و رفاه است».
از آنجا که فقیر کسی است که درآمدش کمتر از مخارجش می باشد، امروزه بعید هم به نظر نمی رسد اگر کارمند و هر کسی را که متقاضی حقوق معین و مقطوعی است، فقیر بنامیم؛ به خصوص که عیالمند و صاحب فرزندانی باشد.

معانی فقر
 

فقر در قرآن و احادیث با معانی مختلفی به کار رفته است. این معانی را می توان در ذیل چهار عنوان مورد بررسی قرار داد:
1. داشتن نیاز مبرم: و این معنا دربارۀ انسان و همۀ موجودات، عمومیّت دارد. خداوند متعال می فرماید:
«شما به خداوند فقیر و نیازمندید و خداوند همان بی نیاز ستوده است». (4)
2. فقدان اموال و مستغلاّت: و این معنا در قول خداوند متعال ذکر شده است که:
«[صدقات] برای کسانی است که در راه خدا [از کسب و کار] باز داشته شده اند...» (5)
اینها اشخاصی هستند که کارها و اموری که در راه خدا انجام می دهند، آنان را از کسب و کار باز داشته است.
3. فقر نیاز روح: این، همان معنای سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمودند:
«نزدیک است که فقر، به کفر منجر می شود». (6)
4. فقر و نیازمندی به خداوند متعال:
همان گونه که در سخن موسی (علیه السلام) آمده است:
«پروردگارا، به درستی که من به هر خیر و نیکی ای که به سویم نازل کنی، سخت محتاج و نیازمندم». (7)
و این معنا همان معنایی است که در سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بدان اشاره شده است؛ آنجا که می فرمایند:
«خداوندا، با احساس فقر و نیازمندی به خودت، مرا بی نیاز گردان و با احساس بی نیازی از تو، مرا نیازمند و فقیر نگردان».

فقر نکوهیده
از معانی مذکور، چنین برمی آید که فقر دو نوع است: نوع

مذموم و نکوهیده و نوع ممدوح و پسندیده.
فقر در ذات مایۀ کفر است؛ امّا اگر قرین با صبر گردد، عبادت و مایۀ زینت مؤمن به شمار می آید. علّت اینکه فقر را با کفر قرین شمردیم آن است که انسان اگر پرهیزگار نباشد و توکل به پروردگار نداشته باشد، فقر و نیازمندی او را وا می دارد تا بدون هیچ قید و بند موجود در شریعت، هر وسیله ای را برای دستیابی به پول و ثروت به کار گیرد؛ بنابراین مرتکب غصب، سرقت، حیله گری و دیگر محرّمات شده و گمراه و کافر می گردد. به همین دلیل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«نزدیک است که فقر به کفر بینجامد».
ایشان (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارۀ امام علی (علیه السلام) فرمودند:
«اگر فقر بر کسی جز علی جلوه می نمود، قطعاً هر آینه او را از پای درمی آورد و می کشت».
این همان است که ما از آن به فقر روحی یا فقر نفس تعبیر می کنیم؛ چرا که غنای نفس انسان را به سمت خویشتن داري نسبت به دارایی های مردم سوق می دهد؛ امام (علیه السلام) می فرمایند:
«بزرگ ترین بی نیازی، قطع امید از آن چیزی است که در اختیار مردم و در دستان آنهاست». (8)
به گفتۀ یکی از اصحاب در دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین می آمد که:
«[پروردگارا،] از فقر و بی چیزی به تو پناه می بریم».
گفته اند منظور از فقری که از آن به خدا پناه برده شده، فقر نفس و روح است، که منجر می شود صاحبش نعمت های خدا را ناسپاسی نموده و نام او را فراموش کند؛ تا جایی که برای رفع نیازش دست به کارهایی بزند که آبرویش و دینش را مخدوش سازد. مراد از فقر [که در حدیث آمده] همان کمبود صبر یا اموال است.
امام علی (علیه السلام) به پسرش، محمّد بن حنفیه می فرماید:
«ای فرزندم! من از فقر برای تو هراسانم، از آن به خدا پناه ببر؛ زیرا فقر موجب نقصان دین و حیرت عقل و ایجاد کینه است.» (9)
در خبر است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از فقر به خدا پناه می بردند و می فرمودند:
«فقر مایۀ روسیاهی در دو دنیاست».
امّا در جایی دیگر نیز فرموده اند:
«فقر، مایۀ افتخار من است و به واسطۀ آن بر دیگر پیامبران فخر می ورزم».
و همچنین فرموده اند:
«خدایا، مرا مسکین زنده نگه دار و مسکین بمیران و در زمرۀ مساکین محشور بفرما».
چگونه میان این دو سخن موافقت و مناسبت ایجاد کنیم؟ می توان چنین گفت که مراد از فقری که از آن به خدا پناه برده می شود، نیازمندی به مردم و فقری که مانع کفاف و بی نیازی از خلق است، و مراد از فقری که حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) بدان افتخار می کند، نیازمندی به خداوند متعال است.
درخواست فقر، نه تنها در ادعیه وارد نشده است، بلکه برعکس از فقری که انسان را به سختی می اندازد و بی نیازی و توانگری ای که موجب طغیان و سرکشی می شود، به خداوند پناه آورده شده است.

فقر دینی
 

از نزدیک ترین معانی فقر، فقر دینی است که در واقع فقر حقیقی می باشد؛ چرا که صاحبش را در آتش و در غضب خداوند جبّار وارد می کند. در بیان همین معناست که امام علی (علیه السلام) فرمودند:
«فقر، همان مرگ اکبر است».
از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:
«فقر، مرگ سرخ [خونین] است، عرض کردم: آیا منظور فقر مالی و نیازمندی به دینار و درهم است؟ فرمودند: «نه؛ منظور فقر دینی است (10)».
امام علی (علیه السلام) در همین معنا می فرمایند:
«فقر و توانگری، آنگاه ظاهر می شود که [در قیامت] بر خداوند عرضه می گردد». (11)
و این مطلب نظیر همان است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدان اشاره کرده و فرمودند:
«آیا می دانید مفلس کیست؟ عرض کردند: مفلس در میان ما، کسی است که نه درهمی داشته باشد و نه متاعی. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: از بین امت من، مفلس کسی است که روز قیامت با نماز و زکات بیاید، در حالی که یکی را دشنام داده، دیگری را به زمین افکنده، مال آن یکی را خورده، خون این یکی را ریخته و دیگری را کتک زده است. پس، از حسنات و نیکی هایش به این و آن می دهد. اگر قبل از ادای قرض ها و دین هایش، حسناتش به پایان رسد، از گناهان آنها برداشته شده و بر او افکنده می شود، و سپس به آتش دوزخ درانداخته می شود».

فقر پسندیده
 

در حدیث مأثور است که:
«هر کس ما، اهل بیت، را دوست دارد، باید پوششی از فقر برای خود آماده کند».
از امام صادق (علیه السلام) دربارۀ مناجات موسی (علیه السلام) نقل است:
«ای موسی، اگر فقر را دیدی که به سمت تو می آید، بگو: خوشا درآمدن به لباس صالحان! و چون دیدی توانگری به سمت تو می آید، بگو گناهی مرتکب شده ام که در عقوبتش تعجیل شده است. (12)
و نیز از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«خوشا به حال مسکینان، به خاطر صبرشان! آنان، همان کسانی هستند که ملکوت آسمان ها و زمین را می بینند». (13)
بنابراین فقر ممدوح، فقری است که با خویشتن داری و صبر همراه است، و فقیر ممدوح کسی است که قوتی جز خویشتن داری نمی یابد و این صفت، جز در یک تن در میان هزاران هزار یافت نمی شود.
و در همین معناست که امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«فقر برای مؤمن، از لگام بر چهرۀ اسب زینت بخش تر است. و هر آینه فقرای مؤمن چهل پاییز پیش از توانگران مؤمن در باغ های بهشت در رفت و آمدند». (14)
گفته اند فقر سه حالت دارد:
اوّل: خرسندی به فقر و شادمانی و به خاطر آن، که این شأن اصفیاء و برگزیدگان است.
دوم: رضا به فقر، بدون شادمانی، و این ثواب دارد امّا کمتر از اوّلی پاداش دارد.
سوم: عدم رضا نسبت به فقر و ناخشنودی از قسمت، که این اصلاً ثواب و پاداشی ندارد.
این در حالی است که درآمد مکفی همراه با خویشتن داری، از توانگری ای که موجب فسق و فجور شود، بدون هیچ قیاسی، بهتر و برتر است.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«محرومیّت همراه با عفت و خویشتن داری، از توانگری همراه با فجور بهتر است». (15)

توانگری پسندیده
 

توانگری غالباً مایۀ استدراج و امتحان ایمان و تقوای انسان است. شاعر در شعری با عنوان «درهم، مایۀ امتحان و محک پرهیزگاران»
می گوید:
«مبادا لباس نقش و نگاردار انسان و پیراهن بلند او که تا بالای ساق پاست و او را بلند می کند، تو را بفریبد و به آن پیشانی ای که در اثر عبادت چین و چروک دار می نماید، درهم و دینار را نشان بده، تا میزان گمراهی و پرهیزگاری صاحبش را دریابی».
پس اگر شکرگراز پروردگارش باشد، حق و حقوق دیگران را از مال خود خارج گرداند، به فقرا یاری رساند، و ثروتش او را به تکبّر نیاندازد و به خاطر آن از واجبات دینی خود غافل نشود و به سوی فسق و فجور کشیده نشود، از امتحانش موفّق و سربلند بیرون آید؛ در غیر این صورت، مال او وبالی است بر گردنش و دچار خسران و زیانی آشکار می شود.
امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«عفاف و پاکدامنی، زینت فقرا است و شکرگزاری، زینت ثروت». (16)
و نیز:
«چه زیباست تواضع و فروتنی ثروتمندان نسبت به فقرا به خاطر طلب آنچه نزد خداست! او زیباتر از آن، تکبّر فقرا نسبت به اغنیا به دلیل توکّلی که بر خدا دارند». (17)
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که:
«هیچ خبری نیست در کسی که جمع آوری مال از راه حلال را دوست نمی دارد تا با آن آبرویش را حفظ کند و دِیْنَش را بپردازد و صلۀ رحم نماید».
غالباً چنین است که مال و ثروت، انسان توانگر را از طاعت خدا باز می دارد و شیطان او را در جهت ارتکاب محرّمات می فریبد؛ در صورتی که اگر فقیر باقی می ماند، برای او بهتر بود. در همین معنا خداوند متعال می فرماید: «برای مردم حبّ شهوات، از جمله زنان و فرزندان و درهم های فراوان از طلا و نقره...، زینت داده شده است...» (18)
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«مال، خمیرمایۀ شهوات است». (19)
به همین ترتیب، در ادعیه، استعاذه و پناه جستن به خداوند از توانگری ای که موجب طغیان انسان است، وارد شده است و این معنا، مصداق قول خداوند متعال است که می فرماید: «انسان چون خویشتن را بی نیاز و توانگر احساس کند، قطعاً طغیان می کند». (20)

پي نوشت ها :
 

1. توبه؛ 60.
2. برهان، ج 2، ص 125.
3. بقره، 273.
4. فاطر، 15.
5. بقره، 273.
6. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 2، ص 278 (مادۀ فقر).
7. قصص، 24.
8. شریف رضی، نهج البلاغه، ق 342.
9. همان، ق 319.
10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 266.
11. شریف رضی، پیشین، ق 452.
12. کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج 2، ص 263.
13. همان.
14. کاشف الغطاء نجفی، شرح هادی، مستدرک نهج البلاغه، ص 184.
15. شریف رضی، پیشین، خ 270.
16. همان، ق 68.
17. همان، ق 406.
18. آل عمران، 14.
19. شریف رضی، پیشین، ق 58.
20. علق، 6.
 

منبع: سالنمای النهج 18 – 17 / پاییز / 1385