نویسنده: محمد رضا محمدی



 
قل از پرداختن به بحث حرمت خود، لازم است به اختصار پیرامون واژه های خود و خودپنداشت بحث کنیم.

مفهوم خود

مفهوم «خود» یکی از مفاهیم اساسی در تحقیقات روان شناختی است. به عقیده زیر، یکی از برجسته ترین جنبه های تجربی انسان از خویش که فرد احساس هستی و وجودی یگانه می کند «خود» و به تعبیر فلاسفه همان «هویت شخصی» است. (1) اصطلاح «خود» در حوزه های مختلف روان شناسی از جمله روان شناسی اجتماعی، روان شناسی تحولی، شخصیت، آسیب شناسی روانی، مورد استفاده قرار گرفته است. (ربر، 1985) (2)
برای خود تعریف های گوناگونی بیان شده که ما در این جا به چند تعریف عمده اشاره می کنیم:
به عقیده برونر (1986) «خود» همان شخصیت است و «خود» فردی منحصر به فرد است.
آیسنگ (1972) در دایرة المعارف روان شناختی خویش می گوید: «خود» همان فرد است به عنوان فاعل (موضوع) تفکر و عمل خویش.
خود عبارت از جنبه یا عاملی از شخصیت است که روابط خویش را با دنیای واقعی که در آن زندگی می کند برقرار می سازد. (کی نیا، 1381)

معانی خود

خود نه تنها در حوزه های متنوع علوم جا باز کرده است بلکه از گستره مفهومی فراوانی نیز برخوردار است، به گونه ای که ربر چند نوع کاربرد و معنای عمده برای آن برشمرده است:
1. «خود» به معنای نیروی درونی و عامل مهارگری و هدایت کننده کنش ها و نظارت گر است. این معنا همان چیزی است که می توان آن را در نظریه «خود خلاق» آدلر مشاهده نمود.
2. «خود» به معنای مشاهده درونی پدیده ها و رویدادها است. در این مفهوم، «خود» به عنوان جزیی از روان که کنش درون نگری را برعهده دارد در نظر گرفته می شود.
3. «خود» به عنوان مجموعه تجربه ها و تجلیات شخصی و به عنوان یک موجود زنده است. یعنی «خود» با اصطلاحاتی مثل «من»، «شخص»، و «فرد» مترادف است.
4. «خود» به عنوان یک مرکب و کل سازمان یافته و شخصی شده است که به این معنا شبیه به معنای سوم است با این تفاوت که به جنبه های ترکیبی آن تأکید شده است.
5. «خود» به عنوان هشیاری و آگاهی و تصور شخصی و هویت است به این معنا مترادف با نفس است.

تقسیمات خود

«خود» ممکن است از زوایای مختلفی تقسیم شود که از یک دیدگاه می توان آن را به سه قسم تقسیم کرد:
1. خود شخصی: بعضی از افراد در زندگی فقط و فقط خودشان را می بینند دایره ای ترسیم کرده اند که مرکزش فقط خودشان و محیط آن از حول وجود شخصی خودشان تجاوز نمی کند. به عبارت دیگر دایره ای ترسیم کرده اند که خودشان در داخل و غیرخودشان همه بیرون از آن هستند. همه چیز را برای خود می خواهند که این یک نوع خودپرستی است.
2. خود خانوادگی: گاهی دایره خود وسیع تر می شود همان فرد خودپرست اگر متأهل و دارای بچه شود، این بار در داخل دایره علاوه بر خود، اهل و عیالش را جا می دهد و بقیه را بیرون می کند و تمام افراد داخل خانواده را از «خود» می داند و نسبت به آن ها هیچ گونه ظلم و ستمی نمی کند ولی نسبت به افراد دیگر هرکاری می کند. این فرد برای افراد خانواده دزدی و قتل و غارت و.... می کند، این هم یک نوع خودپرستی است، البته دایره آن وسیع تر است.
3. خود ملی: گاهی «خود» توسعه پیدا می کند از خانواده و باند هم وسیع تر می شود و خود ملی می گردد یعنی آن خود، خود ملت می شود و افراد آن ملت در درون آن دایره جای می گیرند. فردی که خودش خود ملی شده، به ملت خودش خیانت نمی کند ولی ملل دیگر را اجنبی می پندارد از این رو است که استعمارگران این قدر به ملت های مستعمره خود ظلم و جنایت می کنند. (مطهری، 1374)
ویلیام جیمز یکی از پدید آورندگان رشته روان شناسی، «خود» را به دو بخش تقسیم نموده است:
1. خودِ مفعولی: مجموعه آن چیزهایی است که شخص می تواند آن را مال خود بنامد و شامل توانایی ها، ویژگی های اجتماعی و شخصیتی و متعلقات مادی است.
2. خود فاعلی: این جنبه خود، خودِ داننده است، به طور دایم تجارب حاصل از ارتباط با مردم و اشیا و وقایع را به نحو کاملاً ذهنی، تفسیر می کند. به عبارت دیگر خود فاعلی در خود تأمل می کند و از طبیعت خود با خبر است. (بیابانگرد، 1378)

خودپنداشت

خودپنداشت از نظر مفهوم اعم از عزت نفس است و به شناخت هایی که فرد از خودش توصیف می کند، اشاره دارد. (سوزان، 1996)
کوپر اسمیت (1947) خودپنداشت را عاملی مهم در ایجاد نوع رفتار معرفی می کند و معتقد است افرادی که خودپنداشت مثبت دارند، رفتارشان جامعه پسندتر از کسانی است که خودپنداشت آن ها منفی است. خودپنداشت عبارت است از تصور و پنداری که فرد درباره کل وجود خود دارد. این تصور و پندار تمام ابعاد خودِ جسمانی، ذهنی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی را در بر می گیرد. تصور انسان در هر یک از زمینه های فوق، باعث رفتار معین و مشخص می شود. به عنوان نمونه، کمز (1966) به این نتیجه رسید که یکی از عوامل مهم عقب ماندگی تحصیلی، تصور و پندار منفی افراد از خود است. از این رو خانواده و مدرسه با کمک یکدیگر باید در هدایت فرد به سوی خودپنداشت مثبت اقدام کنند، زیرا اگر دانش آموزی خودپنداشت منفی داشته باشد در انجام امور موفقیتی نخواهد داشت. (زینتی 1379).
برای خودپنداشت تعاریف متعدد و گوناگونی موجود است از جمله:
* بیرن (1984) معتقد است که خودپنداشت شامل بازخوردها، احساس ها، آگاهی از توانایی ها، مهارت ها و پذیرش اجتماعی خودمان است.
* خودپنداره بیانگر خصوصیات رفتاری فرد از دیدگاه خود است.
* خودپنداره، تصویر و پندار هر فردی از خود است که وابسته به تصویری است که دیگران از او دارند. (بیابانگرد، 1378).
روان شناسان در علم روان شناسی به طور معمول دو واژه عزت نفس و حرمت نفس را به یک معنا استفاده می کنند ولی با کمی دقت و با مراجعه به آیات و روایات روشن می شود که این دو واژه از نظر ارزشی و بار معنایی با هم متفاوت بوده و آنچه در روان شناسی از آن بحث می شود همان حرمت نفس است که معادل واژه self esteem است. ما در این کتاب، ابتدا به بحث حرمتِ خود و سپس به بحث عزت نفس خواهیم پرداخت. حرمتِ خود یک نوع احساس ارزشمند مثبت از خود است
(سوزان، 1996) به این معنا که فرد خود را ارزشمند ارزیابی کند و برای خود ارزش مثبت قایل باشد. حرمت خود از نظر اصطلاحی عبارت است از میزان ارزشی که فرد برای خود قایل است. البته باید توجه داشته باشیم که هر چند واژه «حرمت» با مفهوم ضمنی ارزش و اعتبار همراه است ولی شکل ترکیبی آن با خود (حرمتِ خود)، به کل ابعاد و میزان احترام به خود- چه بالا باشد چه پایین- مربوط می شود (ربر، 1985).
حرمتِ خود نوعی درجه ارزیابی است که فرد از خود دارد و بازخوردی از مورد قبول بودن یا نبودن است؛ گستره ای که فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش می داند. به عقیده کوپر اسمیت، حرمتِ خود به منزله مجموعه بازخوردها و عقایدی است که افراد در روابط خویشتن با دنیای بیرون ابراز می کنند. (کوپراسمیت، 1976)
حرمتِ خود عبارت است از آنچه که فرد در مورد خودش احساس می کند و شامل میزان برخورداری فرد از احترام به خود پذیرش خود است. حرمتِ خود یعنی احساس ارزشمندی و صلاحیت فردی که افراد در ارتباط با خود در نظر دارند. (کرزینی، 1984)
حرمتِ خود را می توان به عنوان قضاوتی که فرد به آن در رابطه با ارزش فردی خود، دست یافته و آن را حفظ می کند، معنا نمود. (ولمن، 1977)
در تعریف حرمتِ خود باید تغییر پذیری های ناشی از تجربه های فردی، جنس، سن و جنبه های دیگر تثبیت کننده نقش ها مدنظر باشد چرا که یک فرد می تواند خود را دانشجو، ورزشکار موفق و.... بداند ولی در مقام هنرمندی، خود را واجد هیچ ارزشی نداند.
تعریف حرمتِ خود برمفهومِ خودسنجی مبتنی است. این اصطلاح به فرآیند تفاوت اشاره دارد که براساس آن هر فرد نتایج ظرفیت ها و خصیصه های خود را بر حسب یک نظام ارزشی و هنجارهای شخصی مورد نظر، منظم می کند و درباره شایستگی های خود حکم می نماید. (دادستان، 1376)

حرمت خود به عنوان یک نیاز

از نظر روان شناسان حرمتِ نفس یک نیاز اساسی برای انسان است و برای عملکرد مؤثر ما ضرورت دارد. وقتی می گوییم حرمت نفس مورد نیاز است منظور این است که در فرآیند زندگی نقش مؤثری ایفا می کند و برای رشد سالم و طبیعی ضرورت دارد و دارای ارزش بقایی است. (ناتانیل، 1380)
حرمتِ خود یک نیاز از جمله نیازهای انسان است. انسان آن چنان مشتاق و نیازمندِ داشتن نظر مثبت و مناسب درباره خویشتن است که امکان دارد در این راستا حقیقت را نادیده انگارد، قضاوتش را تحریف کند و احساسات نامناسب را سرکوب سازد تا از رویارویی با حقایقی که ارزش یابی او را در مورد خویش خدشه دار می کند و به آن جهت منفی می دهد، پرهیز کند.
حرمتِ خود و ارزش یابی مثبت از خود از سال سوم زندگی شروع به بروز و طلوع می کند، (زیلگر، 1992) از اهمیت بالایی برخوردار است و هیچ کس نمی تواند درباره داوری خود، از خویشتن بی تفاوت باشد زیرا طبیعت وی چنین اجازه ای را به او نمی دهد. (هاشمی، 1376)
انسانی که دارای حرمت نفس نیست به میزان فقدان آن، خود را مجبور به جعل و کسب نوع کاذب آن می نماید تا با توسل به تصویر دروغین و بدلی آن، چهره خود را بیاراید. وی با این حس ناامیدی و این باور که رودرویی با جهان بیرون بدون برخورداری از حرمت نفس به منزله بی پناه کردن و خلع سلاح خویش است که در نهایت منجر به تخریب نفس می گردد، خود را از نظر روان شناسی به طرف باطل و بیراهه سوق می دهد.
نیاز انسان به حرمت خود در نهاد انسان به طور غریزی نهفته است و یکی از نیازهای اساسی او می باشد. (کوری، 1985)
چنانچه مازلو نیازهای انسان را به پنج دسته تقسیم نموده است:
1. نیازهای فیزولوژیک مثل گرسنگی و تشنگی؛
2. نیازهای ایمنی؛
3. نیاز به محبت و احساس وابستگی؛
4. نیاز به احترام یا حرمت خود؛
5. نیاز به خود شکوفایی.
طبق نظر مازلو نیازهای انسان سلسله مراتب دارد و تا از نیازی عبور نکند نوبت نیاز دیگر نمی رسد و این پنج نیاز هم زمان انسان را تحریک نمی کند بلکه در هر لحظه فقط یک نیاز بر فرد چیره می شود و تا سلسله نیازهای اولیه ارضا نشود نوبت به بعدی های نمی رسد. (کریمی، 1374)
به نظر مازلو، این سلسله نیازها هرمی را می سازند که در قاعده آن نیازهای اولیه و در رأس هرم نیازهای عالی (خودشکوفایی) قرار دارند به این معنا که در سلسله نیازهای عالی تر تعداد انسان ها کمتر می شود یعنی بیشتر افراد در همان سلسله نیازهای اولیه باقی می مانند.
از نظر مازلو، شکست در ارضای این نیازها مثل شکست در ارضای هر نیاز دیگری، ناکامی به بار می آورد و با ناکامی در ارضای نیازها، تحقق خود امکان ندارد، چنانچه دنیای پیرامون خود را نشناسیم، نمی توانیم برای کسب امنیت، محبت، احترام و کامیابی به طور مؤثری با جهان رابطه متقابل داشته باشیم.
پژوهش های انجام شده گویای این حقیقت است که ارضای نیاز به حرمت خود، به احساساتی از قبیل اعتماد به نفس، ارزش، قدرت، لیاقت، کفایت، مفید بودن در جهان می انجامد اما بی توجهی به این نیاز، موجب احساساتی از قبیل حقارت، ضعف و درماندگی می شود و به نوبه خود موجب دلسردی و یأس اساسی خواهد شد و اگر این نیاز ارضا نشود نیازهای گسترده تر دیگری مانند نیاز به پیشرفت و خلاقیت محدود می ماند. (کلمز، 1375)

حرمت خود و سلامت روان

سلامت جسمی و روانی از نعمت های بزرگ خدادادی است که هر فردی طالب و خواهان آن است به ویژه سلامت روان که از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
پژوهش هایی که به بررسی خودپنداره و حرمت خود در افراد عادی پرداخته، حاکی از آن است که حرمتِ خود نقش اساسی در سلامت و بهداشت روانی افراد بر عهده دارد به گونه ای که با کاهش میزان حرمت خود و خودپنداره علایم و نشانه هایی همچون اضطراب، افسردگی، احساس تنهایی، کم رویی، درون گرایی ظاهر خواهند شد و در صورت تداوم آن، مشکلات جدی به همراه خواهد داشت. (هافمن، 1988؛ پوپ و مک هال، 1988 و المرانس، 1999)
مازلو با بهره گیری از روش کاوش بر مبنای محاوره که عبارت از مصاحبه عمیق با مراجعه کنندگانش بود توانست افراد را به دو گروه مطمئن و نامطمئن و به تعبیر خود وی سالم و غیرسالم تقسیم کند. گروهی که مطمئن بودند از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بودند دارای حس برتری و ارزش گذاری مثبت نسبت به خود بودند، هیچ گونه احساس کم رویی و دستپاچگی در آن ها وجود نداشت؛ در صورتی که انسان های نامطمئن فاقد ارزش گذاری مثبت نسبت به خود بودند و نسبت به قابلیت ها و ابعاد کمال و قوت خویش، احساس بی اعتمادی داشتند (شکرکن و همکاران، 1374)
حرمتِ خود، یکی از تعیین کننده های اصلی در شکل دهی الگوهای رفتاری و عاطفی به شمار می رود. حرمت خود منعکس کننده نگرش فرد به خود و دنیای بیرونی می باشد و بین حرمت خود و افسردگی رابطه معکوس معناداری وجود دارد. (سلیمی، 1376)
میزان حرمت نفس ما روی تمام جنبه های وجودی ما اثر می گذارد:
طرز کار در محل کار، برخورد با مردم، اندازه پیشرفت و ترقی، میزان موفقیت و .... میان عزت نفس سالم و بسیاری از ویژگی های دیگری که روی موفقیت و خوشبختی ما تأثیر دارد، انسجام مثبتی وجود دارد. (ناتانیل، 1380)
هر چه حرمتِ نفس بیشتری باشد، با اشخاص روابط سالم تری برقرار می کنیم؛ زیرا همانندها و سالم ها یکدیگر را بیشتر مجذوب می کنند. نشاط و میل به معاشرت با دیگران بیشتر مورد توجه کسانی است که از حرمتِ نفس بیشتری برخوردارند.
هر چه حرمت نفس ما محکمتر و بیشتر باشد برای برخورد با مشکلات، آمادگی بیشتری داشته و سریعتر می توانیم در پی شکست و سقوط روی پایمان بایستیم و نیروی بیشتری برای از نو شروع کردن داریم. در نتیجه حرمت نفس بالا، بلند پروازتر و از رضایت بیشتری در زمینه های شغلی، احساسی، ذهنی، خلاقیت و معنویت برخوردار خواهیم برد. در مقابل هر چه حرمت نفس ما پایین تر باشد، احتمال موفقیت مان کاهش خواهد یافت.
در سایه حرمت نفس بالا به دیگران احترام بیشتری می گذاریم و با آن ها منصفانه تر برخورد می کنیم زیرا آن ها را تهدید علیه خود در نظر نمی گیریم، بدخواه دیگران نمی شویم و نگران تحقیر و اهانت نیستیم. (ناتانیل، 1380)
در یک جمله می توان گفت: حرمت نفس بالا بهترین نشانه سعادت و خوشبختی شخص در زندگی و زمینه کسب سعادت اخروی است. حرمت نفس پایین نیز با بدبختی و ناخشنودی همراه است.

روشهای ارزش یابی حرمت خود

حرمت خود را با چندین روش می توان ارزش یابی کرد. (سوزان، 1990)

الف) ارزش یابی غیر رسمی حرمت خود

منظور از این روش، ارزش یابی غیر مداد کاغذی است، مانند این که از کودک بپرسیم چقدر خودش را دوست دارد یا توانایی های خود را چگونه ارزیابی می کند؟ پاسخ کودک معمولاً خالی از تعصب نیست چه بسا نپذیرد که خصوصیات نامطلوبی دارد یا نداند که دیگران چه خصوصیاتی را نامطلوب می دانند. یکی از مقیاس هایی که برای کاهش چنین تعصبی طرح ریزی شده است، مقیاس استنباط فرد از توانایی خود است. براساس این مقیاس، در هر پرسش دو نوع فرد توصیف می شوند و از کودکان پرسیده می شود که به کدام نوع شبیه هستند. (هارتر به نقل از خرازی، 1982).

ب) ارزش یابی رسمی حرمت خود

ارزش یابی رسمی حرمت خود معمولاً به چند روش مورد ارزیابی قرار می گیرد:
1. روش فرافکنی: در این روش با ارائه تصاویری، از آزمودنی خواسته می شود تا داستانی در مورد تصاویر مورد نظر بنویسد. با تحلیل محتوای داستان نظر گفته شده، می توان وضعیت فرد نسبت به خودش را ارزیابی کرد.
2. پرسش و پاسخ: در این روش پاسخ دهنده با جملاتی روبرو خواهد شد که بازخوردها یا رفتارهای او در برابر این جملات نشان می دهد و در قالب موافق، مخالف، درست، نادرست و.... بازخورد خود را ابراز می کند. از جمله این پرسشنامه ها می توان به پرسشنامه روزنبرگ، آسینک و کوپر اسمیت اشاره کرد. ما در این تحقیق از پرسشنامه کوپر اسمیت استفاده خواهیم کرد. مقیاس کوپر اسمیت در دو شکل آموزشگاهی و بزرگسالان تهیه شده است. نسخه آموزشگاهی این مقیاس بر اساس بررسی گسترده ای درباره مبانی، استلزام ها و مؤلفه های حرمت خود فراهم شده است و اغلب مواد این نسخه از مقیاس راجرز و دایمند (1954) استخراج گردیده و مواد جدید دیگری نیز به آن افزوده شده است. تمام پرسش ها به گونه ای طراحی شده که برای کودکان بالاتر از ده سال قابل استفاده است.
نسخه بزرگسالان بر اساس نسخه آموزشگاهی و با تطبیق آن با دنیای بزرگسال تهیه شده است و پاره ای از ساختار جملات و یا موقعیت ها تغییر یافته اند تا با زندگی حرفه ای، اجتماعی و خانوادگی معمول بزرگسالان منطبق باشد. (دادستان، 1376)
در کتاب حاضر، مقیاس حرمتِ خودکوپر اسمیت- که حرمت خود را در زمینه های مختلف و به طور کلی می سنجد- مورد استفاده قرار می گیرد. این مقیاس به منظور سنجش بازخوردهای فرد در زمینه ارزش یابی در قلمروهای اجتماعی، خانوادگی، شخصی و حرفه ای (تحصیلی) ساخته شده است.
از آن جا که حرمتِ خود، به قضاوت افراد درباره خویشتن در اوضاع و احوال مختلف اشاره دارد و این معنا مبین میزان اطمینانی است که فرد نسبت به توانایی ها، موفقیت ها و ارزش اجتماعی و شخصی خود دارد و براساس بازخوردهای وی در قبال موقعیت معمول زندگی مشخص می گردد، لذا این مقیاس در واقع یک سنجش قابل اعتماد و اعتبار درباره حرمت خود به شمار می آید. (دادستان، 1376).
3. مصاحبه بالینی: یکی دیگر از شیوه های رایج برای پی بردن به ویژگی های شخصیتی و رفتاری افرد، مصاحبه با فرد و یا افراد مرتبط با او از قبیل همسر، والدین و... است. روش مصاحبه، روشی است که به طور مکرر از سوی دست اندرکاران بهداشت روانی مورد استفاده قرار گرفته است و طی آن، حالت و رفتارهای مختلف فرد مورد سوال قرار می گیرد تا در نهایت ویژگی مورد نظر روشن شود. مصاحبه به دو صورت با ساختار و بدون ساختار است.

ابعاد یا گستره ی حرمتِ خود

حرمتِ خود می تواند جوانب مختلفی را شامل شود که این جوانب با رشد انسان در ارتباط است. (اسلامی، 1373)
1. حرمت خودِ خانوادگی: خانواده مهم ترین و اساسی ترین محیط، در شکل گیری و بنای شخصیت افراد تلقی می شود. این که کودک تا چه اندازه در محیط خانواده پذیرفته شده، احساسات وی تا چه میزان مورد احترام بوده و روابط متقابل او با والدین و برادران و خواهران چگونه بوده، همه و همه در ایجاد حرمت خود او سهیم بوده و نقش اساسی دارد.
3. حرمت خود اجتماعی:
فرد در جمعِ افراد دیگر می تواند خویشتن را بشناسد. به یقین گاهی یک فرد به سادگی نمی تواند مورد پذیرش همسالان خود قرار گیرد. این که اصولاً همسالان او را می پذیرند؟ به او علاقه دارند؟ به نظراتش بها می دهند؟ آیا فرد از ارتباط با دوستان و همسالان احساس رضایت می کند یا نه؟ در میزان حرمت خود، مؤثر است. بنابراین فردی که نیازهای اجتماعی او برآورده شود و به اصطلاح محبوب گروه باشد احساس خوشایندی از خودش دارد.
3. حرمت خود تحصیلی: این بعد از حرمت خود، انعکاسی است از نحوه ارزش یابی که فرد از خود به عنوان یک دانش آموز دارد. در این زمینه اگر فرد به خواسته ها و ملاک های پیشرفت تحصیلی پاسخ مثبت بدهد، حرمت نفس تحصیلی اش، مثبت خواهد بود، به عبارت دیگر اگر فرد خود را در پیشرفت تحصیلی موفق ارزیابی کند، حرمت خود تحصیلی او به طور مثبت شکل می گیرد.
4. حرمت خود بدنی: تصوری که شخص از بدن خود دارد ترکیبی است از ظواهر جسمانی و توانایی های بدنی. رحمت خود در این حوزه بر مبنای رضایتی که از طریق فعالیت های بدنی به دست می آید، استوار می شود. بر این اساس داشتن نواقص جسمانی و یا عدم توانایی در انجام فعالیت ها، مهارت ها و عملکردها تأثیر منفی بر حرمتِ خود او خواهد گذاشت.
5. حرمت خود شغلی: کاری که فرد به آن مشغول است، میزان درآمدی که از آن به دست می آورد، تناسب شغل با موفقیت اجتماعی او و انتظارات دیگران از شغل فرد، عواملی هستند که در رضایت شغلی فرد مؤثر می باشند. در نتیجه اگر فرد، در مجموع از شغل خود راضی باشد دارای حرمت خود شغلی مثبت است.
6. حرمت خود کلی: منظور این است که آیا فرد در مجموع از خود راضی هست یا نه؟ اگر فردی در تمام موارد فوق به حد مطلوبی رسیده باشد دارای حرمت خود بالایی خواهد بود، ولی اگر در بعضی از موارد (مثل شغل) احساس رضایت لازم را نکند، حرمت خود کلی او، به همان میزان پایین خواهد بود. (اسلامی، 1373)

پی نوشت ها :

1. یعنی در سایه خودیت (هویت) است که هر فردی احساس وجود و استقلال از دیگران دارد و این که وجود خارجی دارد و مستقل از دیگران است.
2. اسکارپیت ربر، جامعه شناسی ادبیات، ترجمه مرتضی کتبی، 1374.

منبع: محمدی، محمدرضا؛ (1388) قناعت و سلامت روان، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم