نویسنده: محمدتقی فعالی




 
جهت توضیح این فرقه باید اندکی به تاریخچه ی هند بازگشت. (1) سلاطین مسلمان یعنی غزنویان در قرن دهم میلادی به هند تاختند و در آنجا نیرو و قدرت عظیمی برای خود دست و پا کردند و در قرن پانزدهم اغلب خاک کشور هند را به تسخیر خود در آوردند. در قرن سیزدهم میلادی یکی از مصلحان و پیشوایان بزرگ هندی به نام «راماننده» ظهور کرد. او در یکی از مذاهب معروف هند به نام مکتب ویشنو اصلاحاتی پدید آورد و مکتبی موسوم به نئوویشنوئیسم بنا کرد. در این مکتب امتیازات صنفی سیستم کاست الغاء شد. همچنین خوردن گوشت حیوانات که حراک بود، حلال شد که البته این گونه اعمال، مشاجرات و درگیری های فراوانی را میان فرق گوناگون پدید آورد.
در میان شاگردان و اصحاب راماننده فردی بود که بعدها از استاد بالاتر رفت. او بعدها به مقام استادی رسید و پیروان زیادی گرد او جمع شدند. نام او «شیخ کبیر پانتیس» بود. وی در 1412. م. متولد و در سال 1488. م از دنیا رفت. شیخ کبیر شاعر و شغلش بافندگی بود. پدرش مسلمان و مادرش تابعِ مذهب ویشنو بود. او از یک طرف معتقد به تناسخ و چرخش گوناگون ارواح بود و از سوی دیگر به خدای واحد که ارمغان آیین اسلام است؛ اعتقاد داشت. شیخ کبیر گفت که هر سالکی از دست گیری مرشدی روحانی (به زبان محلی گورو یعنی معلم) بی نیاز نیست. یکی از شاگردان شیخ کبیر شخصی است به نام «بابانانک» که در 1459. م متولد و در سال 1538. م وفات یافت. بابانانک کسی است که آیین سیک یا سیخ را در هند پدید آوردد. (2) آیین سیک ششمین و آخرین دین بزرگ هندی ها است که سابقه ی آن به قرن 15. م باز می گردد، لذا از ادیان متأخر هندی است. آیین باباناک که به زودی پیروان فراوانی یافت، عمدتاً یک آیین اجتماعی سیاسی است و بر اساس ملاحظاتی در دوره های مختلف به شدت مورد حمایت نظامیان انگلیسی که هند را مستعمره ی خود کرده بودند قرار گرفت. شیخ کبیر به جز آنکه از طریق باباناک پدر آیین سیک محسوب می شود، اقدام مهم دیگری هم کرد و آن این که طی سخنان پر شور خود سعی کرد آیینی مرکب از افکار عالیِ اسلامی و تفکر هندوها به ویژه ویشنو را مطرح کند. از این رو ترکیبی میان خدای اسلام و خدای ویشنو فراهم نمود. خدای اسلام «الله» و خدای ویشنو «رام» می باشد و از این جا جریانی به نام «رام الله» پدید آمد. پیام این نام گذاری این بود که «رام» همان «الله» است و «الله» همان «رام». عقاید این نحله تا حدی شبیه آیین سیک می باشد.
در آیین او مسجد و معبد و بت و رسم ختنه کردن وجود نداشت. کبیر در اشعار خود از توحید سخن می گفت و معابد مسلمانان و هندوان و مسیحیان را مقدس می شمرد. کبیر، «رام» هندی و «الله» اسلامی را یکی می دانست و به تناسخ اعتقاد داشت و مانند هندوها دعا می کرد که از گردونه ی کرمه و توالی مرگ و تولد، رهایی یابد. (3)
چند صباحی است که نحله ی رام الله در ایران شروع به فعالیت کرده است. نماینده نحله ی رام الله در ایران شخصی است به نام ا. م. رام الله با کمک همراهان خود به ترویج اندیشه های شیخ کبیر و آیین سیک می پردازد. رام الله جوانی است که احتمالاً در سن بیست و چند سالگی رهبری این نحله را در ایران به عهده گرفته است. او در بین پیروان خود بیشتر به نام «آواتار» نامیده می شود. او خود را یکی از اساتیدِ حق در جهان می داند. شاگردان آواتار درباره ی او حرف های عجیبی می زنند و برای او اعمال شگفت انگیزی نقل می کنند. او را یک استراتژیست و تئوریسین الهیِ تمام عیار در عصر حاضر می دانند. او همه چیز را به روح خدا نسبت می دهد و سعی دارد فراتر از مذهب سخن بگوید.
تعالیم ا. م. رام الله در دو سطح جریان دارد. (4) سطح اول شامل آموزشی ساده و عمومی است که آن را مرحله ی احیاء و تولد دوباره می نامد. این دوره، بیداری از خواب، گشودن چشم ها و گوش ها و فعال شدن قلب ها می باشد. سطح دوم که آموزش های آن برای منتخبین و برگزیدگان برگزار می شود هنرهای ماورایی یا مرحله ی تعلیم اسرار نام دارد. سالیانی است که هر دو مرحله در ایران شروع شده و در حال توسعه است. او نام استراتژی خود را «جریان هدایت الهی» یا «تعلیمات حق» یا «هنر زندگی متعالی» می نامد. شایان ذکر است که این جریان دو نشریه منتشر کرده است. یکی به نام «هنر زندگی متعالی» که سه شماره ی آن در سال 1382 منتشر شد. نشریه ی دوم تحت عنوان «حرکت دهندگان» راه اندازی و بعداً تعطیل شد. همچنین به همت یکی از اعضای این دو نشریه یعنی مهندس حمیدرضا همتی، مجموعه ای با عنوان «صدای او» که به احادیث قدسی اختصاص دارد، پدید آمده است. تنها کتابی که از این فرقه به صورت مستقیم و رسمی در دسترس است، اثری است با نام «جریان هدایت الهی»، در این نوشته اندیشه ها و تعالیم «الیاس رام الله» گرد آوری شده است. چندین ناشر به نام های «تعالیم حق» یا «تعالیم مقدس» یا «هدایت الهی» و «حم»، در این رابطه فعالیت می کنند. البته ناشرانی به نام های مذکور آثار دیگری از اشو، پاراماهانسا و سای بابا، یا در رابطه با مدیتیشین و رؤیا و خرد سرخ پوستان تولتک و حتی ستاره شناسی را منتشر کرده اند.
نکته ی جالب توجه علامت و نماد این فرقه است که در آثار آنها به چشم می خورد. در این علامت دایره ای داخل یک مثلت قرار دارد که درون آن پنج علامت با عنوان «لا اله الا الله» وجود دارد.

تعالیم ا. م. رام الله

یک) رام الله کاملاً به مبانی آیین های هندی به خصوص تفکرات یوگا پایبند و معتقد است. رام الله در بحثی تحت عنوان «سیال حیاتی» ضمن بحث از چاکراها و نادی ها می گوید:
همان طور که بدن انسان دارای رگ هایی برای عبور خون است و با اختلال در جریان گردش خون، جسم، بیمار و درمانده می شود. روان انسان نیز دارای مسیرهایی برای عبور جریان حیاتی است. در علم امروزی، این مسیرها با عنوان مریدین ها یا نادی ها (و در سطوح بزرگ تر چاکراها) شناخته شده اند. هرگاه جریان انرژی حیاتی در مسیرهای روانی انسان متوقف یا دچار اختلال شود، بیماری، نارسایی و رنج پدید می آید. (5)
دو) از تعالیم دیگر و رام الله تأکید بر عشق است. او حتی عبادت بدون عشق را خالی از فایده می داند و می گوید:
عبادت، سعی، تلاش، تمرین، همه ی این ها بدون وجود عشق الهی و حضور خداوند بی فایده و حتی خطرناک است. (6)
سه) رام الله از مسیح با کمال احترام و ادب یاد می کند و حتی معتقد است که او به صلیب کشیده شده است. او ضمن پرسش و پاسخ هایی این گونه موضع خود را اعلام می کند:
س: آیا شما مسیح هستید؟
ج: مسیح که بود، کسی که توسط روح خدا مسح شده و روح الهی در او فعال و جاری است. چه بسا تو هم بتوانی مسیح شوی و مسیح باشی، ولی عیسی مسیح یکی بیشتر نیست. او خودش است و نه کس دیگر.
س: آیا عیسی مسیح مصلوب شد؟ برخی دیگر می گویند شد و برخی بر این اعتقادند که نشد؟
ج: عیسی مصلوب شد، اما مسیح مصلوب نشد.
س: حضرت عیسی چطور؟ آیا حضرت عیسی مصلوب شد؟
ج: حضرتش مصلوب نشد، اما عیسی شد.
س: عیسی چطور؟ آیا عیسی مصلوب شد؟
ج: عیسای به تنهایی هرگز وجود نداشت.
س: تفاوت اساسی حضرت مسیح با سایر پیامبران چه بود؟
ج: مسیح حاصل ازدواج میان زمین و آسمان بود.
س: در احادیث آمده که در زمان ظهور، حضرت مسیح علیه السلام در پشت سر حضرت مهدی عجل الله تعالی و فرجه نماز می خواند. آیا این درست است؟
ج: وای بر این ذهن تاریک و تفرقه اندیش. وای بر این فکر برتری طلب و جداکننده که راه به ملکوت خدا ندارد.
س: به نظر شما حضرت مسیح علیه السلام بهتر است یا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم؟
ج: خدا بهتر است، آسمان ابری بهتر است یا آسمان صاف و آفتابی. بهتر از آسمان صاف و آسمان ابری، خودِ آسمان است.
س: آیا شما این واقعیت را قبول دارید که مسلمین در نزد خداوند بر همه ی امت ها و ملت ها برتری دارند؟
ج: اتفاقاً اکثر ملت ها و اقوام همین حرف را می زنند. بله، مسلمانان راستین در نزد خداوند محبوب ترین اند. آدم، نوح، ابراهیم، موسی، داوود و عیسی هم مسلمان بودند. بسیاری از مسلمانان از امت های پیشین بودند. مسلمان کسی است که در حضور خداوند تسلیم است و خواست او خواستِ خداست.
س: چه کسی از همه بهتر است؟
ج: هیچ کس.
س: یعنی چه؟
ج: یعنی خدا. زیرا خداوند کسی و چیزی نیست، این خداوند است که از همه بهتر است.
س: آیا شما مسلمان هستید؟
ج: مهم این است که خداوند ما را چگونه و به چه نامی می پذیرد و نه این که ما چگونه وانمود می کنیم، چه می گوییم و چه نامی بر خود می نهیم، این را خداوند متعال می داند.(7)
چهار) از نظر رام الله تمام ادیان برابرند و هیچ دینی بر دین دیگر ترجیح و امتیازی ندارد. او در پاسخ سؤالی می گوید:
هر دینی را که پذیرفته اید، می بایست به احکام آن عمل کنید و نمی توانید به دلخواه خود چیزی بر آن بیافزایید یا از آن بکاهید. (8)
او همچنین در پاسخ به این سوال که شما چه دینی دارید می گوید:
دین من، دین تو، این دین الهی نیست. دین من، دین خداست. حقیقت مذهب، عشق است. ادیان و مکاتب، روش های آشکار شدن و نشان دادن این عشق می باشند. همه ادیان در اصل یکی هستند. اختلاف از شماست، نه از کلام و روش خداوند. تفرقه به هر شکلی که باشد، عمل شیطانی است و تفرقه در میان تعالیم الهی و بندگان خداوند از مکرهای به ثمر نشسته ی شیطان است؛ دین من عشق است و عشق و عاشق و معشوق یکی است. (9)
پنج) یکی دیگر از دیدگاه های نماینده ی رام الله در ایران در زمینه ی پیوند دو جنس انسانی است. او در ارتباط با پیوند زن و و مرد تأکید را بر یک پارچگی و وحدت قرار می دهد. او معتقد است که پیوند بیرونی می تواند منشأ ازدواج درونی بشود. اگر وجود انسان از دوگانگی رها شود و به یگانگی برسد، می توان امید داشت که انسان به ازدواج متعالی درونی هم نائل شود. او می گوید:
تا یگانگی را در زمین تجربه نکنی تجربه ی آن در آسمان بعید است. (10)
آواتار در ادامه جهت تفهیم بهتر به مثال چرخ دنده اشاره می کند و می گوید:
اگر بخواهید برای یک چرخ دنده، شریک و جفتی انتخاب نمایید، چگونه عمل می کنید. معقول و طبیعی است است که باید چرخ دنده ای را انتخاب کنید که برآمدگی ها و فرورفتگی های آن، با این چرخ دنده کاملاً متناسب باشد. به گونه ای که برآمدگی های هر کدام در فرورفتگی های دیگری قرار گیرد. در غیر این صورت چرخ دنده ی شما از حرکت باز می ایستد و اگر فشار زیادی به آن بیاورید، پره هایش می شکند. (11)

تحلیل و بررسی

تا اینجا دیدگاه رام الله در ایران را در ارتباط با مباحث مختلف به اجمال بررسی کردیم. نتایجی که به دست می آید عبارتند از:
الف) او از یک سو بخشی از مبانی خود را از مکاتب عرفانی هندی می گیرد و از سویی دیگر از مسیحیت متأثر است و از طرف سوم سعی دارد به آیه و حدیث هم تمسک کند. لذا به نظر می رسد همان ایده ی شیخ کبیر را که هدفی جز تقریب آیین هندو با اسلام نداشت، پی گیری می کند. علاوه بر این که از دین مسیحیت هم جانب دارانه حمایت می کند تا جای بیشتری و مخاطبین فزون تری برای خود دست و پا کند.
ب) ا. م. رام الله در آخرین مسأله ای که بیان شد در رابطه با نسبت زن و مرد دیدگاهی بیان کرد که ریشه در اندیشه های آیین تنتریک داشت. از سوی دیگر ترویج این گونه افکار حاصلی جز فساد جنسی و صدور جواز هرگونه ارتباط ندارد.
ج) او همچنین با تأیید برابری ادیان، پلورالیسم دینی را تأیید کرد و انحصار حقانیت را از اسلام ستاند و آن را در میان تمام ادیان از جمله آیین یهود و آیین مسیحیت که قطعاً تحریف شده اند تقسیم کرد. چنان که آیین هایی شبیه بودا را هم دین تلقی می کند و بر تمامی آنها مهر تأیید می نهد که بر اساس ملاک های موردنظر قرآن و اسلام در باب تعریف دین هیچ کدام از این دین محسوب نمی شوند.
د) بد نیست در پایان به این نکته ی جالب بپردازیم که او خود را چگونه معرفی می کند. به این سؤال ها و جواب ها توجه فرمایید:
س: چرا نام های مختلفی دارید؟
ج: این طور نیست، من یک نام بیشتر ندارم.
س: اما شما را به اسامی گوناگون خطاب می کنند. چرا؟
ج: زیرا هر کسی از زاویه ای و از بینش خاص خودش به من نگاه می کند...
س: اسم اصلی شما چیست؟
ج: من و او هم اسمیم.
س: آیا منظورتان از رسم اصلی همانی است که در شناسنامه ی افراد وجود دارد؟
ج: شناسنامه ی اصلی شما در غیب و در عالم بالاست...
س: اسمی که پدر و مادرتان برای شما انتخاب کرده اند چیست؟
ج: آنها انتخابی نکرده اند؛ به آنها تحمیل شد...
س: ما باید شما را به چه اسمی بخوانیم؟
ج: بایدی در کار نیست. اصلاً می توانید مرا نخوانید. (12)
س: آیا تعلیمات شما نوعی دین و مذهب است؟
ج: نه این طور نیست.
س: آیا این تعلیمات مکتب عرفانی جدیدی است؟
ج: نه این طور نیست.
س: این مکتب یا حرکت که نه شریعت است و نه طریقت، پس چیست؟
ج:هنر زندگی متعالی، حقیقت آشکاری است.
س: آیا شما امام یا پیامبرید؟
ج: نه این طور نیست.
س: آیا شما فقیه و روحانی هستید؟
ج: نه این طور نیست.
س: آیا شما از مردان مقدس هستید؟
ج: خدا می داند و این به قضاوت اوست.
س: نظر خودتان در این باره چیست؟
ج: هرگاه روح پاک خدا بر ما ببارد مقدس می شویم...
س: آیا شما مذهبی هستید؟
ج: زندگی هستیم.
س: یعنی چه؟
ج: زندگی من، مذهب من است و مذهبم زندگیم. (13)
س: آیا شما درس خوانده اید؟
ج: من خوانده شده ام، به همین دلیل اینجا هستم.
س: آیا شما به مدرسه رفته اید؟
ج: من از مدرسه آمده ام تا شما را به مدرسه ببرم...
س: پس بنابراین از دانشگاه هم محروم بوده اید؟
ج: این دانشگاه ها هستند که از وجود ما محرومند...
س: الگوی شما کیست؟
ج: الگوی من، منم. (14)
آیا از این جمله ها جز انانیّت، غرور و تکبر، اسرار آمیز و قدرتمند جلوه دادنِ خود، بازی یا الفاظ، از زیر سؤال در رفتن، خود را مقدس جلوه دادن و خود را به عنوان یک رهبر طریقت عرفانی نشان دادن، چیزِ دیگری فهمیده می شود؟

پی‌نوشت‌ها:

1. ر. ک. تاریخ جامع ادیان، ص 315- 302.
2. ر. ک: تاریخ فلسفه ی شرق و غرب، ص 541- 529.
3. محمد جواد مشکور، خلاصه ادیان، ص 88.
4. پیمان الهی (تدوین)، جریان هدایت الهی، ج1، ص سه.
5. همان، ص 30.
6. همان، ص 37.
7. همان، ص 157.
8. همان، ص 116.
9. همان، ص 121.
10. همان، ص 150.
11. همان، ص 151.
12. همان، ص 144.
13. همان، ص 175.
14. همان، ص 146.

منبع مقاله: فعالی، محمدتقی؛ (1390)، آفتاب و سایه ها(نگرشی بر جنبش های نوظهور معنویت گرا)، تهران: انتشارات عابد، 1390.