استاد جلالالدین همایی؛ متخلص به سنا
سحرگاه شب چهارشنبه 13 دی ماه 1278 شمسی، در محلههای جنوب شرقی اصفهان، کودکی به دنیا آمد که او را جلالالدین نامیدند. در این خانه اتاقی بود مزین به نقاشی و آینه کاری، که خط خوش پدر و پدر بزرگ جلال الدین، زینت
زندگی
سحرگاه شب چهارشنبه 13 دی ماه 1278 شمسی، در محلههای جنوب شرقی اصفهان، کودکی به دنیا آمد که او را جلالالدین نامیدند. در این خانه اتاقی بود مزین به نقاشی و آینه کاری، که خط خوش پدر و پدر بزرگ جلال الدین، زینت بخش آینه کاریهای آنجا بود. بالای اتاق و زیر آینهها و دسته گل نقاشی، حدیث نبوی «انا مدینه العلم و علی بـابها» کتابت شده بود و رو به روی آن در پایین گلدان، آینه کاری بسیار زیبایی است و این بیت از مولانا نوشته شده بود:از علی (ع) آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
محل تولد جلال الدین، در همین اتاق بوده است. او از 5 سالگی درس خواندن را آغاز کرد. در این سن اندک، پدر و مادر، او را تشویق میکردند. درسی را که پدر میداد، مادر برای فراگیری بیشتر تکرار میکرد. جلالالدین نزد مادر، خواندن قرآن، گلستان و غزلیات حافظ را فرا گرفت. مادر از کوچکترین فرصتی برای آموزش فرزندش استفاده میکرد. او آموزشهای مقدماتی را در منزل به فرزندش آموخت و پس از آن، جلالالدین به مکتب خانه رفت. در مکتب خانه، نزد بانویی پرهیزگار به نام ملا باجی به مطالعه اصول و فروع دین و عم جزء پرداخت. ملا باجی، زنی عابد و صالح و خداپرست بود که نبات بیگم نام داشت و به ملا باجی مشهور بود. او از بعضی خانوادههای محله، چند دختر و پسر را به شاگردی میپذیرفت. گیسوانی سفید و رویی نورانی و روحانی داشت و با محبت فراوان، اصول و فروع دین و آداب وضو و نماز و روزه و کتاب عم جزء را به شاگردانش میآموخت. جلالالدین این دروس را قبلاً در خانه از مادر آموخته بود، اما ملاباجی آن را تکمیل کرد.
در مدت کوتاهی که جلالالدین در مکتب خانه ملاباجی عم جزء را تمام کرد، مادر جلالالدین شخصاً به مکتب رفت و یک کله قند شهری و یک دست لباس زنانه، شامل پیراهن و چارقد و شلوار و چادر نماز و کفش با بشقابی نقل بادام به ملا باجی هدیه کرد. جلالالدین 6، 7 ساله بود که به مکتب میرزا عبدالغفار رفت. هوش و استعداد او در تعلیم، چنان بود که همان روز اول، تحسین استاد را برانگیخت. روز اول، میرزا عبدالغفار، دیوان حافظ را باز کرد و جلالالدین همان طور که در خانه نزد پدر و مادر آموخته بود، آن را صحیح و کامل با صدای رسا خواند. استاد، جلالالدین را تحسین کرد. بعد عیالش را صدا زد و از او خواست اسپند بیاورد. اسپند آوردند و آتش زدند و بعد به پدر جلالالدین پیغام فرستاد که قدر این کودک را بدانید...
سال 1326، پدر جلالالدین او را همراه برادر بزرگترش به مدرسه قدسیه فرستاد. جلالالدین در این مدرسه شروع به فراگیری علوم مختلف کرد. در همین ایام، به سفارش پدر، اشعار الفیه ابن مالک را از بر کرد. سپس حساب و هندسه جدید را با اندکی از تاریخ و جغرافیا در آن مدرسه فرا گرفت. در این ایام، تنها به درسهای مدرسه اکتفا نمیکرد. بلکه شبها نیز نزد پدر، شاهنامه و کلیات سعدی و منتخب قاآنی و غزلیات محمد خان دشتی را فرا میگرفت. در این ایام، دقیقه ای از وقت جلالالدین صرف کار دیگری غیر از مطالعه نمیشد. بامدادان، پیاده، نان و پنیر خورده، نخورده راهی مدرسه میشد و عصر نیز وقتی به خانه باز میگشت، آماده درس پدر میشد که معمولاً پس از نماز مغرب و عشا شروع میشد و تا اواسط شب ادامه مییافت. سنگینترین برنامههای جلالالدین درس پدر بود. میرزا ابوالقاسم محمد نصیر، متخلص به «طرب»، پدر جلالالدین در کار تعلیم و تربیت، سختگیر و دیر گذشت بود. بعضی شبها درس پدر، به سبب خستگی و بی خوابی در ایوان منزل از پله اتاق به زمین میافتاد و مادر، از اتاق مجاور بیرون میدوید و او را به بستر میبرد.
از همان اوایل، پدر، او را به آموزش خط واداشت. پدر میدانست جلالالدین علاقه شدیدی به تحصیل در مدرسه نیماورد دارد. این بود که اواخر سال 1328 او و برادر بزرگترش را به مدرسه نیماورد برد. متأسفانه در میان 60 حجره مدرسه، یک حجره تنگ و تاریک نصیب جلالالدین شد. جلال الدین، 20 سال در مدرسه نیـــماورد مشغول تحصیل شد و پس از آن، تدریس را به عهده گرفت. 3 سال اول، به توصیه پدر، شبها به خانه میآمدند، تا نزد او به تحصیل بپردازند. جلالالدین در این مدت با رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلی آشنا شد و با وجود فقر مالی بسیار شدید، به کسب مدارج علمی نایل آمد.
جلال الدین در سن 12 سالگی، پدر را از دست داد. حالا جز مشتی کتاب از پدر، چیزی برایش باقی نمانده بود. در این ایام، تنها راه امرار معاش جلال الدین، کتابت بود. در ازای هر هزار سطر کتابت، یک تومان به او اجرت میدادند و او نیز با همین یک تومان، یک ماه گذران میکرد.
میرزا ابوالقاسم محمد نصیر، به علوم مختلف اسلامی و شعر و ادبیات و معانی و بیان و... آشنایی داشت و شعر نیز میسرود. مادر استاد همایی که در خانه، او را بــیبــی، خطاب میکردند، به آغا بیبی خانم نیز شهرت داشت. او در سال 1301 به همسری میرزا ابوالقاسم در آمد و در خانه و نزد همسرش به تحصیل پرداخت و زنی فاضل شد. مطالعات و تحصیلات بیبی تا آنجا بود که قرآن و روایات و دعاها و همچنین کتابهای نظم و نثر فارسی و حتی منشأت و قطعات مشکل را به درستی میخواند و معنی میکرد. او در طول عمر 85 ساله خود، بیش از 500 تن از دختران و زنان شهر را با سواد کرد و در سال 1337 رخت از جهان فروبست.
استاد جلالالدین همایی، سال 1312 با خانم صدری ثقفی، دختر حاج حسین ثقفی که از محترمان اصفهان بود، ازدواج کرد و ثمره این ازدواج 3 فرزند دختر بود. استاد جلالالدین همایی، هم در مدارس قدیم و هم در مدارس جدید و دانشگاه تدریس کرد. او سال 1310 به تهران منتقل شد و در دبیرستان دارالفنون به تدریس پرداخت. از شاگردان استاد در این دوره عبارتند از: دکتر ذبیح الله صفا، دکتر حسین خطیبی و دکتر اکبر شهابی. بعد از این دوره استاد به دانشگاه تهران راه یافت و مشغول تدریس فقه و بعد دروس ادبی دوره فوق لیسانس و دکترا، مثل صناعات ادبی و... شد. استاد همایی، همواره شیفته دانش اندوزی بود و تا پایان عمر به این کار ادامه داد.
استاد 45 سال به طور رسمی درس داد و بالاخره در سال 1345 از دانشگاه بازنشسته شد. مینودخت همایی، درباره زمان فوت پدرش میگوید: شنبه شب، ششم ماه رمضان 1400 هجری قمری، در حالی که خواهر بزرگم کنارش بود و قصیدهای از همای شیرازی در مدح مولا علی علیه السلام میخواند، ساعت 9 شب دیده از جهان فرو بست. همه چیز به پایان رسید و دفتر زندگی مردی خستگی ناپذیر با دنیایی علم و دانش بسته شد. هنوز ساعت اتاق از صدا نیفتاده و دور گردون، شب را به روز نیاورده بود که جسم پدر سرد شد. صبحگاهان پس از انجام مراسم تغسیل در منزل، هنگام اذان ظهر بود که شاگردان ایشان بر پیکر استاد خود نماز گزاردند و بعد از ظهر روز یکشنبه، همراه جسد ایشان که در جعبه مخصوصی زیبا نوشته شده بود پیکر علامه فقید استاد جلالالدین همایی از تهران به اصفهان زادگاه اصلی ایشان سفر کردیم و در تکیه لسان الارض در حالی که هنوز آفتاب غروب نکرده بود، به خاک سپرده شد. استاد همایی در طول حیات پر برکتشان بیش از صدها کتاب، مقاله و شرح و تفسیر در مباحث مختلف ادبی و علمی از خود به جای گذاشت.
آثار و تالیفات
استاد جلالالدین همایی در طول عمر با برکت و پر افتخار علمی و ادبی خود بیش از پنجاه اثر چاپ شده و نشده ارزنده دارد که هر یک میتواند به تنهایی نمونه شایسته ای برای نشان دادن مقام علمی این علامه بزرگ بوده باشد و این آثار زیر آثار چاپ شده آن استاد بزرگ میباشد.1ـ مولانا چه میگوید
2ـ طلبه عطار و نسیم گلستان
3ـ سیر مثنوی مولوی (داستان قلعه ذات الصور)
4ـ مقام حافظ
5ـ دیوان طرب
6ـ مختاری نامه
7ـ تصحیح دیوان حکیم مختاری غزنوی
8ـ غزالی نامه
9ـ صناعات ادبی دانشگاهی
10ـ طربخانه (درباره رباعیات خیام)
11ـ رساله اصفهانی پاسدار
12ـ برگزیده دیوان سه شاعر اصفهانی (طرب ـ سها ـ عنقا)
13ـ شرح احوال سروش اصفهانی
14ـ صناعات ادبی (دبیرستانی)
15ـ صرف و نحو و قرائت عربی (3 جلد)
16ـ رساله تحقیقی در احوالات مولانا
17ـ منتخب اشعار خود استاد
18ـ دوره کتاب درسی فارسی ـ دستور و تاریخ ادبیات
19ـ دستور کلاسهای 5 و 6 ابتدایی
20ـ رساله تحقیقی درباره دستور زبان فارسی
21ـ تحقیق در احوال خواند میر مولف حبیب السیر و میرخواند صاحب روضه الصفا
22ـ سه جلد کتاب فارسی دبیرستانی
23ـ معیار العقول
24ـ رساله شعوبیدی
25ـ دستور زبان فارسی دوره ابتدایی
26ـ مثنوی ولدنامه
27ـ تاریخ ادبیات ایران
28ـ التفهیم ابوریحان بیرونی
29ـ منتخب اخلاق ناصری
30ـ مقدمه اخلاق ناصری
31ـ مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزیز الدین محمود کاشانی
32ـ نصیحه الملوک امام محمد غزالی
33ـ کنوز المغربین در علوم غریبه منسوب به حکیم ابو علی سینا
34ـ رساله ای در شرح شعرای اصفهان قرن 13 و 14.
منبع: روزنامه اطلاعات، 10/10/87
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}