منابع قدرت نرم، سرمایه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران (1)
چکیده
پیروزی ملت ایران در انقلاب تاریخ ساز خود بر اثر قیام توده های ملت، آن هم با دست خالی و غلبه بر نظام تا بن دندان مسلح سلطنتی که مورد حمایت همه قدرت های بزرگ جهانی بود، موجب ابطال بسیاری از نظریه ها در علوم سیاسی و روابط بین المللی به ویژه موضوع محوری قدرت گردید. اینکه علم سیاست به عنوان علم و قدرت مطرح بود و قدرت در عناصر سخت افزاری آن به ویژه قدرت نظامی و اقتصادی تعریف می شد به ناگهان فرو ریخت و «شعار خون بر شمشیر پیروز است» در صحنه عمل عینیت یافت. تأسیس جمهوری اسلامی در ایران و توان شگفت انگیز این نظام نوپا در برخورد با چالش های عظیم ملی، منطقه ای و بین المللی همچون کودتاهای گوناگون، شورش های محلی و منطقه ای،تحریم های اقتصادی، تجاوزات نظامی (عملیات طبس، جنگ تحمیلی و... در طول سه دهه، به جای تضعیف این نظام نوپا، روز به روز بر ارتقای جایگاه جهانی آن افزوده و امروز علی رغم همه فشارها به عنوان قدرت برتر منطقه ای توسط دوست و دشمن شناسایی گردیده است. منابع قدرت نه در افزایش توانمندی های سخت افزاری (1) بلکه در وجود قدرتی جدید تحت عنوان قدرت نرم (2) که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی یافته و از نظر تأثیر گذاری جایگاه برتری نسبت به قدرت های سخت پیدا کرده است. امروزه از این قدرت تحت عنوان سرمایه اجتماعی در حوزه جامعه شناسی بحث می شود.
اینک زمان آن فرا رسیده است که منابع آن شناسایی و تجزیه و تحلیل شود.
واژگان کلیدی: قدرت نرم، جمهوری اسلامی، ایران، انقلاب اسلامی، علوم سیاسی، سرمایه اجتماعی.
تبیین مفاهیم
موضوع قدرت نرم موضوعی تازه در علم سیاست به ویژه در حوزه منازعات بشری نیست و از گذشته مطرح بوده است؛ به ویژه با ظهور اسلام و غلبه بر امپراطوری های ایران و روم و گسترش سریع آن، این موضوع اهمیت ویژه و سرنوشت سازی پیدا کرد ولی با سلطه افکار و اندیشه های مادی گرایانه از قرن پانزدهم به بعد به خصوص در اروپا، به تدریج قدرت نرم به فراموشی سپرده شد یا تحت الشعاع قدرت سخت قرار گرفت.در تقسیم بندی های مختلف نیز از تقابل قدرت نرم و قدرت سخت، از آنها به عنوان قدرت روحی در مقابل قدرت جسمی یا قدرت معنوی در مقابل قدرت مادی نیز یاد می شود. ریشه و سرچشمه عمده قدرت های ناشی از قدرت نرم، از ایمان به جمهوری اسلامی، باور و ارزش های مسلط در جامعه نشـئت می گیرد.
قدرت مفهومی است که در علوم طبیعی، کلامی، فلسفی و انسانی مورد توجه قرار گرفته
است، ولی در علوم اجتماعی و سیاسی طبعاً اهمیت ویژه و جایگاه محوری دارد. علما و اندیشمندان هر گروه از زاویه خاصی به توضیح مفهوم قدرت پرداخته اند. بعضی با دید طبقاتی به قدرت نگریسته اند و برخی دیگر با توجه به آثار قدرت آن را توضیح داده اند.
درباره قدرت سیاسی، بعضی از جامعه شناسان سیاسی به بیان حدود و قیود قدرت اهتمام ورزیده اند و تفاوت میان قدرت در جوامع ساده و پیچیده و قدرت در جوامع عام و خاص را بیان و به خصیصه نهادیافتگی قدرت اشاره کرده اند.
گستردگی و پیچیدگی قدرت سبب شده است که هرکس از یک زاویه خاص یا با توجه به یک اثر خاص به آن بپردازد، یک نوع قدرت خاصی را مد نظر قرار دهد یا به تعریفی بسیار کلی و مبهم قناعت کند.
کارل مارکس قدرت را از دیدگاه طبقاتی چنین تعریف می کند. «اعمال قهر متشکل یک طبقه برای سرکوب طبقه دیگر». از نظر مارکس قدرت با سه ویژگی شناخته می شود:
نخست اینکه قدرت خصیصه طبقاتی دارد و پیوسته، در رابطه یک طبقه با طبقه دیگر تحقق پذیر خواهد بود. دوم اینکه قدرت هیچ گاه نمی تواند سالم و مشروع باشد، زیرا ظهور و تجلی قدرت در یک جامعه، از عوارض ناسالم آن جامعه است وریشه در طبقاتی بودن جامعه دارد. اگر جامعه سالم و بی طبقه باشد، پدیده ای به نام قدرت در آن ظاهر نمی شود. از دید او قدرت تنها منشأ ظلم و ستم و سرکوب طبقه دیگر است.
سوم اینکه قدرت بیانگر رابطه طبقه حاکم و محکوم است. هر چند بعضی از طرفداران مارکس قدرت اجتماعی را اعم و گسترده تر از قدرت طبقاتی می دانند، اما آنها نیز قدرت سیاسی را قدرت طبقاتی و تحمیل اراده یک طبقه بر طبقه دیگر معرفی می کنند.(3)
برتراند راسل می گوید: «قدرت را می توان به معنای پدید آورنده آثار مطلوب تعریف کرد وی از این تعریف نتیجه می گیرد که قدرت یک مفهوم کلی و قابل اندازه گیری است و می توان به آسانی در مورد اندازه قدرت افراد و مقایسه کمی آنها نظر داد، این در صورتی است که افراد
به آثار مشترک و مطلوبی دست یابند که از جهت مقدار متفاوت باشد. (4)
تارکوت پارسونز می گوید: «قدرت عبارت است از قابلیت تعمیم یافته برای تضمین اجرای تعهدات الزام آور واحدهایی در نظام سازمان جمعی » (5) وی در توضیح به دو عامل مهم اشاره می کند: نخست مشروعیت تعهدات مذکور است، از جهت تأثیر مثبتی که درتأمین اهداف اجتماعی هماهنگ با باورها و اعتقادات مردم دارد که این خود، تا حد وسیعی منشأ پذیرش آنها از سوی مردم خواهد بود و از این مصداق روشنی است برای «قابلیت اجرای تعهد» که در تعریف آمده است.
دوم عامل وجود ضمانت اجرایی دولتی است که در قالب پاداش و کیفر و به طور کلی احکام جزایی و در موارد تمرد و عصیان تجلی پیدا می کند که عامل نخست به تنهایی تأثیری در اطاعت افراد ندارد. این عامل پشتوانه دیگری برای اجرای تعهدات و پذیرش قهری آن از سوی این قشر خواهد بود. (6)
مک آیور، قدرت اجتماعی را قابلیت به اطاعت در آوردن دیگران درهر گونه رابطه اجتماعی می داند. او در ادامه تأکید می کند قدرت اجتماعی قابلیت نظارت بر رفتار دیگران است، خواه مستقیماً به صورت امر و خواه غیرمستقیم و از راه تمهید وسایل موجود.(7)
ماکس وبر به جای واژه «قابلیت» از کلمه «فرصت» استفاده کرده است. به عقیده وی: قدرت عبارت است از فرصتی که در چهارچوب رابطه اجتماعی به وجود می آید و به فرد امکان می دهد تا – قطع نظر از مبنایی که فرصت مذکور برآن استوار است- اراده اش را حتی به رغم مقاومت دیگران برآنها تحمیل کند. از دیگاه وبر «قدرت، مجال یک فرد یا تعدادی از افراد است برای اعمال اراده خود حتی در برابر مقاومت عناصر دیگری که در صحنه عمل شرکت دارند.»(8)
دو ورژه می گوید: «مفهوم قدرت بسیار وسیع و مبهم است. مثلا رئیس دولت صرفاً فرمانروا و قدرتمند است، شهروند ساده، صرفاً فرمانبر و تحت قدرت است و بقیه افراد هم فرمانبر هستند و هم فرمانده.» بنابراین، قدرت از نظر او یک حقیقت نسبی است. وی سپس در ادامه می گوید:
«ما نمی توانیم قدرت را به معنای مطلق رابطه انسانی نابرابری بدانیم که براساس آن، یک فرد فرد دیگری را مجبور به اطاعت از خود کند، بلکه قدرت، یک رابطه ویژه و دارای قیود خاص است.» (9)
تقسم بندی قدرت
همان طور که قبلا ذکر شد تعاریف متعددی از قدرت بر حسب دیدگاه ها وجود دارد. با وجود این تعاریف گوناگون، قدرت ازنظر ساختاری به دو بخش قدرت سخت و نرم تقسیم می گردد. قدرت سخت، قدرت آشکار و ملموسی است مانند نیروی نظامی و اقتصاد که ممکن است موجب تغییر موقعیت افراد شود. قدرت سخت بر مشوق (هویج) و تهدید (چماق) است اما مواقعی پیش می آید که می توان بدون تهدید و یا هزینه محسوسی به نتیجه دلخواه دست پیداکرد. روشی که غیر مستقیم و برای دستیابی به چیزی است که مد نظر است و گاهی اوقات «روی دیگر قدرت» نامیده می شود.
قدرت نرم عبارت است از توانایی شکل دهی به ترجیحات دیگران، به عبارت دیگر جنس قدرت نرم از نوع اقناع سخت از مقوله (وادار و اجبار) کردن می باشد.(10) رهبری به صدور فرامین خلاصه نمی شود بلکه جذب دیگران را به انجام آنچه شما می خواهید شامل می شود که اگر بتوان دیگران را به آنچه می خواهید سوق داد دیگر نیازی به استفاده از هویج و چماق برای مجبور کردن نیست.
پروفسور مولانا برای اولین بار در غرب «اطلاعات و ارتباطات جهانی: مرزهای نو در روابط بین الملل» (11) در سال 1986 میلادی واژه قدرت نرم را تعریف و تبیین کرد. مولانا در تعریف قدرت نرم از واژه قدرت ناملموس استفاده می کند و منابع آن را دین، ارزش ها و باورها، ایدئولوژی و دانش معرفی می نماید. همچنین او معتقد است قدرت نرم زیر بنای قدرت سخت است و ماهیت آن را مشخص می نماید.
«جوزف نای » (12) درباره قدرت نرم می گوید: قدرت نرم توجه ویژه به اشتغال ذهنی جوامع دیگر از طریق ایجاد جاذبه است و زمانی
یک کشور یا یک جامعه به قدرت نرم دست می یابد که بتواند اطلاعات و دانایی را به منظور پایان بخشیدن به موضوعات مورد نظرمورد اختلاف به کار بندد و از اختلافات به گونه ای بهره برداری نماید که حاصل آن گرفتن امتیاز باشد. یکی از نمونه های قدرت نرم می تواند کاربرد رسانه های جمعی در مناقشات باشد و می تواند جایگزین فشار نظامی گردد و ما دیگر شاهد اعمال زور و اجبار نیستیم بلکه اقناع افکار عمومی از طریق جنگ رسانه ای صورت می گیرد.(13)
تأثیرگذار قدرت نرم می تواند به صورت طولانی مدت و حتی ماندگار باشد. در قدرت نرم با ابزاری همچون رسانه ها می توان همان کاری را انجام داد که قبلاً به وسیله قدرت سخت انجام می گرفت، در عین حال که آثار منفی آن را ندارد و تأثیرگذاری به مراتب عمیق تری از قدرت به جا می گذارد.
«میشل فوکو» معتقد است در قدرت نرم نوعی اجبار (به طور غیر مستقیم) که از نوع سخت در درونش نهفته است پدیدار می شود و کارکردی را دارد که در بسیاری از موارد قدرت ها از نوع سختش، از انجامش عاجز می مانند.(14)
-قدرت نرم نه زور است و نه پول، در قدرت نرم به روی ذهنیت سرمایه گذاری می شود و
از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزش ها و از الزام و وظیفه همکاری برای رسیدن به همه خواست ها سود می جوید.
قدرت نرم، به آن دسته از قابلیت ها و توانایی هایی اطلاق می شود که با به کار گیری ابزاری چون فرهنگ، آرمان و یا ارزش های اخلاقی به صورت غیر مستقیم برمنافع یا رفتارهای دیگران اثر می گذارد.
قدرت نرم، تبلیغات سیاسی نیست، بلکه مباحث عقلانی و ارزش های عموم را شامل می شود و هدف قدرت نرم تأثیرگذاری بر افکار عمومی خارج و داخل کشور می باشد.
راهکارهای رسیدن و بهره گیری از قدرت نرم
- به کار گیری کانال های چندگانه ارتباطی داخلی و خارجی. - نزدیک کردن سنت ها و ایده های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بر نرم های جهانی.- حرکتی آرام، پراکنده و مداوم در جهت تسخیر افکار عمومی از طریق رسانه های همراه و همگام با مردم.
- ایجاد گفتمان فرهنگی و عقلانی در سطح جهان.
- افزایش آگاهی ها و اعتماد به مردم.
- توجه به طراحی برنامه هایی که تفکر جهانی شدن را از محلی شدن منعکس کند (جهانی شدن برنامه ها).
- ابهام زدایی از صحنه سیاست خارجی و دیپلماسی.
- اعلام برنامه ها و اصول کلی اجرایی و تشریح دیدگاه ها در مورد مسائل حساس جهانی و منطقه ای و معرفی اصول و مبانی کلان سیاست خارجی.
- ایجاد تعاملات فرهنگی با استفاده از هر ابزار.(15)
اهمیت و توانمندی قدرت نرم بیشتر بستگی به منابع آن دارد که این منابع در دنیای مادی گرای غرب بسیار اندک و روبنایی می باشد. در عین حال در جهانی که منشأ قدرت عوامل غیر مادی و به طور عمده ریشه در اعتقادات و باورهای الهی و دینی دارد می تواند قدرت های سخت افزاری را تحت الشعاع قرار دهد و بر آنها چیره شود و این چیزی است که در پیروزی انقلاب اسلامی و اقتدار روزافزون نظام جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است. البته این به معنای نادیده گرفتن قدرت های سخت افزاری به ویژه نظامی نیست که نقش بازدارندگی دارند. قدرتی که قرآن کریم مؤمنان را به داشتن آن توصیه نموده است.(16)
پی نوشت ها :
* استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران و معاون وزیر امور خارجه در آموزش و پژوهش.
1- Hard power
2- Soft power
3- Marx، Capital، VOL2، Harmondsworth، Penguin، 1976.
4- Russell، Power: New social Analysis، London، Allen and unwin 1938.
5- Persons، Sociological Theory and Modern society، New York: free press، 1967.
6- Persons، The Social system، New York: free press، 1951.
7- Wrong، Power: its forms، Bases and uses، press Oxford: Blackwell 1979.
8- H. weber، Donimtion Power and Authority، press Oxford: Blackwell 1986.
9- Cox A، P، power in capitalist societies: Theory، Explanations، press Brighton: heatsheaf 1985.
10- 2500 سال پیش، فیلسوف چینی کنفسیوس، از بنیانگذار تائو، لائوتزه پرسید: «تائو چیست؟» لائوتزه دهانش را گشود ولی چیزی نگفت. کنفسیون لبخند زد ولی شاگردانش گیج شدند. کنفسیون توضیح داد: «لائوتزه در طریقت از ما پیشی گرفت. در دهان او، دندانی وجود ندارد بلکه تنها یک زبان است! سخت ترینشان (دندان ها) نابود شدند ولی نرم ترینشان (زبان) زنده مانده است. قدرت نرمی بیشتر از قدرت سختی است. این است تائو» تائوایسم (تائو به معنای راه و فضیلت است) یا، فلسفه تائو (به انگلیسی: Taoism) روش فکری منسوب به Iao-tse فیلسوف چینی که مبتنی بر اراده مملکت بدون وجود دولت و بدون اعمال فرم ها و اشکال خاص حکومت. (جوجای و وینبرگ جای، تاریخ فلسفه چین باستان، ترجمه ع. پاشایی (تهران: گفتار، 1369).).
11- Mowlana. Hamid Global Information and word communication: New frontiers in International Relations london: sage pablications first Edition 1986.
12- Joseph Nye.
13- Nye Jr Joseph S. nOTES ON A SOFT POWER Research Agenda Power in World Politics. Ed. felix Berenskoetter and M.J. Williams. Routledge 2007.
14- http://www.soltanifar.com/fa/.
15- http://www.soltanifar.com/fa/. 17-
16-«و اعدوالهم ما استطعتم من قوه ومن رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم.»؛ «هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنه (دشمنان)، آماده سازید، و (همچنین) اسب های ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!» (قرآن کریم، 8، 60).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}