اقتصاد مقاومتی چگونه در خدمت مقاومت ملی باشد؟
برای ارائهی یک تعریف از اقتصاد مقاومتی، ابتدا لازم است تعریفی از «مقاومت» در نظر داشته باشیم. از نگاه نگارنده، مقاومت به معنای پیگیری، پافشاری و مطالبهی یک «حق»، توسط مردمانی است که از نظر قدرت سیاسی در اقلیت قرار دارند.
نویسنده: یاسر ملایی
برای ارائهی یک تعریف از اقتصاد مقاومتی، ابتدا لازم است تعریفی از «مقاومت» در نظر داشته باشیم. از نگاه نگارنده، مقاومت به معنای پیگیری، پافشاری و مطالبهی یک «حق»، توسط مردمانی است که از نظر قدرت سیاسی در اقلیت قرار دارند.
به بیان دیگر، در شرایطی که حقوق گروههایی از یک جامعه یا کشوری از کشورهای جهان، به دلیل تطابق نداشن با منافع جریان اجتماعی و سیاسی حاکم، پایمال شود و حاکمان به پشتوانهی قدرت سیاسی، نظامی، رسانهای و اقتصادی خود، در صدد تضییع آن برآیند؛ به تلاشهایی که از سوی «حقطلبان» برای بازیابی حقوق از دست رفتهی خود صورت میگیرد، اصطلاحاً «مقاومت» یا «پایداری» گفته میشود.
به عنوان مثال، «حق» ملت فلسطین برای بازگشت به سرزمین خود و تشکیل دولت ملی در سرزمین مادری، توسط رژیم اشغالگر که از سوی نظام حاکم بر مناسبات جهانی حمایت میشود، پایمال شده است؛ بنابراین، تلاش گروههای فلسطینی برای بازیابی حقوق خود، «مقاومت» نامیده میشود.
مثال دیگر، حق ملت ایران برای استفادهی صلحآمیز از انرژی هستهای است. نظام حاکم بر مناسبات جهانی سعی میکند با استفاده از ابزار قدرت خود، ایران را از دستیابی به این حق محروم نماید؛ بنابراین، سعی و کوشش ملی برای پافشاری بر این حق، مثالی از یک «مقاومت ملی» است.
با این تعریف، اقتصاد مقاومتی، به نظام اقتصادی ملت، یا گروه اجتماعی مقاومی اشاره دارد که در راستای احقاق حقوق خود، یا پیگیری اهداف سیاسیای که از نظر آنها «برحق» است، مبارزه میکنند. هر چقدر اقتصاد ملت یا گروه اجتماعی مقاوم، به آنها را در راستای تحقق اهداف مقاومت یاری بیشتری رساند، مقاومتیتر است. اما، چه ویژگیهایی در یک اقتصاد، میتواند یک ملت را در راه تحقق اهداف سیاسی خود یاری رساند؟ در مقابل، چه ویژگیهایی در اقتصاد ملی، باعث تضعیف موضع کشور در رقابتهای سیاسی بینالمللی گردیده و راه را برای اعمال فشار و نفوذ قدرتهای جهانی بر روی یک دولت و ملت باز مینماید؟
اولین ویژگی یک اقتصاد مقاومتی، «پیشرفت» است. سطح توسعهیافتگی (Development) یک اقتصاد، بر اساس همان شاخصهایی که در جهان برای اندازهگیری درجهی توسعهیافتگی اقتصاد به کار میرود، به خوبی میتواند معرف میزان توانمندی ابزارهای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و رسانهای یک ملت برای پیگیری «حقوق» خود در عرصهی مناسبات جهانی باشد.
به بیان دیگر، یک کشور پیشرفتهتر، به طور متوسط از نیروی انسانی توانمندتر، قدرت نظامی بیشتر و ابزارهای رسانهای و سیاسی قویتری برخوردار خواهد بود؛ اما، پیشرفته بودن، به تنهایی نمیتواند نشاندهندهی میزان استحکام یک اقتصاد در برابر فشارها باشد. اقتصادهای پیشرفته یا رو به پیشرفت زیادی در دنیا وجود دارند که به دلیل عمق وابستگی به نظام اقتصادی حاکم بر دنیا، به هیچ وجه قادر نیستند در مناسبات جهانی مواضع سیاسی مستقل و بومی از خود ارائه کنند؛ بنابراین، «استقلال» ویژگی بسیار مهمی است که در کنار توسعهیافتگی، میتواند قدرت مقاومت یک اقتصاد و یک ملت را افزایش دهد؛ اما، ویژگی استقلال برای یک اقتصاد به چه معناست؟
درک درست از مفهوم «استقلال اقتصادی» اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر «استقلال» با قطع یا کاهش ارتباط اقتصادی با سایر کشورها اشتباه گرفته شود، میتواند اثرات زیانباری را برای اقتصاد یک ملت و در نتیجه، اهداف سیاسی آن در پی داشته باشد. همانطور که ارتباط مؤثر برای یک فرد میتواند پیشرفت اقتصادی و رشد همهجانبه را در زندگی شخصی وی به همراه داشته باشد، برای یک جامعه نیز داشتن ارتباط تنگاتنگ با سایر ملتها ضامن پیشرفت همه جانبه است و پیشرفت، به نوبهی خود لازمهی تحقق اهداف سیاسی و مقاومتی یک کشور محسوب میشود.
به نظر نگارنده، استقلال اقتصادی به این معناست که به هر میزان شما به ارتباط با سایر کشورها نیاز دارید، سایر کشورها نیز به ارتباط با شما احساس نیاز کنند. به عنوان مثال، از کشوری مانند مصر که به طور تاریخی و از زمان رژیم گذشته تا کنون، برای ادارهی اقتصاد خود وابسته به دریافت سالیانه میلیاردها دلار کمک بلاعوض از کشورهای غربی است، نمیتوان انتظار اتخاذ مواضع سیاسی مستقل را در مسائل منطقهای و بینالمللی داشت.
در مورد کشور خودمان در شرایط تحریم فعلی نیز باید پرسید آیا به میزانی که اقتصاد ایران برای ادارهی خود به درآمد حاصل از فروش نفت نیاز دارد، اقتصاد جهانی هم به خرید نفت از ایران نیازمند است؟ استثنا شدن برخی از کشورها از تحریم نفتی ایران، میتواند نشانهی این نکته باشد که تا حدودی و حداقل تا زمان معینی، اقتصاد جهان نمیتواند بدون نفت ایران اداره شود. باید دید که با گذشت زمان و به میزان تلاشی که از سوی کشورهای غربی برای کاهش وابستگی به نفت ایران صورت میگیرد، کشور ما نیز میتواند در جهت کاهش وابستگی خود به درآمدهای نفتی گام بردارد؟ در این صورت میتوان گفت که سطح استقلال اقتصادی ایران نسبت به گذشته کاهش پیدا نکرده است
تا به اینجا، سعی کردیم تعریفی از اقتصاد مقاومتی ارائه کنیم و 2 ویژگی برجستهی «پیشرفت» و «استقلال» را برای آن برشمریم؛ اما، در عرصهی سیاستگذاری اقتصادی، چگونه میتوان یک سیاست اقتصادی را از منظر میزان مقاومتی بودن مورد سنجش و ارزیابی قرار داد؟ چه سیاستهایی میتوانند اقتصاد کشور را مستحکمتر نموده و درجهی آسیبپذیری آن از حملات و فشارهای بیرونی را کاهش دهند؟ پاسخ به این سؤالها نیازمند مجال و تأمل بیشتری است.
در این فرصت، سعی میکنیم یکی دو سیاست اقتصادی را از این منظر مورد ارزیابی قرار دهیم. به عنوان مثال، سیاست اصلاح قیمت حاملهای انرژی، به ویژه در مورد بنزین، تصمیمی در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی محسوب میشود زیرا باعث کاهش و یا قطع وابستگی کشور به واردات بنزین که کالایی راهبردی به حساب میآید گردید و راه اعمال فشار قدرتهای جهانی بر اقتصاد ایران از این طریق، مسدود گردید.
مثال دیگر از یک سیاست اقتصادی همسو با اقتصاد مقاومتی، توسعهی روابط اقتصادی و تجاری با کشورهای همسایه و استفاده از این ظرفیت به عنوان واسطهای برای برقراری مراودههای تجاری غیر مستقیم با سایر کشورهای جهان است. به علت آسیبپذیری اندک روابط اقتصادی با کشورهای همسایه از تحریمهای بینالمللی، چنین سیاستی میتواند میزان اثرگذاری تحریمها را کاهش داده و بر قدرت مقاومت اقتصاد ملی بیفزاید.
منبع: سایت برهان
به بیان دیگر، در شرایطی که حقوق گروههایی از یک جامعه یا کشوری از کشورهای جهان، به دلیل تطابق نداشن با منافع جریان اجتماعی و سیاسی حاکم، پایمال شود و حاکمان به پشتوانهی قدرت سیاسی، نظامی، رسانهای و اقتصادی خود، در صدد تضییع آن برآیند؛ به تلاشهایی که از سوی «حقطلبان» برای بازیابی حقوق از دست رفتهی خود صورت میگیرد، اصطلاحاً «مقاومت» یا «پایداری» گفته میشود.
به عنوان مثال، «حق» ملت فلسطین برای بازگشت به سرزمین خود و تشکیل دولت ملی در سرزمین مادری، توسط رژیم اشغالگر که از سوی نظام حاکم بر مناسبات جهانی حمایت میشود، پایمال شده است؛ بنابراین، تلاش گروههای فلسطینی برای بازیابی حقوق خود، «مقاومت» نامیده میشود.
مثال دیگر، حق ملت ایران برای استفادهی صلحآمیز از انرژی هستهای است. نظام حاکم بر مناسبات جهانی سعی میکند با استفاده از ابزار قدرت خود، ایران را از دستیابی به این حق محروم نماید؛ بنابراین، سعی و کوشش ملی برای پافشاری بر این حق، مثالی از یک «مقاومت ملی» است.
با این تعریف، اقتصاد مقاومتی، به نظام اقتصادی ملت، یا گروه اجتماعی مقاومی اشاره دارد که در راستای احقاق حقوق خود، یا پیگیری اهداف سیاسیای که از نظر آنها «برحق» است، مبارزه میکنند. هر چقدر اقتصاد ملت یا گروه اجتماعی مقاوم، به آنها را در راستای تحقق اهداف مقاومت یاری بیشتری رساند، مقاومتیتر است. اما، چه ویژگیهایی در یک اقتصاد، میتواند یک ملت را در راه تحقق اهداف سیاسی خود یاری رساند؟ در مقابل، چه ویژگیهایی در اقتصاد ملی، باعث تضعیف موضع کشور در رقابتهای سیاسی بینالمللی گردیده و راه را برای اعمال فشار و نفوذ قدرتهای جهانی بر روی یک دولت و ملت باز مینماید؟
اولین ویژگی یک اقتصاد مقاومتی، «پیشرفت» است. سطح توسعهیافتگی (Development) یک اقتصاد، بر اساس همان شاخصهایی که در جهان برای اندازهگیری درجهی توسعهیافتگی اقتصاد به کار میرود، به خوبی میتواند معرف میزان توانمندی ابزارهای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و رسانهای یک ملت برای پیگیری «حقوق» خود در عرصهی مناسبات جهانی باشد.
به بیان دیگر، یک کشور پیشرفتهتر، به طور متوسط از نیروی انسانی توانمندتر، قدرت نظامی بیشتر و ابزارهای رسانهای و سیاسی قویتری برخوردار خواهد بود؛ اما، پیشرفته بودن، به تنهایی نمیتواند نشاندهندهی میزان استحکام یک اقتصاد در برابر فشارها باشد. اقتصادهای پیشرفته یا رو به پیشرفت زیادی در دنیا وجود دارند که به دلیل عمق وابستگی به نظام اقتصادی حاکم بر دنیا، به هیچ وجه قادر نیستند در مناسبات جهانی مواضع سیاسی مستقل و بومی از خود ارائه کنند؛ بنابراین، «استقلال» ویژگی بسیار مهمی است که در کنار توسعهیافتگی، میتواند قدرت مقاومت یک اقتصاد و یک ملت را افزایش دهد؛ اما، ویژگی استقلال برای یک اقتصاد به چه معناست؟
درک درست از مفهوم «استقلال اقتصادی» اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر «استقلال» با قطع یا کاهش ارتباط اقتصادی با سایر کشورها اشتباه گرفته شود، میتواند اثرات زیانباری را برای اقتصاد یک ملت و در نتیجه، اهداف سیاسی آن در پی داشته باشد. همانطور که ارتباط مؤثر برای یک فرد میتواند پیشرفت اقتصادی و رشد همهجانبه را در زندگی شخصی وی به همراه داشته باشد، برای یک جامعه نیز داشتن ارتباط تنگاتنگ با سایر ملتها ضامن پیشرفت همه جانبه است و پیشرفت، به نوبهی خود لازمهی تحقق اهداف سیاسی و مقاومتی یک کشور محسوب میشود.
به نظر نگارنده، استقلال اقتصادی به این معناست که به هر میزان شما به ارتباط با سایر کشورها نیاز دارید، سایر کشورها نیز به ارتباط با شما احساس نیاز کنند. به عنوان مثال، از کشوری مانند مصر که به طور تاریخی و از زمان رژیم گذشته تا کنون، برای ادارهی اقتصاد خود وابسته به دریافت سالیانه میلیاردها دلار کمک بلاعوض از کشورهای غربی است، نمیتوان انتظار اتخاذ مواضع سیاسی مستقل را در مسائل منطقهای و بینالمللی داشت.
در مورد کشور خودمان در شرایط تحریم فعلی نیز باید پرسید آیا به میزانی که اقتصاد ایران برای ادارهی خود به درآمد حاصل از فروش نفت نیاز دارد، اقتصاد جهانی هم به خرید نفت از ایران نیازمند است؟ استثنا شدن برخی از کشورها از تحریم نفتی ایران، میتواند نشانهی این نکته باشد که تا حدودی و حداقل تا زمان معینی، اقتصاد جهان نمیتواند بدون نفت ایران اداره شود. باید دید که با گذشت زمان و به میزان تلاشی که از سوی کشورهای غربی برای کاهش وابستگی به نفت ایران صورت میگیرد، کشور ما نیز میتواند در جهت کاهش وابستگی خود به درآمدهای نفتی گام بردارد؟ در این صورت میتوان گفت که سطح استقلال اقتصادی ایران نسبت به گذشته کاهش پیدا نکرده است
تا به اینجا، سعی کردیم تعریفی از اقتصاد مقاومتی ارائه کنیم و 2 ویژگی برجستهی «پیشرفت» و «استقلال» را برای آن برشمریم؛ اما، در عرصهی سیاستگذاری اقتصادی، چگونه میتوان یک سیاست اقتصادی را از منظر میزان مقاومتی بودن مورد سنجش و ارزیابی قرار داد؟ چه سیاستهایی میتوانند اقتصاد کشور را مستحکمتر نموده و درجهی آسیبپذیری آن از حملات و فشارهای بیرونی را کاهش دهند؟ پاسخ به این سؤالها نیازمند مجال و تأمل بیشتری است.
در این فرصت، سعی میکنیم یکی دو سیاست اقتصادی را از این منظر مورد ارزیابی قرار دهیم. به عنوان مثال، سیاست اصلاح قیمت حاملهای انرژی، به ویژه در مورد بنزین، تصمیمی در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی محسوب میشود زیرا باعث کاهش و یا قطع وابستگی کشور به واردات بنزین که کالایی راهبردی به حساب میآید گردید و راه اعمال فشار قدرتهای جهانی بر اقتصاد ایران از این طریق، مسدود گردید.
مثال دیگر از یک سیاست اقتصادی همسو با اقتصاد مقاومتی، توسعهی روابط اقتصادی و تجاری با کشورهای همسایه و استفاده از این ظرفیت به عنوان واسطهای برای برقراری مراودههای تجاری غیر مستقیم با سایر کشورهای جهان است. به علت آسیبپذیری اندک روابط اقتصادی با کشورهای همسایه از تحریمهای بینالمللی، چنین سیاستی میتواند میزان اثرگذاری تحریمها را کاهش داده و بر قدرت مقاومت اقتصاد ملی بیفزاید.
منبع: سایت برهان
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}