رسانه چیست؟
هربرت مارشان مک لوهان در مقدمه کتاب «برای درک رسانه» می نویسد: «پس از سه هزار سال که فن آوریهای مکانیکی و تفکیک گرا، موجبات گسستگی و انفجار را فراهم آوردند، در حال حاضر به نظر می رسد، جهان غرب مجدداً منسجم می
نویسنده: مجید صفاتاج
هربرت مارشان مک لوهان در مقدمه کتاب «برای درک رسانه» می نویسد: «پس از سه هزار سال که فن آوریهای مکانیکی و تفکیک گرا، موجبات گسستگی و انفجار را فراهم آوردند، در حال حاضر به نظر می رسد، جهان غرب مجدداً منسجم می شود. در عصر مکانیکی، ما جسم خود را در فضا امتداد بخشیدیم ولی امروز با بیش از یک قرن سلطه فناوری الکتریسیته، این سیستم مرکزی اعصاب است که همچون توری بر تمامی کره زمین گسترده شده و حداقل در سیاره ی ماه زمان و فضا را تحلیل برده است و خیلی سریع، مرحله نهایی امتدادهای انسانی، یعنی برقراری فناوری آگاهیها و اطلاعات نزدیک می شود. در این مرحله روند خلاقه آگاهی و دانش به صورت جمعی بر تمامی جامعه بشری بال می گستراند و درست همان گونه عمل می کند که قبلاً انسان از طریق رسانه های متفاوت، حواس و سیستم اعصابش را توسعه داده بود.
فرد اینگلس نیز در کتاب «نظریه رسانه ها» چنین می نویسد:
«یک رسانه (1)عبارت است از هر ابزاری برای برقراری ارتباطات. رسانه حامل یا "واسط" پیام است ... استفاده از واژه "رسانه" به این معنی است که کاربرد درست آن به شمار می رود. تلفن، رادیو، فیلم و تلویزیون همراه با چاپ و صدای انسان همگی به طور هم عرض واسط به شمار می روند ...
... یک تلفن بالنسبه، صرفاً یک واسط است. تلفن صرفاً گسترده کردن دامنه قدرت حمل صدای انسان به هزاران مایل است. چاپ نیز یک واسط محض است، زیرا هر چند انسان معمولاً نمی تواند با مؤلف یک کتاب مکالمه کند هر چند لحن و صدا و حرکت و ایما و اشاره ای که به کلام ادا شد، روشنی تاکید و غنا می بخشد، به راحتی توسط چاپ منتقل نمی شود، ولی عدم تراکم صوری آن- علامات سیاه روی کاغذ -مشاهده عملکرد آن را آسان می کند و راحت خواندن آن را میسر می سازد.
با این وجود، کتب مردم را آن گونه که اظهار می دارند، از خود بیخود می کند، آنها را به خنده و گریه وامی دارد، مردم در آنها گم می شوند و جذب آنها می گردند. با این وضعیت چقدر احتمال دارد که این مساله در مورد فیلم و تلویزیون نیز صدق کند ... در فیلم، در سینما،چهره ها و صورتهای چشم انداز و حرکات، آن گونه در چشم جلوه می کنند که گویی همه آنها زندگی واقعی هستند. اما البته ما تنها به خاطر انزوای در تاریکی نیست که چنین می کنیم. بر اساس اهداف و نیّات فیلم ساز به شیوه دیدن، تصاویر توسط ما سازمان می دهند. این وضع همچنین در مورد تلویزیون و حتی در بین جمعیت شاد و مسرور اتاق نشیمن نیز صدق می کند: تلویزیون محل قدرتی است برای گروههای تولید، و در ورای آنها شرکتهای بزرگی که به منظور دستیابی به پول و نفوذی که پول به همراه خواهد آورد به خرید توجه میلیونها نفر می پردازند. اینها تنها معدودی از فشارهایی هستند، که در حول و حوش چهارچوب آنچه می شنویم و تماشا می کنیم به واژه "واسط بودن" چنین سنگینی می دهند.(2)»
اهمیت رسانه به ویژه با شروع قرن بیستم میلادی برای مردم جهان به ویژه کشورهای غربی بسیار زیاد شد. «مردم کشورهای غربی مدت مدیدی است که آموخته اند، برای تسلط بر آنچه در اطرافشان می گذرد می باید آنها را به اجزای کوچکتری تقسیم و تفکیک کنند. به همین دلیل شاید یادآوری این مطلب تعجب آور باشد که بگوییم، در حقیقت و در عمل پیام واقعی، عبارت از خود وسیله پیام رسانی یا رسانه است یا به عبارت ساده تر تأثیر یک رسانه بر افراد یا جامعه، به میزان شدت تغییرات در مقیاس ها و معیارهایی بستگی دارد که هر فن آوری جدید یا هر امتدادی از وجود، در زندگی روزمره پدید می آورد.(3)» شاید به دلیل همین تأثیرگذاری رسانه بر انسان است که اکثر صاحب نظران معاصر معتقدند هر کسی بر رسانه های گروهی سلطه یابد بر یکی از قوی ترین بخشهای این دوران سلطه خواهد داشت و حتی قدرتی افزونتر از قدرت یک دولت خواهد یافت. این رسانه واقعاً چیست و چه کاربردی دارد که تا این حد سلطه بر آن به مثابه داشتن قدرتی افزون تر از قدرت یک دولت است.
کاردینال نیومن (4)می گفت: «ناپلئون به خوبی دستور زبان توپخانه را می فهمید.» باید گفت ناپلئون نسبت به سایر رسانه ها هم درک بالایی داشت به ویژه در مورد "سیستم تلگراف شاپ"(5) که برتری وی را بر دشمنانش تضمین می کرد. نیومن جمله دیگری هم دارد به این مضمون:«سه روزنامه مخالف، به مراتب خطرناک تر از هزار سرنیزه عمل می کنند.»(6)
الکسی دو توکویل (7) اولین کسی بود که دستور زبان نشریات و چاپ سربی را به خوبی درک کرد. وی در اثر خود راجع به انقلاب فرانسه، توضیح می دهد که چگونه نشریات به دلیل اشباع فرهنگی جامعه، توانستند طی قرن هجدهم، ملت فرانسه را متحد و یکدست کنند و در جنوب یا شمال این کشور تنی واحد را تشکیل دهند.
در این قرن، اصول نوشتاری چاپی، یعنی همسانی و تداوم، توانستند ساختارهای قدیم فئودالی و شفاهی جامعه را دگرگون سازند، نتیجه آنکه انقلاب، در واقع عملکرد طبقه ای جدید بود که از اهل ادب و شخصیت های اجتماعی تشکیل می شد.
برخی جامعه شناسان و روانشناسان دیگر نیز در خصوص اهمیت رسانه و تأثیر آن در جوامع غربی مطالبی را به رشته تحریر درآورده اند. از جمله فورستر (8) در کتاب خود به نام گذری به هند (9) و کاروتر کتابی (j.c.carothers) روانپزشک در با عنوان "ذهن آفریقایی در سلامت و بیماری" (10)بر تأثیرپذیری انسانها از رسانه تأکید می کنند. به ویژه کارترو می گوید:
«به جرئت می توان گفت، آمادگی غربی ها در مصاف با رادیو و تلویزیون آن هم در محیطی سواد آموخته، چندان بیش از آن بومی اهل غنا نیست که هنگام رو به رو شدن با روند "سوادآموزی" از دنیای قومی خود جدا ماند و به کناره های خشک و بی حاصل فردگرایی رانده شد. ما، غربی ها در دنیای الکتریکی جدید خود به همان اندازه تحت تأثیر قرار گرفته ایم و از خود بی خود شده ایم که زندگی های بدوی و بومی بر فرهنگ مکانیکی و سواد آموخته ها اثر گذاشته اند. در واقع باید گفت سرعت الکتریسته، فرهنگهای ماقبل تاریخ را با بقایای دوره صنعتی مخلوط کرده و بیسوادی را در کنار سوادآموزی قرار داده است، که معمولی ترین اثر این خود بیگانگی و غوطه ور شدن در امواجی از مدلهای مختلف اطلاعات، چیزی جز انحطاط ذهن نیست.(11)»
آرنولد توینبی (12) معتقد است که اغلب جوامع غربی امروزی، فن آوری صنعتی و پیامدهای سیاسی آن را پذیرا شده اند، اما در زمینه های فرهنگی چنین گرایشها و همسانی وجود ندارد. افراد بسیار بافرهنگی هستند که در تبلیغات غوطه ورند، اما مدعی اند که «هیچ گاه توجهی به تبلیغات ندارند. درست مانند ذخایر فرهنگی و روحانی تمدن های شرقی که توان ایستادگی و مقاومت در برابر فناوریها را ندارند و زیرا تأثیر فنّاوری فقط در حدّ تفکرات یا مفاهیم نیست، بلکه این روابط معانی مختلف و مدلهای گوناگون ادراک است که به مرور تحت تأثیر قرار می گیرند و تفسیر می کنند.(13)» وی فرضیه ای را ارائه کرده است که تئوری "تصعید"(14) خوانده می شود. او در این فرضیه به قدرت تغییردهی رسانه ها اشاره می کند و می گوید:
«عکس العمل یک نظر و عقیده با تأثیر رسانه ها و فناوری در جامعه رابطه ای مستقیم دارد.(15)
بشر، در طول اعصار و قرون ثابت کرده است که به طور جدّی نمی تواند چنین مطالعاتی را پیگیری کند و همیشه تحت تأثیر رسانه ها قرار می گیرد و به گونه ای ناخودآگاه، در برابر آن ها کرخت می شود و شوک و ضربه های وارده را تحمل می کند. در واقع باید گفت: «انسان، اسیر زندانی بدون حصار است.(16)»
رسانه ها در جهان به سرعت از تکثر و تنوع تأثیرگذاری برخوردار شده و کارکردهای مختلفی پیدا نمودند. در حال حاضر رسانه ها به سه دسته تقسیم می شوند.
1- رسانه مکتوب مثل کتاب، مطبوعات شامل روزنامه، مجله، نشریات ادواری و نیز تولیدات مکتوب خبرگزاری ها.
2- دیداری همچون سینما، تئاتر، تلویزیون و ماهواره
3- شنیداری همچون رادیو و موسیقی با انواع و اقسام آن
هم اکنون از طریق سایت های اینترنتی همه موارد بالا را می توان پوشش داد. لذا برخی از این رسانه ها هرچند مکتوب یا دیداری و شنیداری است اما زیر پوشش رسانه های الکترونیکی نیز قرار می گیرند.
قدرت رسانه ها در ساماندهی و کنترل افکار عمومی جهان و تأثیرگذاری بر سیاست، فرهنگ و افکار ملت ها آن چنان اهمیت یافته که گفته می شود در حال حاضر، هیچ قدرتی در دنیای امروز بالاتر از آن که شکل دهنده افکار عمومی است، نمی باشد. هیچ پادشاه، رئیس جمهور، نخست وزیر یا ژنرالی حتی اگر میل شدیدی به قدرت طلبی هم داشته باشد، نمی تواند از قدرت تعداد اندکی از افراد که کنترل رسانه های جمعی را در اختیار و کنترل خود دارند، برخوردار شود. قدرت این افراد دور از دسترس و غیر مشخص نیست بلکه به تمام خانه ها تسرّی یافته است.
این قدرتی است که ذهن و فکر هر شهروندی اعم از پیر یا جوان، غنی یا فقیر و عامی و متخصص را شکل می دهد. رسانه های جمعی انگاره های ما از جهان پیرامون را شکل و صورت می دهند و به ما می گویند که چگونه درباره این انگاره ها تفکر کنیم. اساساً بسیاری از چیزهایی را که درباره حوادث پیرامون خود می دانیم - یا فکر می کنیم می دانیم - از طریق روزنامه ها، هفته نامه های خبری، رادیو یا تلویزیون کسب شده است.
ویژگی تکنیک های دستکاری افکار که در اختیار صاحبان رسانه ها است، فقط عبارت است از حذف و سانسور یا خبرسازی در روزنامه ها و رسانه های جمعی یا پخش درام های مستندی که به لحاظ تاریخی تحریف شده اند در تلویزیون، نیست. آنها هم در مدیریت اخبار و هم در برنامه های سرگرم کننده ای که فراهم می آورند، موشکافانه و دقیق عمل می کنند. از جمله مدیریت در روش و الگویی که برای پوشش دادن به اخبار مد نظر قرار می گیرد. اینکه کدام خبرها مورد تاکید باشد و کدام یک کم اهمیت جلوه داده شود، نحوه انتخاب کلمات، تُن صدا و حالات چهره گزارشگران، نحوه جمله بندی عناوین خبری و انتخاب توضیحات خبری، همگی بر تفسیر و تعبیر ما درباره آنچه که می بینیم و می شنویم مؤثر واقع می شوند.
در رأس همه این موارد، نوشته های سرمقاله نویسان و سردبیران است که هر گونه شکلی را در اذهان ما درباره مواردی که به آنها می اندیشیم برطرف می سازند. آنها را استفاده دقیق از تکنیک های روانشناسانه پیشرفته، اندیشه و افکار عمومی مردم جهان را سمت و سو می دهند و به نگرش های مختلف آنها نسبت به دیگر جوامع و ملتها و انواع رفتارها از طریق جایگذاری این جوامع یا رفتارها در متن یک درام تلویزیونی یا کمدی شکل می دهند.
پی نوشت ها :
1. Medium
2. فرد اینگلس، نظریه رسانه ها، محمود حقیقت کاشانی (تهران: مرکز تحقیقات و مطالعات سنجش برنامه 1 صدا و سیما، 1377)صص 37-38.
3. پیشین، ص 5.
4. Cardinal Newman
5. Le Telegraphe De Chappe
6. همان، ص 12.
7. Alexies De.TocQuecville
8. E.M.Forster
9. Apassage to India
10. The Afvican Mind in Health and Disease
11. همان، ص 15.
12. Arnold Toynbee
13. همان، ص 17.
14. Sublimation
15. همان، ص 18.
16. همان، ص 20.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}