اشاره:

مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در جمع جوانان استان خراسان شمالی در تاریخ 1391/07/23 مطالب ارزشمندی حول محور «سبک زندگی» ایراد فرمودند که در ادامه به آنها اشاره می شود:


تبیین مسئلۀ پیشرفت

ـ آن مفهومى که می تواند اهداف نظام اسلامى را تا حدود زیادى در خود جمع کند و به ما نشان دهد، مفهوم پیشرفت است.
ـ پیشرفت، تداعى کنندۀ حرکت است، راه است. چطور ما می گوئیم پیشرفت هدف است؟
ـ پیشرفت، حرکت است، راه است، صیرورت است؛ اما متوقف شدنى نیست و همین طور ادامه دارد؛ چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهاى بشرى حد یقف ندارد. گفتیم پیشرفت داراى ابعادى است؛ و پیشرفت در مفهوم اسلامى، با پیشرفت یک بُعدى یا دو بُعدى در فرهنگ غربى متفاوت است؛ چند بُعدى است.
ـ یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوۀ زیستن - اینها عبارةٌ اخراى یکدیگر است - این یک بُعد مهم است.
ـ ما اگر پیشرفت همه جانبه را به معناى «تمدن سازى نوین اسلامى» بگیریم - بالاخره یک مصداق عینى و خارجى براى پیشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛ این محاسبۀ درستى است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.
ـ آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح می کنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بین المللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است.
ـ البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبى داشته ایم. کارهاى زیاد و خوبى شده است؛ هم در زمینۀ سیاست، هم در زمینۀ مسائل علمى، هم در زمینۀ مسائل اجتماعى، هم در زمینۀ اختراعات ... در بخش ابزارى، على رغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.


معنای سبک زندگی

ـ اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل می دهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئلۀ خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئلۀ خط، مسئلۀ زبان، مسئلۀ کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه اى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است.
ـ تمدن نوین اسلامى - آن چیزى که ما می خواهیم عرضه کنیم - در بخش اصلى، از این چیزها تشکیل می شود؛ اینها متن زندگى است؛ این همان چیزى است که در اصطلاح اسلامى به آن می گویند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معناى پول در آوردن و پول خرج کردن نیست، که چگونه پول در بیاوریم، چگونه پول خرج کنیم؛ نه، همۀ این عرصۀ وسیعى که گفته شد، جزو عقل معاش است. در کتب حدیثىِ اصیل و مهم ما ابوابى وجود دارد به نام «کتاب العشرة»؛ آن کتاب العشرة دربارۀ همین چیزهاست. در خود قرآن کریم آیات فراوانى وجود دارد که ناظر به این چیزهاست.
ـ اگر ما در این بخشى که متن زندگى است، پیشرفت نکنیم، همۀ پیشرفتهائى که در بخش اول کردیم، نمی تواند ما را رستگار کند؛ نمی تواند به ما امنیت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان که مى بینید در دنیاى غرب نتوانسته.
ـ اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگى را، این بخش اصلى تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب شناسى کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
ـ بعد از آنکه علتها را پیدا کردیم، آن وقت بپردازیم به این که چگونه می توانیم اینها را علاج کنیم. اینها به عهدۀ کیست؟ به عهدۀ نخبگان - نخبگان فکرى، نخبگان سیاسى - به عهدۀ شما، به عهدۀ جوانها. اگر در محیط اجتماعى ما گفتمانى به وجود بیاید که ناظر به رفع آسیبها در این زمینه باشد، می توان مطمئن بود با نشاطى که نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران دارند، با استعدادى که وجود دارد، ما در این بخش پیشرفتهاى خوبى خواهیم کرد؛ آن وقت درخشندگى ملت ایران در دنیا و گسترش اندیشۀ اسلامىِ ملت ایران و انقلاب اسلامى ایران در دنیا آسانتر خواهد شد. باید آسیب شناسى کنید و بعد علاج کنید.
ـ نخبگان موظفند، حوزه موظف است، دانشگاه موظف است، رسانه ها موظفند، تریبون دارها موظفند؛ مدیران بسیارى از دستگاه ها، بخصوص دستگاه هائى که با فرهنگ و تربیت و تعلیم سروکار دارند، موظفند؛ کسانى که براى دانشگاه ها یا براى مدارس برنامه ریزى آموزشى می کنند، در این زمینه موظفند؛ کسانى که سرفصلهاى آموزشى را براى کتابهاى درسى تعیین می کنند، موظفند. اینها همه یک وظیفه اى است بر دوش همه. باید ما همگى به خودمان نهیب بزنیم. در این زمینه باید کار کنیم، حرکت کنیم.
ـ بنابراین باید آسیب شناسى کنیم؛ یعنى توجه به آسیبهائى که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمی خواهیم مسئله را تمام شده فرض کنیم؛ فهرستى مطرح می کنیم: چرا فرهنگ کار جمعى در جامعۀ ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعى را غربیها به اسم خودشان ثبت کرده اند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»1 ، یا: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»2 .
ـ چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟
ـ چرا در برخى از بخشهاى کشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟
ـ چرا در روابط همسایگی مان رعایتهاى لازم را نمی کنیم؟
ـ چرا صلۀ رحم در بین ما ضعیف است؟
ـ چرا در زمینۀ فرهنگ رانندگى در خیابان، ما مردمان منضبطى به طور کامل نیستیم؟
ـ آپارتمان نشینى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت می کنیم؟
ـ الگوى تفریح سالم چیست؟
ـ نوع معمارى در جامعۀ ما چگونه است؟
ـ طراحى لباسمان چطور؟
ـ مسئلۀ آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟
ـ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همدیگر به طور کامل راست می گوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟
ـ بعضیها با داشتن توان کار، از کار می گریزند؛ علت کارگریزى چیست؟
ـ در محیط اجتماعى، برخیها پرخاشگریهاى بى مورد می کنند؛ علت پرخاشگرى و بى صبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟
ـ حقوق افراد را چقدر مراعات می کنیم؟
ـ در رسانه ها چقدر مراعات می شود؟
ـ در اینترنت چقدر مراعات می شود؟
ـ چقدر به قانون احترام می کنیم؟
ـ وجدان کارى در جامعه چقدر وجود دارد؟
ـ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟
ـ محکم کارى در تولید چقدر وجود دارد؟
ـ تولید کیفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟
ـ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ایده هاى خوب، در حد رؤیا و حرف باقى می ماند؟
ـ چرا در بین بسیارى از مردم ما مصرف گرائى رواج دارد؟ آیا مصرف گرائى افتخار است؟ مصرف گرائى یعنى اینکه ما هرچه گیر مى آوریم، صرف امورى کنیم که جزو ضروریات زندگى ما نیست.
ـ چه کنیم که ریشۀ ربا در جامعه قطع شود؟ ـ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟
ـ چه کنیم که طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟
ـ چه کنیم که زن در جامعۀ ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگى اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعى اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگى اش محفوظ بماند؟
ـ حد زاد و ولد در جامعۀ ما چیست؟
ـ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانه هاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعۀ ما نفوذ کرده است؟
ـ تجمل گرائى چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟
اینها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبک زندگى است، و ده ها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضى از اینهائى که من گفتم، مهمتر است.


تغییر در ساختار فرهنگ زندگی

یک مقوله اى در اینجا مطرح می شود و سر بر مى آورد، به عنوان مقولۀ فرهنگ زندگى. باید ما به دنبال این باشیم که فرهنگ زندگى را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکل مطلوب اسلام تحقق ببخشیم. البته اسلام بُن مایه هاى یک چنین فرهنگى را براى ما معین کرده است. بُن مایه هاى این فرهنگ عبارت است از خردورزى، اخلاق، حقوق؛ اینها را اسلام در اختیار ما قرار داده است. اگر ما به این مقولات به طور جدى نپردازیم، پیشرفت اسلامى تحقق پیدا نخواهد کرد و تمدن نوین اسلامى شکل نخواهد گرفت. هرچه ما در صنعت پیش برویم، هرچه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نکنیم، پیشرفت اسلامى به معناى حقیقى کلمه نکرده ایم. باید دنبال این بخش، زیاد کار کنیم؛ زیاد تلاش کنیم.


الزامات فرهنگ دینی

دو سه نکته پیرامون ایجاد این وضعیت و الزاماتى که دنبال این فرهنگ رفتن براى ما ایجاد می کند، وجود دارد، که باید به اینها توجه کنیم:


نکته اول: سبک زندگی تابع ایمان است

ـ نکتۀ اول این است که رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد می شود.
ـ بدون مکتب و بدون ایدئولوژى نمی توان یک تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن داراى علم خواهد بود، داراى صنعت هم خواهد بود، داراى پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مکتب، هدایت کننده و اداره کنندۀ همۀ اینها خواهد شد.
ـ آن که مکتب توحید را مبناى کار خودش قرار می دهد، آن جامعه اى که به دنبال توحید حرکت می کند، همۀ این خیراتى را که متوقف بر تمدن سازى است، به دست خواهد آورد؛ یک تمدن بزرگ و عمیق و ریشه دار خواهد ساخت و فکر و فرهنگِ خودش را در دنیا گسترش خواهد داد.
ـ امروز در محیطهاى روشنفکرى، کسانى هستند با شکلهاى گوناگون، با قد و قواره هاى گوناگون، اینها ما را از شعارهاى مکتبى برحذر می دارند؛ دوران اوج شعارهاى مکتبى را که دهۀ 60 است، زیر سؤال می برند؛ امروز هم از تکرار شعارهاى مکتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و می خواهند در دل دیگران واهمه بیندازند؛ می گویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد، تهدید دارد. نگاه خوش بینانه این است که بگوئیم اینها تاریخ نخوانده اند - البته نگاه هاى بدبینانه هم وجود دارد - اینها اگر تاریخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائى که وجود دارد و همین تمدن مادى غرب که امروز می خواهد دنیا را فتح تصرف کند و این حرف را نمی زدند. باید بگوئیم اینها بى اطلاعند، تاریخ نخوانده اند.


نکتۀ دوم: سبک زندگی اسلامی و پرهیز از تقلید

ـ نکتۀ دومى در اینجا وجود دارد و آن این است که ما براى ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامى، بشدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانى که سعى دارند روشهاى زندگى و سبک و سلوک زندگى را به ملتها تحمیل کنند.
ـ امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگوئى و تحمیل، تمدن غربى است. نه اینکه ما بناى دشمنى با غرب و ستیزه گرى با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشى از بررسى است – ستیزه گرى و دشمنىِ احساساتى نیست. بعضى بمجرد اینکه اسم غرب و تمدن غرب و شیوه هاى غرب و توطئۀ غرب و دشمنى غرب مى آید، حمل می کنند بر غرب ستیزى: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدرکشتگىِ آنچنانى نداریم - البته پدرکشتگى داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسى شده است.
ـ تقلید از غرب براى کشورهائى که این تقلید را براى خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّى آن کشورهایى که به ظاهر به صنعتى و اختراعى و ثروتى هم رسیدند، اما مقلد بودند.
ـ علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکنندۀ فرهنگهاست. هرجا غربیها وارد شدند، فرهنگهاى بومى را نابود کردند، بنیانهاى اساسىِ اجتماعى را از بین بردند؛ تا آنجائى که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند.
ـ غربیها آنجائى که توانستند، بنیانهاى فرهنگى و اعتقادى را از بین بردند.
ـ یکى از خصوصیات فرهنگ غربى، عادى سازى گناه است؛ گناه هاى جنسى را عادى می کنند. امروز این وضعیت در خود غرب به فضاحت کشیده شده؛ اول در انگلیس، بعد هم در بعضى از کشورهاى دیگر و آمریکا. این گناه بزرگِ همجنس بازى شده یک ارزش! به فلان سیاستمدار اعتراض می کنند که چرا او با همجنس بازى مخالف است، یا با همجنس بازها مخالف است!
ـ یکى از نکاتى که باید در مواجهۀ با دنیاى غرب کاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنرى است که در اختیار غربیهاست. اینها از هنر حداکثر استفاده را کرده اند براى ترویج این فرهنگ غلط و منحط و هویت سوز؛ بخصوص از هنرهاى نمایشى، بخصوص از سینما حداکثر استفاده را کرده اند.
ـ اینها به صورت پروژه اى یک ملت را تحت مطالعه قرار می دهند، نقاط ضعفش را پیدا می کنند، از روان شناس و جامعه شناس و مورخ و هنرمند و اینها استفاده می کنند، راههاى تسلط بر این ملت را پیدا می کنند؛ بعد به فیلمساز، به فلان بنگاه هنرى در هالیوود سفارش می کنند که بسازد و می سازد.


نکته پایانی

انتظار داریم اهل فکر و اهل نظر در مراکزى که می توانند و اهلیت و صلاحیت این کار را دارند، در این زمینه ها کار کنند، فکر کنند، مطالعه کنند؛ بتوانیم پیش برویم. مراقب باشیم دچار سطحى گرى و ظاهرگرائى نشویم، دچار تحجر نشویم - این یک طرف قضیه است - دچار سکولاریسمِ پنهان هم نشویم. گاهى اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینى است؛ حرف، حرف دینى است؛ شعار، شعار دینى است؛ اما در باطن، سکولاریسم است؛ جدائى دین از زندگى است؛ آنچه که بر زبان جارى می شود، در برنامه ریزیها و در عمل دخالتى ندارد. ادعا می کنیم، حرف می زنیم، شعار می دهیم؛ اما وقتى پاى عمل به میان مى آید، از آنچه که شعار دادیم، خبرى نیست.


پی نوشت ها :

1. مائده/2.
2. آل عمران/103.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان، شماره 159.