«مارتین لوتر» و «آیین پروتستان» زمینهسازان صهیونیسم مسیحی
با ظهور مذهب پروتستان، تحولات زیادی در باورهای آیین مسیحیت پدید آمد. مهمترین عامل این تحولات آن بود که لوتر فهم حقایق دینی را از انحصار رجال کلیسا خارج ساخته و آن را در دسترس ادراک شخصی افراد، اعلام کرد.(1)
بدین ترتیب، هر فرد مسیحی پروتستان، در مطالعه، فهم، استنتاج و تفسیر کتاب مقدس، مستقل گردید، و این امر میدان استنباطها و اظهارنظرهای متنوّع و مختلف از کتاب مقدس را به روی ارباب غرض و بدعت گشوده، به گونهای که تاکنون آیین پروتستان دارای بیش از دویست فرقهی گوناگون شده است!
از سوی دیگر، این مذهب شعار بازگشت به کتاب مقدس را به عنوان منبع عقیدهی ناب مطرح ساخت و باب گرایش و عنایت به تورات را در میان پیروان خود گشود.
بدین ترتیب، عهد قدیم (تورات)، بخش مهمی از منابع اعتقادی مذهب پروتستان را تشکیل داد و بالاترین سند معتبر در رفتار، عقیده، اخلاق و اطلاعات تاریخی این طایفه از مسیحیان قرار گرفت.
بر اساس همین آموزههای توراتی، این باور در ذهن پروتستانها شکل گرفت که میان یهودیان و فلسطین، رابطهای جاودانه وجود دارد و این قوم از سرزمین اصلی خویش که فلسطین بوده است، اخراج شدهاند و باید ناچار بر اساس پیشگوییهای موجود در تورات، بدان باز گردند.(2)
اعتقاد کلیسای کاتولیک آن بود که آن چه به عنوان ملت یهود نامیده میشود، پیشتر از میان رفته و خداوند ایشان را به جرم به صلیب کشیدن مسیح، از فلسطین اخراج کرده است.
کاتولیکها به پیروی از قدیّس اگوستن (354- 430/م) بر این باور بودند که پیشگوییهای مربوط به بازگشت یهودیان به فلسطین، ناظر به بازگشت از بابِل است که در عمل به دست کورش، شاه ایران باستان، صورت پذیرفت.
اگوستن، بیتالمقدّس را سرزمین عهد جدید میدانست و میگفت که فلسطین میراث عیسای مقدّس برای مسیحیان است.
اما جنبش پروتستانتیزم، ضمن ردّ اعتقاد مزبور، در ترویج این باور همّت گمارد که یهودیان، امت برتر و برگزیدهی خداوندند. از این رو، عهد قدیم، نخستین و مهمترین مرجع اعتقادی این مذهب و سرچشمهی مسیحیت ناب تلقّی شد، و تکیهگاه بخشی از مراسم عبادی کلیسا و معتبرترین کتاب تاریخی اراضی مقدّسه و زندگی پیامبران گذشته و پیشگوییهای مربوط به آخرالزمان و ظهور مجدّد عیسای مسیح و هزارهی دولت سعادتبخش او قرار گرفت.(3)
جنبش اصلاحی لوتو، اعتبار و ارزش فراوانی برای زبان عبری، به عنوان زبان اصلی کتاب مقدّس، قائل شد و اعلام کرد که مؤمنان برای دریافت صحیح کلام و پیام خدا، باید زبان آن را بیاموزند. در پیِ این تأکید، بسیاری از مسیحیان متدیّن، به فراگیری زبان عبری همّت گماردند.
عهد قدیم که تا آن زمان، کتابی مهجور و دور از دسترس به شمار میآمد، با ظهور اندیشه لوتری، از زاویهی معبدها خارج، و ترجمه و منتشر گردید.
لوتر با طرح ضرورت بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین، به عنوان تمهید ظهور مجدّد عیسای مسیح، خدمت بزرگی به یهودیان کرد. او تأکید میکرد که این «ملت برگزیدهی خدا» که حیاتی دیرینه دارند، باید حیات و بقایشان در آینده تضمین یابد و سرزمین فلسطین، از آنِ ایشان شود، که خداوند، وعدهی آن را به این قوم داده است. یهودیان گرچه سر از طاعت مسیح پیچیدند، اما وعدهی خداوند به ایشان همچنان باقی است. از این رو، هر کس با این طایفه به مخالفت برخیزد و مانع بازگشت آنان به فلسطین شود، دشمن خدا و عیسای مسیح به شمار میآید.
به همین دلیل، کلیسای کاتولیک، لوتر را یهودی و یا دست کم نیمهیهودی خواند و تصریح نمود که وی اهل بدعت و ضلالت بوده و از چارچوب ایمان مسیحی خارج شده است. حتی بسیاری از ناظران را عقیده بر این است که اساساً مذهب پروتستان، ساخته و پرداخته یهودیان میباشد و میان این مذهب و فراماسونری پیوندی اصیل وجود دارد.(4)
اساس نظریّات لوتر عبارت بود از:
1) عدم اعتراف به تمرکز کلیسای کاتولیکی و تأکید بر انتخاب دموکراتیک سران مسیحی.2) شأن پاپ، آمرزش گناهان نیست، بلکه این امر، تنها از امور الهی میباشد. عیسی (ع) با تن سپردن به صلیب، خویشتن را فدای مسیحیان کرد. از این رو، انسان گناهکار، تنها باید به درگاه خداوند اعتراف به گناه کند و با توبه از تکرار گناه بپرهیزد.
3. همهی نسخههای تورات مردود است، جز توراتی که به زبان عبری است.
4) کتابهایی که کاتولیکها معتبر شمردهاند، مانند کتاب مکابیین و اخنوخ و بخشی از سفر استیر و ... بیاساس و مردود است.
نکتهی مهمّی که لوتر بر آن اصرار میورزید، بیاساس بودن تأویلهای مسیحی از تورات است. وی بر صحّت و حقّانیت شروح و تفسیرات یهودی از عهد قدیم، تأکید داشت.
آن چه در تعلیمات و اظهارات لوتر جلب توجه میکند، عنایت ویژه و شگفت او نسبت به قوم یهود و بیانات اغراقآمیز وی دربارهی این طایفه است.
لوتر شدیداً به کلیسا حمله کرد و پاپ و اسقفها را مردمانی دیوانه خواند. وی آنها را متهم کرد که با یهودیان رفتاری داشتهاند که مناسب حال سگهاست، نه انسانها. او میگفت: اگر من یهودی بودم و مشاهده می کردم که چنان ابلهانی رهبر مسیحیان میباشند، حاضر بودم به خوکی تبدیل گردم، اما مسیحی نشوم... .(5)
او «در آثار خود، همآهنگ با لحن و منطق تلمود، اظهار داشت که جهان جز به خاطر بنیاسرائیل آفریده نشده است و وظیفهی این قوم، سیطره و حکومت بر جهان است؛ زیرا یهوه، خدای یهود، آنان را این گونه آفریده است».(6)
مارتین لوتر در کتاب مسیح، یهودی متولد شد که در سال 1523/م منتشر گردید و در همان سال، هفت بار به چاپ رسید، نوشت:
مشیّت روحالقدس بر آن قرار گرفته است که تمام کتاب مقدّس، تنها از مجرای قوم یهود نازل شود. یهودیان فرزندان خدایند و ما بیکسان، میهمان آنان هستیم... و باید خشنود باشیم که چون سگان، از آن چه از دست ولی نعمتمان فرو میافتد، ارتزاق کنیم... .(7)
اسقف اکرام لمعی مینویسد:
لوتر، رهبر اصلاحی پروتستان، با نگرش جدیدی که به کتاب مقدس داشت، ابتدا یهودیان را مورد تأیید خود قرار داد و اعلان کرد که محکوم ساختن یهودیان امروز به سبب موضعگیری پدرانشان، در برابر مسیح، کاری اشتباه و احمقانه است، و صحیح نیست که آنان را با جبر و زور غسل تعمید داده و مسیحی کنیم، بلکه باید خود، با رضایتمندی و ایمان، مسیحیت را گردن نهند.اما زمانی که یهودیان، دعوت لوتر را برای مسیحی شدن رد کردند و اعلام داشتند که تلمود، تفسیر بهتر و شایسته تری از او نسبت به کتاب مقدّس ارائه میکند، لوتر موضع خود را در برابر ایشان تغییر داد و در سال 1526/م به شدت به آنان تاخت(8) و در سال 1543/م در کتاب دربارهی یهود و دروغهایشان خشم و نفرت خود را نسبت به این طایفه آشکار ساخت و در آن تأکید کرد که معبدهایشان باید به آتش کشیده شده و هیچ اثری از آن به جای نماند، کتابهای دعایشان معدوم گردد، حاخامها از موعظه منع شوند و پس از آن که خانههایشان تخریب گردید، همه را در جایی گرد آورده و به آنها تفهیم شود که در سرزمین ما از هیچ حرمتی برخوردار نیستند. ایشان باید برای همیشه از کشور ما اخراج شوند...
پیروان لوتر از همان زمان درصدد اجرای تعالیم او برآمده و در سال 1572/م، معبدهای ایشان را در برلین تعطیل کردند و این طایفه از ورود به پارهای از اماکن شهر، منع شدند.(9)
آن چه لوتر را در مقام سخن از یهودیان به گزافهگویی وا میداشت و او را در لطف و عنایت نسبت به ایشان به اغراق و مبالغه میکشاند، جذب آنان به مسیحیت و پذیرش آیین پروتستان بود. اما زمانی که مشاهده کرد آن چه عملاً اتفاق افتاده آن است که یهودیان به جای پذیرش دین مسیح، میکوشند تا مسیحیان را به دین خود در آورند، در کتاب خود دربارهی یهود و دروغهایشان اعلام داشت:
چه کسی مانع بازگشت یهودیان به سرزمینشان است؟ هیچ کس. ما هر آن چه آنان برای این سفر نیاز دارند، در اختیارشان قرار میدهیم. آن هم تنها به این دلیل که از شرّ آنان آسوده شویم. آنها واقعاً بار سنگینی بر دوش ما بوده و بلای جان ما هستند.
بدین ترتیب، با یأس جنبش پروتستانتیزم از مسیحی شدن یهودیان، کوس دعوت مهاجرت ایشان به فلسطین کوفته شد و این آغاز جنبش صهیونیسم مسیحی بود.(10)
گفتنی است پیروان لوتر، پس از گذشت بیش از چهار قرن از موضعگیریهای منفی وی در برابر یهود، اقدام به عذرخواهی رسمی از این قوم کردند. یعنی اتحادیهی جهانی پیروان لوتر، در کنفرانسی که در 11- 13 ژوئیهی 1983/م در استکهلم سوئد برگزار شد، عدم اعتقاد و التزام خود را نسبت به همهی آن چه از سوی لوتر دربارهی یهودیان ابراز شده بود، اعلام داشتند.
از سوی دیگر، همایش رؤسای کلیساهای لوتری آمریکا نیز که در نهم ژوئیهی 1983/م در شهر سنتلوئیس تشکیل شد و بیش از 1100 نماینده از سوی دو میلیون و هفتصد هزار لوتری آمریکایی در آن داشتند، تأسّف و عدم ارتباط لوتریهای معاصر را با اظهارات افراطگرایانهای که مارتین لوتر، نسبت به یهودیان ابراز کرده بود، اعلام کردند.(11)
لوتر با تأسیس مذهب پروتستان، نگرش و باور تازهای در پهنهی دیانت مسیحی گشود. اقدام خلّاقانه او عبارت بود از: «ایجاد بیانی رسمی از بشارت انجیل مسیحی که انسان در آن به صورت شخصی آزاد و مختار در پیشگاه خدا قرار میگیرد. آیین پروتستان تأکید میکند که انسان در سعادت ابدی خود، تنها به قدرت مطلق خدا وابسته است و چیزی نمیتواند بین خدا و انسان قرار گیرد».(12)
پروتستانتیزم، اصلاً در لغت به معنای اعتراض و مخالفت (Protestation) است. مذهب پروتستان، با دعوت به آزادی اندیشه و بیان، زمینهی ظهور مکاتب و مذاهب متعدّد و فراوانی را در مسیحیت گشود.
چنان که گذشت، از مبانی این مذهب، توجّه و رویکردی تازه و جدّی به عهد قدیم (تورات) است. این کتاب که عمدتاً که عمدتاً تاریخ قوم یهود محسوب میشود، در طول تاریخ دستخوش تغییرات و جرح و تعدیل فراوان شده و در سدهی اول پس از میلاد مسیح، شکل نهایی خود را پیدا کرد.
پروتستان بر متن تورات عبری تکیه کرد، ولی حذف و اضافاتی در آن به عمل آورد.
انگلستان در اواخر قرن شانزدهم و آغاز قرن هفدهم، پس از رویگردانی از آیین کاتولیک و زدودن نفوذ اسپانیا، مهمترین قدرت استعماری شد و با انباشتن ثروتهای بیحساب، بر سرزمینهای وسیعی چنگ انداخت. این امر با حرکت اصلاحگری دینی تقارن یافت. اصلاحات وارده، با ارائه تعریفی جدید از رابطهی انسان با آفریدگار و کتاب مقدس، به فرد توان میداد تا خارج از چارچوب کلیسا، بینیاز از روحانیان، برای خود، رهایی را تحقق بخشد. از آن پس، او وظیفه داشت برای خود کتاب مقدس را تفسیر نماید.(13)
البته عامل دیگری نیز انگلستان را به سوی آیین پروتستان و فرهنگ توراتی، سوق میداد؛ زیرا این امر میتوانست دارای یک دست آورد مهم اقتصادی برای کشوری که پس از تحولات دورهی رنسانس، با شتاب تمام جهت دستیابی به «اوج سود و لذت» تلاش میکرد، باشد.
کلیسای کاتولیک به موجب تصریح انجیل،(14) رباخواری را حرام میشمرد؛ اما این امر در تورات مجاز شناخته میشد. از این رو، رویکرد این کشور به آیین پروتستان و در نتیجه فرهنگ و آموزههای توراتی، می توانست راههای تازهای از کسب ثروت و انباشت سرمایه را به همراه داشته باشد.
خانم باربارا تاچمن، تاریخنگار یهودی، در کتاب مقدس و شمشیر مینویسد:
هنگامی که هنری هشتم، پادشاه انگلیس در سال 1538/م، فرمان ترجمه و انتشار عهد قدیم را به زبان انگلیسی صادر کرد تا در دسترس تودهی مردم قرار گیرد، در حقیقت تاریخ و آداب و قوانین یهودی را با فرهنگ انگلیسی درآمیخت و به مدت سه قرن، این فرهنگ را تحت تأثیر مستقیم خود قرار داد. این تورات، به تورات ملی انگلیس شهرت یافت و بیش از هر کتاب دیگری، فضای جامعهی انگلیس را تحت تأثیر خود قرار داد و بسیاری از داستانهای تاریخی یهود، مادّهی اصلی فرهنگ و ادبیات انگلیسی قرار گرفت.تاچمن می افزاید: قصص عهد قدیم، خوراک روزمرهی عقلانیت مذهب پروتستان گردید و مؤمنان به این مذهب، همواره آنها را مطالعه میکردند و به خاطر میسپردند، به گونهای که دیگر عیسای ناصری را عیسیبن مریم نمیخواندند، بلکه او را تنها یکی از انبیای بنیاسرائیل میشمردند.
وی تأکید میکند: بدون تأثیر این فرهنگ توراتی، معلوم نبود که در سال 1917/م، اعلامیهی بالفور از سوی دولت انگلیس صادر شود.(15)
گریس هالسل، روزنامهنگار برجستهی آمریکایی، مینویسد:
حقیقت آن است که تغییر نگرش در آیین مسیح نسبت به مصالح یهود، از ظهور جنبش پروتستانتیزم در سدهی شانزدهم میلادی آغاز میشود.این جنبش، حقّ انحصاری کلیسا را در تفسیر کتاب مقدّس، انکار نموده و متقابلاً رجعت و عنایت به متن تورات و تفسیر لفظی و ظاهری از متون دینی یهود را اساس حرکت خود قرار داد.
از آن زمان، رفتهرفته نگرش مسیحیان به آیین یهود، تغییر یافت و گرایش به شریعت یهود، در میان مسیحیان غربی آغاز شد.
از اوایل سدهی هفدهم، مسیحیان پروتستان، یهودیان را ملتی ممتاز شمرده مهاجرت آنان را به فلسطین، شرط لازم ظهور مجدّد عیسای مسیح تلقّی کردند. آنان کمک به یهودیان را برای حصول این امر که موجب تعجیل در ظهور پیامآور رهایی و صلح، عیسای مسیح میباشد، تحقّق اراده و مشیّت الهی می دانستند.(16)
از اواخر سدهی شانزده میلادی، بسیاری از ادبا و هنرمندان، تحتتأثیر فرهنگ و اساطیر توراتی قرار گرفتند و عهد عتیق، منبع الهامبخش آنان گردید. فضای پروتستانی، عرصهی مناسب و وسیعی را برای ورود یهودیان به دنیای هنر و ادب گشود. از این پس، دیگر تورات، تنها یک کتاب دینی مطرح نبود، بلکه همچنین به مانند منبعی برای تعلیم و تعلّم اخلاق به شمار میآمد.
بدین ترتیب، یهودیان در عصر پس از رنسانس، یکی از ارکان فرهنگ اروپایی را تشکیل دادند و سنن و معارف توراتی، منبع الهامبخش بسیاری از شاعران، ادیبان و نقاشان غربی قرار گرفت.
امروزه، بزرگترین موزههای جهان، دارای مجموعهی عظیمی از تابلوهای رنگ روغن به جای مانده از هنرمندان مسیحی پروتستان است که با آثار خویش، پدیدهی اصلاحگری دینی لوتر را زنده نگاه داشتهاند. این هنرمندان پروتستان، برخلاف نقاشان مسیحی که به چهرهپردازی از قدّیسان میپرداختند، به تصویرگری حکایت و سرگذشت پیامبران بنیاسرائیل همّت گماردند. در این میان نام رمبرانت (Rembrandt،1606- 1669/م)، نقاش پروتستان مذهب هلندی، بیش از همه قابل ذکر است. وی با الهام از معارف عهد قدیم، بسیاری از صحنهها و حکایات تورات را به تصویر کشید. او در ترسیم چهرهی ابراهیم، یعقوب، شاؤول، شمشون (سامسون)، اِستر و داود کاملاً تحت تأثیر فرهنگ تورانی بوده است.
در آثار ادبی نیز، انبیاء و چهرههای شاخص بنیاسرائیل، کمکم جایگزین قهرمانان کلاسیک یونان شدند.
از سوی دیگر، عدهای از فلاسفه و دانشمندان اروپایی نیز در این دوره به ضرورت مهاجرت یهودیان به فلسطین ایمان آورده و در بیانات و آثار خود، بدان تصریح کردند.
در این میان نام جان لاک، فیلسوف تجربی انگلیس، اسحاق نیوتون، کاشف قانون جاذبه، ژوزف پریستلی، شیمیدان معروف، ژانژاک روسو، نویسندهی مشهور فرانسوی و پاسکال، فیزیکدان فرانسوی قابل ذکر است.
چنان که ملاحظه میشود، سدههای هفده و هجده میلادی، عصر رواج اندیشههای دینی مربوط به استقرار یهودیان در فلسطین بوده است. اما طرفه آن که، خود یهودیان این اظهارنظرها را به شدّت مردود دانسته و استقرار خود را در سرزمین فلسطین، تنها منوط به تعلّق مشیّت الهی میکردند و میگفتند که این امر و تأسیس دولت اسرائیل، تنها با ظهور ماشیح (مسیح نجاتبخش یهودیان) صورت خواهد پذیرفت.(17)
اما در عین حال، ظهور پروتستانتیزم، با استقبال گرم و گستردهی یهودیان روبهرو شد؛ زیرا این جنبش موجب بروز شکاف و عناد میان دشمنان ایشان (یعنی مسیحیان) گردید. این استقبال و رویکرد به پروتستانها چندان ادامه یافت که اعلام داشتند: «پروتستانها گرچه رسماً یهودی نیستند، اما از فِرَق وابسته به یهودیان به شمار میآیند».(18)
پی نوشت ها :
1- کلیسای کاتولیک با رّد حقّ استقلال مردم در فهم معارف الهی، بر آن بود که آنان باید عقاید دینی خود را تنها از کلیسا بگیرند. کلیسا، و نه کتاب مقدّس، تنها مرجع معارف دینی مردم به شمار میآمد؛ اما لوتر، انسان را آزاد معرفی کرد و انجیل را در دسترس همگان قرار داد و تقلید از کلیسا را نفی کرد.
2- ر.ک: یوسف العاصی الطویل، الصلیبیون الجدد، ص 23-24.
3- رضا هلال، المسیح الیهودی و نهایة العالم، ص 30-31.
4- یوسف العاصی الطویل، الصلیبیون الجدد، ص 25.
5- عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، یهودیت، ص 280 (به نقل از: انجمن فرهنگی او تصرهتورا، تاریخ قوم یهود، ج 3، ص 150).
6- عبدالمجید همو، اعوان الیهودیة علی تحقیق احتلال فلسطین، ص 98.
7- رضا هلال، المسیح الیهودی و نهایة العالم، ص 63.
8- و حتّی آنان را «وکلای شیطان» خواند (دیوید دیوک، الصحوة، النفوذ الیهودی فی الولایات المتحدة الامریکیه، ص 118).
9- القس اکرام لمعی، الاختراق الصهیونی للمسیحیه، ص 67-68.
10- ر.ک: رضا هلال، المسیح الیهودی و نهایة العالم، ص 32.
11- یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 25.
12- جی. لسلی دانستن، آیین پروتستان، ترجمهی عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، ص 50.
13- عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ص 1-2.
14- انجیل لوقا، باب ششم، جملهی 35، میگوید: «بلکه دشمنان خود را محبّت نمایید و احساس کنید و بدون امیدِ عوض قرض دهید؛ زیرا که اجر شما عظیم خواهد بود و پسران حضرت اعلی خواهید بود. چون که او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است».
15- ر.ک: یوسف الحسن، البعد الدینی فی السیاسة الامریکیة تجاه الصراع العربی- الصهیونی، ص 21-23؛ رضا هلال، المسیح الیهودی و نهایة العالم، ص 32.
16- عبدالمجید همو، اعوان الیهودیة علی تحقیق احتلال فلسطین، ص 98-99.
17- ر.ک: یوسف العاصی الطویل، الصلیبیون الجدد، ص 31-32.
18- یوسف الحسن، جذور الانحیاز، ص 89.
منبع:
کریمیان، احمد، (1384)، یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّة قم)، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}