نگاهی به زندگی و اندیشه های ویتگنشتاین
لودویک یوزف یوهان ویتگنشتاین(1889-1951) luswig Josef Johan Wittgenstein فیلسوف وینی. تا 14 سالگی در منزل درس خواند. ابتدا به رشته های مهندسی علاقه داشت. سپس توجهش به ریاضیات و سپس مبانی فلسفی
نویسنده: بهاءالدین خرمشاهی
لودویک یوزف یوهان ویتگنشتاین(1889-1951) luswig Josef Johan Wittgenstein فیلسوف وینی. تا 14 سالگی در منزل درس خواند. ابتدا به رشته های مهندسی علاقه داشت. سپس توجهش به ریاضیات و سپس مبانی فلسفی ریاضیات معطوف شد. در سال 1912-1913 به ترینیتی کالج راه یافت و بر اثر تشویق و تحت نظارت راسل به مطالعات منطقی پرداخت؛ و هم از سال 1912 بود که مطالعات پیگیر فلسفی اش را آغاز کرد. و تا آغاز جنگ همچنان به حل مسائل و معضلات منطقیی که برایش پیش می آمد ادامه می داد، و دراین مدت با راسل مکاتبه و مباحثه داشت. ولی معتقد بود که آرمانهایش چندان متفاوت است که نمی توانند با هم دوست باشند.
با آغاز جنگ داوطلبانه وارد ارتش اتریش شد. و در عین حال در حال تنظیم و تکمیل یادداشتهای فلسفی اش بود. در سال 1918، دستنویس رساله منطقی ـ فلسفی اش را به پایان برد. در سال 1919 آن را به ناشری سپرد. و مطمئن بود که این کتاب مسائلی را که با کمک راسل طی سالها نتوانسته بودند حل کنند، حل کرده است. اما از نامه ای که راسل بعد از خواندن کتاب برای او فرستاد، دریافت که راسل افکار اصلی کتاب را در نیافته است، و نگران شد که مبادا دیگران هم در نیایند. در سال 1919، برای بحث در اطراف همین رساله، با راسل در هلند دیدار کرد. راسل تعهد کرد که مقدمه ای بر آن بنویسد. و نوشت. اما سال بعد ویتگنشتاین به راسل نوشت که مقدمه اش چندان پر از سوء تفاهم است که او اجازه چاپ آن را همراه با رساله نمی دهد.
باری، متن آلمانی رساله، در سال 1921 و ترجمه انگلیسی اش تحت عنوان Tractatus logico - phulosophicus همراه با متن اصلی در سال 1922، منتشر شد. در سال 1961، ترجمه منقح دیگری به انگلیسی از این رساله منتشر شده است. از 1920 تا 1926، معلم مدرسه های ابتدایی در بعضی از روستاهای اتریش بود. پس از استعفا از معلمی می خواست صومعه نشین شود ولی پدر روحانی سرپرست صومعه او را منصرف کرد.
یکی از استادان دانشگاه وین، به نام موریتس شلیک، که عمیقاً تحت تاثیر رساله ویتگنشتاین قرار گرفته بود، به دیدار او رفت و از او دعوت کرد که در جلسات انجمنی که بنا نهاده بود، و به « حلقه وین» معروف شده بود، شرکت کند . یک چند شلیک و فریدریش وایسمان مرتباً به دیدن ویتگنشتاین می رفتند و ماحصل گفت و گوها و آراء او را برای سایر اعضای حلقه باز می گفتند.
در سال 1929، به کمبریج و به دنیای فلسفه بازگشت. یک چند راسل و مور ممتحنان امتحان شفاهی اش برای ورود به دوره دکترای فلسفه بودند. رساله اش را هم به عنوان رساله دکترا پذیرفتند. در سال 1939، جانشین ج. ا. مور در تصدی کرسی فلسفه در دانشگاه کمبریج شد. اما زندگی و مشغله دانشگاهی را خوش نداشت. در سال 1947 از مقامش استعفا کرد و رد پی زندگی ارامتر و انزوای بیشتر به حومه دابلین، و سپس به یک کلبه دور افتاده در سواحل غربی ایرلند رفت. در این اوان علاوه بر افسردگی مداوم، جسماً نیز بیمار بود. در فواصلی که حالش بهتر می شد، شدیداً کار می کرد. در سال 1949، سفری سه ماهه به امریکا رفت. پس از بازگشت معلوم شد سرطان دارد. اما می گفت از این واقعه تکان نخورده است. زیرا دیگر میلی به ادامه زندگی در خود نمی یابد. در سال 1951، چون از بیمارستان بیزار بود، دعوت پزشک معالجش را شاکرانه پذیرفت که چند صباح باقیمانده از عمرش را در خانه او در کمبریج بگذراند. با نزدیک شدن سایه فراگیر مرگ، شدیدتر کار می کرد و بیشتر می نوشت. افکار فلسفیی که در این مدت به نگارش درآورده، از اهمیت والایی برخوردار است.
تراکتاتوس ( رساله منطقی ـ فلسفی) اثری ا ست بکلی بکر و بدیع، و با آنکه کمتر از هشتاد صفحه است، کامل است.
تراکتاتوس تاثیر معتنابهی بر نهضت حلقه وین یا نحله پوزیتیویسم منطقی گذاشته است. موریتس شلیک، رهبر این نهضت، اعلام کرده که تراکتاتوس فلسفه جدید را به نقطه عطف تعیین کننده و قاطعی رسانده است. در واقع، بین بعضی آراء حاکم بر حلقه وین و بعضی مواضع و موضوعات رساله، وفاقهایی هست. از جمله اینکه همه قضایای اصیل توابع صدق قضایای اولیه هستند. یااینکه حقایق منطقی همانگویی( توتولوژی) هستند و مفید علم تازه ای نیستند. یااینکه فلسفه مجموعه ای از آموزه ها نیست بلکه فعالیت مداوم پالایش زبان است.
ولی تفاوتهای اساسی نیز بین آنها (آموزه های حلقه وین) و رساله، هست. حلقه وین نظریه تصویر گر بودن قضایا را که اندیشه کانونی رساله است، نپذیرفت. یکی آموزه های اصلی و بحث انگیز « حلقه» این بود که همه قضایای اصیل قابل تحویل قضایایی هستند که گزارشگر « ادراک مستقیم» یا « داده های بلافصل تجربه» اند. این آموزه در تراکتاتوس پیدا نمی شود. تز معروف پوزیتیویستها که « معنای یک گزاره، روش تحقیق پذیری آن است» نتیجه قهری این آموزش است، ولی در رساله اصولاً مسئله« به تحقیق رساندن» طرح نشده است. تنها قضیه ای که کمابیش شبیه به این تز می نماید، گزاره شماره 4.024 است:
ـ درک یک قضیه یعنی دانستن نحوه صدق آن.
حتی در این قضیه نیز، تصریحی به مسئله تحقیق پذیری نشده است. و از تفسیری که در قضیه متفرع از این قضیه می آید، معلوم می شود که ویتگنشتاین به چنین مسئله ای نمی اندیشیده است. چنانکه می گوید: « یک قضیه را هر کسی که اجزاء تشکیل دهنده آن را دریابد، در می یابد» تقریباً یعنی اگر یکایک کلمات و ترکیبات یک جمله را در یابید، می توانید کل معنای جمله را در یابید. قید و شرط درباره اینکه برای به تحقیق رساندن معنای آن چه چیزهایی باید دانست یا به دست آورد، نشده است. با تفصیل یا مثالهای بیشتر هم می توان نشان داد که در تراکتاتوس نظریه اصالت تجربی تعیین معنا طرح نشده است. جان کلام رساله دراین باب این است که برای دریافتن هر جمله باید مرجع ضمایر و موارد اشاره و اسمهای تشکیل دهنده آنها را بدانیم همین و بس. وقتی معنای یک جمله را درمی یابیم که بدانیم اگر جمله صادق باشد، واقعیت یا حقیقتش از چه قرار است.
نظریه « تصویرگری زبان» با نظریه« تحقیق پذیری معنا» ، فرق دارد. این واقعیت خالی از طنز نیست که در فلسفه متاخر ویتگنشتاین، به نقش تحقیق ورزی در معنا و دریافتن معنا، توجه زیادی معطوف شده است؛ که البته این توجه بهیچوجه به شیوه پوزیتیویستی نیست. چنانکه حتی در تراکتاتوس هم که به پوزیتیویستی بودن مشهور شده، اثری از آن نیست.
پوزیتیویستهای منطقی و نویسنده تراکتاتوس با متافیزیک مخالف بودند، ولی به نحو جداگانه. از نظر پوزیتیویستها، در پس قضایای متافیزیک چیزی جز احتمالاً احساسات و عواطف گوینده آنها نهفته است. چنانکه رودولف کارناپ می گفت: « متافیزیسین ها موزیسین هایی هستند که مهارت موسیقایی ندارند. » از نظر تراکتاتوس می توان در قید و بندهای زبان، تفکر و حقیقت، ژرف نگری کرد، ولی این ژرف نگری متافیزیکی را در زبان یا با زبان نمی توان گفت.
ولی اگر بتوان، آنگاه این ژرف نگریها صرفاً لقلقه لسان یا بیان احساسات نخواهد بود.
ویتگنشتاین پس از بازگشت به کمبریج، به بازاندیشی آنچه در رساله آورده بود ادامه داد. در سالهای 1933-1934، تقریراتی به شاگردانش املا کرد که تحت عنوان کتاب آبی Blue Book، مدون و بعدها منتشر شد. در سالهای 1934-1935، هم امالی او تحت عنوان، کتاب قهوه ایBrown Book مدون و بعدها منتشر شد( با آنکه ویتگنشتاین کلیه آثارش را به آلمانی نوشت ولی این دو اثر را به انگلیسی املا کرد) . کتاب آبی کتابی است شیوا و شیرین و شاید برای ناآشنایان با فلسفه او بهترین مدخل فلسفه او باشد.
در سال 1936، نوشتن پژوهشهای فلسفیPhilosophical Investigations، را آغاز کرد که در طی حیاتش از انتشار آنها ابا داشت و بالصراحه آرزو داشت پس از وفاتش منتشر شود.
این کتاب در سال 1953، در دو بخش انتشار یافت. بخش نخست در فاصله سالهای 1936-1945، و بخش دوم در برهه بین 1947-1949، نوشته شده است. ویتگنشتاین به موازات این اثر، آثار دیگر نیز در همین سالها نوشته است، از جمله اشاراتی درباره مبانی ریاضیات Remarks on the Foundation of Mathematice که در سال 1956، چاپ شد.
یک سلسله یادداشتهای دیگر او که در فاصله سالهای 1949-1951، درباره عقیده و ایمان و معرفت و شک و یقین نوشته شده، به نام درباب یقین On Certainty، منتشر شده است.
ویتگنشتاین بر آن بود که پژوهشهای فلسفی با توجه به زمینه تراکتاتوس بهتر فهمیده می شود. بخش معتنابهی از پژوهشها در رد صریح یا ضمنی آثار پیشین ویتگنشتاین است. شاید این سیر و سلوک فلسفی در تاریخ فلسفه نظیر نداشته باشد؛ که یک متفکر اصیل در دو دوره متفاوت از زندگی اش، دو نظام اصیل و عالی فلسفی تاسیس کند که هر یک محصول سالها سختکوشی و ثمره سبکی برومند و نیرومند باشد، و هر کدام تاثیری ژرف و شگرف بر فلسفه معاصر نهاده باشد، ولی دومی در رد و انتقاد اولی باشد.
منبع: خرمشاهی، بهاءالدین، (1382) ، پوزیتیوسم منطقی(رهیافتی انتقادی) ، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست 1361.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}