رابطه ایران و آمریکا در منظومه فکری امام راحل و امام خامنهای
مروری بر تاریخ روابط خارجی ایرانِ مشخصاً پس از انقلاب، نشان از خواست جدی دولتمردان کشورمان برای تعامل البته سازنده با دولتها و ملتهای جهان دارد؛ امری که ریشه در مبانی اعتقادی و اصول دینی داشته و از پشتیبانی منطقی و منفعتمحور برخوردار است.[1] همواره در طول 34 سال گذشته، مقامات کشورمان به مناسبتهای مختلف بر این امر تأکید داشته و در سیاستهای اعمالی خویش نیز همین نکته را اثبات کردهاند. دیپلماسی فعال کشورمان از همان ابتدای پیروزی انقلاب کبیر اسلامی و حتی در بحبوحهی جنگ تحمیلی نیز قطع نشد و در مسیری رو به جلو، با اعمال تغییراتی در اولویتهای منطقهای و بینالمللی، به پیش رفت که نمودهای مختلف آن را میتوان از استقبال کشورها و سازمانهای بینالمللی از مقامات ایرانی و مواضع آنها در موقعیتهای مختلف استنباط کرد. به تعبیر بهتر و بنا بر ادبیات دیپلماتیک، حفظ و گسترش روابط مبتنی بر احترام متقابل و توسعهی مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... همواره در دستور کار دستگاه دیپلماسی ایران اسلامی قرار گرفته است.
در این میان، برخی کشورها و مناطق به دلایل مشخص، از اهمیت بالاتری برخوردار بوده و همچنین بعضی دیگر، همیشه در کانون توجهات محافل علمی، دیپلماتیک و رسانهای کشور قرار داشتهاند. کشورهایی نظیر عربستان، پاکستان، ترکیه، فلسطین، سوریه و مصر در حوزهی جهان اسلام، چین، هند، کرهی جنوبی و ژاپن در آسیا، انگلستان، فرانسه و آلمان در اروپا، آمریکا، برزیل و آرژانتین در قارهی آمریکا و سودان و آفریقای جنوبی در آفریقا از جملهی این کشورها هستند.
شاید نام هیچ کشوری بیش از ایالات متحدهی آمریکا، در تاریخ روابط خارجی کشورمان، با گوش آشنا نباشد؛ حتی اگر این کشور از سال 1359 روابطش را با ایران قطع کرده باشد. آمریکایی که بنا بر قرارداد الجزایر قرار بود دخالتی در امور داخلی جمهوری اسلامی نداشته باشد، از همان زمان راهبردهای متعددی را برای تغییر در جهت حرکت ملت ایران اتخاذ کرد. اِعمال تحریمهای غیرقانونی، ظالمانه، غیرانسانی و چندمرحلهای، ترور شخصیتها و نخبگان، حمایت از گروههای تروریستی نظیر مجاهدین خلق، جندالله و پژاک، تلاش برای محکومیت ایران در مجامع بینالمللی، پشتیبانی از عراق برای حمله به ایران، مصادرهی داراییهای ملت ایران در خارج از کشور، سرمایهگذاری در حوزهی دیپلماسی عمومی و رسانههای جمعی برای دامن زدن به ایرانهراسی و اسلامهراسی، تنها بخشی از عملکرد دولت آمریکا برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی است.
با همهی اینها، موضوع مذاکره و در سطحی بالاتر رابطه با آمریکا، از مسائلی است که همیشه در کانون مباحثات حوزهی سیاست خارجی کشورمان قرار دارد. گره خوردن این موضوع به پروندهی هستهای کشورمان و نیز روابط با برخی کشورهای اروپایی و عربی نیز بر اهمیت پرداختن به آن افزوده است. به فراخور فراز و نشیب طرح این موضوع، موافقین و مخالفین آن نیز در بخشهای تئوریک و پراتیک وارد شده و اعلام نظر و اِعمال سیاست میکنند. موافقین با این استدلال که در جهان بههمپیچیده، منافع کشورها وابستگی زیادی به هم دارد و همچنین قدرتی هژمون مناسبات را در نظام بینالملل تعیین میکند و آن قدرت (یعنی آمریکا) نبض مبادلات تجاری و اقتصادی، روابط سیاسی، تعاملات فرهنگی و غیره را در دست دارد، قطع رابطه را امری اشتباه و بر خلاف منافع ملی میدانند.
از سوی دیگر، مخالفینِ برقراری روابط، سیاههی بلندبالایی از دشمنیهای آمریکا با ملت ایران را عرضه و اعلام میدارند که دشمنی با آمریکا، دشمنی با خوی شیطانی است و برای اثبات ادعای خود، از مستندات قرآنی و سیاسی بهره میگیرند. همچنین این عده حتی معتقدند که قطع رابطه با آمریکا توانسته منافع زیادی برای کشور در داخل و خارج از مرزهای جغرافیایی و هویتی به ارمغان بیاورد؛ منافعی که شاید هیچ گاه در زمان برقراری این ارتباط، به ایران تعلق نداشت. همچنین در حالی که آنان هیچ گاه نفس ارتباط با آمریکا را رد نکردهاند، معتقدند:
«آن روزی که رابطه با آمریکا مفید باشد، اول کسی که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خودِ بنده هستم.»
(بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاههای یزد، 13 دی 1386)
مخالفین برقراری رابطه معتقدند که برای بررسی علت اصلی این تعارضات، باید به ذات انقلاب اسلامی و اندیشهی شکلدهندهی نظام سیاسی در آمریکا رجوع کنیم. به تعبیر دیگر، آنان علتالعلل شکلگیری انقلاب اسلامی را مبارزه با ظلم و برقراری عدالت دانسته و مبارزه با خوی استکباری و مستکبرین را از باب «فَقاتِلوا أئِمّهِ الکُفر» (توبه، 12) در نظر میگیرند. به بیان دیگر،
«مبارزهی ملت ایران، یک مبارزهی شعاری و احساساتی و موسمی و تاکتیکی نیست؛ بلکه یک مبارزهی قرآنی و عمیق و دارای ریشهی مکتبی است. ما با همهی مظاهر استکبار در دنیا برخورد میکنیم. با آمریکا بیشتر از دیگر دولتها و مستکبران عالم برخورد میکنیم، چون بیشتر از همه مستکبر است، چون جاهلانهتر و غرورآمیزتر از همه، نسبت به ملتهایی که با او روبهرو هستند ـو بیش از همه نسبت به ملت ماـ استکبار را به کار میبرد. تحلیل مبارزهی مردم ایران، این گونه است.»
(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیری از دانشجویان و دانشآموزان، به مناسبت سیزدهم آبان، 10 آبان 1368)
«مسئلهی ما با آمریکا این نیست که حالا بر سر دو تا موضوع جهانی یا بینالمللی یا منطقهای با هم اختلاف نظر داریم، برویم بنشینیم با مذاکره حل کنیم. مسئله مثل مسئلهی مرگ و زندگی است، مسئلهی هست و نیست است.»
(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیری از دانشجویان و دانشآموزان، به مناسبت سیزدهم آبان، 8 آبان 1378)
با طرح نگاه مطرحشده، این نکته قابل توجه خواهد بود که در این میدان، لاجرم هر گونه مذاکره و معامله، امکانپذیر نخواهد بود، مگر اینکه یکی از طرفها، دست از ایستادگی بر هویت حقیقی خود بردارد. شاید نگاهی به منطق مذاکراتی دو طرف، که با توجه به سابقهی سیاسی کشورها به دست آمده است، به مشخصتر شدن موضوع کمک کند.
در منطق دولت آمریکا، میز مذاکره باید به جلسهی دادگاه تبدیل شود و کشور مورد مذاکره، مورد محاکمه قرار گیرد؛ یعنی وجود نوعی رابطهی یکسویه و از بالا به پایین که در آن، طرف آمریکایی درخواستهای خود را طرح کرده و هیئت مقابل هم قبول میکند. به عبارت دیگر، «منطق مذاکراتی آمریکا، تحمیل خواستههاست.» البته برای ورود به این نظام مذاکراتی، پیششرطی وجود دارد و آن هم ضعف در قدرت و در موضع انفعال قرار دادن کشور مورد عتاب است. رویکردی که پنهان نبوده و در موارد مختلف مذاکرات بین آمریکا با کشورهای مختلف، هم توسط اندیشکدهها و رسانهها تجویز و هم توسط مقامات آمریکایی تجربه شده است. نمونهی پروندهی هستهای ایران و نوع برخورد با آن، مؤید همین موضوع است؛ رویکردی که از آن با عنوان «فشارـمذاکره» نام برده میشد. هرچند در ارتباط با مواجههی آمریکا با نظام اسلامی ایران، با عنایت به میزان قدرت کشورمان در سطوح منطقهای و فرامنطقهای و همچنین قوت در مؤلفههای شکلدهندهی قدرت ملی این منطق با شکست مواجه شد. به این معنا که جمهوری اسلامی هیچ گاه از موضع ضعف در مقابل دولتهای روبهرو برای مذاکره قرار نگرفته است؛ چرا که این منطق مذاکراتی از نگاه مسئولین جمهوری اسلامی به دور نبوده است:
«مذاکره برای آمریکاییها یک ابزاری است برای تحمیل خواستههای خودشان به طرف مذاکره. مذاکره مفهوم واقعی خودش را در مذاکرات آمریکا با طرفهای خودش ندارد و از دست داده است.»
(بیانات رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی، 1 فروردین 1385)
با این توضیحات و با توجه با مطالبی که در بالا گذشت، پرسش دیگر چنین خواهد بود: نوع مواجهه با ایالات متحدهی آمریکا، که شرح تقابل این کشور با جمهوری اسلامی ایران در سطور بالایی و البته به اجمال آمد، چگونه خواهد بود؟
با نگاهی به ادبیات قرآن دربارهی خواست و آرزوی دشمنان نسبت به حکومت اسلامی، درمییابیم که دشمنان به طور اخص، سه آرزوی مهم دارند که عبارتاند از:
وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ... آرزو دارند که در رنج بیفتید. دشمنى از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سینههایشان نهان مىدارد، بزرگتر است
(آلعمران، 118).
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنون... دوست دارند نرمی کنی (و اهل سازش باشی) تا نرمی کنند
(قلم، 9).
ودُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ... آرزو دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید. پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید
(نساء، 89).
جالب اینکه پس از هر آیه، خداوند دستور پرهیز از رابطه با آنان میدهد. البته در جایجای دیگر قرآن نیز تعابیر دیگری به کار رفته که مؤمنان را نسبت به برقراری هر گونه ارتباط با کفار و منافقان بر حذر میدارد. به تعبیر مقام معظم رهبری، «مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله. مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی به آمریکا چه میخواهی بدهی تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما میخواهید به آمریکا بدهید تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه میتوانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه میخواهد؟ آیا میدانید که او چه میخواهد؟ و ما نَقَموا مِنهُم إلّا أن یؤمنوا بِاللهِ العَزیزِ الحَمید. والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی ناراحت نیست. او میخواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او میخواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید. حاضرید؟»
(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار گروه کثیری از معلمان و... 12 اردیبهشت 1369)
«یکی از سیاستهای اساسیمان قطع رابطهی با آمریکاست. هرگز هم نگفتیم ما تا ابد قطع رابطه خواهیم بود؛ نه، هیچ دلیلی ندارد که تا ابد قطع رابطه با هر کشوری، با هر دولتی داشته باشیم. مسئله این است که شرایط این دولت به گونهای است که رابطهی با او برای ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشوری به دنبال تعریف یک منفعتی ایجاد میکند. آنجایی که برای ما منفعتی ندارد، دنبال رابطه نمیرویم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طریق اولی دنبال رابطه نمیرویم.»
(بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاههای یزد، 13 دی 1386)
شرط مذاکره، تغییر عملی و واقعی در سیاستهای آمریکاست. توجه در بیانات رهبر انقلاب نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران برای برقراری ارتباط با آمریکا، امور زیر را مورد توجه قرار داده است:
الف) آزاد کردن داراییهای ملت ایران
ب) برداشتن تحریمهای ظالمانه
پ) دست برداشتن از اتهام زدن و تبلیغات سوء علیه ملت و مسئولین ایران
ت) کنار گذاشتن دفاع بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی
ث) کنار گذاشتن ظلم به ملتهای مستضعف و دخالت نکردن در کار ملتها
ج) زدودن خاطرهی جنایتهایی که از طرف مقامات آمریکایی نسبت به ملت ایران انجام گرفته از ذهن مردم ایران
پینوشتها:
[1] «لا یَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکَم فی الدّینِ و لَم یُخرِجوکُم مِن دیارِکُم أن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطو إلَیهِم، إنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطین»: خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانىکه در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمىکند ؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد (ممتحنه، 8).
منبع مقاله :برهان
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}