نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد




 

1. هیجان ترس

از آزمایش های آناستازی (A. Anastasi) و سایرین چنین نتیجه می شود که ترسهای دوره نوجوانی معمولاً به کارهای مدرسه ای، احساس نقص و زیاده روی در تأکید و اثبات مقام و منزلت اجتماعی مربوطند. ممکن است تنها گفتگو میان دوستان یا خویشان و یا مطالعه بعضی موضوعات، اضطراب و پریشان خاطری او را تحریک کند. بتدریج، ترسهای فردی او کاهش پیدا می کنند و به شکل ترسهای اجتماعی در می آیند.
بعلاوه، معمولاً واکنش فرد به محرک ترس، بدنی و فیزیولوژیک است که در تغییر یافتن رنگ و لرزش اندام و عرق کردن بدن آشکار می شود. او می گریزد و یا ترسهای خود را پنهان می کند و آثار آنها را فقط در گفتارهایش ظاهر می سازد. سپس در اثر رشد ذهنی افکار و خیالش به آینده متوجه می شوند و محرکهای ترس آور را بیش از حدوث آنها استنتاج می کند و می کوشد خود را از آنها دور نگاهدارد.
آزمایشهای نوبیل (G.V. Nobel) و لاند (S.B.T.Lund) دلیل بر این هستند که فرد در آغاز نوجوانی بعضی از ترسهای کودکی را مانند ترس از اشباح حفظ می کند سپس به تدریج این قبیل ترسها کاهش می یابند تا اینکه نوجوان در اواخر همین مرحله- تقریباً- به این نوع ترسها مسلط می شود. ترسهای نوجوانی از حیث موضوع و علائم تغییر پیدا می کنند و از ترسهای دوران کودکی متمایز می شوند.

الف. موضوع ترس

می توان مهمترین ترسهای نوجوان را نسبت به موضوعهای آنها چنین خلاصه کرد:

1.ترسهای مدرسه ای

مانند ترس از امتحانات، کوتاهی در انجام دادن تکالیف، احتمال طرد از مدرسه، مسخره و استهزای معلمان و همکلاسان، و ناچار بودن به شرکت در بحث یا سخنرانی.

2.ترسهای بهداشتی

که در ترس از حوادث، مصیبت ها، آفات بیماری و مرگ ظاهر می شوند.

3 .ترسهای خانوادگی

این نوع ترسها در اضطراب و ناراحتی فرد هنگام بیماری افراد خانواده یا مشاجره آنان پیدا می شوند.

4 .ترسهای اقتصادی و مالی

که به فقر و پایین آمدن سطح اقتصادی خانواده، مبارزه شغلی و ترس از اتلاف دارایی دیگران مربوطند.

5 .ترسهای اخلاقی

که به صورت احساس گناه نوجوان، هنگامی که خطایی را مرتکب می شود، همچنین ترس از انحرافهای اخلاقی ظاهر می شوند.

6 .ترسهای مربوط به روابط اجتماعی

منظور از این نوع ترسها، ترس نوجوان از آثار تعصبی است که به علت انتساب به جمعیت هایی- که اقلیت دارند- در او پیدا می شود و نیز شک او از اینکه مبادا رفتارش باعث ناراحتی مردم شود.

7.ترسهای جنسی

ترسهایی هستند که در ارتباط نوجوان با جنس مختلف- به ویژه در اوایل نوجوانی- ظاهر می شوند. و نیز در اثر احساس ناراحتی از اختلال تناسب اعضا و غلبه و تحریک انگیزه های جدید جنسی پیدا می شوند.

ب. مظاهر ترس

ترس در مرحله نوجوانی رنگ اجتماعی به خود می گیرد و محرکها و واکنش های آن دگرگون می شوند و به اشکال متعددی در می آیند که مهمترین آنها عبارتند از: اضطراب، کمرویی، پریشانی، گیجی و افسردگی.

1.اضطراب و آشفتگی

یکی از حالات هیجانی است که با ترس همراه می شود بدون اینکه فرد علت آن را بداند و از انتظار فرد به انگیزه ها و اوضاع دردآور و ناراحت کننده ناشی شده به هیجان و اضطراب منجر می شود. به بیان دیگر، اضطراب، عبارت از ترس فرد از نتایج مجهول مربوط به آینده است که گاهی تفکر و اعمال گوناگون ذهنی را به تعویق می اندازد.

2.کمرویی

یکی از حالات هیجانی است که با ترس فرد از وضع موجود محیط بر او همراه می باشد. کمرویی از توجه شدید فرد به خود ناشی می شود و در پسران در 15 سالگی به حد نهایی می رسد. شخص کمرو در اجتماع با مردم، احساس ناراحتی می کند و همواره از واقعیت گریزان و دور است. کمرویی باعث تعویق فعالیت های فرد در آینده می شود.

3.پریشانی

یک نوع حالت هیجانی همراه با ترس است که فرد هنگام نیافتن گریزگاه و راه خروج از وضع موجود محیط بر خود بدان مبتلا می شود. همچنین، نتیجه ترس از استهزا و مسخره دیگران یا زیاده روی در تمجید او می باشد. به همین سبب، به ایشان اطمینان ندارد و در قصد آنان شک می کند.

4.افسردگی و دلشکستگی

این نیز یکی از حالات هیجانی توأم با ترس است که فرد را سست عنصر و مأیوس و خوار می گرداند. افسردگی بدین معنا اثری از آثار اوضاع گذشته فرد و بیشتر نتیجه یادآوری شکست خوردن و اندوههای پیشین است. بدین ترتیب، اضطراب به ترس از آینده مجهول، کمرویی به گریز از حاضر پریشانی به کشمکش و تعارض درونی و شک و تردید در حاضر و افسردگی به آثار گذشته مربوط می شود.

2. هیجان خشم

محرکها و واکنش های خشم نوجوان از سن زمانی، اوضاع گوناگون محیط بر فرد و نوع سطح ادراک او در خلال مراحل رشد متأثر می شوند.

الف. تغییر میزان زمانی هیجان خشم

از آزمایش های ملتزر (M.Meltzer) چنین نتیجه می شود که 90% حالات خشم در کودکان بیش از پنج دقیقه طول نمی کشد در صورتی که میزان متوسط در دوره ی نوجوانی 15 دقیقه است و مدت این حالات میان یک دقیقه و حوالی 48 ساعت دور می زند.

ب. محرکهای خشم در نوجوانی

نوجوان وقتی خشمناک می شود که احساس کند چیزی فعالیت او را به تعویق انداخته میان او و آرزوهایش مانع می شود، یا یک نوع ستم و محرومیت احساس می کند، و یا مزاج او از امور طبیعی خارجی متأثر می شود.

1.تعویق انداختن

نوجوان هنگامی که نمی تواند دوچرخه خود را تعمیر یا نقاشی برادر کوچکش را اصلاح کند عصبانی می شود و هر دوتای آنها را برای تعبیر خشم خود، به دور می اندازد. همچنین، اگر او را از گفتگو یا خواب مانع شوند و یا از خواب بیدارش کنند در صورتی که هنوز سیر نشده است خشمناک می شود. گاهی نزدیک شدن امتحانات و ایجاد سردرد او را عصبانی می کند. خلاصه، هر عاملی که فعالیت او را به تعویق اندازد یا میان او و رسیدن به هدفش مانع شود باعث خشم او می شود.

2.ستم و محرومیت

وقتی نوجوان از افراد خانواده و دوستان و معلمانش نسبت به خود ظلمی احساس می کند یا وقتی که می بیند خانواده او مظلوم واقع شده است یا هنگام مشاهده اذیت حیوانات یا کودکان خردسال، خشمناک می شود. همچنین، اگر او را از بعضی حقوق محروم کنند یا یکی از خواهران و برادرانش به اشیای متعلق به او تجاوز کند عصبانی می شود، و نیز اگر والدین به رشد و تغییر رفتار نوجوان توجه نکنند و با او همچون یک کودک خردسال رفتار کنند باعث عصبانیت او می شوند.

3.مزاج

مزاج نوجوان تا حدی از عوامل طبیعی خارجی متأثر می شود چنانکه باد تند، هوای سرد شدید، حرارت سوزان و طوفان او را خشمناک می کند.

پ. پاسخ های خشم در نوجوانی

نوجوان در خلال مرحله نوجوانی از واکنش های دوران کودکی می کاهد به طوری که هنگام رشد و کمال جز پا به زمین کوبیدن یا اشیاء را به زمین پرتاب کردن- به ویژه در پسران- آشکار نمی شود و دختران موقع خشم گریه می کنند. پاسخ های خشم در نوجوان دگرگون می شوند و اشکال حرکتی و لفظی به خود می گیرند و گاهی در چهره او یا سرزنش خود در پنهانی و آشکارا ظاهر می شوند.

1.علائم حرکتی

گاهی مشاهده می شود که نوجوان می خواهد با فعالیت متضاد، خشم خود را ابراز کند مثلاً با حالت پریشانی و ناراحتی به اتاق رفت و آمد می کند یا وقتی از خانه خارج می شود وضع یک فرد سرگردان را دارد یا خود را با عمل شاقی مشغول می کند که قسمتی از انرژی هیجانی خشمی او را از بین می برد.

2.علائم کلامی

در اثر رشد هیجانی، رفتار عدوانی حرکتی نوجوان کاهش پیدا می کند و عکس العملهای خشمی او به نمادهای لفظی عوض می شوند و به تهدید و دشنام دادن به اشیاء و اشخاص آغاز می شود.

3.تعبیر چهره ای

گاهی نوجوان خشم خود را فرو می برد و از زدن و دشنام دادن خودداری می کند و علایم خشم فقط در چهره اش ظاهر می شوند.

4.سرزنش

گاهی نوجوان خود را ستمکار گمان می کند و به سرزنش خود می پردازد یعنی خشم خود را متوجه خودش می کند بطوری که بعضاً از فرط درد و ناراحتی، اشکش جاری می شود.

5.قصد و عمل

نوجوان هنگام عصبانیت به گفتگوی درونی و ساکت می پردازد لکن اگر خشم خود را ظاهر سازد از این گفتگو کاسته می شود و همان گفتگوی درونی ناراحت کننده است که او را به گریه و فریاد و اهانت تحریک می کند.

3. هیجان و محبت

کودک ابتدا فقط خود را دوست می دارد و به خود عشق می ورزد. به تدریج که رشد می کند عشق و محبت او به افراد دیگر متوجه می شود. این توجه در دوران کودکی بیشتر به همجنس مربوط است. لیکن همینکه فرد وارد مرحله نوجوانی و بلوغ شد عشق و محبت به جنس مختلف آغاز می شود و هر نوجوان دوست می دارد که جنس مختلف او را دوست بدارد و از او تعریف کند.

محبت و انگیزه جنسی

فروید (S.Freud) عقیده دارد که زندگی جنسی در نوجوانی آغاز نمی شود بلکه اصول و ریشه های آن در کودکی موجودند. دلیل او بر این عقیده، دلباختگی و علاقه شدید کودکان خردسال به اعضای تناسلی شان است. فروید معتقد است که رغبت کودک به اینکه دوست دارد و دوست داشته شود و احتیاج شدید او به این امر، اساساً به انگیزه های جنسی پنهان در او مربوط می باشد. همین محبت جنسی در خلال رشد تغییر پیدا می کند. بدین معنا که با شیرخوارگی و عمل دفع آغاز و به توجه به اعضای تناسلی منجر می شود. سپس در محبت پسران به مادران و حسد بر پدران، و محبت دختران نسبت به پدران و رشک بر مادران ظاهر می شود. پس از آن کودک مجبور می شود که اغلب رفتارهای جنسی خود را نسبت به این نواحی در پنج سال اول زندگی پنهان و مطرود دارد و بدین ترتیب، انگیزه جنسی تا هنگام بلوغ پوشیده می ماند. از این رو، فروید مرحله میان پنج سالگی و بلوغ را «مرحله نهفتگی جنسی» می نامد، از آن لحاظ که در این دوره، دو جنس در بازی و روابط اجتماعی از همدیگر دور می شوند. در نوجوانی فعالیت غدد تناسلی آغاز می شود و شخص می خواهد آزادی جنسی خود را بعد از پنهان ماندن آن بازیابد. در این هنگام است که زندگی او به علت پیدایش موانع اجتماعی یک نوع بهم خوردگی و پریشانی پیدا می کند بطوری که گاهی برای ارضای انگیزه جنسی، اعمال و حرکات پنجگانه انجام می دهد.
باید دانست که یک عده از روان شناسان، عقیده فروید را مبالغه می دانند و معتقدند که این ادوار گوناگون با اختلاف و ناهمانندی سطح فرهنگ موجود هر خانواده، فرق می کنند. همچنین، انگیزه جنسی با وجود ارتباط رشد جنسی به فعالیت غدد تناسلی، تغییر بیولوژیک و فیزیولوژیک و نسبت هورمونهای گوناگون در بعضی جهات، با عشق و محبت اختلاف دارد. چه عشق و محبت به معنای علمی جدید عمومی تر از آن است که به انگیزه جنسی منحصر و محدود باشد زیرا به تمام شخصیت فرد مربوط است. فرق اصلی میان انگیزه جنسی و محبت، این است که اولی برای فرد لذت ایجاد می کند اگر چه هدف اصلیش حفظ و بقای نوع است؛ در صورتی که دومی از حدود فردی تجاوز می کند و افق های وسیع خارجی را نیز شامل می شود. به همین سبب است که انگیزه جنسی بعد از ارضا مخفی می شود در حالی که عشق و محبت در تمام حیات فرد موجود است و همواره او را به روش و رسوم خود متمایل می سازد. و محبت بدین معنا یک توجه روانی است که با تکامل تجارب، تقلید و سایر عوامل کسب می شود، و منظور از آن، میل شخص به چیزی است که دوستش می دارد یا کسی که عاشقش می باشد.
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388