نگرش های اجتماعی ما چگونه شکل می گیرند؟
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی
نکات کلیدی
ماهیت نگرش ها:
آدمی در جهان اجتماعی خود، درباره امور (افراد، گروه ها، اندیشه ها) نگرش هایی دارد. این نگرش ها، دارای مؤلفه های عاطفی (احساسات ارزیابی کننده)، شناختی (باورها، دانش، و دیدگاه ها) و رفتاری (گرایش به کنش های خاص) هستند. وجود مؤلفه عاطفی، نگرش ها را از دانش یا اعتقاد متمایز می کند.کارکرد نگرش ها:
نگرش های فرد، یک نظام ارزشی منسجم را به وجود می آورند و تمام جنبه های رفتار اجتماعی، از جمله عضویت در گروه و ادراک دیگران را تحت تأثیر قرار می دهند. آن ها چارچوبی برای فهم محیط اجتماعی فراهم می کنند و بر همه ی مراحل پردازش اطلاعات تأثیر می گذارند.تغییر نگرش ها:
نگرش ها از راه انتقال پیام های متقاعدکننده تغییر می یابند. این انتقال از طریق مکانیزم های اصلی (شامل توجه، درک، پذیرش و تغییر رفتار) یا از طریق مکانیزم های پیرامون (تغییراتی که بدون توجه رخ می دهند) صورت می گیرد. نگرش ها ممکن است از پی تغییر رفتار (ترغیب رفتار مغایر نگرش) نیز تغییر کنند. تغییر نگرش، بر اساس نظریه ناسازگاری شناختی و نظریه ادراک خویشتن تبیین می شود.نگرش ها و رفتار:
یافته های اولیه که حکایت می کرد میان نگرش ها و رفتار واقعی ارتباط ضعیفی وجود دارد، از ناتوانی خود در ایجاد هماهنگی میان مقیاس های نگرش و رفتار حاصل به دست می آید؛ بنابراین مقیاس های نگرش و رفتار باید در عناصر کنش، هدف، بافت و زمان هماهنگ شوند.ماهیت نگرش ها
رفتار ما، به عنوان موجودات اجتماعی، تحت تأثیر فهم یا تفسیر ما از محیط اجتماعی خودمان قرار دارد. این بدان معناست که ما به دیگران و کنش های آنان کورکورانه پاسخ نمی دهیم؛ بلکه فرآیندهای شناختی را به کار می گیریم که تا اندازه ای نحوه ی پاسخ ما را تعیین می کنند. این فرآیندها شناخت اجتماعی نامیده می شوند. یکی از جنبه های شناخت اجتماعی که روان شناسان اجتماعی به طور گسترده آن را مورد بررسی قرار دادند، مفهوم نگرش های اجتماعی است. ما در کنار دیگر اشیاء نگرش هایی در مورد افراد، گروه ها، نهادهای اجتماعی، افکار، و کنش ها داریم. برای مثال، ما نگرش های خاصی درباره رئیس جمهور ایالات متحده اِمریکا، وکلا، دولت، سوسیالیزم و سقط جنین داریم. نگرش ها مهم هستند؛ چرا که به ما امکان می دهند تا دیگران (یا خود) را بشناسیم، و به ویژه رفتارها را پیش بینی و تبیین کنیم (توضیح بیشتر در ادامه می آید). تعریف های گوناگونی برای نگرش ها پیشنهاد شده است؛ ولی بیشتر صاحب نظران معتقدند که نگرش ها بر اثر یادگیری به وجود می آیند و دارای سه مؤلفه می باشند (نمودار 1):* مؤلفه ی عاطفی (2) (احساسات مبتنی بر ارزیابی اشیاء)؛
* مؤلفه شناختی (3) (باورها، دانش، و دیدگاه های فرد در مورد اشیاء)؛
* مؤلفه رفتاری (4) (مقاصد یا گرایش های رفتاری خاص در قبال اشیاء).
نمودار 1. نمایی از مؤلفه های نگرش. موضوعات نگرش، امور عینی هستند. نگرش ها و مؤلفه های عاطفی، شناختی، و رفتاری، متغیرهای فرضی مداخله گر هستند. احساسات و ... (اساساً قابل اندازه گیری) متغیرهای پیامد هستند.
برای جداسازی نگرش ها از دانش و باورهای عمومی (برای مثال مستطیل چهار زاویه قائمه دارد) مؤلفه عاطفی نقش اساسی را بر عهده دارد؛ بنابراین اگر چه همه ی ما موافقیم (باور داریم یا می دانیم) که سقط جنین احتمال زندگی یک انسان مستقل را از بین ما برد؛ ولی نگرش بعضی آن است که این عمل، یک قتل عمد است (به همراه حساسات منفی همراه نسبت به آن)؛ این افراد به احتمال زیاد خود از سقط جنین اجتناب کرده و ممکن است در اعتراضات بر ضد آن شرکت کنند (مؤلفه های رفتاری).
کارکرد نگرش ها
نگرش های فرد، کمابیش مجموعه ای کمابیش منسجم را تشکیل می دهند. می توان گفت این مجموعه، ارزش های زیربنایی (5) فرد یا رویکرد کلی او به جهان را منعکس می کنند. نگرش ها رفتار اجتماعی انسان را تحت تأثیر قرار می دهند. ما به گروه هایی می پیوندیم (برای مثال، احزاب سیاسی) که اهدافشان با مؤلفه های رفتاری یک یا چند نگرش ما منطبق باشد، و همراهان و دوستانی را برمی گزینیم که با آن ها نگرش های مشترکی داشته باشیم. برداشت ما از دیگران نیز، به شدت تحت تأثیر نگرش هایی است که ابراز می کنند. ابراز نگرش ها خود، خود پنداره ی ما را تقویت می کند. نگرش ها چارچوبی ارائه می دهند که با آن، محیط اجتماعی خود را می سازیم، و به ما امکان می دهند تا یک الگوی منسجم از جامعه را بنا کنیم. نگرش ها پردازش اطلاعات ما را در سه مرحله هدایت می کنند.* در مرحله ی فراگیری، (6) ما به طور فعال در جست و جوی اطلاعاتی هستیم که نگرش های ما را تأیید کنند، و از اطلاعات (نامنسجم) اجتناب کرده یا آن ها را کم اهمیت می شماریم؛
* در خلال مرحله ی رمزگردانی، ممکن است اطلاعات ناسازگار را برای انطباق بهتر با نگرش های خود تحریف کرده، و آن ها را بر اساس چارچوب نگرش های خود طبقه بندی کنیم؛
* در مرحله ی بازیابی، شواهدی وجود دارد مبنی بر این که ما اطلاعات سازگار با نگرش ها را نسبت به اطلاعات ناسازگار، بهتر فراخوان می کنیم؛ ولی آن چه عمومیت بیشتری دارد، این است که اطلاعات قویاً سازگار و متضاد، بهتر از اطلاعات خنثا فراخوان می شوند.
تغییر نگرش ها
تغییر نگرش ها کار مبلغان (کالاها و خدمات)، دولت ها، سیاستمداران و معلمان است. افراد دیگری که احیاناً در تغییر نگرش ها می کوشند عبارتند از: والدین، گروه های همسالان و مراکز اجرای قانون. آشکارترین راه برای تلاش در جهت تغییر نگرش های یک فرد، انتقال پیام های متقاعدکننده (7)، مانند تبلیغات، پوسترهای سیاسی و... است. به کارگیری پیام های متقاعدکننده از مسیر اصلی (8) یا مسیر فرعی (9) تحقق می یابد. فرآیندهایی را که در تغییر نگرش ها از یک مسیر اصلی نقش دارند، می توان طی مراحل چندگانه پردازش اطلاعات تصور کرد که ابتدا توسط مک گوایر (10) آن را طراحی کرد:* گیرنده باید به پیام توجه کند؛
* آن را درک (11) کند (فرآیندهایی که با یکدیگر دریافت (12) نامیده می شوند)؛
* فرآیند بعدی پذیرش (13) است، به این معنا که گیرنده باید پیام را بپذیرد؛
* سپس نوبت به نگهداری (14) می رسد: نگرش تغییر یافته باید باقی بماند، در غیر این صورت،
* به رفتار اصلاح شده منجر نخواهد شد.
بیشتر پژوهش های تغییر نگرش، روی عوامل مؤثر بر سه مرحله اول متمرکز شده اند. دو مرحله پایانی بیشتر به نگهداری و نتیجه ی تغییر نگرش - و نه خود تغییر - مربوط می شوند. توجه نیز، به انگیزه ی و عامل توجه بستگی دارد که خود تحت تأثیر میزان جذابیت پیام و متأثر از آمادگی فرد برای پرداختن به اطلاعاتی است که در تقابل با نگرش های وی قرار دارد. علاوه بر این، وضوح (15) پیام، تداخل (16) و پریشانی حواس (17) نیز، بر توجه تأثیر نامطلوب دارند. درک پیام، به پیچیدگی استدلال موجود در پیام و توانایی گیرنده در فهم آن بستگی دارد. یکی از ویژگی های مهمی که بر پذیرش پیام تأثیر دارد، اعتبار منبع (18) است. به عبارت دیگر، هرچه شخص یا گروهی که پیام را انتقال می دهند، کارآزموده تر، مطمئن تر، آشناتر یا محبوب تر باشند، احتمال بیشتری برای تغییر نگرش وجود دارد. میزان هوش با احتمال پذیرش، همبستگی منفی دارد؛ مگر این که استدلال های قانع کننده قوی باشند.
مسیر فرعی (جنبی)، حتی بدون توجه به پیام، امکان متقاعد شدن را فراهم می کند. در این حالت، گیرنده تحت تأثیر پیام و عوامل موقعیتی، مثل اعتبار منبع، تعداد استدلال ها (به جای کیفیت آن ها)، و تخصصی بودن پیام قرار می گیرد. به نظر می رسد که گیرنده، این ویژگی ها را به مثابه ی یک روش اکتشافی (19) یا قواعدی برای تصمیم گیری که متضمن فرآیندهای شناختی زیادی نیستند، به کار می گیرد.
یکی دیگر از روش های تأثیر بر نگرش، تغییر مستقیم رفتار است. در این جا از روش های شرطی سازی استفاده می شود؛ ولی توجه بیشتری به ایجاد رفتارهای مغایر با نگرش (20) مبذول می گردد. این امر ممکن است با ارائه ی مشوق به افراد، در قبال رفتارهای خاص محقق شود. برای مثال، دادن مهلت هایی مالیاتی به زوج های متأهل نسبت به افراد غیر متأهل، یا از طریق اطاعت الزامی (21)؛ یعنی با استفاده از ابزارهای قانونی یا قاطع تر برای وادار کردن افراد به انجام دادن رفتارهای خاص؛ مثل بستن کمربندهای ایمنی در اتومبیل ها. بررسی های آزمایشگاهی که عمدتاً از فن ترغیب رفتار مغایر نگرش (22) استفاده می کنند (در این فنون آزمودنی ها ترغیب می شوند تا جملاتی در تأیید دیدگاهی که به آن معتقد نیستند، بسازند)، نشان داده اند که تغییر نگرش به علل اطاعت کردن بستگی دارد. برای مثال، آزمودنی هایی که پاداش بیشتری دریافت کرده اند، در مقایسه با افرادی که پاداش های کمتری گرفته اند، تغییرات کمتری را در نگرش نشان می دهند.
اولین تبیین برای این اثر به ظاهر متناقض، از نظریه ناهماهنگی شناختی (23) فستینگر (24) حاصل شد. بر مبنای این نظریه، وجود شناخت های متعارض سبب تنش یا ناراحتی شده و شخص برای کاستن از تضاد برانگیخته می شود. در این حالت، تضاد بین نگرش موجود و نگرش ابراز شده، ناهماهنگی شناختی به وجود می آورد. در مواردی که پاداش بزرگی در میان باشد، عامل خارجی علت تضاد شمرده شده و ناهماهنگی شناختی بدون هیچ گونه تغییری در نگرش کاهش می یابد؛ ولی در صورتی که پاداش بسیار کوچک بوده و نتواند ناهماهنگی شناختی را توجیه کند، تضاد موجود ممکن است با پذیرش نگرش مورد حمایت کاهش یابد.
دیدگاه مبتنی بر تغییر نگرش از راه اطاعت الزامی، از نظریه ادراک خویشتن (25) به دست می آید. بر اساس این نظریه، افراد غالباً به گونه ای رفتار می کنند که بتوانند اقدامات خود را تفسیر و نگرش های خود را استنتاج کنند. در این حالت، یک پاداش بزرگ به خودی خود، احکام متضاد را توجیه می نماید؛ ولی یک پاداش کوچک نمی تواند این کار را انجام دهد؛ به این ترتیب آزمودنی ها استنباط می کنند نگرشی که باید پذیرفته شود، همان نگرش مورد حمایت آن هاست.
نگرش ها و رفتار
حرف اصلی در تغییر نگرش ها، تغییر رفتار است. اگر یک مبلغ کالا و خدمات نتواند با ارائه یک نگرش مطلوب تر به مشتریان حجم خرید محصول خود را بالا ببرد، تبلیغ او تقریباً بی نتیجه است. به همین ترتیب، ما اغلب از نگرشها، برای پیش بینی رفتار احتمالی افراد استفاده می کنیم؛ ولی تحقیقات اولیه نشان دادند که ارتباط ضعیفی میان اظهارات افراد در مورد نگرش خود و جهت گیری رفتاری آن ها به طرف موضوعات نگرش (26) وجود دارد. اخیراً روشن شده است که ضعف این روابط، عمدتاً از آن ناشی می شود که خود نمی تواند میان مقیاس های نگرش و رفتار هماهنگی ایجاد کند. برای مثال، همبستگی میان نگرش فرد درباره تنظیم خانواده و مصرف داروهای ضد بارداری، معمولاً ناچیز بوده است؛ اما، ارتقا میزان هماهنگی میان پرسش مورد نظر و رفتار، این همبستگی را افزایش می دهد؛ به این ترتیب که طرح پرسش ها به صورت اختصاصی تر درباره نگرش افراد به مصرف داروهای ضد بارداری از سوی خود آن ها، به همبستگی نسبتاً بالایی در خلال دو سال بعد منجر می شود.پی نوشت ها :
1. Attitudes.
2. affective.
3. cognitive.
4. behavioral.
5. underlying values.
6. acquisition.
7. persuasive communications.
8. central rout4.
9. peripheral route.
10. McGuire.
11. comprehend.
12. reception.
13. yielding.
14. retention.
15. clarity.
16. interfrence.
17. distraction.
18. source credibility.
19. heuristics.
20. couter attitudinal.
21. forced compliance.
22. counter attitudinal advocacy.
23. cognitive dissonance theory.
24. Festinger.
25. self perception theory.
26. attitude objects.
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}