سالمندی (پیری) را بهتر بشناسیم
دگرگونی های جسمانی و روانی بر نحوه ی نگرش ما به زندگی تأثیر می گذارد و تعریفی از ما به خودمان ارائه می دهد که تعبیر ما از سن و دوره ی زندگی مان بخشی از آن است. با گذشت زمان همه ی آن چه که ما را احاطه کرده است تغییر می یابد و جای خود را به تازه از راه رسیده ها می دهد. یکی از آن تازه رسیده ها خود ما هستیم! «منِ» تازه که دارای عکس العمل های تازه نسبت به دنیای پیرامون است. این مجموعه تغییرات، «منِ» سالمندی است که نظریه های مختلفی برای تعریف و تعیین حد و مرز آن ارائه شده است. برای درک تغییرات خلقی سالمندی، آگاهی از این نظریه ها ضروری است. در این جا به زبان ساده و مجمل، گذری به این تعاریف خواهیم داشت.
1- سن تقویمی
این تعریف رایج ترین و ساده ترین تعریفی است که می توان از سن داشت. به طور کلی سن فرد بر اساس سال های تولد محاسبه می شود و بر اساس آن به سنین بالای 65 سالگی، سالمندی اطلاق می شود. قدر مسلم، این مرز قراردادی، تنها تعریفی کلی به ما ارائه می دهد. تغییرات سالمندی به آرامی بروز پیدا می کنند و خاموش کردن 65 شمع روی کیک تولد، گاه ناباورانه است و گاه انتقالی شادی بخش به جایگاهی با احترامی بیش تر و مسئولیتی کم تر.مشاهده ی تارهای سفیدی که هر روز بیش از پیش موهای مان را می آراید، اطمینان مان را از آیینه سلب می کند یا در گذر سال ها ما را به مرز وارستگی نزدیک می کند. عبور از مراحل گوناگون زندگی با واکنش های متفاوتی در افراد همراه است. سنین 60 تا 65 سال مقارن با بازنشستگی، ازدواج فرزندان و پدربزرگ یا مادربزرگ شدن است. هر کدام از این اتفاقات که به هر حال تابع قوانین خاصی مثل قانون بازنشستگی هستند، در فعالیت های افراد دخالت دارند. اگر بخواهیم سن تقویمی را مبنای سالمندی قرار دهیم، باید به زمینه های فرهنگی و قوانین اجتماعی نیز توجه کنیم، زیرا چنان که ذکر شد، وقایع مختلف زندگی که تعبیر سالمندی بر آن ها استوار است در جوامع مختلف با یک دیگر تفاوت دارند.
2- سن جسمانی
تغییرات جسمانی که در اثر افزایش سن و گذر زمان به وقوع می پیوندند معیار دیگری برای تعریف سالمندی است. البته تعیین دقیق این تغییرات به عنوان زمان شروع سالمندی بسیار مشکل است. کاهش توان و قوای جسمانی عموماً به صورت تدریجی ایجاد می شود و تا زمانی که به طور جدی در عملکرد روزانه تداخل ایجاد نکند، از دیدگاه پنهان می ماند. سایر تغییرات جسمانی مثل کاهش شنوایی یا بینایی که با نیاز به استفاده از سمعک یا عینک همراه می شوند نیز نمی توانند ملاک قرار بگیرند. هنگامی که از سالمندی سخن می گوییم باید به مجموعه ای از تغییرات جسمانی اشاره کنیم، نه به یک تغییر. معمولاً پیری جسمانی زمانی معنا می یابد که پوست، مو، قوای بدنی و سلامت کلی فرد دست خوش تغییرات عمده می شود. گرچه محصولات آرایشی زیادی به جنگ با این تغییرات می پردازند، اما:«با شراب و کباب و رنگ خضاب باز ناید گذشت برنایی!»
در تعریف و شرح مشخصات فیزیولوژیک دوره ی سالمندی، دانشمندان نظریات گوناگونی ارائه داده اند:
«مچنیکوف» می گوید: «سالمندی عبارت است از عوارض عفونی مزمنی که با ناتوانی و استحاله (ناتوانی در ترمیم عناصر از دست رفته) و افزایش سلول های بیگانه خوار همراه است.»
«استرهلر» می گوید: «سالمندی دگرگونی های تدریجی در ساخت و ترکیب موجود زنده است و دارای این ویژگی است که تغییرات گسترده و درونی اند و گرایش به پیشرفت دارند و بالاخره به سوی فساد و اضمحلال پیش می روند.»
«آشوف» با مطالعه و کالبد شکافی400 مورد افراد بالاتر از 65 سال در سال 1937 میلادی اعلام کرد: «مرگ طبیعی وجود ندارد و کالبدشکافی ها نشان داده اند که علت مرگ بیماری بوده است، نه پیری.»
برخلاف آشوف، «وارتین» می گوید که مرگ و میر افراد مسن به علت کهولت است. اخیراً نظریات مختلف دیگری نیز مطرح شده اند، از جمله تغییرات رشته های کلاژن بافت هم بند، نظریه تغییرات مولکولی در ساختمان سلول ها و بالاخره نظریه ی وراثت که می گوید یکی از مهم ترین علل تأخیر یا تسریع علایم پیری، وراثت است.
با این که در 70 درصد افراد مسن تصلب شرایین (آرتریواسکلروز) یا فشار خون وجود دارد، امروزه ثابت شده است که آرتریواسکلروز تنها در اثر بالا رفتن سن به وجود نمی آید و عوامل دیگری از قبیل بهداشت محیط و مسائل زیست شناختی (اکولژیک)، کم تحرکی، ترس و وحشت، هیجانات و مصرف برخی مواد غذایی مانند چربی ها و قهوه در به وجود آمدن آن از اهمیت خاصی برخوردارند.
بیماری های دوران پیری از سن 60 و 65 سالگی رفته رفته خودنمایی می کنند. عوارض عروقی و قلبی در سنین بالای زندگی شایع ترند و سکته های مغزی و قلبی، به علت گرفتگی عروق انتهایی در قلب و مغز، گرچه در جوانان نیز دیده می شود ولی در سالمندان بیش تر است.
بیماری های استخوانی و مفصلی، به خصوص پوکی استخوان (اوستئوپوروز) به علت کم شدن قدرت جذب کلسیم و ویتامین D پیش می آیند و در کنار آن بیماری های مفصلی نظیر آرتریت روماتوئید، نرمی استخوان و تغییرات استخوانی مهره های گردن که به علت فشار بر شبکه ی عصب بازویی، دردهای مبهمی در دست ها ایجاد می کند، زیاد دیده می شود.
در 90 درصد سالمندان، بیماری های دستگاه تنفسی، به خصوص پارگی حبابچه های ششی «آمفیزم» و برونشیت مزمن دیده می شود. این عوارض از یک سو به علت تقلیل جذب اکسیژن موجب تنگی نفس می شوند و از سوی دیگر خود جذب اکسیژن را کاهش می دهند و نارسایی های قلبی را شدت می بخشند. هم چنین کلیه ها، کبد و لوله ی گوارش در سالمندان دست خوش تغییراتی می شوند که مراقبت های خاصی نیاز دارند.
از میان بیماری های غده های مترشح داخلی، بیماری قند (دیابت) به خصوص نزد سالمندان پرخور و الکی های مسن به میزان حدود 15 درصد شیوع دارد. علت این بیماری خرابی جزایر لانگرهانس لوزالمعده است. بیماری های بدخیم و سرطان ها در دوران سالمندی بیش از سایر دوران های زندگی دیده می شوند.
اختلالات حواس پنج گانه و سلسله اعصاب مرکزی موجب کاهش سرعت انتقال و عدم بروز به موقع بازتاب ها و در نتیجه افزایش سوانح در سالمندان می شود. قدرت تطابق عدسی چشم به مرور تقلیل می یابد که سبب پیرچشمی و ضعف بینایی می شود. گوش ها رفته رفته سنگین می شوند و صداها را به خوبی نمی شنوند. حس لامسه و چشایی و بویایی کم تر آسیب می بیند، ولی ضعف قدرت بینایی و شنوایی درک مسائل روزمره را دچار اشکال می کند و به این ترتیب رابطه ی شخص مسن با جامعه مختل می شود.
آرتریواسکلروز عروق مغزی سبب اختلال در حافظه ی شخص مسن می شود. ابتدا قدرت حافظه نزدیک کاهش می یابد و شخص از به خاطر سپردن امور روزمره عاجز می ماند، حافظه ی دور نیز کم می شود و بعضی خاطرات گذشته از یاد می رود و شخص توانایی به خاطر آوردن قست هایی از خاطرت گذشته را از دست می دهد. گاهی فرد سالمند نسبت به افراد یا مناظر ناشناخته احساس آشنایی می کند.
در بعضی از موارد در افراد سالمند نوعی جنون که آن را جنون پیری می نامند، پیش می آید. این بیماران، زودرنج، حساس، تحریک پذیر و گاهی بی تفاوت اند. حس حسادت و محرومیت شدید دارند و دچار بی قراری، بی خوابی و کمبود درک می شوند. حالت افسردگی در چهره ی آنان به وضوح دیده می شود. و در نهایت ممکن است زوال عقل و حالات پرخاشگرانه ی جنون و دیوانگی در آن ها پدیدار شود.
در بعضی سالمندان بحران های تیرگی شعور و هذیان ظاهر می شود و منگی ناگهانی، احساس تنهایی روانی و هذیان و توهم پیش می آید.
در کنار این عوارض، افسردگی ناشی از بازنشستگی و احساس پوچی، شخص سالمند را زیر فشار روانی قرار می دهد که باید با فراهم کردن امکان فعالیت های اجتماعی آن ها را برطرف کرد.
لازم به تذکر است که برخلاف این گروه، افراد سالخورده ی دیگری را می توان یافت که با وجود ابتلا به ناتوانی های جسمی، بهترین آثار علمی و ادبی خود را در دوران پیری و حتی در آخرین روزهای حیات تهیه و تنظیم کرده اند و تجربیات ارزشمند خویش را به نسل های بعد منتقل کرده اند. از آن جمله می توان «ویکتور هوگو»، «گوته»، «جوزپه وردی» و بسیاری از دانشمندان، نویسندگان و هنرمندان بزرگ را نام برد.
کوتاه سخن این که تغییرات سلامت جسمانی و وضعیت ظاهری افراد چنان طیف وسیعی دارد که تعیین مرز دقیق سالمندی جسمانی را بسیار مشکل می کند.
3- سن روان شناختی
تکامل و بلوغ روانی در افراد مختلف سیری متفاوت را سپری می کند. علاوه بر این، احساسی که انسان از سن خود دارد در تعیین سن وی مؤثر است. انسان ها در سنین مختلف احساسات و هیجان های متفاوتی را تجربه می کنند یا به تعبیر بهتر، درک متفاوتی از وقایع بیرونی و واکنش های درونی خود می یابند که فی نفسه در نقش های اجتماعی و تعاملات درونی آن ها مؤثر است.تجارت و وقایع زندگی با تأثیرگذاری بر شخصیت و صفات انسان، او را متحول می کند. به این معنی که محیط و صفات درونی در تعاملی پویا با هم قرار دارند. در این میان، زمان تنها یک مؤلفه ی تأثیرگذار است. ممکن است اتفاقات مؤثری در یک دوره ی زمانی کوتاه در زندگی یک فرد روی دهد که شخص دیگری آن ها را در طول دوره ی متفاوتی تجربه کند. افراد زیادی را می شناسیم که در همان دوران جوانی به تجربیات و نتایج ادراکی ای دست یافته اند که از یک فرد مسن انتظار می رود. گاه مؤلفه های اقتصادی و فرهنگی نیز نقش مهمی را در این مورد ایفا می کنند. دختری که در سن پایین عهده دار مسئولیت یک زندگی شده است و در اوایل میانسالی حتی مادربزرگ می شود و مسئولیت های مضاعفی را نیز به عهده می گیرد، بی شک در احساس ذهنی ای که از سن خود دارد، با زن دیگری که از نظر سن تقویمی با او یکسان است متفاوت خواهد بود.
هیجانات ما در ارتباط مستقیم با نوع شناخت و برداشت های مان از وقایع بیرونی است و رفتارهای ما نشئت گرفته از واکنش های هیجانی برانگیخته شده ی ما هستند. اگر هویت فردی و اجتماعی را مجموعه ی شناخت ها، هیجانات و رفتارها تعریف کنیم، در می یابیم تعیین سن افراد که بخش مهمی از هویت آنان است، ساده نیست. در واقع انسان در همان سنی است، که خود احساس می کند.
برداشت های ما از وضعیت جسمانی مان، میزان امیدمان به زندگی، توقعاتی که از خود داریم و آرزوهای مان به ما می گویند که چه سنی داریم و این همان سن روان شناختی است.
مراحل مختلف رشد:
سازمان جهانی بهداشت، دوران مختلف زندگی را پس از گذشتن از سن بلوغ، بر اساس سن تقویمی چنین طبقه بندی کرده است:
- از 35 سالگی تا 59 سالگی: میانسالی
- از 60 سالگی تا 74 سالگی: مسنی
- از 75 سالگی تا 90 سالگی: پیری
- از 90 سالگی به بالا: خیلی پیر
تولد تا 1 سالگی: اعتماد در مقابل عدم اعتماد
1 تا 3 سالگی: خودمختاری در مقابل شرم و تردید
3 تا5 سالگی: ابتکار در مقابل احساس گناه
6 تا 11 سالگی: سعی و تلاش در مقابل احساس حقارت
11 سالگی تا آخر نوجوانی: هویت در مقابل سردرگمی نقش
21 تا 40 سالگی: صمیمیت در مقابل انزوا
40 تا 65 سالگی: مولد بودن در مقابل بی حاصلی
آخرین مرحله ی رشد روانی -اجتماعی مصادف است با دوران کهن سالی. در این دوره فرد سالمند به زندگی گذشته ی خود می نگرد و جنبه های مثبت و منفی آن را مشخص می کند. اگر جنبه های مثبت آن بیش تر باشد، یعنی زندگی گذشته ی او پربار باشد، احساس رضایت و خرسندی می کند و بقیه ی زندگی خود را با امیدواری و خوشحالی ادامه می دهد. ولی اگر جنبه های منفی بیش تر باشد فرد احساس می کند که زندگی پوچ و بی معنی است، لذا در او احساس ناامیدی و یأس به وجود می آید. باید در نظر داشت که نوع صفات شخصیتی عامل مهمی در این روند است. برخی محققین 5 تیپ کلی شخصیت را تعریف می کنند:
1- تیپ شخصیتی پخته:
سالم ترین و سازگارترین تیپ شخصیتی است. این تیپ در کنش های متقابل و روابط خود با دیگران سازنده است. هم چنین این افراد موقعیت های گذشته و حال خود را به خوبی می پذیرند و به نظر می رسد روابط بین فردی و اجتماعی خوبی دارند و کم تر دچار فشارها و ناراحتی های روحی می شوند.2- تیپ راحت طلب:
درست مانند تیپ های پخته خودشان را قبول دارند، اما بیش تر فعل پذیرند و سعی دارند دوره ی سالمندی را معاف از همه ی مسئولیت ها بدانند. روابط آن ها با دیگران بر پایه ی وابستگی است.3- تیپ نفوذپذیر:
به نوبه ی خود سازگاری خوبی دارند، اما انعطاف ناپذیرند. آن ها دائماً به سازوکارهای دفاعی متوسل می شوند تا سازگاری خود را حفظ کنند. بالاترین احتمال ناسازگاری در بین این گروه به چشم می خورد.4 و 5- تیپ های ناراضی و متنفر از خود:
این تیپ ها با ویژگی های تندمزاجی، پرخاشگری و افسردگی مشخص می شوند. ناراضیان، دیگرآزارند و دیگران را آزار می دهند، در حالی که تیپ های متنفر از خود، خودآزارند (خودشان را آزار می دهند).عوامل مؤثر در سالمندی مطلوب
بعضی نشانه ها در سازگاری و تطابق فرد مؤثر است:
نشانه های سازگاری |
نشانه های ناسازگاری |
1- میل و اشتیاق نسبت به انجام دادن کارهای روزمره |
1- بی میلی به زندگی |
2- تمایل به قبول کردن مسئولیت های شخصی در زندگی |
2- رزنش کردن مدام خود و دیگران |
3- احساس دستیابی به اهدافی که برای آن ها در گذشته تلاش کرده است. |
3- احساس شکست در دستیابی به اهداف زندگی که برای آن ها تلاش کرده است. |
4- داشتن اعتماد به نفس و خودپنداره ی مثبت |
4- نداشتن اعتماد به نفس و خودپنداره ی منفی |
5- پذیرش پیری و مسائل مربوط به آن |
5- احساس افسردگی و تنهایی |
6- احساس خوشی و رضایت از زندگی |
6- احساس یأس و ناامیدی |
7- بردباری در برابر مشکلات، فشارها و تنش های زندگی |
7- ترس از مردم |
8- داشتن قدرت انطباق خلاق و تدبیراندیشی |
8- اضطراب و دستپاچگی |
9- معاشرت و همکاری با دیگران |
9- وابستگی به دیگران |
10- داشتن بصیرت و آگاهی نسبت به شخصیت خویش |
10- احساس گناه |
11- خوش بینی و امیدواری |
11- احساس حقارت |
12- احساس دوام، هویت و اشتغال موفق |
12- احساس عدم شایستگی و خودارزشمندی |
13- احساس هدف دار بودن زندگی |
13- کناره گیری |
عوامل مؤثر در سازگاری:
1- آمادگی برای سالمندی
2- تصورات ثابت قبلی از سالمندی
3- پذیرش سالمندی
4- سلامت جسمانی
5- ارتباطات اجتماعی
6- از دست دادن همسر
7- شخصیت
8- تحصیلات
9- امنیت اقتصادی
10- استعدادها و توانایی های مختلف
11- نقش و مقام اجتماعی
12- تجارب سال های قبل
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}