نیاز انسان به زندگی اجتماعی
ضرورت زندگی اجتماعی
انسان ها از همان آغاز آفرینش پی بردند که هوش و استعداد و توانمندی های نهفته در درون هر فرد، در فرآیند زندگی اجتماعی و ارتباط میان افراد شکوفا می شود و شکل می گیرد. از این رو، رشد و کمال و شکوفایی ابعاد وجودی انسان نیز تنها در پرتو زندگی اجتماعی و پذیرش مسئولیت های اجتماعی امکان پذیر است. با توجه به سودمندی زندگی اجتماعی و این که در بسیاری از موارد، مسیر سعادت فرد از اجتماع می گذرد، ضرورت زندگی اجتماعی آشکار می گردد.در روان شناسی، جنبه اجتماعی هر فرد، اساس زندگی وی را تشکیل می دهد. به همین جهت از نگاه این دانش، مهم ترین بعد شخصیت آدمی، بعد اجتماعی اوست. از دیدگاه روان شناسان یکی از نیازهای روانی انسان، پیوند جویی یا داشتن ارتباط با سایر افراد است. ریچارد رایان (1) و ادوارد دسی(2)
سه عامل را برای فراهم سازی آسایش انسان بر شمرده اند که عبارتند از:
1. ارضای نیاز پیوند جویی؛
2. قابلیت؛ یعنی احساس تسلط درخوب انجام دادن کارها؛
3. خود مختاری؛ یعنی استقلال داشتن در انجام کارها.
زندگی اجتماعی در آموزه های دینی
دین اسلام خود را آیینی اجتماعی معرفی کرده و بنیان خود را بر اجتماع نهاده است؛ به گونه ای که هیچ بخشی از زندگی بشر را نمی توان یافت که در آن، موضوع زیست اجتماعی وی لحاظ نشده باشد. به واقع اسلام احکام دینی خود مانند نماز، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، خمس و زکات را بر اساس مصالح اجتماع قرار داده است. ائمه معصومین(ع) در این باره می فرمایند:شخصی نزد پدرم نشست و گفت: خدایا! ما را از تمام آفریدگانت بی نیاز کن. آن حضرت به وی فرمود: این گونه مگو، بلکه بگو: «پروردگارا! ما را از افراد بد از آفریدگانت بی نیاز کن»؛ زیرا هیچ مؤمنی از برادر مؤمن خود بی نیاز نیست.(4)
واقعاً برای شما چاره ای از [زندگی با] مردم نیست؛ زیرا هیچ کس در دوران زندگی خودش، از دیگران بی نیاز نیست و مردم نیز [از نظر برقراری روابط] بعضی از آنان ناگزیر [از ارتباط] با برخی دیگر هستند.(5)
هر کس دست [کمک و یاری] خویش را ا ز مردم باز دارد، فقط یک دست را از آنان باز داشته است درحالی که دستان فراوان را از خودش باز نموده است.(6)
به جماعت [و مردم] بپیوندید و از پراکندگی بپرهیزید.(7)
ای مالک! بدان مردم از گروه های گوناگون می باشند که اصلاح هر یک جز با دیگری امکان ندارد و هیچ یک از گروه ها از گروه دیگر بی نیاز نیست.(8)
به جز خالق که از کل بی نیاز است... خلایق را به یکدیگر نیاز است.(9)
طبیعی است که هر اندازه پیوستگی میان انسان ها بیشتر گردد، از گسست و شکاف میان آنها کاسته می شود. در این صورت، افراد در میدان زندگی و پیمودن مراحل رشد و ترقی، پیشرفت شایانی خواهند نمود. به همین جهت است که اسلام، انسان ها را به وحدت و یکپارچگی در رسیدن به اهداف صحیح و شایسته دعوت می نماید: «همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید.»(10)
در بسیاری از آیات و روایات نیز به معیار وحدت و یکپارچگی انسان ها اشاره گردیده است. افراد نیز برای تداوم زندگی سعادت مندانه خویش باید در پرتو شاخصه ها، زندگی اجتماعی خود را پی ریزند. قرآن کریم می فرماید:
بر نیکی و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید، ولی بر گناه و ستم کاری یاری نرسانید.(11)
اسلام همه مردم را بدین مهم می خواند؛ چرا که همگان در معرض سختی ها و مشکلات طاقت فرسایند و به تنهای برای مقابله با آنها ناتوان، از این رو به ناچار به فرد یا افرادی تمسک می جویند. بدین ترتیب پیوند اجتماعی میان افراد ایجاد می گردد و زندگی اجتماعی شکل می گیرد که البته بی گمان اساس آن باید بر پایه نیکو کاری و پرهیزگاری باشد، نه در جهت ترویج گناه و کمک به ستم پیشگان.
انسان، نامی شایسته و بایسته
درباره نام گذاری انسان با دو نظر معروف رو به روییم:یک. ابن عباس می گوید: انسان از آن روی انسان نامیده شد که عهد و پیمان خویش را با خداوند فراموش کرده است. بنابراین ریشه کلمه ی «انسان» از «نسیان» به معنای فراموش کار است.
دو. برخی مانند ابن مسکویه درکتاب تهذیب الاخلاق نظر پیشین را نمی پذیرند و می گویند: انسان به طور طبیعی و ذاتی، موجودی اهل انس است؛ یعنی وحشی و گریزان نیست. بنابراین «انسان» از «انس» برگرفته شده، نه از «نسیان و فراموشی»؛ زیرا «نسیان» در اصل فطرت آدمی نیست، بلکه به علل دیگری در او فراموشی ایجاد می شود و اگر آن عوامل از بین رود، فراموشی نیز از میان می رود.
ابن مسکویه می گوید:
خوب است به اُنس طبیعی در وجود انسان مُشتاق باشیم و با برقراری ارتباط با همنوعان خود آن را کسب کنیم تا تلاش و توانایی مان را از دست ندهیم.(12).
راغب اصفهانی نیز در المفردات می نویسد:
گفته شده انسان به آن جهت «انسان» نامیده شده است که آفرینش وی به گونه ای بوده که تنها با انس گرفتن با دیگران قوام می یابد. به همین جهت گفته شده است: «انسان مدنی بالطبع است»؛ یعنی انسان ها با همکاریِ هم پا بر جا هستند و در توان فرد نیست که به تنهایی به تأمین همه ی نیازهای خویش بپردازد.(13)
انسان سالم از دیدگاه اجتماعی
هر فردی که هدف اجتماع پسند دارد و از دنبال کردن هدف خود خشنود است و در مجموع از زندگی خود راضی است، می توان او را در زندگی اجتماعی، فردی سالم دانست. در روایتی از معصوم(ع) می خوانیم: «گوشه گیری ازمردم سبب فزونی دشمن می گردد.»(14)از نظر جامعه شناسی، فردی را غیر اجتماعی می خوانند که از برقراری روابط اجتماعی با دیگران می گریزد. فرد غیر اجتماعی در جهت ایجاد رابطه با دیگران نمی کوشد و در برابر هر رویداد اجتماعی بی اعتناست.
بدیهی است دین اسلام بی اعتنایی به جامعه را روا نمی دارد؛ چنان که در بسیاری از آموزه های دینی از افراد خواسته شده نسبت به سرنوشت افراد جامعه احساس مسئولیت کنند و در بر طرف نمودن گرفتاری و مشکلات افراد هماره بکوشند:
هر کس در حالی شب را به صبح رساند که نسبت به امور مربوط به مسلمانان اهتمام نورزد [و بی اعتنا باشد] مسلمان نیست.(15)
خداوند عزّوجل فرموده است: تمام مردم، خانواده من هستند و محبوب ترین آنان نیز من کسانی هستند که نسبت به مردم مهربان و در [بر طرف ساختن] نیازهای مردم نیز کوشاتر باشند.(16)
زندگی اجتماعی، هدفی فراتر از نیاز زیستی
با نگاهی گذرا به آموزه های دینی می توان دریافت که تأکیدات بسیار بر ترویج ارزش های فرازیستی، نوعی بستر سازی در جهت ایجاد روحیه اجتماعی (17) در افراد است. هنگامی که فردی فعالانه به مسائل اجتماعی علاقه نشان می دهد، دارای روحیه ی اجتماعی است. روحیه ی اجتماعی که نوع نگرش شخصی و رفتاری فرد به شمار می رود، حاکی از احساس مسئولیت وی در برابر مسائل اجتماعی است. با این روحیه، انسان در صدد بر می آید که ضمن شناخت اوضاع اجتماعی و با اثر نهادن بر عوامل گوناگون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که وضع موجود را پدید آورده اند، به بهسازی آن اوضاع دست زند. در دین اسلام، افراد به دانش روحیه سود رسانی به دیگران، نیکوکاری، ایثار و فداکاری، حمایت از گروه های آسیب پذیرـ مانند تهیدستان و یتیمان ـ و بسیاری از این دست ویژگی ها، ترغیب شده اند:و [دیگران را] بر خودشان مقدم می دارند، هر چند که خود نیز محتاج باشند وکسانی که از بخل درونی خود جلوگیری می کنند، چنین افرادی رستگارند.(18)
از پیامبر خدا(ص) پرسیده شد: چه کسی محبوب ترین مردم نزد خداوند است؟ حضرت فرمود: سودمندترین افراد نسبت به مردم.(19)
با یاری رسانی به برادرانتان به سوی خداوند متعال نزدیکی بجویید.(20)
حقیقت توکل، ایثار ورزی است.(21)
سر آمد خردمندی پس از دینداری، محبت ورزی به مردم و انجام کارهای نیک برای تمام افراد ـ اعم از نیکوکردار و بدکردار ـ است.(22)
پینوشتها:
1- Ryan Richavd
2- Deci Edward.
3- بنگرید به: علیرضا شایان مهر، دایرة المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، کتاب سوم، ص 237 و 238؛ محمد الحیدری، آیین دوست یابی در اسلام ، ص 5.
4- نوری طبرسی، مستدرک الوسایل، ج 5، ص 263، ح 5830، از امام صادق (ع).
5- کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 635، ح1، از امام صادق (ع).
6- همان، ص 643، ح 6، از امام صادق (ع).
7- تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 466، ح 10715.
8- نهج البلاغه، نامه 53.
9- الهی قمشه ای، دیوان الهی قمشه ای، ص 24.
10- آل عمران(3): 103.
11- مائده(5): 2.
12- صالح عضیمه، معنا شناسی واژگان قرآن، واژه انسان.
13- راغب اصفهانی المفردات فی غریب القرآن، ص 94.
14- کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 638، ح 5.
15- همان، ص 163، ح 1، از پیامبر اکرم (ص).
16- همان، ص 199، ح 10، از امام صادق (ع).
17- Spirit Social.
18- حشر (59): 9.
19- کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 164، ح 7، از امام صادق (ع).
20- ابن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج 2، ص 386، از امام صادق(ع).
21- نوری طبرسی، مستدرک الوسایل، ج 2، ص 218، ح 12794، از امام صادق (ع).
22- حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 16، ص 295 ، ح 21586، از پیامبر اکرم(ص).
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}