نویسندگان: دکتر شهربانو قهاری




 

وابستگی به چه معناست؟

واژه ی وابستگی، به معنی اتکای به دیگری، زیر دست یا تابع کسی بودن، تعلق به چیزی یا کسی داشتن و تکیه کردن به دیگری برای درخواست حمایت یا کمک است.
اگرچه وابسته بودن و اتکای به دیگران ویژگی اساسی اختلال شخصیت وابسته است، اما تا وقتی نشانه های دیگری وجود نداشته باشد، نمی توان گفت که فرد دارای اختلال شخصیت وابسته است، زیرا همه ی ما گاهی اوقات در کارهای خود از دیگران کمک می خواهیم و گاهی نسبت به فردی خاص احساس دلبستگی زیادی می کنیم و تمایل داریم که بیش تر اوقات در کنار او باشیم. این حالت ها در حد مشخصی، طبیعی محسوب می شوند و حتی فقدان آن ها می تواند به منزله ی بیماری باشد.
اما افرادی که به اختلال شخصیت وابسته مبتلا هستند در حد افراطی به دیگران وابسته اند و به طور مداوم به اطمینان جویی از سوی دیگران نیاز دارند، عدم تحمل تنهایی و حساسیت داشتن به طرد شدن در آن ها زیاد دیده می شود، با دیگران بیش از حد موافق اند، به عبارتی جرئت مخالفت کردن با دیگران را ندارند. آن ها قادر نیستند به میل خود عمل کنند و خود انگیخته باشند و از این که دیگران آن ها را ترک کنند به شدت می ترسند. زیادی فروتن هستند و مدام نیاز به تأیید دیگران دارند و در روابط بین فردی خود بدون مرز هستند؛ یعنی به راحتی به دیگران اجازه می دهند که حقوق آن ها را زیر پا بگذارند.

چگونه می توان میزان وابستگی فرد به دیگران را سنجید؟

* آیا ترجیح می دهید که دیگران برای تان تصمیم بگیرند؟
* آیا برای تصمیمات روزانه نیاز به توصیه و راهنمایی دارید؟
* آیا تاکنون در موقعیت هایی قرار گرفته اید که به جای این که خودتان در مورد حوزه های مهم زندگی (مانند نوع شغل، روابط با دوستان و موارد مشابه دیگر) تصمیم گیری کنید، دیگران برای تان تصمیم بگیرند؟
* آیا مخالفت با نزدیکان برای شما دشوار است؟ اگر در چنین شرایطی قرار گیرید، چه رفتاری خواهید داشت؟
* آیا اغلب ترجیح می دهید با دیگران موافقت کنید، حتی اگر واقعاً با آن ها مخالف اید؟ چرا؟
* آیا اغلب برای شروع یک کار تازه، به کمک دیگران نیاز دارید؟
* آیا تاکنون داوطلب شده اید که علی رغم میل تان کاری برای دیگران انجام دهید، تنها به این دلیل که ممکن است زمانی شاید به آن ها نیاز داشته باشید؟
* آیا زمانی که تنها هستید، احساس ناراحتی می کنید؟ آیا از این می ترسید که نتوانید در این وضعیت از خود مراقبت کنید؟
* آیا پس از اتمام یک رابطه ی صمیمانه به سرعت سعی می کنید فرد دیگری را جایگزین کنید تا از شما حمایت کند - حتی اگر این فرد برای شما مناسب نباشد؟
* آیا از این نگران اید که افراد مهم زندگی تان شما را تنها بگذارند؟
اگر به بیش از 5 مورد از سؤالات بالا پاسخ مثبت دادید، در این صورت مطالعه ی این کتاب به شما توصیه می شود.

شخصیت چیست و اختلال شخصیت وابسته چه ویژگی هایی دارد؟

قبل از تعریف «اختلال شخصیت» لازم است تعریفی از «شخصیت» ارائه شود.
شخصیت عبارت است از ویژگی های شناختی، رفتاری و هیجانی - احساسی که در طول زمان و در موقعیت های مختلف نسبتاً در فرد پایداراند و باعث تمایز یک فرد از دیگران می شوند.
زمانی که ویژگی های شناختی و رفتاری انعطاف ناپذیر باشند و در سازگاری فرد با محیط تداخل ایجاد کنند و باعث افت عملکرد فرد شوند، در این صورت می گوییم فرد دچار اختلال شخصیت است. بنابراین در صورتی که فرد صفات ناسازگارانه ی زیادی داشته باشد (مانند نیاز شدید به توجه، بدبینی، سر کار گذاشتن دیگران، دروغ گویی و...)، حتی اگر این صفات و ویژگی ها خفیف باشند، در این صورت تشخیص اختلال شخصیت داده می شود. حتی اگر یک یا چند ویژگی منفی و بیمارگونه در فرد، باشد اما این ویژگی ها افراطی و شدید باشند، در این صورت نیز تشخیص اختلال شخصیت داده خواهد شد.

افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی چه ویژگی هایی دارند؟

1) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی نسبت به مشکلات خود بینش ندارند. آن ها خود را بیمار نمی دانند به همین دلیل از پذیرش درمان سرباز می زنند.
2) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیت باعث رنج و عذاب دیگران می شوند. از آن جایی که آن ها نسبت به مشکلات خود بینش ندارند و خود را بیمار نمی دانند، نه تنها برای درمان اقدامی نمی کنند بلکه خود را فردی سالم می دانند و بر این باورند که این دیگران هستند که مشکل دارند نه آنان.
3) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی در سازگاری با محیط مشکل دارند. ویژگی های شخصیتی غیر قابل انعطاف و طرز تلفی های نادرست سبب می شود که آن ها نتوانند خود را با محیط و اوضاع تطبیق دهند و با اطرافیان کنار بیایند.
4) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی ویژگی های منفی، ناسالم و مشکل سازی دارند که نه تنها آن ها را به اهداف شان نمی رساند بلکه برای دیگران نیز مشکل ایجاد می کنند.
5) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی از توانایی حل مسئله برخوردار نیستند. آن ها اغلب سعی می کنند همه ی مسائل و مشکلات را با یک روش، آن هم روشی که خود آن را درست می دانند، حل کنند. (مانند اتکا به نظر دیگران در حل مشکلات) به عبارتی از آن جایی که آن ها فقط یک چکش دارند با همه چیز مثل یک میخ رفتار می کنند.
6) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیت درصدد تغییر اوضاع و محیط هستند. آن ها اصرار دارند که دیگران خود را تغییر بدهند و مطابق میل آن ها رفتار کنند. سلطه جویی، کنترل کردن دیگران، اعمال زور و پرخاشگری در برخی از مبتلایان به اختلالات شخصیتی وجود دارد و بسیار بحران ساز است.
7) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی فاقد حس همدلی هستند. آن ها نمی توانند مشکلات و مسائل دیگران را درک کنند و در عشق ورزی و دوست داشتن ناتوان اند.
8) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی در اداره و کنترل تمایلات پرخاشگرانه با مشکل مواجه هستند؛ به طوری که برخی از آن ها پرخاشگری را سرکوب می کنند (مانند بیماران وابسته)، و برخی دیگر آن را متوجه خود می سازند (بیماران مرزی) و عده ای هم خشم و پرخاشگری را متوجه دیگران می کنند (بیماران پارانوئید و ضد اجتماعی).

فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته چه ویژگی هایی دارد؟

اختلال شخصیت وابسته از دسته ی سوم اختلالات شخصیت می باشد. بیماران مبتلا به این اختلال از برآورده کردن نیازهای خود صرف نظر می کنند و در پی ارضای نیازهای دیگران هستند. آن ها در خدمت دیگران هستند به طوری که خود را فراموش می کنند. مسئولیت های مهم زندگی خود را به گردن دیگران می اندازند، آن ها به خود مطمئن نیستند و اگر برای مدتی تنها بمانند، احساس ناراحتی زیادی می کنند. وابسته ها ترجیح می دهند که تحت سلطه و زیردست باشند و اگر قرار باشد که مسئولیت انجام دادن تکالیف یا کاری را به عهده گیرند، احساس ناتوانی می کنند؛ اما اگر بخواهند آن تکالیف را برای دیگران انجام دهند، تلاش در آن کار نه تنها برای شان سخت نیست! بلکه از خود خیلی مایه می گذارند و کوشش به خرج می دهند تا رضایت طرف مقابل را جلب و در دلش جا باز کنند.
این گونه افراد تمایلی به تنهایی ندارند و دل شان می خواهد کسی را پیدا کنند که بتوانند به او وابسته شوند. در حالی که همین وابستگی افراطی به دیگری به خدشه دار شدن روابط آن ها با دیگران منتهی می شود.
مشخصه ی اختلال شخصیت وابسته، رفتاری حاکی از وابستگی و سلطه پذیری است که در بسیاری از زمینه های زندگی فرد اعم از خانوادگی، شغلی و تحصیلی خود را نشان می دهد. افراد وابسته از تصمیم گیری عاجزند، مگر آن که با دیگران مشورت کنند و از هر جهت کاملاً مطمئن باشند که تصمیم آن ها درست است. آن ها از موقعیت های مسئولیت آور پرهیز می کنند و اگر از آن ها خواسته شود که نقش رهبری را در جایی به عهده گیرند، مضطرب می شوند یا با آن مخالفت می کنند، چون احساس می کنند که به تنهایی از عهده ی آن برنمی آیند.
وابستگی این افراد آن قدر شدید است که گاهی در موارد بسیار جزئی (مانند این که چه چیزی خریداری کنند) نیز با دیگران مشورت می کنند. آن ها در حل مشکلات به دیگران متکی هستند و در صورتی که کسی کاری برای شان انجام دهد، سعی می کنند به نحوی آن را جبران کنند و اغلب در ارتباط با دیگران تسلیم، مطیع و سلطه پذیر به نظر می رسند.
اتکا به دیگران و پیروی کورکورانه از آن ها، و ناتوانی در تصمیم گیری سبب می شود که آن ها هیچ وقت طعم استقلال را نچشند و یاد نمی گیرند که اداره ی زندگی خود را به عهده گیرند؛ به همین دلیل در مواجهه با چالش های زندگی دست و پای خود را گم می کنند و خود را به شدت می بازند و در جست و جوی کمک از دیگران برمی آیند، زیرا بر این باورند که برای مقابله با مشکلات بی کفایت هستند.
وابستگی به دیگران سبب می شود که همواره در تلاش برای جلب رضایت دیگران - به ویژه کسانی که نسبت به آن ها وابسته اند - باشند. آن ها حتی از ابراز مخالفت نسبت به دیگران بیمناک هستند، زیرا از طرد شدن و تنهایی بسیار می ترسند. به همین دلیل برای راضی نگه داشتن دیگران دست به هر کاری می زنند - حتی کارهایی که چندان برای شان دلپذیر نیست، زیرا به این ترتیب می خواهند رضایت دیگران را به دست آورند.

مثالی از یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته:

مریم زن مطلقه ی 40 ساله ای است که از حدود 15 سال پیش در یک درمانگاه سرپایی تحت درمان است. در اولین مصاحبه ای که با درمانگر جدید انجام می دهد، بعضی از ویژگی های اختلال شخصیت وابسته را نشان می دهد.
درمانگر: مشکل شما چیست؟
بیمار: (مکث) نمی دانم به سؤال شما چه جوابی بدهم، شاید شما بتوانید به من بگویید، جریان چیست؟ (بعد از 15 سال هنوز مستقلاً نمی تواند مشکل خود را توضیح دهد).
درمانگر: آخرین باری که آمدید این جا، با چه مشکلی مراجعه کردید؟
بیمار: واقعاً نمی دانم، من به راهنمایی شما احتیاج دارم. شاید باید به من بگویید چه مشکلی دارم. من به راهنمایی شما احتیاج دارم.
درمانگر: شما دوران سختی را سپری کرده اید؟
بیمار: بلی، از وقتی که شوهرم طلاقم داد، مردم از من سوء استفاده کردند. اگر شوهرم طلاقم نداده بود، وضعیتم از این بهتر بود. شوهرم همیشه به اعتراض به من می گفت من زیادی به او می چسبم، او بارها به من می گفت: «ولم کن، خفه ام کردی، نمی ذاری نفس بکشم. همه اش به من آویزانی.» و بالاخره هم مرا گذاشت و رفت. من هر کاری که توانستم، کردم تا او را برگردانم ولی فایده ای نداشت. البته این مشکلات را برای درمانگر قبلی ام گفتم و او به من گفت که خیلی به شوهرم وابسته هستم. (مشاور نظر بیمار را در مورد مشکلاتش جویا می شود ولی او نظر پزشک قبلی خود را می گوید.)
درمانگر: الان تنها زندگی می کنید؟
بیمار: نه، برگشتم پیش مادرم. مادرم هیچ وقت از شوهرم خوشش نمی آمد. من به مادرم خیلی علاقه دارم. ما خیلی به هم نزدیک هستیم. تقریباً بین ما هیچ چیزی مخفی نیست. در کنار او کاملاً احساس آرامش می کنم. اصلاً دلم نمی خواد از او دور شوم، نمی خوام او را ناراحت کنم و تلاش می کنم تا او را راضی نگه دارم. در حال حاضر با کسی قرار و مدار نمی گذارم، و کم تر از خانه بیرون می روم. چون نمی خواهم مادرم را ناراحت کنم (وابستگی بیمار به مادرش کاملاً مشهود است).

شایع ترین نشانه های اختلال شخصیت وابسته کدام اند؟

شایع ترین نشانه های اختلال شخصیت وابسته در زیر ارائه شده اند. فرد وابسته ممکن است برخی از این نشانه ها یا همه ی آن ها را داشته باشد. برای تشخیص این اختلال وجود پنج علامت یا بیش تر ضروری است:

* نیاز شدید و بیش از اندازه برای تأیید شدن:

تأیید طبی بیش از حد، به رفتاری مطیعانه و وابسته می انجامد و با ترس از جدایی همراه است.

* نیاز شدید به مراقبت و حمایت:

نیاز بیش از اندازه به حمایت، علامت اصلی وابستگی است. این حالت به سلطه پذیری، وابستگی و ترس از جدایی می انجامد. افراد وابسته نیاز دارند که همواره از سوی مراجع قدرت که والدین، همسر یا دوستان شان هستند، مورد مراقبت و حمایت قرار گیرند. آن ها برای برآورده کردن نیازهای خود به دیگران وابسته اند و به تنهایی قادر به انجام دادن کارهای خود نیستند.

* مشکل در تصمیم گیری مستقلانه:

افراد وابسته بدون توصیه و اطمینان بخشی فراوان دیگران، در تصمیم گیری های روزمره با مشکل مواجه هستند. آن ها از اشتباه کردن و مورد انتقاد قرار گرفتن می ترسند و از دیگران نظرخواهی می کنند.

* ترس از قبول مسئولیت:

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته نیاز دارند که دیگران مسئولیت وظایف عمده ی زندگی آن ها را به عهده بگیرند. علت اصلی ترس افراد وابسته از عملکرد مستقلانه احساس ضعف، بی کفایتی و ترس از اشتباه و انتقاد است. آن ها از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند، به همین دلیل مسئولیت عمده ی تصمیمات زندگی خود را به دیگران می سپارند و بدین ترتیب از مسئولیت و اضطراب همراه با آن رهایی می یابند.

* مشکل در ابراز مخالفت:

آن ها به دلیل ترس از دست دادن حمایت یا تأیید دیگران، در ابراز مخالفت با دیگران مشکل دارند. ترس آن ها آن قدر شدید است که به هیچ عنوان جرئت مخالفت ندارند، حتی زمانی که حق با آن هاست، زیرا می ترسند دیگران را از خود برنجانند.

* مشکل در انجام دادن مستقلانه ی کارها:

این افراد در رسیدن به طرح ها و برنامه های شان بدون اتکا به دیگران، با مشکل مواجه هستند. علت این مسئله نیز این است که به قضاوت ها یا توانایی های خود اعتماد چندانی ندارند.

* نیاز افراطی به حمایت دیگران:

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، برای کسب حمایت و پشتیبانی دیگران به هر کاری دست می زنند تا جایی که به انجام دادن کارهای ناخوشایند نیز تن می دهند. مشغولیت همیشگی ذهنی آن ها این است که به گونه ای رفتار کنند تا دیگران آزرده نشوند و دست از حمایت و مراقبت شان برندارند.

* عدم تحمل تنهایی:

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته بر این باورند که خود به تنهایی قادر به مراقبت از خود نیستند، به همین دلیل در تنهایی به شدت احساس ناراحتی و درماندگی می کنند.

* تلاش در برقراری روابط چسبنده:

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، با خاتمه یک رابطه ی صمیمانه، فوراً به جست و جوی رابطه ای دیگر برمی آیند تا آن را منبعی برای مراقبت و حمایت از خود قرار دهند.

* مشغولیت ذهنی مداوم با طرد شدن و تنهایی:

فرد وابسته ذهنش به طور مداوم به این اندیشه مشغول است که مبادا دیگران تنهایش بگذارند، تأییدش نکنند و او را دوست نداشته باشند.

انواع شخصیت وابسته کدام اند؟

یکی از روان شناسان به نام میلون، پنج نوع مجزای اختلال شخصیت وابسته را شناسایی کرده است. در هر کدام از انواع این اختلال، علاوه بر خصوصیات اصلی اختلال شخصیت وابسته، ویژگی های خاصی بارز است که آن ها را از دیگری متمایز می کند. این انوع عبارت اند از:

* شخصیت وابسته ی مضطرب:

وابسته های مضطرب معمولاً مخلوطی از خصوصیات شخصیت وابسته و شخصیت اجتنابی را از خود نشان می دهند. این افراد اغلب به روابطی ادامه می دهند که تمایلات وابستگی و چسبندگی آنان را ارضا کند. آن ها تمایلی به خودمختاری و استقلال ندارند. وابسته های مضطرب تنها در صورتی احساس امنیت می کنند که به منابع قدرت بچسبند. این افراد همیشه از طرد شدن هراسان هستند و در صورت دور شدن از کسانی که به آن ها وابسته هستند، دچار اضطراب جدایی می شوند. وقتی دیگران نتوانند نیاز به امنیت آن ها را درک کنند و به آن ها اطمینان دهند که برای همیشه در کنارشان هستند، به شدت مضطرب می شوند. این اضطراب می تواند به شکل خشم نسبت به آنان، متجلی شود، البته خشمی که فروخورده می شود و به ندرت ابراز می شود. علاوه بر احساس ترس و خشم، پیش بینی مداوم وقوع اتفاقات بد، آشفتگی و بیقراری نیز در این افراد زیاد دیده می شود.

* شخصیت وابسته ی مطیع:

این گروه از طرد شدن می ترسند و چنین چیزی سبب می شود که نتوانند با طرف مقابل صمیمی شوند. این افراد در روابط خیلی فروتن هستند و به قیمت زیر پا گذاشتن عقاید ارزش های شان از تعارض و درگیری اجتناب می کنند. وابسته های مهربان و مطیع به اطرافیان اجازه می دهند، نقش قدرتمند و فعالی در زندگی آن ها داشته باشند تا آن جا که مسئولیت های خود را به دوش آن ها می اندازند. این افراد احساس ارزشمندی نمی کنند و تنها به روابط شان با دیگران اهمیت می دهند. وابسته های مطیع برای جلب حمایت دیگران و دوری از سرزنش و انتقاد آنان، حتی ممکن است خود را ناراحت و بیمار نشان دهند.
این نوع وابسته ها بسیار تأیید طلب هستند. آن ها خود را از درون قبول ندارند و تنها با تأیید گرفتن از دیگران احساس ارزشمندی می کنند. نگرش آن ها نسبت به زندگی سطحی است، بسیار فداکارند، زندگی را خیلی ساده می گیرند و اغلب آماده اند تا نقش یک فرد زیردست را ایفا کنند. موافقت بیش از اندازه با دیگران از آن ها شخصیتی مطیع و سرسپرده می سازد و از آن جایی که در درون، خود را قبول ندارند، از خود احساس رضایت نیز نمی کنند و اغلب در مواجهه با مشکلات و چالش های زندگی احساس درماندگی می کنند.

* شخصیت وابسته ی نابالغ:

این افراد نسبت به جهان دیدگاهی کودکانه دارند و از مهارت های کمی برای سازگاری با محیط برخوردارند. بعضی از این افراد برای سازگاری با پیرامون خود انرژی زیادی صرف می کنند.
برخی دیگر از آن ها خیلی آسان گیر هستند و هیچ آرزویی را در خود رشد نمی دهند. برخی از افراد وابسته در هیچ زمینه ای از زندگی به موفقیت نمی رسند و در همه ی زمینه ها کودک باقی می مانند. این افراد معمولاً بزرگ سالانی هستند که فعالیت های کودکانه، مانند بازی یا تفریحات کودکانه را ترجیح می دهند، و اغلب مایل هستند که با افراد کم سن و سال معاشرت کنند، آن ها از مسئولیت های بزرگ سالی گریزان هستند، از جاه طلبی امتناع می کنند و اگر اوضاع به گونه ای پیش برود که بتوانند به فعالیت های کودکانه ی خود ادامه دهند، بسیار احساس رضایت می کنند.

* شخصیت وابسته ی غیر مؤثر:

این افراد تمایلات اسکیزوئیدی را در کنار وابستگی نشان می دهند. آن ها انرژی کمی دارند، سریع خسته می شوند و اکثراً ساکت و در خود فرورفته هستند. برخلاف بیماران اسکیزوئید، وابسته های غیر مؤثر می توانند عواطف دیگران را بفهمند و با آن ها همدلی کنند؛ هر چند این میزان کم تر از حد طبیعی است. افرادی که دارای این نوع شخصیت هستند، در کل انگیزه ی کمی دارند و اغلب مسئولیت های زندگی را نادیده می گیرند. وابسته های غیر مؤثر به یک سلسله عقاید منفی مخرب (مانند «هر کاری بکنند، زندگی شان فرقی نخواهد کرد») پایبندند. آن ها به سرنوشت اعتقاد دارند و هر اتفاقی را به شانس و تقدیر نسبت می دهند به همین دلیل زندگی این افراد معمولاً یکنواخت است و تغییرات عمده، کم تر در آن دیده می شود. از آن جایی که انگیزه و هدفی برای زیستن ندارند، در واقع به جای زیستن به زندگی ادامه می دهند.

* شخصیت وابسته ی ایثارگر:

در این نوع شخصیت وابسته، ویژگی های خودآزارگری نیز دیده می شود. شخصیت های وابسته ی ایثارگر بیش تر از وابسته های مطیع، به برقراری روابط با دیگران اهمیت می دهند. این نوع شخصیت های وابسته، هویت خود را از دست می دهند و برای رسیدن به ثبات هیجانی، خود را ناچار می بینند به طور کامل با دیگران یکی شوند.
با از دست دادن احساس هویت و استقلال، فرد خود را ناچار می بیند که به شدت مطیع و منقاد دیگران شود و به اصطلاح در دیگری ذوب می شود و مانند او فکر و رفتار می کند، به طوری که حتی ارزش های خود را زیرپا می گذارد و به ارزش های دیگری می چسبد. برای مثال عقاید دیگران را می پذیرد و عقاید خود را نفی می کند.
زندگی وابسته های ایثارگر، حول رضایت دیگران می چرخد. و بدین ترتیب آن ها با جلب رضایت دیگران موجبات آزار خود را فراهم می آورند و با ایثار و از خودگذشتگی بیمارگونه به لذت عمیق می رسند.

افراد وابسته نسبت به خود چه دیدگاهی دارند؟

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خود را بی کفایت، بی کس و بیچاره می بینند. آن ها معتقدند در دنیایی خطرناک و یخی زندگی می کنند و قادر به مقابله با آن نیستند. آن ها خود را برای به عهده گرفتن مسئولیت ناتوان می بینند و به همین دلیل از پذیرفتن مسئولیت کناره می گیرند. این افراد از آرمان ها و آرزوهای خود می کاهند. بیمار وابسته در مواجهه با دنیایی که آن را ترسناک و بیچاره کننده می بیند، فرد یا افرادی را پیدا می کند، تا از او حمایت و مراقبت کنند. نیاز به این روابط حمایت کننده باعث می شود، بیمار مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خود را تحت شعاع خواسته های دیگران قرار دهد. او با چاپلوسی، خوش خدمتی و فداکاری سعی می کند رضایت آن ها را جلب کند. فردیت خود را انکار می کند و تمایلات و خواسته های خود را فدای خواسته های دیگران می کند. این افراد عقاید و ارزش های دیگران را درونی می کنند و خود فاقد معیارها و ارزش های اخلاقی درونی هستند.
آن ها تنها زمانی عاری از اضطراب هستند که مطمئن شوند، تحت حمایت دیگران قرار دارند و آن گونه هستند که دیگران می خواهند.

افراد وابسته نسبت به دیگران چه دیدگاهی دارند؟

افراد وابسته دیگران را در پذیرش مسئولیت ها و مشکلات زندگی از خود تواناتر می بینند. برای افراد وابسته، دیگران در ایجاد امنیت و حمایت، قوی تر و شایسته تر از خود آنان هستند. آن ها از موقعیت هایی که مستلزم مسئولیت پذیری است، دوری می کنند و کسانی که از آن ها مراقبت می کنند (مانند والدین و همسر) را بیش از اندازه بزرگ نمایی می کنند و اعتقاد دارند که آن ها واقعاً آن قدر بزرگ و قوی هستند که بتوان به آن ها تکیه کرد. این نگرش به روحیه ی کودک صفتی و وابستگی در آن ها دامن می زند.

افراد وابسته نسبت به روابط با دیگران چه دیدگاهی دارند؟

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته معتقدند رابطه با افراد قوی تر برای زنده ماندن ضروری است. آنان فکر می کنند که نمی توانند عملکرد مستقلی داشته باشند و بر این باورند که برای اداره زندگی خود باید از کمک و حمایت دیگران برخوردار باشند. برای ایجاد و تداوم چنین رابطه ای، افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، حتی از ابراز مناسب خشم و ناراحتی به دیگران خودداری می کنند. آن ها بیش از اندازه مطیع هستند و برای این که در چشم دیگران خوب جلوه کنند، تن به هر درخواستی از سوی دیگران می دهند، حتی درخواست هایی که انجام دادن آن ها برای شان ناخوشایند است.

عمده ترین مشکلات آن ها در روابط بین فردی عبارتند از:

* احساس رنجش:

این افراد از آن جایی که به دیگران وابسته هستند، از دیگران توقع زیادی دارند و به راحتی از آن ها دلخور می شوند، اما از ترس آزردگی دیگران، آن را ابراز نمی کنند.

* بی اطمینانی به خود:

این افراد فاقد اعتماد و اطمینان به خود هستند و اغلب خود را برای انجام دادن وظایف و امور شخصی توانمند و با کفایت نمی دانند.

* انفعال:

افراد وابسته از ترس آزردن دیگران و طرد شدن از سوی آنان، اغلب واکنشی عمل می کنند و کم تر خودانگیخته هستند؛ به عبارتی طوری رفتار می کنند که به مذاق دیگران خوش بیاید.

* ترس از ابراز احساسات مثبت یا منفی:

این بیماران در ابراز احساسات مثبت و منفی مشکل دارند، چون از ترس رنجاندن دیگران، سعی می کنند احساسات خود را فروخورده و آن ها را ابراز نکنند.

* تحمل وضعیت نامناسب:

این افراد ممکن است همسری بدرفتار، بی وفا یا الکلی را برای سال ها تحمل کنند زیرا از تنهایی می ترسند.

* مشکل در عملکرد شغلی:

کارکردهای شغلی این افراد اغلب مختل است، به طوری که نمی توانند مستقلانه و بدون کنترل دقیق دیگری کارهای خود را انجام دهند و اغلب به تأیید همکاران یا کارفرمای خود نیازمندند.

* مشکل در روابط اجتماعی:

روابط اجتماعی آن ها اغلب با کسانی است که می توانند به آن ها وابسته شوند. از آن جایی که این افراد جرئمتمند نیستند، در ابراز وجود، نظر دادن و مخالفت کردن با دیگران ناتوان اند و به همین دلیل زیاد مورد بدرفتاری جسمی و روانی قرار می گیرند.

* افسردگی:

در صورتی که وابسته ها از فرد یا افرادی که به آن ها وابسته اند، برای مدت زمانی دور شوند، دچار اضراب جدایی می شوند و به همین دلیل اغلب در معرض خطر افسردگی قرار دارند.

میزان شیوع اختلال شخصیت وابسته چه قدر است؟ و چه اختلالاتی با آن همراه هستند؟

در مطالعات مختلف شیوع انواع اختلالات شخصیتی تقریباً بین 9 تا 11 درصد جمعیت گزارش شده است.
اختلال شخصیت وابسته در زن ها شایع تر از مردان است. این اختلال در فرزندان آخر خانواده شایع تر از فرزندان اول خانواده است. افرادی هم که در کودکی بیماری جسمی طولانی مدتی داشته اند، ممکن است بیش از بقیه مستعد این اختلال باشند. جوان ترها، دانش آموزان، دانشجویان و افراد بیکار نیز اغلب قربانی این اختلال هستند.
صفت وابستگی یا اختلال شخصیت وابسته در بسیاری از اختلالات روان پزشکی دیده می شود؛ مانند اختلالات خلقی از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، اختلالات خوردن، اختلالات انطباقی، اختلالات جسمانی کردن و سایر اختلالات شخصیت.

چه عواملی سبب بروز اختلالات شخصیت وابسته می شود؟

* عوامل تربیتی:

بررسی ها نشان داده است که اختلال شخصیت وابسته ریشه در تجارب دوران کودکی دارد. در این راستا، اعتقاد بر این است که رفتار بعضی از والدین در ایجاد وابستگی در کودکان نقش دارد. آن ها با دادن پیام های آشکار و پنهان به کودک می گویند که استقلال «بد» است و در صورت مشاهده ی استقلال رأی یا رفتارهای استقلال طلبانه در کودک، او را طرد می کنند. این والدین این احساس را در کودکان ایجاد می کنند که قضاوتش نادرست است و تنها خودشان هستند که قضاوت درستی دارند و کودک باید کاملاً به نظر آن ها متکی باشد. این طرز تلقی و این شیوه ی برخورد سبب می شود که در کودکان مفاهیمی از درست و نادرست شکل نگیرد یا در صورت شکل گیری درونی نشود.

* ژنتیک:

صفات غالب و مغلوب شخصیتی می تواند به طور ژنتیکی به فرد ارث برسد.

* عوامل فرهنگی:

نقش عوامل فرهنگی نیز در این اختلال مهم به نظر می رسد، فرهنگ های خاصی در پرورش ویژگی های وابستگی، عدم جرئتمندی و خودفداسازی (به ویژه در زنان) نقش دارد. به ویژه در فرهنگ های سنتی که زنان از تصمیم گیری، اشتغال و استقلال عمل باز داشته می شوند، به همین دلیل وابستگی در زنان بیش تر از مردان دیده می شود.

بین وابستگی و رفتارهای پرخطر چه رابطه ای وجود دارد؟

وابستگی به عنوان یک ویژگی مخرب و اختلال شخصیت وابسته به عنوان یکی از اختلالات نسبتاً شدید روان پزشکی افراد را در معرض رفتارهای پرخطر قرار می دهد. چه بسا افرادی که جرئت «نه» گفتن نداشته اند و از ترس از دست دادن تأیید دیگری، به دام مصرف مواد مخدر، الکل و روابط بی بند و بار جنسی افتاده اند. بنابراین، وابستگی به عنوان یکی از ویژگی های مخرب می تواند، پرخطر باشد. به مثال های زیر توجه کنید:
فاطمه دانش آموز سال سوم دبیرستان به یکی از هم کلاسی هایش به نام نگار به شدت وابسته است. نگار از این ویژگی فاطمه سوء استفاده و خواسته های خود را به او تحمیل می کند. اخیراً نگار از او درخواست کرده است که با او به یک مهمانی برود و علی رغم امتناع فاطمه از درخواست او، نگار او را برای رفتن به مهمانی تحت فشار گذاشته است. او فاطمه را به قطع رابطه ی دوستانه شان تهدید کرده و با این حساب فاطمه ناچار شده که با او به مهمانی برود. او می دانسته که نباید بدون اجازه ی والدینش به مهمانی های ناشناس برود ولی از ترس مخالفت با درخواست نگار از گفتن این موضوع به خانواده خودداری کرده، چون می ترسیده نگار را از دست بدهد. اما پس از رفتن به مهمانی فاطمه متوجه اشتباه بزرگ خود می شود زیرا در آن مهمانی افراد مشروب می نوشیدند و حشیش مصرف می کردند و فاطمه، تحت فشار نگار به ناچار حشیش مصرف می کند. از آن تاریخ به بعد فاطمه به حشیش اعتیاد پیدا کرده است.
***
همان طور که می بینید افراد وابسته از مهارت «امتناع» و «نه» گفتن برخوردار نیستند. به همین دلیل، ممکن است در دام رفتارهای پرخطر بیفتند. بارداری ناخواسته، اعتیاد، تصادفات رانندگی، ابتلا به ایدز، هپاتیت و دیگر عفونت ها، در افرادی که از «نه» گفتن به دیگران ناتوان اند، زیاد دیده می شود.

اختلال وابستگی چگونه درمان می شود؟

درمان اختلال شخصیت وابسته اغلب نتیجه بخش است. در صورتی که اوضاع مساعدی فراهم باشد، این بیماران از درمان استقبال می کنند. درمان ها در دو دسته ی کلی دارودرمانی و روان درمانی طبقه بندی می شوند. رفتاردرمانی، شناخت درمانی و روان درمانی بینشی نیز از جمله درمان های غیر دارویی هستند که می توانند به صورت انفرادی، گروهی یا به صورت زوج درمانی اجرا شوند.

چه داروهایی برای بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته تجویز می شود؟

برای مقابله با برخی علایم از جمله اضطراب و افسردگی که در اختلال شخصیت وابسته شایع است، درمان دارویی توصیه می شود. داروهای ضد اضطراب و ضد افسردگی نیز برای این دسته از بیماران تجویز می شود.
برای تجویز داروهای ضد اضطراب به بیماران وابسته باید محتاط بود. از آن جایی که علایم و نشانه های اختلال شخصیت وابسته در دراز مدت پایدار است، باید نقشه ای دقیق برای درمان تدوین شود. مصرف دراز مدت بنزودیازپین ها (مانند اگزازپام، دیازپام و...) ممکن است در بیمار نسبت به مصرف این داروها وابستگی ایجاد کند. هم چنین مصرف این داروها در برخی از بیماران، ممکن است باعث اختلال در هوشیاری شود و آن ها را در معرض خطر تصادف با ماشین و ابزارهای مکانیکی قرار دهد. به علاوه این که برخی از بیماران ممکن است بخواهند برای مقابله با هیجانات ناخوشایند خود به مصرف بیش از اندازه ای داروهای ضد اضطرابی روی آورند.
منبع مقاله :
قهاری، شهربانو، زرگر، فاطمه؛ (1389) اختلال شخصیت وابسته: راهنمای بیمار و خانواده، تهران: نشر قطره