نويسندگان: محمود حبيب الهي، مهناز صادقيان لودريچه، افتخار السادات چراغچي




 

عوامل متعددي در بازي کودکان تأثير دارد که مهمترين آنها عبارتند از : سن، جنس، هوش و محيط

تأثير سن

کودک در هر سني، بازي ويژه اي را مي پسندد، مثلاً او در همان روزهاي نخست تولد، به لگد زدن و حرکت دادن دست ها علاقه دارد. او از اين که باد در گلو بياندازد و از حنجره و دهان صدا خارج کند و لب ها را به حرکت در آورد، لذت مي برد. کمي که بزرگ تر مي شود، اطرافيان با او بازي مي کنند.
الگوي بازي کودکان در سالهاي اوليه ي کودکي، نشانه ي تغيير رشدي آنان است. کودک خردسال بيشتر به بازي انفرادي نياز دارد که بعداً با بازي موازي دنبال مي شود؛ يعني دو کودک در کنار هم و نه با يکديگر به بازي مي پردازند. آنان ممکن است از يک وسيله تيز استفاده کنند ولي مستقل از يکديگر و بدون ارتباط زياد با هم به کار و بازي بپردازند.
کودکان در سن سه الي چهار سال بيشتر به بازي ارتباطي مي پرازند. يعني آنان با کودکان ديگر نيز بازي مي کنند و مي توانند وسايل خود را تا اندازه اي معين به ديگران بدهند و با آنان شريک شوند ولي در عين حال نمي توانند علايق فردي خود را فداي گروه کنند و به اصطلاح تابع گروه شوند. از چهار تا شش سالگي است که کودک بيشتر و بيشتر به بازي اشتراکي روي مي آورد؛ يعني در موقعيتهاي گروهي که هدفي مشترک را دنبال مي کنند به بازي گروهي مي پردازند.

از تولد تا 2 سالگي بازي هاي تمريني

پياژه در بيان چگونگي بازي هاي تمريني، بازي را وسيله اي براي لذت بردن از حواس مي داند؛ زيرا کودک لمس کردن، چشيدن، گوش کردن، حرکت اعضاي بدن و احساس کيفيت مختلف اشيا را از راه به کارگيري حواس در مي يابد. واين امر سبب لذت بردن او مي شود. کودک با استفاده از حواس، از تقليد پا فراتر مي گذارد، به تکرار مي پرازد و حرکاتش از شکل ابتدايي آزمايش و خطا، به مهارت مي رسد. اين حرکات تقليدي مقدمه اي مي شوند تا کودک بتواند به کارهايي پيچيده تر دست بزند.

از 2 سالگي تا 5 سالگي بازي هاي نمادي

در اين مرحله از بازي که از دو تا پنج سالگي ادامه مي يابد، عناصري جديد وارد بازي کودکان مي شوند. واقعيّت ها تغيير شکل مي يابند. اشيايي که وجود ندارند به وسيله ي اشياي ديگر نمايش داده مي شوند. از تکه چوبي اسب و با قرار دادن چند بالش در کنار هم خانه مي سازند . کودک در اين مرحله به تمرين تجربيات زندگي مي پردازد و آنها را به شکل هاي مختلف تجربه و آزمايش مي کند.

از 7 سالگي تا 11 سالگي بازي هاي با قاعده

در اين مرحله، آثار بازي براي همه ي عمر باقي مي ماند و همزمان با رشد کودک و گذشت زمان، به صورتي کامل تر انجام مي شود. قواعد بازي هاي با قاعده معمولاً از بزرگترها به کوچکترها يا از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود. در باز ي هاي با قاعده، رقابت وجود دارد و افزون بر آن، هر بازي قراردادهايي دارد که نمادي شدهاست و يا قرار دادهايي که امکان دارد هميشگي يا بر اساس توافق موقت خود بازيکنان باشد. کودک در هر سني به بازي هاي خاصي مي پردازد و بعضي از آنها را رها مي کند.
وقتي کودک نمي تواند اسباب بازي ها و عروسک هاي خود را جاندار فرض کند، اين بازي ها نيز جذابيّت خود را از دست مي دهد و او کم کم به سوي بازي هايي مانند فوتبال، بسکتبال، شطرنج و بازي هاي فکري پيچيده مي رود که نيازهاي فکري، جسمي، رواني و اجتماعي او را بهتر برآورده مي کند.

تأثير جنس

جنسيت يکي از عوامل مؤثر در بازي است و به همين خاطر مي توان گفت که بازي پسرها با دخترها تفاوت دارد. در تفاوت ميان بازي دختران و پسران عمده ترين عوامل عبارت است از:

الف- مربوط به طبيعت و فطرت کودک مي شود؛

بعضي از دختران طبيعتاً به بعضي از بازي ها علاقه نشان مي دهند و برخي از پسران به بازي هاي ديگر.

ب- انتظارات و توقعات والدين و جامعه از دختر و پسر نيز کم کم آنان را به سوي تفاوت ميان بازي هاي دخترانه و پسرانه سوق مي دهد.

بازي هايي که پسران بيشتر انتخاب مي کنند و به آن علاقه دارند، عبارتند از: استفاده از ابزارها، تيراندازي، بادبادک بازي، دوچرخه سواري، تيله بازي، کشتي، مشت زني، فوتبال، فرفره بازي، کاميون و ماشين بازي، دويدن و ... بازي هاي مورد علاقه ي دختران عبارتند از: عروسک بازي، طناب بازي، مهمان بازي، پذيرايي، تشکيل کلاس درس، بافندگي، رقص، خياطي، فروشندگي، معما بازي و...
لازم به ذکر است که بازي هايي وجود دارد که هر دو جنس، به آن علاقه مندند:
دو تن از رواشناس کودک با استفاده از پرسشنامه و در ضمن تحقيقي گسترده. به اين نتيجه رسيده اند که پسران بازي هاي توأم با فعاليت و پرتحرکي را که مستلزم صرف انرژي و مصرف نيروي بدني، چابکي، مسابقه و رقابت است به انواع ديگر بازي ترجيح مي دهند. در حالي که دختران معمولاً به بازي هاي ساکن تر و نيازمند تحرک کمتر و آرام علاقه دارند. اين مطلب را تحقيقات ديگري نيز تأييد کرده است.

تأثير محيط

تأثير محيط بر بازي کودک را از دو ديدگاه مي توان بررسي کرد:
1- غنا بخشيدن به محرکاتي که کودک با آنها بازي مي کند.
2- تفاوت بازي هاي کودک در محيط هاي مختلف از نظر جغرافيايي.
برخي از روانشناسان تنوع محرکات را مهمترين عامل محيطي در رشد هوش مي دانند. کودک هر اندازه بيشتر ببيند، بشنود، لمس کند و از حواس خود بهره بگيرد در سال هاي بعدي زندگي به ديدن، شنيدن، لمس کردن و استفاده از ديگر حواس خود علاقه ي بيشتري نشان خواهد داد. البته، بايد توانائي ها و محدوديت هاي فکري کودک را شناخت و کيفيت و کميّت محرک ها را با آن تطبيق داد؛ يعني محرک هاي محيطي بايد به جا و به اندازه باشند وگرنه، نه تنها اثر مثبتي ندارند، بلکه ممکن است سبب اغتشاش فکري و اختلال در يادگيري کودک شوند. کمبود محرک هاي لازم براي رشد، به رشد ناکافي سلسله اعصاب مرکزي و به ويژه مغز منجر مي شود؛ در نتيجه شخص از نظر هوش که عملکرد مغز به خصوص قشر مغز است، به رشد کافي نمي کند.
همان طور که وجود نور براي رشد و تکامل چشم لازم است کودک نيز بايد دنياي اطراف خود را بشناسد، مثلاً انسانها، حيوانات و اجسام را ببيند، اشيا را لمس کند و صداها را بشنود. کودک بايد امکان تجربه رفتارهاي گوناگون را داشته باشد.
از اين رو، تأکيد مي شود که تنوع و تحرکات محيطي براي کودکتان فراهم سازيد و اسباب بازي هاي مختلفي بخريد تا هر چه بيشتر به پرورش حواس او کمک کند. يعني هر اندازه بيشتر ببيند، بشنود، لمس کند، گفت و گو کند در واقع به رشد عقلاني، عاطفي، اجتماعي، اخلاقي، رواني او کمک مي شود.
در مناطق محروم، به اين دليل که افراد توانايي اقتصادي زيادي براي خريد وسايل و اسباب بازي براي کودکان ندارد، آن دسته از بازي هاي سنتي را که نياز چنداني به آلات و اسباب ندارد به کودکان خود مي آموزند.
در اين جوامع، کودکان ياد مي گيرند که براي خود اسباب بازي بسازند اين توليد و سازندگي نيز گونه اي بازي و فعاليت دلچسب براي اين قبيل کودکان به شمار مي آيند.

تأثير هوش

هوش مي تواند بر نحوه ي بازي و نوع آن، انتخاب اسباب بازي و استفاده از آن تأثير بگذارد. در اين جا به نحوه ي برخورد کودکان باهوش و کم هوش با بازي و اسباب بازي اشاره مي کنيم. کودکان تيزهوش سعي مي کنند وسايل و اسباب بازي هايي را انتخاب کنند که بتوانند با آنها به ابتکار و ابداع دست بزنند و قواي ذهني خود را به کار گيرند. کودکان باهوش تر مدت کمتري به يک بازي مشغول مي شوند؛ زيرا خواهان تنوع هستند و از تنوع لذت مي برند. کودکان باهوش در سنين بالاتر به بازي هايي که مستلزم فعاليت هاي ذهني و جسمي است مي پردازند.
کودکان تيزهوش و کودکان عقب مانده بيشتر به بازي هاي انفرادي مي پردازند؛ زيرا کودکان تيزهوش به علت توانايي زياد و کودکان کم هوش به سبب توانايي کم، معمولاً به خوبي در گروه پذيرفته نمي شوند.
اگر يک ماشين اسباب بازي در اختيار کودک عقب مانده گذاشته شود، ممکن است آن را به اطراف بکوبد يا آن را متلاشي کند، ولي کودک تيزهوش سعي مي کند با آن بازي رمزي انجام دهد و حتي ممکن است به بررسي کنجکاوانه ماشين اسباب بازي بپردازد و آن را باز کند تا از محتوياتش آگاهي يابد.
منبع مقاله :
حبيب الهي، محمد، صادقيان، مهناز، چراغچي، افتخار السادات، (1392)، کودک و بازي، اسباب بازي، قم: ابتکار دانش، چاپ اول