نويسنده: دکتر شاهرخ اميري





 

گذشت و بخشش عاملي بسيار مؤثر در احساس خوشبختي ماست. بسياري از افراد متوجه نيستند که با گذشت نکردن چه چيزهايي را از دست مي دهند و در مقابل، با بخشيدن خود و يا ديگران چه چيزهايي عايدشان مي شود.
اکثر ما ياد گرفته ايم که بخشيدن ديگران کار خوبي است. ياد گرفته ايم که بخيشيدن کاري «مقدس» و «معنوي» است، اما علت مهم تري نيز براي «گذشت» وجود دارد. اگر ديگران را نبخشيد، زندگي بر شما سخت خواهد شد. فرض کنيد که رئيس تان در اداره شما را توبيخ مي کند و شما به او مي گوييد: «من هرگز شما را به خاطر کارتان نمي بخشم. » چه کسي از اين موضوع رنج مي برد، شما يا رئيس تان؟ شما دايم راه مي رويد، بي خواب مي شويد و... در حالي که احتمالاً رئيس شما در ميهماني خوشگذراني مي کند.
بنابراين وقتي ديگران را نبخشيم در حقيقت اين خود ما هستيم که رنج مي بريم نه ديگران. کينه جويي و خصومت ما را بيمار مي کند. خشم و خصومت به سيستم ايمني بدن آسيب مي رساند و موجب به هم خوردن نظم طبيعي ارگان هاي بدن مي شود و احتمال حمله ي قلبي، سرطان، سردرد، زخم معده، اضطراب، ... و حتي بيماري قند را افزايش مي دهد.
همه ي ما اشتباه و خطا مي کنيم. بايد خطاهاي ديگران را ببخشيم و اجازه ندهيم ما را بيازارند. کينه توزي فقط ما را غمگين و افسرده مي کند و حاصل ديگري ندارد. وقتي ما اشتباهي را مي بخشيم احساسي خوشايند به ما دست مي دهد. بخشيدن ديگران موجب مي شود که ما بر خشم و رنجش خود غلبه کنيم و احساسي خوشايند به دست آوريم.
بخشش براي ما راحتي و آرامش خاطر مي آورد. بخشش ما را از تمام دشمني ها و تنفرهايي که در ذهن مان داريم محافظت مي کند و به جاي خشم و تندخويي، در وجود ما احساس آرامش و آسايش را جايگزين مي کند.
انرژي ما با خشم، تنفر و رنجش تحليل مي رود. ما احساس مي کنيم افسرده و بدبخت شده ايم و تا زماني که با اين احساسات منفي تحليل مي رويم نمي توانيم روي آرامش خاطر و شادکامي را ببينيم.
وقتي شما کسي را مي بخشيد، به دليل آرامش خاطر خودتان است. شما اين کار را در حق دشمن خود انجام نمي دهيد بلکه در حق خودتان انجام مي دهيد. شما اين کار را مي کنيد تا خود را از شر احساسات منفي خودتان نجات دهيد.
شخص عصباني و رنجيده خاطر نمي تواند احساس شادکامي کند تا حتي مدت زماني طولاني سلامت باشد. احساسات منفي نه فقط بر افکار شما بلکه روي جسم شما هم اثر مي گذارد. اغلب بيماري هاي جسمي به دليل احساسات و افکار منفي ايجاد مي شوند، بخشيدن ديگران بزرگ ترين مولد انرژي جهان است. بخشش سبب مي شود که روح ما کسل نشود و بهايي براي خشم و غضب نپردازيم. بخشش به زندگي انسان معنا مي بخشد و موجب احساس رضايت انسان از زندگي مي شود.
وقتي در قبال ناروايي هايي که در حق تان انجام شده ناراحت و پريشان مي شويد و کينه به دل مي گيريد، بدانيد که خود را آلت دست ديگران قرار داده و در نتيجه قرباني رفتار آن ها شده ايد.
وقتي از بخشيدن ديگران امتناع مي کنيد در واقع اين شما هستيد که رنج مي بريد. اغلب فرد خاطي حتي خبر ندارد که در سر شما چه مي گذرد. و اگر او دشمن شما باشد، در حقيقت خوشحال مي شود که شما را غمگين ببيند. لذا وقتي شما آشفته باشيد، او برنده است. آيا واقعاً شما مي خواهيد به دشمن خود آن قدر قدرت بدهيد که زندگي شما را تحت نفوذ خود قرار دهد و آن را تخريب نمايد؟
در زندگي نه تنها ما بايد ديگران را ببخشيم بلکه لازم است خودمان را نيز ببخشيم. بسياري از افراد در تمام طول زندگي به خاطر کوتاهي ها و خطاهايي که به خود نسبت مي دهند به تنبيه رواني و جسماني خود مي پردازند. اگر تاکنون احساس گناهکاري مي کرده ايد ديگر کافي است، ادامه ندهيد، چرا که با تداوم احساس گناه مشکلي حل نخواهد شد. سعي کنيد اين احساس را از خود بيرون کنيد.
بنابراين براي آن که زندگي خوبي داشته باشيم و احساس خوشبختي نماييم، بايد هم خودمان و هم ديگران را ببخشيم.
منبع مقاله :
اميري، شاهرخ؛ (1387) خوشبختي- بدبختي انتخاب با توست! تهران: نشر قطره، چاپ اول.