تنبيه و تشويق در تربيت
اصل تنبيه و تشويق به عنوان امري مسلم در تربيت اسلامي شناخته و پذيرفته شده است. اصولاً وجود بهشت و جهنم، انذار و تبشير پيامبران، آيه هاي مربوط به پاداش و کيفر، وعده و وعيدهاي شوق انگيز و خوفناک و ... همه جلوه هايي از تشويق و تنبيه هستند.
بديهي است که وجود انذار و تبشير براي هر تربيت متعادلي، ضروري است؛ زيرا اگر نيکوکار و بدکار از نظر جزا يکسان باشند، زمينه بي رغبتي نيکوکاران به کارهاي نيک و جرئت يافتن بدکاران در ادامه تبهکاري ها فراهم مي شود. لذا توصيه شده است که مربي ميان فرد کوشا و تن آسا تفاوت بگذارد و همه را به يک چشم نگاه نکند، در تربيت اسلامي بيشتر بر تشويق تکيه شده است تا تنبيه؛ زيرا اصل حيات بر محبت و تفاهم استوار است.(1)
نياز کودکان به تحسين و تشويق
اين خطا است که تصور کنيم کودکان چون بزرگ شده و مسايل را مي فهمند ديگر احتياج به تشويق ندارند. بلکه اثر اين تشويق به حدي است که پس از تمايلات فطري تا پايان عمر در وجود آدمي باقي مي ماند. هيچ فردي نيست که از اين امر بي نياز باشد، همگان بدان محتاجند و آرزو دارند موقعيتي نصيبشان شود تا مورد تحسين و تشويق ديگران قرار بگيرند. رقابت ها و تلاش ها نيز اغلب بدين منظور است.(2)در احاديث زيادي تأکيد شده که انسان هاي خوب و بد نبايد نزد شما مساوي باشند. براي نمونه حضرت علي (عليه السلام) در نامه اي به مالک اشتر چنين مي نويسد: « انسانهاي نيکوکار و بدکار نزد تو مساوي نباشد؛ زيرا موجب اين مي شود که نيکوکاران در احسان کردن بي رغبت شوند و بدکاران به بدکاري عادت کنند ».(3)
تشويق و يا تقويت اجتماعي
تعريف تشويق:
عامل خوشايندي است که بعد از عرضه آن به فرد باعث تکرار رفتار در آن فرد مي گردد.فوايد تشويق:
1- تشويق يک نياز فطري است؛ بدين معنا که بعد از تشويق نياز فرد برآورده مي شود؛2- انسان، تشويق طلب و تنبيه گريز است؛
3- تشويق باعث احساس رضايت دروني مي گردد؛
4- تشويق نوعي تلقين قدرت است؛
5- انسان غريزه اي دارد به نام غريزه « حب ذات » و تشويق باعث ارضاي غريزه حب ذات مي گردد؛
6- تشويق عامل ايجاد رغبت، شوق و انگيزه است؛
7- تشويق يک عامل وادار کننده است که به انسان نيرو و انرژي مي دهد؛
8- تشويق روح شکست خورده کودک و نوجوان را ترميم مي کند؛
9- تشويق عامل احياء شخصيت فرد است؛
10- تشويق باعث مي گردد فرد از يأس و بدبيني نجات يابد؛
11- گاهي يک تشويق بجا مسير زندگي انسان را تغيير مي دهد؛ رافوئل مي گويد: يک بوسه مادرم که مرا در جمع تشويق کرد باعث شد تا من يک نقاش معروف در دنيا شدم؛
12- شخصي که مورد تشويق قرار مي گيرد اعتماد به نفس در او تقويت مي گردد.
صورت هاي تشويق:
تشويق به سن و درک کودک و نوع عمل او بستگي دارد و بعضي از صورت هاي آن را مي توان چنين برشمرد:1- دلجويي از کودک؛
2- اظهار يک عبارت محبّت آميز؛
3- نگاه توأم با لبخند و نشاط؛
4- وعده يک هديه؛
5- دادن يک هديه؛
6- در آغوش کشيدن کودک؛
7- نقاط مثبت او را بيان کردن؛
البته در تشويق کردن بايد به نکاتي نيز توجه داشت که بعضي از آن ها عبارتند از:
1- تشويق نبايد صورت رشوه به خود بگيرد؛ زيرا در اين صورت عامل پرتوقعي و طلبکار شدن کودک خواهد بود؛
2- کودک خود را مستحقّ تشويق بداند؛ نه اينکه وسيله اي براي دلخوشي کودک باشد؛
3- تشويق يک نفر نبايد عامل تنبيه ديگري باشد؛ مانند مادري که به يکي از فرزندانش بگويد تو راستگو هستي و مثل برادر يا خواهرت دروغ نمي گويي؛
4- تشويق بايد گاه به گاه باشد (سهمي) نه دائم؛ زيرا در غير اين صورت اثر خود را از دست مي دهد؛
5- تشويق نبايد از حد تجاوز کند؛ چون ممکن است عامل غرور و خودبيني کودک و نوجوان گردد؛
6- بيشتر از تشويق کلامي استفاده شود، به خصوص اگر در بين جمع اين تشويق صورت مي گيرد؛
برنادشاو مي گويد: « اگر مردها از دست پخت همسران خود تعريف کنند؛ زن ها پاي اجاق گاز خودکشي خواهند کرد. »
7- تشويق در جمع باشد؛
8- عمل او تشويق شود نه خودش؛
9- اگر در تشويق و عده اي داده شد حتماً به آن وعده عمل شود.
تشويق و قرآن کريم:
روش تشويق و تنبيه راهي مناسب در برانگيختن انسان به سوي خير و صلاح و باز داشتن آدمي از شر و فساد است و چنانچه اين روش به درستي و براساس آداب آن به کار گرفته شود، نقشي مؤثر و مفيد در تربيت و سازندگي شخصيت انسان ها دارد.خداي متعال به صورت هاي مختلف بندگانش را تشويق مي کند و تنبيه مي دهد و راه تربيت و هدايت را بر آنان مي گشايد. چنان که شأن همه پيام آوران الهي بشارت و انذار است و آنان که هدايت مي پذيرند، تشويق مي شوند و آنان که به هدايت پشت مي کنند، تنبيه مي شوند.
(وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ ..).(4)
و ما پيامبران خود را جز بشارتگر و هشدار دهنده نمي فرستيم ...
هيچ چيز مانند تشويق صحيح و به جا مردم را به تلاش و درست کاري بر نمي انگيزد؛ زيرا انسان به فطرتش - که عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص است- ميل به کمالات و نيکويي و تشويق و قدرداني دارد. هر انساني بنا به فطرت خود، متمايل به کامل تر شدن است و تشويق آدمي در اين جهت و قدرداني از آنچه در اين راه به دست آورده است، او را بيشتر برانگيخته و دلگرم مي کند. در نامه اي که اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) به مالک اشتر مي نويسند، مي فرمايند:
« آنان را به نيکويي ياد کن و پيوسته تشويقشان نما و کارهاي مهمي که انجام داده اند بر شمار؛ زيرا ياد کردن نيک آنان، ايشان را به حرکت وادار مي کند ».(5)
تشويق و قدرداني ميل به کمال بيشتر را در انسان بر مي انگيزد و او را به انجام دادن عمل نيک ترغيب مي کند.(6)
تنبيه
تعريف تنبيه:
عامل ناخوشايندي است که بعد از اينکه فرد در معرض آن قرار گرفت، باعث خاموشي در رفتار او مي گردد.يکي از روش هايي که در تربيت از آن استفاده مي شود، تنبيه است. تنبيه در لغت به معناي آگاهي دادن و بيدار کردن است و در اصطلاح عبارت است از مجازات انساني که کار ناپسندي را انجام داده و به منظور ترک نمودن و جلوگيري از تکرار آن کار زشت از تنبيه استفاده مي شود.
زندگي انسان مبتني بر ستيز ميان خير و شر است؛ چون انسان آميزه اي از استعداد خير و شر مي باشد. طبيعت تربيت اين است که در جامعه بشري، خير و سعادت را بر شر و سيه روزي، غالب و چيره سازد. وقتي فردي از مسير خير و سعادت آن چنان گام فراتر نهد که پيروي از تمايلات نفساني را بر هر چيزي ترجيح مي دهد، بايد به منظور هشدار از چنين انحرافي و جلوگيري از تکرار آن، از عامل تنبيه و مجازات استفاده کرد. البتّه استفاده از اين عامل وقتي است که ساير عوامل تربيتي از تأثير و کارآيي در مورد فرد، نارسا و عاجز باشد. لذا تنبيه و مجازات که يکي از عوامل باز دارنده است، مي تواند ضامن خير و سعادت براي جامعه انساني باشد.(7)
انواع تنبيه
نوع اول: تنبيهات بدني:
تنبيهات بدني عبارت است از کارهاي دردآور و دشواري که به طور مستقيم روي بدن انسان اثر مي گذارد و اسباب ناراحتي او را فراهم مي سازد؛ مانند: کتک زدن و شکنجه هاي جسماني، کشتن، قطع عضو، سوزاندن.نوع دوم، تنبيهات غيربدني:
عبارت است از اعمالي که به عنوان مجازات انجام مي گيرد و موجب ناراحتي مي شود، ولي روي بدن اثري ندارد، مانند: توبيخ، سرزنش، تحقير، حرف نزدن، قهر کردن، تندي و خشونت، زنداني کردن در اتاق تاريک، حبس کردن، منع از غذا و آب، تهديد، قطع پول تو جيبي، دشنام دادن و مجازات هايي از اين قبيل...(8)جمعي از دانشمندان اصل تنبيه را به عنوان يک عامل تربيتي مي پذيرند، اما نه مطلقاً؛ بلکه به عنوان يک وسيله درجه دوم و در شرايط خاص و به هنگام ضرورت، استفاده از آن را مجاز مي دانند. آن ها مي گويند تا زماني که مربي مي تواند با روش تشويق، استدلال و برهان، پند و اندرز و يا بيان مصالح و مفاسد، در کودک اثر بگذارد، نبايد از تنبيه استفاده کند، ولي اگر از تأثير عوامل مذکور مأيوس شد مي تواند از تنبيه استفاده کند، ليکن در حد محدود و با رعايت شرايط مخصوص. راسل مي گويد: « من شخصاً عقيده دارم که مقام تنبيه در تربيت خيلي کوچک و در درجه دوم است ».(9) در حديثي چنين نقل شده است:
پدري فرزند خردسال بسيار شلوغ و بي ادبي داشت و براي تنبيه آن او را کتک مي زد. يک روز دست او را گرفت و خدمت امام رضا (عليه السلام) آمد و عرض کرد: من فرزندم را به خاطر رفتارهاي بدش تنبيه مي کنم. امام فرمود: « لا تضربهُ »؛ فرزندت را نزن.
مرد گفت: آقا! شما که مي فرماييد نزنم پس چه کنم؟ امام رضا (عليه السلام) فرمود: « واهجُرهُ، و لاتُطِل؛ قهر کن، ولي قهرت را طولاني نکن ».(10)
مخالفين و موافقين در موضوع تنبيه و تشويق، صحبت هايي داشته اند ولي براي دوري از اطاله کلام از اين بحث صرف نظر مي کنيم و فقط به ضررهاي تنبيه بدني و غيربدني پرداخته و راه حل هايي براي آن ارائه مي دهيم؛ اما قبل از پرداختن به اين موضوع، به بررسي نظر اسلام در مورد تنبيه اشاره مي کنم.
نظر اسلام در مورد تنبيه و مجازات
اسلام تنبيه را به عنوان يک وسيله تربيتي پذيرفته و انجام آن را در بعضي مواقع مفيد بلکه احياناً لازم مي داند. از نظر اسلام سه نوع تنبيه داريم:نوع اول، تنبيه هاي غير بدني:
تهديد و انذار مجرمين؛نوع دوم: تنبيه هاي بدني:
زندان، تبعيد، قتل، قطع عضو، شلاق زدن؛نوع سوم، تعزيرات و اجراي حدود الهي:
اهداف تنبيه از نظر اسلام
هدف اول:
بازداري مجرم از تکرار جرم و حمايت اجتماعي از امنيّت اجتماعي؛هدف دوم:
عبرت ديگران؛ زيرا وقتي ديگران مشاهده مي کنند که مجرمين کيفر مي شوند، دست از جرم برمي دارند؛هدف سوم:
تقويت تقوا در انسان ها و کنترل هوي نفس.تنبيه بدني توسّط والدين يا مربّيان از نظر اسلام
در احاديث آمده است که والدين و مربيان اجازه دارند براي تربيت کودکان در مواقع ضروري از تنبيهات بدني استفاده نمايند.(11) امام محمد باقر (عليه السلام) مي فرمايند: « اگر جواني از شيعه را نزد من بياورند که احکام دين را ياد نگرفته باشد هر آينه به وسيله کتک او را به درد مي آوردم »(12)نکته مهم و قابل توجه در تنبيه اين است که اولياء و مربيان بايد بدانند که اگر جراحاتي حتي در حد سرخ شدن پوست بدن به فرزند رسيد ملزم به پرداخت ديه هستند.(13)
ضررهاي تنبيه بدني و تنبيه غير بدني
1- کسي که کتک مي خورد با منطق زورگويي آشنا مي گردد و در آينده خواسته هاي خود را بر ديگران تحميل مي کند؛2- کسي که کتک مي خورد، زود تسليم زورگويان مي گردد؛ لذا در اين موارد خطر تجاوزات جنسي زياد است؛
3- کتک خورده نسبت به کسي که او را تنبيه کرده است، عقده پيدا مي کند؛
4- در اثر کتک، تمام شخصيّت کودک در هم مي شکند و تعادل روحي او به هم مي خورد؛
5- فرد در اثر کتک خوردن به اختلالات رفتاري و رواني مانند: پرخاشگري، ناخن جويدن، تيک رواني و... مبتلا مي گردد؛
6- به آزادي و استقلال او لطمه وارد مي کند؛
7- احساس مي کند ديگر کسي او را دوست ندارد و به او محبت نمي شود؛ لذا کسي که در کودکي از محبت محروم ماند، در بزرگسالي نمي تواند محبّت کند؛
8- سرزنش باعث افزايش لجاجت کودک مي گردد. در تأييد اين مطالب به بيان زيباي حضرت علي (عليه السلام) توجه کنيد که فرمودند: « زياده روي در ملامت، آتش لجاجت را شعله ور مي سازد »؛(14)
9- کسي که تحقير شد و به شخصيت او توهين شد، اميد خيري به او نيست. اين جمله نيز مضمون حديثي از مولا امام هادي (عليه السلام) است که فرمودند:
« من هانت عليه نفسه فلا تأمن شَرّهُ »؛(15)
کسي که خود را خوار و خفيف يافت [ و احساس تحقير نسبت به خودش پيدا کرد ] از شر او [ احساس ] ايمني نداشته باش.
10- کسي که به خاطر انجام جرمي کتک مي خورد، تنبيه بدني به او مي آموزد که عمل خلاف داشته باشد ولي مراقب باشد که به دام نيفتد. پس در واقع در انجام جرم ماهرتر مي گردد؛
11- کسي که کتک مي خورد حس اعتماد به نفس و عزت نفس خود را از دست مي دهد؛
12- تنبيه نبايد در جمع باشد، در خلوت به او تذکر داده شود يا تنبيه گردد؛
13- معلم نبايد تنبيه را به دانش آموزان واگذار کند؛
14- در تنبيه بدني مراقب باشيد نقاط ضعف و نقص عضو او را به رخش نکشيد؛
15- تنبيه نبايد به دو صورت بدني و غير بدني باشد؛ يعني هم کتک بخورد و هم تحقير شود؛
16- در تنبيه از اسم گذاشتن بد جدّاً پرهيز بايد کرد؛
17- کسي که تنبيه مي گردد علت آن را بايد بداند؛
18- تنبيه نبايد براي راضي شدن شخص تنبيه کننده باشد؛ يعني آنقدر بزند تا دلش خنک شود؛
19- لاف زدن اولياء در تنبيه، تأثير تنبيه را از بين مي برد؛ مانند قسم خوردن از براي کشتن فرد و يا بدن او را با شلاق سياه کردن؛
20- در تنبيه وضعيّت فرد را در نظر بگيريد؛ مثلاً تنبيه شديد در کودکي که بيماري صرع دارد و يا آسم دارد باعث تلف شدن جان او خواهد بود؛
21- تنبيه، حس حقارت و حس خودکم بيني را در فرد تقويت مي کند؛
22- گاهي اوقات تنبيه عامل گوشه گيري، انزوا طلبي و کم رويي مي گردد؛
23- تنبيه بدني گاهي مانع خلاقيت کودکان مي گردد؛
24- کسي که کتک خورده است در آينده کتک مي زند؛
25- کسي که تنبيه مي گردد، در آينده مطيع و فرمان بردار است و قدرت ابراز وجود ندارد؛
26- تنبيه بدني عامل بلوغ زودرس در پسران است.
چند نکته مهم در تنبيه کودکان
1- تنبيه در جمع نباشد؛2- به کار او حمله کنيد نه به شخصيّت او. مانند اينکه اگر نمره درسي را کم آورده است نبايد شخصيت او زير سؤال برود، بلکه به درس نخواندن و کم کاري او اعتراض شود؛
3- ابتدا راه صحيح را نشان دهيد؛ اگر نتوانست انجام دهد بازخواست کنيد؛
4- هر خطايي تنبيه ندارد؛ مثلاً بزرگترها هم گاهي ليوان آب را مي ريزند، پس اگر کودک ليوان آب را ريخت او را تنبيه نکنيد؛
5- در بياني پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: خيلي از رفتارهاي کودکان و نوجوانان را ناديده بگيريد؛ يعني تغافل کنيد؛
6- کتک و تنبيه، واقعيّت عمل را از بين نمي برد بلکه عيب را پنهان مي کند؛ والدين و مربّيان اين مطلب را بدانند که در پشت کتک، شکست آنها نهفته است.
به طور کلي بچّه ها را مي توان به دو گروه تقسيم کرد:
ضعيف النفس ها:
در مقابل کتک خوردن، لکنت زبان گرفته و يا کم رو، گوشه گير و بي زبان مي شوند.قوي النفس ها:
گستاخ، جسور، فحّاش، لجباز و سرکش و ناآرام مي شوند.ضرب المثل آفريقايي مي گويد: جايي که شيشه ات را گذاشته اي سنگ مينداز که مي شکند.
ژان پل سارتر نيز مي نويسد: هر قتلي اتفاق مي افتد همه دلشان به حال مقتول مي سوزد اما من دلم به حال قاتل مي سوزد؛ زيرا تا يک لحظه قبل يک انسان کامل بود ولي الان يک حيوان درنده خو است.
چند راه حل در تنبيه بدني
1- اگر کودک از کارش پشيمان شد و از رفتارش بازگشت او را با مهر و نوازش پذيرا باشيد؛2- در تنبيه از مقايسه کودک خود با ديگران بپرهيزيد؛
3- در تنبيه کردن، فرزندان خود را از محبت محروم نکنيد؛
4- هيچ گاه کودک و نوجوان را به خاطر کاري که نمي تواند انجام دهد تنبيه نکنيد؛
5- تنبيه را به روز بعد يا چند روز بعد مثلاً آخر هفته واگذار نکنيد؛
6- والدين تنبيه را به خواهر يا برادران واگذار نکنند؛
7- در صورت تخلف کودک بلافاصله او را تنبيه نکنيد. ابتدا انگيزه کودک را در ارتکاب آن کار بررسي کنيد، شايد حسن نيت داشته باشد ولي از نظر شما آن کار بد است؛
8- اگر پدر تنبيه کرد، مادر هم تنبيه نکند؛ بلکه مادر با روش نصيحت او را به راه بياورد.
والدين بدانند که گاهي جوان در دوره جواني از تنبيه هاي دوران کودکي عقده اي شده و در جواني به فکر مي افتد که به نوعي آنها را تلافي کند. در اين جا والدين مي توانند از فرزند جوان خود معذرت خواهي کرده و بگويند ما راه بهتري نمي دانستيم و قصد ما تربيت بود تا بدين صورت عقده او از بين برود؛ چون مواردي داشته ايم که فرزند در بزرگسالي از مربيان خود انتقام گرفته است. نلسون ماندلا موقع آزادي از زندان اين جمله را گفت: « گذشته را مي توان بخشيد اما نمي توان فراموش کرد. »
پي نوشت ها :
1- تعليم و تربيت اسلامي، شماره 1000، ص 156.
2-تعليم و تربيت اسلامي، شماره 1000، ص 157.
3- نهج البلاغه، نامه 53.
4-انعام: 48.
5- نهج البلاغه، نامه 53.
6- سيري در تربيت اسلامي، دلشاد طهراني، ص 322.
7-تعليم و تربيت اسلامي، شماره 1000، ص 164.
8-اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم اميني، ص 141.
9- اسلام و تعليم و تربيت، ص 155.
10- نشريه خانه مهر، سال اول، شماره 3، ص 7.
11- اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم اميني، ص 158.
12- بحارالانوار، ج1، ص 214.
13- اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم اميني، ص 170.
14- غررالحکم، ح4507.
15-بحارالانوار، ج75، ص 300.
رفيعي محمدي، علي محمد (1392)، بيست اصل در تربيت: اصول برقراري ارتباط با کودکان و نوجوانان، قم، انتشارات رسول اعظم (ص)، چاپ دهم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}