پرسش :
آیا مذهب شیعه شیخ صدوق را به عنوان فردی که گناه و کفر انجام میدهد، میشناسد (لحاظ میکند). و اگر چنین نظری درباره او ندارد، برایم توضیح دهید چرا؟ و اگر او را به عنوان فردی گناهگار میشناسد، چرا ما اسم او را در کتب شیعه در بین نام دانشمندان مشهور شیعه میبینیم.
شرح پرسش :
پاسخ :
در صورتی شخص کافر میشود که انکار خدا و پیغمبر و یا انکار ضروری دین کند و بداند که این کار به انکار خدا و پیغمبر میانجامد. پس در واقع انکار خدا و پیغمبر موضوعیت دارد و باعث کفر و ارتداد میشود.
مرحوم شیخ صدوق (رحمت الله علیه) به هیچ وجه انکار خدا و پیغمبر نکرده است. بلکه ایشان به خاطر بعضی از روایاتی که نزدشان معتبر بوده، به این مطلب اعتقاد پیدا کرده است که خداوند، پیامبر را در امر غیر نبوت و تبلیغ؛ به سهو انداخت تا آنکه به مردم اعلام بدارد که پیامبر مثل آنها بشر است و او را به عنوان معبود در کنار خداوند قرار ندهند. چنانکه مرحوم صدوق میفرماید:
“و لیس سهو النبی کسهونا لأن سهوه من الله عزوجل و انما اسهاه لیعلم انه بشر مخلوق فلا یتخذ رباً معبوداً دونه و لیعلم الناس بسهوه حکم السهو متی سهوا و سهونا من الشیطان و لیس للشیطان علی النبی و الأئمه صلوات الله علهیم، سلطان“ [1]
بنابراین شیخ صدوق (رحمت الله علیه) سهو پیامبر را از جانب خداوند متعال میداند نه به عنوان قصور نفسانی که از ناحیه شیطان است.
البته علمای دیگر شیعه نظر این بزرگوار را قبول ندارند و میفرمایند: دلیل عقلی و عملی هرگونه سهو را از پیامبر مبرا میدارد. و چون مسأله اعتقادی است نمیتوان به اخبار واحد، استناد کرد و در مسائل اعتقاد فقط استدلال علمی معتبر است و تا خبر متواتر علمی نباشد، کارساز نیست.
مرحوم شیخ بهایی میفرماید: “اگر امر دایر شود که سهو را به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دهیم یا به مرحوم صدوق نسبت سهو به مرحوم صدوق اولی است“
مرحوم صدوق در این مسأله اشتباه کردهاند، اما هرگونه اشتباه باعث نمیشود که از زمره ی شیعیان خارج گردند چرا که انسان معصوم نیست.
مرحوم صدوق قائل به سهو النبی (البته با معنایی که گذشت) بودند و دیگر هیچ گونه ارتکاب معصیت را برای پیامبر تجویز نکرده است اما اهل سنت تجویز معصیت برای پیامبر کردند چنانکه معتزله ارتکاب صغیره را برای او جائز میداند و حشویه ارتکاب صغیره و کبیره (به استثنای کفر و دروغ) را برای پیامبر جائز میدانند و مسلماً معصیت یک نقصان نفسی است و شأن پیامبر از آن مبری است. و شیعیان بیشتر اهل سنت را به خاطر همین نظریه مذمت میکنند.
پی نوشت:
[1]“من لا یحضر الفقیه“، ج 1، ص 358-359-360، ذیل روایت شماره 1031
در صورتی شخص کافر میشود که انکار خدا و پیغمبر و یا انکار ضروری دین کند و بداند که این کار به انکار خدا و پیغمبر میانجامد. پس در واقع انکار خدا و پیغمبر موضوعیت دارد و باعث کفر و ارتداد میشود.
مرحوم شیخ صدوق (رحمت الله علیه) به هیچ وجه انکار خدا و پیغمبر نکرده است. بلکه ایشان به خاطر بعضی از روایاتی که نزدشان معتبر بوده، به این مطلب اعتقاد پیدا کرده است که خداوند، پیامبر را در امر غیر نبوت و تبلیغ؛ به سهو انداخت تا آنکه به مردم اعلام بدارد که پیامبر مثل آنها بشر است و او را به عنوان معبود در کنار خداوند قرار ندهند. چنانکه مرحوم صدوق میفرماید:
“و لیس سهو النبی کسهونا لأن سهوه من الله عزوجل و انما اسهاه لیعلم انه بشر مخلوق فلا یتخذ رباً معبوداً دونه و لیعلم الناس بسهوه حکم السهو متی سهوا و سهونا من الشیطان و لیس للشیطان علی النبی و الأئمه صلوات الله علهیم، سلطان“ [1]
بنابراین شیخ صدوق (رحمت الله علیه) سهو پیامبر را از جانب خداوند متعال میداند نه به عنوان قصور نفسانی که از ناحیه شیطان است.
البته علمای دیگر شیعه نظر این بزرگوار را قبول ندارند و میفرمایند: دلیل عقلی و عملی هرگونه سهو را از پیامبر مبرا میدارد. و چون مسأله اعتقادی است نمیتوان به اخبار واحد، استناد کرد و در مسائل اعتقاد فقط استدلال علمی معتبر است و تا خبر متواتر علمی نباشد، کارساز نیست.
مرحوم شیخ بهایی میفرماید: “اگر امر دایر شود که سهو را به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دهیم یا به مرحوم صدوق نسبت سهو به مرحوم صدوق اولی است“
مرحوم صدوق در این مسأله اشتباه کردهاند، اما هرگونه اشتباه باعث نمیشود که از زمره ی شیعیان خارج گردند چرا که انسان معصوم نیست.
مرحوم صدوق قائل به سهو النبی (البته با معنایی که گذشت) بودند و دیگر هیچ گونه ارتکاب معصیت را برای پیامبر تجویز نکرده است اما اهل سنت تجویز معصیت برای پیامبر کردند چنانکه معتزله ارتکاب صغیره را برای او جائز میداند و حشویه ارتکاب صغیره و کبیره (به استثنای کفر و دروغ) را برای پیامبر جائز میدانند و مسلماً معصیت یک نقصان نفسی است و شأن پیامبر از آن مبری است. و شیعیان بیشتر اهل سنت را به خاطر همین نظریه مذمت میکنند.
پی نوشت:
[1]“من لا یحضر الفقیه“، ج 1، ص 358-359-360، ذیل روایت شماره 1031
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}