پرسش :
آيا حضرت عباس(علیه السلام) همسر و فرزند داشته است؟
شرح پرسش :
پاسخ :
همسر و فرزندان حضرت عباس عليه السلام
حضرت ابوالفضل العباس(ع)، با لبابه دختر عبيدالله بن عباس، پسر عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، ازدواج نمود. لبابه، از بانوان بزرگ زمان خويش بود و در فضايي آكنده از نور و قرآن و مالامال از عطر روح نواز محبت به خاندان وحي، ديده به جهان گشوده و در سايه سار «قرآن و عترت» تربيت يافته بود. مادر لبابه، ام حكيم جويري دختر خالد بس قرظ كناني است.
تاريخ ازدواج چندان مشخص نيست اما از سن فرزندان حضرت عباس(ع) مي توان حدس زد كه ازدواج او بين سال هاي 40 تا 45 هجري صورت گرفته و اينكه سن او هنگام ازدواج بيست سال بوده است. ثمره اين پيوند فرزنداني به نام هاي عبيدالله، فضل، حسن، قاسم ويك دختر بود. اما بين تاريخ نگاران د رتعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد.
برخي، حضرت عباس(ع) را صاحب دو فرزند به نام هاي عبيدالله و فضل دانسته اند و برخي ديگرعبيدالله، حسن و قاسمو برخي نيز عبيدالله و محمد را فرزندان او بر شمرده اند.
پس از شهادت حضرت عباس(ع) و فرزندان او در كربلا، لبابه به عقد زيد بن الحسن(ع) «فرزند امام مجتبي(ع)»در آمد و از او صاحب دختري به نام نفيسه گرديد. برخي ديگر نوشته اند: او از زيد، فرزند پسري به دنيا آورد و نام او را حسن گذاشت. بنابراين، «حسن» پسر حضرت عباس(ع) نبوده بلكه نوه حضرت مي باشدكه از روي اشتباه در رديف فرزندان او ذكر شده است.
شهادت فرزندان حضرت عباس عليه السلام در كربلا
برخي منابع، از شهادت فرزندان حضرت در كر بلا سخن به ميان آوردند اما در نام آنها گوناگوني وجود دارد. نوشته اند: هنگامي كه حضرت عباس(ع) از روي اسب خود بر زمين افتاد و در درگيري با دشمن به شهادت رسيد، امام حسين(ع) خود را به او رسانيد و وقتي كه حالت او را مشاهده نمودند، فرياد برآورد: ((واغوثاه بِكّ يا الله، وّاقِلَه نا صِراه : فرياد ، به تو پناه مي برم اي خدا ! واي ازكمي ياران !)) در اين لحظه، محمد و قاسم صداي امام را شنيدند، نزد ايشان رفته ودر پاسخ امام، فرياد زدند: «لّّّّبّيكّ يّا مّولانا، نّحنُ بّينّ يّدّ يّكّ . در خدمت توايم اي سرور ما». امام حسين (ع) رو به آنان كرد و فرمودند:« بِشّهادّةِ اّبيكُمّا الكِفايّة: شهادت پدرتان بس است». اما آنان امتناع ورزيدند و گفتند: «نه به خدا اي عمو!»سپس از امام اجازه گرفته وبه ميدان نبرد شتافتند و پس از او قاسم به شهادت رسيد. علا مه سيد محسن امين- تراجم نويس مشهور- عبدالله بن عباس(ع) را نيز در شمار شهيدان كربلا ذكر مي نمايند. اما بنا به گزارش برخي ديگر از تاريخ نگاران، تنها محمد در كربلا به شهادت رسيده است در اين زمينه نوشته اند: د ركربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس(ع) با او حضور داشتند كه د ربين آنها، حضرت عباس(ع)، محمد را از همه بيشتر دوست مي داشت و او را از خود جدا نمي كرد. او نوجواني پارسا و خدا برس بود و در ميان ابروانش اثر سجده ديده مي شد. وقتي حضرت عباس(ع) برادر بزرگوار خويش امام حسين(ع) را بي ياور ديد،فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشير به كمر او بست.سپس دست او را گرفته و نزد امام خويش رفت و خود از امام پيكار او را گرفت. محمد دست امام را بوسيد و پس از خداحافظي با زنان خيمه، به ميدان رفته و مبارز طلبيد و پس از ساعتي نبرد، به شهادت رسيد.
اعقاب و بازمانگان حضرت عباس عليه السلام
آنچه همگي تاريخ نگاران بدان تصريح كرده و اتفاق نظر دارند، اين است كه نسل حضرت عباس(ع) از طريق فرزند او عبيدالله گسترش يافته است. او در هنگام حركت امام حسين(ع) از مدينه به سوي كربلا در سنين كودكي بود ولي بعدها مردي دانشمند و فرزانه در دين و از فرهيختگان دوره خود گرديد. او با سه زن از زنان پاكدامن و فهيم مدينه به نام هاي رقيه دختر امام مجتبي(ع)، دختر معبد عبدالله تن عباس و دختر مسور بن مخزمه زبيري ازدواج نمود و صاحب دو فرزند به نام عبدالله و حسن شد كه نسل او نيز از طريق حسن، گسترش يافت.
از اين رو، بايد حسن بن عبيدالله بن عباس(ع) را سرشاخه اصلي نوادگان حضرت عباس(ع) برشمرد. لذا به معرفي و بررسي زندگاني نوادگان حضرت عباس(ع) از نسل حسن بن عبيدالله بن عباس(ع) مي پردازيم.
فرزندان حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
حسن بن عبيدالله 67 سال عمر نمودو صاحب پنج فرزند به نام هاي عباس، عبيدالله، ابراهيم، فضل و حمزه گرديد. شايد اين تيره از نسل حضرت عباس(ع) بلند آوازه ترين طايفه از تبار آن حضرت باشد كه به شرح كوتاهي از سرگذشت آنان پرداخته مي شود.
1- عباس بن الحسن
فردي شجاع و صريح بود به گونه اي كه نوشته اند كسي از بني هاشم در جرأت و صراحت لهجه مانند او وجود نداشت. وي در ايام خلافت هارون الرشيد به بغداد آمد. هارون الرشيد به خاطر فضل، ادب و شجاعت او همواره او را به كنيه مي خواند.
او به اندازه اي شيوا شعر مي سرود كه او را برترين شاعر از فرزندان امام علي(ع) مي دانستند. او ده فرزند داشت، كه از جمله آنان عبدالله بن العباس است. مأمون پس از درگذشت او گفت: «بعد از تو اي فرزند عباس! همه مردم مساوي شدند (تو با ديگران تفاوت داشتي).» مأمون جناره او را پياده تشييع نمود و شيخ بن شيخ خواندش.
محمد بن حمزه از ديگر نوادگان اوست كه به جوانمردي و بخشش، مشهور بود و به نزديكان خود بسيار رسيدگي نمود.نيكي او شامل حال همه مي شد و بخششي گسترده داشت، در طبريّه اردن، اموال بسيار داشته و داراي اراضي زيادي بود. طغج بن جفّ فرغاني بر او حسادت كرد و سپاهي براي چپاول اموال او فرستاد. و يد رنتيجه اين درگيري در باغ خود، در سال 287 ق. به قتل رسيد و شاعران د رسوگ او قصيده ها گفتند. از اين رو، به فرزندان و نوادگان او بنو الشّهيد گفته مي شود.
2-عبيدالله بن الحسن
درباره اش گفته اند: مردي به سان او پرهيبت و شكوه ديده نشده بود. وي امارت حرمين شريفين مكه و مدينه را بر عهده داشت و امر قضاوت در اين دو شهر نيز بر عهده او بود. مأمون، او را در سال 204 ق. به سرپرستي امو رحجاج بيت الله الحرام منصوب كرد و در دوران مأمون نيز از دنيا رفت. به تازماندگان و نوادگان او كه در سرزمين دمياط بودند، بني هارون و به دسته اي از آنان كه در فساي امروزي بودند،بني هدهد مي گفتند. گروهي از احفاد و دودمان او نيز در يمن سكنا گزيدند. عبيدالله بن الحسن داراي 11 فرزند شد.از جمله آنان قاسم بن عبيدالله بود كه پست جد خويش (امارت و قضاوت در حرمين شريفين) را عهده دار گرديد. او از نزديكان امام حسن عسكري(ع) هم بود.
3-ابراهيم بن الحسن
معروف به جردقة و در شمار پارسايان و اديبان زمان خود بود. وي صاحب نوزده فرزند گرديد و در سال 264 ق. درگذشت. از فرزندان او علي بن ابراهيم جردقه، فردي سخاوتمند و والا مقام بوده است. نوه او عبدالله بن علي به بغداد آمد و سپس به مصر رفت و در آن جا به بيان حديث پرداخت و كتابي به نام جعفرية نگاشت كه حاوي مطالب عالي در فقه شيعه بود. او در رجب سال 312 ق. وفات يافت.
4-فضل بن الحسن
او مردي دانشمند، سخنور، شجاع و مورد بزرگداشت خلفاي وقت خود و معروف به ابن الهاشميه بود. از او سه فرزند به نام هاي جعفر، عباس الاكبر و محمد به جاي ماند كه آنان نيز داراي جايگاهي ويژه نزد مردم بودند و هر يك، داراي فرزنداني بزرگوار چون خود بودند.از جمله آنان فضل بن محمد است كه مردي سخن دان و شاعر بود كه بازماندگان او د رقم و طبرستان پراكنده هستند. او اشعار زيادي در مدح دلاوري جد خود، حضرت عباس(ع) در كربلا سروده است.
5-حمزه بن الحسن
او بسيار شبيه به امام علي(ع) بود و در روزگار مأمون عباسي مي زيست. از آن جا كه عباسيان خود را از نوادگان عباس (عموي پيامبر صلي الله عليه و آله) مي دانستند، اين موضوع را در بسياري مواقع، دستاويزي براي توجيه اعمال قرار مي دادند. مأمون بدين منظور، نامه اي با دست خط خود براي حمزه نوشت و در ضمن آن بيان داشت: « به حمزه بن الحسن هزار در هم به جهت شباهت وافرش به امير المؤمنان علي(ع) بخشيده شود». او با زينب از نوادگان عبدالله بن جعفر ازدواج نمود. مردم او را زينبي مي خواندند؛ زيرا او با زينب(ع) دختر امير مؤمنان(ع) نسبت داشت. از نوادگان حمزه بن الحسن مي توان شاعري بلند آوازه به نام محمد بن علي را نام برد كه در بصره مي زيست و احاديثي را هم از امام رضا(ع) و رخي ديگر از امامان روايت كرده است.
از جمله بستگان حمزه بن الحسن، مي توان به برادرزاده اش كه هم نام اوست، اشاره كرد. هم اكنون مقبره او در شهر حلّه است و داراي گنبد و بارگاه با شكوهي مي باشد.
نوشته اند: مدر امام زمان (عج) مدتي در خانه او مهمان بوده است. او را نيز از راويان احاديث آل محمد (ص) و فردي درستكار و محترم و مورد اطمينان ذكر كرده اند. از فرزندان او قاسم بن حمزه مي باشد كه از دانشمندان و فقيهان زمان خود بوده است. او مردي بسيار زيباروي و ثروتمندي بخشنده در يمن بوده كهثروت او به صد هزار دينار مي رسيده است. او بسيار اهل بخشش به مردم بود.
ديگر نوادگان
حمزه بن قاسم
او از جمله نوادگان حضرت عباس(ع) مي باشد كه از مشايخ بزرگ و علماي بنام شيعه دردوره خود بوده است. حضرت عباس(ع) نياي پنجم او مي باشد و نسب كامل او عبارت است از: ابويعلي حمزه بن قاسم بن علي بن حمزه بن الحسن بن عبيدالله بن عباس(ع).
درباره او نگاشته اند: ابويعلي از دانشمندان شيعه و بنام و برخاسته از خاندان وحي و درختي تناور در بوستان دانشمندان شيعي است. وي از راويان احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بوده و دانشمندان بسياري، شاگردي او را به جاي آورده اند و وي را فردي مورد اعتماد و بلند مرتبه د رنقل روايات معصومان عليهم السلام ذكر كرده اند.
از او كتاب هاي زيادي بر جاي مانده است كه عبارت مي باشد از: التّوحيد، الزّيارات و المناسك، ده محمد بن جعفر اسدي و ... او در دست نوشته هاي خود احاديث بسياري را از امام صادق(ع) نقل نموده است.
او در قرن چهارم هجري مي زيسته و مرقد شريفش در جنوب شهر حله، بين رود فرات و دجله و در دهكده اي به نام قريه حمزه قرار دارد. پيشتر در مورد محل دفن او اختلاف بوده و مردم مي پنداشتند مرقد او متعلق به حمزه بن موسي كاظم(ع) است و با اين پندار، او را زيارت مي كرده اند اما داستان جالبي سبب بر طرف شدن اين پندار مي شود.
مي گويند: عالمي رباني و فقيهي بزرگ به نام سيد مهدي قزويني جهت تبليغ معارف ديني به حله رفت. او گه گاه از كنارمرقد ابويعلي حمزه بن قاسم مي گذشت اما به زيارت مرقد او نمي رفت. اين موضوع، موجب كن رغبتي مردم آن منطقه نسبت به زيارت آن مرقد شريف گرديد. روزي از او خواستند به زيارت مرقد برود، او د رپاسخ گفت به زيارت كسي كه نمي شناسد، نمي رود.
روز بعد، او به دهكده مذكور رفت و در اواخر شب براي خواندن نماز شب برخاست. نزديكي هاي طلوع آفتاب، سيدي از اهل همان روستا كه مورد اعتماد آن عالم رباني بود، نزدوي رفت و از او دليل زيارت نكردن او را پرسيد؛ ولي همان پاسخ پيشين را شنيد.
آن سيد علوي گفت:
«چه بسيار امور مشهوري هستند كه اصلي ندارند، اين مرقد متعلق به حمزه بن موسي كاظم(ع) نيست كه به اشتباه اين گونه مي پندارند، بلكه اين مرقد متعلق به ابويعلي حمزه بن قاسم از نوادگان حضرت عباس(ع) است كه از علما اجازه حديث داشته و دانشمندان رجال، او را بر وثاقت و پارسايي ستوده اند».
سيد مهدي قزويني گمان كرد كه او اين سخن را از علما شنيده و هرگز نمي پنداشت كه او از كتاب هاي رجالي و روايي چيزي بداند. از اين رو، به آن سيد علوي چندان توجهي نكرد.
سيد علوي، خارج شد و سيد مهدي قزويني در سجاده خود به تعقيبات نماز مشغول گرديد تا آفتاب دميد سپس به كتاب هاي رجالي كه در دسترس داشت، مراجعه كرد و ديد گفته آن سيد علوي درست است. فردا در بين جمعيت، همان سيد علوي را يافت. نزد او رفت و پرسيد مطلبي را كه ديشب پيش از سحر به او گفته، از كجا به دست آورده است؟ سيد علوي انكار كرد كه سحر، پيش او بوده و سوگند خورد كه شب گذشته اصلاً در روستا نبوده و بيرون از روستا به سر مي برده است و حتي ادعا كرد اصلاً سيد مهدي قزويني را نمي شناسد.
سيد مهدي بي درنگ سوار مركب خود شد و عازم زيارت مرقد ابويعلي گرديد و به مردم گفت:
«اكنون بر من واجب شد كه به زيارت او بشتابم. زيرا شك ندارم آن سيد علوي كه ديشب ديدم، امام زمان(عج) بوده است.»
از آن پس، مرقد او رونق بيشتري گرفت و مردم توجه بيشتري به زيارت او نشان دادند. سيد مهدي قزويني بعدها د ركتاب فلك النّجاه خود تصريح نمود كه مرقد مذكور، متعلّق به ابويعلي حمزه بن قاسم از نوادگان حضرت عباس(ع) است.(ابوالفضل هادي منش / ماهنامه كوثر 2/10/1384)
--------------------------------------------------------------------------------
.ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبيري، نسب قريش، دارالمعارف للطباعه و النشر، 1953 م، ج1، ص 79؛ المحبّر، ابو جعفر محمد بن حبيب البغدادي، بيروت، منشورات دار الافاق الجديده؛ بي تا، ج 1، ص 44.
.عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، نجف، مطبعة الحيدريه، بي تا، ص 195.
.همان.
.السيد عبدالمجيد الحائري، ذخيرة الدارين، نجف، مطبعة المرتضوية، 1345 ق، ج 1، ص 145؛ وسيله الدارين، ص 278.
.بطل العلقمي، ج 3، ص 429.
porseman.org
همسر و فرزندان حضرت عباس عليه السلام
حضرت ابوالفضل العباس(ع)، با لبابه دختر عبيدالله بن عباس، پسر عموي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، ازدواج نمود. لبابه، از بانوان بزرگ زمان خويش بود و در فضايي آكنده از نور و قرآن و مالامال از عطر روح نواز محبت به خاندان وحي، ديده به جهان گشوده و در سايه سار «قرآن و عترت» تربيت يافته بود. مادر لبابه، ام حكيم جويري دختر خالد بس قرظ كناني است.
تاريخ ازدواج چندان مشخص نيست اما از سن فرزندان حضرت عباس(ع) مي توان حدس زد كه ازدواج او بين سال هاي 40 تا 45 هجري صورت گرفته و اينكه سن او هنگام ازدواج بيست سال بوده است. ثمره اين پيوند فرزنداني به نام هاي عبيدالله، فضل، حسن، قاسم ويك دختر بود. اما بين تاريخ نگاران د رتعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد.
برخي، حضرت عباس(ع) را صاحب دو فرزند به نام هاي عبيدالله و فضل دانسته اند و برخي ديگرعبيدالله، حسن و قاسمو برخي نيز عبيدالله و محمد را فرزندان او بر شمرده اند.
پس از شهادت حضرت عباس(ع) و فرزندان او در كربلا، لبابه به عقد زيد بن الحسن(ع) «فرزند امام مجتبي(ع)»در آمد و از او صاحب دختري به نام نفيسه گرديد. برخي ديگر نوشته اند: او از زيد، فرزند پسري به دنيا آورد و نام او را حسن گذاشت. بنابراين، «حسن» پسر حضرت عباس(ع) نبوده بلكه نوه حضرت مي باشدكه از روي اشتباه در رديف فرزندان او ذكر شده است.
شهادت فرزندان حضرت عباس عليه السلام در كربلا
برخي منابع، از شهادت فرزندان حضرت در كر بلا سخن به ميان آوردند اما در نام آنها گوناگوني وجود دارد. نوشته اند: هنگامي كه حضرت عباس(ع) از روي اسب خود بر زمين افتاد و در درگيري با دشمن به شهادت رسيد، امام حسين(ع) خود را به او رسانيد و وقتي كه حالت او را مشاهده نمودند، فرياد برآورد: ((واغوثاه بِكّ يا الله، وّاقِلَه نا صِراه : فرياد ، به تو پناه مي برم اي خدا ! واي ازكمي ياران !)) در اين لحظه، محمد و قاسم صداي امام را شنيدند، نزد ايشان رفته ودر پاسخ امام، فرياد زدند: «لّّّّبّيكّ يّا مّولانا، نّحنُ بّينّ يّدّ يّكّ . در خدمت توايم اي سرور ما». امام حسين (ع) رو به آنان كرد و فرمودند:« بِشّهادّةِ اّبيكُمّا الكِفايّة: شهادت پدرتان بس است». اما آنان امتناع ورزيدند و گفتند: «نه به خدا اي عمو!»سپس از امام اجازه گرفته وبه ميدان نبرد شتافتند و پس از او قاسم به شهادت رسيد. علا مه سيد محسن امين- تراجم نويس مشهور- عبدالله بن عباس(ع) را نيز در شمار شهيدان كربلا ذكر مي نمايند. اما بنا به گزارش برخي ديگر از تاريخ نگاران، تنها محمد در كربلا به شهادت رسيده است در اين زمينه نوشته اند: د ركربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس(ع) با او حضور داشتند كه د ربين آنها، حضرت عباس(ع)، محمد را از همه بيشتر دوست مي داشت و او را از خود جدا نمي كرد. او نوجواني پارسا و خدا برس بود و در ميان ابروانش اثر سجده ديده مي شد. وقتي حضرت عباس(ع) برادر بزرگوار خويش امام حسين(ع) را بي ياور ديد،فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشير به كمر او بست.سپس دست او را گرفته و نزد امام خويش رفت و خود از امام پيكار او را گرفت. محمد دست امام را بوسيد و پس از خداحافظي با زنان خيمه، به ميدان رفته و مبارز طلبيد و پس از ساعتي نبرد، به شهادت رسيد.
اعقاب و بازمانگان حضرت عباس عليه السلام
آنچه همگي تاريخ نگاران بدان تصريح كرده و اتفاق نظر دارند، اين است كه نسل حضرت عباس(ع) از طريق فرزند او عبيدالله گسترش يافته است. او در هنگام حركت امام حسين(ع) از مدينه به سوي كربلا در سنين كودكي بود ولي بعدها مردي دانشمند و فرزانه در دين و از فرهيختگان دوره خود گرديد. او با سه زن از زنان پاكدامن و فهيم مدينه به نام هاي رقيه دختر امام مجتبي(ع)، دختر معبد عبدالله تن عباس و دختر مسور بن مخزمه زبيري ازدواج نمود و صاحب دو فرزند به نام عبدالله و حسن شد كه نسل او نيز از طريق حسن، گسترش يافت.
از اين رو، بايد حسن بن عبيدالله بن عباس(ع) را سرشاخه اصلي نوادگان حضرت عباس(ع) برشمرد. لذا به معرفي و بررسي زندگاني نوادگان حضرت عباس(ع) از نسل حسن بن عبيدالله بن عباس(ع) مي پردازيم.
فرزندان حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
حسن بن عبيدالله 67 سال عمر نمودو صاحب پنج فرزند به نام هاي عباس، عبيدالله، ابراهيم، فضل و حمزه گرديد. شايد اين تيره از نسل حضرت عباس(ع) بلند آوازه ترين طايفه از تبار آن حضرت باشد كه به شرح كوتاهي از سرگذشت آنان پرداخته مي شود.
1- عباس بن الحسن
فردي شجاع و صريح بود به گونه اي كه نوشته اند كسي از بني هاشم در جرأت و صراحت لهجه مانند او وجود نداشت. وي در ايام خلافت هارون الرشيد به بغداد آمد. هارون الرشيد به خاطر فضل، ادب و شجاعت او همواره او را به كنيه مي خواند.
او به اندازه اي شيوا شعر مي سرود كه او را برترين شاعر از فرزندان امام علي(ع) مي دانستند. او ده فرزند داشت، كه از جمله آنان عبدالله بن العباس است. مأمون پس از درگذشت او گفت: «بعد از تو اي فرزند عباس! همه مردم مساوي شدند (تو با ديگران تفاوت داشتي).» مأمون جناره او را پياده تشييع نمود و شيخ بن شيخ خواندش.
محمد بن حمزه از ديگر نوادگان اوست كه به جوانمردي و بخشش، مشهور بود و به نزديكان خود بسيار رسيدگي نمود.نيكي او شامل حال همه مي شد و بخششي گسترده داشت، در طبريّه اردن، اموال بسيار داشته و داراي اراضي زيادي بود. طغج بن جفّ فرغاني بر او حسادت كرد و سپاهي براي چپاول اموال او فرستاد. و يد رنتيجه اين درگيري در باغ خود، در سال 287 ق. به قتل رسيد و شاعران د رسوگ او قصيده ها گفتند. از اين رو، به فرزندان و نوادگان او بنو الشّهيد گفته مي شود.
2-عبيدالله بن الحسن
درباره اش گفته اند: مردي به سان او پرهيبت و شكوه ديده نشده بود. وي امارت حرمين شريفين مكه و مدينه را بر عهده داشت و امر قضاوت در اين دو شهر نيز بر عهده او بود. مأمون، او را در سال 204 ق. به سرپرستي امو رحجاج بيت الله الحرام منصوب كرد و در دوران مأمون نيز از دنيا رفت. به تازماندگان و نوادگان او كه در سرزمين دمياط بودند، بني هارون و به دسته اي از آنان كه در فساي امروزي بودند،بني هدهد مي گفتند. گروهي از احفاد و دودمان او نيز در يمن سكنا گزيدند. عبيدالله بن الحسن داراي 11 فرزند شد.از جمله آنان قاسم بن عبيدالله بود كه پست جد خويش (امارت و قضاوت در حرمين شريفين) را عهده دار گرديد. او از نزديكان امام حسن عسكري(ع) هم بود.
3-ابراهيم بن الحسن
معروف به جردقة و در شمار پارسايان و اديبان زمان خود بود. وي صاحب نوزده فرزند گرديد و در سال 264 ق. درگذشت. از فرزندان او علي بن ابراهيم جردقه، فردي سخاوتمند و والا مقام بوده است. نوه او عبدالله بن علي به بغداد آمد و سپس به مصر رفت و در آن جا به بيان حديث پرداخت و كتابي به نام جعفرية نگاشت كه حاوي مطالب عالي در فقه شيعه بود. او در رجب سال 312 ق. وفات يافت.
4-فضل بن الحسن
او مردي دانشمند، سخنور، شجاع و مورد بزرگداشت خلفاي وقت خود و معروف به ابن الهاشميه بود. از او سه فرزند به نام هاي جعفر، عباس الاكبر و محمد به جاي ماند كه آنان نيز داراي جايگاهي ويژه نزد مردم بودند و هر يك، داراي فرزنداني بزرگوار چون خود بودند.از جمله آنان فضل بن محمد است كه مردي سخن دان و شاعر بود كه بازماندگان او د رقم و طبرستان پراكنده هستند. او اشعار زيادي در مدح دلاوري جد خود، حضرت عباس(ع) در كربلا سروده است.
5-حمزه بن الحسن
او بسيار شبيه به امام علي(ع) بود و در روزگار مأمون عباسي مي زيست. از آن جا كه عباسيان خود را از نوادگان عباس (عموي پيامبر صلي الله عليه و آله) مي دانستند، اين موضوع را در بسياري مواقع، دستاويزي براي توجيه اعمال قرار مي دادند. مأمون بدين منظور، نامه اي با دست خط خود براي حمزه نوشت و در ضمن آن بيان داشت: « به حمزه بن الحسن هزار در هم به جهت شباهت وافرش به امير المؤمنان علي(ع) بخشيده شود». او با زينب از نوادگان عبدالله بن جعفر ازدواج نمود. مردم او را زينبي مي خواندند؛ زيرا او با زينب(ع) دختر امير مؤمنان(ع) نسبت داشت. از نوادگان حمزه بن الحسن مي توان شاعري بلند آوازه به نام محمد بن علي را نام برد كه در بصره مي زيست و احاديثي را هم از امام رضا(ع) و رخي ديگر از امامان روايت كرده است.
از جمله بستگان حمزه بن الحسن، مي توان به برادرزاده اش كه هم نام اوست، اشاره كرد. هم اكنون مقبره او در شهر حلّه است و داراي گنبد و بارگاه با شكوهي مي باشد.
نوشته اند: مدر امام زمان (عج) مدتي در خانه او مهمان بوده است. او را نيز از راويان احاديث آل محمد (ص) و فردي درستكار و محترم و مورد اطمينان ذكر كرده اند. از فرزندان او قاسم بن حمزه مي باشد كه از دانشمندان و فقيهان زمان خود بوده است. او مردي بسيار زيباروي و ثروتمندي بخشنده در يمن بوده كهثروت او به صد هزار دينار مي رسيده است. او بسيار اهل بخشش به مردم بود.
ديگر نوادگان
حمزه بن قاسم
او از جمله نوادگان حضرت عباس(ع) مي باشد كه از مشايخ بزرگ و علماي بنام شيعه دردوره خود بوده است. حضرت عباس(ع) نياي پنجم او مي باشد و نسب كامل او عبارت است از: ابويعلي حمزه بن قاسم بن علي بن حمزه بن الحسن بن عبيدالله بن عباس(ع).
درباره او نگاشته اند: ابويعلي از دانشمندان شيعه و بنام و برخاسته از خاندان وحي و درختي تناور در بوستان دانشمندان شيعي است. وي از راويان احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بوده و دانشمندان بسياري، شاگردي او را به جاي آورده اند و وي را فردي مورد اعتماد و بلند مرتبه د رنقل روايات معصومان عليهم السلام ذكر كرده اند.
از او كتاب هاي زيادي بر جاي مانده است كه عبارت مي باشد از: التّوحيد، الزّيارات و المناسك، ده محمد بن جعفر اسدي و ... او در دست نوشته هاي خود احاديث بسياري را از امام صادق(ع) نقل نموده است.
او در قرن چهارم هجري مي زيسته و مرقد شريفش در جنوب شهر حله، بين رود فرات و دجله و در دهكده اي به نام قريه حمزه قرار دارد. پيشتر در مورد محل دفن او اختلاف بوده و مردم مي پنداشتند مرقد او متعلق به حمزه بن موسي كاظم(ع) است و با اين پندار، او را زيارت مي كرده اند اما داستان جالبي سبب بر طرف شدن اين پندار مي شود.
مي گويند: عالمي رباني و فقيهي بزرگ به نام سيد مهدي قزويني جهت تبليغ معارف ديني به حله رفت. او گه گاه از كنارمرقد ابويعلي حمزه بن قاسم مي گذشت اما به زيارت مرقد او نمي رفت. اين موضوع، موجب كن رغبتي مردم آن منطقه نسبت به زيارت آن مرقد شريف گرديد. روزي از او خواستند به زيارت مرقد برود، او د رپاسخ گفت به زيارت كسي كه نمي شناسد، نمي رود.
روز بعد، او به دهكده مذكور رفت و در اواخر شب براي خواندن نماز شب برخاست. نزديكي هاي طلوع آفتاب، سيدي از اهل همان روستا كه مورد اعتماد آن عالم رباني بود، نزدوي رفت و از او دليل زيارت نكردن او را پرسيد؛ ولي همان پاسخ پيشين را شنيد.
آن سيد علوي گفت:
«چه بسيار امور مشهوري هستند كه اصلي ندارند، اين مرقد متعلق به حمزه بن موسي كاظم(ع) نيست كه به اشتباه اين گونه مي پندارند، بلكه اين مرقد متعلق به ابويعلي حمزه بن قاسم از نوادگان حضرت عباس(ع) است كه از علما اجازه حديث داشته و دانشمندان رجال، او را بر وثاقت و پارسايي ستوده اند».
سيد مهدي قزويني گمان كرد كه او اين سخن را از علما شنيده و هرگز نمي پنداشت كه او از كتاب هاي رجالي و روايي چيزي بداند. از اين رو، به آن سيد علوي چندان توجهي نكرد.
سيد علوي، خارج شد و سيد مهدي قزويني در سجاده خود به تعقيبات نماز مشغول گرديد تا آفتاب دميد سپس به كتاب هاي رجالي كه در دسترس داشت، مراجعه كرد و ديد گفته آن سيد علوي درست است. فردا در بين جمعيت، همان سيد علوي را يافت. نزد او رفت و پرسيد مطلبي را كه ديشب پيش از سحر به او گفته، از كجا به دست آورده است؟ سيد علوي انكار كرد كه سحر، پيش او بوده و سوگند خورد كه شب گذشته اصلاً در روستا نبوده و بيرون از روستا به سر مي برده است و حتي ادعا كرد اصلاً سيد مهدي قزويني را نمي شناسد.
سيد مهدي بي درنگ سوار مركب خود شد و عازم زيارت مرقد ابويعلي گرديد و به مردم گفت:
«اكنون بر من واجب شد كه به زيارت او بشتابم. زيرا شك ندارم آن سيد علوي كه ديشب ديدم، امام زمان(عج) بوده است.»
از آن پس، مرقد او رونق بيشتري گرفت و مردم توجه بيشتري به زيارت او نشان دادند. سيد مهدي قزويني بعدها د ركتاب فلك النّجاه خود تصريح نمود كه مرقد مذكور، متعلّق به ابويعلي حمزه بن قاسم از نوادگان حضرت عباس(ع) است.(ابوالفضل هادي منش / ماهنامه كوثر 2/10/1384)
--------------------------------------------------------------------------------
.ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبيري، نسب قريش، دارالمعارف للطباعه و النشر، 1953 م، ج1، ص 79؛ المحبّر، ابو جعفر محمد بن حبيب البغدادي، بيروت، منشورات دار الافاق الجديده؛ بي تا، ج 1، ص 44.
.عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، نجف، مطبعة الحيدريه، بي تا، ص 195.
.همان.
.السيد عبدالمجيد الحائري، ذخيرة الدارين، نجف، مطبعة المرتضوية، 1345 ق، ج 1، ص 145؛ وسيله الدارين، ص 278.
.بطل العلقمي، ج 3، ص 429.
porseman.org
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}