مقدمات شکوفایی جوان از نگاه اسلام
تعداد کلمات 1964 / تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
مقدمه
1) معرفت
نخستین مقدّمه حرکت در مسیر شکوفایى و تکامل، معرفت است. به گفته امام على (علیه السلام):
«ما مِن حَرَکَةٍ إلَّا وأَنتَ مُحتاجٌ فیها إلى مَعرِفَةٍ. هیچ حرکتى نیست، مگر اینکه در آن به آگاهى نیازمندى.»
انواع معارفى از اسلام وجود دارد که جوانان براى بهرهگیرى از استعدادهاى خود به آنها نیاز دارند، امّا جوانان عزیز باید توجّه داشته باشند که مهمترین معرفتى که آنان را در مسیر کمال انسانى و به رهگیرى از بهار جوانى یارى مىدهد، خودشناسى است.
این معرفت، جوانان را از خطر بیمارى احساس بىهویتى که در عصر حاضر، نسل جوان را در سطح جهان جدّا تهدید مى کند، رهایى مىبخشد.
زیان بارترین جهل، آن است که جوان، خود را نشناسد و احساس بىهویّتى کند. این نادانى، زمینه را براى انواع انحرافات و فسادها فراهم مىسازد. در مقابل، خودشناسى، سودمندترین و سازندهترین معرفتى است که انسان را به قلّه تکامل می رساند.
بنا بر این، نخستین گام در جهت شکوفایى جوان، این است که بر اساس آموزههاى دینى باور کند که بى نهایتْ استعداد در وجود او نهفته است و مىتواند تا بى نهایت، رشد کند تا آنجا که نماینده آفریدگار هستى گردد، چنانکه در حدیث قدسى آمده است:
«عَبدى! أطِعنى أجعَلکَ مَثَلى. بندهام! مرا اطاعت کن تا تو را مَثَل (نماینده) خود گردانم.»
رسد آدمى به جایى که بجز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طَیَران مرغ دیدى تو ز پایبند شهوت
به در آى تا ببینى طَیَران آدمیت
بیشتر بخوانید : معرفت چیست و چگونه حاصل میشود؟
پیوند علم و دین
در کنار خودشناسى، آشنایى با قرآن و دین شناسى براى جوانان از اهمّیت ویژهاى برخوردار است. جوانان باید بدانند که بر اساس آموزه هاى قرآنى، ایمان و باورهاى دینى، نه تنها با علم در تضاد نیست، بلکه همراه علم است و بى ایمانى، نشانه جهل؛ امّا دنیاى متجدّد، به تدریج، تباه شده است و منافع سیاسى و اقتصادى سوداگران بین المللى ایجاب مى کند که همه آنچه مقدّس و طبعا دینى است و بخصوص اسلام که از قدرت فرهنگى و سیاسى بالایى برخوردار است، از بین برود.
بیشتر بخوانید : الگوهای اسلامی در ارتباط بین علم و دین
میدان پرسش دادن به جوانان
براى این که جوانان با مسائل مختلف دینى در زمینه هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى، هر چه بیشتر آشنا شوند، علاوه بر ترغیب جوانان به پرسش، باید به آنان آزادى بحث داد و بدین ترتیب، اعتماد آنان را جلب کرد تا از گفتن آنچه در دل دارند، بیم نداشته باشند.
سیره پیشوایان اسلام در این باره، بسیار آموزنده است. آنان، ضمن تشویق کردن مردم به سؤال، در پاسخ به پرسشهاى آنان به گونهاى برخورد مى کردند که مردم، انواع پرسش هاى اعتقادى، سیاسى و اخلاقى خود را به آسانى مطرح مى کردند و پاسخ مى شنیدند. راستى در عصر ما کدام جوان جرئت مى کند که مشکلات جنسى خود را با یک رهبر مذهبى مطرح کند و از او رهنمود بگیرد؟!
امّا در سیره پیامبر خدا، با شگفتى مى خوانیم که جوانى خدمت ایشان مى رسد و در حضور دیگران از او اجازه مى خواهد تا زنا کند! نکته جالب توجّه، این که وقتى مردم، او را به خاطر این پرسش جاهلانه نکوهش مىک نند، پیامبر خدا، مانع میشود و شخصا با مهربانى از جوان مى خواهد که نزدیک او بیاید.
وقتى جوان کنار پیامبر (صلى الله علیه وآله) مى آید، ایشان با چهرهاى بشّاش به او مى گوید: «آیا دوست دارى کسى چنین کارى را با مادرت انجام دهد؟!».
آن جوان مى گوید: نه واللّه خدا مرا فداى تو کند!
پیامبر (صلى الله علیه وآله) مىگوید: «آیا دوست دارى کسى با دختر خودت، چنین کند؟!».
جوان مى گوید: نه واللّه، هیچ کس چنین عملى را براى دخترش نمى پسندد فدایت شوم!
پیامبر (صلى الله علیه وآله) م ىپرسد: «دوست دارى کسى با خواهر تو زنا کند؟!».
جوان مى گوید: نه واللّه، هیچ کس مایل نیست فدایت شوم!
پیامبر (صلى الله علیه وآله) مىگوید: «دوست دارى کسى با عمّه ات زنا کند؟!».
جوان مى گوید: نه واللّه، هیچ کس دوست ندارد فدایت شوم!
پیامبر (صلى الله علیه وآله) مىگوید: «دوست دارى کسى با خالهات زنا کند؟!».
جوان مى گوید: نه واللّه، هیچ کس مایل نیست فدایت شوم!
در اینجا بود که پیامبر خدا، دست مبارک خود را بر آن جوان نهاد و از خداوند متعال براى او آمرزش خواست و پاکدامنى او را از خدا مسئلت نمود. با این برخورد عاطفى و آموزنده پیامبر خدا، جوان، اصلاح شد و آن وسوسه از دل و ذهن او پاک شد.
2) خودباورى
دومین مقدّمه شکوفایى جوانى، خودباورى به معناى اعتماد به نفس و تکیه بر استعدادهایى است که خداوند متعال در وجود انسان براى حرکت به سوى قلّه تکامل، قرار داده است.
تصمیم و تلاش براى خودسازى و سازندگى، بلندهمّتى، عزّت و استغناى نفس، استقامت در راه هدف و توکّل بر خداوند متعال در زندگى، همگى از آثار و لوازم خودباورى و اعتماد به نفس است.
جوانى که به نیروهاى خدادادى خود اعتماد ندارد، در کارها احساس ناتوانى مىکند، همّتش کوتاه است، نمىتواند تصمیم بگیرد، صبر و استقامت ندارد، و هیچ هدف مهمّى را در زندگى نمىتواند تعقیب کند.
اسلام، جوانان مسلمان را به خودباورى و اعتماد به استعدادهاى درونى خود و تلاش براى شکوفا ساختن آنها، دعوت مى نماید.
بیشتر بخوانید :
خودباوری،مقدمه ی شکوفایی
جوان و خودباوری (1)
3) پیوند با خدا
معرفت و خودباورى، در واقع، مقدّمه پیوند جوان با مبدأ همه زیبایىها و کمالات، یعنى آفریدگار جهان است و این پیوند است که سعادت همیشگى او را تأمین مىنماید، چنانکه خداوند متعال، خود مىفرماید:
«مَن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ. هر کس پاداش دنیا مىخواهد، پاداش دنیا و آخرت، نزد خداست» .
نکته مهم این است که همه م ىتوانند این پیوند را با خداوند متعال برقرار کنند؛ امّا جوانان بهتر از دیگران مى توانند به او نزدیک شوند.
امام خمینى (ره)، در وصیتنامه اخلاقى خود، خطاب به فرزند عزیز و بزرگوارش، در این باره مى فرماید:
عزیزم! از جوانى به اندازهاى که باقى است، استفاده کن که در پیرى همه چیز از دست مى رود، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى. از مکاید بزرگ شیطان و نفس امّاره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیرى می دهد تا جوانى با غفلت از دست برود، و به پیران، وعده طول عمر مى دهد و تا لحظه آخر با وعده هاى پوچ، انسان را از ذکر خدا و اخلاص براى او باز مى دارد تا مرگ برسد، و در آن حال، ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مى گیرد. پس در جوانى که قدرت بیشترى دارى به مجاهدت برخیز و از غیر دوست جلّ و عَلا بگریز، و پیوند خود را هر چه بیشتر اگر پیوندى دارى محکمتر کن؛ و اگر خداى نخواسته ندارى، تحصیل کن و در تقویتش همت گمار، که هیچ موجودى جز او جلّ و عَلا سزاوار پیوند نیست. و پیوند با اولیاى او، اگر براى پیوند به او نباشد، حیله شیطانى است که از هر طریق، سدّ راه حق کند.
گفتنى است که آنچه درباره ارزش عبادات در دوران جوانى، و مباهات خداوند متعال به عبادات جوان و آثار و برکات عبادات جوان در فصل سوم از بخش دوم حکمتنامه خواهد آمد، در واقع، اشاره به نقش مؤثّر جوانى در پیوند زدنِ بیشتر و نزدیکتر انسان با کمال مطلق است.
بیشتر بخوانید : جوان و ارتباط با خدا
4) همنشین شایسته
دوست و همنشین جوان، نقش اساسى در رشد و شکوفایى و یا انحطاط و تیره روزى او دارد. همنشین تا آنجا در زندگى انسان مؤثّر است که پیامبر خدا مى فرماید:
«المَرءُ عَلى دینِ خَلیلِهِ، فَلیَنظُر أَحَدُکُم مَن یُخالِلُ. آدمى بر آیین دوست صمیمى خویش است. پس هر یک از شما بنگرد با چه کسى دوستى صمیمانه دارد.»
چه بسا جوانانى که در اثر همنشینى سعادتمند شده اند، و چه بسا جوانانى که همنشین، آنان را بدبخت کرده است.
در منابع دینی، رهنمودهاى بسیار ارزنده اى در تبیین نقش همنشین در زندگى، ضرورت تحقیق قبل از انتخاب دوست، نشانه هاى همنشین خوب و شایسته، و حقوق همنشین، به جوانان عزیز ارائه مىنماید.
5) تقویت بدن و لذایذ مشروع
نکته بسیار مهم دیگر در شناخت عوامل شکوفایى جوان، این است که نیرومندى و شادابى جسم نیز در کنار تقویت فکر و جان او مورد عنایت اسلام است؛ زیرا توانمندى و نشاط جسم، شرط اوّلیه خودسازى و سازندگى و رسیدن انسان به قلّه کمال است. از این رو، وقتى از امام صادق (علیه السلام) سؤال مىکنند که در آیه: «خُذُواْ مَآ ءَاتَیْنَکُم بِقُوَّةٍ؛ آنچه را به شما دادهایم، به نیرومندى بگیرید» ،
آیا مقصود، نیرومندى جسم است و یا نیرومندى جان، امام (علیه السلام) در پاسخ مىفرماید: «مقصود، نیرومندى جسم و جان، هر دو است».
همچنین در مورد گزینش طالوت براى فرماندهىِ نظامى جمعى از بنىاسرائیل، در قرآن کریم آمده:
«إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ. خداوند، او را بر شما برگزیده و بر دانش و [توانمندى] جسم او افزوده است.»
بررسى تاریخ انبیا و اوصیاى آنان، نشان مىدهد که همه آنان از توانمندى جسم و روح در کنار هم، برخوردار بودهاند.
بر این پایه، امام على (علیه السلام)، در پایان دعایى که بهترین درس خودسازى است، بر نیرومندى «جوارح (اندامها)» در کنار نیرومندى «جوانح (قُواى روحى)» تأکید فرموده است:
«یارَبِّ، یارَبِّ! قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارحى وَاشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحى. پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا! اندام مرا بر خدمتگزارىات توانمند ساز و درونم را در تصمیمگیرى قوى دار.»
و بر این اساس، روایات اسلامى، به عنوان رهنمودهاى حکیمانهاى که ضمن توصیههاى شمارى از انبیاى گذشته نیز آمده، تأکید مىکنند که انسان عاقل، در کنار برنامهریزى براى تحصیل علم، کار و ارتباط با خداوند متعال، باید براى برخوردارى از لذایذ و کامیابى هاى مشروع زندگى نیز برنامه داشته باشد و توضیح داده شده که این برنامه، در واقع، زمینه ساز انجام دادن سایر برنامه هاى مهم زندگى است و این، بدان معناست که رسیدن به قلّه کمال، بدون برخوردارىهاى انسان ازلذّتهاى حلال، میسّر نیست.
در زمینه عوامل تقویت و سلامت و شادابى جسم، روایات اسلامى، رهنمودهاى فراوانى دارند؛ مانند: سفرهاى تفریحى، پیادهروى، شنا، نگاه کردن به سبزهزارها، کُشتى، اسبسوارى، مسابقه سوارکارى و تیراندازى) اشاره شده است.
نکته مهمتر این که براساس رهنمودهاى اهلبیت (علیه السلام)، انواع ورزش ها، بازى ها و کارهاى مشروعى که موجب تقویت جسم انسان است، عبادت محسوب مىشود و اگر با قصد قربت انجام گردد، تکامل معنوى و پاداش اخروى را نیز به همراه خواهد داشت.
با این حساب، توأم کردن فعّالیت هاى ورزشى با فعّالیت هاى هنرى و فرهنگى که در شمارى از کشورهاى پیشرفته در عصر کنونى مطرح مىشود، به بهترین وجه در رهنمودهاى پیشوایان اسلام، وجود داشته است.
6) ارزش هاى اخلاقى و عملى
معرفت، خودباورى، پیوند با خدا، همنشین خوب و در نهایت، آنچه موجب تقویت جسم و فکر و جان مىگردد، مقدّمه پذیرش و رعایت ارزش هاى اخلاقى و عملى در زندگى اند. تحقّق این ارزش هاست که رفاه و خوشبختى و تکامل انسان را براى همیشه، تأمین خواهد کرد.
بنا بر این آنچه در تبیین ارزش هاى اخلاقى و عملى ملاحظه مىشود، برجسته ترین ارزش هایى است که براى شکوفایى جوانان، ضرورى است.
منبع: کتاب «حکمت نامه جوان»، نویسنده: آیت الله ری شهری
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}