تحکیم خانواده، از نگاه قرآن و حدیث (بخش دوم)
مودت, رحمت,خانواده , همسران
تحکیم خانواده، مقدمه تعالی و رشد خانواده و اعضای آن است.
چکیده: اولین نهادی که انسان در آن شروع به زندگی می کند و در آن مورد حمایت قرار می گیرد، از همین روی باید این نهاد دارای بنیان های قوی و استحکام عالی باشد که بتوانید آرامش بخشی را به اعضا هدیه کند. در این نوشتار به ادامه عوامل موثر بر تحکیم خانواده اشاره می شود.
تعداد کلمات 1711 / تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
تعداد کلمات 1711 / تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
ج) کانون مودّت و رحمت
سومین درس خداشناسى در موضوع خانواده که از آیه 21 سوره روم، برداشت مىشود این که آفریدگار حکیم، خانواده را کانون مودّت و رحمت قرار داده است. مودّت و رحمت، در واقع، جانمایه تحکیم پیوند خانوادگى است، هر چه قدر این جانمایه تقویت شود، نهاد خانواده مستحکمتر مى گردد و آرامش بیشترى بر زندگى حاکم مى شود.
خداوند متعال، به طور طبیعى، پیمان ازدواج را عامل پیدایش مودّت و رحمت قرار داده و از این رو، گزارش شده که مردى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و با شگفتى گفت: چگونه است که مردى با زنى ازدواج مى کند که هرگز پیش از آن، نه او آن زن را دیده و نه آن زن، او را؛ اما همین که ازدواج صورت مى گیرد و مرد بر زنْ وارد مىشود و همدم مى گردند، هیچ چیز براى آنها دوست داشتنى تر از دیگرى نیست؟!
پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) در پاسخ او، به قرائت این بخش از آیه مورد بحث (آیه 21 سوره روم) بسنده کرد و فرمود:
«وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً. و خداوند، میان شما مودّت و رحمت نهاد.»[1]
بنا بر این، براى هر چه گرمتر شدن کانون خانواده و به رهگیرى بیشتر از برکات آن، ضرورى است در جهت تقویت این مودّت و رحمتِ خدادادى، برنامه ریزى هاى دراز مدّت و همه جانبه اى صورت گیرد.
در تبیین فرق میان مودّت و رحمت که از جهاتى با هم متفاوت اند گفته شده است که:
یک. مودّت، انگیزه ارتباط در آغاز کار است؛ اما در پایان که یکى از دو همسر، ممکن است ضعیف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتى نباشد، رحمت، جاى آن را مىگیرد.
دو. مودّت، در بزرگترهاست که مىتوانند به هم خدمت کنند؛ اما کودکان و فرزندان، در سایه رحمت، پرورش مىیابند.
سه. مودّت، غالبا جنبه متقابل دارد؛ اما رحمت، یک جانبه و ایثارگرانه است.[2]
به گفته علامه طباطبایى (رحمه الله):
خانواده، یکى از بارزترین جلوه گاه هاى مودّت و رحمت است که از یک طرف، دو زوج را به یکدیگر پیوند مى دهد و از طرف دیگر، باعث مى شود که هر دو، بویژه زن، بر فرزندان خردسال خود که در تأمین نیازهاى حیاتى خویش عاجز و ضعیف اند مهر بورزند و به پناه دادن، نگه دارى، پوشش، تغذیه و تربیت آنها اقدام کنند و اگر این مهرورزى نبود، نسل بشر، منقرض مىشد و نوع انسان، هیچ گاه امکان حیات نمى یافت.[3]
خداوند متعال، به طور طبیعى، پیمان ازدواج را عامل پیدایش مودّت و رحمت قرار داده و از این رو، گزارش شده که مردى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و با شگفتى گفت: چگونه است که مردى با زنى ازدواج مى کند که هرگز پیش از آن، نه او آن زن را دیده و نه آن زن، او را؛ اما همین که ازدواج صورت مى گیرد و مرد بر زنْ وارد مىشود و همدم مى گردند، هیچ چیز براى آنها دوست داشتنى تر از دیگرى نیست؟!
پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) در پاسخ او، به قرائت این بخش از آیه مورد بحث (آیه 21 سوره روم) بسنده کرد و فرمود:
«وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً. و خداوند، میان شما مودّت و رحمت نهاد.»[1]
بنا بر این، براى هر چه گرمتر شدن کانون خانواده و به رهگیرى بیشتر از برکات آن، ضرورى است در جهت تقویت این مودّت و رحمتِ خدادادى، برنامه ریزى هاى دراز مدّت و همه جانبه اى صورت گیرد.
در تبیین فرق میان مودّت و رحمت که از جهاتى با هم متفاوت اند گفته شده است که:
یک. مودّت، انگیزه ارتباط در آغاز کار است؛ اما در پایان که یکى از دو همسر، ممکن است ضعیف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتى نباشد، رحمت، جاى آن را مىگیرد.
دو. مودّت، در بزرگترهاست که مىتوانند به هم خدمت کنند؛ اما کودکان و فرزندان، در سایه رحمت، پرورش مىیابند.
سه. مودّت، غالبا جنبه متقابل دارد؛ اما رحمت، یک جانبه و ایثارگرانه است.[2]
به گفته علامه طباطبایى (رحمه الله):
خانواده، یکى از بارزترین جلوه گاه هاى مودّت و رحمت است که از یک طرف، دو زوج را به یکدیگر پیوند مى دهد و از طرف دیگر، باعث مى شود که هر دو، بویژه زن، بر فرزندان خردسال خود که در تأمین نیازهاى حیاتى خویش عاجز و ضعیف اند مهر بورزند و به پناه دادن، نگه دارى، پوشش، تغذیه و تربیت آنها اقدام کنند و اگر این مهرورزى نبود، نسل بشر، منقرض مىشد و نوع انسان، هیچ گاه امکان حیات نمى یافت.[3]
سازندگى اخلاقى
از نگاه قرآن کریم، تشکیل خانواده به وسیله پسر و دختر جوان، در واقع، به معناى تهیه کردن لباس تقواست؛ زیرا این کتاب آسمانى، از یک سو در کنار لباس و زیورهاى تن، تقوا را به عنوان لباس و زیور جان و ارزشمندترین پوشش، مطرح مى کند و مى فرماید:
«یَبَنِىءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَ رِى سَوْءَ تِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَ لِکَ خَیْرٌ. اى فرزندان آدم! براى شما لباسى فرستادیم تا شرمگاهتان را بپوشد و زیور شما باشد؛ ولى لباس تقوا، بهترین [لباس] است».[4]
و از سوى دیگر، تصریح مى نماید که زن و شوهر، لباس یکدیگرند:
«هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ. آنها لباس شما هستند و شما لباس آنهایید».[5]
اگر این دو آیه نورانى در کنار هم مورد تأمل قرار گیرند، به روشنى دلالت دارند که تشکیل خانواده، یکى از بارزترین مصادیق لباس تقواست، و از این رو، در حدیث نبوى آمده است که:
« مَن تَزَوَّجَ أحرَزَ نِصفَ دینِهِ. هر کس ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است.»[6]
و در حدیثى دیگر آمده است که:
« ما مِن شابٍّ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ إلّا عَجَّ شَیطانُهُ: «یا وَیلَهُ یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّی ثُلُثَی دینِهِ». فَلیَتَّقِ اللّهَ العَبدُ فِى الثُّلُثِ الآخَرِ. هیچ جوانى نیست که در نوجوانى اش ازدواج کند، مگر آن که شیطانش فریاد برمى آورَد: «اى واى بر من! دو سوم دینش را از گزند من نگه داشت»[7]. بنا بر این، بنده باید در یک سوم دیگر [دینش] تقواى خدا پیشه کند.
پیام آیاتى که بدانها اشارت رفت و احادیث فراوانى هم در موضوع آنها وارد شده، به مسؤولان نظام اسلامى (بویژه مدیران نهادهاى فرهنگى) و نیز به خانواده ها، این است که براى مبارزه اساسى با تهاجم سنگین فرهنگى این دوران و پیشگیرى از فسادهاى تربیتى و اجتماعى و کمک به نسل جوان در جهت سازندگى اخلاقى، هیچ اقدامى مؤثّرتر از فراهم آوردن لباس تقوا (یا همان تشکیل خانواده) براى آنان نیست. برنامه هاى فرهنگى براى اصلاح و رشد و پویایى جوانان نیز در کنار تهیه این لباس تقوا، کارآیى لازم را خواهند داشت و حتّى شاید بتوان گفت که بدون آن، تلاش براى سازندگى معنوى جوانان، در واقع، آب در هاونْ کوبیدن است!
«یَبَنِىءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَ رِى سَوْءَ تِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَ لِکَ خَیْرٌ. اى فرزندان آدم! براى شما لباسى فرستادیم تا شرمگاهتان را بپوشد و زیور شما باشد؛ ولى لباس تقوا، بهترین [لباس] است».[4]
و از سوى دیگر، تصریح مى نماید که زن و شوهر، لباس یکدیگرند:
«هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ. آنها لباس شما هستند و شما لباس آنهایید».[5]
اگر این دو آیه نورانى در کنار هم مورد تأمل قرار گیرند، به روشنى دلالت دارند که تشکیل خانواده، یکى از بارزترین مصادیق لباس تقواست، و از این رو، در حدیث نبوى آمده است که:
« مَن تَزَوَّجَ أحرَزَ نِصفَ دینِهِ. هر کس ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است.»[6]
و در حدیثى دیگر آمده است که:
« ما مِن شابٍّ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ إلّا عَجَّ شَیطانُهُ: «یا وَیلَهُ یا وَیلَهُ! عَصَمَ مِنّی ثُلُثَی دینِهِ». فَلیَتَّقِ اللّهَ العَبدُ فِى الثُّلُثِ الآخَرِ. هیچ جوانى نیست که در نوجوانى اش ازدواج کند، مگر آن که شیطانش فریاد برمى آورَد: «اى واى بر من! دو سوم دینش را از گزند من نگه داشت»[7]. بنا بر این، بنده باید در یک سوم دیگر [دینش] تقواى خدا پیشه کند.
پیام آیاتى که بدانها اشارت رفت و احادیث فراوانى هم در موضوع آنها وارد شده، به مسؤولان نظام اسلامى (بویژه مدیران نهادهاى فرهنگى) و نیز به خانواده ها، این است که براى مبارزه اساسى با تهاجم سنگین فرهنگى این دوران و پیشگیرى از فسادهاى تربیتى و اجتماعى و کمک به نسل جوان در جهت سازندگى اخلاقى، هیچ اقدامى مؤثّرتر از فراهم آوردن لباس تقوا (یا همان تشکیل خانواده) براى آنان نیست. برنامه هاى فرهنگى براى اصلاح و رشد و پویایى جوانان نیز در کنار تهیه این لباس تقوا، کارآیى لازم را خواهند داشت و حتّى شاید بتوان گفت که بدون آن، تلاش براى سازندگى معنوى جوانان، در واقع، آب در هاونْ کوبیدن است!
سازندگى اجتماعى
تشکیل خانواده، نه تنها در تأمین آرامش روانى و سازندگى اخلاقى نسل جوان، فوق العاده مهم و مؤثّر است، بلکه در سازندگى جامعه انسانى نیز نقش اساسى دارد. از امام هادى علیه السلام روایت شده است که:
« إنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ جَعَلَ الصِّهرَ مَألَفَةً لِلقُلوبِ ونِسبَةَ المَنسوبِ، أوشَجَ بِهِ الأَرحامَ، وجَعَلَهُ رَأفَةً ورَحمَةً، إنَّ فى ذلِکَ لَایاتٍ لِلعالَمینَ. خداوند عز و جل، وصلت را مایه الفت دلها و پیوستگى نَسَبى قرار داد و [به واسطه وصلت،] رشته هاى خویشاوندى را به هم پیوست و آن را مایه مهر و محبّت ساخت. در این [پدیده]، براى مردمان، نشانه هایى [از قدرت و رحمت خداوند] است».[8]
بلکه نقش تشکیل خانواده در تحکیم جامعه انسانى تا جایى است که بر پایه روایتى از امام رضا علیه السلام، اگر هیچ دلیل روشنى از کتاب و سنّت، به اهمیت آن وجود نداشت، آثار و برکات گوناگون اجتماعى آن، براى تشویق و ترغیب انسان هاى خردمند به این اقدام مهمّ اجتماعى کافى بود. متن روایت، این است:
« لَو لَم یَکُن فِى المُناکَحَةِ وَالمُصاهَرَةِ آیَةٌ مُحکَمَةٌ، ولا سُنَّةٌ مُتَّبَعَةٌ، ولا أثَرٌ مُستَفیضٌ، لَکانَ فیما جَعَلَ اللّهُ مِن بِرِّ القَریبِ، و تَقریبِ البَعیدِ، وتَألیفِ القُلوبِ، وتَشبیکِ الحُقوقِ، وتَکثیرِ العَدَدِ، وتَوفیرِ الوَلَدِ لِنَوائِبِ الدَّهرِ وحَوادِثِ الامورِ، ما یَرغَبُ فى دونِهِ العاقِلُ اللَّبیبُ، ویُسارِعُ إلَیهِ المُوَفَّقُ المُصیبُ.
اگر در باره ازدواج و وصلت، آیه اى روشن [از کتاب خدا] و سنّتى پیروى شده [از پیامبر صلى الله علیه و آله] و احادیث فراوان نبود، بى گمان، [آثار و برکاتى چون:] نیکى کردن به خویشاوند، و نزدیک ساختن افراد دور [به یکدیگر]، و الفت بخشیدن میان دل ها، و درهم تنیدن حقوق، و افزودن بر جمعیت، و اندوختن فرزند براى [رویارویى با] سختى هاى روزگار و پیشامدهاى زمانه [که خداوند در ازدواج قرار داده است، خود]، کافى بود که خردمند دانا، به این کار، رغبت نماید و انسانِ ره یافته درستاندیش، به سوى آن بشتابد.»[9]
« إنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ جَعَلَ الصِّهرَ مَألَفَةً لِلقُلوبِ ونِسبَةَ المَنسوبِ، أوشَجَ بِهِ الأَرحامَ، وجَعَلَهُ رَأفَةً ورَحمَةً، إنَّ فى ذلِکَ لَایاتٍ لِلعالَمینَ. خداوند عز و جل، وصلت را مایه الفت دلها و پیوستگى نَسَبى قرار داد و [به واسطه وصلت،] رشته هاى خویشاوندى را به هم پیوست و آن را مایه مهر و محبّت ساخت. در این [پدیده]، براى مردمان، نشانه هایى [از قدرت و رحمت خداوند] است».[8]
بلکه نقش تشکیل خانواده در تحکیم جامعه انسانى تا جایى است که بر پایه روایتى از امام رضا علیه السلام، اگر هیچ دلیل روشنى از کتاب و سنّت، به اهمیت آن وجود نداشت، آثار و برکات گوناگون اجتماعى آن، براى تشویق و ترغیب انسان هاى خردمند به این اقدام مهمّ اجتماعى کافى بود. متن روایت، این است:
« لَو لَم یَکُن فِى المُناکَحَةِ وَالمُصاهَرَةِ آیَةٌ مُحکَمَةٌ، ولا سُنَّةٌ مُتَّبَعَةٌ، ولا أثَرٌ مُستَفیضٌ، لَکانَ فیما جَعَلَ اللّهُ مِن بِرِّ القَریبِ، و تَقریبِ البَعیدِ، وتَألیفِ القُلوبِ، وتَشبیکِ الحُقوقِ، وتَکثیرِ العَدَدِ، وتَوفیرِ الوَلَدِ لِنَوائِبِ الدَّهرِ وحَوادِثِ الامورِ، ما یَرغَبُ فى دونِهِ العاقِلُ اللَّبیبُ، ویُسارِعُ إلَیهِ المُوَفَّقُ المُصیبُ.
اگر در باره ازدواج و وصلت، آیه اى روشن [از کتاب خدا] و سنّتى پیروى شده [از پیامبر صلى الله علیه و آله] و احادیث فراوان نبود، بى گمان، [آثار و برکاتى چون:] نیکى کردن به خویشاوند، و نزدیک ساختن افراد دور [به یکدیگر]، و الفت بخشیدن میان دل ها، و درهم تنیدن حقوق، و افزودن بر جمعیت، و اندوختن فرزند براى [رویارویى با] سختى هاى روزگار و پیشامدهاى زمانه [که خداوند در ازدواج قرار داده است، خود]، کافى بود که خردمند دانا، به این کار، رغبت نماید و انسانِ ره یافته درستاندیش، به سوى آن بشتابد.»[9]
گسترش آرمان توحید
حکمتِ غایى تشکیل خانواده و هدف نهایى اسلام از این همه تأکید بر تشکیل و تحکیم و تداوم آن، گسترش ارزش هاى انسانى، انتشار آرمان هاى توحیدى و سرانجام، جهانى شدن اسلام است، و بقاى نسل انسان، در واقع، مقدمه براى رسیدن به این هدف بزرگ است، و حدیث نبوى زیر، اشاره به این حکمت دارد:
« ما یَمنَعُ المُؤمِنَ أن یَتَّخِذَ أهلًا؟! لَعَلَّ اللّهَ أن یَرزُقَهُ نَسَمَةً تُثقِلُ الأَرضَ بِلا إلهَ إلّا اللّهُ. چه چیزى مانع مى شود که انسان مؤمن، زن بگیرد؟! شاید خداوند، به او فرزندانى روزى کند که زمین را از «لا إله إلّا اللّه»، سنگین کنند.»[10]
« ما یَمنَعُ المُؤمِنَ أن یَتَّخِذَ أهلًا؟! لَعَلَّ اللّهَ أن یَرزُقَهُ نَسَمَةً تُثقِلُ الأَرضَ بِلا إلهَ إلّا اللّهُ. چه چیزى مانع مى شود که انسان مؤمن، زن بگیرد؟! شاید خداوند، به او فرزندانى روزى کند که زمین را از «لا إله إلّا اللّه»، سنگین کنند.»[10]
اساسى ترین هدف در تشکیل خانواده
مهم ترین نکته قرآنى در تبیین حکمت ازدواج در قرآن، این است که خداوند، وقتى مى خواهد حکمت ازدواج و تشکیل خانواده را بیان کند، نمى گوید: حکمت خلقت همسر و تشکیل خانواده، بقاى نسل یا فرزند صالح یا پیشگیرى از فساد یا سازندگى اخلاقى و اجتماعى و یا توسعه ارزش هاى اسلامى است؛ بلکه به حکمتى اشاره مى فرماید که بدون آن، هیچ یک از اهداف خلقت انسان، قابل تحقّق نیست و آن، عبارت است از آرامش روانى.
بدون آرامش روانى، نمى توان از جوان، انتظار تقوا داشت. بدون آرامش روانى، نه نسل سالم و صالح پدید مى آید، و نه سازندگىِ اخلاقى و اجتماعى اتّفاق مى افتد و نه ارزش هاى دینى و آرمان توحید، گسترش مى یابد.
کاوش هاى میدانى نشان مى دهند که اضطراب روانى و عدم تعادل روحى، نقش عمدهاى در فسادهاى اخلاقى و اجتماعى دارد و بیشتر جنایات هولناک و خودکشى ها در میان مجرّدها و به دست آنها صورت مى گیرد.[11] از این رو، تشکیل خانواده مى تواند سهمى اساسى در آرامش روانى و سازندگى هاى اخلاقى و اجتماعى ایفا نماید و این، رمز تأکید قرآن و احادیث اسلامى بر تشکیل خانواده و تحکیم آن و پیشگیرى از فروپاشى این کانون مقدّس است.
اکنون باید دید کدام خانواده مى تواند عامل آرامش زندگى باشد؟ و چگونه مى توان چنین خانوادهاى را تشکیل داد؟ موانع تشکیل خانواده آرامش بخش، چیست؟ راه تحکیم این نهاد و افزایشِ آرامش خانوادگى کدام است؟ و چگونه مى توان از سست شدن و فروپاشى این نهاد مقدّس، پیشگیرى کرد؟
منبع: کتاب «تحکیم خانواده،از نگاه قرآن و حدیث»
نوشته : آیت الله ری شهری
بدون آرامش روانى، نمى توان از جوان، انتظار تقوا داشت. بدون آرامش روانى، نه نسل سالم و صالح پدید مى آید، و نه سازندگىِ اخلاقى و اجتماعى اتّفاق مى افتد و نه ارزش هاى دینى و آرمان توحید، گسترش مى یابد.
کاوش هاى میدانى نشان مى دهند که اضطراب روانى و عدم تعادل روحى، نقش عمدهاى در فسادهاى اخلاقى و اجتماعى دارد و بیشتر جنایات هولناک و خودکشى ها در میان مجرّدها و به دست آنها صورت مى گیرد.[11] از این رو، تشکیل خانواده مى تواند سهمى اساسى در آرامش روانى و سازندگى هاى اخلاقى و اجتماعى ایفا نماید و این، رمز تأکید قرآن و احادیث اسلامى بر تشکیل خانواده و تحکیم آن و پیشگیرى از فروپاشى این کانون مقدّس است.
اکنون باید دید کدام خانواده مى تواند عامل آرامش زندگى باشد؟ و چگونه مى توان چنین خانوادهاى را تشکیل داد؟ موانع تشکیل خانواده آرامش بخش، چیست؟ راه تحکیم این نهاد و افزایشِ آرامش خانوادگى کدام است؟ و چگونه مى توان از سست شدن و فروپاشى این نهاد مقدّس، پیشگیرى کرد؟
منبع: کتاب «تحکیم خانواده،از نگاه قرآن و حدیث»
نوشته : آیت الله ری شهری
بیشتر بخوانید :
تحکیم خانواده در آموزه های قرآنی
نقش دین در تحکیم خانواده
عوامل استحکام خانواده در فرهنگ قرآن
پی نوشت :
[1] . ر. ک: ح 43.
[2]. ر. ک: تفسیر نمونه: ج 16 ص 392.
[3] . ر. ک: المیزان: ج 16 ص 166.
[4] . اعراف: آیه 26.
[5] . بقره: آیه 187.
[6] . تحکیم خانواده، ص 52 ح 54.
[7] . همان، ص 52، ح 52.
[8] . همان، ص 50 ح 50.
[9] . همان، ص 56، ص59.
[10] . همان.
[11] . تحقیقات نشان داده میزان ارتکاب جرائم و تنوع و خطر آفرینى آن در سن نوجوانى و جوانى (پیش از ازدواج) بیش از دیگر سنین است. لذا جامعه شناسان معتقدند بالا بودن سطح جنایت براى طبقات سنى جوان، پدیدهاى است سخت پایدار. جرایمى از قبیل جرائم خشونت بار، تجاوز به عنف و اعتیاد، بالاترین ارقام خود را در این سنین دارد. (جامعه شناسى کجروى: ص 295 و 307) همچنین هر چند میزان خودکشى در آمارهاى جهانى، در میانسالان (45 سال به بالا) بیشتر از دیگر گروه هاى سنى است، اما با این حال، با اعمال ملاحظات آمارى، مشخص مى شود که نسبت خودکشى در افراد مجرد و تنها، به مراتب بیشتر از متأهلان است. البته میزان آن در رده سنى 15 تا 24 سال نیز رو به افزایش است. در ایران، بیشترین خودکشى در گروه سنى 25 تا 30 سالگى گزارش شده است. از سوى دیگر، طلاق نیز خودکشى را افزایش مى دهد. مردانى که از همسران خود جدا مى شوند، بیش از زنان مطلقه خود را مى کشند. مرگ همسر (زن یا شوهر) نیز میزان خودکشى را بالا مى برد. (خودکشى، دورکیم: ص 189 به بعد؛ گزارش کارگروه خودکشى همایش اسلام و آسیب هاى اجتماعى «منتشر نشده»).
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}