مدیریت خانواده با مرد است و مدیریت خانه با زن .
 
چکیده: خانواده نیاز به مدیر دارد، مدیری که قوانین را بداند و راه اجرای آن را در خانواده به شکلی قوی پیگیر باشد. این وظیفه با کیست؟ با ما باشید تا پاسخ این سئوال را بیابید.

 تعداد کلمات 776 / تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
 

مدیریت در خانواده چگونه است؟

خانواد یک واحد کوچک اجتماعی است و اداره آن مانند اجتماعی بزرگ به مدیریت و رهبری واحد نیازمند است؛ زیرا مدیریت مشترک زن و مرد در اجتماع خانواده بی معناست؛ از این روی، یکی از این دو باید مدیر و دیگری معاون و زیر نظارت او باشد. با توجه به ویژگی های مردان که از کارکرد اقتدار برخوردارند و در مقایسه با زنان اغلب عملی تر می اندیشند، سازمان دهنده بهتری هستند، بهتر هدایت می کنند،[1] قانون مداری را بر رابطه مداری ترجیح می دهند و در مدیریت عواطف موفق ترند، این مسئولیت برعهده مردان نهاده شده است.
 قرآن کریم تصریح می کند که مدیریت خانواده، بر دوش مرد است: الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بغض وبما أنفقوا من أموالهم؛[2] «مردان سرپرستان و نگاهبانان زنان اند؛ چراکه خداوند [از نظر روانی و اجتماعی] برخی انسان ها را بر بعضی دیگر برتری بخشیده است و [نیز] از آن روی که مردان از اموال خویش برای زنان هزینه می کنند».

بی تردید، منظور از این سخن، اجازه دادن به مرد برای خودکامگی و تضییع حقوق زن نیست، بلکه قرآن کریم در عین حال که مدیریت مرد را بر زن ترجیح داده، بر حقوق متقابل زن تأکید کرده است: ولهن مثل الذی علیهن بالمعروف وللرجال علیهن درجة؛[3] «و برای زنان بر دوش مردان حقوقی شایسته است؛ مانند حقوقی که برای مردان بر دوش آنهاست و مردان بر ایشان در مدیریت خانواده برتری دارند».
بنابراین از دیدگاه قرآن کریم، تفاوت جسمی و روانی مرد و زن از یک سوی و وجوب فراهم ساختن مخارج اولیه زندگی زن بر مرد از سوی دیگر، زمینه ساز اعطای مدیریت خانواده به مرد و وجوب پیروی زن از مرد در اداره امور خانوادگی است. باید توجه داشت که بی تردید، مدیریت مرد، نامحدود و افسارگسیخته نیست، بلکه به مرزهای شرعی و اخلاقی و رعایت حقوق متقابل و نقش های مشترکی که به تحکیم بنیاد خانواده کمک کند، محدود است.[4]
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) درباره مدیریت خانواده و اینکه این مسئولیت با چه کسی است، فرمودند: «الرجل راع على أهل بیته وهو مسئول عنهم فالمرأة راعیة على أهل بیت بعلها و ولده وهی مسئوله عنهم»[5] مرد، سرپرست خانواده است و درباره آنان از او سئوال می شود و زن، سرپرست خانه شوهرش و فرزندان اوست و درباره آنان از وی سئوال می شود. رعایت حق مدیریت شوهر در خانواده آن اندازه اهمیت دارد که بر پایه برخی روایات، یکی از عوامل بهشتی شدن زن» شمرده شده است.[6]
 

رهنمودهایی درباره مدیریت خانواده

  1. از مشورت با همسرتان در اداره خانواده با حفظ جایگاه خویش بهره گیرید.
  2. در تصمیم گیری برای مدیریت خانواده بر محور عقل و منطق و به دور از احساس حرکت کنید.
  3. توانایی های لازم برای پذیرش این مسئولیت مهم همانند تدبیر لازم، درک مناسب موقعیت ها، افزایش توان روانی و اقتصادی، بالا بردن سطح تحمل و نقدپذیری را در خود ایجاد کنید.
  4. به همسرتان اطمینان بدهید که از عهده کارها برخواهید آمد و او نباید نگران امور خانواده باشد.
  5. نه مردانگی به امرونهی کردن است و نه خانه، ستاد فرماندهی. به همسرتان در کارهای منزل یاری رسانید.
  6. تغییر دکوراسیون منزل را به خانم ها واگذار کنید و در این کار به آنها کمک کنید؛ چراکه آنها بیش از شما در این محیط حضور دارند. و در گفتار و کردار، آن را پاس دارد.
  7. شایسته است زن در اندیشه و احساس خود، مدیریت خانواده توسط مرد را بپذیرد خانواده فراگیرید.
  8. «مهارت های حل مسئله» را برای حل تعارض  های زناشویی در زمینه مدیریت و پیوسته بر او خرده نگیرید.
  9. از مهارت های همسرتان در مسئولیت مهم تربیت و پرورش فرزندان تمجید کنید
  10. از «مهارت های تصمیم گیری» همچون تصمیم گیری فعالانه بر مبنای آگاهی، تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها، تعیین اهداف واقع بینانه، برنامه ریزی و پذیرش مسئولیت اعمال خویش و آمادگی برای تغییر دادن تصمیم ها برای انطباق با موقعیت های جدید بهره گیرید.
 
منبع: کتاب «این نقش ها واقعی است (نقش های زناشویی)»
نویسنده: سید مهدی خطیب

بیشتر بخوانید :
مدیریت خانواده دراسلام
مدیریت خانواده؛ الگوها و مقتضیات
مدیریت خانواده
مدیریت آگاهانه در خانواده

پی نوشت :
[1] . مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۸۵.
[2] . نساء، آیه 34
[3] . بقره، آیه 228.
[4] . محمد محمدی ری شهری، تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، ترجمه حمیدرضا شیخی، ص۴۰۵.
[5] . محمد بن مسلم قشیری، صحیح مسلم، ج ۲۰، ص۱۴۵۹.
[6] . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۵۵ ح ۳؛ ابوجعفر ابن بابویه قمی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 4۴۱، ح 4531.