فرهاد فخرالدینی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد چهارم)
یكى از جمله شركتكنندگان دوره عالى موزیكولوژى است كه به علت سوابقى كه در موسیقى داشت در جریان تحصیل علاقه و شایستگى خود را خیلى زود نشان داد، بطورى كه قبل از پایان تحصیلاتش قرار شد از وجودش در هنرستان استفاده شود، ترتیب استخدامش داده شد و در اول سال 1342 شمسى عملاً وارد خدمت گردید، در بهمنماه سال 1344 به اخذ لیسانس نائل شد، او یكى از معدود خدمتگزارانى است كه كمتر از بیست سال، تمام وقت و همت خود را در راه پیشرفت هنرستان صمیمانه به كار گرفت و به سرعت مدارج ترقى را پیمود و از سطح دبیرستان به دوره عالى راه یافت و تدریس چند درس علمى موسیقى را به عهده گرفت و همواره رضایت هنرجویان را در پى داشت، بعلاوه در بسیارى از كارهاى ادارى و فوق برنامه و برنامهریزىها و در مواردى تصمیمگیریها شركت فعال داشت خدماتش بىهیچ مداهنهاى در سرعت پیشرفت هنرستان محسوس بود، در سال 1359 از كار كناره گرفت و به افتخار بازنشستگى نائل گردید.
فخرالدینى اكنون نیز به كوششهایش در زمینه موسیقى ملى ادامه مىدهد، به صورت آزاد در دانشكده هنرهاى زیبا همچنان به تدریس اشتغال دارد، فعالیتهاى دیگرى در این زمینه دارد كه در این بحث نمىگنجد، آینده پربارترى را برایش آرزو داریم.
فرهاد فخرالدینى به سال 1316 در خطهى قهرمانپرور و مهد تمدن و فرهنگ ایران زمین، آذربایجان در خانوادهاى هنردوست دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلى فخرالدینى متخلص به «محزون» 1278 -1365، از شعراى مردمى آذربایجان بوده كه در نزد مردم آن سرزمین از احترام خاصى برخوردار بود. او صاحب دو كتاب شعر به زبان تركى است فرهاد چهارمین فرزند خانواده است و سه خواهر و سه برادر دارد. برادر بزرگ فرهاد به نام فخرالدین از نقاشان و عكاسان هنرمند كشور است. برادر دوم فرخ نیز عكاس مشهورى است و برادر كوچكتر فاروق است كه ضمن اشتغال به حرفهى عكاسى، از ورزشكاران به نام بوده و سالها سمت مربىگرى تیم ملى والیبال ایران را به عهده داشته است. برادر بزرگ فرهاد در منزل تارى داشت كه اوقات فراغت خود را با آن مىگذارند. هر وقت كه او در منزل نبود فرهاد با تار او ور مىرفت و چون در این كار علاقه و استعدادى نشان مىداد، پدر براى وى ویولنى تهیه كرد و او را تشویق به فراگیرى این ساز كرد. اولین معلم او شخصى بود به نام احمد مهاجر كه یكى از نوازندگان اركستر صبا بود. فرهاد در این كلاس تمام دورههاى ویولن استاد صبا را یاد گرفت و سپس براى تكمیل معلومات خود به نزد استاد صبا رفت. در مدت كوتاهى كه او شاگرد صبا بود كسب فیض فراوان نمود و همیشه مورد تشویق و محبت استاد بود. متأسفانه استاد در آذرماه 1336 دار فانى را وداع گفت و فرهاد از داشتن چنین مربى دلسوزى بىبهره ماند. در همین مدت كمتر از یك سال كه او در خدمت استاد بود، صرفنظر از آنچه كه از تجربیات فراوان او آموخت در حقیقت راه زندگى آیندهاش را پیدا كرد. فرهاد خود در این باره مىگوید:
«روزى در كلاس درس استاد، هنگامى كه داشتم كتاب ویولنم را روى پوپیتر مىگذاشتم، ورقهى نتى از لاى كتاب بر زمین افتاد، چون در یك دستم ویولن و در دیگرم كتاب بود، استاد پیشدستى كرد و زودتر از من آن را از زمین برداشت و به ملودى كه من بر روى آن كاغذ یادداشت كرده بودم به دقت نگاه كرد و بعد مرا هم با نگاهى برانداز كرد و این بررسى را چند بار تكرار نمود. از این كه او متوجه شود كه من نزد خود مشغول آهنگسازى هستم خیلى نگران بودم و فكر مىكردم، الان استاد مرا به خاطر این كه خودسرانه و بدون مشورت با او مشغول آهنگسازى شدهام سرزنش خواهد كرد. ولى با كمال تعجب دیدم چهرهاش شكفته شد و سه بار با تحسین گفت: خوبه، خوبه، خوبه. این تشویق او در من اثر خیلى خوبى گذاشت و من این مسئله را كه قبلا فقط برایم سرگرمى بود جدى گرفتم و از آن پس هر ملودى كه به نظرم مىرسید در دفترم یادداشت مىكردم كه بعدها از همین یادداشتها در ساختههاى خودم استفادههاى فراوان بردم. مثلاً در بخشى از موسیقى سریال ابنسینا، از همین یادداشت استفاده كردم، در هجده سالگى چهار مضرابى ساخته بودم كه خود با ویولن آن را مىنواختم. بعدها همین قطعه را تحت عنوان چهار مضراب چهارگاه براى ویولن به همراهى اركستر نوشتم و با اركستر رادیو تلویزیون به رهبرى خودم اجرا كردم. بعد از صبا حدود دو سال نزد آقاى تجویدى به نوازندگى ویولن مشغول بودم و ردیفهاى ایشان را تماماً زدم. در آن زمان تقریباً آماده بودم كه به قصد تحصیل طب یا مهندسى كشاورزى به خارج از ایران سفر كنم. روزى در روزنامه یك آگهى دیدم كه هنرستان موسیقى ملى براى اولین دورهى عالى دانشجو مىپذیرد. دوستان تشویقم كردند كه براى آزمایش خودم در این كنكور در رشتهى موزیكولوژى (موسیقىشناسى) شركت كنم، ظاهراً این رشته براى دیپلمههاى هنرستان موسیقى و بیشتر كسانى كه شركت كرده بودند، شاگردان خود هنرستان بودند، و من كه تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون در رشتهى طبیعى به پایان رسانده بودم، براى نامنویسى و شركت در كنكور به هنرستان مراجعه كردم و با اولین شخصى كه برخوردم، آقاى منصور گلزارى ناظم هنرستان بود كه ایشان با روى خوش مرا پذیرفتند و اسمم را نوشتند. هیئت ژورى عبارت بودند از آقایان: دكتر مهدى بركشلى، مهدى مفتاح، دكتر امانوئل ملك اصلانیان، دكتر خاچیك و دكتر هاكوپیان. اینها چهرههایى هستند كه اكنون به یاد دارم.
من به خوبى از عهدهى امتحان ویولن برآمدم و چون در زمانى كه در دبیرستان تحصیل مىكردم، ضمن نوازندگى و تمرین مداوم ویولن، یكى از برنامههایم این بود كه به محض این كه فرصتى پیدا مىكردم به كتابخانهى ملى مىرفتم و چند ساعتى را در آنجا مىگذراندم. هم درسهاى دبیرستان را در آن محیط مناسب مطالعه مىكردم و هم كتابهاى موسیقى را، به همین علت به راحتى توانستم جواب سؤالات را نیز بدهم. وقتى از جلسهى امتحان كه خیلى سریع انجام شده بود بیرون آمدم، در جواب كسانى كه مىگفتند نتیجهى امتحان چه شد؟ مىگفتم: نمىدانم رد شدم یا قبول ولى سؤالات خیلى برایم آسان بود و به راحتى جواب دادم. پس از مدتى نتیجهى امتحانات را دادند و دیدم كه قبول شدهام و با این قبولى سرنوشتم به كلى تغییر كرد و راه زندگیم عوض شد. اول فكر كردم تا روز حركتم به خارج فرصت دارم كه مدت كوتاهى از این موقعیت سود برده، از محضر استادانى كه در هنرستان عالى موسیقى ملى تدریس مىكنند استفاده كنم، در این كلاسها با چهرههاى سرشناس موسیقى چون فرامرز پایور و نصرتاللَّه گلپایگانى كه همزمان صاحب اركستر بودند و تعداد دیگرى از هنرمندان همكلاس بودم و هنگامى كه در ترم اول با رتبهى اول قبول شدم دیگر فكر سفر خارج از سرم بیرون رفت و ضمناً فهمیدم كه معلمین قبلى من واقعاً شایسته بودند و زحمات آنها و كوششهاى خودم بىثمر نبوده.
از استادانى كه در این دوره از معلوماتشان استفادهى فراوان بردم مىتوانم از دكتر مهدى بركشلى و دكتر امانوئل ملیك اصلانیان یاد كنم. در آن زمان ریاست دورهى عالى هنرستان موسیقى ملى با دكتر بركشلى بود و رئیس دورهى متوسطهى هنرستان آقاى مفتاح بودند، بعد از حدود یك سال و اندى كه از تحصیل من در دورهى عالى هنرستان مىگذشت، آقاى مفتاح بازنشسته شدند و به جاى ایشان آقاى دهلوى به این سمت منسوب گردیدند و ایشان چون از وضع تحصیلى من باخبر شدند و از من خواستند كه قول بدهم پس از اخذ لیسانس با هنرستان همكارى كنم و ایشان هم سعى خواهند كرد كه از هماكنون ساعاتى براى تدریس در هنرستان براى من در نظر بگیرند. البته براى خود من هم مثل دیگران عجیب بود كه در حالى كه در سال دوم دورهى عالى هنرستان مشغول تحصیل هستم در دورهى متوسطهى همان هنرستان تدریس نمایم. این همكارى من با هنرستان در سال 42 آغاز شد. اولین مسئولیتهایى كه در هنرستان به عهدهى من گذاشته شد مدیریت كتابخانه و صداخانهى هنرستان و تدریس تئورى موسیقى عمومى و موسیقى ایران و مدیریت برنامههاى هنرى هنرستان بود. در طى سالهایى كه مسئولیت كتابخانه را داشتم، كوشش به عمل آوردم كه تعداد كتابها سال به سال افزوده شده و در عین حال مطابق با اصول كتابدارى كتابها بایگانى و در دفاتر ثبت گردد.
قبل از من تدریس تئورى موسیقى عمومى به عهده چند تن از استادان بود و هر استاد جزوهى جداگانهاى به شاگردان مىداد. در این هنگام لزوم برنامهى واحدى براى تئورى موسیقى احساس مىشد و همچنین بهتر بود كه یك نفر كار تدریس كلیهى كلاسها را به عهده بگیرد كه این وظیفه به من محول شد و جزوهى تئورى موسیقى با مشاركت آقایان دهلوى مصطفى پورتراب و این جانب نوشته شد و به میزان كافى تكثیر گردید كه از آن زمان تاكنون در هنرستان تدریس مىگردد.
براى هنرجویان هنرستان هر ماه سه برنامهى كنسرت ترتیب داده مىشد و در هر برنامه حداقل ده نفر از هنرجویان براى اجراى برنامهى هنرى به صحنه مىرفتند و قطعهاى را كه آماده كرده بودند با ساز خود اجرا مىنمودند. قبل از اجرا با معلمین مربوطه تماس گرفته مىشد و معلمین آنها را براى كنسرت آماده مىنمودند. من هم این قطعات را به طور جداگانه مىشنیدم و نظریات اصلاحى خود را به هنرجویان گوشزد مىنمودم و آنها را با آمادگى كافى به روى صحنه مىفرستادم. بعدها شنیدم كه این برنامه تأثیر فوقالعاده سازندهاى در شخصیت هنرى این هنرجویان داشته است. در این برنامهها براى این كه جلسه رسمى تلقى شود همیشه آقایان: دهلوى، میرنقیبى و گلزارى و من و تعدادى از معلمین شركت داشتیم و در نتیجه شاگردان احساس مسئولیت بیشترى مىكردند. علاوه بر این كنسرتها، هر پنجشنبه یك برنامهى تلویزیونى نیز براى هنرجویان در نظر گرفته مىشد كه در واقع منتخب برنامههاى داخلى هنرستان بود. علاوه بر آن یك برنامهى آموزش تئورى موسیقى عمومى هم تدریس مىگردید كه متن آن را من مىنوشتم و خانم شهلا مانىزاده كه یكى از هنرجویان هنرستان بود آن را اجرا مىكرد. پس از چهار پنج سال كه از همكار من با هنرستان مىگذشت، به پیشنهاد آقاى دهلوى به عضویت شوراى فنى هنرستان (و بعدها هنركدهى موسیقى ملى) منسوب شدم و این سمت را تا زمانى كه با هنرستان همكارى داشتم عهدهدار بودم».
فرهاد فخرالدینى در سال 1342 ازدواج كرده و داراى دو فرزند پسر به نامهاى فرشاد و فرزاد است. او از زندگى خانوادگى خود بسیار راضى مىباشد. همسرش كه بسیار علاقمند به شعر و موسیقى است، همواره یار و یاور او و مشاور خوبى براى كارهاى هنریش بوده است و در ایجاد محیط گرم و آرام و مناسب براى خلق آثار هنرى او نقشى مؤثر داشته است. فخرالدینى چهرهى شناخته شده و درخشان موسیقى ایران است كه سالها با رادیو و تلویزیون همكارى داشته و همهى ما با او به عنوان آهنگساز و رهبر اركستر بزرگ رادیو تلویزیون آشنا هستیم. او در حدود سال 44 همكارى خود را با رادیو ایران به عنوان نوازندهى ویولن و ویولن آلتو در اركستر گلها آغاز كرد. رهبرى اركستر با روحاللَّه خالقى و جواد معروفى بود. بعد از مدتى به عضویت اركستر باربد نیز درآمد. در حلال كار نوازندگى به كار آهنگسازى و هارمونى و اركستراسیون برخى قطعات نیز مىپرداخت كه با این دو اركستر اجرا مىشد. در سال 51 كلیهى اركسترهاى رادیو در هم ادغام گشته و اركستر بزرگ رادیو تلویزیون تشكیل شد. رهبرى این اركستر ابتدا با فریدون ناصرى و در اوائل سال 52 چند ماهى با مرتضى حنانه بود. از اواسط همین سال رهبرى این اركستر به فخرالدینى محول شد و او این سمت را تا سال 58 كه به خواست خود از آن كناره گرفت عهدهدار بود. فخرالدینى خود مىگوید:
«رهبرى این اركستر سبب اندوختن تجربیات گرانبهایى براى من گردید قطعات فراوانى براى این اركستر ساختم و اجرا نمودم، ضمناً بسیارى از آهنگهایى كه هنرمندان دیگر مىساختند با تنظیم، اركستراسیون و هارمونى من اجرا گردید. با این اركستر، برنامههایى در تلویزیون نیز اجرا نمودیم كه برخى از برنامهها زنده (در حال اجرا) در استودیو ضبط مىگردید. ضمناً كنسرتهایى هم در تالار رودكى اجرا كردیم. ماحصل برنامههاى این اركستر از برنامهى گلچین هفته و گلهاى تازه پخش مىگردید».
فرهاد فخرالدینى، صرف نظر از كار عملى موسیقى به مطالعه و تحقیقات علمى نیز پرداخته است و این كار را نیز از همان زمانى كه در دورهى عالى هنرستان موسیقى ملى تحصیل مىكرد شروع نمود. در این مورد چنین مىگوید:
«از استادانى كه در دورهى عالى در پرورش و تعلیم من سهم عمده داشتند باید از دكتر مهدى بركشلى یاد كنم كه نه تنها به عنوان یك استاد خوب، با معلومات و دلسوز او را شناختم، بلكه الگوى خوب و بزرگى از لحاظ شخصیت براى من بود. همانگونه كه صبا و تجویدى در موسیقى عملى در من مؤثر بودند و خیلى تشویقم كردند، دكتر بركشلى و دكتر ملیك اصلانیان هم در موسیقى علمى مشوق و راهنماى من بودند و من كارهاى باارزشى زیر نظر دكتر بركشلى انجام دادم. او، اولین بار از من خواست تنبور خراسان را به روش ابونصر فارابى كه با روایت خود فارابى نوشته و به وسیلهى دكتر بركشلى شرح داده شده بود پردهبندى نمایم. این كار بعد از شش ماه به پایان رسید و طى كنفرانسى كه از طرف هنرستان، در تاریخ 22 بهمن 41 ترتیب داده شد، صداهاى حاصله از پردههاى این ساز در حضور از هنرمندان و علاقمندان شنیده شد و باعث حیرت و تحسین حضار گردید و باید بگویم، خودم هم مانند استادم و استادان دیگر حاضر در جلسه از این كه صداهاى حدود هزار سال پیش را روى تنبور پردهبندى شده مىشنیدیم، احساس غرور مىكردم. اتفاق جالبى به وقوع پیوسته و شاهد آن بودیم كه صداها و درجات گام موسیقى ایران از هزار سال پیش به این طرف تغییرى حاصل ننموده است و من به این موفقیت كه به دست آورده بودم مباهات مىكردم و هنوز كه سالها از آن تاریخ مىگذرد، صمیمانه از دكتر بركشلى ممنون و سپاسگزار مىباشم و به روانش درود مىفرستم كه به من این امكان را داد كه با غرور به تاریخ گذشتهى موسیقى كشور خود نگاه بكنم.
كار تحقیقى دیگرم در زمان تحصیل، پایاننامهى تحصیلىام تحت عنوان ریتم در موسیقى ایران بود كه آن را هم با راهنمایى دكتر بركشلى شروع كردم و به تحقیق در ریتمهاى موسیقى ایران از قدیم تا به حال پرداختم كه نتیجهى آن، جمعآورى بیش از 116 ریتم در موسیقى ایران مىباشد كه امیدوارم در فرصت مناسبى این راسله را به چاپ برسانم. بعد از اتمام تحصیلات، تدریس و كار اركستر فرصت چندانى براى تحقیق برایم باقى نگذاشت. با این همه در دو مورد مهم مشغول تحقیق هستم. یكى تجزیه و تحلیل ردیف موسیقى ایران مىباشد كه حدود نیمى از آن نوشته شده است و امیدوارم فرصتى پیش آید تا آن را به اتمام رسانم. و دیگر شرحى بر موسیقى قدیم ایران و تطبیق آن با موسیقى فعلى ایران. در نتیجهى این مطالعات به آهنگى از عبدالقادر مراغهاى برخوردم كه صداهاى با حروف ابجد و ریتم آن با «اتانین» نوشته شده بود روى این آهنگ، چند موسیقىشناس فرانسوى و بلژیكى و تركیهاى و ایرانى، قبلاً كار كرده بودند همهى آنها موفق شده بودند صداها را كه با حروف ابجد نوشته شده بود پیدا كنند ولى در پیدا كردن ریتم آهنگ هیچكدام به طور كامل موفق نبودند. خوشبختانه با تلاش پیگیرى كه روى این آهنگ انجام دادم موفق به پیدا كردن ریتم آن شده و آهنگ مزبور را به شیوهى امروز نتنویسى نموده و آن را با صداى «صدیق تعریف» اجرا و ضبط كردیم، شعر این آهنگ این است: «كل صبح و كل اشراق ایاتیك عینى كه مبع مشتاق ایا».
فرهاد فخرالدینى از هنرمندان بسیار پركار بوده و در راه موسیقى با عشق و علاقه و ایثار قدم برداشته و حاصل سالها تجربه و فعالیت او آثار پرارجى است كه در آرشیو رادیو و تلویزیون از آنها نگهدارى مىشود. آثار او را مىتوان به سه دسته تقسیم كرد: موسیقى با كلام. موسیقى بدون كلام. تنظیم آهنگهاى هنرمندان دیگر.
1- موسیقى با كلام: قطعهاى در شور بر شعرى از عراقى با صداى سیمابینا، «براى دخترم» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى مرضیه، «موج» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى مرضیه، «آخرین جرعهى این جام» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى مرضیه كه فقط در كنسرت اجرا شد، «بهار مىشود» با شعرى از سیاوش كسرایى با صداى فریدون فرهى، «سرود بهار» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى فریدون فرهى، «اشتیاق» با شعرى از فریدون مشیرى با صداى سیمابینا، «درد گنگ» با شعرى از هوشنگ ابتهاج با صداى سیمابینا، چهارگاه براى ویولن و آواز به همراهى اركستر (برنامهى گلهاى تازه 171) كه از رادیو پخش شد و چندین شب متوالى در تالار رودكى (تالار وحدت فعلى) با همكارى اركستر رادیو تلویزیون و رهبرى خود آهنگساز اجرا شد ویولن این اثر را شجاعالدین لشگر او مىنواخت كه از نوازندگان بسیار خوب بود و متأسفانه نوازندگى ویولن را رها كرد و به شهرتى كه مىباید نرسید و خوانندهى آن محمدرضا شجریان بود كه به نحو بسیار عالى و دلپسند از عهدهى اجراى آن برآمد و تحسین همگان را برانگیخت لازم به توضیح است كه با اجراى این قطعه كار جدیدى در موسیقى ایرانى انجام گرفت كه قبلاً سابقه نداشت، چون به جاى این كه یك ساز به صداى خواننده جواب دهد. اركستر این كار را مىكرد، «فرخنده شب» بر روى غزلى از حافظ با صداى مهرداد كاظمى، «یاد یار مهربان» كه به یاد بنان بر روى شعرى از فریدون مشیرى ساخته شده و با گروه شیدا- عارف به سرپرستى حسین علیزاده با صداى كاوه دیلمى كه از شاگردان بنان است اجرا گردیده و چند ترانه كه در دست اجراست از جمله «درد جانسوز» و «عنقا را بلند است آشیانه» بر روى دو غزل حافظ. موسیقى به دوستى كلام كه خود شامل دو بخش مىشود، آثار اركسترى و موسیقى فیلم، قطعات اركسترى: دلانگیزان، پیوند، رنگ ماهور، همایون. موسیقى فیلم: شوهر آهرخانم سال 1346، موسیقى فیلمهاى كوتاه تلویزیونى نشانه و دستهاى سبز فاتوفاتو، موسیقى سریال سربداران و سریال ابنسینا، موسیقى فیلمهاى سینمایى كمالالملك، روزهاى انتظار، گزارش یك قتل، پرستار شب كه موسیقى دو فیلم اخیر در دو سال پیاپى برندهى جایزهى لوح زرین و دیپلم افتخار در جشنوارههاى سال 66 و 67 گردیدند، موسیقى فیلمهاى شاخههاى بید و روز باشكوه شهر كوچك. و تنظیم بیش از پنجاه قطعهى موسیقى از ساختههاى هنرمندان دیگر، براى اركستر.
فرهاد فخرالدینى یكى از پركارترین مدرسین هنرستان و هنركدهى موسیقى ملى بوده، در طى بیست سال تدریس خود شاگردان زیادى تربیت نموده است و بدون استثناء كسانى كه از هنرستان موفق به اخذ دیپلم و لیسانس گردیدهاند، چند درس مهم علمى موسیقى نظیر: تجزیه و تحلیل ردیف موسیقى ایران، پیوند شعر و موسیقى، فرم و آفرینش در موسیقى ایران و هارمونى یا هماهنگى موسیقى را در نزد فخرالدینى فراگرفتهاند. دربارهى موسیقى سربداران سؤالى در ذهن نگارنده است كه با فخرالدینى مطرح مىكنم: «موسیقى سربداران در بعضى از قسمتها بسیار با شكوه و در قسمتهایى بسیار غمانگیز است آیا شما در هنگام ساختن آن تحت تأثیر حملات وحشیانه و ویرانگر مغول قرار نداشتهاید؟ و آیا تحت تأثیر تاریخ غمانگیز مردم آن زمانه نبودهاید؟»
«بله، تاریخ سربداران متعلق به دورهاى است كه ما اطلاعات نسبتاً خوبى از آن زمان داریم و از طرفى موسیقى ما هم به طور كلى متأثر از رنج و اندوه مردم ماست كه در طول تاریخ وحشىگریها و غارتگریهاى زیادى دیدهاند كه شاید بدترینش در زمان مغول بوده است و من هم نه فقط تحت تأثیر مردم ایران بودهام، بلكه تحت تأثیر مظلومیت تمام مردم جهان كه مورد ظلم واقع شده و مىشوند بوده و هستم طبیعى است كه در فیلم هرجا كه مسائل عاطفى در میان بوده موسیقى لطیف و غمانگیز و هرجا حمله و جنگ و یورش بود موسیقى خشن و یا بسته به چگونگى صحنهها باشكوه مىشد و باید گفت: گرچه موسیقى، هنرى ذهنى است و عینت ندارد و هركس مىتواند برداشتهاى متفاوتى از آن داشته باشد ولى به خصوص در موسیقى فیلم این ذهنیت به عینیت تبدیل مىگردد و مثل این است كه پلى بین بینایى و شنوائى زده مىشود، بنابراین وقتى به لحظات غمانگیز داستان فیلم مىرسیم، موسیقى باید كمك كند تا این صحنهها غمانگیزتر جلوه كند و یا وقتى شكوه و جلالى نشان داده مىشود، موسیقى هم باید باشكوه و كوبنده باشد».
فرهاد فخرالدینى، صرفنظر از این كه هنرمندى بسیار شایسته مىباشد، به گواهى همه كسانى كه او را از دور و نزدیك مىشناسند، انسانى والا و شخصیتى ممتاز مىباشد. در میان خانواده و دوستان و همكاران خود، همیشه محبوب و گرامى بوده، دور از حب و بغض، با استغناى طبع، توأم با فروتنى بسیار توانسته نمونهى یك هنرمند واقعى باشد. او در زندگى هنرى خود همواره پیشرو بوده با طبعى سرشار از ذوق و احساس بسیار لطیف، یكى از نوپردازان موسیقى نوین ایران است و همواره توانایى آن را داشته كه از موسیقى سنتى و ملى خود به نحو مطلوب برداشت نموده و آن را به شیوهاى نو و متناسب با زمان عرضه نماید و در آثار او مىتوان به آسانى این سیر صعودى را مشاهده كرد. برایش آرزوى موفقیت بیشتر مىنماییم.
فعالیت ها : : مشاهیر / هنر / موسيقي
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}