ملیت : زلاندنو   -  قرن : 19
الکسی ماکسیمویچ پشکو (ماکسیم گورکی) در ۱۶ مارس ۱۸۶۸ در" نزنی نوگورو" که بعد ها به گورکی تغییر نام پیدا کرد، متولد شد. در کودکی پدرش را در اثر بیماری وبا از دست داد،انعکاس غم او رابه دلیل از دست دادن پدر و پریشانی مادرش در داستان" کودکی من" می توان دید."همه جای لباسش پاره شده بود. موهایی رو که همیشه با سلیقه شونه می کرد و مثل یه کلاه باشکوه خاکستری می بست حالا روی شونه های لختش ریخته بود و توی صورتش آویزون بود، یه مقدار از موهاشم که بافته بود، دور وبرش پخش بود و داشت صورت به خواب رفته پدر رو نوازش می کرد." از داستان کودکی من بعد از فوت پدر به مدت چند سال با ناپدری خود زندگی سختی را گذراند و پس از فوت مادرش بر اثر سل، بکلی یتیم شد و با مادر بزرگش که زنی انسان دوست و علاقمند به افسانه های رمانتیک بود زندگی کرد. در سن ۱۲ سالگی خانه را ترک کرد و در منطقه ولگا با عناوین مختلف کارگری کرد."با شغل نقاشی به زندگی- زندگی فعال- قدم نهادم. بعد به نانوایی پرداختم، شمایل کشیدم، اسب چرانی کردم، برای نیازمندیهای مختلف مثل گور مرده ها زمین کندم،باربری کردم، نگهبان شدم، ریشه درختان را از زمین بیرون آوردم، باغبانی کردم و به آزمایش بسیاری از مشاغل آزاد دیگر پرداختم." از داستان چند روز در نقش سر دبیر روزنامه پس از بسته شدن مدارس دولت تزاری به روی روستاییان، او خودش به تحصیل ادامه داد و تجربیاتش را در "دانشگاههای من" در سال ۱۹۲۳ نوشت. پس از کارگریهای فراوان به روزنامه نگاری روی آورد و با یکی از همفکران خود ازدواج کرد ولی به دلیل فساد جامعه کوچک اطرافش، این شغل را از دست داد.در سال ۱۸۹۸ "مجموعه طرح ها و داستان ها"ی او توسط یک ناشر" افراطی سیاسی" به چاپ رسید. این مجموعه شامل داستان های رمانتیکی است در رابطه با قدرت و اصالت خانوادگی طبقه روستایی و کارگر در روسیه. در حدود سال ۱۹۰۰ شروع کرد به نوشتن رمان های" سوسیال رئالیسم" که از آن جمله میتوان به رمان "مادر" اشاره کرد.قهرمان زن داستان مادر، که پسرش به عنوان یک فعال سیاسی دستگیر شده و همسرش هم فردی الکلیست، هیچ پناهی جز عقیده مذهبی خود ندارد. همسرش فوت می کند و پسرش به صورت یک مبلغ سوسیایسم در می آید و هر روز دوستان انقلابی خود را به خانه می آورد و راهنمایی می کند. روزی به جرم حمل یک پرچم انقلابی دستگیر می شود. پس از دستگیری او، مادرش به گروه انقلابیون می پیوندد ولی به وسیله یک جاسوس به پلیس معرفی شده و دستگیر می شود.گورکی این داستان را بر اساس زندگی واقعی" آنا زالموا" نوشته است. آنا پس از آنکه پسرش در یک جلسه انقلابی دستگیر می شود، برای پخش اعلامیه های انقلابی به سراسر کشور سفر می کند.در سال های ۱۹۰۰ گورکی با" تولستوی و چخوف" دوستی نزدیکی پیدا می کند و درباره هر دو آنها در سال ۱۹۴۶" خاطره ها" را می نویسد.گورکی عمده در آمدش را صرف جنبش انقلابی می کرد. او به خاطر شهرتی که داشت محتاطانه عمل می کرد ولی با این وجود مرتبا دستگیر می شد. دولت روسیه تزاری انتخاب شدن او را برای فرهنگستان روسیه در سال ۱۹۰۲ رد کرد و اعتراض چخوف و" کرولنکو" هم تاثیری نداشت.گورکی ۱۵ نمایشنامه نوشت که دو تا از آنها به سختی سانسور شد ولی اکثر آنها در تاتر مسکو با موفقیت روبرو شدند. نمایشنامه های اولیه او به سبک چخوف هستند و بر توصیف موضوع تاکید دارند.بعد از ناکام ماندن شورش انقلابی سال ۱۹۰۵، گورکی به فکر جمع آوری پول برای انقلاب افتاد و برای این منظور امریکا را انتخاب کرد و در سال ۱۹۰۶ به امریکا رفت و در آنجا نویسنده آمریکایی "مارک تواین" طی یک مهمانی شام تامین هزینه های انقلابی را پذیرفت و گفت"به طور قطع، دلسوزی من همراه انقلاب روسیه است."او پیش از بازگشت به روسیه در ۱۹۱۴، در" کاپری" اقامت گزید و در آنجا یک محفل تبلیغاتی "بلشویک" بنا کرد.اگر چه گورکی به سبب نزدیکی که با لنین داشت می توانست از مساعدتهای خوبی بهره مند شود، ولی از ریاست چاپخانه و انتشارات استعفا داد و در ۱۹۲۱ به دنبال آرامش از روسیه خارج شد و در ۱۹۲۸ به روسیه بازگشت.آخرین کار او که ناتمام هم ماند "زندگی کلیم سامگین" نام دارد که اغلب شاهکار او معرفی می شود. این رمان که در ۴ جلد نوشته شده، نمایی است از وضعیت اجتماعی روسیه از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۷.آثار گورکی از نظر نیک اندیشی و قدرت قابل توجه هستند. و او با آثارش به اعماق تفکر اتحاد جماهیر شوروی نفوذ کرده است. همچنین گرایشات عمیق شاعرانه و توجه همیشگی به عدالت در آثار او مشهود است.گورکی در سن ۶۸ سالگی (۱۹۲۶) توسط یک گروه "ضد شوروی" با زهر مسموم شد و در گذشت.