نويسنده: مرتضي مدرسي چهاردهي




 

سيد جمال الدين اسدآبادي سفر اروپا را در پيش گرفت و روانه ي لندن شد. پس از چندي توقف در لندن به پاريس رفت و سه سال در آنجا ماند. در آن روزها در مصر جمعيتي به نام « العروة الوثقي » از بهترين و هوشمندترين مردم آن سامان که از ياران و شاگردان سيد جمال الدين اسدآبادي بودند تشکيل شده بود. سيد جمال الدين دوست و شاگرد وفادارش شيخ محمد عبده را، که از دانشمندان روحاني روشنفکر بود، به پاريس دعوت کرد و روزنامه اي به همان اسم، به زبان عربي، با همکاري يکديگر منتشر ساختند و اجتماع اسلامي را به اتحاد و يگانگي دعوت نمودند.

انتشار روزنامه ي العروة الوثقي

روزنامه ي العروة الوثقي از مشهورترين روزنامه هاي سياسي جهان اسلامي بود که مانند ورق زر دست به دست مي گرديد. جوانان پرشور و فضلاي پاکدامن افغاني، هندي، ايراني، و ترک مقالات اساسي روزنامه ي مزبور را از بر مي خواندند و هيجانات عمومي را در مردم مسلمان فراهم مي ساختند، تا روزگاري برسد که مسلمانان جهان دست برداري به هم داده، براي خوشبختي خود و جهانيان فداکاري کنند.
هجده شماره از روزنامه ي مزبور منتشر شد و در مسلمانان جهان تأثير بسزايي نمود. به گواهي مورخان و نويسندگان، بيانات پرشور سخنوران اسلامي در قرن اخير اثر نوشته هاي روزنامه ي العروة الوثقي بود که در اجتماع مسلمانان و بيداري خاورميانه بي مانند بود.
علت تأثير نوشته هاي روزنامه همان ايمان پاک و هدف مدير مسئولش، سيد جمال الدين، بود. چون تنها روزنامه اي بود که مردم ايران، افغان، هندوستان، ترکيه، مصر، سودان، عراق، سوريه، حجاز، يمن، مراکش، و الجزاير را بيدار کرد تا در برابر ستم سياست بيگانگان، مليت اسلامي خود را نگاهداري کنند و براي تجديد عظمت جهان اسلام کوشش نمايند. بيگانگان موانعي ايجاد کردند که روزنامه منتشر نشود و انتشارش را در هندوستان قدغن کردند.

روزنامه ي العروة الوثقي در مصر جرم بود

در زمان وزارت نوبارپاشا در مصر، قانوني تصويب شد که خبرش در روزنامه ي العروة الوثقي چنين منتشر شد:
« مجلس نظار مصر در قاهره تشکيل گرديد و کوشش دارد که از روزنامه ي العروة الوثقي جلوگيري نمايد و به وزارت کشور دستور داده است که از ورود روزنامه ي مزبور در مصر بسختي جلوگيري و مراقبت بيشتري کنند. همچنان به پست دستور داده است که دقت و مواظبت بيشتري نمايند. »
« به ما خبر رسيد که در روزنامه ي رسمي، پس از انتشار اين خبر، اعلام گرديد که هرکس روزنامه ي العروة الوثقي را داشته باشد، از پانزده تا بيست و پنج ليره بايد جريمه ي نقدي بپردازد و اين بزرگترين مجازاتي است که از برکت تصرف بيگانگان در مصر، کسري بودجه اش از اين راه تأمين مي شد. »
« گمان نمي کنم که هيچ يک از اعضاي مجلس نظار مصر اختياري در اين تصميم داشته اند، بلکه فکر هم نمي کنم آن کس که بر تخت خديو مصر نشسته است مايل به آن حکم باشد. نمي شود باور کرد که هر مصري از هر صنف، چه مسلمان يا غير مسلمان، و شرقياني که در آن ديار هستند و از عدالت اجتماعي چيزي مي فهمند، اين تصميم را قبول کنند. اين روزنامه اي است که براي دفاع از مصريان و بزرگواري آنان تهيه شده است، بلکه بايد کوشش کنند که آرزوهاي دشمنان مصر را از بين ببرند. »

ظهور مهدي سوداني

پس از چندي، محمد احمد، مشهور به مهدي سوداني، در سودان ظهور کرد و آشوب و انقلابي برخاست. بيگانگان بهانه به دست آوردند که در امور مصر دخالت بيشتري کنند و دليلي به دست آوردند که مهدي سوداني را از بين ببرند. در آن هنگام، سيد جمال الدين اسدآبادي مقالات شديدي در روزنامه ي العروة الوثقي نوشت و آنان را از اين کار برحذر نمود. روي سخن سيد جمال الدين اسدآبادي به نخست وزير انگلستان، گلادستون، بود که با فرستادن ژنرال گوردن و سوء رفتارش در سودان، انگلستان به آرزوهاي خود نخواهد رسيد. با دليلهاي روشن و استوار گفتارهايي نوشت و منتشر کرد و افکار سياستمداران اروپا را متوجه ي مسئله ي سودان نمود. همچنان سيد جمال الدين اسدآبادي مقالات خود را درباره ي سودان ادامه داد و اشتباه بيگانگان، خصوصاً گلادستون، نخست وزير انگلستان، را آشکارا نوشت و روشن ساخت که در نتيجه ي سوء سياستشان در مصر و سودان، اين گونه حوادث ناگوار ايجاد مي شود. راستي بايد در شگفت شد که بزرگان سياست جهان چگونه مي نشينند و برمي خيزند و چه تصميمات و نتيجه هايي مي گيرند که بشريت را به فنا و نيستي مي کشانند! مردم نادان و خفته ي خاورميانه، چوب ناداني و اختلاف را مي خورند. بايد روزي از خواب خرگوشي بيدار شده، براي تجديد عظمت اسلام فداکاري کنند.

دعوت دولت انگلستان از سيد

کم کم محلفهاي لندن نگران شدند. لرد ساليسبوري و مستر چرچيل سيد جمال الدين اسدآبادي را به لندن دعوت کردند تا در مسئله ي سودان و ظهور مهدي از او تحقيق نمايند. زيرا مهدي سوداني از شاگردان و ياران سيد جمال الدين اسدآبادي بود، حرف شنوايي از او داشت، مي خواست با ايجاد انقلاب اسلامي، نقشه ي استاد خوب سيد جمال الدين را اجرا کند، و براي بار ديگر به دنيا نشان دهد که هنوز مسلمانان زنده و فداکار هستند و در برابر جور و ستم، نهضت پاک اسلامي را برپا مي سازند.
سيد جمال الدين اسدآبادي به لندن شتافت، با بزرگان سياست نشست، و گفت و گوها کرد. مشکلات سياسي و اشتباهاتي را که بزرگان انگلستان را درباره ي مسئله ي شرق نزديک، بخصوص در خصوص مصر و سودان، مرتکب شده بودند با بياني روشن و استوار گفت. همه دانستند که از سخنان سيد جمال الدين اسدآبادي پاکي و درستي آشکار است.

پيشنهاد پادشاهي سودان

پس از صحبتهاي بسيار، لرد ساليسبوري چنين گفت: بريتانيا به نفوذ شما و آراي شما خوب آگاه است. دوست دارم که با حکومتهاي اسلامي از راه دوستي و محبت، تا اندازه اي که اوضاع و احوال اجازه دهد، همکاري کنيد. مايل هستيم شما را به نام پادشاه سودان روانه سازيم تا فتنه ي مهدي سوداني را خاموش کنيد، و مقدمه ي اصلاحاتي را که انگلستان مايل است در آن سامان اجرا کند فراهم سازيد.
سيد جمال الدين اسدآبادي برآشفت و گفت: اين تکليف بسي شگفت انگيز است. اين کارها دليل ناداني در امور سياسي شماست... حضرت لرد، اجازه دهيد که از شما سؤال نمايم، آيا سودان را مالک شده ايد که مي خواهيد مرا پادشاه آنجا کنيد؟! مصر از آن مصريان و سودان هم جزء جدانشدني آن است، و صاحبش خليفه ي بزرگ شهريار عثماني هنوز زنده است و نيروي مادي و معنوي بسياري دارد. مي تواند کوچکترين رخنه اي که در جهان اسلام رخ دهد جبران کند. اگر بريتانيا خواستار اصلاحات است و مايل است که به هر وسيله ي ممکن قدمهايي در راه بهبودي مردم بردارد، خوب است توجهي به ايرلند نماييد، آنان از ديگران به شمار نزديکتر هستند و رشته ي يگانگي مابين شما و ايرلندي ها فراهم است. توافقي مابين شما و مصر و سودان و ساير کشورهاي خاورميانه نيست!
لرد ساليسبوري سخت در شگفت شد و نتوانست پاسخ سيد جمال الدين اسدآبادي را بدهد؛ چه، انتظار داشت که پس از پيشنهاد سلطنت به سيد، سيد جمال الدين اسدآبادي در برابر او به سجده افتد، زيرا سلطنتي بدون زحمت و مقام پادشاهي اي بدون دردسر به دست خواهد آورد!
آنگاه لرد ساليسبوري در جواب سيد جمال الدين اسدآبادي گفت: ببينم چه مي شود و با او خداحافظي کرد!
سيد جمال الدين اسدآبادي از آنجا بيرون آمد. با آنکه ساليسبوري بزرگترين سياستمدار اروپا بود، از روش سياسي سيد جمال الدين اسدآبادي سخت بيزار شده بود!
بسياري از روزنامه هاي انگلستان، خصوصاً آنهايي که طرفدار ايرلند بودند، با آزاديخواهان انگليسي، به نظريات سيد جمال الدين اسدآبادي توجه دقيقي نمودند. هنگامي سيد جمال الدين اسدآبادي از انگلستان بيرون رفت که محفلهاي سياسي آنجا سخت در فشار بودند، و در انديشه ي خاموش کردن فتنه ي محمد احمد مهدي سوداني شدند تا آتش انقلاب به ساير کشورهاي اسلامي سرايت نکند.
سيد جمال الدين اسدآبادي ناچار به فرانسه بازگشت و روزنامه ي العروة الوثقي را منتشر نمود. سياست بيگانگان انتشار روزنامه ي مزبور را به تأخير مي انداخت. کارکنان روزنامه سخت در فشار شدند، درها را به روي انتشار آن بستند، مجازاتي هم براي مديران و خوانندگان قايل شدند تا آنکه سيد جمال الدين مجبور شد روزنامه را تعطيل کند و با تهيه ي گفتارها و مقالاتي در روزنامه هاي فرانسه و انگلستان، هدف بزرگ سياسي خود را دنبال کرد.

تاريخ انتشار العروة الوثقي

نخستين شماره ي روزنامه ي العروة الوثقي در 15 جمادي الاول هزار و سيصد و يک و آخرين شماره ي آن در پنجشنبه 26 ذي الحجه سال 1301 ه‍.ق. در پاريس منتشر شد. هجده شماره نشر يافت و تأثير بسياري در اذهان مسلمانان نمود، بذرها پاشيد و مسلمانان هوشمند و جوانان دانشمند اسلامي فريفته ي نوشته هاي روزنامه ي العروة الوثقي شدند و به سبک نوشته هاي روزنامه ي مزبور، شاگردان و ياران سيد جمال الدين اسدآبادي گفتارهايي درباره ي تجديد عظمت اسلامي در روزنامه ها و مجلات عربي و فارسي و هندي و ترکي نوشتند. به مرور زمان، آن بذرها نهالهايي شد و جهان اسلامي را روان تازه اي دميد که در کشورهاي اسلامي کم و بيش نمودار شد.

چاپ روزنامه ي العروة الوثقي

بعدها به همت شاگردان افکار سيد، روزنامه ي العروة الوثقي به شکل کتاب در بيروت و مصر به چاپ رسيد و آناني که در تاريخ و تحولات صد ساله ي اخير جهان اسلامي مطالعاتي دارند از داشتن آن بي نياز نيستند.
العروة الوثقي با چند مقدمه در شرح احوال سيد، شيخ محمد عبده، و ميرزا باقر بواناتي (1) به همان ترتيب مندرجات روزنامه ي مزبور به صورت کتاب در سال 1328 در بيروت چاپ شد و چاپهاي بعدي آن به صورت کتاب در دو بخش است: مقالات و اخبار. پس از چاپ اول روزنامه در پاريس، ارزش چاپ بيروت بيشتر از چاپهاي ديگر است. در اين چاپ معلوم است که مقاله و خبر، در کدام شماره و در کدام شماره و در کدام تاريخ منتشر شده است.

پي‌نوشت‌ها:

1. شرح احوال شادروان ميرزاباقر بواناتي به قلم ادوارد براون انگليسي و فرزند آن مرحوم است.

منبع مقاله :
مدرسي چهاردهي، مرتضي؛ (1381)، سيد جمال الدين و انديشه هاي او، تهران: مؤسسه ي انتشارات اميرکبير، چاپ هشتم