آمد و شد با جهان گرد غير مسلمان (3)
نگه داشت آيين ها و قانون ها در آمد و شد
افزون بر آن دو مرزي که براي هم زيستي و آمد و شد با کافران معين شد، در متون ديني، آداب و آيين هاي ديگري نيز بيان شده است مانند: ابتدا نکردن به سلام بر کافر و يا پرهيز از تماس بدني با کافر. البته اين محدوديت ها بيشتر ناظر به لزوم حفظ استقلال و عزّت مسلمانان در برابر کافر است و تأکيدي براي پيش گيري از خطر احتمالي نفوذ و سلطه کافران بر مسلمانان؛ چرا که نگه داشت اين آيين ها و قانون ها، مسلمانان را از پيامدهاي ناشايست آمدو شد با کافران نگه مي دارد.سلام بر غير مسلمان
در روايات، درباره ي سلام بر غير مسلمانان و يا اين که اگر آنان سلام کردند، چگونه بايد جواب داد، مسائلي وجود دارد و فقها بر اساس روايات، آرايي ارائه کرده اند.امام صادق (عليه السّلام) از علي (عليه السّلام) نقل مي کند که فرمود:
لاتبدؤوا أهل الکتاب بالتسليم، و إذا سلّموا عليکم فقولوا: و عليکم؛ (1)
در سلام بر اهل کتاب پيشي نگير و هرگاه آنان سلام کردند بگوييد: « و عليکم ».
رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
لاتبدؤوا اليهود و لا النّصاري بالسلام؛ (2)
در سلام بر يهود و نصاري پيشي نگيريد.
عبدالرحمن بن حجاج مي گويد: به امام کاظم (عليه السّلام) عرض کردم:
أرايت إن احتجت إلي الطبيب وهو نصراني [ ان ] أسلّم عليه و أدعو له؟
قال: نعم، إنّه لاينفعه دعاؤک؛ (3)
آگاه کن مرا که اگر به طبيب نصراني نيازم افتاد بر او سلام گويم و براي او دعا کنم؟
حضرت فرمود: بلي، زيرا دعاي تو براي او سودي ندارد.
فقيهان اهل سنّت، در اين باره بر چهار رأيند: بعضي رأي به حرام بودن داده اند و شماري به مکروه بودن، و شماري به مباح بودن و گروهي گفته اند: جايز نيست مگر در حال ضرورت و احتياج و يا علتي ديگر. (4)
در اين باره، ميان فقيهان شيعه دو رأي وجود دارد: رأي مشهور آن است که سلام کردن بر کافرانِ هم پيمان، مکروه است. اينان نهي در روايات را تنزيهي دانسته اند. (5) اما علامه حلّي رأي بر حرام بودن داده است. (6)
صاحب جواهر پس از نقل رأي شهيد بر حرام بودن، مي نويسد:
وهو کذلک لو کان بسند معتبر، و لم تکن شهرة علي إرادة الکراهة منه؛ (7)
رأي شهيد به اين که نهي مطلق، در روايات، بر حرام بودن دلالت دارد، صحيح است اگر سند آنها معتبر باشد و شهرتي نمي بود که بگويد منظور از نهي، تنزيه و کراهت است.
از اين سخن، دانسته مي شود که ايشان رأي به کراهت دارد ونظر مشهور را بر مي گزيند.
و اگر مسلمان در يکي از امورش به کافران اهل کتاب احتياج پيدا کند، صاحب جواهر به جوازِ سلام بر کافر رأي مي دهد:
لو اضطرّ المسلم إليه لکونه طبيباً يحتاج إليه و نحو ذلک، لم يکره له السلام عليه، و لا الدعاء له؛ (8)
اگر مسلمان به مراجعه پزشک نصراني يا شخصي مانند او، ناچار گردد سلام بر او و دعا بر او، مکروه نيست.
ايشان دليل رأي خود را روايت عبدالرحمن دانسته؛ يعني همان روايت سوم که در آغاز بحث ياد شد.
از مجموع آرا به دست مي آيد که براي سلام مسلمان بر کافر بازداري قطعي وجود ندارد؛ چرا که مشهور فقيهان شيعه و بيشتر فقيهان سنّي، باز داري ( نهي ) در اين روايات را بازداري تنزيهي دانسته اند نه بازداري تحريمي. بنابراين، اگر سلام مسلمان بر کافر، به آن اصل کلي، يعني « اصل عزّت و سيادت » خللي نرساند، منعي از دين براي آن نخواهد بود بلکه مصداقي روشن از معاشرت نيکو با غير مسلمانان خواهد بود که در آيات و روايات به آن سفارش شده است.
اما درباره ي جواب دادن به سلامِ کافران نيز دستوراتي در روايات آمده است:
امام صادق (عليه السّلام) فرمود:
اذا سلّم عليک اليهودي و النصراني والمشرک فقل: عليک؛ (9)
هرگاه يهودي يا نصراني يا مشرک بر تو سلام کند، در جوابش بگو: « عليک ».
- امام باقر (عليه السّلام)فرمود:
عايشه همسر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در حضور رسول اکرم نشسته بود. مردي يهودي وارد شد و هنگام ورود به جاي « سلام عليکم » گفت: « السام عليکم »، يعني مرگ بر شما.
پيامبر در جواب او فرمود: « عليکم ».
طولي نکشيد که يکي از يهوديان وارد شد، او هم همان گونه سلام کرد.
عايشه سخت خشمگين شد، ولي پيامبر او را دعوت به سکوت کرد.
سپس پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
فإذا سلّم عليکم مسلمُ فقولوا: سلام عليکم: و إذا سلّم عليکم کافر فقولوا: عليک:
هرگاه مسلمان بر شما سلام کند بگوييد: « سلام عليکم » و هرگاه کافر بر شما سلام کند بگوييد: « عليک. » (10)
فقيهان بر اساس اين روايات فتوا داده و گفته اند هرگاه کافر بر مسلمان سلام کند، در جواب گفته مي شود: « وعليکم » يا « وعليک ». (11)
علامه حلي بر اين رأي است که مي توان به غير سلام جواب داد، مانند اين که بگويد: « هداک الله » يا « أنعم الله صباحک ». (12)
در اين جا اين نکته درخور توجّه است که آن چه فقيهان درباره ي محدوديت سلام و جواب سلام غير مسلمانان بيان کرده اند، با توجّه به رواياتي است که در آنها نوعي کينه توزي و عناد نسبت به مسلمانان ديده مي شود و پاسخ امام (عليه السّلام) ناظر به چنان فضايي است. ولي در روزگاري که فضاي معاشرت با کافران از سياست ورزيِ کينه توزانه به دور باشد و زمينه اي براي تأثيرپذيري مسلمان از کافر نباشد، ارتباط گفتاري محدوديتي نخواهد داشت، بلکه در مقوله معاشرت و ارتباط هر چه ادب انساني بيشتر رعايت گردد، نفوذ و تأثير سخن بر روح و جان مخاطب افزون خواهد شد.
از آن چه تاکنون بيان شد اين نتيجه به دست مي آيد که در اسلام برقرار کردن پيوندهاي فردي و آمدو شد با غير مسلمانان، حتّي با نگه داشت آداب اخلاقي و اجتماعي آزاد است.
موضوعي که ممکن است اين نتيجه را مورد ترديد قرار دهد، نظريه اي است که بعضي از فقيهان آن را ابراز کرده اند. اينان بر آن شده اند که بدن انسان کافر، حتي آنان که اهل کتابند، نجس است و تماس با بدن او، اگر تَر باشد، نجس کننده است. پس، از آمد و شد و پيوند و تماسي که موجب نجس شدن تن يا لباس گردد، بايد خودداري شود.
در اين جا براي بهتر روشن شدن اين موضوع و نيز سنجش ميزان درستيِ اين ديدگاه، شايسته است درباره ي نجس و يا پاک بودن بدن کافران بررسي مختصر صورت گيرد، به ويژه آن که در اين بررسي رواياتي ياد مي شود که ابعاد گوناگون و گسترده هم زيستي مسلمانان با کافران را در گذشته نشان مي دهد.
پاک بودن ذاتي اهل کتاب
در اين بحث اصل سخن در آن است که آيا از متون ديني نجاستِ ذاتي کافرانِ اهل کتاب دانسته مي شود يا نجس بودن عرضيِ آنان. به عبارت ديگر، آيا اهل کتاب به خاطر کافر بودن، در پاره اي روايات نجس شمرده شده اند، يا به سبب آن که با چيزهاي نجس تماس دارند؟کساني که رأي به نجس بودن کافران دارند مي گويند: روايات بر « نجس بودنِ » کافران دلالت دارد و کساني که ايشان را پاک مي دانند مي گويند: اين روايات ناظر به « نجس شدن » آنان است؛ يعني چون در خوراک، پوشاک و نوشيدني ها، به طور معمول، با چيزهايي سروکار دارند که از نظر اسلام نجس شمرده مي شوند، مانند: گوشت خوک، شراب و ساير مشروب هاي الکلي، پوست حيوان هاي ذبح نشده و...، تماس با اين چيزهاي خارجي سبب مي شود بدن اينان نجس شود. پس هرگاه بدن آنان به سبب تماس، با اين چيزها آلوده نشود و يا پس از آلودگي شست و شو گردد، مانند بدن شخص مسلمان پاک خواهد بود.
اين دو نظريه در گفتار فقيهان شيعه ديده مي شود. البته مشهور، بلکه تماميِ ايشان، درباره ي نجس بودنِ مشرکان، هماهنگ مي انديشند، ولي درباره ي نجس بودنِ کافران اهل کتاب، اختلاف رأي وجود دارد. شماري از فقيهان پيشين و نيز بعضي از فقيهان پسين کافران اهل کتاب را پاک مي دانند، مانند: شيخ مفيد، شيخ طوسي، عاملي صاحب کتاب مدارک الاحکام، محقق سبزواري، مقدس اردبيلي، آخوند خراساني، مرحوم سيد حکيم و عده اي ديگر. (13)
بسياري از فقيهان معاصر نيز پاک دانسته اند مانند: محمد رضا آل يس، سيد صدرالدين صدر، (14) سيد محسن امين، شهيد صدر (15) و آيت الله خوئي. (16)
و از فقيهان حاضر مانند: فاضل لنکراني (17)، شيخ جواد تبريزي، (18) مقام معظم رهبري (19)، نوري همداني (20)، عبدالکريم اردبيلي (21)، سيد علي سيستاني (22) و مکارم شيرازي (23) و شماري ديگر، به طهارت کفار اهل کتاب فتوا داده اند. اگر چه برخي از اينان احتياط را نيز ياد کرده اند.
صاحبان نظريه « پاک بودن اهل کتاب » به روايات زير استدلال کرده اند:
1. عيص بن قاسم مي گويد: از حضرت صادق (عليه السّلام) درباره ي هم غذا شدن با يهودي، نصراني و مجوسي پرسيدم فرمود:
اگر از غذاي شما باشد و وضو هم بگيرد [دست خود را بشويد] اشکال ندارد. (24)
مراد از وضو گرفتن در اين روايت، همان شستن دست و صورت است، تا اگر نجسي خارجي دارد، برطرف شود.
2. زکريا بن ابراهيم مي گويد: من نصراني بودم. مسلمان شدم، آن گاه به حضرت صادق عرض کردم: خانواده من بر دين نصراني هستند، آيا با آنان در يک اتاق باشم و از ظرف هاي آنان غذا بخورم؟
فرمود: آيا آنان گوشت خوک مي خورند؟
گفتم نه.
فرمود: اشکال ندارد. (25)
3. ابراهيم بن ابي محمود مي گويد: از امام رضا (عليه السّلام) پرسيدم کنيز مسيحي که خدمت کار شماست و شما هم مي دانيد که مسيحي است، نه وضو مي گيرد [ شست و شو نمي کند ] و نه از جنابتش غسل مي کند، حضرت فرمود:
اشکالي ندارد وي دست هاي خود را مي شويد. (26)
4. عبدالله بن سنان مي گويد: پدرم با حضور من از امام صادق (عليه السّلام) پرسيد: ذمّي لباس من را به عاريت مي گيرد و مي دانم که او شراب مي نوشد و گوشت خوک مي خورد و سپس آن را به من باز مي گرداند. اگر بخواهم در آن لباس نماز بخوانم بايد شست و شو دهم؟
حضرت فرمود:
در آن لباس نماز بگزار و لازم نيست بشويي، زيرا لباس تو وقتي به او عاريه دادي پاک بود. و اکنون يقين نداري که او لباس تو را نجس کرده باشد، پس اشکال ندارد. تا مادامي که يقين به نجس شدن آن لباس نداري مي تواني در آن نماز بخواني. (27)
از اين روايات به دست مي آيد که مسئله ي پاک بودن کافران اهل کتاب، امر مسلّمي تلقّي مي شده است و راويان از آلودگي هاي عرضي کافران پرسش مي کردند؛ زيرا آنان به طور معمول گوشت خوک و شراب مصرف مي کردند.
صاحبان نظريه ي « نجس بودن کفار اهل کتاب » بر آيه ي زير و نيز رواياتي استدلال کرده اند.
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسُ )؛ (28)
اي کساني که ايمان آورده ايد! مشرکان نجس اند.
استدلال بر اين آيه در صورتي تمام است که ثابت شود واژه ي « نجس » در قرآن به معناي نجسي است که در اصطلاح فقهي به کار مي رود. براي ما ثابت نيست که واژه نجس در زمان نزول، همين معناي فقهي اکنون را داشته است. شايد، نجس در آن روزگار به معناي لغوي خود، يعني پليد و کثيف، بوده باشد؛ از اين روي، شماري از فقيهاني که قائل به نجاست کافرانند، به اين آيه استدلال نکرده اند.
مرحوم علامه طباطبايي مي نويسد:
وقتي خداوند ممنوع بودن ورود مشرکان را به مسجدالحرام، تعليل مي کند به اين که آنان نجس اند، دانسته مي شود که براي مشرکان گونه اي پليدي و براي مسجد گونه اي پاکي و پاکيزگي اعتبار کرده است.
و به هر حال، آن گونه پليدي، هر چه باشد، چيزي غير از نجس بودن فقهي است که با خيسي سرايت کننده نبايد به ايشان نزديک شد. (29)
اما رواياتي که به آنها بر نجس بودن کافران استدلال شده است، چند دسته اند. در بعضي از آنها از نيم خورده ي کافران باز داشته شده است؛ (30) پاره اي ديگر مسلمانان را از هم غذا شدن با کافران در يک ظرف باز مي دارند (31)؛ پاره اي ديگر از شست و شوي بدن در گنداب حمام هايي که انسان ها از هر کيش و مذهب خود با آن شسته اند، باز مي دارند. (32) دسته اي ديگر، از خوردن و آشاميدن در ظرف هاي کافران منع مي کند (33) و نيز پاره اي ديگر رواياتي است که در آنها، امام (عليه السّلام) مي گويد: وقتي با غير مسلمان دست مي دهي، دستت را بشوي. (34)
اشکال
1. درنگ و بررسي نشان مي دهد که معيار و ملاکِ باز دارندگي در اين روايات، وجود نجاست هاي عرضي و خارجي است که کافران از آنها دوري نمي کنند.2. بازدارندگي در اين روايات، با شواهدي که يافت مي شود، بر کراهت و تنزيه حمل گردد.
آيت الله خوئي، پس از بررسي اين دو دسته از روايات، آن رواياتي که بر پاک بودن اهل کتاب دلالت دارند، از جهت سند تمام و از جهت مضمون و دلالت نيز صريح شمرده و مي نويسد:
مقتضي الجمع العرفي بين الطائفتين حمل أخبار النجاسة علي الکراهة؛ لأنّ الطائفة الثانية صريحة، أو کالصريحة في طهارتهم والطائفة الأولي ظاهرة في نجاسة أهل الکتاب؛ (35)
جمع عرفي ميان اين دو دسته از روايات اقتضا مي کند که نهي در رواياتِ نجس بودن کافران بر کراهت حمل شود؛ زيرا مضمون رواياتي که از آنها پاک بودن کافران اهل کتاب دانسته مي شود، به صراحت بر پاک بودن آنان دلالت مي کند، ولي دسته ي ديگر از روايات، صراحت در نجس بودن کافران ندارد، بلکه ظهور بر اين مطلب دارد.
شيخ محمد جواد مغنيه از اين روايات، نيکو پاسخ مي دهد:
در برابر اخباري که بر نجس بودن کافران استدلال شده، اخبار ديگري بر پاک بودن آنان دلالت دارند که از نظر دلالت، روشن تر و از نظر شمار، بيشتر و از جهت سند نيز کمتر از آنها نيستند.
پس اگر رواياتِ نجس بودن کافران را برگزينيم و رواياتِ پاک بودن را واگذاريم، ضعيف را بر اقوي و کمتر را بر بيشتر مقدم کرده ايم.
و اگر هم تساوي و برابريِ اين دو دسته روايات را با يک ديگر بپذيريم در اين صورت يا باور به سقوط دو مخالف باهم داريم که بايد به اصل پاکي انسان رجوع شود، و يا به تخيير در انتخاب باور داريم، پس روايات پاک بودن کافران را بر مي گزينيم. (36)
با توجّه به بررسي اجمالي که گذشت، دست کم اين دانسته مي شود که نظريّه ي « نجس بودن اهل کتاب » مورد اتفاق فقها نبوده و نيست و چنان که ديديم دليل ها و مدرک هاي اين نظريه، کاملاً قابل بحث و مناقشه است. افزون آن که اگر در اين زمينه به بحث و بررسي اي گسترده و پر حوصله پرداخته شود، نه تنها پاک بودن کافران اهل کتاب که پاک بودن ذاتي انسان با هر کيش و مذهبي به دست مي آيد. (37)
دعوت و ميهماني
بنابراين، مسائلي که به طور معمول در معاشرت با غير مسلمان اجتناب ناپذيراست، مانند دست دادن و يا هم غذا شدن و با آنان بر سر يک ميز غذا نشستن، از جهت رعايت پاکي و نجسي براي مسلمان منعي وجود نخواهد داشت. مگر آن که عامل ديگري مسلمان را از اين کار باز دارد. مانند آن که غذا مال غير مسلمان باشد و از موادي تهيه شده باشد که در اسلام باز داشته شده است، مانند گوشت خوک.عيص بن قاسم مي گويد: از حضرت صادق (عليه السّلام) درباره ي هم غذا شدن با يهودي و نصراني پرسيدم؟
حضرت فرمود:
لا بأس اِذا کان من طعامک؛ (38)
اگر از غذاي شما باشد، اشکال ندارد.
منظور امام (عليه السّلام) آن است که اگر غذا از موادي تهيه نشده باشد که در اسلام از خوردن آن باز داشته شده است در اين صورت، مي توان با کافر هم غذا شود. مي تواند غير مسلمان را به صرف غذا و آشاميدني دعوت کند و يا دعوت او را بپذيرد به شرط آن که خوردني و يا آشامديني از نظر اسلام پاک و حلال باشد.
هديه دادن
هديه دادن به غير مسلمان و يا هديه گرفتن از ايشان منعي ندارد، به ويژه اگر اين کار سبب تلطيف و تصحيح موضع فکريِ او درباره ي اسلام و مسلمانان گردد و او را به فرهنگ و آموزه هاي اسلامي نزديک کند.پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي جذب غير مسلمانان از اين روش استفاده مي کرد در سال پنجم هجرت، حضرت به منظور دل جويي از مردم مکه، براي ابوسفيان مقداري خرماي رطب به عنوان هديه فرستاد و ابوسفيان نيز هديه اي براي حضرت فرستاد. (39)
صاحب جواهر، در کتاب زکات، رأي شماري از فقيهان را که گفته اند: سهم « المؤلفة قلوبهم »، در اين روزگار مورد ندارد و ويژه ي دوران حضور معصومان (عليهم السّلام) بوده است. ضعيف مي شمارد و بر آن است که در هر عصري مي توان براي دل جويي و جذب غير مسلمانان به سوي اسلام، از درآمد زکات استفاده کرد. سپس سخن استادش، مرحوم کاشف الغطاء را ياد مي کند که گفته است:
ولو حصل تأليفهم بلين الکلام، و حسن السيره اقتصر علي هذا الحال و لم يبذل المال؛ (40)
اگر با گفت و گو و تفاهم مؤدبانه و معاشرت و رفتار نيکو، غير مسلمانان دلجويي شوند و با مسلمانان هم آهنگ و هم دل گردند، به اين کار بسنده مي شود و از درآمد زکات براي چنين کاري استفاده نمي شود.
اما صاحب جواهر، براي انجام اين مهم، استفاده از درآمد زکات را نيز جايز مي داند.
به هر روي، رفتاري که معاشرت نيکو با جهان گردان غير مسلمان محسوب گردد، مشمول دلالت آيات، روايات و سيره ي معصومان (عليهم السّلام) خواهد بود و مورد سفارش و توصيه ي دين. مهم در اين معاشرت آن است که شخص مسلمان از اين فرصت مناسب و مهيّا، بتواند به سود مکتب و گسترش باورها و آموزه ه اي اسلام استفاده کند و با نگه داشت ادب در معاشرت با غير مسلمانان، بر حفظِ تفکر، هويت، شخصيت و فرهنگ اسلامي خود، دغدغه و دل مشغولي داشته باشد.
از مجموع اين بررسي، اين اصول کلي در روابط فردي با غير مسلمانان به دست آمد:
1. در اسلام، آمد و شد و هم زيستي با غير مسلماناني که رفتار و انديشه ي ستيز و خيانت نداشته باشند، باز داشته نشده است، بلکه مسلمانان به هم زيستي و پيوند مسالمت آميز با آنان خوانده شده اند.
2. رعايت اصول انساني و آداب و اخلاق نيک در معاشرت و آمد و شد با غير مسلمانان، مورد سفارش دين است و از هرگونه کنش و واکنشي که ناسازگار اصلِ عدالت در رفتار باشد، باز داشته شده است.
3. هم زيستي با غير مسلمان، نبايد به مرز همدلي و دوستيِ فرمانبردارانه در برابر او بينجامد.
4. اسلام، معاشرت و ارتباط دوستانه با آن دسته از کافران که خوي سرکشي و منش استکباري را بر کفر خود افزوده اند، روا نمي داند و از مسلمانان مي خواهد که هيچ گونه پيوندي با آنان نداشته باشند.
ولي آمد و شد دوستانه با غير مسلماناني که سر ستيز و خيانت ندارند، روا مي داند.
پينوشتها:
1. اصول کافي، ج2، ص 648، ح2.
2. صحيح مسلم، ج4، ص 1707، بيروت.
3. اصول کافي، ج2، ص 650، ح8.
4. علي الطريقي الاستعانة بغير المسلمين، ص 29- 30 به نقل از: شرح النووي علي صحيح المسلم، ج14، ص 144- 145، بيروت.
5. جواهر الکلام، ج21، ص 279.
6. تدکرة الفقهاء، علامه حلي، ج1، ص 446، مرتضوي.
7. جواهر الکلام، ج21، ص 279.
8. همان، ص 280.
9. اصول کافي، ج2، ص 649، ح4.
10. همان، ص 648، ح1.
11. جواهر الکلام، ج21، ص 279.
12. تذکرة الفقهاء، ج1، ص 407.
13. ابراهيم جناتي، طهارة الکتابي، ص 25.
14. محمد جواد مغنيه، فقه الامام جعفر الصادق، ج1، ص33.
15. شهيد صدر، الفتاوي الواضحه، ص319.
16. آيت الله خويي، التنقيح، ج2، ص 53. در پايان بحث، حکم به احتياط لزومي داده اند.
17. توضيح المسايل، مسأله 114.
18. همان.
19. اجوبة المسائل، ص97.
20. توضيح المسايل، ص 32.
21. همان، ص 21.
22. همان، ص 26.
23. همان، ص 23.
24. وسائل الشيعه، ج16، ص 473، ح1.
25. همان، ج3.
26. همان، ج2، ص 1020، ح11.
27. همان، ص 1095، ح1.
28. توبه (9) آيه 28.
29. تفسير الميزان، ج9، ص 229.
30. وسائل الشيعه، ج1، ص 158- 159.
31. همان، ج16، ص 471.
32. همان، ج1، ص 158.
33. همان، ص 165.
34. اصول کافي، ج2، ص 650، ح10 و 12.
35. التنقيح، ج2، ص 52- 53.
36. فقه الامام جعفر الصادق، ج1، ص 33.
37. مجله فقه، شماره 7 و 8، ص 11- 216.
38. وسائل الشيعه، ج16، ص 473، ح4.
39. وسائل الشيعه، ج16، ص 473، ح4.
40. جواهر الکلام، ج15، ص343.
جمعي از نويسندگان مجله فقه، (1388)، جهان گردي در فقه و تمدن اسلامي، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ سوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}