نويسنده: استيون آر. سايزر
مترجمان: حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد




 

 هفت آموزه ي اساسي صهيونيسم مسيحي (6)

معبد سليمان: تجديد بناء براي هتك حرمت

بسياري از صهيونيست هاي مسيحي امروزه قوياً معتقدند كه [ بناي ] معبد يهودي ديگر نه تنها در كتاب مقدس دستور داده شده است بلكه تجديد بناي آن قريب الوقوع است. از اين رو، آنان از كساني كه در جهت نيل به اين امر اقدام كرده اند، فعالانه حمايت مي كنند. ما پس از ملاحظه اهميت معبد در نزد صهيونيسم مسيحي، به بررسي شالوده ي عهديْني ادعاهاي آنان، همراه با هدف الاهياتي آن خواهيم پرداخت و پس از آن به بحث درباره ي مسائل عملي همراه با بازسازي آن مي پردازيم.

1. اهميت معبد سليمان در نزد صهيونيست هاي مسيحي

در نوزده قرن گذشته، يهوديان متديّن سه بار در روز دعا كرده اند كه « بار الها از تو طلب مي كنيم كه معبد سليمان در روزگار ما به سرعت تجديد بنا شود » (1).
رندال پرايس ادعا مي كند كه تورات « بر قوم يهود تكليف مي كند كه هر زمان ميسور است، هيكل را تجديد بنا كند ( خروج 25: 8) ». (2) اما، در اوت 1967، هنگامي كه خاخام قاضي ارتش شلوموگورِن (3) از نيروهاي دفاع اسرائيل (IDF) در شوفار (4) [ = شيپور كنيسه ] دميد و مراسم مذهبي درست چند روز پس از تصرف مسجدالصخره در نزديكي آن اجرا شد، هم مطبوعات سكولار اسرائيل و هم يهوديان راست كيش از وي انتقاد كردند. (5) حدود بيست سال بعد مجله ي تايم يافته هاي يك بررسي پذيرفته شده را در 1989 گزارش كرد كه نشان مي داد هيجده درصد اسرائيلي ها گمان مي كنند كه زمان بازسازي معبد سليمان فرا رسيده است. (6)
نظرسنجي مشابه گالوپ كه دقيقاً هفت سال بعد در 1996 براي ارزيابي نظرات درباره حاكميت اسرائيل بر كوه معبد به عمل آمد، نشان داد كه 58% اسرائيلي ها در آن موقع از [ سازمان يهودي ] مؤمنان كوه معبد و تجديد بناي معبد يهود حمايت مي كردند. بنابر اين فرض كه اسرائيلي هاي عرب با چنين طرحي مخالف بوده اند، نسبت اسرائيلي هاي يهودي موافق بايد بدين ترتيب به طرز قابل ملاحظه اي بيشتر باشد. در واقع، اين به طوري كه گفته شده است اين بزرگ ترين نمايش پشتيباني بود كه تاكنون سازماني در اسرائيل، در باب اين موضوع دريافت كرده است. جالب آن كه، بيشترين درصد حمايت را اسرائيلي هاي جوان به عمل آوردند.
(7)
صهيونيست هاي مسيحي معاصري كه درباره ي بازسازي معبد يهود قلم فرسايي كرده اند عبارتند از: توماس آيس و رندال پرايس، (8) گرانت جفري،(9) هال ليندزي، (10) تيم لائه (11) و دِيْو هانت. (12) مجموع فروش كتاب هاي منتشر شده ي آنان بالغ بر صد ميليون است و به بيش از پنجاه زبان قابل دسترسي هستند. بنابراين ديدگاه هاي آنان حاشيه اي يا نشناخته نيست و در واقع، گريس هالسِل بر اين گمان است كه ده درصد آمريكايي ها از اين جنبش حمايت مي كنند. (13) ساير رهبران صهيونيست مسيحي، از جمله جيمز دلوچ(14)، تري رايزنهوور (15) و دوگ كريگر در تأمين حمايت مهم مالي و سياسي آمريكا از سازمان هاي يهودي افراطي مانند گوش ايمونيم و مؤمنان كوه معبد تأثيرگذار بوده است. (16)
هال ليندزي مدعي است كه كوه معبد، « پرمنازعه ترين 35 اَكر[ = 141750 متر مربع ] از سيّاره زمين » (17) است و تنها « كليد بسيار مهم پيشگويي هايي است كه باز تحقق مي يابد ». وي مي گويد، « مي دانم كه اين ابلهانه به نظر مي رسد اما معتقدم كه سرنوشت جهان را عداوت ديرينه بر سر 35 اَكر از زمين رقم خواهد زد » (18). ليندزي تأكيد مي كند كه:
خواه مانع باشد خواه نباشد، يقيني است كه معبد سليمان بازسازي خواهد شد. پيشگويي مقتضي تحقق آن است... و علاوه بر آن، قوم يهود بار ديگر كه سرزمين فلسطيني تولد مي يابد و اورشليم باستاني بار ديگر پس از 2600 سال تحت كنترل كامل يهوديان در مي آيد، و سخن از بناي مجدد معبد بزرگ مي رود، كه در نزد ما مهم ترين نشانه ي بازگشت نزديك عيسي مسيح است... آن، مانند قطعه ي كليدي پازل از جورچين تلقي مي شود... از نظر همه ي مؤمنان به عيسي مسيح، آن هنگام آكنده از تب و تاب هيجان انگيز است. (19)
او ياد آور مي شود كه 25 سال پيش، « عجيب و غريب- و حتي دوردست- به نظر مي رسيد. امروزه، هيچ كسي به اين نظر نمي خندد ». (20)
يهوديان حامي عيسي نيز از آن پشتيباني مي كنند و آماده ي بناي مجدد: طرح قريب الوقوع براي تجديد بناي معبد آخرالزمان (21)، اثر توماس آيس و رندال پرايس را به فروش مي رسانند، دو شخصيتي كه جانبدار ساخت مجدد معبد يهود در كنار مسجدالصخره هستند، چنانچه تجديد بناي معبد در مكان آن امكان نداشته باشد. (22) يهوديان حامي عيسي بر اين گمان اند كه « چيزي در اسرائيل در شرف وقوع است‌! سال هاي متمادي راجع به اين امر نظرپردازي صورت گرفته است كه آيا معبد دوم، (23) كه در 70 ميلادي از بين رفت، بار ديگر بازسازي خواهد شد- هر چند كه كتاب مقدس آن را پيش بيني كرده است. تاكنون مي توان قرائن شگفت انگيز آن را مشاهده كرد. حركت پيش از اين آغاز شده است... اسرائيل آماده ي ساخت مجدد آن است » (24).
جان والوورد، رئيس حوزه ي علوم ديني دالاس، كه پيش گفتار اثر مزبور را نوشته است، ادعا مي كند كه اين اثر، « شاهكاري است كه... شواهدي اثبات كننده ... و شالوده اي محكم را براي ايمان و آنچه واقعاً مي توان در خصوص تجديد بناي معبد انتظار داشت... ارائه مي دهد... خواندن آن مؤكداً توصيه مي شود » (25). صهيونيست هاي مسيحي و يهودي در اين عقيده مشتركند كه مسجدالصخره مسلمانان بايد از بين برود؛ سومين معبد يهود بنا خواهد شد؛ كاهنان تقديس مي شوند؛ و قرباني ها بار ديگر براي تحقق پيشگويي كتاب مقدس و تسريع آمدن عيسي مسيح برقرار مي شود. (26)

2. خاستگاه هاي حمايت مسيحيت از جنبش معبد

ضرورت دارا بودن يك معبد تجديد بنا شده براي هتك حرمت، استنباطي منطقي است اگر قرائت ظاهرگرا آينده نگر از قطعاتي مانند باب 9 از دانيال و باب 24 از انجيل متّي پذيرفته شود. اما چنين تصوري را به ندرت مي توان در آثار مكتوب پيش از قرن بيستم يافت. (27) در واقع، اين امرمغاير با موضع اتخاذ شده ي كليساي اوليه بود، كه هيكل براي آن حائز هيچ اهميتي نبود. (28)
هنگامي كه كليساي مزار مقدس (29) در نقطه ي مقابل مكان مخروبه ي معبد آن زمان ساخته شد، به طرزي سنجيده نظير نماي معبد هيروديس (30) طراحي شده بود. (31) در زندگي كنستانتين اثر ائوسبيوس (32)، وي نمادپردازي طرح كليسا را توضيح مي دهد: « اورشليم جديد، كه مشرف به اورشليم بلند آوازه روزگار كهن بود، به عنوان يادبود واقعي نجات بنا نهاده شد » (33) و حاكي از آن بوده كليساي بازيليك جديد (34) به طرز رمزي و نيز واقعي جايگزين معبد سليمن شده است. (35) توماس آيس و رندال پرايس مدعي اند كه « مسيحيان با ساختن كليساي مزبور در نقطه ي مقابل و دقيقاً مشرف به عبد، و در واقع در زمين بلندتر رو به معبد، به طرزي شگرف بر ادعاي مسيح در انجيل يوحنا 2: 19 مبني بر اين كه او هيكل را نابود مي كند، تأكيد مي ورزند » (36).
در طي دوره ي بيزانسي، كليساهاي ديگري در اورشليم ساخته و افزوده شد اما منطقه ي معبد عمداً متروك باقي گذاشته شد. گزارش هاي زائران حاكي از آن است كه حيوانات وحشي در ميان ويرانه هاي آن پرسه مي زدند. در قرن هفتم فرمانروايي امپراتور هراكليوس (37)، منطقه ي معبد به محل ريختن زباله تبديل شده بود، و بدين علت حدوداً از اين زمان بود كه دروازه مدفوع (38) ناميده شد. به عنوان مثال، مُثيرالغرام (39) از قول مسلمانان بيت المقدس گزارش مي دهد كه مسيحيان محلي با تبديل به اين مكان به تل بزرگ مدفوع حيوانات به آزار يهوديان مي پرداختند. (40) اين عقيده كه معبد يهوديان هرگز تجديد بنا نمي شود، تا ظهور پيشاهزاره گرايي در اوايل قرن نوزدهم بدون معارض باقي ماند. پس از آن، اعتقاد به تجديد بناي قريب الوقوع معبد يهوديان به تدريج قبول عام يافت.
اينك كوه معبد در رابطه با ادعاي يهوديان مبني بر حاكميت انحصاري بر شهر كهن بيت المقدس، در كانون مناقشه قرار دارد. (41)
اسكوفيلد احتمالاً نخستين و متنفذترين نويسنده اي بود كه انديشه ي ضرورت تجديد بناي معبد يهوديان را رواج داد. اسكوفيلد در يادداشت هاي خود بر كتاب مقدس مي گويد كه اراده ي خدا بر اين تعلّق گرفت كه با بازگشت قوم اسرائيل به فلسطين، دو معبد ديگر را بنيان نهد و كهانت (42) و رسم تقديم قرباني (43) را از نو برقرار كند: « به يك معنا همه ي معبدها ( يعني معبد سليمان، معبد عُزير، معبد هيروديس ) كه يهوديان بي ايمان، تحت پيمان با دجال (44) از آن ها استفاده خواهند كرد (45) و معبد سلطنت آينده (46) كه حزقيال (47) بيان كرده، خانه ي واحد تلقي مي شوند- " خانه ي خداوند" »(48). اما اسكوفيلد احتمالاً از اين انديشه هراسان بود كه مسيحيان هر آينه بخواهند از ساخت معبد يهودي ديگر پشتيباني كنند زيرا به نظروي، اين امر با عبادت شيطان (49) گره خورده است.

3. مبناي عهديني (50) تجديد بناي معبد يهود

اندكي پس از تصرف كوه عبد در 1967، جان والوورد در اندك زماني به نظريه پردازي درباره ي زمان تجديد بناي هيكل پرداخت. وي درمقاله اي كه حوزه ي علو ديني دالاس آن را در [ فصل نامه ] كتاب خانه آيات مقدس (51) منتشر كرد، خلاصه ي موضوع تدبيرگرايان را كه برگرفته از نويسندگان كتاب مقدس است، ذكر مي كند « تا مقصود سخنان آنان را روشن سازد »:
يهوديان راست كيش سال هاي متمادي به طور روزمره براي تجديد بناي هيكل دعا كرده اند. در اين انتظار، آنان از حمايت پيشاهزاره گرايان برخوردار بوده اند كه براي بيان مقصود سخنان خود راجع به معبد آينده در اورشليم به پيشگويي هاي كتاب مقدس استناد مي كنند. جهان، به عنوان يك كل، و نيز اكثريت كليسا تمايل داشته اند كه از اين انتظار چشم پوشي كنند چرا كه آن را برداشتي بيش از حد ظاهري از پيشگويي ها مي دانند. (52)
اين عقيده كه هيكل بايد تجديد بنا شود، مبتني بر اين فرض است كه پيشگويي هاي خاصي از عهد عتيق راجع به هيكل هنوز تحقق نيافته است مبتني بر پاراه اي بيانات عهد جديد است كه، چنانچه بر اساس تفسير ظاهري آينده گرا قرائت شوند، تلويحاً بر وجود معبد يهوديان دقيقاً پيش از بازگشت مسيح دلالت دارند.

3. 1. پيشگويي هاي تحقق نيافته عهد عتيق

يكي از مكررترين فرازهاي نقل شده ي عهد عتيق درباره ي هيكل، دانيال 9: 24- 27 است. طبق آيه 26 خانه خدا خراب مي شود و درعين حال طبق آيه 27 اهداي قرباني ها تنها هنگامي پايان مي يابد كه « امر پليدي كه مايه ي ويراني است » حرمت معبد را هتك مي كند. ليندزي بر اساس گاهشماري ظاهري، (53) كه در آن، گذاشتن فاصله اي تقريباً دو هزار ساله بين دو آيه ضروري است، با اطمينان اظهار مي دارد:
اين پيشگويي، از قرباني ها و هدايايي سخن مي گويد كه مقتضي آن است كه يهوديان براي بار سو معبد را در مكان اصلي آن تجديد بنا كنند. در اين نقطه، يهوديت و اسلام درگير يك رشته جنگ اجتناب ناپذير بر سر اين مكان خواهند شد، چنگي كه آغازگر آرماگدون خواهد بود... هر حركتي به سوي آن جهت، كليد تعيين زمان وقوع آن در جدول زماني پيشگويانه ي خداست. (54)
ديويد بريكنر همين استنباط را دارد. وي بر اساس قرائتي آينده گرا نتيجه مي گيرد كه هيكل بايد تجديد بنا شود، زيرا « دانيال به ما مي گويد كه اين حاكم به اهداي قرباني ها پايان مي دهد و نوعي پليدي ( يعني چيز قبيح مشمئزكننده اي (55) كه از منظر عبادت يهودي مطرود بود ) را درست در درون هيكل در اورشليم بر پا مي كند » (56). همان گونه كه پيش از اين نشان داده شده است، درمتن باب 9 از دانيال چيزي وجود ندارد كه مستلزم قرائت آينده گرا باشد و بيانگر فاصله اي ميان هفته ي شصت و نهم و هفتادم باشد، يا تجديد بناي معبد يهوديان را پيش بيني كند. قطعه ي مهم ديگر عهد عتيق كه براي اثبات تجديد بناي معبد به كار مي رود، باب 43 از حزقيال است. مويشه روزِن معتقد است، « حزقيال با رؤيت معبد آينده، اين سخن را دريافت كرد... به طريقي و به گونه اي، معبد تجديد بنا خواهد شد، به رغم اين واقعيت كه دو عبادتگاه اعراب (57) اينك در تنها مكاني قرار دارد كه ممكن است اين معبد قرار داشته باشد » (58). چنين برداشتي تنها با تحميل پيش فرض هاي تدبيرگرايانه و تفسير آينده گرا بر متن امكان پذير است.
همين پندارهاي آينده نگرانه در تفسير بيانات راجع به نابودي قريب الوقوع معبد در عهد جديد به كار برده مي شود.

3. 2. پييشگويي هاي تحقق نيافته ي عهد جديد

مهم ترين قطعه ي عهد جديد كه براي تأييد عقيده به تجديد بناي معبد يهوديان به كار مي رود، متّي، باب 24 است. اگر چه تدبيرگرايان (59) مي پذيرند كه در دو آيه ي نخست باب مزبور عيسي درباره ي نابودي قريب الوقوع بيت المقدس هشدار مي دهد، (60) آنان مدعي اند كه عيسي در آيه 15 اين باب، هتك حرمت معبد آينده ديگر را كه باز هم ساخته مي شود، توصيف مي كند. اين برداشت تدبيرگرايانه از باب 24 انجيل متّي، مانند تفسير دانيال 9: 24- 27 مستلزم يك فاصله ي دو هزار ساله ميان اين آيات است. از اين رو، به عنوان مثال، جان والوورد اظهار مي دارد كه آن نمي تواند اشاره به سال هفتاد پس از ميلاد باشد زيرا به نظر مي رسد كه آن رويدادي را توصيف مي كند كه بلافاصله قبل از بازگشت مسيح رخ مي دهد. « مكروه مايه ي ويراني (61) اشاره به رويدادي دارد كه تا حدي نظير "رجاست زمينه ساز ويراني (62)" ذكر شده در آيه ي 31 از باب يازده دانيال است » (63). هال ليندزي ديدگاهي مشابه اما جزم انديشانه تر را اتخاذ مي كند:
البته ما مي دانيم كه مراسم معبد كه در آخرالزمان متوقف مي شود، بايد بار ديگر آغاز شود. سخنان خود عيسي در آيه 15 از باب 24 از انجيل متّي مستلزم آن است كه مكان مقدس جديدي بنا نهاده مي شود و رسم كامل قرباني بار ديگر برقرار مي شود. و از آن جا كه فقط معبد تقدس يافته (64) ممكن است آلوده شود، اين پيشگويي نشان مي دهد كه معبد مادي بايد نه تنها تجديد بنا شود، بلكه كهانت كارآمد نيز بايد بار ديگر به تدريج اعمال شود. (65)
در حالي كه ليندزي و والوورد معتقدند عيسي هتك حرمت آينده يك معبد يهودي تجديد بنا شده را پيش بيني كرده بود، مفسران غيرتدبيرگرا (66) اظهار مي دارند كه در ظرف مدت يك نسل از پيش بيني عيسي، [ فلاويوس ] يوسفوس (67)، [ محقق و مورخ تاريخ يهوديان اوليه ] نوشته بود كه چگونه زيلوت هاي يهودي به معبد هتك حرمت كردند و از آن به عنوان دژي در برابر روميان استفاده كردند. (68)

3. 3. تحقق در قرن نخست

ائوسبيوس، تاريخ نگار كليساي قرن چهارم، براي آن كه نشان دهد كه چگونه تلقي همگان اين بود كه اين پيش بيني ها در سال هفتاد پس از ميلاد تحقق يافته اند، از گزارش هاي شاهدان عيني يوسفوس سخن به ميان مي آورد. (69) يوسفوس كه جنگ هاي پهود (70) را به رشته تحرير در آورده است، پيشگويي دانيال را به هتك حرمت معبد و ويراني اورشليم در 66- 70 ميلادي ربط مي دهد. « دانيال همچنين درباره ي دولت روم به همين سان سخن مي گويد، و اين كه آنان سرزمين ما را قطعاً ويران مي كنند » (71).
يوسفوس به طور مشخص هتك حرمت معبد (72) را به اقدامات زيلوت هاي يهودي ربط مي دهد كه بين نوامبر سال 67 ميلادي و بهار سال 68 ميلادي از معبد به عنوان قلعه ي نظامي استفاده كردند و دشمنان يهود را در آن اعدام كردند و حتي وارد قدس الاقداس (73) شدند. (74) وي بيان مي كند كه چگونه آن « يهوديان در همان زمان كه دست هايشان به خون هم وطنانشان آلوده است، در ميان مكان هاي مقدس ديده شده اند » (75). وي كه معتقد است خدا دخالت مي كند و با قدرت آنان در پناه خود مي گيرد، گزارش مي دهد كه چگونه زيلوت ها از لشكر بيست هزار نفري اِدومي خواستند كه در دفاع از اورشليم در برابر تهاجم روميان به آنان كمك كنند. در عوض، آنان حداكثر استفاده را از شهر كردند و آن را غارت كردند، « ادومي ها هيچ كس را زنده باقي نگذاشتند... و در اين موقع بيرون معبد تماماً مالامال از خون بود؛ و در آن روز، همان گونه كه رخ داد، آنان شاهد هشت هزار و پانصد جسد مرده در آنجا بودند » (76). يوسفوس مرگ آنانوس (77) را آغاز نابودي اورشليم مي داند، (78) و اين امكان است كه مسيحيان مرگ او و انتصاب كاهن هاي برجسته و خائني مانند فانياس (79) را همان هتك حرمتي مي دانستند كه عيسي در باب 24 از انجيل متّي درباره ي آن هشدار داده بود. گفته مي شود كه بسياري از اورشليم گريختند و در كوه هاي پلا در آن سوي اردن، مكان امني براي خود يافتند. (80)
پس از آن، معبد بار ديگر توسط لشكر مهاجم رومي آلوده شد. يوسِفوس صحنه را اين گونه توصيف مي كند: « و در اين زمان، روميان،... پرچم هاي خود را به معبد آوردند و آن ها را نزديك دروازه شرقي برافراشتند؛ و در آنجا آنان قرباني ها را به آنان تقديم كردند، و در آنجا آنان با فرياد و هلهله ي شادي فراوان تيتوس را به عنوان امپراتور برگزيدند » (81). يوسفوس به عنوان شاهد عيني و تاريخ نگار قابل اعتماد قرن اول، با قطع و يقين ثابت مي كند كه چگونه در مواقع متعدد به معبد هتك حرمت شد، ابتدا توسط زيلوت هاي يهودي، آنگاه توسط ادومي هاي غارتگر (82) و سرانجام توسط تيتوس و لشكر روم. در واقع « مكروه » موجب ويراني شد، خواه به دست يهوديان خواه به دست مشركان، كه با نابودي اورشليم در سال هفتاد ميلادي همراه بود. كالوَن معتقد بود كه خدا « معبد خود را رها كرد،؛ زيرا آن براي برهه اي خاص بنياد نهاده شده بود و صرفاً يك سايه بود، تا اين كه يهوديان كل پيمان را به طور كامل نقض كردند كه در نتيجه براي معبد، قوم يهود و خود سرزمين مقدس هيچ حرمتي باقي نگذاشتند » (83).
تدبيرگرايان از اين شواهد تاريخي و ديدگاه هاي اصلاح طلبان چشم پوشي كرده، ترجيح مي دهند كه باب 24 از انجيل متّي و فرازهايي مانند آيات 1 تا 4 از باب دوم نامه دوم به تَسّالونيكيان را اموري قلمداد كنند كه در آينده تحقق خواهد يافت. مفسراني چون اف. اف. بروس (84) مي گويند كه پولس « به معنايي مجازي » به معبد اشاره مي كند، (85) يا كليسا را توصيف مي كند، ديدگاهي كه پدران كليساي اوليه نيز بدان معتقد بودند. (86) اگر چه عيسي به طور مكرر درباره ي نابودي هيكل هشدار داده بود و مخالفانش مي دانستند كه وي اين گونه هشدار داده است، وي هرگز وعده نداد كه آن هر آينه تجديد بنا خواهد شد. (87) در عبرانيان، نويسنده ي آن [ ، پولس خطاب به مسيحيان عبراني، ] اهداي قرباني در فاصله ميان مرگ مسيح و نابودي معبد را « مثال بارز » و « نسخه ي مبدل » حقايق آسماني و « يادآور گناهان » مي خواند كه، برخلاف كار پايان يافته ي مسيح، نمي تواند گناهان را بزدايد. (88)
پطرس همان واژگان را براي بيان شيوه ي سوق يافتن مسيحيان به خانه جديد خدا به كار مي برد، (89) كه در آن، عيسي « نخستين سنگ بناي گرانبها » است. (90) در واقع صرفاً يك آيه از عهد جديد نيست كه وعده مي دهد معبد يهوديان تجديد بنا مي شود يا « پرانتزي » دو هزار ساله ميان بيانات راجع به هتك حرمت آن و نابودي آن قرار دارد. صهيونيست هاي مسيحي همواره از اين مورد چشم پوشي مي كنند كه در عهد جديد به هيكل به عنوان « نشانه رمزي » مسيح و كليساي او، معناي جديدي بخشيده مي شود. (91) در عوض، آنان خواهان بازگشت به همان اعمال ديني هستند كه به واسطه ي كار گناه شويي (92) جاودانه پسر خدا زائد محسوب شد.

4. هدف الاهياتي تجديد بناي معبد يهوديان

تدبرگرايان درباره ي منطق دقيق تجديد بناي معبد اختلاف نظر دارند. بيشتر آنان معتقدند كه مقصود باز نمودن رويه ي تقديم قرباني لاوياني (93) است اما درباره ي نوع قرباني و هدف از تقديم آن، اختلاف نظر دارند. به عنوان مثال، والوورد بر اساس قرائت خود از دانيال 12: 11 مدعي است كه « اگر بخواهيم بر اساس كتب مقدس قضاوت كنيم، اين دقيقاً همان چيزي است كه آنان انجام خواهند داد همان طور كه اگر تقديم قرباني ها قبلاً مععمول نبود، توقف آن ها ناممكن بود » (94).
اسكوفيلد در كتاب مقدس مرجع خود ادعا كرده است كه قرباني ها ذكر شده در حزقيال 43: 19، به هر حال، صرفاً قرباني « يادبود » (95) خواهد بود. « بدون ترديد اين قرباني ها يادگاري خواهد بود كه به صليب باز مي گردد، همچنان كه تقديم پيشاپيش قرباني ها دردوره ي پيمان قديم به صليب آينده معطوف بود. در هيچ مورد، قرباني كردن حيوانات [ = گاوها و بزها ] قدرت زدودن گناه را ندارد ( عبرانيان 10: 4؛ روميان 3: 25) » (96). در واقع، آيه به صراحت قرباني كردن « گاو اخته جوان را قرباني گناه » مي خواند. اگرچه اسكوفيلد در باب اين مسئله، موضع بينابين را گرفته است، كتاب مقدس مرجع جديد اسكوفيلد گامي فراتر مي نهد و بنيان اسلوب تفسيري (97) تدبيرگرايي را سست مي كند:
بيان راجع به قرباني ها را نبايد به طور ظاهري، يعني گناه زدا بودن اين گونه قرباني ها لحاظ كرد بلكه، اگر بخواهيم با واژگاني كه يهوديان زمان حزقيال با آن آشنا بودند، سخن بگوييم، بايد قرباني ها را بيانگر عبادت يهوديان نجات يافته (98) در سرزمين خود و درمعبد هزاره (99) قلمداد كرد. (100)
اگر اين اشاره خاص به قرباني را نبايد به طور ظاهري لحاظ كرد، پس كل پيش فرض تدبيرگرايي در اثر تناقض دروني، اساساً دچار ضعف و نقص است. (101) به تبع قرائت ظاهري، ذبح كردن گاو اخته جوان نمي تواند مترادف با قرباني يادبود باشد كه فقط شامل غلّه و روغن بود. (102) مفهوم صريح رؤياي حزقيال درباره ي هيكل تجديد بنا شده، بازگشت موعود يهود از تبعيد بابِلي است، نه رخدادي فرجام شناسانه در زماني دوردست. تفسير آينده نگر نسبت به تبعيديان مشتاق بازگشت به اسرائيل بي معنا بوده است. علاوه بر اين، اگر حزقيال به يك عصر هزاره در آينده اشاره كرده بود، برطبق شريعت موسي (103) [ = تورات[، عيسي مسيح نمي تواند در چنين معبدي خدمت كند زيرا وي از قبيله لاوي (104) نيست. (105) و اگر هم او مي توانست، مطمئناً اهداي قرباني حيوانات براي عيسي بي مورد بود چرا كه عهد جديد مي گويد وي ريختن خون خود را جايگزين آن كرده بود. (106) چنين برداشتي تأكيد عهد جديد مبني بر كافي، نهايي و كامل بودن ايثار مسيح را تضعيف مي كند. (107)
اگر يهوديان متدّين واقعاً معبد خود را تجديد بنا كنند و اهداي قرباني ها را براي كفاره گناه (108) بار ديگر برقرار سازند، اين امر به راحتي اثبات مي كند كه آنان كار گناه شويي عيسي مسيح را رد كرده اند. از نظر مسيحيان حمايت از آنان در اين امر، ارتداد خوانده مي شود. (109) حتي مفسران متعددي « مكروه مايه ي ويراني » را با « خون خوك » در اشعيا 66: 33 و قرباني هاي معبد يهود كه پس از مرگ مسيح، ميان سال 33 ميلادي و 70 ميلادي تقديم مي شد، برابر مي دانند و ادعا مي كنند كه اين امور بودند كه موجب ويراني معبد يهود شد. (110) در واقع جورج پِمبر (111)، كه از تدبيرگرايان اوليه بود، ديدگاهي آينده گرا را اتخاذ مي كند و در عين حال به طرزي بحث انگيز آيه ي مزبور را شامل شروع مجدد تقديم قرباني در معبد تجديد بنا شده مي داند:
آنگاه، خداوند با اشاره به قرباني هايي كه مجدداً تقديم مي شود، مي افزايد: " كسي كه گاو نر را بكشد مانند كُشنده ي آدمي است؛ آن كس كه گوسفند را ذبح كند مانند كسي است كه گردن سگ را بشكند؛ كسي كه قرباني هديه كند، آن خون خوك است؛ آن كس كه به عنوان يادبود، بُخور بسوزاند مانند كسي است كه بت را تبرك كند. " با اين وصف، يهوديان در حالي كه به اهداي قرباني به يهوه ايمان دارند، همچنان از امور پليد خود خرسند خواهند بود. (112)
تدبيرگرايان مسيحايي (113) موضعي تماماً مخالف اين ديدگاه را اتخاذ كرده اند و تأكيد مي كنند كه آغاز مجدد اهداي قرباني هاي معبد جنبه اي اساسي و اصيل از عبادت آينده ي يهوديان است. به عنوان مثال، زهاواگلاسر (114)، از يهوديان حامي عيسي، اظهار مي دارد كه چگونه در طي بيش از نهصد سال گذشته آيين عبادي كنيسه خاطره ي هيكل را در قلب ها و دعاهاي يهوديان زنده نگه داشته است. از اين رو، وي تأكيد مي كند كه، « هنگامي که خدا رسم تقديم قرباني را وضع كرد، آن را براي همه زمان ها وضع كرد » :
نسبت رسم تقديم قرباني به دين وحياني در كتب مقدس يهود، همان نسبت آرد به نان است. اين رسم، امري تزييني يا ماده اي طعم دهنده نيست. آن همان جوهري است كه سازنده ي دين يهوديان است. ما براي ابد مي توانيم جايگزين هاي خود را طرح ريزي كنيم. اما آن ها نمي توانند شور و اشتياق شديد ما را آن گونه كه مال انديشي خود خدا ارضا مي كند، ارضا كنند. با آنكه برخي خاخام ها ممكن است روش
وحياني عبادت و لوازم آن را ناچيز جلوه دهند، آيا شخص يهودي مي تواند از سخن خدا چشم پوشي كند؟ آيا يهوديت « حقيقي » مي تواند بدون كهانت، قربانگاه، قرباني و مكاني بر روي زمين كه افراد با خدا ارتباط برقرار كنند، وجود داشته باشد؟ (115)
گلاسر در بيان موضع تدبيرگرايان كلاسيك مي گويد آنان معتقد بودند هيكل تجديد بنا خواهد شد زيرا يهوديان قطع نظر از كليسا، رابطه ي پيماني جداگانه اي با خدا دارند. از اين رو، وي ظاهراً كهانت اعظم عيسي را به هيچ معنا جايگزين يا سابق بر رسم قرباني يهوديان نمي داند، بلكه آن را در طول هزاره مستمر مي داند.

5. ارزيابي معبد سليمان

تا كنون روشن شده است كه پشتيباني مسيحيان از تجديد بناي معبد يهود مانند ادعا نسبت به سرزمين اسرائيل و اورشليم عمدتاً از تفسير ظاهري و آينده گرا نشأت مي گيرد. بر اساس پاره اي يپشگويي هاي ظاهراً تحقق نيافته ي عهد عتيق و عهد جديد، صهيونيست هاي مسيحي معتقدند كه معبد سوم درمكان مسجدالصخره يا نزديك آن در اورشليم ساخته خواهد شد و عقيده دارند كه كهانت يهودي (116) بار ديگر به اهداي قرباني ها مي پردازد. آنان همچنين عقيده دارند كه، بنا به گفته ي حزقيال، دجال به اين معبد بنا شونده ي آينده (117) هتك حرمت خواهد كرد و در خلال دوره ي هزار ساله سلطنت مسيح، معبدي به مراتب بزرگ تر جايگزين آن خواهد شد. اين ديدگاه با شيوه ي بيان كتاب مقدس كه معبد را تصوير، نسخه بدل يا سايه اي از كار گناه شويي عيسي مسيح مي خواند، سازگار نيست. (118)
عهدگرايان اظهار مي دارند كه حركت در وحي تدريجي كتاب مقدس همواره اشتدادي است نه برعكس، عهد جديد بارها مفاهيمي از عهد عتيق نظير هيكل، كاهن اعظم (119)، و قرباني را « نشانه هايي » دانسته است كه به عيسي مسيح اشاره دارد و در او تحقق مي يابد. (120)
نشانه شناسي (121) در كتاب مقدس هرگز حاكي از خودش نيست و نيز هرگز از محكي خود كامل تر نيست.
(122) گفته شده است كه مسيحياني كه بدين سان از تجديد بناي معبد جانبداري مي كنند، سيري قهقهرايي را به سوي رسم قرباني پيشا مسيحيت (123) مي پيمايند، رويه اي كه به واسطه ي كار تام عيسي مسيح، منسوخ و ملغي شده است. (124) خود عهد جديد هيكل را به عنوان بناي مجلل دنيوي، (125) سايه و نشانه اي ترسيم مي كند كه پيشاپيش تصويرگر روزي است كه خدا در اثر كار گناه شويي معبد راستين، يعني عيسي مسيح، در قلوب مردم همه ملل ساكن مي شود. (126)
بنابراين، معبد ارزش و تحقق نهايي نقش خود را در مكان مقدس ديگري كه ساخته ي دست بشر باشد، نمي يابد بلكه در عيسي مسيح و كليساي او مي يابد. (127) نويسنده ي نامه به عبرانيان [ ، پولس، ] اطمينان مي دهد كه، « بلكه شما به كوه صهيون و به شهر خداي زنده يعني اورشليم آسماني آمده ايد. شما وارد محفل شاد گروه بي شماري از فرشتگان شده ايد » ( عبرانيان 12: 22)، و كتاب مكاشفه ي يوحنّا به صراحت مي گويد كه در آينده خداوند بدون هيچ گونه نيازي به معبد در قوم خويش ساكن خواهد شد. (128) به همين دليل است كه عهد جديد بازگشت به الگوهاي عهد عتيق را مُجاز نمي داند. سير قهقرايي به مفهوم هاي قديمي ترو سايه وار عهد عتيق نظير هيكل منع شده است. نويسنده ي نامه به عبرانيان [ ، پولس، ] اين انتقال در محدوده جريان پيش رونده تاريخ كتاب مقدس را به تمامه توضيح داده است. عبرانيان 8: 13 نه تنها كليد تفسيري براي به چالش كشيدن صهيونيسم مسيحي را به دست مي دهد، بلكه شد و حدّت پولس را نيز نسبت به تمايل برخي افراد براي الزام به رعايت احكام آيين يهود كه باعث فاسد شدن كليسا در غلاطيه مي شد، نشان مي دهد:
هنگامي كه وي اين پيمان را « نو » مي نامد، پيمان نخست را منسوخ ساخته است؛ و آنچه منسوخ و كهن است، به زودي ناپديد خواهد شد... شريعت فقط سايه اي از امور نيك آينده است- نه خود آن امور واقعي، بدين دليل آن هرگز نمي تواند، با آن اهداي قرباني ها كه هر سال بدون وقفه انجام مي شود، موجب كمال آناني شود كه به عبادت تمسك مي جويند ( عبرانيان 8: 13، 10: 1 ).
فرزندان خدا به معبدهايي مبدل شده اند كه در آن ها جلال فرشته رهايي و آزادي (129) او ساكن مي شود. بنابراين اظهار اين سخن كه فرشته رهايي و آزادي به معناي بازگشت به يك معبد مشخص و منحصر به فرد است كه يهوديان و مسيحيان بايد براي عبادت در آن به اورشليم بيايند، سير قهقرايي از واقعيت به سايه، برافراشتن دوباره پرده اختلاف فكن معبد (130) و پذيرش عدم تديّن است زيرا آن، كار تام گناه شويي مسيح را تكذيب مي كند. (131)از اين رو، خيلي كه خوشبين باشيم، مشغله ي ذهني صهيونيست هاي مسيحي براي مشخص كردن مكان معبد، پرورش كاهنان معبد (132)، پروراندن گوساله ماده سرخ (133)، و تأمين بودجه براي خزانه ي معبد (134)، مايه ي انحراف است، و اگرخيلي بدبين باشيم، بدعت محسوب مي شود. (135) اما حماي مسيحيان از تجديد بناي معبد يهوديان همواره با اعتقاد به جنگ قريب الوقوع آخرالزمان (136) كه در تاريخ بشر بي سابقه است، پيوند داشته است. از اين رو، صهيونيست هاي مسيحي، به تعبير دان واگنر (137)، حقيقتاً « مشتاق آرماگدون » هستند. (138)

پي‌نوشت‌ها:

1. Lindsey, Planet, op.cit., p156.
2. Randall Price, ‘Time for a Temple? Jewish Plans to Rebuild the Temple." Friends of Israel Gospel Ministriy, http://www.foigm.org/img/timetemp.htm
3. Shlomo Goren.
4. shofar.
5. John F. Walvoord, "Will Israel Build a Temple in Jerusalem? ’ Bibliotheca Sacra, 125, April (1968), p106.
6. Richard N. Ostling, ‘Time for a New Temple?’ Time, 16 October, (1989), p64.
7. Randall Price, The Coming Last Days Temple, (Eugene, Oregon, Harvest House, 1999), p26; A simple Internet search of the Words ‘Temple Mount’ reveal 351000 web pages using http://www.google.com (1 st July 2001).
8. Thomas Ice & Randall Price, Ready to Rebuild, The Imminent Plan to Rebuild the Last Days Temple, (Eugene, Oregon, Harvest House, 1992); randall Price, Jerusalem in Prophecy, (Eugene, Oregon,k Harvest House,
1998) ; The Coming Last Days Temple, (Eugene, Oregon, Harvest House,
1999) .
9. Grant Jeffrey, Armageddon, Appointment with Destiny, (Toronto, Frontier Research Publications, 1988); Messiah, War in the Midle East & Road to Armageddon, (Toronto, Frontier Research Publications, 1991); Heaven the Mystery of Angels, (Toronto, Frontier Research Publications, 1996)
10. Lindsey, Planet, op.cit., pP153-167.
11. Tim LaHaye & Jerry B. Jenkins, Apollyon: The Destroyer Is Unleashed (Wheaton, Tyndale, 1999).
12. Dave Hunt, The Cup of Trembling, Jerusalem in Bible Prophecy, (Eugene, Oregon, Harvest House, 1995).
13. Grace Halsell, ‘Militant Fundamentalists Plot Destruction of A1 Aqsa Mosque’ Lexington Area Muslims Network, http://www.leb.net
14. James DeLoach.
15. Terry Risenhoover.
16. Grace Halsell, forcing God’s Hand, (Washington, Crossroads International,1998) , pp63-73.
17. Lindsey. Planet, op.cit., P156.
18. Hal Lindsey, "Word’s fate hangs on 35 acres’ http://www.FreeRepublic.com 21 February (2001).
19. Lindsey, Late, op.cit., pp56-58.
20. Lindsey, Planet, op.cit., P156.
21. Ready to Rebuild: The imminent Plan to rebuils the Last Days Temple.
22. Ice & Price, Ready, op.cit.
23. Second Temple.
معبد اول همان هيكل يا معبد سليمان است كه در سال 586 ق. م. به دستور نبوكد نصّر، پادشاه بابل ويران شد. در سال 516 قبل از ميلاد، معبد مزبور با بازگشت يهوديان از اسارت بابل بازساز شد كه به آن معبد دوم مي گويند؛ در سال 20 قبل از ميلاد، معبد به دستور هيردويس كبير مرمت شد و نودسال بعد در سال 70 ميلادي به دستور تيتوس در حمله سربازان رومي به اورشليم ويران شد.
24. Jews for Jesus review of Ready to Rebuild by Thomas Ice and Randall Price http://www.store.jewsforjesus.org/books/products/bkl54.htm
25. Ibid.
26. Ice & Price, Ready, op.cit.
27.
رندال پرايس، در تحليل 732 صفحه اي خود از معبد آينده ي بيت المقدس، بيش از 40 کتاب را که در 30 سال گذشته نوشته شده است و تنها دو کتابي را که در قرن نوزدهم به نگارش در آمده، فهرست کرده است.
نيز نک:
B. W. Newton. "The Renewal of the Near East’ in B. W. Newton and Dr S. P. Tregelles, Teachers of the Faith and the Future, edited by George H. Fromow, (Taunton, Phoenix Press, n. d.), pp 121-127.
W. E. Blackstone, Jesus is Coming, (London, Fleming H. Revell, 1916), P191.
G. H. Pember, The Great Prophecies of the Centuries Concerning Israel and the Gentiles, Fifth Edition, (London, Hodder and Stoughton, 1902).
28.در حالي که ايرنائوس، هيپوليتوس و اريجن معتقد بودند که معبدي واقعي تجديد بنا خواهد شد، رساله هاي برنابا و نوشته هاي کريسُستوم و جروم مقصود از معبدِ ذکر شده در دوم تسالونيکيان را خود کليسا دانسته اند. ر. ک:
T. L. Frazier, A Second Look at the Second Coming, (Ben Lomond, California, Conciliar Press, 1999), pp 141-142.
432 B. W. Newton, Babylon, op.cit., pp 145, 150.
شنعار نام پيشين و عبري بابِل بود. نکته ي جالب توجه ان است که چارلز داير که تدبيرگراي مدرن حوزه ي علوم ديني دالاس است، نيز اعتقاد دارد که اشارات آخرالزماني به بابِل در کتاب مکاشفه نه از روي مجاز بلکه حقيقتا اشاره به عراق کنوني است. نک:
The Rise of Babylon, Signs of the End Times, (Wheaton. Illinois, Tyndale House, 1991).
29. Church of the Holy Sepulchre.
30. Herod,s Temple.
31. Egeria’s Travels in the Holy Land, Translated by John Wilkinson. (Jerusalem, Ariel, 1981). P167.
32. Eusebius Life of Constantine.
33. Ibid., P167.
34. new basilica.
35. Ice & Price, Ready, op.cit., p33.
36. Ibid. p34.
37. Emperor Heraclius.
38. Dung Gate.
شهر قديم اورشليم ( بيت المقدس ) را ديواري به طول دو مايل و نيم احاطه كرده بود كه به دستور حاكم عثماني سليمان قانوني حدود 1536- 1539 ساخته شد. اين ديوارها داراي هفت دروازه بود كه عبارتند از: دروازه دمشق ( باب العمود )؛ دروازه يافا ( باب الخليل )؛ دروازه صهيون ( باب داوود )؛ دروازه طلايي ( باب الرحمة )؛ دروازه سنْت استفان ( باب الاسباط )؛ دروازه هيروديس ( باب الساهره )؛ دروازه مدفوع: اين دروازه از آن رو دروازه مدفوع ناميده مي شده در طول دوره ي بيزانس مدفوع حيوانات در اين قسمت گردآوري مي شد، نام ديگر آن باب المغاربه است زيرا مراكشي ها سابقاً در قرن دوازدهم در اين بخش از شهر زندگي مي كردند.
39. Muthir al-Ghiram.
40. G. Le Strange, Palestine Under the Moslems, (Beirut, Khayats, [1890] 1965), P139, cited in Ice & Price, op.cit., p36.
41. Brickner, Future, op.cit., p90.
42. priesthood.
43. sacrificial system.
44. Beast.
45. دانيال 9: 27؛ متّي 24: 15؛ دوم تَسّالونيكيان 2: 3، 4.
46. future kingdom Temple.
47. حزقيال باب 40-47.
48. Scofield, Scofield, op.cit., fn. 2, p963.
49. satanic worship.
50. Biblical basis.
51. Bibliotheca Sacra.
52. lohn F. Walvoord. "Will Israel Build a Temple in Jerusalem?" Bibliotheca Sacra 125 April (1968), plOO.
53. literal chronology.
54. Lindsey. Israel, op.cit., p23.
55. loathsome horror.
56. Brickner, Future, op.cit., P18.
57. Arab shirnes.
58. Rosen., Overture, op.cit., pi 14, see also P166. For a crituque of this view see John B. Taylor. Ezekiel, An Introduction and Commentary, (Leicester, IVP, 1969), pp250-254
59. پيشاهزاره گرايي تاريخي يا عهدنگر بر اين عقيده بود كه قوم يهود دركليسا ادغام خواهد شد و ملتي نوكيش در كنار ملت هاي مسيحي به فلسطين باز خواهد گشت.
اما پيشاهزاره گرايي تدبيرنگر معتقد بود كه قوم يهود خواه قبل از ايمان به مسيح، خواه بعد از ايمان به مسيح، به فلسطين بر مي گردند ولي به طرز بارزي جدا از كليسا باقي خواهد ماند.
60. Walvoord, ‘Will’, op.cit., pl03.
61. abomination of desolation.
62. abomination that maketh desolate.
63. Ibid., P103.
64. consecrated Temple.
65. Lindsey, Planet, op.cit., P158.
66. non-dispensationalist commentators.
67. Josephus.
68. William Hendriksen. The Gospel of Matthew, (Edinburgh, Banner of Truth,
1973) , p858; Michael Green, The Message of Matthew, (leicester, IVP.
1998) , pp249-258.
69. Eusebius, "On the Predictions of Christ" Eusebius, The Ecclsesiastical History and The Martyrs of Palestine, (London, SPCK, 1927), 3:5.4 p69; 3:7, pp73-4.
70. Jewish Wars.
71. Flavius Josephus, Jewish Antiquities, The New Complete Works of Josephus (Grand Rapids, Kregal, 1999), 10, 2.7 (276), p357.
72. desecration of the Temple.
73. Holiest of Holies.
74. Ibid., 4,5.4 (343), p823.
75. Ibid. 4,3.10 (162-163) pp813-814.
76. Ibid., 4,5.1 (313), p821.
77. Ananus.
78. Ibid., 4,5.2 (318), p882.
79. Phannias.
80. William L. Lane, The Gospel According to Mark, (Grand Rapids, Eerdmans.
1974) , pp467-69; Hans K. LaRondelle, The Israel of God in Prophecy: Principles of Prophetic Interpretation, (Berrien Springs, Andrews University Press, 1983), pP197-98.
81. Josephus, Wars, op.cit., 6,6.1 (316), p900.
82. marauding Idumeans.
83. John Calvin, Commentary on the Book of the Prophet Daniel, translated by Thomas Myers, 2 volumes (Grand Rapids, Eerdmans, 1948), volume 2, p390.
84. F.F.Bruce.
85. F.F. Bruce, 1 & 2 Thessalonians, Volume 45, Word Biblical Commentary, (Dallas Word, 1990). P169.
86. The Epistle of Branabas’ Ante-Nicene Fathers, edited by Alexander Roberts & James Donaldson (Peabody, Hendrikson, 1994), 1:16:6-10; John Chrysostom, ‘Homily 3 on 2 Thessalonisns, 2:4’, Nicene & Post-nicene Fathers, edited by Philip Schaff (Peabody. Hendrikson, 1994). pp332-338.
87. John 2:19, Matthew 26:61, 27:40; Mark 14:58, 15:29.
88. Hebrews 9:9,23, 10:1-3, 11.
89. 1 Peter 2:5.
90. 1 Peter 2:7.
91. Ephesians 2:19-21.
92. atoning work.
مقصود از گناه شويي، رنج و مرگ مسيح بر صليب براي زدودن گناهان مسيحيان اهل نجات است.
93. Levitical sacrificial system.
94. Walvoord, ‘Will’ , op.cit., pl04.
95. memorial offering.
96. Scofield, Scofield, op.cit., p890.
97. hermeneutical foundation.
98. redeemed Israel.
99. millennial Temple.
100. Schuyler English, op.cit., p864.
101. Venema, op.cit., p258.
102. Leviticus 2:2, 9,16.
103. Mosaic law.
104. tribe of Levi.
105. Hebrews 7:14. Venema, op.cit., p286.
106. DeMar, Last, op.cit.. p85.
107. Hebrews 2:17; Romans 3:25.
108. atonement of sin.
109. Hebrews 6:4-6; 9:25-26; 10:1-3.
110. DeMar, Last,op.cit., p86; Edward J. Young. The Book of Isaiah. 3 volumes (Grand Rapids, Eerdmans, 1972), volume 3, p520.
111. George Pember.
112. Pember, op.cit., pp353-354.
113. Messianic dispensationalists.
114. Zahava Glaser.
115. Zhava Glaser, ‘Today’s Rituals: Reminders of Replacements’ Issues., 8,3.
116. Jewish priesthood.
117. yet-to-be-built Temple.
118. Hebrews 9:9; 9:23; 8:5.
119. High Priest.
120. John 1:14; 2:19-22; Colossians 2:9.
121. typology.
122. John Noe. The Israel Illusion, (Fishers, Indiana. Prophecy Reformation Istitute, 2000), P16.
123. pre- Christian sacrificial system.
124. Robertson, op.cit., pp53-83, 194.
125. temporary edifice.
126. John 1:14.
127. Hebrews 9:24.
128. Revelation 21:22.
129. shekinah glory.
130. dividing curtain of Temple.
131. Roberson, Israel, op.cit., p82.
132. Temple priests.
133. red heifer.
134. Temple Treasury.
135. Hebrews 10:29; Galatians 1:8-9.
136. imminent apocalyptic war.
137. Don Wagner.
138. Donald Wagner, Anxious for Armageddon, (Scottdale, Penssylvania, .Herald Press, 1995).

منبع مقاله :
سايزر، استيون آر؛ (1386)، صهيونيسم مسيحي، ترجمه ي حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد، قم: نشر کتاب طه، چاپ اول