گردآوري: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت




 

اين معنا را تنبه بدهم که وقتي در يک منزل محقري ما بايد با اجتماع کار بکنيم يعني دسته جمعي هر کسي يک کارش را بکند، و ميسور نيست براي يک نفر يا دو نفر [ که ] همه کارها را انجام بدهند، آن وقت راجع به کار کشوري که الان تقريباً بايد گفت مصايب هست و تا حالا خرابکاري بوده، کار يک کشور نمي شود انجام بگيرد الا اين که همه اجزاي کشور، همه افراد کشور، در آن همکاري کنند. اگر ملت ايران همه آنها، هر کس در هر جا هست، اقدام به ساختمان اين مملکت نکند، مملکت به حال خرابه يا نيمه خرابه باقي خواهد ماند و مسؤول خواهيم بود همه. هر کس هر کاري را مي تواند بايد تا يک مدتي با صبر و تحمل و...، تحمل زحمات اقدام بکند. اگر همچو چيزي شد مملکتي آباد و صحيح و خوب محقق خواهد شد. همه جهاتش تمام خواهد شد. (1)
مملکت ايران از ممالکي است که همه چيز دارد خودش، لکن اين قدر خورنده دارد که به ملت نمي رسد؛ آن قدر چپاولگر هست و بود که ملت دستش کوتاه بود از اين ذخاير. ما همه چيز داريم، هيچ چيز نداريم! همه چيز داريم، اگر آزاد باشيم، اگر مستقل باشيم؛ هيچ نداريم، در اين وضعي که زندگي مي کرديم. و من اميدوارم که ديگر از اين به بعد اين طور زندگي نکنيم. الآن وقتي است که شما طبقه روشنفکر بيشتر از ديگران مؤاخذه هستيد، بيشتر از ديگران بايد کار بکنيد، بيشتر از ديگران مسؤول اين مملکت و ملت هستيد. همه شما بايد هر چه فعاليت داريد، اولاً در راه اين نهضت، اين نهضت را به پيش برانيد تا اين که به آخر برسد و مملکت شما مستقل بشود و اين اختناقهايي که تا حالا بوده است تکرار نشود؛ و ثانياً به استقرار يک حکومت عادل، يک حکومت عدل و مستند و مبتني بر آراي خود ملت. (2)
اسلام در خدمت مستضعفين است. اينها که دعوي مي کنند که کاري نشده است، اينها براي تفرقه اندازي است. کار بسيار بزرگ شده است؛ لکن [ کار ] بزرگتر هم مانده است. اگر کساني درصدد تفرقه اندازي شدند، آنها را از خودتان طرد کنيد، اجازه ندهيد که حرفهايي بزنند که تفرقه بياورد. کارگران بيدار باشند! اينها مي خواهند عصر سابق را برگردانند. کشاورزان بيدار باشند! اينها مي خواهند شما را باز به شکست کشاورزي بکشانند. شما کشاورزان، که بزرگترين پشتيبان ملت هستيد، بايد به کار کشاورزي خودتان ادامه بدهيد. الان وقت کشت است، کشت بهاره بکنيد. شما کاسبها و کسبه و تجار محترم، در ارزاق عمومي با مردم مراعات کنيد؛ گرانفروشي را کنار بگذاريد، حس تعاون پيدا کنيد؛ حس انسانيت پيدا کنيد. ضعفا را مراعات کنيد؛ تخفيف بدهيد. از گراني، از گران قيمت کردن اجناس، از گرانفروشي اجناس اجتناب کنيد. همه با هم باشيد. برادريد شما. همه اقشار برادرند؛ همه با هم باشند. مراعات هم را بکنيد. از آن چيزهايي که در اين پنجاه سال [ دوران پهلوي ] در بين شما زياد شد از قبيل دروغ گفتن، از قبيل خدعه کردن، از قبيل گرانفروشي، از اينها احتراز کنيد. امروز سايه اسلام روي سر شماست؛ امام زمان به شما نظر دارد، پيغمبر اکرم به شما نظر دارد، خداي تبارک و تعالي پشتيبان شماست. (3)
حالا بايد با زحمت، همه اقشار دست به هم بدهند تا اين گرفتاريها رفع بشود. مگر دولت مي تواند مملکتي را که اين طور خراب کردند - با ضعفي که الان هست - اداره بکند و درست بکند؟ دانشگاه بايد بيايد کار را درست بکند؛ خودشان بايد درست بکنند. کشاورزها بايد خودشان همت بکنند. کارگرها بايد خودشان همت بکنند. و بايد همه ما بدانيم که اينها، اين ريشه هاي گنديده اي که از اينها مانده است، افتاده اند دوره و نمي گذارند که آرامش پيدا بشود. (4)
حکومت اسلامي يک نظام عادلانه است؛ يک نظام بهتر از اين نظام حال. اين براي اين که منهاي دزديها، منهاي چپاولها، منهاي غلطرويها، منهاي زورگوييها [ است ]. زورگويي نبايد باشد؛ چپاول نبايد باشد؛ مال ملت را نبايد ببرند و بخورند؛ بايد مردم همه در رفاه باشند؛ بايد فقرا را برايشان فکر کرد؛ بايد اين زاغه نشينهاي بيچاره اي که هيچ ندارند، هيچ ندارند، بايد براي اينها فکر کرد؛ نه همه براي آن بالا و آن اشراف؛ براي اشراف هم حکومتها براي اشراف کار مي کنند. نه، حکومت مال همه است، براي همه بايد کار بکنند. براي ضعفا بايد بيشتر کار بکنند تا اينها را برسانند به آن حدها. اين تبليغات اينها را گوش نکنيد. (5)
همه با هم باشيم تا بتوانيم کار را به انجام برسانيم. اگر اغراض شخصيه - و نمي دانم - من در پيش باشم شما نباشيد، شما در پيش باشيد من نباشم، اين حرفها در کار بيايد باز بر مي گردد کم کم به آن مطالب اول. باز شياطين که در کمين هستند و آنها باز اميدشان بريده نشده، در کمين هستند که در اين انقلاباتي که الان هست و چه شده است، الان يک دسته اي را انداختند تو براي تبليغات و براي اين چيزها؛ در کمين هستند اگر ما سستي بکنيم. و اگر چنانچه با هم تشريک مساعي نکنيم و اين وحدت کلمه را حفظ نکنيم و اين نهضت را حفظ نکنيم، دوباره ما را بر مي گردانند به حال اول و بدتر از آن. (6)
شما براي خدا کار مي کنيد براي کشورتان کار مي کنيد. خوب، بايد همه تان با هم هماهنگ باشيد تا کار را بتوانيد انجام بدهيد. اين هم يکي از گرفتاريهايي است که الان مملکت ما مبتلا به آن هست؛ و مبتلاي به يک دسته دوست؛ دوستي که توجه ندارد، نادان. اشخاصي که متعهدند، اشخاصي که مي خواهند کار بکنند، لکن يک دسته خدانشناس اينها را تحريکشان مي کنند. جوانها هم با اذهان صاف خيال مي کنند اين که اين حرف را مي زنند درست مي گويند. شما ريشه اين مسائل را پيدا کنيد که کي دارد مي گويد. اين هم يک چيزي هست. گرفتاريهاي ديگر هم هست. (7)
اگر مملکت شما در اقتصاد نجات پيدا نکند، وابستگي اقتصادي داشته باشد، همه جور وابستگيها دنبالش مي آيد. وابستگي سياسي هم ما پيدا مي کنيم. وابستگي نظامي هم پيدا مي کنيم. براي اين که وقتي ما چيزي نداشته باشيم که استفاده ازش بکنيم، دستمان را دراز کنيم طرف امريکا. او مي تواند به ما تحميل کند همه چيز را. ما وقتي مي توانيم که زير بار او نرويم که در اين قضيه قدرتمند باشيم. يک وقت او تشر بزند مي گوييم نه، ما احتياجي نداريم. حالا هم به او مي گوييم که ما احتياج خودمان را سلب مي کنيم. خودمان مي رويم سراغ کار. خدا زمين به ما داده، آب هم به ما داده، زمينهاي زياد، زمينهاي موات زياد، آبهاي هرز برو، شط کارون همين طوري دارد هرز مي رود، يا زمينهاي اطرافش هم همين طور مانده است زمين. بايد همه دست به دست هم بدهند و کار، کار الهي است، کاري است که عبادت است امروز. اطاعت امر خداست امروز کشاورزي و بايد اين کشاورزي را تقويت کرد. هر کس هر جور مي تواند بايد تقويت بکند، به طوري که ان شاء الله ما از اين گرفتاري خارج بشويم. (8)
مملکت مال خودتان است الان، هيچ کس در آن دخالت ندارد. آزاد هستيد. لکن بايد براي ساختن اين مملکت هر کس، در هر جا هست، فعاليت بکند يعني هر فرد هر فرد ما - خيال نکند از او کاري بر نمي آيد؛ اين فرد، فرد است، راست است تنهايي نمي تواند، اما هر فرد با فرد وقتي که همه کار کردند، از همه کار مي آيد؛ چنان که از يک يک فرد نمي شد اين سد شکسته بشود، از يک گروه نمي شد؛ وقتي همه با هم شدند شکستند. (9)
در هر صورت بايد با همين رئيس ستاد و با رئيس ژاندارمري و اينها تفاهم کنيد و مسائل را آن طور که مي خواهيد به آنها پيشنهاد بکنيد که حل بشود. کنار رفتن در يک موقعي که مملکت احتياج دارد، اين مخالف روح سربازي است. روح سربازي اين است که آن روزي که مملکت محتاج است بايد بيايد جلو. من هم - که يک سربازم - همين طور است، شما هم که يک سربازيد همين طور است، آقايان هم همين طور. اگر بنا باشد يک وقتي که انقلابي پيدا شد، آقا بروند توي خانه شان بنشينند و مشغول مطالعه بشوند، من هم بروم توي خانه ام بنشينم و مشغول کار خودم بشوم، و شما هم برويد کنار، هر کسي کنار برود، اين هم با روحيه انقلاب مخالف است، هم مخالف اسلام است، و هم مخالف روح سربازي است که در همه ما بايد باشد. (10)
بهتر اين است که آقايان متوجه باشند که براي ملت که الان هست، براي مملکتي که الان مال خودشان هست - مثل اين که براي خانه خودشان خدمت مي کنند - صادقانه براي کشوري که الان مال خودشان هست. خوب، پيشتر خيلي ها عذر داشتند که خوب، من براي چه؟ ما که منافعمان به جيب ديگران مي رود، چرا ما کار بکنيم، که منفعتش به جيب ديگران برود؟ حالا که اين حرف نيست. حالا اگر کار بکنيم، منفعتش به جيب ملت خودمان مي رود و به جيب خودمان مي رود. همان طوري که براي خانواده هايشان بايد کار بکنند، و از روي صداقت کار مي کنند و از روي امانت و اشتياق، براي کشورشان هم همين طور عمل بکنند. (11)
من دلخوشم به اين که يک همچو تحولي در ايران، در همه قشرها، شده است. الان در همين قضيه جهاد سازندگي، خوب انسان مي بيند که از همه جا اشخاصي که هم تحصيل کرده اند، خصوصاً خانمها، اينها - همين امروز هم در يک مصاحبه اي که بود من گوش کردم - ديدم که مي گويد که ما از اول آفتاب مي رويم سراغ کار تا غروب. اين يک مسأله اي است که يک تحولي است پيدا شده است، يعني همه با اشتياق و احساس اين که براي مردم کار بکنيم مشغولند و مسلماً در شما هم همين معنا هست. (12)
مطمئن باشيد کار الان مال خودتان است. مملکت مال خودتان است. زحمتي که مي کشيد براي ملت خودتان [ است ]، مثل سابق نيست که ديگران ببرند و بخورند. و من اميدوارم که بزودي اين گرفتاريهايي که هست، البته مشکل است ان شاء الله رفع خواهد شد. (13)
هر فرد يک فرد است لکن يک فرد به اندازه يک فرد کار ازش مي آيد. اجتماع از افراد درست شده است. اگر از فرد کاري بر نمي آيد از شما هم کاري بر نمي آيد. يک سنگ مثلاً صد خرواري را يک نفر نمي تواند بلند بکند؛ بايد هزار نفر جمع بشوند دورش؛ لکن هر يک اينها يک مقدار قوه ايجاد کرده اند. اين طور نيست که من دخالت نداشته باشم. من به اندازه خودم فشار دارم، شما هم به اندازه خودتان، او هم به [ اندازه خودش ]. اين قوا وقتي که روبه هم رفته جمع شد، آن وقت يک سنگ چند خرواري بلند مي شود. يک قطره باران يک قطره است، از يک قطره هم نمي شود يک سيل درست شود؛ لکن اين قطره ها وقتي که با هم جمع شدند مي شود يک سيل. و اين سيلها وقتي با هم جمع شدند مي شود يک دريا. افراد حکمشان اين است: مثل قطره ها مي مانند. وقتي تنهايند کار ازش مي آيد، اما نه آن کار بزرگ. از او يک مقدار کار مي آيد، اگر اين قطره بنشيند کنار بگويد من که قطره ام کار از من نمي آيد، آن قطره هم بنشيند کنار بگويد [ : از ] من هم کار نمي آيد، هيچ کاري انجام نمي گيرد. هر قطره بايد بگويد به اندازه اي کار از من بيايد انجام مي دهم. وقتي اين طور شد، يک همچو حسي در يک ملتي پيدا شد که همه افراد خودشان را موظف دانستند به اين که هر کس در هر جا هست کار کند براي کشور خودش، 35 ميليون آدمي مي شود که کار مي کنند براي ملت، محال است که آن وقت کارشان درست نشود. ما اگر بنا شد که شما رفتيد سراغ کارتان بگوييد به من چه، من که زورم نمي رسد به اين کار، من هم بگويم خوب من يک طلبه هستم، من هم زورم نمي رسد، آن يکي هم همين طور، کارگر هم همين طور، همه چيز باقي مي ماند سر جاي خودش. (14)
من هم قبول دارم آشفتگيها هست؛ اما آشفتگي علاجش به اين است که همه کار بکنيم؛ همه دقت بکنيم در امورمان. هر کس خيال نکند که از من چه کاري مي آيد، هر آدمي از او يک کاري مي آيد. يک قطره باران از آن کاري نمي آيد؛ اما به اندازه يک قطره است. يک قطره کار يک قطره را مي کند، همين قطره هاي باران است که سيل را راه مي اندازد، و سيل سدها را مي شکند. همين قطره ها، يکي يکي، يکيهاي ما، که مثل قطره باران هستيم، بود که با هم وقتي مجتمع مي شد و در خيابان فرياد مي زد، يک سدي را مي شکست. (15)
مهم اين است که اين مراحل بگذرد؛ که مملکت ما يک حکومت مستقر پيدا بکند، يک رئيس جمهوري پيدا بکند، يک مجلس شورا پيدا بکند، که اساس حکومت که اصل است تحقق پيدا بکند، بعد برويم سراغ اين که گرفتاري داريم. و الان هم دولت درصدد اين است که به طور گسترده در همه جا مشغول بشوند به پاکسازي، و مشغول بشوند به کار. که همين امروز هم پيامش را ما خواهيم داد به همه ملت، که جهاد سازندگي يک کاري است که بايد بشود، و همه ملت، همه مردم موظفند که در کار شرکت کنند و اگر با همه ملت اين کار شروع بشود، ايران بعد از چندي يک ايران آباد ان شاء الله خواهد بود. (16)
الان مکلفيم ما، مسؤوليم همه مان. همه مان، مسؤوليم، نه مسؤول براي کار خودمان؛ مسؤول کارهاي ديگران هم هستيم « کُلُّکم راعٍ و کُلُّکُم مسؤولٌ عَن رَعِيتَّهِ » همه بايد نسبت به هم رعايت بکنند. همه بايد نسبت به ديگران. مسؤوليت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پايم را کج گذاشتم، شما مسؤوليد اگر نگوييد چرا پايت را کج گذاشتي؟ بايد هجوم کنيد، نهي کنيد که چرا؟ (17)
در هر صورت اين خاصيتي که در اين انقلاب هست که اسلامي است و ملي، اين خاصيت اسباب اين شده است، که هم شما آقايان را وادار به کار کرده، هر چه کار ازتان بيايد مي کنيد. براي اين که مي بينيد کار براي خودتان است، نه براي غير منزل خودتان است. شما الان ايران را منزل خودتان مي دانيد. قبل از اين مي گفتيد براي چه من کار کنم. من کار کنم که امريکا ببرد در صنعت نفت فرض کنيد که ما کار کنيم که امريکا ببرد. براي چه بکنيم؟ اما حالا مي بينيد مال خودشان است. (18)
همه وارد بشويد در کار و اعانت کنيد از او. کنار ننشينيد. قهر نکنيد و رشد خودتان را نشان بدهيد به دنيا که شما رشيد هستيد، و شما مي توانيد که يک مملکتي را با هم اداره بکنيد. وقتي که بنا شد يکي رئيس جمهور شد، ديگري هم يک کار ديگر. ديگري هم يک کار ديگر. و کارها را به سلامتي انجام بدهيد. (19)
اگر بنا باشد که ماها کنار برويم و بگوييم که بگذاريد دولت اين کار را بکند، دولت نمي تواند. دولت بخواهد بگويد که ما کنار برويم و بگذار روحانيت اين کار را بکند، روحانيت هم نمي تواند، تنها تنها نمي شود: يَدُاللهِ مَعَ الجَمَعاعَة همه دست به دست هم اگر داديم، مي توانيم کاري انجام بدهيم. (20)
همه قشرها بايد کمک بکنند، تا اين مملکت را نجات بدهند، يک مملکتي که بخواهيد از خودتان باشد و ديگر نتوانند در آن دخالت کنند، اول بايد آن چيزي که مربوط به ارزاق خودتان است، احتياج از حيث رزق، ما به ديگران نداشته باشيم؛ نان ما را ديگران ندهند. آخر براي ما عيب است که ما بنشينيم و نانمان را ديگران بگويند که ما به شما مي دهيم، يا ما به شما نمي دهيم. بايد خودمان تهيه کنيم، و اين به اين است که کشاورزي را توسعه بدهيم. اگر قبلاً کم کاري مي کردند، حالا زيادتر کار بکنند. اشخاص کمک کنند به آنها، و دولت کمک شايان به آنها بکند، و از همه اطراف کمک بشود، تا اين کشاورزي بخوبي راه بيفتد. وقتي که راه افتاد، ما احتياجمان را از غير در جهت اقتصاد بريده بشود، آن وقت در همه کارها مي توانيم با آنها مقابله کنيم.
الان هم - الحمدلله - مي توانيم. در هر صورت، همه قشرها الان موظف اند که کوشش کنند براي حفظ آرامش و فعاليت کنند، بيکار ننشينند، فعاليت بکنند، کار بکنند، تا اين که بتوانند مملکت خودشان را نجات بدهند. (21)
حالا مملکت مال همه شده است، و يک هيأت حاکمه قهاري که بخواهد هر چه دست مي آيد بگذارد جيبش نداريم. شما خيال کنيد اينها يک کدامشان يک شاهي استفاده نامشروع داشته باشد، نيست در کار. نظارت در کارشان هست. خودشان مردم صالحي هستند. منتها نبايد ما بنشينيم همه مان. خانمها و آقايان و عرض کنم، جوانها و پيرمردها بنشينند بگويند که براي ما چه کردند. مگر آنها با شما چه فرقي دارند؟ شما براي آنها چه کرديد؟ همه بايد براي هم کار کنيد. (22)
بحمدالله شما موانع را مرتفع کرديد. آنهايي را که نمي گذاشتند کار انجام گيرد، مرتفع شدند. حالا ديگر دست خودمان است، و بايد همت کنيد براي ساختن يک کشوري که خرابه بود، همت لازم دارد و مهم اين است که افراد، هر يک خودشان را مسؤول بدانند. هم مسؤول خودشان بدانند، هم مسؤول کارهاي ديگران.
مسؤول خودشان که کاري که به آنها محول مي شود، مثل مثلاً شماها که در شهرداري اهواز هستيد. هر کاري که محول به هر فردي است، منتظر اين نشود که يک کس ديگري کاري بکند. اين بايد کار خودش را خوب انجام بدهد. و اگر چنانچه ديد آن برادرش آن رفيقش کارش را خوب انجام نمي دهد، مسؤول او هم هست، بايد او را هدايت کنند، کُلُّکُم راعٍ، همه بايد مراعات بکنيد و همه تان هم مسؤوليد، همه ما مسؤوليم. يک مملکتي را بايد خود شما اداره کنيد. بايد خود ملت اداره کنند، و مع الاسف الان گروههاي مختلفي با عقايد مختلفي که بسيارشان خدمتگزاران همان رژيم سابق بودند يا خدمتگزارهاي خارجيها هستند - اجنبي ها هستند - بين مردم در تمام قشر مملکت افتادند به طريقهاي مختلف، به راههاي مختلف سمپاشي مي کنند. (23)
دلهايتان را به آن مبدأ قدرت متصل کنيد. گمان نکنيد که ما خودمان چيزي هستيم. از اين وابستگيهاي دنيايي بيرون برويد و وابسته کنيد خودتان را به آن مبدأ قدرت. قطره ها خودتان را به دريا برسانيد ماها قطره ايم، از قطره هم کمتر. اما اگر متصل بشويم به آن دريا، کار ازمان خيلي مي آيد. خدا با جماعتهاست. ايران بايد همه مشغول کار بشوند تا نجات پيدا بکنند. کشور خودتان را نجات بدهيد. (24)
مي بينيد شما که همه قشرها - الا يک دسته هاي کوچولو که فاسد هستند و آنها از خارج الهام مي گيرند - همه مشغول کار شدند. همه احساس اين معنا را مي کنند که ما بايد براي کشورمان يک کاري بکنيم. دانشگاه هم مشغول همين کار است. دانشسراها هم مشغول همين کار هستند. رعيتها مشغول همين زراعت هستند. در دو روز پيش از اين که رعيتهاي اطراف قم آمده بودند با بيلهاشان، - جالب هم بود - خيلي من خوشم آمد خيلي از اجتماع اينها. دسته هاي گندم هم آورده بودند نشان مي دادند و فرياد هم مي زدند که ما خودمان مي خواهيم [ کشاورزي ] خودمان را درست بکنيم و کشاورزي خودمان را؛ کشاورزها هم مشغولند. (25)
مملکت شما احتياج به کار دارد. مملکت خرابي است که محتاج به اين است که ساخته بشود و ساختن مملکت به دست شماهاست. هر کس در هرجا هست اشتغال به کار پيدا کند و کار را خوب انجام بدهد. نبايد ما در ارزاقمان محتاج به خارج باشيم. مملکت وسيعي که براي 150 ميليون جمعيت کافي است - به حسب آن طوري که گفته مي شود - الان 35 ميليون در آن زندگي مي کند و مملکت بيشتر از اين گنجايش دارد. زمينهاي وسيع داريد. آب داريد. برکات آسماني داريد. قدرت داريد. قوه داريد. جوان هستيد. جوان داريد. عيب است از يک مملکت اسلامي که محتاج باشد در ارزاقش، آن هم به دشمنهاي خودش. امريکا که دشمن ماست، ما اگر محتاج به او باشيم براي ما سرشکستگي است. کاري بکنيد که خودکفا بشويد و خودتان از اين زمين خدا و از اين آب خدا ارزاق خودتان را بيرون بياوريد. (26)
شما که همه توجه به خدا و توجه به اسلام داريد و مي خواهيد از زير بار قدرتهاي ديگر خارج بشويد، نمي خواهيد دوباره انگل باشد و بيايند اينها بر ارتشمان حکومت کنند و بر سپاهمان حکومت کنند. شما اگر با هم باشيد مي توانيد اين کار را بکنيد. اگر جداي از هم بشويد که نمي توانيد اين کار را بکنيد. با هم بودن است که مي شود کار را انجام داد و تا حالا هم هر چه کار انجام گرفته است براي اين جهت بوده است که با هم بوديد. از اين به بعد همه با هم باشيد و مطمئن باشيد که خداي تبارک و تعالي وقتي که شما براي او واقعاً خالص باشيد او براي شما بيشتر کار انجام مي دهد و همين طور که ايشان گفتند، ما خودمان چيزي نيستيم هر چه هست قدرت او هست. (27)
اگر يک قواي مسلحه اي بي انضباط باشد، يعني، چنانچه فرمانده حکم کرد، اجرا نکند، اگر آن طبقه بالايي، که صاحب منصب اند، يک امري را گفتند، اينها اجرا نکنند، اگر اين طور باشد، انسجام از بين مي رود. آن وقت - خداي نخواسته - اگر يک امري پيش بيايد، نمي توانيد شما مقابله کنيد. شما قواي مسلحه، از ژاندارمري گرفته تا ارتش تا شهرباني تا پاسدارها، همه چنانچه منظم نباشيد و سلسله مراتب ملاحظه نشود، اين اسباب اين مي شود که افرادي باشند يک يک. ژاندارمري وقتي مي تواند خدمت بکند، ارتش وقتي مي تواند خدمت بکند که اجتماع تو کار باشد. يک يک افراد که کار ازشان نمي آيد. اين يک يک ها وقتي متصل به هم شدند و يک نظمي داشت، مي توانند کار انجام بدهند. اما اگر يک يک، يکيهايي باشند که با هم منسجم نيستند يا نظم ندارند، اينها علاوه بر اين که کاري ازشان نمي آيد، اخلال هم مي کنند. (28)
شما متوقع نباشيد که همين امروز بتوانيد طياره درست کنيد. ميگ درست کنيد. البته الان نمي شود، اما مأيوس نباشيد از اين که مي توانيم درست کنيم. بايد بيدار بشويد، برويد دنبال اين که آن صنايع پيشرفته را خودتان درست بکنيد. وقتي اين فکر در يک ملتي پيدا شد و اين اراده در يک ملتي پيدا شد، کوشش مي کند و دنبال کوشش اين مطلب حاصل مي شود. يأس از جنود ابليس است، يعني شيطانها انسان را به يأس وا مي دارند. همين ابليسهايي که مي بينيد در طول تاريخ ملتهاي ضعيف را مأيوس کرده اند. همينهايي که به ملتهاي ضعيف تزريق کردند که ما هيچ نمي دانيم و هيچ نمي توانيم. همينهايي که به ملتهاي ضعيف به واسطه وابستگيشان به خارج گفتند که ما بايد غربي باشيم. ما ارتشمان هم بايد از غرب برايش يک کسي بيايد. کارخانه هايمان هم بايد از غرب بيايد راهش بيندازد. ما بايد اين جنود ابليس را کنار بزنيم. و اميد که از جنودالله است در خودمان زنده بکنيم. به خودمان اميدوار باشيم. تکيه به اراده خودمان بکنيم. تبع اراده ديگران نباشيم. لکن همه با هم مجتمعاً اين اراده را بکنيم تا کار انجام بگيرد. (29)
ما براي اين ملت عمل بکنيم. ما تمام هممان را صرف کنيم که اين کشوري که به اين حال درآمده است، و همه هم با ما دشمن هستند، اين را نجاتش بدهيم. همه به فکر نجات باشيم؛ نه به فکر اين که براي خودمان باشد. براي نجات يک بشر، براي نجات يک ملت، براي نجات اسلام از شرّ اين قدرتها همه کوشش کنيم، شما اگر يک خانه هم داشته باشيد بخواهيد تدبير کنيد اين خانه را، تا زن و مرد و بچه و کلفت و اينهايي که هستند همفکر نباشند، نمي توانيد يک خانه را اداره کنيد. يک کشور را وقتي بخواهيد اداره بکنيد، اگر همفکر نباشيد اگر همت اداره اين نباشد [ کار پيش نمي رود ] همه در فکر مردم باشيد. اينها عباد خدا هستند؛ بنده هاي خدا هستند. (30)
آنچه که بايد عرض کنم اين است که هيچ کاري در اين کشور نمي شود بخوبي انجام بگيرد، الا با تشريک مساعي. اگر بخواهد ملت ايران بنشيند تا دولت کاري را انجام بدهد، اين امري است که نخواهد شد و اگر دولت بنشيند که ملت کاري را انجام بدهد، آن هم نخواهد شد. امروز ملت و دولتي در کار نيست، همه ملتند و همه دولت. عمده، احساس وظيفه است که ما احساس کنيم که در هر امري از امور که براي اصلاح اين کشور عزيز است، موظف هستيم به اين که کمک کنيم. (31)

راهبردهاي تصريحي:

1- ساختن کشور مستلزم مشارکت همگاني و اتحاد و همبستگي است.
2- کشور امروزه متعلق به خود ملت است و وظيفه ي ملت هم هست که آن را بسازد.
3- براي ساختن کشور لازم است هر يک از افراد، کشور را به منزله ي خانواده ي خود بدانند و همان طوري که در راه خانواده فداکاري مي کنند در راه کشور نيز فداکاري کنند.
4- سستي در ساختن و آباد کردن کشور، يعني برگشتن به حال سابق و فقر و عقب ماندگيهاي رژيم پهلوي.
5- دولت به تنهايي قادر به ساختن کشور نيست، همه بايد دولت را کمک کنند.
6- کساني که تشويق به کم کاري و سستي در کار مي کنند، دانسته يا ندانسته، کار دشمن را مي کنند.

نکات استنباطي:

1- کشور زماني ساخته مي شود که افراد به جاي تخريب و سستي در کار، دست در دست هم دهند و براي آبادي کشور تلاش کنند.
2- عدم استقلال اقتصادي، چيزي است که دشمن به دنبال آن است. وابستگي اقتصادي دروازه ي ورود اجانب براي غارت کشور است.
3- هر کس در هر جا هست، اول موظف است کار خودش را به خوبي انجام بدهد بعد مراقب ديگران باشد که آنها هم کارشان را خوب انجام بدهند.

پي‌نوشت‌ها:

1- صحيفه امام (رحمه الله)، ج 5، ص 525.
2- صحيفه امام (رحمه الله)، ج6، ص 104.
3- صحيفه امام (رحمه الله)، ج6، ص 272.
4- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، ص 216.
5- صحيفه امام (رحمه الله)، ج4، ص 201.
6- صحيفه امام (رحمه الله)، ج6، صص 240 و 241.
7- صحيفه امام (رحمه الله)، ج11، صص 420 و 421.
8- صحيفه امام (رحمه الله)، ج11، ص 426.
9- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، ص 219.
10- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، ص 279.
11- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، ص 383.
12- صحيفه امام (رحمه الله)، ج59، ص 550.
13- صحيفه امام (رحمه الله)، ج10، ص 157.
14- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، صص 438 و 439.
15- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، صص 523 و 524.
16- صحيفه امام (رحمه الله)، ج8، ص 183.
17- صحيفه امام (رحمه الله)، ج8، ص 487.
18- صحيفه امام (رحمه الله)، ج12، ص 22.
19- صحيفه امام (رحمه الله)، ج12، ص 128.
20- صحيفه امام (رحمه الله)، ج9، ص 481.
21- صحيفه امام (رحمه الله)، ج10، ص 384.
22- صحيفه امام (رحمه الله)، ج10، ص 426.
23- صحيفه امام (رحمه الله)، ج11، صص7 و 8.
24- صحيفه امام (رحمه الله)، ج11، ص 535.
25- صحيفه امام (رحمه الله)، ج12، صص 18 و 19.
26- صحيفه امام (رحمه الله)، ج12، ص 77.
27- صحيفه امام (رحمه الله)، ج19، ص 469.
28- صحيفه امام (رحمه الله)، ج13، صص 181 و 182.
29- صحيفه امام (رحمه الله)، ج 13، ص 536.
30- صحيفه امام (رحمه الله)، ج14، ص 213.
31- صحيفه امام (رحمه الله)، ج15، صص 448 و 449.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، سيره ي سياسي حضرت امام خميني (ره)، ( جلد سوم ) ( اصل خوب انجام دادن کارها و وظايف و مسؤوليتهاي محوله )، تهران: نشر مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، چاپ اول