نويسنده: علي اکبر ولايتي




 

نام او مير محمد باقر بن شمس الدين محمد حسيني استر آبادي، مشهور به ميرداماد، است. بنابر گزارش تاريخ عالم آراي عباسي، مير محمد باقر داماد، خلف صدق مرحوم سيدمحمد داماد استرآبادي و دختر زاده ي مرحوم مجتهد شيخ عبدالعالي است ( منشي ، ج1، ص 233 ). درواقع، مادر مير داماد، دختر محقق ثاني، علي بن عبدالعالي کَرکَي ( -940ق )، صاحب جامع المقاصد، بود. محقق کرکي از مقتدرترين فقيهان شيعي عرب و از برجسته ترين چهره هاي علمي و فرهنگي عصر صفوي بود ( جهان بخش، ص 21 ).
سيد شمس الدين محمد استرآبادي، پدر داماد، نخست با يکي از دختران محقق کَرکَي ازدواج کرد، ولي آن دختر درگذشت. سپس با دختر ديگر محقق، که فاطمه بيگم نام داشت، ازدواج کرد و مير داماد از همين بانو متولد شد ( مهدوي، ص 14- 15 ).
تبار نامه ي مير داماد چنين است: مير محمد باقي بن شمس الدين محمد بن سيدمحمود بن سيد عبدالکريم بن سيدعبدالله بن عبدالکريم بن محمد بن مرتضي بن علي بن کمال الدين بن قوام الدين بن صادق بن عبدالله بن ابي الحسن علي المرعشي بن عبدالله امين العارفين بن محمد الاکبر بن ابي محمدالحسن بن حسين الاصغر بن الامام علي بن الحسين عليهما السلام ( مهدوي، ص 14 ).
از تعبير « سيد السادات » ، که يکي از معاصران مير داماد در باره ي پدر وي، مير شمس الدين محمد، به کار برده، مشخص است که مرد موجهي بوده است ( کاشاني، ص 246؛ جهانبخش، ص 19- 20 ). چنان که مرحوم سيد علي جناب در اين باره مي گويد: « معلوم است [....] مير شمس الدين [....] از اعيان بوده که توانسته آن دختر را بگيرد » ( جناب، ص 532 )؛ زيرا، محقق ثاني، پدر همسر ميرداماد، نه صرفاً فقيهي عادي، بلکه از منتقذترين رجال زمان و مقتدرترين و مؤثرترين رؤساي طايفه در آن عصر به شمار مي رفت و اقتدار او و خاندانش با اقتدار پادشاهان صفوي درهم تنيده بود. لفظ « ثاني » نيز در لقب اين محقق، ناظر به جايگاه رفيع او، در فقه و مقامي که پس از محقق اول؛ يعني محقق حلّي، صاحب شرايع الاسلام، در تفقّه شيعي احراز کرده است ( جهانبخش، ص 18- 19 ).
برخي در مورد ازدواج پدر ميرداماد با دختر محقق کرکي به رؤيايي استناد کرده و گفته اند: « جناب شيخ محقق کَرکَي در خواب حضرت سيد الاوصياء اميرالمؤمنين (عليه السلام) را ديد که به شيخ مي فرمود: دختر خود را به مير شمس الدين عقد کن که از او فرزندي متولد خواهد شد که وارث علوم انبيا و اوصيا باشد. شيخ به موجب اين اشارت، دختر خود را به عقد وي در آورد؛ اما بعد از مدتي، دختر شيخ به جوار رحمت ايزدي پيوست و فرزندي از آن به وجود نيامد. لذا شيخ انديشمند شد که اثر آن خواب به ظهور نرسيد. مجدداً حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به خواب ديد که مي فرمود: ما اين دختر را نگفته بوديم، بلکه غرض ما فلان دختر بود. شيخ هم همان دختر را به نکاح مير شمس الدين در آورد و آن دختر والده ي ماجده ي مير محمد باقر است » ( آزاد کشميري، ص 49- 50؛ قمي، بي تا الف، ص 419 ).
معاصران و پيروان مير داماد گاهي ستايش و تمجيدات مبالغه آميزي
درباره ي وي گفته اند؛ از جمله او را پس از ارسطو و فارابي، که به ترتيب « معلم اول » و « معلم ثاني » مي خواندند، « معلم ثالث » خوانده اند. البته مير داماد را « معلم رابع » نيز گفته اند ( جعفريان، 1374، ج2، ص 486 )، اما مشهور همان « معلم ثالث » است ( جهانبخش، ص 22 ).
لقب « ثالث المعلّمين » نيز در حق مير داماد، در استفتائاتي که در بار صفوي از وي کرده، به کار رفته است ( جعفريان، 1382، ج12، ص 240- 241 ). او به « شمس الدين » و « سيد الافاضل » و « مؤسس الحکمة اليمانيه » نيز ملقب بوده است. وي را « استادالبشر » نيز لقب داده اند ( ذکاوتي قراگوزلو، ص 34 )؛ البته اين لقب در اصل از آن خواجه نصيرالدين طوسي است. مير داماد را مؤسس و احتمالاً شخصيت مرکزي مکتب اصفهان و به يقين يکي از متنقذترين شخصيت هاي اين مکتب مي دانند. بنابر نظر مشهور، او و شاگرد نامدارش، ملا صدرا، بزرگ ترين حکماي روزگار خويش بوده اند ( نصر، 1383، ص 366- 370 ).
وجه اشتهار مير به « داماد » آن است که پدر وي، داماد محقق کَرکَي بوده و به اين سبب به « داماد » مشهور بوده است؛ لذا همين لقب به پسر او نيز اطلاق شده است ( موسوي بهبهاني، ص 45 ).
البته برخي به نادرست، خودِ مير محمد باقر را داماد محقق کَرکَي پنداشته اند. هم چنين برخي مير محمد باقر را داماد شاه عباس و لقب « داماد » و « ميرداماد » را مستند بر اين موضوع دانسته اند. چنين ادعايي البته نادرست است. نگاهي به مکتوبات خود مير داماد نشان مي دهد که وي گاهي لقب « داماد » را در مورد پدرش و گاهي در مورد خودش به کار برده است. به هر حال، ناميدن پسر به لقب پدر، در روزگاران قديم، شايع و متداول بوده و مير داماد از جمله ناموراني است که به لقب پدر خوانده شده است ( جهانبخش، ص 28- 33 ). مير داماد، در شعر، « اشراق » تخلص مي کرده است.
قديمي ترين مأخذي که شرح حال مير داماد در آن آمده، کتاب تاريخ عالم آراي عباسي است که مؤلف آن با ميرداماد معاصر بوده و مسلماً از شرح احوال او آگاهي داشته است. ولي با همه ي توصيفاتي که درباره ي ميرداماد ارائه داده، اشاره اي به تاريخ تولد او نکرده است. در نتيجه از آن پس ، مؤلفان و تذکره نويسان بعدي نيز به اين مطلب اشاره اي نکرده اند و، تا به حال، تاريخ تولد وي مجهول مانده است. البته مشخص نبودن تاريخ تولد مير داماد حاکي از مشهور نبودن وي نيست، بلکه در زمان خودش زبانزد عام و خاص بوده است. از سوي ديگر، او ملازم شاه عباس صفوي بوده و با شيخ بهائي، از دانشمندان نامي عصر صفويه، نشست و برخاست داشته است. پس مشهور نبودن وي باور پذير نيست و تذکره نويسان، و به خصوص مؤلفان زمان او، در اين امر کوتاهي کرده اند ( هادي حسين آبادي، ص 15- 16 ).
با همه ي اين احوال، سيد طباطبايي، مصحح کتاب نخبة المقال في أسماء الرّجال، در اين کتاب مي گويد: « ظَفَرتُ بتاريخ ميلاده مير داماد في سنه 969 » ( موسوي بهبهاني، ص 45 )، پس با اعتماد به تحقيق او، سال 969ق به منزله ي تاريخ ولادت مير دانسته مي شود هر چندتاريخ 970 ق نيز در طبقات أعلام الشيعه درج گرديده است ( آقا بزرگ طهراني، 1388، ج5، ص 67 ).
عصر صفوي را بايد عصر اوج گيري تبليغ و ترويج مذهب شيعه نام نهاد. در آن زمان، آموزگاران جوانه ي حبّ اهل بيت (عليه السلام) را در دل ها نوجوانان مي نهادند تا در سنين بزرگي به بار نشيند و اين کار در مکتب و مدرسه بهتر انجام مي گرفت. در آن زمان، پادشاه و بزرگان به کساني که در علم حديث و تفسير و فقه دستي داشتند، توجه شاياني مي کردند. تعليم و تربيت بر اساس تبليغ و ترويج مذهب شيعه نهاده شده بود و کتاب هايي که در مدح و منقبت اهل بيت بود، رواج بسياري يافت. نويسندگان، بيش تر، آثار خود را در اين زمينه تحرير مي کردند و دانش طلبان نيز، بيش تر، به کسب علوم تفسير و حديث و فقه مي پرداختند. در اين زمان، کساني که استعداد کافي داشتند مانند مجلسي و شيخ حر عاملي و محقق کرکي، انديشمنداني چون مير داماد و ملاصدرا و ملا محسن فيض مدارج عالي دانش هاي عقلي را پيمودند ( موسوي بهبهاني، ص 46 ).
با توجه به شيوه ي تعليم و تربيت آن روزگار، مير داماد، که هم از طرف پدر وهم از طرف مادر با علم و عالمان آشنا بود، از همان اوايل کودکي، با نظارت و پي گيري خاندان به تحصيل علوم پرداخت. صاحب تاريخ عالم آراي عباسي مي گويد: « به حدّت فهم و وجودت طبع اتّصاف دارد و در صغر سن در مشهد مقدس واقع شده و، در خدمت مدرسان و افاضل، اکتساب علوم نموده و در اندک زماني ترقي عظيم کرد » ( منشي ، ج1، ص 233 ).
مير داماد در استرآباد متولد شد، اما در مشهد تحصيل کرد. تقي الدين حسيني کاشاني نيز در خلاصة الاشعار مي گويد: « سال ها در مشهد مقدس ساکن و به طلب علوم مشغول بود و اکثر علوم متداول معقول و منقول را مطالعه نمود و در اندک زماني در ميدان تحقيق مسائل شفا و اشارات و توضيح اشکال رسائل رياضيات و حکيمات، قصب السبق از اقران ربود و با وجود صغر سن، مهارتش در علوم و فنون به جايي رسيد که در اکثر مطالب عاليه ي حکمت و رياضيات، رسائل و حواشي تصنيف نمود و بعد از آن از مشهد مقدس سفر کرد و خود را به دارالسلطنه ي قزوين رساند و مدتي نيز در آن جا به درس اشتغال داشت. در سال 988 ق از قزوين به قصد زيارت مشهد مقدس به کاشان رفت و مدتي نيز در آن جا ساکن گرديد » ( کاشاني، ص 247 ). سرانجام، ميرداماد در اصفهان ساکن شد و در آن جا به تحصيل علوم پرداخت.
شکفتگي و بالندگي ميرداماد خيلي زود آغاز شد. تقي الدين کاشاني، در حدود سال 993ق زماني که مير هنوز بسياري جوان بوده، در باره ي وي مي نويسد: « از ساير سادات عظام زمان خود، بلکه اکثر علما و فضلاي عصر، به جودت طبع و حدّت ذهن و طلاقت لسان و لطافت بيان امتياز تمام دارد » ( همان جا ).
هم چنين نقل است که در سيزده سالگي از عبدالعالي، پسر محقق کرکي، و در چهارده سالگي از حسين بن عبدالصمد اجازه ي روايت گرفت ( افندي، ج5، ص 67 ). اين امر بيانگر نبوغ و استعداد کم نظير اوست، به طوري که از همان ابتداي جواني به مراتب بالاي علمي رسيد و علماي عصر به وي توجه داشتند. مير داماد خود در مثنوي مشرق الانوار چنين مي گويد:

بيست سال بود به دور قمر*** ليک به دانش زخِرد پيرتر

مير حافظه اي قوي داشت. اسکندر بيک منشي در وصف حافظه ي او در تاريخ عالم آراي عباسي ( ج1، ص 234 ) آورده است: « حافظه ي جناب مير به مرتبه اي است که از اول حال در نشو و نما هر نقد عياري که به خازن طبيعت سپرده در حفظ آن شرط امانت به جاي آورده، فَلسي از آن از خازنِ طبيعت وقّاد فلسفه ي دوران فوت نشده ».
از ميان استادان مير داماد، هيچ چهره ي فلسفي مشهوري ديده نمي شود، که اين خود براي محققان تأمل برانگيز بوده است. اهميت بحث از استاد يا استادانِ ميرداماد، در فلسفه، هنگامي برجسته مي شود که بدانيم حضور اساتيد بزرگ، در زندگي علمي برخي از فلاسفه در جهان اسلام، تا چه اندازه در ورود به مباحث فلسفي مهم است. حقيقت اين است که صرف نداشتن استاد، حق اظهار نظر فرد را در مسائل فلسفي زائل نمي کند؛ چنان که بوعلي نيز استاد قابلي نداشته و بامطالعه ي شخصي بر کليات و جزئيات فلسفه احاطه يافته است و کسي از اين بابت به او خُرده نمي گيرد ( ابراهيمي ديناني، ج2، ص 506 ).
دکتر ابراهيمي ديناني در اين باره گفته است: « درست است که نقش استاد در پيدايش و رشد شخصيت هاي علمي و فلسفي بسيار مهم و تعيين کننده است، ولي درتاريخ فرهنگ و تمدن بشري کساني را مي شناسيم که از مرزهاي محيطي خود فراتر رفته و استادان خويش را نيز به تحسين و شگفتي واداشته اند. شيخ فلاسفه ي جهان اسلام، ابوعلي سينا، در زمره ي اين گونه اشخاص قرار دارد. درميان استادان ابن سينا کسي را نمي شناسيم که در زمره ي فلاسفه ي بزرگ قرار گرفته باشد. نبوغ فکري و اهميت فلسفي ابن سينا به گونه اي نيست که بتوان آن را با ميزان معلومات و دانش ابوعبدالله ناتلي مقايسه نمود. در عين حال، براي همگان مسلّم است که شيخ الرئيس ابوعلي سينا در محفل تدريس ابوعبدالله ناتلي منطق و فلسفه آموخته است.
آنچه جالب توجه است اين که مير داماد شخصيت خود را با کساني مانند ابن سينا و فارابي قابل مقايسه دانسته و در برخي موارد، آنان را شريک خود در صناعتِ تعليم معرفي کرده است » ( همان، ص 302 ).
در واقع، براي مير داماد، در زمينه هاي فلسفي، استادي به جز مير فخرالدين سماکي استرآبادي، که در اردوي شاهي نزد او شاگردي مي کرده، معرفي نشده است. مير داماد بنيان گذار مکتب فکري خاصي است که پس از وي به صورتي محدود ادامه يافت و جوهره ي اين مکتب در آموزه هاي خاصّ مکتب استرآباد است که بيش از همه، احتمالاً، از طريق فخر الدين سماکي استرآبادي، استاد مير، به او منتقل شده است ( جعفريان، 1382، ج12، ص 335- 338 ).
مير فخرالدّين محمد بن حسين سماکي از شاگردان امير غياث الدين منصور دشتکي شيرازي بوده و در تفسيري که بر آية الکرسي نوشته، به اين موضوع اشاره کرده است. شاه طهماسب توجه وافري به وي داشته و هر روزه شمار بسياري از طالبان علم و اهل فضل در درس او حاضر مي شدند. از آثار مکتوب او حاشيه اي برالهيات تجريد است.
باتوجه به اختلاف سني فراوان سماکي و مير داماد، به نظر مي رسد که استفاده ي مير داماد از محضر درس سماکي چندان طولاني نباشد ( همان، ص 322- 323 ).
در نيمه ي اول قرن دهم هجري، هنگامي که دولت نوظهور صفويان دوره ي جديدي را درايران اسلامي پايه گذاري مي کرد، جلال الدين دواني ( - 907/ 918 ق )، انديشمندي بزرگ از سلسله ي فيلسوفان مسلمان، ديده از جهان فرو بست. فاصله ي زماني ميان مرگ محقق دواني و تولد مير داماد بيش از نيم قرن است. در اين مدت، پرچم داران فلسفه و کلام اسلامي بيش تر کساني بودند که به حوزه ي فلسفي شيراز تعلق داشتند. درميان استادان ميرداماد کس را نمي شناسيم که مستقيم و بدون واسطه در زمره ي شاگردان جلال الدين دواني بوده باشد، اما اين سخن بدان معنا نيست که مير داماد به هيچ روي از انديشه هاي دواني و شاگردان متعدد وي، که در بيش تر شهرها حضور داشتند و به تأليف و تدريس مشغول بودند، متأثر نشده باشد ( جعفريان، 1382 ، ج12، ص 300- 301 ). چنان که تنها استاد شناخته شده ي مير داماد در فلسفه، مير فخرالدين محمدسماکي استرآبادي، از حکمت آموختگان مکتب شيراز است و در تفسير آية الکرسي اش به شاگردي خود نزد امير غياث الدين منصور دشتکي تصريح کرده است ( همان، ص 322، 335 ).
ساير اساتيد شناخته شده ي مير داماد:
1. دايي مير داماد، شيخ عبدالعالي بن عبدالعالي عاملي کرَکَي، فرزند محقق کرکي، که به مير داماد اجازه ي روايت داده و اين اجازه در بحار الانوار مذکور است ( مجلسي، ج106، ص 84- 86 ).
از 56 شاگرد شناخته شده ي محقق کَرکَي، نُه نفر از ايشان اهل استرآباد بوده اند و اين نشان مي دهد که استرآباديان سهم بسياري در حوزه ي درسي محقق کَرَکي داشته اند ( جعفريان، 1382، ج12، ص 309 ).
2. شيخ عزّالدين حسين بن عبدالصمد عاملي ( 918- 984ق )، شاگرد شهيد ثاني ( 911- 965ق ) و والدِ شيخ بهائي ( 953- 1030 ق )، که به مير اجازه ي روايت داده و اين اجازه هم در بحار الانوار مذکور است ( همان، ص 87 ).
3. سيد نورالدين علي بن ابي الحسن موسوي عاملي ( - 999ق )، شاگرد شهيد ثاني ( صدر، ج1، ص 252- 254؛ ج 5، ص 219 ).
4. شيخ عبدعلي بن محمود خادم جايلقي ( مير داماد، 1374، ص 85؛ مهدوي، ص 16 ).
5. سيد حسين بن حيدر حسيني کَرَکي عاملي ( همان جا ).
براي شناخت منابع و مصادر انديشه ي فلسفي مير داماد، به اهمّ منابع به کار برده ي او در کتاب قبسات اشاره مي شود. مير داماد در تمهيد مطالب قبسات، بيش از همه به ابن سينا و آثار او، هم چون الهيات شفا، الإشارات و التنبيهات، نجات، تعليقات، عيون الحکمه، و پس از وي به آثار خواجه نصير الدين طوسي، شرح اشارات، أجوبة الأسئلة القونوية، شرح رسالة العلم و نقد المحصل، أجوبة الأسئلة القونوية، شرح رسالة العلم و نقد المحصل، توجه داشته است. در ضمن، به اقوال شيخ اشراق، در مطارحات و تلويحات، و صاحب محاکمات و ابوالبر کات بغدادي، در المعتبر، و بهمنيار، درالتحصيل ، و فخر رازي، در شرح عيون الحکمة، اشاره و به کتاب اثولوجيا( 1 ) نيز استناد مي کند. مير داماد، براي تفصيل بيش تر، خواننده را به کتاب هاي ديگر خود مانند الصراط المستقيم و الافق المبين و ايماضات و تشريفات و تعليقات بر الهيات شفا ارجاع مي دهد ( محقق، مقدمه بر القبسات، ص 12 ).
مير داماد مدرّسي پر کار و تواناست و در زمان حياتش به تدريس قبسات و الافق المبين و ايماضات وتقديسات و بعضي ديگر از آثارش پرداخته است. گفته اند که مير داماد اهتمام ويژه اي به تدريس شفا داشته است و در پي اين اهتمام او، گروهي از ناموران بعد از او، مانندملاصدرا، مير سيد احمد علوي، آقا حسين خوانساري، ملا حسين تنکابني، ملا محمد باقر سبزواري، به تحشيه و تعليق شفا همت گماشتند ( مير داماد، 1374، ص 93- 94 ).
حوزه ي درس مير داماد را در اصفهان بايد از حوزه هاي درسي پر ثمر و شاگرد پرور آن روزگار دانست. مرحوم آقا علي مدرسي طهراني، در رساله ي طبقات حکما، متأخرين نوشته است: « 300 نفر از شاگردان او به درجه ي اجتهاد فائز شدند و از اين عده بيشتر در اصول عقايد از حضيض تقليد به اوج تحقيق رسيدند. » بعيد نيست که اين عدد را نتوان جدي گرفت. قدر متيقّن، همان گرمي و ثمربخشي حوزه ي درسي مير است که جان کلام طهراني است ( جهان بخش، ص 44- 45 ).
مدرسه ي صدر، که مير داماد در آن جا به تدريس مشغول بود، امروزه نيز در اصفهان در باغي بزرگ قرار دارد و هنوز از آن استفاده مي شود( کربن، ص 148 ).
شاگردان مير داماد به سه گروه تقسيم مي شوند:
1. گروهي که بسيار مشهورند، مانند ملا صدراي شيرازي.
2. گروهي که در مقايسه با گروه قبلي شهرت کم تري دارند
وعده ي آنان از دو دسته ي ديگر بيشتر است و کم و بيش آثار و احوالشان در تذکره ها آمده است، مانند ملا شمساي گيلاني و سيد احمد علوي عاملي.
3. گروهي ديگر از شاگردان مير داماد يا شناخته نشده اند و يا اين که اگر شرحي درباره ي آنان ارائه شده آن قدر کوتاه است که به خوبي بيانگر احوالات آنان نيست. مانند مير منصور گيلاني و عبدالغفار گيلاني ( موسوي بهبهاني، ص 53 ).
برخي از شاگردان مير داماد، که تا حد بسياري شناخته شده اند، چنين اند:
1. محمد بن ابراهيم، معروف به « ملاصدراي شيرازي »؛ او شاگرد مشهور و بر جسته ي ميرداماد است و بي ترديد با نفوذترين فيلسوف دوره ي صفوي و مکتب اصفهان بوده است. ملاصدرا تعليمات اوليه ي خويش را در زادگاه خويش، شيراز، دريافت کرد و سپس به اصفهان رفت و نزد برجسته ترين عالمان شيعي آن روزگار، و در رأس آن ها مير داماد و شيخ بهائي و مير فندرسکي، شاگردي کرد. ملاصدرا، بعدها، مکتبي فلسفي - انقلابي تأسيس کرد و سعي داشت نه تنها دوگرايش متغير سنت مشائي - اسلامي و سنت اشراقي - اسلامي را با يک ديگر آشتي دهد، بلکه حتي به صورتي بنيادي تر آن ها را با آموزه هاي عرفاني و آموزه هاي شرعي نيز هم سو سازد.
2. مير سيد احمد علوي عاملي، خاله زاده و داماد مير داماد؛ او برهان شفا را نزد مير داماد خوانده و حاشيه اي بر شفا به نام مفتاح الشفا والعروة الوثقي دارد. ديگر آثار او عبارت اند از کحل الابصار، که شرحي بر اشارات ابن سينا است، و کشف الحقائق، که شرحي بر تقويم الايمان مير داماد است.
3. علاء الدين حسين بن رفيع الدين محمدبن شجاع الدين محمود حسيني آملي مازندراني، ملقب به « سلطان العلماء » و « خليفه ي سلطان »؛ وي داماد شاه عباس اول و وزير او و مدتي نيز وزير شاه صفي، شاه عباس ثاني، بود.
4. شمس الدين محمد گيلاني، معروف به « ملا شمسا »؛ مراسله ي او با ملاصدراي شيرازي، براي پرسيدن چند سؤال فلسفي، مشهور است.
5. سيد حسين بن سيد حيدر حسيني کَرَکي؛ او از ميرداماد اجازه ي روايت دارد و اين اجازه در بحار الانوار مذکور است.
6. ملا خليل بن غازي قزويني، صاحب دو شرح معروف فارسي و عربي بر کتاب کافي است.
7. عادل بن مراد اردستاني.
8. محمد تقي بن عبدالوهاب استرآبادي؛ او صاحب شرحي بر فصوص منسوب به فارابي و رساله اي در اخلاق است، که به اشاره ي استادش، مير داماد، نوشته است همچنين رساله اي در ردّ برخي فتاوي مرحوم ملا عبدالله شوشتري دارد.
9. سيد محمد تقي بن ابي الحسن حسيني استرآبادي؛ آثار وي عبارت اند از تذکرة العابدين، رساله في وجوب صلاة الجمعه، منهاج الصواب في شرح خلاصة الحساب. البته وي شاگرد شيخ بهائي هم بوده است.
10. سيد محمد مير لوحي سبزواري، صاحب کفاية المتهدي؛ وي شاگرد شيخ بهائي نيز بوده و بر خلاف هم درس خويش، آخوندملا محمد تقي مجلسي ( 1003- 1070ق )، که تحت تأثير شيخ بهائي گرايش هاي بسيار عارفانه يافت، با پيروان اين مشي و از جمله با خود ملا محمد تقي مجلسي سخت درگير شد و گويا بيش از شيخ بهائي به مير داماد گرايش داشت. به هر حال، او بارها در کفاية المتهدي به شاگردي نزد شيخ و مير اشاره کرده است.
11. ميرزا محمد رفيع طباطبائي.
12. ملا عبدالرزاق لاهيجي، متخلص به « فياض »، داماد ملاصدار.
13. ملا محمد رضا کرماني.
14. مير منصور گيلاني، که مير داماد رسالة الجمع و التوفيق بين رأيي الحکيمين في حدوث العالم را به درخواست وي نگاشته است.
15. ملا عبدالمطلب بن يحيي طالقاني، صاحب رساله ي خلاصة الفوائد.
16. محمد حسين چلبي؛ مير داماد نبراس الضياء را به درخواست وي نوشته است.
17. علامه ملا محسن فيض کاشاني.
18. ملا عبدالغفور، برادر فيض کاشاني.
19. ملا محمود مؤمن، برادر ديگر فيض کاشاني.
20. عبدالغفار گيلاني؛ او بر الايقاظات استاد حواشي نوشته است.
21. نظام الدين احمد جيلي.
22. آقا حسين خوانساري ( 1016- 1098ق ).
23. ملا رجبعلي تبريزي.
24. ملا محمد رضا چلبي اصفهاني.
25. ملا عبدالله بن حاج حسين بابا سمناني ( جهان بخش، ص 45- 49؛ موسوي بهبهاني، ص 53- 56 ).
وجود نسخ متعدد از آثار مير داماد را، در کتاب خانه هاي شبه قاره ي هند، نشانه ي حضور محتمل دانش پژوهان اقصي نقاط بلاد اسلامي درمحضر و درس مير داماد دانسته
اند ( مير داماد، 1374، ص 86 ). احتمالاً همين دانش آموختگان درس مير نخستين کساني بوده اند که آثار او را به شبه قاره ي هند برده و ترويج کرده اند. به خصوص الافق المبين مير داماد در هند شهرت داشته و از متوني است که در آن جا به تدريس و تحصيل آن مي پرداخته اند ( ثبوت، ص 279، 287، 294، 308، 329 ).
در ميان عالمان عصر صفوي، کساني نيز از مير اجازه ي روايت دارند، اما اين که آيا آنان نزد مير تلمّذ نيز کرده اند يا نه، معلوم نيست.
مير داماد به برخي شاگردان خود توجه خاصي داشته است. از خاص ترين و محبوب ترين شاگردان مير، صدرالدين محمد شيرازي، معروف به « ملاصدرا »، است. ملاصدرا نيز شيفته ي مير بوده و به آثار وي توجه و اهتمام بسيار داشته است. برخي از آثار مير داماد به خط ملاصدرا موجود است.
ملاصدرا، چه به سبب استفاده ي مستقيم از دانش مير داماد و چه در مقام يکي از پديد آورندگان فضاي مناسب رشد حکمت صدرائي، وامدار مير است.
فضاي اصفهان، در روزگار تحصيل ملاصدرا به سبب حضور بزرگاني چون شيخ بها، الدين محمد عاملي، معروف به « شيخ بهائي »، و مير فندرسکي، براي فرا گرفتن دانش هاي عقلي و نقلي بسيار مناسب بود ( نصر، 1382، ص 46 ) و ملاصدرا نيز از محضر درس مير داماد و شيخ بهائي و مير ابوالقاسم فندرسکي بهره برد ( همان، ص 55 ).
لازمه ي آگاهي از اهميت تأثير گذاري علمي و اجتماعي و فرهنگي مير داماد، در روزگار صفويه، آشنايي با برخي از عالمان معاصر وي است. يکي از معاصران و معاشران ميرداماد، که در فکر و فرهنگ و اجتماع آن عصر تأثير بسيار مهمي داشته، شيخ بهاء الدين محمد عاملي، معروف به « شيخ بهائي » ( 935- 1030ق )، است . او که از نوابغ بشريت محسوب مي گردد، در همان عصر شکوفايي مير، در سراسر ايران زمين و به خصوص اصفهان، نفوذ علمي و معنوي و سياسي و اجتماعي داشته است. در ويژگي بر جسته در شيخ بوده که او را از هم عصرانش ممتاز مي ساخته: يکي جامعيت کم نظير و تبحر در اموري که حتي در آن روزگار به رسميت شناخته نمي شده است. براي نمونه، او در شناخت فرهنگ عامه صاحب نظر بود، حال آنکه اين قسم از معرفت چند قرن پس از وي در ايران به علميت و رسميت شناخته شد. خصيصه ي ديگر، بينش و جهان بيني اوست. او در بينش و تلقي فوق العاده اش از نسبت انسان با جهان کم نظير است. اين که شيخ بهائي را « درخشان ترين شخصيت عصر صفوي » خوانده اند، به سبب ذکاوت و همين جامعيت و خصوصيات شخصيتي اوست ( جهان بخش ، ص 83- 84 ).
از ديگر معاصران بزرگ و نامدار مير داماد، مير فندرسکي است. مير ابوالقاسم فندرسکي استر آبادي ( - 1050ق )، از حيث تعلق خاطر فراوان به انديشه هاي عرفاني و فلسفي، همانندي بسياري از همشهري خويش، ميرداماد، دارد. او نيز هم چون مير داماد، به حکمت مشاء تعلق خاطر داشت و در همان دوران به تدريس شفاي ابن سينا اهتمام مي ورزيد. ( جعفريان، 1382، ج12، ص 330- 331 ). محققان در مورد شخصيت معما گونه ي مير فندرسکي متفق القول اند. نوشته هاي بسياري هم از وي بر جاي نمانده است تا از طريق آن ها ديدگاه هايش به روشني شناخته شود ( نصر، 1383، ص 57 ).
در خرابه هاي عمارتي سلطنتي در اصفهان، که از دوران صفوي باقي مانده است، تصوير رنگ باخته اي از سه مرد متشخص ديده مي شود که در کنار يک شير خطرناک قرار دارند ( هادي حسين آبادي، ص 30 ). اين تصوير از داستان مشهوري حکايت مي کند که بر اساس آن، روزي مير داماد و دو معاصر برجسته ي او، شيخ بهائي و مير فندرسکي، در يکي از بالا خانه هاي عمارت شاهي مشغول بحثي فلسفي بودند. ناگهان شيري که از باغ وحش سلطنتي فرار کرده بود، وارد آن سراي شد. در اين تصوير، شيخ بهائي، از ترس، خودش را جمع کرده، مير داماد به سجده افتاده، اما مير فندرسکي هيچ ترسي به خود راه نداده است. بعدها از اين سه دوست سرشناس خواسته شد که توضيحي در باره ي واکنش هاي آنيِ خود بيان کنند. شيخ بهائي گفت که او به حکم عقل مي دانسته که شير، جز در صورت گرسنگي، بر او حمله نخواهد کرد و، در عين حال، از روي طبيعت بشري بر آن شده تا از خودش دفاع کند. مير داماد گفت از آن جا که ذريه ي پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) است، مي دانسته که شير به او حمله نخواهد کرد و به همين سبب به سجده افتاده و به حمد و ثناي الهي مشغول شده است. مير فندرسکي نيز گفت که او مي توانسته با قوه ي تصرف و کرامت خويش اين حيوان هولناک را رام کند.
اين داستان با آهنگي از مبالغه ي تقدس آميز، پرده از شأن موضوعات تعليمي و فلسفي و عرفاني رايج در آن روزگار بر مي دارد، موضوعاتي که مسائل محوري « مکتب اصفهان » را تشکيل مي دهند. توضيحات اين سه چهره ي برجسته ي مکتب اصفهان را بايد به ترتيب نماينده ي درگيري عقلاني با واقعيات موجود و ايمان به برکات نگه دارنده ي شفاعت نبوي و رهايي عارفانه از نگراني هاي امور واقعي بداني ( نصر، 1386، ص 133- 134 ).

وفات

در گذشت مير داماد در سال 1041ق در سفري رخ داد که، در آن، وي به همراهي شاه صفي از اصفهان به زيارت عتبات رفته بود ( آقا بزرگ طهراني، 1388، ج8، ص 112 ). گفته اند مير داماد، در نزديک قريه ي ذي الکفل، ميان حلّه و نجف اشرف، از دنيا رفت. شاه که زودتر از مير به نجف رفته بود، با همراهان و اهل شهر به استقبال پيکير مير رفت و وي را در نجف اشرف به خاک سپردند. به گزارش ميرزا عبدالله اصفهاني، مير داماد، در فاصله ي کربلا و نجف در بئر مجنون ( جهان بخش، ص 116 ) و در حالي که آيه ي « يَا ايَّتُهَا النَّفس المُطمَئنَّه ارجعي إلي ربَّک راضيةً مَرضيةً » ( فجر: 27 ) را زمزمه مي کرد، چشم از جهان فرو بست و بنابر وصيت خويش در نجف اشرف مدفون گرديد ( اوجبي، ص 38 ).
ماده تاريخ وفات او را به فارسي چنين ساخته اند: « عروس علم دين را مرده داماد » ( قمي، بي تا الف، ص 420؛ آزاد کشميري، ص 51 ) و اين مطابق با وفات وي در سال 1040 ق است. ولي برخي درگذشت او را به سال 1041 ق دانسته اند ( قمي، بي تاب، ج2، ص 227 ).
آن گونه که علامه آيت الله حاج سيد محمد علي روضاتي، با تکيه بر گزارش محمد معصوم بن خواجگي اصفهاني، در خلاصة السير، گفته اند، تاريخ صحيح همان 1040 ق است و فوت مير در شعبان المعظم اين سال رخ داد است ( جعفريان، 1382، ج12، ص 137 ).
به گزارش خلاصة السير، مير داماد را پس از تجهيز و تکفين، در سردابه ي جدش، شيخ علي محقق کرکي ، دفن کردند و، امروزه، محل اين قبر، در نجف اشرف، معروف نيست ( جهانبخش، ص 118 ).
تبار مير داماد، تا امروز، آن گونه که مي گويند، تنها از طريق دخترش، که همسر مير سيد احمد علوي عاملي بوده، ادامه يافته است. در بعضي منابع از فرزند ذکور مير، ميرزا صدرا، ذکر رفته است، ولي در وصيت نامه ي مير از او سخني نيست؛ احتمال داده اند که شايد پيش از نگارش وصيت نامه در گذشته بوده است ( جعفريان، 1382، ج12، ص 242 ).
از فرزند ميرزا صدرا، سيد غياث الدين محمد، نيز، در منابع، گفته شده که داماد و شاگرد آقا جمال خوانساري و جامع معقول و منقول بوده و، در فتنه ي افغان در اصفهان، در گذشته است. ديوان اشعار و از جمله ترکيب بندي، در مناقب، از او به يادگار مانده بوده و در شعر « خيال » تخلص مي کرده است ( جناب، ص 239، 535 ).

پي‌نوشت‌:

1. اثو لوجيا بخشي از کتاب تاسوعات افلوطين، بنيان گذار فلسفه ي نوافلاطوني، است که، در جهان اسلام به نادرست، به ارسطو نسبت داده مي شده است. اين کتاب در افکار فيلسوفان مسلمان بسيار تأثير داشته است. مير داماد نيز اين کتاب را از آنِ ارسطو مي پنداشته است.

منبع مقاله :
ولايتي، علي اکبر، ( 1391 )، ميرداماد، تهران: انتشارات امير کبير، چاپ اول