نويسنده: حيدرعلي رستمي




 

مفهوم شناسي اجمالي سه واژه اي كه در اين عنوان لحاظ شده است مي تواند تا اندازه اي ارتباط واقعي و خارجي اين سه واژه، علاوه بر ارتباط عنواني آنها را در تحقيق پيش رو روشن سازد.

1. انتظار

انتظار، مصدر باب « افتعال » از ماده ي « نظر » است. گرچه قانون كلّي در زبان عربي در مورد كلمات مشتق همچون انتظار، آن است كه هر حرفي به ماده ي اصلي افزوده مي شود در بيشتر موارد براي به دست آوردن فايده اي، معنايي است كه آن فايده بدون آن افزوده، تحقق نمي يابد. اما برخي واژه شناسان با ناديده گرفتن اين قانون كلي، ميان انتظار و نظر جز در شكل ظاهري تفاوتي نديده اند. (1) ولي در برابر اينان، برخي ديگر از واژه شناسان ژرف انديش علاوه بر تفاوت ظاهري، تفاوتي نيز در معناي دو واژه ي مورد بحث در نظر گرفته و گفته اند: انتظار، خواستن و چشم به راه بودن چيزي است كه نظر به آن در حال حاضر امكان پذير نيست، اما امكان آن در آينده وجود دارد. (2)
به عنوان مثال: كشاورزي كه نتيجه ي دسترنج و تلاش پيشين و چه بسا چند ساله ي خود را در باغ و بستانش، و بر سر هر گياه و درخت به صورت برگ و بار مي بيند، در حالت نظر به محصول خود توصيف مي شود، اما كشاورزي كه هنوز آن نتيجه را نديده، اما مقدمات و امكان آن را فراهم كرده كه در آينده و در موقع مناسب بتواند برگ و بار گياهان و درختان باغش را ببيند، در حالت انتظار به سر مي برد.
فارغ از معناي لغوي، معناي اصطلاحي انتظار در فرهنگ معارف اسلامي عبارت از چشم به ظهور منجي موعود داشتن است كه در آخرالزمان ظهور مي كند و جهان را پس از آن كه از ظلم و بيداد پر شده است از عدل و داد لبريز مي سازد. بنابراين با تحقق وعده ي الهي و آمدن موعود عدالت گستر، زمينه انتظار پايان مي يابد و دوران آن به آخر مي رسد. در آن روزگار، انتظار به نظر تبديل مي شود، زيرا امر ممكني را كه اينك منتظر به دنبال تحققش انتظار مي كشد، آنك فعليت مي يابد و در حالي كه چيزي فعليت يافته است، امكانش تصور ندارد تا انتظار به آن تعلق گيرد.

2. تقيه

تقيه يكي از مصدرهاي متعدد از اصل « وقي » است. اين اصل در كتاب هاي واژه شناسي به معاني گوناگوني آمده است. نگهداري چيزي در برابر آنچه آن را آسيب و زيان مي رساند، پرهيز از چيزي يا كسي كه براي انسان ضرر دارد، پنهان شدن پشت چيزي براي در امان ماندن از خطر، و دوري از چيز خطردار به منظور محافظت خود، برخي معاني آن است (3). و چون تقيه مصدر است از لحاظ لغوي به معناي خود را در حفظ و نگهداري قرار دادن است.
اما معناي اصطلاحي مشهور تقيه معنايي است كه شيخ مرتضي انصاري ( ‌1282ق ) ‌ارائه مي دهد. در نظر شيخ انصاري، تقيه عبارت است از: پرهيز از آسيب شخص ديگر از راه همراهي گفتاري يا رفتاري با او؛ گفتار يا رفتاري كه مخالف حق است. (4)
با دقت در معناي تقيه مي توان فهميد كه براي تحقق تقيه دو امر، ضروري است:
اول: وجود اختلاف ديدگاه ميان كساني كه ناچار از تعامل با يكديگر هستند.
دوم: توجه خطر و آسيب از ناحيه ي برخي از آنان به برخي ديگر در صورت آشكار شدن تفاوت ديدگاه ها.
در صورت تحقق اين دو امر، انساني كه در معرض خطر قرار گرفته است، مي تواند براساس آموزه هاي ديني به همراهي گفتاري يا رفتاري با مخالفان حق بپردازد و به اين وسيله جان و مال و آبروي خود را از آسيب آنان محافظت نمايد، و ناامني واقعي را براي خود به صورت امنيت ظاهري درآورد. با اين حساب ظرف تحقق تقيه، دوران فساد و وجود عقايد نادرست و زمان ناامني و ظلم و بيداد است.

3. امنيت

همچون امن و امان، امنيت نيز مصدر است. ليكن آن دو، مصدر اصلي هستند اما امنيت مصدر ساختگي است كه از همان مصدر اصلي با ضوابط و قواعد مربوط ساخته مي شود و هر سه از لحاظ لغوي يك معنا دارند: آرامش يافتن جان و از بين رفتن هراس. (5)
اما از لحاظ اصطلاحي، امنيت بسته به آن كه در چه محدوده و در چه حدّ و اندازه اي در نظر گرفته شود معاني مختلف، اما نزديك به هم پيدا مي كند. دو اصطلاح پر بسامد امنيت ملّي و امنيت جهاني را مي توان چنين تعريف كرد: امنيت ملي به معناي محافظت از توان دولت خاص، سرزمين محدود به مرزهاي مشخص، ساكنان و مؤسسه هاي عمومي بنيادي مربوط به آن دولت، و حفظ استقلال و حاكميت ملي از راه جلوگيري از تهاجم و آسيب دولت ها و نيروهاي مخالف و نابودي آنهاست. (6)
و امنيت جهاني به همان معناي امنيت ملّي اما در مقياس جهاني است و در آن، دولت و ملت و سرزمين خاص مطرح نيست بلكه تمام دولت ها و ملت ها موردنظر هستند.
اينك با اين واژه شناسي كوتاه و مفهوم شناسي گويا، بخشي از ارتباط عنواني و واقعي واژه هاي سه گانه ياد شده آشكار مي شود، اما قرار گرفتن سه عنوان انتظار، تقيه و امنيت تحت يك عنوان جامع تر و گسترده تر به نام مهدويت اقتضا مي كند تا پيوند اين سه عنوان به گونه اي در نظر گرفته شود كه از موضوع اصلي بحث يعني مهدويت خارج نشود. در اين صورت است كه امنيت دو گونه مصداق مي يابد: امنيتي كه هم اينك در عصر غيبت و در حال انتظار قابل تصور و تحقق است، و امنيتي كه در عصر ظهور و با آمدن منجي موعود و تحقق حاكميت الهي پديد مي آيد.
امنيت مربوط به دوران غيبت را دو گونه مي توان تصور كرد: امنيت نسبي، منطقه اي و گروهي و به عبارتي امنيت ناقص، و امنيت مطلق، جهاني و همگاني و به عبارتي امنيت كامل.
آنچه بشر تاكنون در طول اعصار و قرون و از جمله در عصر غيبت امام مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ديده، امنيت نسبي و ناقص بوده است، امنيتي كه براي برخي افراد و جوامع و يا نسبت به بعضي مسائل و موضوعات پديد آمده و در راستاي تأمين اهداف و منافع حاكمان و برقرار كنندگان اين امنيت و يا دست كم در عدم تضاد با آنان بوده است. اما امنيت كامل و مطلق كه همه افراد و جوامع را دربرگيرد و محدوديتي نداشته باشد هنوز تحقق نيافته و هم چنان مورد آرزوي بشر است.
سوگ مندانه آنچه تاريخ نشان مي دهد آن است كه انسان هاي داراي فطرت بيدار، عقل هشيار، و پاي بند به آرمان هاي الهي چندان نتوانسته اند از امنيت نسبي لازم در جوامع مختلف بهره مند باشند. از آن گاه كه اولين پيامبر خدا پا به عرصه ي وجود و زمين نهاد تا آن زمان كه خاتم پيامبران مبعوث شد و چهره در نقاب خاك كشيده همواره جز در موارد محدود، امنيت از آنِ طاغيان، ستمگران، بدكاران، جاهلان و بي دينان بوده است.
پس از پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) و به ويژه در عصر غيبت امام زمان ( عليه السلام ) نيز وضعيت مؤمنان و نيكوكاران كمابيش چنان بوده است. گرچه امنيت هاي منطقه اي محدودي براي گروه هايي از مسلمانان در برهه هايي برقرار شده است، اما نسبت به شيعيان، خود اهل بيت پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) و پيروان آنان اين امنيت چندان نبوده، و اگر بوده قابل ذكر نبوده است.

ناامني و تقيه

روشن است كه ايجاد امنيت براي مخالفان و ستيزه جويان با مؤمنان و صالحان به معناي ايجاد ناامني براي اينان است. در تنگنا قرار دادن شيعيان در دوران ائمه ( عليهم السلام ) به طور عام و در عصر غيبت به طور خاص حتي اگر با هدف و انگيزه از بين بردن هويت مذهبي شيعيان انجام شده باشد، نتيجه اي جز از ميان رفتن تدريجي اين هويت نمي توانست داشته باشد؛ امري كه تسليم شدن در برابر آن به معناي انهدام اركان و كيان تشيّع قلمداد مي گردد.
از اين جا بود كه نه به مقتضاي رهبري مذهبي اهل بيت پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) و توان آنان در انشاي حكم شرعي، بلكه به سبب بهره مندي آنان از شيوه هاي پسنديده خردمندان، تقيه به عنوان بهترين ابزار حفظ هويت ديني در دوران غيبت و انتظار پيشنهاد و معرفي شد. ابزاري كه به خوبي مي توانست اقليت شيعه را در برابر اكثريتي كه داراي باورها و رفتارهايي متفاوت بودند حفظ و حراست كند، و آنان را از نابودي باز دارد، و ناامني واقعي را براي آنان به صورت امنيت ظاهري درآورد تا شايد انتظار ايشان به سر رسد و امنيت مطلق موعود محقق گردد.
امام صادق ( عليه السلام ) خطاب به ياران و شيعيان خود مي فرمايد: « بر دين خود مراقبت كنيد و آن را با تقيه بپوشانيد، زيرا براي كسي كه تقيه ندارد ايماني نيست. همانا شما در ميان مردم مانند زنبورعسل در ميان پرندگان هستيد. اگر پرندگان آنچه در درون زنبورها وجود دارد را بدانند چيزي از آنها را باقي نمي گذارند جز آن كه مي خورند. و اگر مردم آنچه در دل شماست كه ما اهل بيت را دوست داريد بدانند، شما را با زبانشان بخورند و در نهان و آشكار ناسزا گويند. خدا بيامرزد بنده اي از شما را كه بر ولايت ما باشد. » (7)
عبارت « براي كسي كه تقيه ندارد ايماني نيست » در كلام امام صادق ( عليه السلام ) به خوبي كارآمدي ابزار تقيه را براي حفظ ايمان شيعيان در دوران ناامني نشان مي دهد. اين عبارت - به قرينه تشبيه و تنظيري كه به دنبال آن آمده و به منزله ي استدلال بر مدعاست - نه در صدد تشريع و ايجاد ارتباط شرعي ميان تقيه و ايمان است، بلكه در مقام بيان نسبت واقعي و خارجي و عقلائي ميان آن دو است.
در حقيقت امام ( عليه السلام ) به شيعيان خود يادآور مي شود كه آنان در زماني به سر مي برند و خواهند برد كه تنها راه عقلائي حفظ ايمانشان، بهره مندي شايسته و زيركانه از ابزار كارآمد تقيه است.

تقيه و دو اشكال مهم

طرح تقيه از سوي پيشوايان معصوم دو اشكال و شبهه ي مهم را مي توانست چه از سوي پيروان آن پيشوايان، و چه از سوي مخالفانشان در پي آورد و اين عنصر كارآمد و ارزشمند را به صورت عنصري بي ارزش و ناكارآمد جلوه دهد: يكي بدعت تلقي شدن تقيه و مسبوق به سابقه ي ديني نبودن آن. و ديگري برداشت سطحي و نادرست از تقيه و تنزل جايگاه رفيع و ارجمندي كه ائمه ( عليهم السلام ) براي آن در نظر داشتند.
نگاهي گذرا به مجموعه رواياتي كه درباره ي تقيه سخن مي گويد، نشان مي دهد كه هر دو اشكال و شبهه ي ياد شده، به شكل ها و صورت هاي مختلف از سوي امامان ( عليهم السلام ) مطرح و به آنها پاسخ داده شده است.
در برخي روايات - كه بعداً و به مناسبتي ديگر به نقل آنها مي پردازيم - تقيه از مؤلفه هاي اساسي دين اسلام به شمار آمده است. در بعضي ديگر از روايات به انجام تقيه از سوي پيامبر بزرگ الهي، ابراهيم خليل ( عليه السلام ) در جريان بت شكني آن حضرت و مشروع بودن اين عمل نزد او اشاره گرديده، و نيز از تقيّه يوسف ( عليه السلام ) در متهم ساختن برادران خود به دزدي، سخن به ميان آمده است. (8)
در روايتي سفيان بن سعيد مي گويد: « شنيدم ابوعبدالله جعفر بن محمدصادق ( عليه السلام ) مي فرمود: بر تو باد بر تقيه كه سنت ابراهيم خليل الله ( عليه السلام ) است... » (9).
علاوه بر اين در برخي روايات، امام صادق ( عليه السلام ) از تقيه ي اصحاب كهف سخن مي گويد: « تقيه ي هركس به تقيه ي اصحاب كهف نمي رسد، زيرا آنان در اعياد [ قوم خود ] حضور مي يافتند، و زنّار ( كه مسيحيان و مجوسيان بر كمرهاي خود مي بستند و از جمله شعارهاي ديني آنان بود ) ‌مي بستند. از اين رو خداوند به آنان دو پاداش عطا مي فرمايد. » (10) گذشته از اين روايات، در رواياتي نيز پاره اي آيات قرآن مجيد به تقيه تفسير، تأويل و يا بر آن تطبيق شده است. (11)
تمامي اينها درصدد بيان مشروع بودن تقيه و مسبوق بودن آن به سابقه ي ديني در اسلام و پيش از آن است. از بعضي روايات نيز با توجه به استدلال هاي امام ( عليه السلام ) مي توان استفاده كرد كه امام ( عليه السلام ) در پي اثبات عقلاني بودن تقيه و فراتر بردن آن از مشروع ديني برآمده است. (12)
و در انبوهي از روايات، شأن تقيه مطرح شده و جايگاه عالي و رفيع آن در ميان ساير آموزه هاي نظام معارف اسلامي تبيين گرديده، و كارآمدي آن به بيان هاي مختلف روشن شده است كه به تعدادي از اين روايات به مناسبت هاي مختلف در طول مقاله اشاره خواهيم كرد.

ناامني و انتظار

در كنار طرح و پيشنهاد و معقول و مشروع تقيه به عنوان ابزاري كارآمد در دوران ناامني، فرهنگ انتظار نيز به گونه هاي مختلف از سوي معصومان ( عليهم السلام ) از پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) تا امامان ( عليهم السلام ) در همان مستواي عالي تقيه، طرح و تبليغ شد. اين فرهنگ مي توانست به خوبي نااميدي ناشي از وضعيت نابسامان مسلمانان و شيعيان در عصر غيبت را به اميد حركت آفرين تبديل كند و دوشادوش تقيه از فشار ناامني موجود نسبت به آنان بكاهد و موجب استمرار حيات آنان در طول تاريخ شود.
تجربه ي ناخوشايند بشر به ويژه مؤمنان و نيكوكاران در ايجاد فضاي امن در جهت پاي بندي به ايمان و عمل صالح فارغ از هرگونه دلهره و نگراني، و تكرار و استمرار اين تجربه تلخ در طول تاريخ، به طور طبيعي موجب پديد آمدن حالت سرخوردگي در ميان آنان مي گرديد. گرچه تقيه مي توانست تا حدّ زيادي از فشارهاي موجود بر پاي بندي به آرمان هاي صحيح انساني و باورمندي به آموزه هاي آسماني در جوامع فاقد امنيت شايسته بكاهد، اما طولي نمي كشيد كه دوام و استمرار اين وضعيت اميد بشر را به نااميدي و دلبستگي او را به دلسردي تبديل مي كرد و رفته رفته قافله ي محصور اهل ايمان و كار شايسته را در بيابان سرگرداني و تاريكي از حركت بازمي داشت.
اما فرهنگ انتظار به خوبي مي توانست اين مشكل را از ميان بردارد و روح اميد را هم چنان در دوران غيبت كبرا و در كوران ناامني هاي سخت و شكننده، در كالبد مؤمنان و صالحان بدمد.
از علي ( عليه السلام ) نقل است كه فرمود: « منتظر فرج باشيد و از رحمت خدا نااميد نباشيد، زيرا دوست داشتني ترين كارها نزد خداي عزيز و جليل انتظار فرج است... » (13).
در اين سخن نوراني ارتباط انتظار فرج با طرد نااميدي به خوبي هويداست. گويا انتظار دارويي است كه براي مداواي نااميدي كارآمد است.
امام رضا ( عليه السلام ) مي فرمايد: « چه نيكوست صبر و انتظار فرج »، و آن گاه در ادامه ي سخن خطاب به ياران و شيعيان خود مي فرمايد: « بر شما باد به صبر، زيرا فرج پس از نااميدي مي آيد... » (14).
از اين روايات و روايات مشابه، پيوند انتظار، تقيه و امنيت روشن مي شود. عدم امنيت، تقيه را در پي مي آورد و صبر و انتظار را مي طلبد. هم تقيه و هم انتظار، كارآمدترين ابزارها براي مقابله با ناامني و نااميدي هستند كه در عصر غيبت آن گونه كه تاريخ اين عصر نشان مي دهد و روايات نيز مي گويد بر جامعه ي اسلامي به طور عام و جامعه ي شيعي به طور خاص حاكم است و اصل وجود و بالندگي و سرزندگي آن را تهديد مي كند.

امنيت جهاني

انسان متمدن امروز در آرزوي دست يابي به امنيت و صلح جهاني است و هر صبح و شام در بوق و كرناي تبليغاتي خود مدام از آن سخن مي گويد، اما از آن جا كه برقراري چنين صلح و امنيتي نيازمند كارگزاران درست كار، راست گفتار، حقيقت بين، عدالت پيشه و با ايمان است و چنين كارگزاراني اينك همچون گذشته در صحنه ي كارگزاري جهاني ديده نمي شوند، بنابراين به هيچ وجه افق روشني براي تحقق اين آرزوي شيرين و دلنشين به دست حاكمان و زمامداران سلطه گر به چشم نمي خورد و بالاتر آن كه براساس آموزه هاي ديني امكان آن نيز وجود ندارد مگر آن كه انساني الهي و عدالت گستر كه ذخيره ي خداوند براي تحقق اين آرزو است ظهور كند و با ياري ياوراني با ايمان و نيكوكار به اين مهم دست يابد. و اين همان دوران ظهور، و آن همان مهدي موعود ( عليه السلام ) است.
از برخي آيات قرآن مجيد به وضوح مي توان فهميد كه امنيت جهاني پيش از تحقق وعده ي الهي مبني بر حاكميت مؤمنان و نيكوكاران و استقرار كامل اسلام و توحيد، امكان پذير نيست.
خداوند در اين باره مي فرمايد:
« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً » (15)؛
خداوند به آنان از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند وعده مي دهد كه به طور قطع آنان را در زمين خليفه خواهد كرد همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند خليفه كرد. و به طور حتم دينشان را كه برايشان پسنديده است به نفعشان پابرجا خواهد ساخت و البته پس از ترسشان آنان را به آرامش مبدل مي كند.
در شأن نزول اين آيه گفته اند: « آن گاه كه پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) و يارانش به مدينه آمدند و انصار، آنان را پناه دادند، تمامي عرب ايشان را هدف تيرهاي خود قرار دادند. در اين هنگام مسلمانان نمي خوابيدند مگر با سلاح برنمي خاستند مگر در سلاح. با خود گفتند: آيا چنين نخواهد شد كه زنده بمانيم و با خيال آسوده و بدون هراس شب بخوابيم و جز از خدا نترسيم؟ » (16)
خداوند با اين وعده ي حتمي خود به آنان بشارت داد كه زمان امنيت فراخواهد رسيد، زماني كه مؤمنان و نيكوكاران حكومت جهاني را به دست خواهند گرفت، دينشان استقرار كامل خواهد يافت و ترسشان به امنيت تبديل خواهد شد و با اين وعده ي الهي مسلمانان در انتظار فرا رسيدن روز موعود لحظه شماري مي كنند، تا كي خدا خواهد كه آن روز فرا رسد.
در تفاسير شيعه از امام سجاد ( عليه السلام ) نقل شده است كه آن حضرت اين آيه را تلاوت كرد و در مورد كساني كه خداوند به آنان بشارت داده است فرمود: « آنها به خدا سوگند شيعيان ما اهل بيت هستند، خداوند اين كار را براي آنها به دست مردي از ما انجام مي دهد و او مهدي اين امت است.
و او همان است كه پيامبرخدا ( صلي الله عليه و آله ) فرمود: اگر از دنيا باقي نماند جز يك روز، خداوند آن روز را طولاني مي فرمايد تا مردي از دودمان من حاكم شود. نام او نام من است. زمين را از عدل و داد پر كند همان گونه كه از ظلم و بيداد لبريز شده است » (17). و نظير اين روايت از امام باقر و امام صادق ( عليهما السّلام ) نيز روايت گرديده است. (18)
آيه ي مورد بحث به صورت صريح و غيرصريح هر سه عنصر انتظار، تقيه و امنيت را در خود جمع كرده است. امنيت تحفه اي الهي است كه وعده ي تحققش از سوي خداوند به انسان تشنه ي عدالت و امنيت داده شده است.
اين وعده، انتظار را پديد مي آورد، چرا كه وعده به چيزي تعلق مي گيرد كه در حال حاضر تحقق ندارد، اما امكان تحقق آن در آينده محتمل است و براساس آنچه در مفهوم شناسي انتظار گذشت اين همان معنايي است كه اساس انتظار بر آن استوار است.
اما در آيه به اين نكته هم اشاره شده كه امنيت موعود پس از ترس و هراسي كه مؤمنان و نيكوكاران با آن رو به رو بوده اند، پديد مي آيد. همان ترس و هراسي كه شاكله اصلي تقيه است.

حاكميت الهي و امنيت جهاني

امنيت مطلق و جهاني تنها در سايه و يا در كنار حاكميت الهي و خلافت مؤمنان و صالحان قابل تحقق و دسترسي است.
سه وعده ي شوق انگيزي كه خداوند در آيه 55 سوره ي نور به افراد با ايمان و نيكوكار مي دهد يا در طول هم قرار دارند يا در عرض هم. اگر در طول هم قرار داشته باشند به اين معنا خواهد بود كه تحقق وعده ي دوم پس از تحقق وعده ي اول مي باشد، و تحقق وعده ي سوم پس از فعليت يافتن وعده ي دوم.
بنابراين تحقق وعده ي قبلي شرط تحقق وعده ي بعدي است و تا وعده هاي پيشين لباس عمل نپوشد وعده هاي پسين جامه ي عمل نخواهد پوشيد. از اين رو امنيت موعود و جهاني تنها در سايه ي استقرار كامل اسلام تحقق مي يابد و استقرار كامل اسلام هم در پرتو برقراري حاكميت الهي ممكن مي شود؛ امري كه اندكي تدبر در درك نسبت ميان حاكميت الهي، استقرار كامل اسلام، و تضمين امنيت مؤمنان و صالحان نيز مي توانست آن را تا اندازه اي بفهماند.
اما اگر سه وعده ي مذكور در عرض هم و در يك رديف باشند در اين صورت گرچه تأثير حاكميت الهي در ايجاد امنيت از آيه فهميده نمي شود اما تا حدودي وابستگي امنيت به تحقق حاكميت الهي و استقرار كامل اسلام، و وابستگي آن دو به امنيت از آن فهميده مي شود. گذشته از آن كه بررسي تاريخي و تجربي خاستگاه هاي امنيت و عدم امنيت در طول تاريخ بشر و به ويژه در تاريخ اسلام، اين حقيقت قرآني را تأييد مي كند كه مؤثرترين و بهترين عامل در تحقق امنيت پايدار، شايسته، و همه جانبه، پاي بندي به آرمان هاي الهي، آموزه هاي ديني، و بهره مندي از كارگزاراني با باورها و رفتارهاي درست و صحيح است، چيزي كه تحقق مصداق كامل و بي عيب و نقصش تنها در روزگار رهايي و دوران ظهور امام دوازدهم « عجل الله تعالي فرجه الشريف » قابل مشاهده و تجربه است.

انتظار، تقيه و امنيت

پيش از تحقق وعده ي الهي مبني بر خلافت مؤمنان و نيكوكاران، آنان در ترس و هراس به سر مي برند. اين مطلبي است كه از آيه 55 سوره ي نور و برخي آيات ديگر به خوبي مي توان فهميد.
علاوه بر آن كه روايات بسياري از عدالت گستري در عصر ظهور سخن مي گويد از گستردگي ظلم و ستم پيش از ظهور نيز گفت و گو مي نمايد. اين ترس و هراس همان چيزي است كه مي تواند موجب پيدايش تقيه شود.
براساس تعريفي كه از تقيه ارائه شد، تقيه در زمان امنيت مطلق وجود ندارد و عدم امنيت، ظرف زماني بروز و ظهور تقيه است. در حقيقت هنگام ظهور منجي موعود كه همان هنگام تحقق وعده ي الهي مبني بر حاكميت مؤمنان نيكوكار و استقرار كامل اسلام، و برپايي امنيت مطلق است، دوران تقيه پايان مي پذيرد، زيرا يكي از اركان مهم مشروعيت تقيه، ترس و هراس از اظهار عقيده و احساس ناامني از ابراز حقيقت است؛ امري كه با آمدن مهدي موعود ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) از بين مي رود.
به گفته برخي روايات كسي از امام رضا ( عليه السلام ) پرسيد: اي فرزند پيامبر خدا ( صلي الله عليه و آله ) تقيه تا چه زماني لازم است؟ امام ( عليه السلام ) فرمود: « تا قيام قائم ( عليه السلام ) پس هركس تقيه را پيش از خروج قائم ما رها سازد از ما نيست ». (19)
روشن است كه پاسخ امام رضا ( عليه السلام ) نه پاسخي بود كه شنونده مي بايست از روي تعبد آن را بپذيرد، بلكه پاسخي بود كه شنونده نيز مي توانست با تأمل و تدبر آن را دريابد.
امام صادق ( عليه السلام ) هم مي فرمايد: « تقيه واجب است، تركش روا نيست تا آن كه قائم ( عليه السلام ) خروج نمايد » (20).
با توجه به آنچه گفته شد معلوم مي گردد كه تقيه با انتظار تا حدودي همسان است؛ هم در بود و هم در نبود. در روزگار عدم امنيت و عدم عدالت مطلق و در دوران غيبت امام عدالت گستر هم تقيه و هم انتظار هر دو وجود دارند، و در روزگار رهايي از بي عدالتي و ناامني و خروج خورشيد امامت از پشت ابر غيبت هر دو با هم به سبب از بين رفتن زمينه هاي وجودشان از بين مي روند.
اما يك نكته دقيق را نبايد از نظر دور داشت و آن اين كه تفاوتي قابل توجه در مقايسه انتظار با امنيت، و تقيه با امنيت وجود دارد.
انتظار تنها با ظهور حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) و ايجاد امنيت مطلق از سوي آن حضرت به پايان مي رسد، اما تقيه با مطلق امنيت، خواه امنيت مطلق و خواه امنيت غيرمطلق و نسبي از بين مي رود و بس تفاوت است ميان آن كه بود و نبود چيزي دائر مدار امنيت مطلق باشد يا دائر مدار مطلق امنيت. از اين روست كه تقيه مي تواند در دوران انتظار و غيبت حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) هنگام وجود امنيت نسبي وجود نداشته باشد.
اما همان گونه كه اشاره شد تجربه تاريخي نشان مي دهد كه جامعه شيعي هرگز در بيشتر زمان ها و مكان ها از امنيت اجتماعي ديرپا و همه جانبه اي كه بتواند معتقدات خود را به طور شفاف و صريح و كامل بيان كند برخوردار نبوده است. از اين رو مي توان گفت در مقياس وسيع منطقه اي و جهاني شيعه از حالت تقيه خارج نشده و همواره در وضعيتي به سر مي برده كه در مواجهه با غيرشيعيان مجبور بوده است بخشي از رفتارها و گفتارهاي خود را برخلاف باورهاي واقعي خويش بروز دهد. و شايد روايت هايي كه تقيه را تا هنگام خروج قائم ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) واجب و لازم مي داند اشاره به همين واقعيت تلخ داشته باشد كه گرچه از لحاظ منطقي، زمينه پاي بندي به تقيه مي تواند پيش از قيام حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) و با استقرار امنيت نسبي از بين برود، اما از لحاظ تحقق خارجي چنين زمينه اي پيش نخواهد آمد و حتي امنيت نسبي هم براي جامعه شيعي تحقق نخواهد يافت.
در اين صورت بايد پذيرفت كه روايت هاي مذكور در صدد انشاي حكم شرعي نبوده است، بلكه درصدد پيش گويي و اخبار از آينده و وضعيت جامعه شيعي در دوران غيبت و پيش از قيام قائم ( عليه السلام ) بوده است.
به هر حال، نتيجه آن مي شود كه گرچه تقيه مي تواند در دوران غيبت وجود نداشته باشد و از اين لحاظ از انتظار فاصله بگيرد، اما هرگز چنين امري به جهت نبود شرايط لازم، تحقق نخواهد يافت.

همساني جايگاه انتظار و تقيه در معارف شيعي

عجيب و جالب آن است كه تعبيرات به كار رفته در مورد بيان جايگاه رفيع تقيه و انتظار، در روايات معصومان ( عليهم السلام ) شباهت هاي بسيار و شايان تأملي با هم دارد. همچون انتظار، تقيه نيز و همچون تقيه، انتظار نيز در فرهنگ معارف اسلامي و به ويژه شيعي از ارجمندي و والايي خاصي برخوردار است. در روايات فراواني تقيه از دين به شمار آمده است.
امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد: « تقيه جزئي از دين من و دين پدرانم است. و براي كسي كه تقيه نمي كند ايماني نيست » (21).
ابوبصير مي گويد: « امام صادق ( عليه السلام ) فرمود: تقيه دين خداي عزيز و جليل است. گفتم: از دين خداست؟ فرمود: ‌آري به خدا سوگند از دين خداست... » (22).
ابوعمر اعجمي مي گويد: امام صادق ( عليه السلام ) به من فرمود: « اي اباعمر! همانا نُه دهم دين در تقيه است و براي كسي كه تقيه ندارد ديني نيست » (23).
همسان تقيه، انتظار نيز در روايات معصومان ( عليه السلام ) از دين و بلكه اركان آن به شمار آمده است.
ابوجارود مي گويد: « به امام باقر ( عليه السلام ) گفتم: اي فرزند پيامبر خدا‌‌! آيا دوستي و دلباختگي و پيروي مرا نسبت به خود مي دانيد؟ فرمود: آري. گفتم: من از شما پرسشي دارم كه پاسخش را مي خواهم. نابينا هستم، كمتر راه مي روم، و نمي توانم شما را هميشه زيارت كنم. حضرت فرمود: حاجتت را بپرس. گفتم: مرا از دين خود كه به وسيله آن شما و اهل بيت شما خداي عزيز و جليل را مي پرستيد آگاه ساز تا من نيز خداي عزيز و جليل را با آن دينداري كنم. حضرت فرمود: اگر سخن را كوتاه آوردي ولي پرسش را بزرگ نمودي. به خدا دين خود و دين پدرانم را كه به وسيله ي آن خداي عزيز و جليل را مي پرستيم برايت بازگو مي كنم: شهادت به اين كه هيچ معبودي جز الله نيست، و اين كه محمد فرستاده ي خداست، و اقرار به آنچه او از جانب خداوند آورده، و ولايت براي وليّ ما، و برائت از دشمنان، و گردن نهادن به فرمان ما، و انتظار قائم ما، و كوشش [ در امر دين ]، و پرهيزكاري » (24).
پرواضح است كه آنچه امام باقر ( عليه السلام ) در اين روايت ارزشمند به عنوان دين خود و پدرانش برشمرده است تمامي مؤلفه ها نبوده، بلكه اساسي ترين و مهم ترين آن ها بوده است؛ مؤلفه هايي كه در سطح عالي دينداري قرار دارد، همان جايي كه تقيه را نيز مي توان با آن همه تأكيدات در آن سطح قرار داد.
ابوبصير از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه روزي حضرت فرمود: « آيا شما را از چيزهايي كه خداوند عزيز و جليل كاري را از بندگان جز به سبب آنها نمي پذيرد، باخبر نسازم؟ گفتم: چرا. حضرت فرمود: شهادت به اين كه هيچ معبودي جز الله نيست، و اين كه محمد بنده و فرستاده ي اوست، و اقرار به آنچه خداوند به آن فرمان داده است، و دوستي با ما، و دشمني با دشمنانمان... و انتظار قائم... » (25).
به هر حال معصومان ( عليهم السلام ) با اين گفتارهاي نوراني خود تقيه و انتظار را بر فراز آورده، اهميت آن در ميان آموزه هاي اساسي اسلامي و شيعي را يادآور شده اند، و به اين وسيله به تصحيح نگاه برخي افراد كوته بين پرداخته اند؛ نگاه منفي و ديدگاه سلبي كه حقيقت اين دو آموزه ي برين را آن گونه كه بايد و شايد درك نكرده و آن را از جايگاه شايسته ي خود تنزل داده و به صورتي تلقي و تعريف كرده اند كه نتيجه ي آن بي تفاوتي در برابر ستمگران، سكوت و بي تحركي، عدم مسئوليت اجتماعي، دورويي و نفاق، و فريب و نيرنگ شده است. حال آن كه در فرهنگ معارف شيعي اين دو آموزه ي ارجمند نوعي جهاد در راه خدا به شمار آمده است.
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد: « مؤمن، مجاهد است، زيرا او با دشمنان خداي عزيز و جليل در دولت باطل به وسيله تقيه، و در دولت حق با استفاده از شمشير مجاهده مي كند. » (26)
همان امام ( عليه السلام ) درباره انتظار مي فرمايد: « ... منتظر [ امام ] دوازدهم مانند كسي است كه شمشير خود را در پيشگاه پيامبرخدا ( صلي الله عليه و آله ) برهنه كرده و از آن حضرت دفاع مي كند... » (27).
اين دو حديث و احاديث مشابه آنها به خوبي آرمان و اهداف انتظار و تقيه را روشن مي سازد. تقيه و انتظار بايد به شكلي و صورتي اعمال و اجرا گردند كه در راستاي مبارزه با باطل و بيداد باشند نه در مسير تقويت و تأييد آنها.
در روايات متعددي تقيه به ابزاري از ابزارهاي جنگي كه رزمندگان را از تيرهاي دشمن حفظ كرده، توان مبارزه ي آنان را دو چندان مي سازد، تشبيه شده است.
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد: « پدرم مي فرمود: و چه چيز ديدگان مرا بيشتر از تقيه روشن مي سازد. تقيه سپر مؤمن است » (28).
عبدالله بن ابي يعفور مي گويد: شنيدم امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمود: « تقيه، سپر مؤمن است. و تقيه نگاهدارنده مؤمن است. و براي كسي كه تقيه نمي كند ايماني نيست » (29).
از اين بيانات روشن مي شود كه تقيه نوعي تاكتيك و ابزار جنگي براي مقاومت بيشتر در برابر دشمن است، چرا كه سپر، وسيله مورد استفاده در ميدان نبرد و درگيري است نه وسيله مورداستفاده در كنج راحت و استراحت و عافيت. بنابراين نه انتظار به معناي دست روي دست گذاشتن و چشم به راه مهدي ( عليه السلام ) بودن است و نه تقيه در كنجي خزيدن و با مخالفان همانندي نشان دادن. هم در انتظار و هم در تقيه، حضور آگاهانه و شجاعانه در ميدان هاي دفاع از ارزش هاي الهي و اسلامي نهفته است ليكن اين حضور بايد به گونه اي باشد كه كمترين خطر و آسيبي به نيروهاي محدود مؤمن و صالح وارد نگردد.
در حقيقت با ابزار تقيه دشمن به راحتي و بدون آن كه خود متوجه شود خلع سلاح مي گردد. و اين بهترين كاري است كه رزمنده زيرك مي تواند در ميدان نبرد انجام دهد.
امام صادق ( عليه السلام ) خطاب به مفضّل يكي از ياران خود مي فرمايد: « هنگامي كه به تقيه عمل مي كني بر نيرنگي نسبت به تو توانا نيستند، و تقيه دژ محكمي است كه ميان تو و دشمنان خدا سدي مي شود كه در آن نمي توانند رخنه كنند » (30).
در روايتي ديگر امام صادق ( عليه السلام ) تقيه را سدي معرفي مي كند كه دشمنان نمي توانند از آن عبور كنند و يا آن را سوراخ نمايند. (31)
در اين روايت نيز امام ( عليه السلام ) به زيبايي تمام تقيه را به سدي تشبيه مي كند كه در برابر موج تخريب كننده ي سيلاب هاي بنيان برانداز قرار مي گيرد و آنها را به صورت آب هاي رام و آرام و قابل استفاده در مقاصد مفيد و سودمند جهت مي دهد. استفاده از واژه ي سد براي ترسيم درست تقيه نشان دهنده ي آن است كه معناي صحيح تقيه در مكتب بلند تشيع و در دوران انتظار، ايستادگي در برابر نيروي سركش طاغيان ستمگر و تغيير جهت و اهداف آنان در راستاي پيشبرد مقاصد صحيح انساني و اسلامي است. درست مانند كاري كه مؤمن آل فرعون انجام داد و با پنهان داشتن ايمان خود نزد فرعون، زيركانه به ابطال نقشه هاي فرعونيان پرداخت؛ كاري كه لشگرهاي مجهز و سرتا پا مسلح نمي توانستند به اين راحتي انجام دهند.

خلاصه و نتيجه گيري

انتظار و تقيه در فرهنگ معارف اسلامي و به ويژه شيعي، دو ابزار كارآمد براي حفظ هويت ديني و مذهبي در دوران ناامني و غيبت امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) است.
براساس تجربه بشري و آموزه هاي ديني، برقراري امنيت مطلق و جهاني در عصر غيبت امام مهدي ( عليه السلام ) امكان پذير نيست.
در اين دوران بي عدالتي، ناامني، ظلم و بيداد بر جوامع انساني حكم فرماست و تنها راه نجات براي مؤمنان و نيكوكاران، تمسك به عنصر كار ساز تقيه و بهره مندي از فرهنگ اميد آفرين انتظار است. برقراري امنيت شايسته و مطلوب با تحقق حاكميت الهي و استقرار كامل اسلام محقق مي شود و در اين هنگام است كه تقيه و انتظار خود به خود به سبب از بين رفتن زمينه هاي وجودشان پايان مي يابند.
والحمد لله رب العالمين

پي نوشت ها :

1. فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، المكتبة المرتضوية، ذيل ماده « نظر» .
2. طبرسي، مجمع البيان، ج 3، ص 203.
3. نك: لسان العرب؛ تاج العروس و مفردات الفاظ القرآن، ذيل ماده وقي.
4. مرتضي انصاري، التقية، ص 37.
5. مفردات راغب، ذيل ماده امن.
6. جيرار كورنر، معجم مصطلحات القانونية، ترجمه ي منصور القاضي، ص 280.
7. كافي، ج 2، ص 218، ح 5.
8. همان، ج 2، ص 217، ح 3، و بحارالانوار، ص 407 و 425.
9. وسائل الشيعه، ج 11، ص 463، ح 16.
10. كافي، ج 2، ص 218، ح 8.
11. از جمله نك: وسائل الشيعه، ج 11، ص 459، 461، 463، 466، 467... .
12. از جمله نك: كافي، ج 2، ص 218، ح 5.
13. بحارالانوار، ج 52، ص 123، ح 7.
14. صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 547، ح 5.
15. نور، آيه 55.
16. طبرسي، مجمع البيان، ج 4، ص 152.
17. همان.
18. همان.
19. وسائل الشيعه، ج 11، ص 466، ح 25.
20. طبرسي، مستدرك الوسائل، ج 12، ص 254، ح 8.
21. وسائل الشيعه، ج 11، ص 460، ح 3.
22. همان، ص 464، ح 18.
23. همان، ص 460، ح 2.
24. كافي، ج 2، ص 21 و 22، ص 140، ح 50.
25. بحارالانوار، ج 52، ص 140، ح 50.
26. وسائل الشيعه، ج 11، ص 464، ح 19.
27. بحارالانوار، ج 52، ص 129، ح 23.
28. وسائل الشيعه، ج 11، ص 460، ح 4.
29. همان، ص 461، ح 6.
30. همان، ص 467، ح 33.
31. همان، ص 467، ح 32.

منابع :
1. ابن منظور افريقي مصري، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، قم، 1405ق.
2. انصاري، مرتضي، التقيه، نشر مؤسسه قائم آل محمد ( صلي الله عليه و آله )، قم، 1420ق.
3. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، المكتبة الاسلاميه، تهران، الطبعة الخامسه، 1401ق.
4. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، مطبعة العرفان، صيدا، 1355.
5. طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، المكتبة المرتضوية.
6. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، الطبعة السادسه، 1375ش.
7. كورنر، جيرار، معجم مصطلحات القانونيه، ترجمه: منصور القاضي، موسسه الجامعيه للدراسات و النشر و التوزيع، بيروت، الطبعه الاولي، 1418ق.
8. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت، الطبعة الثانيه، 143ق.
9. محب الدين واسطي زبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس، دار ليبيا للنشر و التوزيع؛ نيز: راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، منشورات ذوي القربي، قم، 1425ق.
10. محمد بن علي بن صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، انتشارات مسجد مقدس جمكران، قم، چاپ دوم، 1382ش.
11. نوري طبرسي، حسين، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت، قم، الطبعة الاولي، 1408ق.

منبع مقاله :
مكارم شيرازي، حائري شيرازي و عميد زنجاني؛ مقاله ها خداداد سليميان... [ و ديگران]، ( 1387 )، گفتمان مهدويت: سخنراني و مقاله هاي گفتمان نهم، قم: مؤسسه بوستان كتاب ( مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول