ادله ي تطبيق قرآن بر اهل بيت (ع)
« جري و تطبيق » عبارت است از انطباق الفاظ و آيات قرآن بر مصاديقي غير از آنچه آيات درباره ي آن ها نازل شده است و در اين جا مراد، انطباق الفاظ و آيات قرآن بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) و مخالفان آنان است.
ادله اي که مي تواند توجيه کننده ي امر تطبيق در روايات تفسيري باشد، در اين نوشته مي آيد.
عمده ي اين ادله، نقلي است که چند دسته از روايات را مي توان مطرح کرد:
اخبار جَري
مراد از اخبار جَري، اخباري است که بر دايمي بودن احکام و معارف قرآن تأکيد کرده و حاوي تعبير « جَري قرآن » تا قيامت است.ابوبصير گويد: « از امام صادق (عليه السلام) درباره ي آيه ي « إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ » (1) پرسيدم، آن حضرت فرمود: رسول خدا « مُنْذِر » و علي (عليه السلام) « هادي » است. آيا مي داني در اين زمان « هادي » کيست؟ عرض کردم: امروز شما هادي هستيد. امام فرمود: درود خدا بر تو باد! اي ابا محمد! اگر قرار بر اين باشد آيه اي که درباره ي فردي نازل شده، با مردن او [حکمش] از بين رود، کتاب خدا از بين خواهد رفت؛ نه، چنين نيست، بلکه [احکام] (2) قرآن درباره ي آيندگان، همچون گذشتگان ساري و جاري است. » (3)
در سند اين حديث، محمد بن جمهور (4) وجود دارد که از غلات است.
سماعة بن مَهران گويد: « امام صادق (عليه السلام) فرمود:... قرآن تأويلي دارد که بسان روز و شب و مه و مهر در جريان است. هرگاه [زمان] تأويل چيزي از آن برسد، واقع خواهد شد. بخشي از تأويل آن تا به حال آمده و بخشي ديگر هنوز نيامده است. » (5)
در سند اين حديث، ابوجعفر، محمد بن سنان زاهري وجود دارد که نجاشي، ابن عقده، شيخ طوسي، و شيخ مفيد او را تضعيف کرده اند و فضل بن شاذان او را کذّاب دانسته و ابن غضائري وي را غالي و جاعل حديث معرفي کرده است (6).
مشابه اين حديث را فُضَيل بن يسار و خَيثمه نيز از امام باقر (عليه السلام) نقل کرده اند (7) و روايت فضيل بن يسار از نظر سند صحيح است.
بعضي از مفسران، با استناد به اين روايات، اخبار فراواني را که در تطبيق آيات قرآن بر اهل بيت (عليهم السلام) يا دشمنان آن ها در باب هاي مختلف نقل شده، از قبيل « جَري » دانسته اند. (8)
اخبار مربوطه به بخش هاي قرآن
در پاره اي از روايات، همه يا بخشي از قرآن، راجع به اهل بيت (عليهم السلام) دانسته شده است، از جمله:1. از عمر بن حنظله (9) نقل شده که امام صادق (عليه السلام) فرمود: « ... همه ي آيات کتاب خدا از آغاز تا انجام درباره ي امامان [اهل بيت] است و مقصود از آيات، آن ها هستند. » (10)
2. از علي (عليه السلام) نقل شده که فرمود: « دو سوم قرآن درباره ي ما و شيعيان ماست و مردم در يک سوم باقي مانده با ما شريک هستند. » (11)
3. خيثمه از امام باقر (عليه السلام) نقل کرده است که فرمود: « قرآن از سه بخش تشکيل شده است: يک سوم آن درباره ي ما و دوستانمان، يک سوم ديگر آن درباره ي دشمنان ما و يک سوم باقي مانده در سُنَن و اَمثال است. » (12)
4. ابوبصير از امام باقر (عليه السلام) نقل کرده که فرمود: « قرآن در چهار بخش نازل شده است: يک چهارم درباره ي ما، يک چهارم درباره ي دشمنان ما، يک چهارم در سُنَن و اَمثال و يک چهارم در فرايض و احکام است. » (13)
5. از اصبغ بن نباته نقل شده که علي (عليه السلام) فرمود: « قرآن در سه بخش نزول يافت: يک سوم درباره ي ما و دشمنان ماست، يک سوم سُنَن و اَمثال است، يک سوم ديگر نيز فرايض و احکام است » (14). در سند اين حديث، سَهل بن زياد وجود دارد که غالي است.
6. « از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که قرآن در چهار بخش نازل شده است: يک چهارم در حلال، يک چهارم در حرام، يک چهارم در احکام و سُنَن و يک چهارم ديگر در اخبار مربوط به گذشتگان و آيندگان و آيات راجع به حلّ و فصل دعاوي شماست » (15). سند اين حديث مُرسل است.
مضمون اين شش حديث را مي توان به صورت شکل هاي زير ترسيم کرد:
اين روايات، گذشته از ضعف سند، داراي متن پريشاني است. به راستي چگونه ممکن است ائمه اطهار اين گونه احاديث را بيان کرده باشند؟!
برخي با استناد به اين اخبار و مانند آن، به جمع آوري احاديثي که بسياري از آن ها را غُلات نقل کرده اند، دست زده و به عنوان تفسير باطني اهل بيت (عليهم السلام) از قرآن عرضه کرده اند (16)، و بعضي از مخالفان مذهب شيعه نيز آن را مستمسکي بر ضد مذهب و روش تفسيري شيعه قرار داده اند (17).
اخبار ظاهر و باطن قرآن
حُمران بن اَعيَن گويد: امام باقر (عليه السلام) فرمود: « ظاهر قرآن، آن هايي هستند که آيات قرآن درباره ي آن ها نازل شده و باطن آن، کساني هستند که اعمالشان همانند آن هاست. » (18)همان طور که آشنايي با داستان هاي انبيا و اقوام گذشته و مخالفان پيامبران براي مردم مايه ي عبرت است: « لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِي الْأَلْبَابِ » (19)، مطالعه ي فراز و نشيب هاي زندگي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و مسلمانان صدر اسلام و کافران و مشرکان و منافقاني که با اسلام و آنان سر ناسازگاري داشتند، مي توان ره پويان را در هر عصري، عبرت آموز باشد. در هر زماني ممکن است فرعون و موسي، ابراهيم و نمرود و عاد و ثمود به صورتي ظهور پيدا کنند و حق و باطل، خود را به شکلي نمايان سازد؛ بنابراين، مردم بايد با توجه به الگوهايي که قرآن معرفي مي کند، اهل هدايت را از اهل ضلالت بازشناخته، الگوهاي قرآني را بر آن ها منطبق سازند.
برخي از روايات شيعه ناظر به اين نوع تطبيق است و هدف آن معرفي اهل حق و باطل به مردمي است که خواهان هدايت هستند.
اخبار مربوط به خوبان و بدان قرآن
در پاره اي روايات، آيات مربوط به خوبان و بهشتيان، و بَدان و دوزخيان بر اهل بيت و شيعيان، و مخالفان ايشان انطباق يافته است:محمد بن مسلم گويد: « امام باقر (عليه السلام) فرمود: اي محمد! هرگاه شنيدي که خداوند [در قرآن] کسي [يا قومي] را به نيکي ياد مي کند، ما هستيم و اگر قومي را به بدي ياد مي کند، ايشان دشمنان ما هستند. » (20)
ابوبصير گويد: « امام صادق (عليه السلام) به من فرمود: اي ابامحمد! آيه اي از قرآن در وصف بهشت و اهل آن نيست، مگر اين که درباره ي ما و شيعيان ماست و آيه اي در وصف بدکاران و اهل دوزخ نيست، مگر اين که درباره ي دشمنان و مخالفان ماست. » (21)
در تبيين اين دسته از احاديث بايد بگوييم: وقتي قرآن از گروه هايي از مردم چون « صالحين، صادقين، محسنين، متقين و... » نام مي برد، به طور قطع اهل بيت پيامبر جزء آنان و بلکه مصاديق اکمل و افضل آنان هستند، چون آنان کساني هستند که به نص قرآن کريم از هرگونه آلودگي پاکند: « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » (22). در مقابل، هرگاه در قرآن از « فاسقين، متکبرين، ظالمين و... » سخن مي رود، به طور مسلم کساني که در قلب خود به جاي مودت اهل بيت - که بنا به نصّ قرآن، اجر رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله است (23) - تخم کينه و دشمني کاشتند و به جاي پيروي با آن ها ستيزه کردند و به جاي اِکرام، با زهر و شمشير از آن ها پذيرايي کردند!، بارزترين مصداق آن هستند.
بايد توجه داشت که در اين ميان غُلات و جاعلان حديث، الفاظ و آيات قرآن را بدون مناسبت يا با اندک مناسبتي بر اهل بيت (عليهم السلام) يا مخالفان آن ها تطبيق کرده اند، ولي امامان ما هوشيارانه با اين جريان انحرافي مقابله کرده و پيروان خود را از اين کار - که جز بازي با آيات قرآن نمي توان نام ديگري بر آن نهاد - باز داشته اند:
داوود بن فَرقَد (24) گويد: « امام صادق (عليه السلام) فرمود: در مورد هر آيه اي نگوييد: مراد فلاني است يا فلاني! در قرآن، احکام حلال و حرام، اخبار گذشتگان، پيشگويي هايي درباره ي آيندگان و احکام قضا نيز وجود دارد. » (25)
در سند اين حديث، حسين بن سعيد (26)، فضالة بن ايوب (27) و داوود بن فرقد وجود دارند که همگي آن ها موثق هستند.
در حديث ديگري از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که به ابوالخطاب (28) نوشت: « به من گزارش رسيده که تو يکي را مصداق خَمر و زنا و ديگري را مصداق نماز و روزه مي پنداري! آن چنان که مي پنداري نيست، بلکه ما ريشه ي خير هستيم و شاخه هاي آن طاعت خداست و دشمن ما ريشه ي شرّ است و شاخه هاي آن معصيت خداست » (29). راويان اين حديث نيز همگي موثق هستند.
« از هشام بن حَکَم (30) نقل شده که به امام صادق (عليه السلام) عرض شد: به نقل از شما گفته اند که مراد از « خَمر، مَيسِر، اَنصاب و اَزلام » (31) افرادي [خاص] هستند. آن حضرت فرمود: « خداوند خلقش را به چيزي که آن را نمي شناسد، مورد خطاب قرار نمي دهد. » (32)
بنابراين، بايد توجه داشت که در امر تطبيق قرآن کريم، به دام غلات گرفتار نياييم و شيوه ي تطبيقات باطل آن ها را روش تفسيري شيعه و امامان ايشان به شمار نياوريم.
دليل عقلايي
علاوه بر نقل که صحت تطبيق را في الجمله تأييد مي کند، عقل و عرف نيز بر آن صحه مي گذارد.توضيح آن که قرآن، کتاب جاوداني است، از اين رو بايد هميشه در امر هدايت فرد و جامعه، نقش اساسي داشته باشد و آيات آن بر مصاديق، افراد، شرايط و مقتضيات هر زمان قابل تطبيق باشد. (33)
نتيجه اي که از اين نوشته مي گيريم، اين است که اصل تطبيق، امري است که نه تنها نقل، بلکه عقل و عرف نيز آن را امضا مي کند، اما توجه به اين نکته لازم است که تطبيق الفاظ قرآن بر مصاديق خارجي تا حدي رواست که مخالف عقل و عرف و نصوص قرآن و سنت نباشد.
پينوشتها:
1. رعد (13) آيه ي 7: « وظيفه ي تو انذار است و هر قومي را از طرف خدا رهنمايي است. »
2. مراد از احکام، تنها احکام فقهي نيست.
3. کافي، ج 1، ص 192.
4. ابوعبدالله، محمد بن جمهور بصري از اصحاب رضا (عليه السلام) است. وي را غالي، ضعيف و فاسد المذهب دانسته اند، به طوري که هيچ گونه اعتمادي به حديث او نيست. « ر.ک: جامع الرواة. »
5. بحارالانوار، ج 23، ص 79. (به نقل از: غيبت نعماني، ص 66).
6. ر.ک: معجم رجال حديث.
7. ر.ک: بصائرالدرجات، ص 216؛ تفسير عياشي، ج 1، ص 10.
8. ر.ک: الميزان، ج 1، ص 43 و نيز ج 3، ص 72.
9. عمر بن حنظله عجلي کوفي، از اصحاب امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) بوده و شهيد ثاني او را موثق دانسته است. « ر.ک: جامع الرواة. »
10. تفسير عياشي، ج 1، ص 13؛ محمد بن حسن حر عاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص 44.
11. ر.ک: تفسير مرآة الانوار، ص 5.
12. تفسير عياشي، ج 1، ص 10.
13. کافي، ج 2، ص 628. مشابه اين حديث در تفسير فرات کوفي از قول اصبغ بن نباته و ابن عباس نيز نقل شده است. « ر.ک: تفسير فرات الکوفي، ص 1 و 2. »
14. کافي، ج 2، ص 627؛ تفسير عياشي، ج 1، ص 9.
15. ابوسعيد، سهل بن زياد آدمي رازي، از اصحاب امام هادي و عسکري (عليهم السلام) بوده و شيخ طوسي او را ضعيف دانسته است. احمد بن عيسي به غلو و کذب او شهادت داده و او را از قم به ري تبعيد کرده است. « ر.ک: جامع الرواة. »
16. نمونه ي بارز اين گونه تفاسير، تفسيري است به نام مرآة الانوار و مشکوة الاسرار از ابوالحسن عاملي، فرزند مولي محمد طاهرين عبدالحميد. ظاهراً مؤلف، موفق به نوشتن دوره ي کامل اين تفسير نشده است و فقط دو جلد از آن را عرضه کرده است. جلد اول به منزله ي مقدمه ي تفسير است و جلد دوم مشتمل بر تفسير سوره ي حمد و نصف سوره ي بقره است. مقدمه ي اين تفسير، هم اکنون به عنوان مقدمه ي کتاب البرهان في تفسير القرآن، تأليف سيد هاشم بحراني به چاپ رسيده است. اين کتاب (مقدمه ي مرآة الانوار) مشتمل بر سه مقدمه، هر يک در چند فصل، و يک خاتمه در دو فصل است. مؤلف بعد از بيان مقدمه ي سوم، معجمي از الفاظ قرآن در بطون و تأويلات فراهم آورده که آغاز آن واژه ي « الاَب » و پايان آن واژه ي « اليَد » است. وي مفهوم اکثر اين الفاظ را به ائمه اهل البيت و يا مخالفان آن ها تطبيق کرده است. شايان ذکر است که تاريخ دقيق ولادت و فوت مؤلف مشخص نيست. وي در اصفهان متولد شده است و بعدها به نجف رفته است. پدر صاحب جواهر داماد وي بوده است، وي يکي از فقهاي بزرگ زمان خود به شمار مي آمده است. « ر.ک: مرآة الانوار، ترجمه ي حال مؤلف از محمود موسوي، آغاز کتاب. »
17. محمدحسين ذهبي، مؤلف کتاب « التفسير و المفسرون » در بخش مربوط به مهم ترين تفاسير شيعه و روش تفسيري آن ها، « تفسير مرآة الانوار و مشکوة الاسرار » اولين تفسيري است که مطرح ساخته و به نقد و بررسي آن پرداخته است و مطالب عنوان شده در اين تفسير را به عنوان عقايد شيعه در تفسير قرآن معرفي کرده است. شايان ذکر است که وي نام مؤلف تفسير را عبداللطيف کازراني عنوان مي کند که ناشي از غلطي است که در يکي از چاپ هاي اين تفسير پيش آمده است. « ر.ک: التفسير و المفسرون، ج 2، ص 46-79).
18. تفسير عياشي، ج 1، ص 11.
19. يوسف (12) آيه ي 111: « همانا در حکايات آنان، براي صاحبان عقل عبرت خواهد بود. »
20. تفسير عياشي، ج 1، ص 12؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 43.
21. محمد بن يعقوب کليني، کافي، ج 1، ص 192.
22. احزاب (33) آيه ي 33: « جز اين نيست که خداوند مي خواهد پليدي را از شما اهل بيت دور کند و شما را چنان که بايد، پاک دارد. »
23. « قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ». (شوري (42) آيه ي 23).
24. ابويزيد، داوود بن فَرقَد اسدي از اصحاب امام صادق و امام کاظم (عليهماالسلام) و موثق است. « ر.ک: جامع الرواة. »
25. البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 23.
26. حسين بن سعيد اهوازي، از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادي (عليه السلام)، و موثق است. « ر.ک: جامع الرواة. »
27. فضالة بن ايوب ازدي، ساکن اهواز، موثق است و از امام کاظم (عليه السلام) روايت کرده است. « ر.ک: همان. »
28. محمد بن مقلاص اسدي کوفي (ابوزينب)، غالي و ملعون است. « محمد بن حسن طوسي، رجال الطوسي، ص 345. »
29. البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 23.
30. هشام بن حکم از اصحاب امام صادق و کاظم (عليهم السلام) و ممدوح است. « ر.ک: جامع الرواة. »
31. اشاره است به آيه « إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ...؛ شراب و قمار و بت ها و گروبندي با تيرها، پليدي و کار شيطان است ». (مائده (5) آيه ي 90).
32. وسائل الشعه، ج 12، ص 121.
33. ر.ک: الميزان، ج 1، ص 42.
شاکر، محمدکاظم؛ (1376)، روش هاي تأويل قرآن: معناشناسي و روش شناسي در سه حوزه روايي، باطني و اصولي، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ سوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}