ميراث ايران در بندر « قلهات » عمان
چکيده:
ايران در طول تاريخ خود بر روي بخش بزرگي از جهان باستان سلطه داشته که آثار و بقاياي مادي آن در شکل شهرها و نيز چگونگي بناها و تپه ها و محوطه هاي تاريخي و آثار وابسته به آنها اعم از فرم و نقوش سفالينه ها، تزيينات معماري و ... و نيز تأثيرات فرهنگي همانند زبان، پوشش، آداب و رسوم و اساطير باقي مانده است. بندر باستاني « قَلهات » در عمان يکي از همين محدوده ها است که تاريخ خود را مديون حضور ايرانيان در آنجاست؛ حضوري که بر اساس شواهد، همزمان با ابتداي دوره ي تاريخي ايران يعني دوره هخامنشي آغاز شده و قرن ها ادامه يافته است. در اين مقاله به معرفي اين شهر باستاني و ذکر دوره هاي تاريخي و حضور رسمي عنصر ايراني در آن به مدد متون تاريخي و شواهد باستان شناسي پرداخته شده است.واژگان کليدي:
عمان، بندر قلهات، باستان شناسيدرآمد
پيشينه ي تاريخي
بندر باستاني « قلهات » که در پانزده کيلومتري شمال شهر بندري « صور » در استان شرقي عمان واقع شده است ( نقشه 1 )، يکي از مهمترين بنادر اين کشور در طول تاريخ آن و به ويژه دوران اسلامي به شمار مي آمده است . اين شهر در محدوده اي که عوارض طبيعي شامل کوه و دريا آن را به شکل مثلث درآورده به وسعت شصت هکتار شکل گرفته و از غرب به ارتفاعات « جبل الحجر » و از شمال به دره ي آبرفتي « وادي الحلم » و از شرق به دريا و از جنوب به حصارشهر محدود مي گردد ( نقشه 2 ). با توجه به يافته هاي سطحي حاصل از بررسي هاي باستان شناسان هيأت ايراني به سرپرستي نگارنده در سال 1386، قدمت اوليه ترين استفرار در اين مکان به هزاره ي سوم پيش از ميلاد ( عصر برنز عمان ) مي رسد. مواد فرهنگي و آثار به دست آمده همچنين مؤيد استمرار فعاليت ساکنان اين مکان در دوره هاي آهن، پارت، ساساني، صدر اسلام، قرون ميانه ي اسلامي تا غروب قلهات در قرن هفدهم ميلادي مي باشند. بدين ترتيب، بقاياي فرهنگي مؤيد يک دوره ي پنج هزار ساله سکونت در اين شهر مي باشند.به لحاظ سابقه ي تاريخي، در کتيبه ي داريوش هخامنشي در بيستون به سرزميني به نام « ماکايين » به عنوان بخشي از شاهنشاهي هخامنشي اشاره شده که از نظر محدوده ي جغرافيايي به منطقه ي وسيعي از کشورهاي امارات متحد عربي و عمان و حتي بخش هايي از سيستان و کرمان اطلاق مي شده است (2). تاريخ عمان با مهاجرت قوم « آزد » به رهبري ملک بن فحم از يمن به آنجا آغاز مي شود. قومي که پس از ورود به بندر قلهات با مقاومت شديد ساکنان پارتي شهر مواجه شدند اما بر آنها فائق آمده و در آن شر استقرار يافتند (3). از آن پس تلاش ها و جنگ هاي مکرر پارتيان- که بر اساس نوشته هاي مورخين عرب در تمامي سواحل شرقي و شمال عمان و خصوصاً در شهرهاي مهمي نظير قلهات، نِزوَه، سُحار و قوريات ساکن بوده و سپاهي مرکب از 30000 تا 40000 نفر داشتند- بي نتيجه باقي مانده و به خروجشان از عمان منجر مي گردد (4). به هر حال، حضور چنين سپاهي حکايت از اين دارد که:
1- تمامي سواحل شرقي و شمالي عمان در دست پارتيان و در قلمرو حکومتي شان بوده است.
2- پارتيان به اهميت سوق الجيشي اين سواحل براي کتترل تجارت دريايي ، بخصوص با هند، شرق دور و آفريقا واقف بوده اند.
به روزگار حکمراني ساسانيان عمان مجدداً به عنوان بخشي از شاهنشاهي اين سلسله به دست ايرانيان افتاد (5). در کتيبه ي شاپور اول در کعبه ي زرتشت، از اين محدده با نام « مزون » يا « مَزون » ياد شده و از آن به عنوان بخشي از « ايرانشهر » نام برده شده است که امورآن به دست يک حاکم ايراني- که « مرزبان » ناميده شده- اداره مي گشته است (6). مدارک موجود نشان مي دهند که حاکمان ايراني در طي دوره ي تاريخي از دوره هخامنشي تا پايان حاکميت ساسانيان ( 633 ميلادي ) بر محدوده ي بزرگي که امروزه تمامي کشورهاي عمان و امارات عربي را در برمي گيرد حکمروايي مي کرده اند.
اگر چه از رويدادهاي تاريخي اين شهر در سده هاي نخستين اسلامي اطلاعي در دست نيست، ليکن از يافته هاي باستان شناسي به اهميت آن در زمينه ي تجارت انواع ظروف سفالي پي مي بريم. به هر حال، گزارش هاي تاريخي از تسلط مجدد ايرانيان بر اين شهر پس از تصرف آن به سال 973 م. توسط عضدالدوله ديلمي حکايت دارند (7).
با روي کار آمد سلجوقيان، کنترل جزيره ي هرمز و عمان در اختيار « سلجوقيان کرمان » قرار گرفت و نفوذ سلاطين ايراني بر هرمز تا زمان اشغال قلهات توسط پرتغالي ها ادامه يافت (8). در خصوص اين نفوذ سياسي مارکوپولو در سفرنامه خود مي نويسد: « قلهات شهري نيکو در کنار دريا است که ساکنان آن مسلمانند. آنان فرمانبردار هرمز هستند و ملک يا حاکم هرمز در حال جنگ با يک رقيب قوي تر از خود است. او به اين شهر مي آيد زيرا اين شهر بسيار مستحکم است و به همين خاطر از کسي واهمه ندارد ... » (9).
گاه نگاري داده هاي باستان شناسي، و به ويژه سفال هاي سطحي، سابقه ي اين شهر را به هزاره ي سوم قبل از ميلاد ( دوره ي برنز ) مي رساند. پس از آن شاهد داده هاي متعلق به دوره آهن و دوران تاريخي و به ويژه تراکم مواد فرهنگي همزمان با دوره ي ساساني در اين مکان هستيم.
اگر چه متون تاريخي قرون اوليه ي اسلامي نظير انساب الاتوابي از اين شهر با نام « بندر قلهات » و به عنوان يک بندر تجاري ياد نموده اند (10)، اما اوج شهرت اين شهر به عنوان بندرگاه اصلي عمان توسط الادريسي بهـ.قرن 6 تا 8 هجري قمري نسبت داده شده است (11). بعلاوه از اين شهر بندري و اهميت آن در سفرنامه هاي افرادي چون ياقوت بن المجاور، مارکوپولو و ابن بطوطه نيز ياد شده است (12). اين شهر در اوايل دوران صفوي توسط پرتغاليان اشغال شد. شايان ذکر است پرتغاليان در اين زمان در راستاي بسط مستعمرات خود و تسلط بر خليج فارس، درياي عمان، درياي سرخ و اقيانوس هند و کنترل تجارت پر منفعت اين مناطق، کشتي هاي جنگي و واحدهايي از نيروهاي دريايي خود را به اين مناطق گسيل کرده و بخشهايي را نيز به اشغال درآوردند که مي توان از مناطقي مثل بندر « گمبرون » ( بندرعباس )، جزاير هرمز و قشم در ايران و بنادر قلهات، رأس الحد، سُحار و قوريات در عمان ياد کرد.
در سال 1693 م. در پي شورش مردم بر عليه پرتغالي ها و به چنگ آوردن دوباره ي شهر، پرتغاليهاي شکست خورده با توپ هاي کشتي هاي خود، شهر را مورد حمله ي شديد قرار داده و آن را کاملاً ويران کردند، به طوري که به جز مقبره ي « بي بي مريم » و آب انبار شهر که در مجاورت آن بود، تمامي ساختارهاي شهري از ميان رفت (13). برخي سالم ماندن مقبره را به دليل احترام پرتغالي ها به نام « مريم » عنوان کرده اند. در هر حال اين تخريب چنان گسترده بود که به نابودي و متروک شدن قلهات انجاميد.
موقعيت جغرافيايي قَلهات
شهر قلهات به لحاظ مکاني و استراتژيک موقعيت بسيار مناسبي دارد و از نظر ارتباط دريايي با عمان، اقيانوس هند، خليج فارس و درياي سرخ در بهترين موقعيت قرار دارد ( نقشه 1 ). از سوي ديگر، از نظر دفاعي، در انتخاب مکان آن دقت خاصي به عمل آمده است به طوري که بدنه ي شمالي شهر به ديواره ي صخره اي يک مسيل به نام « وادي الحلم » و اندام غربي آن به ارتفاعات « جبل الحجر » و از تمامي جناح شرقي و بخش جنوب به دريا محدود مي گردد ( تصوير1 ). بدين ترتيب از عوارض طبيعي موجود به بهترين وجه در راستاي اهداف دفاعي استفاده شده است. اين محوطه ي باستاني شبيه به يک مثلث متساوي الساقين است که طول دو ضلع اصلي آن به حدود 900 متر مي رسد (14).بررسي باستان شناختي قَلهات
با انجام برنامه ي بررسي باستان شناسي محوطه ي قلهات، اطلاعات درخور توجهي در خصوص اين بندر قديمي به دست آمد که در زير به آنها اشاره مي شود:در برپايي شهر قلهات تدابير دفاعي به خوبي مورد توجهـ.قرار گرفته است. اين شهر که مساحت آن به 48 هکتار مي رسد بين دو حصار دفاعي محدود شده است. به منظور دفاع از شهر در بخش هاي غربي، شمالي و جنوبي، حصاري با استفاده از لاشه ي سنگ و قلوه سنگ هاي بزرگ که با ملات اندک گل روي هم چيده شده و فاصله ي بين دو ديوار را با سنگ هاي ريز و خرده سنگ پر نموده اند، اقدام به تقويت بنيه ي دفاعي شهر کرده اند. عرض حصار اول در بخش هاي مختلف، اندازه هاي متفاوتي از يک تا دو متر را نشان مي دهند. دروازه ي اصلي شهر در بخشي واقع بوده که در طي فصل اول کاوش هاي هيأت باستان شناسي ايراني محدوده ي آن مشخص شد و بر روي نقشه منعکس گرديد. يکي از ويژگي هاي اين حصار آن است که در فواصل مختلف به برجک هاي دفاعي مجهز شده که از طريق آن، هم به استحکام حصار کمک مي شده و هم در امر دفاع مؤثر بوده اند.
بررسي باستان شناختي قَلهات
آثار برجاي مانده مؤيد وجود شهري با ساختمان هاي متراکم محصور در حصار اول بوده که محلات مختلفي را تشکيل مي داده اند. مصالح مورد استفاده در امور ساختماني را سنگ هاي دريايي سبک وزن شامل انواع سنگ هاي مرجاني به اضافه ي قلوه سنگ و لاشه سنگ در اندازه هاي مختلف تشکيل مي داده است ( تصوير 2 ). ابعاد و اندازه هاي خانه ها نشان مي دهد که برخي محقر و داراي اندازه هاي کوچک در حد يک آلونک و برخي بزرگ با يک حياط مرکزي و چند اطاق بوده اند. اگرچه کوچکترين اثر يا نشانه اي که مؤيد چگونگي پوشش فضاهاي مسکوني موجود در اين شهر باشد، در دست نيست، ليکن با توجه به نوع مصالح بناها مي توان حدس زد که سقف آنها به صورت تخت و با استفاده از مصالح چوبي، بخصوص درخت نخل، به صورت تيرپوش بوده است (15) که بر همين اساس مي توان به گونه اي تفکيک محلات در شهر دست يافت.يکي از محل هاي مورد بررسي هيأت باستاني شناسي ايراني، بقاياي مسجد جامع ويران شده ي قلهات است که در بخش جنوب شرقي شهر و مشرف به دريا قرار دارد ( نقشه2 ). اين مسجد که در متون تاريخي از آن به عنوان مسجدي بزرگ و باشکوه ياد شده، با پلاني مربعي شکل و مصالحي شامل قلوه سنگ و سنگ هاي سبک مرجاني همانند ساير ساختمان هاي شهر، احداث و از آثار مکشوفه ي سطحي مي توان چنين دريافت که به روزگار آباداني اش به وسيله ي انبوهي از عناصر تزييني وابسته به معماري مزين مي شده است. با توجه به شواهد موجود، در اجراي اين تزئيات از تلفيق آجر و کاشي و گچبري استفاده شده است ( تصوير 3 ). کاشي هاي به کار رفته در اين بنا از نوع اختري و چليپايي هستند کهـ.قطعاًدر قرن هفتم هجري ( معاصر با حاکميت ايلخانان ) در ايران توليد و بهـ.قلهات حمل شده اند ( تصوير 4 ) (16). شايان ذکر است در هيچ يک از آثار ديگر موجود در عمان کاربرد کاشي ديده نمي شود. لذا بايد آن را محصولي وارداتي دانست که در طي دوره ي مورد بحث از ايران به آنجا تجارت شده است.
مهمترين بناي موجود در اين شهر، مقبره ي موسوم به « بي بي مريم » است که بنايي چهارگوش با مدفني سردابه اي است و از حملات پرتغالي ها در امان مانده است ( تصوير 5 ). بي بي مريم، همسر اياز، حاکم دوره ي ايلخلاني در هرموز بوده که پس از مرگ همسرش به مدت دو سال در حدود سال 1317 م. بر تخت نشست. با توجه به شواهد موجود و همچنين توصيف به عمل آمده از اين بنادر متون، بخش هاي عمده ي داخل و خارج مقبره با کاشي پوشيده شده بوده است. در حال حاضر به جز چند قطعه ي محدود، هيچ يک از تزيينات کاشي روي اين بنا باقي نمانده، اما نشانه هاي موجود روي سطوح از پوشيده بودن قسمت هاي زيادي از بنا با انواع کاشي حکايت مي کند. در بررسي هاي اطراف بنا قطعاتي کاشي شامل کاشي هاي کتيبه اي و گونه ي اختر و چليپايي و زرين فام به دست آمد که بدون ترديد توليد ايران هستند و به صورت کالاي تجاري بهـ.قلهات حمل شده اند ( تصوير 6 ). يکي از سياحان اروپايي در همين خصوص خاطر نشان مي کند که تزيينات کاشي بقعه « بي بي مريم » از کاشان به آنجا برده شده و کار گچبري بقعه نيز توسط يک استادکار ايراني انجام پذيرفته است. شايان ذکر است حتي در زمان حاضر در کشور عمان به هر گونه تزيين کاشي اعم از قديم و جديد واژه ي « کاشاني » اطلاق مي گردد که ماندگاري خاطره ي اين ارتباط تجاري در طول تاريخ را نشان مي دهد (17).
در طي فصل دوم کاوش هاي باستان شناسي هيأت ايراني در، در سال 1387، يک ساختمان جالب توجه واقع در بخش شرقي محوطه و به فاصله ي کمتر از يکصد متري جنوب مسجد و مشرف به دريا مشخص گرديد که از دوازده اتاق و کريدورهاي ارتباطي ميان آنها تشکيل شده بود ( نقشه 4 ). با توجه به شواهد موجود ( تصوير 7 )، تعدادي از اتاق هاي اين ساختمان داراي روکشي از گچ بوده اند و در ضمن آن در چند مورد تزيينات گچبري ( تصوير 8 ) نيز به دست آمد که مؤيد انجام گچبري در آنهاست. مهمترين تزيين به دست آمده از اين ساختمان، بقاياي مربوط به چند کتيبه ي گچبري شده مي باشد که با تکميل شدن چند قطعه، قسمتي از آيه ي نهم سوره نور: « ... َغَضِبَ اللّهُ عَلَيْها ... » به دست آمد. اين کتيبه ي قرآني که بر اساس شواهد به دست آمده، به طور مشابه در دو اتاق وجود داشته با توجه به نصّ آن که انذاري و تبشيري است و نيز تکرار شدن آن در دو اتاق مي تواند حاوي يک پيام باشد و دلالت بر کاربرد آن يعني يک مکان عمومي براي بيتوته بنمايد. بايد توجه داشت که اين آثار مکتوب از اهميت خاصي براي قَلهات برخوردار است زيرا تنها اسناد مرتبط با ابنيه ي اين شهر به حساب مي آيد. از آنجا که گچبري با اين سبک و سياق در آن محدوده کاربرد نداشته و همچنين مراجعه به متون که به حضور گچبرهايي از ايران اشاره دارند، اين آثار را نيز بايد دليلي بر حضور استادکاران ايراني در آن زمان، يعني قرن هاي هفتم و هشتم هجري در اين شهر قلمداد کرد. نگارنده با توجه به مدارک و شواهد به دست آمده از کاوش خود، از قبيل اتاق هاي مشابه متعدد و استري کردن اتاق ها با گچ و اضافه کردن گچبري به آنها، و نيز فحواي کتيبه ي به دست آمده، اين ساختمان را به عنوان يک بناي عمومي با کاربردي اقامتي براي مسافران يا به عبارت ديگر کاروانسرا معرفي مي نمايد. بخصوص بايد اين نکته را در نظر آورد کهـ.قلهات يک شهر بندري مهم بوده که همواره در آن مسافراني در تردد و اقامت بوده اند، لذا وجود چنين ساختماني در اين بندر براي بيتوته مسافران و دريانوردان ضروري مي نمايد.
برآمد
شهر باستاني قلهات يکي از بنادر تاريخي مهم در منطقه ي درياي عمان است که با توجه به موقعيت استراتژيک آن، از دير باز مورد توجه به موقعيت استراتژيک آن، از ديرباز مورد توجه حاکمان ايران بوده است. مدارک تاريخي و شواهد غير قابل انکار باستان شناسيِ به دست آمده از قلهات بر حاکميت و سيادت تاريخي، سياسي، فرهنگ و هنري ايرانيان در طول دوره هاي تاريخ پيش و پس از اسلام بر اين شهر و در نتيجه چيرگي در سواحل شمالي و شرقي عمان حکايت دارند. اين بندرگاه مهم نه فقط به عنوان يک جايگاه مبادله بلکه به عنوان مکاني براي صدور تفکرات و فرهنگ ايراني به اقصي نقاط دنيا در طي دوران شکوفايي خود نقش پراهميتي ايفا کرده است و اگر چه امروز خارج از مرزهاي سياسي ايران قرار گرفته اما بقاياي آثار ايراني در آنجا گوياي عدم انفکاک فرهنگي اش با موطن اصلي خود يعني ايران مي باشد. از سوي ديگر مي توان اين بندر را به عنوان سند حضور ويرانگر قدرت هاي استعمارگر در منطقه و نماد مقاومت مردمان شجاع آن قلمداد کرد که صرفاً به دليل عدم انقياد و فرمانبرداري از بيگانگان، به طور کامل منهدم شده است.پينوشتها:
1. سرپرست هيأت باستان شناسي ايراني؛ استاديار گروه باستانشناسي دانشگاه کاشان.
2. Bhacker M. R. & B: Qalhat in Arabian history: context and chronicles, JOmS, 2004, p. 23.
3. Al Zadjali: « Qalhat The Azdites Capital », PDO news, 1, 1997, p. 18.
4. Ibid, p. 18.
5. Bahcker, OP. cit.
6. Ibid, p. 26.
7. Ibid, p. 29.
8. Ibid, p. 30.
9. Al Zadjali: « Qalhat The Golden Age », PDO, 2, 1997, p. 8.
10. Al Atwabi: Ketab Asab al Arad, 1984, Muscat, p. 280.
11. Rougeulle, Axelle: The Qalhat Project Perliminary Report of 2007 Mission, p1, unpublished, Archive of Archeology Ministry ( AM ), Muscat.
12. Ibid, p. 1.
13. Al Zadjali: « Qalhat The portuguese Aggression », PDONews, 1, 1998, p. 6-10.
14. جاوري، محسن: گزارش اوليه بررسي محوطهـ.قلهات، مرکز اسناد پژوهشکده باستانشناسي سازمان ميراث فرهنگي کشور، ص 3.
15. همان، ص 5.
16. همانجا.
17. همانجا.
1. Bhacker M. R. & B. : Qalhat in Arabian history: context and chronicles, JOmS, 2004.
2. Al Zadjali: « Qalhat The Azdites Capital », PDO News, 1, 1997.
3. Al Zadjali: « Qalhat The Golden Age » , PDO, 2, 1997.
4. Al Zadjali: « Qalhat The protuguese Aggression », PDONews, 1, 1998.
5. Al Atwabi: Ketab asab al Arab, 1984, Muscat.
6. Rougeulle, Axelle: The Qalhat Project Perliminary Report of 2007. Mission, p1, unpublished, Archive of Archeology Minidtry ( AM ), Muscat.
7. جاوري، محسن: گزارش اوليه بررسي محوطهـ.قلهان عمان، مرکز اسناد پژوهشکده باستانشناسي سازمان ميراث فرهنگي کشور.
نقشه 1
نقشه 2: توپوگرافي شهر قلهات
نقشه 3
تصوير 1
تصوير 3
تصوير 4: بي بي مريم
تصوير 6: زرين فام
تصوير 7
تصوير 8
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر سوم )، تهران: خانه کتاب، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}