نويسنده: دکتر محمدکاظم شاکر




 

از آن جا که محور بحث تأويل در اصول فقه، ميزان ظهور يا عدم ظهور لفظ در معناست، در آغاز به طور اجمال، اقسام لفظ از نظر دلالت بر معنا را بيان مي کنيم. برخي از اصوليون لفظ را از نظر درجه ي دلالت بر مراد متکلم، بر سه دسته تقسيم کرده اند:
1. نص: لفظي که تنها يک معنا داشته باشد و احتمال معناي ديگري در آن نرود.
2. ظاهر: لفظي که بر بيش از يک معنا دلالت داشته باشد، ولي يکي از معاني آن بر ساير معاني رجحان دارد.
3. مُجمل: لفظي که محتمل چند معناست و هيچ يک بر ديگري رجحان ندارد. (1)
برخي ديگر از اصوليون، الفاظ را به طور کلي به دو قسم واضحُ الدلاّله و غير واضحُ الدلاّله تقسيم کرده اند.
الفاظ واضحُ‌ الدّلاله عبارتند از: 1. ظاهر؛ 2. نص؛ 3. مفسَّر؛ 4. محکم.
الفاظ غير واضحُ الدّلاله عبارتند از: 1. خَفِيّ؛ 2. مُشکل؛ 3. مُحمل؛ 4. متشابه.
بنابراين بر مبناي اول، لفظ به سه قسم و بر مبناي دوم به هشت قسم تقسيم شده است که با مقايسه ي آن دو در مي يابيم که هر يک از اقسام دسته ي اول، شامل چند قسم از اقسام دسته دوم مي شود، به شرح ذيل:

پي‌نوشت‌:

1. ر.ک: محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ص 145، 146 و 195؛ محمدحسن هيتو، الوجيز في اصول التشريع الاسلامي، ص 243.

منبع مقاله :
شاکر، محمدکاظم؛ (1376)، روش هاي تأويل قرآن: معناشناسي و روش شناسي در سه حوزه روايي، باطني و اصولي، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ سوم