نويسنده: دکتر افشين پرتو (1)




 

چکيده

سده هاي شانزدهم تا بيستم ميلادي، سده هاي ستيزه ي اروپاييان با هم بر سر چيرگي بر خليج فارس و کرانه هاي شمالي و جنوبي و باختري آن بود. نخستين قدرت اروپايي چيره بر خليج فارس، پرتغال بود که پس از يک سده تاخت و تاز و داد و ستد در خليج فارس جاي خود را به انگليس داد.
انگليس از سال هاي مياني سده ي نوزدهم ميلادي هماوردي به نام آلمان را در کرانه هاي خليج فارس در برابر خود ديد و در سال هاي پسين سده ي نوزدهم ميلادي هماورد ديگري به نام روسيه را. پديدآيي اين دو هماورد، سياست چپاول گرانه ي آرام انگليس را دگرگون ساخت و دولت آن کشور و فرمانداري انگليسي هند را به تکاپو واداشت. اين تکاپو در خود حرکت هايي را سامان داد که هر حرکت ماجرايي دارد و هر ماجرايي پژوهشي را مي طلبد. در اين مقاله بر آن بوده ام که به پرسه ي لرد کرزن، نايب السلطنه گماشته شده از سوي انگليس در هند بپردازيم که در سال 1903 ميلادي به خليج فارس آمد. پرسه اي که برآيندش کنار آمدن روسيه و انگليس با هم بر سر ايران و سه پاره شدن ايران در سال 1907 ميلادي و تحت الحمايه شدن دو پاره از آن سه پاره از سوي انگليس و روسيه بود.

واژگان کليدي:

انگليس، خليج فارس، لرد کرزن

درآمد

خليج فارس پهنه اي است با گستره اي بيش از 250 هزار کيلومتر مربع در جنوب ايران. در کرانه هاي خليج فارس کشورهاي ايران در شمال، کويت و عربستان سعودي در باختر و امارات متحده ي عربي و عمان در جنوب قرار دارند و در ميان آب هاي خروشانش جزيره هاي بزرگي چون بحرين، خارک، هندورابي، کيش، فرور، سيري، ابوموسي، تنب بزرگ، تنب کوچک، قشم، هنگام، لارک، هرمز، شيخ سعيد و شيخ شعيب سر از آب بيرون آورده اند و بحرين امروز در ميان آنها کشوري است.
ايران در کنار خليج فارس 1800 کيلومتر کرانه ي دريايي دارد و چند بندر بزرگ مانند بندرهاي عباس، گناوه، ريگ، ديلم، بوشهر، معشور و امام در کرانه هاي دريايي خليج فارس قرار گرفته اند. اگر ميان آنها پرسه اي زني، آواي تاريخ و ديروز و آنچه را در گذشته ي پرماجراي آنها روي داده است مي شنوي.
اروپا براي يافتن راهي به هند در نيمه ي دوم سده ي پانزدهم ميلادي تلاشي ناايستا را آغازيد. اين تلاش به يافتن راهي دريايي از جنوب آفريقا به اقيانوس هند در سال 1486 ميلادي، يافتن قاره ي آمريکا در سال21493 ميلادي و رسيدن واسکو دو گاماي پرتغالي به هند در سال 1498 ميلادي انجاميد.
ره يابي پرتغال همزمان با برسرکار آمدن صفويان در ايران بود و دلمشغولي صفويان به مرزهاي باختري خود و ستيزه هاي باوري اش با عثماني به پرتغالي ها فرصت داد که در دريا مکران ( عمان ) و تنگه ي هرمز پيشرفت کنند و به درون خليج فارس راه يابند.
در اوج توانمندي دريايي و بازرگاني پرتغال در درياهاي جنوبي ايران در نيمه ي دوم سده ي شانزدهم ميلادي سروکله ي کمپاني هند شرقي و کشتي هاي انگليسي نخست در کرانه هاي باختري هند و سپس درياي مکران و در پي آن در تنگه ي هرمز پديدار شد. انگليسي ها از آغاز آمدنشان به درياي مکران کوشيدند تا ميان خود و دولت ايران پيوندهايي بازرگاني پديد آوردند و به خليج فارس راه يابند و پرتغالي ها که ره يابي بازرگانان و سربازان انگليسي به خليج فارس را برگ پسين افسانه ي توانشان در اين سوي دنيا مي دانستند، همه ي تلاش خود را در راه بستن راه خليج فارس بر روي کشتي هاي انگليسي به کار گرفتند.
پرتغال تا سال 1613 ميلادي بندر « گمبرون » را زير فرمان خود داشت و در آن سال با تازش نيروهاي ايران پس از هم پيماني شاه عباس يکم صفوي ( 1587 تا 1629 ميلادي ) و انگليس و شکست از نيروهاي ايران آن بندر را رها نمود.
همراهي ايران و انگليس در راه کوتاه کردن دست پرتغال از بندر گمبرون ( عباس ) پاي انگليسي ها را به دربار صفوي گشود و انگليس براي دستيابي به آرزوهاي خود در اين سوي دنيا در سال 1616 ميلادي يکي از کارگزاران کمپاني هند شرقي به نام جان کروثر (2) را به دربار شاه عباس صفوي فرستاد. وي از شاه عباس خواست تا دست بازرگانان انگليسي را در فروش پارچه هاي پشمي انگليسي در خليج فارس باز گذارد. شاه عباس پذيراي خواسته ي کروثر شد و بر پايه ي پيماني از سوي شاه صفوي، انگليسي ها اجازه يافتند در هر جايي از خليج فارس که بخواهند بندري برپا دارند و به کار خريد و فروش بپردازند.
پس از بسته شدن پيمان صلحي در سال 1618 ميلادي ميان ايران و عثماني و آسوده گشتن خيال ايران از دست اندازي عثماني به مرزهاي باختري و جنوبي ايران، شاه عباس يکم براي گشودن دست ايران در بازرگاني در درياهاي جنوبي کوشيد تا با بهره جستن پنهان از ياري هاي انگليس، به ستيز با پرتغال برخيزد. به فرمان او ارتش ايران نخست به جزيره ي قشم تاخت و دژ برپا گشته از سوي پرتغالي ها در آن جزيره را در ميان گرفت و سپس به « راس الخيمه » که زير فرمان امير نافرمان گشته ي هرمز بود، دست يافت و در پايان بر آن شد که پرتغالي ها را از خليج فارس رانده و جزيره ي هرمز را به ايران بازپس گرداند.
شاه عباس مي دانست که به تنهايي توان دست زدن به يک نبرد دريايي بزرگ و راندن پرتغالي ها را ندارد. از آن رو دست نياز به سوي انگليسي ها گشود و براي خرسند ساختن آنان در ياري به ايران اجازه ي ورود کالاهاي انگليسي را به بندر جاسک به بازرگانان انگليسي داد. برآيند ياري انگليس و ايران به هم در ستيز در برابر نيروي دريايي پرتغال، شکست همرهان ايراني و انگليسي و چيرگي همه سويه ي نظامي پرتغال بر جزيره ي قشم بود. شايد اين شکست ايران را خموش و فسرده ساخت ولي انگليس را به ستيزه اي دگر و درهم کوفتن پرتغال برانگيخت.
اين همدلي گفت وگويي را در پي داشت. امامقلي خان، فرمانرواي فارس و ادوارد موناکس (3)، نماينده ي کمپاني هند شرقي به گفت و گو نشستند. برآيند آن گفت وگو شريک شدن انگليس در گرداندن کار جزيره ي هرمز و بهره مند شدن از عوارض گمرکي دريافتي در آن جزيره و معاف گشتن انگليس از پرداخت حقوق بندري و گمرکي در آن جزيره بود. همدلي و هم پيماني و همرهي در جنگ و سرانجام شکست سنگين پرتغال در ستيزه اش با هم پيمانان ايراني و انگليسي در سال هاي 1621 و 1622 ميلادي و بيرون آمدن دو جزيره ي قشم در دسامبر 1621 ميلادي و هرمز در آوريل سال 1622 ميلادي براي هميشه از دست پرتغالي ها بود. پرتغالي ها براي هميشه رفتند و انگليسي ها براي سده هايي چند آمدند.
در سده ي هيجدهم ميلادي تلاش انگليس در خليج فارس در زمينه ي پديدآري زير زمينه هاي چيرگي همه سويه اش بر کرانه هاي شمالي و جنوبي به کار گرفته شد و با فروکوبي توان عرب هاي قاسمي اين زير زمينه پديد آمد.
در سال هاي پسين سده ي نوزدهم ميلادي، فرمانرواي انگليسي هند منافع مشترک انگليس و فرمانروايي انگليسي هند در ايران را بهره هاي بازرگاني و سياسي و استراتژيکي اي مي دانست که در خليج فارس داشتند. بيشترينه ي داد و ستدهاي بازرگاني انگليس در جنوب و خاور ايران از راه هند و خليج فارس انجام مي گرفت. انگليس اگر در سده هاي پيش تر درگير ستيزه با برخي از کشورهاي اروپايي مانند هلند و پرتغال و فرانسه بر سر بازرگاني در خليج فارس بود، در آستانه ي سده ي بيستم ميلادي با يک هماورد ديرين- روسيه- و يک هماورد تازه از راه رسيده- آلمان- روبرو شد.
آلمان از سال 1880 ميلادي سياست گسترش جويي خود در شرق را با همراهي با خواست هاي عثماني آغاز کرد. ويلهلم دوم، امپراتور آلمان در سال 1889 ميلادي سفري به عثماني نمود که دستاوردش به دست آوردن امتيازهاي بزرگ و ارزنده ي اقتضادي اي در پهنه هاي زير فرمان دولت عثماني بود. در ميان امتيازهاي فراچنگ آمده ي آلمان، امتياز ساختن راه آهن برلين- بغداد از همه پرارزش تر بود (4). انگليس از آن هراسان بود که آلمان راه آهن مزبور را تا بصره ادامه دهد و با حضور در بصره پايگاهي براي حضور در خليج فارس و پي گيري برنامه هاي گسترش جويانه ي خود در اين سوي جهان بيابد.
نخستين حضور جدّي روس ها در خليج فارس در تابستان 1899 ميلادي بود. در چهارم ژوئن سال 1899 ميلادي پرنس دابيژا، کنسول روسيه در اصفهان همراه دو قزاق از شيراز راهي بوشهر شد. نماينده ي سياسي انگليس در بوشهر در تلگرافي به هاردينگ، سفير انگليس در تهران خبر داد که هدف دابيژا از اين سفر تفحّصي در جزيره ي هرمز براي يافتن جايي مناسب جهت برپا داشتن ايستگاه زغال گيري براي کشتي هاي روسي است.
بنابر باور هاردينگ، سفر پرنس دابيژا به خليج فارس پيش درآمد حضور يک نيروي پرخطر دشمن به شمار مي رفت. از آن رو در پاسخ به آن تلگراف نوشت که: « ... بايد مراقب رفتار او و ديگر فرانسوي ها و روس ها در بندر... باشيد. يقين داشته باشيد که روسيه و فرانسه در کارشان هماهنگند » (5).
اشاره ي هاردينگ به فرانسه از آن رو بود که فرانسه و روسيه در برابر گسترش جويي هاي آلمان متحد شده بودند و فرانسه براي حضور همه سويه در خليج فارس در سال 1894 ميلادي در مسقط ايستگاهي براي زغال گيري کشتي ها و کنسولگري برپا داشته بود و اتاوي (6)، کنسول فرانسه در مسقط توانسته بود شيخ سيّد فيصل، فرمانرواي مسقط را به دشمني با انگليس برانگيخته و به عنوان عامل خود به کار گيرد.
دابيژا در بازگشت راهي محمره ( خرمشهر ) شد و در آنجا با شيخ خزعل ديدار نمود و در آن ديدار به برپايي پست هاي قرنطينه ي انگليسي ها در جزيره هاي هرمز و قشم اعتراض کرد و آنها را مقدمه ي برپايي دژهايي در آن جزيره ها دانست که برآيند برپاييشان چيرگي همه سويه ي انگليس بر آن جزيره ها بود. او همچنين به شيخ خزعل گفت که روسيه نيز بر آن است که بندري در کناره ي خليج فارس داشته باشد. در همان روزها در روزنامه هاي روسيه درخواست هايي نوشته شد که در آنها خواسته شده بود هرچه زودتر روسيه بندري در خليج فارس به دست آورد و چه بهتر که آن بندر، بندرعباس باشد.
اين نوشته ها انگليس را نگران نمود زيرا انگليسي هاي باشنده ي هند، خليج فارس را درياي خودمان (7) مي ناميدند و از دست اندازي و حضور هر دولتي در آن خرسند بودند. فريزر نوشته است:
سيصد سال است که درفش هاي ما بر فراز آن در اهتزاز است... ما در سراسر درياهاي تنگ و باريک خاورميانه قرباني داده و جنگيده و داد و ستد و فرمانروايي کرده ايم تا توانسته ايم همه ي رقيبان را از ميدان بيرون کنيم. با فداکاري هاي بي شمار يعني با افشاندن خون ها و پراکندن گنج ها، با ابراز دلاوري هاي کاستي ناپذير دريانوردان با برجا نهادن گورهاي دورافتاده و فراموش شده بر کرانه هاي سوزان، با همان فضيلت خويشتن داري خودمان، ما اين حق را سه چندان به دست آورده ايم که برتري خود را به گونه ي دست نخوره و خدشه ناپذير حفظ کنيم (8).
در اوج تلاش انگليس براي پس زدن دست ديگر اروپايي ها از خليج فارس، جنگي بزرگ در آفريقا، انگليس را به درون آتش کشاند. انگليس درگير جنگ بوئرها شد و اين به روس ها فرصت داد تا به درون خليج فارس بخزند. در 14 فوريه ي 1900 ميلادي ناو روسي « گيلياک » به آرامي در بندرعباس لنگر انداخت. به نيروي دريايي انگليس در خليج فارس دستور داده شده بود که اگر روس ها بخواهند پرچم خود را در بندرعباس برافرازند يا به برپايي پايگاهي دست زنند يا حتي نيرويي پياده کنند، نخست دست به اعتراض زده و اگر روس ها پذيراي آن نشدند به تندي پرچم انگليس را در جزيره هاي هرمز و قشم برافرازند.
ناو گيلياک نتوانست همه ي سيصد تُن زغالي را که به سفارش روس ها از بندر بمبئي به بندرعباس آورده شده بود در خود جاي دهد و از آن رو 25 تُن از آن را بر جاي نهاد و از فرمانرواي بندرعباس خواست که زغالِ بر جاي مانده را تا بازگشت دگرباره ي کشتي پاس دارد و بدين گونه آن بندر را به ايستگاه زغال گيري روسيه در خليج فارس تبديل کرد. لرد کرزن پس از اين ماجرا نوشت: « مثل اينکه ميخ خود را کوفته اند ».
واکنش انگليس فرستادن ناو « بومونا » به بندرعباس بود. با رسيدن اين ناو به بندرعباس فرمانرواي آن پهنه با دريافتي سياستمدارانه و هوشمندانه به تندي روسيه ي دور دست را رها نمود و به انگليسِ دمِ دست آري گفت.
نام گيلياک در چند بندر ديگر در خليج فارس لنگر انداخت و آرام آرام دور شد و در پي آن نوشته هايي ميان وزارت امور خارجه ي انگليس، وزارت هندوستان، وزارت درياداري انگليس، حکومت انگليسي هند، وزير مختار انگليس در تهران و نماينده ي سياسي انگليس در بوشهر رد و بدل شد و با شيخ هاي کرانه نشينِ خليج فارس گفت و گوهاي دلگرم کننده اي انجام گرفت و در پي آن از چند جزيره نقشه برداري هايي صورت گرفت تا در زمان هاي بايسته ي بعدي در آنها پايگاه هايي برپا گردد.
دابيژا در ماه مارس 1901 ميلادي دگرباره با ناو « کورنيلوف » به خليج فارس آمد و کوشيد تا خانه اي در بوشهر خريده و آن را تبديل به کنسولگري روسيه در آن شهر کند. در برابر سفر دابيژا به خليج فارس، انگليس هراسان دست به واکنش زد. روزنامه فرانسوي ژورنال دودبا در اين باره نوشت:

انگليس با ساختن ايستگاه هاي تازه ي زغال گيري و دخالت در کار فرمانروايان محلي و دسيسه چيني در نجد و کويت و يمن به استحکام بخشيدن به موقعيت خود پرداخته است و بايد فرانسه نيز پا به ميدان نهد.

روزنامه ي روسي نووئه ورميا به فرانسه خوش آمد گفت و نوشت:

براي ما آسان نيست که مبارزه با انگليسي ها را پي گيريم زيرا تاکنون در آن نواحي بسيار نيرومند بوده اند. پس با مسرّت به دوستِ هم پيمان خود، فرانسه خوش آمد مي گوييم.

ناو « کورنيلوف » بار ديگر در اکتبر سال 1901 ميلادي به خليج فارس بازگشت. اين کشتي در بندرعباس لنگر انداخت و 5000 بشکه نفت خالي کرد و سپس در بندر لنگه قماش و در بوشهر نفت و شيشه به فرمانروايان آن بندرها فروخت و پس از لنگراندازي کوتاهي در بندرهاي بصره و لنگه با بار کتيرا و پنبه و ترياک خليج فارس را ترک گفت.
روس ها نگاهي ژرف به خليج فارس داشتند و از آن رو يکي از بزرگ ترين چهره هاي سياسي خود را راهي کنسولگري خود در بصره کردند. آداموف، سياستمداري کهنه کار در امور خاروميانه بود و پيش تر رياست اداره ي امور آسيايي در وزارت امور خارجه ي روسيه و مقام سفيري در تهران را بر عهده داشت.
لرد کرزن، نايب السلطنه ي هند، هراسان از آنچه که روي مي داد، در نوامبر سال 1901 ميلادي نامه اي به دولت انگليس نوشت که مسأله ي ايران و خليج فارس نزديک است به صورت بحراني ترين مسايل سياسي آسياي ميانه درآيد. کرزن ضمن دادن هشدارهايي پياپي به دولت انگليس درباره ي چشم گشودن و ژرف نگري به آنچه که در خليج فارس مي گذشت، نوشت که تحصيل منافع يا حقوق سياسي به وسيله ي دولت روسيه در آن نواحي متضمن خطر حتمي براي امنيت امپراتوري انگليس خواهد بود.
در آن سال ها ستيزه اي سخت ميان لُرد کرزن و لُرد جُرج هميلتون، وزير امور هندوستان برپا بود و هر يک مي کوشيد تا ضمن ارج نهي به باور خويش، ديگري را به بدانديشي متهم کند. کرزن پذيراي ساخته شده راه آهن روس از شمال ايران به سوي خليج فارس بود و هميلتون از ساخته شده آن راه آهن را به زيان انگليس مي دانست. کرزن حاضر به پذيرش دادن هر امتيازي از سوي ايران به روسيه نبود و بر آن باور بود که اين کار مصالح انگليس را به خطر مي اندازد و هميلتون از روي ستيز با کرزن پذيراي اين باور کرزن نبود.
اگر هميلتون پذيراي ايده هاي کرزن نبود، لُرد لنزداون، وزير امور خارجه انگليس آن را به آساني مي پذيرفت و بر آن پايه بود که پنجم مه سال 1903 ميلادي در مجلس لُردها گفت:

ما بر پايي پايگاه هاي دريايي يا ساختن استحکامات در يکي از بندرهاي خليج فارس را از طرف هر دولت ديگر تهديدي براي مصالح بريتانيا به شمار مي آوريم و بايد با تمام وسايلي که در اختيار داريم در برابر آن مقاومت کنيم (9).

گفته ي لنزداون موضع لُرد کرزن را پرتوان تر ساخت و وي را به جستجوي راهي براي پياده کردن انديشه ي خود واداشت. سفير روسيه در لندن در ديداري با لنزداون به وي اطمينان داد که روسيه بر آن نيست تا در خليج فارس پايگاه دريايي برپا کند و بهتر است انگليس پذيراي پي گيري گفت و گو با روسيه بر سر تقسيم منافعشان در ايران گردد.
لُرد کرزن در آن شرايط برآن شد که براي به نمايش نهادن توان انگليس و دادن هشدار به ايران و عثماني و روسيه و فرانسه سفري به خليج فارس کند و با سرزدن به بندرها و شيخ نشين ها، توانمندي خود و نيروي دريايي انگليس و سياست چيرگي جويانه ي انگليس در خليج فارس را به نمايش نهد.
سرآرتور هاردينگ، سفير انگليس در تهران پس از آگاهي از نزديک بودن اين سفر، وامانده از بيان چرايي آن براي سران ايران، دستوري از وزارت امور خارجه ي انگليس بدين مضمون دريافت کرد:

خطا است که سفر نايب السلطنه ي هند در حکم تهديد به حال کسي شمرده شود. اين سفر نتيجه ي علاقه ي دوستانه اي است که ما به امور ايران داريم و نيز مولود روابط موجود ميان ما و سلطان مسقط و رؤساي محلي قسمت عربي خليج فارس است.

پس از اين دستور، هاردينگ، وزير امور خارجه ي ايران- مشيرالدوله- را از آن سفر آگاه کرد. وي اميدوار بود که از نايب السلطنه ي هند در بندرهاي ايران به خوبي استقبال شود. وي در نامه اي به وزارت امور خارجه ي ايران درباره ي اين سفر چنين مي نگارد: (10)

مورخه ي 26 سپتامبر 1902/ رجب 1311 قمري

دوستدار شرف دارد خاطر محترم مستحضر سازد از اين که، جناب مستطاب اجل فرمان فرماي هندوستان خيال دارند که بر حسب دستورالعمل اولياي دولت اعلي حضرت پادشاه انگلستان در ماه نوامبر آينده به خليج فارس رسماً تشريف بياورند. يک دسته کشتي هاي جنگي همراه خواهند داشت. اولين قصد جناب معظم اين است که ممالک مختلفه ي اعراب واقعه در ساحل جنوبي خليج فارس را که رؤساي آنها، چنانچه جناب مستطاب اجل عالي مستحضر مي باشد، ارتباط مخصوصي با دولت هندوستان دارند، مشاهده کنند و به کنسولگري ها و وکالت خانه هاي سياسي که در آن نقاط آسيا دارند سرکشي نمايند، ولي محض احترام دولت اعلي حضرت شاه ايران نمي خواهند که ضمن مسافرت به خليج فارس، بنادر عمده ي ايران، واقع در شمال اين دريا را که در آن جاها دولت هندوستان مصالح سياسي و تجاري دارد، مستثني بدارند. يقين است دولت ايران مايل خواهد بود که به وسيله اي بروز احترامات مخصوصه و حسن نيات خود را، نسبت به جناب مستطاب اجل فرمان فرما، که نماينده ي بزرگ اعلي حضرت پادشاه انگلستان در آسيا مي باشند، در بوشهر و ساير بنادر ايران که دسته ي کشتي هاي جنگي وارد مي شود روابط دوستي خود را با دولت اعلي حضرت پادشاه انگلستان مشهود سازند.
از اين مسافرت که جناب مستطاب معظم بر حسب امر اعلي حضرت پادشاه انگلستان به سواحل خليج فارس مي فرمايند، دوستدار گمان دارد که دولت ايران از عزم راسخي که دولت انکلستان براي حفظ وقايه 10 حقوق و مصالح خود، که با حقوق و مصالح اعلي حضرت شاهنشاه ايران در آن نقاط يکي است و همچنين از عزمي که در استحکام تفهيم حسنه، که از چندين سال قبل خوشبختانه في مابين اين دو مملکت همجوار برقرار بوده است، ثبوت تازه مشاهده فرمايند.
در باب جزييات پذيرايي که از طرف اعلي حضرت شاهنشاه ايران نسبت به جناب مستطاب اجل فرمان فرماي هندوستان در بوشهر و ساير بنادر ايران به عمل مي آيد به زودي با جناب مستطاب اجل عالي مذاکره خواهد شد.
دربار ايران از اين سفر نگران بود و مي انديشيد که واکنش روس ها در برابر اين سفر نمايشي شگفت انگيزخواهد بود و اين سفر بار مالي سنگيني بر دوش ايران خواهد نهاد. مظفرالدين شاه قاجار و صدراعظمش امين السلطان از هاردينگ خواستند که آنها را از پانهادن به درون اين نمايش برکنار دارد. کنسول ايران در بمبئي در نامه اي به وزارت امور خارجه کوشيد تا آنچه را که پشت پرده مي گذرد رو کند و چرايي سفر لرد کرزن را توجيه نمايد (12). وي در آن نامه نوشت:

از بمبئي به تاريخ ماه نوامبر 1903

دولت روسيه بعد از آنکه نفوذ خود را در شمال ايران قرار داده، در اين دو سال اخير براي حصول اين نفوذ، اقدامات خود را به ولايات منحصر نموده است. ساختن راه آهن بغداد توسط آلماني ها و همچنين احداث راه آهن توسط انگليسي ها ما بين کيتا و نومسکي البته مطمع نظر دولت روسيه بوده و في الحقيقه اين دو خط روزي سبب خواهد شد که دولت روسيه بتواند به محيط هندوستان دسترسي پيدا کند. براي رفع اين مسئله دولت روسيه چنين صلاح مي داند که بهترين اقدام اين است که در بغداد و محمره و بصره و بوشهر کنسولگري ايجاد نموده و ضمناً کمک نقدي به يک کمپاني بحري داده که آن راه تجارت را ما بين بحر سياه و خليج فارس باز کرده و به علاوه ما بين اُدسا و بنادر عرب و ايران تجارت نمايد. اقدامات دولت روسيه براي منافع خود در مشرق زمين موجب نتايج حسنه گرديده است.
نظر به تعرفه ي گمرکي که به تازگي از تهران براي دولت روسيه حاصل شده است، طولي نمي کشد که دولت روسيه در خليج فارس هم چشميِ کلّي با تجارتِ انگليس در هندوستان و امتعه اي که آنها داخل ايران مي نمايند، خواهد نمود. دولت انگليس تا به حال تفوّق پلتيکي و تجارتي در اين مملکت داشته، خطر اين فقره را فوراً ملتفت شده و با حالت عزمي که اختصاص به اقدامات خود آن دولت دارد، چنانچه اين مطلب در عمل متصرفات او همواره مشاهده گرديده، درصدد رفع آن برآمده است.
دو نفر که مردمان با اقدام انگليس هستند و واجب مي دانند که خليج فارس را تا يک درجه مانند درياچه ي انگليس نمايند، يکي لُرد کرزن در کلکته و ديگري سر آرتور سفير انگليس در تهران است. اين دو نفر متفقاً به اقدامات پرداخته و در اهتمامات خود متحد گرديده اند که اين قصد را به حقيقت برسانند. با تقويت گماشتگان آنها در خليج فارس و اقداماتي که از طرف آنها به عمل آمد. وقايع کثيره و مختلفه اي در کويت و بصره و محمره و عمان و بوشهر به ظهور رسيد. در تمام اين نقاط گماشتگان پلتيکي انگليس و هندوستان به هم چشمي يکديگر اقدام نمودند تا رفع هرگونه نفوذ را نموده و نفوذِ کلکته را تفوّق و برتري دهند و در اين مطالب همگي منتهاي اهتمام را به عمل آوردند.
تغييرات اداره ي گمرکي ايران کم مانده بود که اسباب اغتشاش کلّي در بعضي از بنادر خليج فارس گردد. رقابت مشايخ مختلف عرب که در زمان جنگ ترانسوال در موقع غير مناسب به هيجان آمده بودند، اسباب اين شده بود که در نجد و عراق عرب آتش بزرگي برافروخته شود. خلاصه، مداخله ي وحشيانه ي کنسول انگليس در مسقط و حکومت عمان و ظهور يک نفر امام که رقيب سيد فيصل بود اسباب هيجان بر ضد سيد مذکور گرديده و متهم به اتحاد به دولت انگليس در عربستان شده، اسباب اغتشاش گرديد. اين وقايع بي فايده نتايجي حاصل نموده که به کلّي مخالف بود با فوايدي که تصوّر مي شد.
با وجود اغتشاش بي حدي که به ميان آمد، اعتبار و نفوذ دولت انگليس توسعه حاصل ننمود. نظر به اين فقرات چنين صلاح دانستند که ساکنين سواحل از بعضي تجّملات متأثر شوند و محض اين فقره بود که سفر بزرگ لرد کرزن خديو هندوستان و سر آرتور هاردينگ سفير انگليس در تهران به ميان آمد. بنا بر اخباري که در هندوستان شهرت دارد، اميدوارند که از اين مسافرت لرد کرزن در درياهاي ايران و عربستان فوايد کلّي حاصل شود.
يقينا تماشاي اين تجمّلات و جهازات کثيره سبب خواهد شد که از بعضي از سلاطين جزء و شاهزادگان امتيازاتي که لازم است به دست بيايد. گفت و گو اين است که از بنادر گوادر (13) و بمبئي (14) در مکران (15) سيم تلگرافِ بحري به بوشهر و کويت احداث گردد که در جنوب، عراق عرب را که ابتداي راه آهن بغداد است به هندوستان متصل نمايند و هم چنين با مشايخ سواحل قرارنامه منعقد نمايند و ايضاً از راه آهن افغانستان به طرف شيراز و بوشهر و رود کارون مابين هندوستان و جنوب ايران راه جديدي مفتوح نمايند و همچنين بر عده ي کنسولگري هاي انگليس و امنيت آنها در ممالک جنوبي ايران و عراق بيفزايند و خلاصه بعضي مواقع محکم در نقاط مختلفه ي خليج فارس خصوصاً در راس مسندم (16) در منتهاي شمال بحر عمان در مقابل جاسک در سواحل ايران برقرار نمايند که مشرف بر بغاز هرمز باشد.
حقيقتاً اگر قلعه اي در دماغه، ما بين خليج فارس و بحر عمان احداث شود که داراي توپ هاي جديد باشد، باري جنوب ايران اسباب تهديد بوده و مفتاح خليج فارس را به دست دولت انگليس خواهد انداخت و راس مسندم محل مناسبي براي اين کار خواهد بد.
يقيناً براي حصول اين مقاصد اقداماتي لازم است، ولي بايد دانست که همان طوري که در اطراف خديو هندوستان تصور مي کنند، اين اقدامات سهل خواهد بود يا نه، همين قدر در محبت و اخلاص ساکنين بومي خليج فارس اعتماد حاصل است که به واسطه ي آن محتمل است نتايجي که مدّ نظر است به دست آيد. يحتمل در ضمن مسافرت بر لرد کرزن معلوم شود که از اين حيث اطلاعات لازمه به او داده شده است.
کنسول ايران در کلکته در همان روزها در اين باره به وزارات امور خارجه نوشت: (17)

مورخه 24 شعبان 1321

به مسافرت فرمان فرماي هندوستان در خليج فارس، روزنامه هاي روسيه خيلي اهميت مي دهند. بعضي مي نويسند که مقصود لرد کرزن اينست که با کشتي هاي جنگي اي که همراه دارد، شوکت دولت انگليس را در بنادر خليج فارس به چشم سکنه ي آنجا جلوه دهد و هداياي زيادي همراه برده که به اکابر و امرا بخشيده و به سخاوت و تموّل انگلستان آنها را فريفته نمايد، و بعضي ديگر مي نويسند که فرمان فرما تا بغداد خواهد رفت و قصدش از اين مسافرت اين است که دايره ي تجارت انگلستان را در خليج فارس و عراق عرب توسعه بدهد. از قراري که در روزنامه ي نويه ورميا درج شده بود، گويا سفيرکبير انگليس مقيم پترزبورگ هم مدتي است مرخصي گرفته و رفته است و در اين مسافرت همراه لرد کرزن خواهد بود. محض استحضار خاطر مبارک جسارت ورزيد.
لرد کرزن در نوامبر سال 1903 ميلادي با کبکبه و دبدبه ي فراوان سفر خود به خليج فارس را آغاز کرد. ناوگان همراه او شامل کشتي بخار هاردينگ و چهار اژدرافکن و چندين ناو کوچک بود. سرآرتور هاردينگ ترتيبي داده بود که از کرزن در بندرعباس و بوشهر از سوي دولت ايران پذيرايي گردد، اما علاء الدوله، فرمانرواي فارس مي کوشيد تا پذيرايي از کرزن در بندرعباس را از اين برنامه حذف کند و دليل آن را دوري بندرعباس از شيراز و در نتيجه ي هزينه ي سنگين ان کار براي دولت ايران اعلام مي کرد.
لرد کرزن در 18 نوامبر به مسقط رسيد. گزارش سفارت ايران در لندن درباره ي سفر لرد کرزن به مسقط چنين بود: (18)
قربانت شوم به موجب خبر تلگرافي رويتر از مسقط، فرمان فرماي هند در 18 نوامبر در کشتي موسوم به هاردينگ به اتفاق چهار کشتي جنگي وارد بندر مسقط گرديد و سلطان مسقط به کشتي رفته و از لرد کرزن ديدن نمود، و بعد از ظهر لرد کرزن به رسم بازديد قيام نمود و پذيرايي هايي که از طرف سلطان به عمل آمد همه از روي کمال خلوص و خضوع بود. شهر را زينت داده، هزاران نفر از اهالي مجتمع بودند و علايم کمال دوستي از آن ظاهر بود.
بعد از آن لرد کرزن به کنسولخانه ي انگليس رفت و در جواب اهالي هند ساکن مسقط، لرد کرزن از کمال رونق تجارت هند در عمان که به صدي هشتاد و پنج در کليه ي تجارت عمان بالغ است، ذکري نموده و راجع به شکوه ي تجار هند از اغتشاش طوايف عرب عمان، که مورث اتلاف مال و جان آنها مي شود، گفت که دولت انگليس مداخله در امور داخلي مسقط ندارد ولي با اين وضع دولت انگليس محض حفظ رعاياي خود با مقام مراسم مي آيد. دور نيست که شما تحت حمايت سلطان درآييد و مستظهر و اميدوار باشيد.
سر آرتو رهاردينگ همان روز وارد مسقط گرديد. روز نوزدهم در روي يکي از کشتي هاي جنگي، درباري با تجملات تمام برپا شد و از طرف سلطان مسقط خطابه ي خالصانه و خاشعانه اي به زبان عربي قرائت شد. بعد از ترجمه، لرد کرزن طي نطقي طولاني که در جواب نمود، شرحي از رابطه ي پلتيکي ميان هند و مسقط که متجاوز از يک مائه برقرار است، بيان کرد و ذکر داشت که بين هند و ملک عمان نه معاهده بسته شده و آن معاهدات آن دو مملکت را با عقده هاي محکم به هم وصل کرده اند و نيز در مواقع عديده حمايت از حکمران ملک عمان به عمل آمده است.
از اظهار سلطان در خطابه اش که خود و اولادش پاس حقوق آن مساعدت ها و نيت هاي ديرين را خواهند داشت، لرد کرزن اظهار خوشوقتي نمود و گفت مادامي که حکمرانان عمان معاهدات خود را منظور بدارند و با بصيرت و عدل ملک را نظم نسق دهند، همه وقت از کمک دولت انگليس، که در اقامه ي صلح و نجات آن ملک فايده مند است، بهره مند خواهند شد و در اختتام گفت که اميدوار است اين ملاقات سلطان و نماينده ي دولت انگليس در هند، در آب هاي مسقط مزيد استحکام دوستي بين دو مملکت بشود.
فرمان فرما به نام پادشاه انگليس، در پايان مجلس دربار، نشان درجه ي اول ستاره ي هند را زيب صدر سلطان نمود. استحضاراً جسارت ورزيد. 3 رمضان 1321 قمري
کرزن پس از مسقط راهي کويت شد و در آن شيخ نشين چون سلطاني از او استقبال کردند. سفارت ايران در لندن در گزارشي ماجراي سفر او به کويت را چنين مي نگارد: (19)
قربانت شوم به موجب خبر تلگرافي وکيل رويتر، لرد کرزن در 28 نوامبر به بندر کويت رسيد. شيخ مبارک با پسر بزرگش رسماً از کرزن در کشتي ديدن کرد و روز بعد کرزن به شهر کويت رفت. شيخ تا لب دريا به استقبال آمده بود و متفقاً با کالسکه به شهر، که به مسافت سه ميل از کنار درياست، با دويست نفر سوار عرب، که برخي بر شتر سوار بودند رفتند. از يک ميلي الي شهر، دو صف از اهل جنگي قبيله ي شيخ، که به هزار بالغ مي شدند، ايستاده بودند. لرد کرزن با شيح از وسط شهر به خانه ي شيخ رفتند. اهالي شهر به آواز بلند، زن و مرد اظهار بشاشت کرده و تبريک گفتند.
شيخ شش پسر ديگرش را در آن جا معرفي کرد. بعد از صرف قهوه به کشتي مراجعت نمود. عصر همان روز باز شيخ به کشتي رفته و از لرد کرزن ديدن کرد. وکيل رويتر راپورت مي نمايد که شيخ احاطه اي عظيم به اوضاع مملکتش و امور راجعه بدان دارد و شخص خيلي با ذکاوتي است و پذيرايي هاي او همه از روي کمال خضوع و خلوص بوده است. جمعيت شهر کويت را بيست هزار نفر اطلاع مي دهند. استحضاراً جسارت ورزيد. 14 رمضان 1321 هـ.ق.
شيخ ها، فرد کرزن را بزرگ داشته بودند. اما ايران: کرزن پذيرفت با يک پيشواز رسمي وارد بندر بوشهر شود ولي نپذيرفت که در اقامتگاهي که ايران برگزيده بود اقامت کند. وي بر سر اين که به ديدار علاء الدوله، فرمانرواي فارس برود يا اين که فرمانروا به ديدار او بيايد ستيزه اي را آغاز کرد. علاءالدوله بر آن باور بود که همانگونه که براي کرزن 30 تير توپ شليک کرده اند براي او نيز چنين کنند ولي ناخداي انگليسي حاضر به شليک بيش از 19 گلوله ي توپ براي علاءالدوله نبود (20).
کرزن در 3 سپتامبر به بوشهر رسيد و بر آن شد تا پس از پياده شدن در بندر به اقامتگاه خود برود و علاءالدوله به ديدن او بيايد ولي علاءالدوله دستور داده بود تا کرزن را به کاخي که تعيين کرده بود، ببرند و وي در آن کاخ به ديدن او برود و اگر کرزن رفتن به آن کاخ را نپذيرد و راهي اقامتگاهي که خود برگزيده است، شود ميهمان به شمار نيايد و ديدار ميان آنها در کاخ فرمانداري بوشهر صورت گيرد. دربار تهران نيز علاءالدوله را به پافشاري بر سر اين انديشه تشويق مي کرد.
لرد کرزن از رفتار ايرانيان سخت خشمگين بود و از آن رو فرداي روز ورودش به بوشهر، آن شهر را ترک کرد. کرزن در آن سفر توفيق همه سويه اي به دست نياورد و اين پايه ي کنار نهاده شدن ايران و دل بستن به روسيه و انگليس به توافق شومشان در سال 1907 و تقسيم ايران به مناطق نفوذ روسيه و انگليس در شمال و جنوب کشورمان شد.

پي‌نوشت‌ها:

1 پژوهشگر تاريخ ايران.
2. John Crowther.
3. Edward Monax.
4. ذوقي، ايرج: تاريخ روابط سياسي ايران و قدرت هاي بزرگ، تهران، پاژنگ، 1368، ص 25.
5. کاظم زاده، فيروز: روس و انگليس در ايران 1864-1914، تهران، کتاب هاي جيبي، 1355، ص 421.
6. Ottavi.
7. Mare Nostrum اصطلاحي است به زبان لاتين به معني درياي خودمان که روميان باستان به درياي مديترانه مي گفتند.
8. Fraser: India under Curzon and After him, sun, London, 1966, p. 88.
9. کاظم زاده، پيشين، ص 422.
10. بايگاني وزارات امورخارجه، صندوق شماره ي 3، پوشه ي شماره ي 1، سال 1321 هـ.ق.
11. به معني حفاظت.
12. بايگاني وزارت امور خارجه، پيشين.
13. کوادر Kovader يا Govader: بندري در کنار درياي مکران در پاکستان است.
14. Bombai يا Bombei: بندري در سواحل باختري هند در کنار درياي مکران.
15. Mokran: منطقه اي در جنوب شرقي ايران که امروز بلوچستان پاره اي از آن است.
16. Ras- e Mosnadam: شمالي ترين نطقه ي سرزمين عمان در جنوب تنگه ي هرمز.
17. بايگاني وزارات امور خارجه، صندوق شماره ي 3، پوشه ي شماره ي 2، سال 1321 قمري.
18. همانجا.
19. همانجا.
20. کاظم زاده، پيشين، ص 423.

کتابنامه :
1. امين، عبدالاميرمحمد: منافع انگليسي ها در خليج فارس ( تجاري- سياسي ): از ابتدا تا پايان قرن هيجدهم [ از آغاز ورود تا دوران کريم خان زند ]، ترجمه ي علي ميرسعيد قاضي، تهران، زرين، 195 ص، 1367.
2. براون، ادوارد گرانويل: يک سال در ميان ايرانيان ، ترجمه ي ذبيح الله منصوري، تهران، کانون معرفت، بي تا.
3. جلالي فراهاني، احمد: اسنادي از روابط ايران و هند در دوره مظفرالدين شاه قاجار، تهران، وزارت امور خارجه، 520 ص، 1376.
4. حسام معزّي، نجفقلي: تاريخ روباط سياسي ايران با دنيا، تنظيم و تصحيح مرتضي کيوان، بي نا، 1326.
5. ذوقي، ايرج: تاريخ روابط سياسي ايران و قدرت هاي بزرگ، تهران، پاژنگ، 1368.
6. رايت، دنيس: انگليس يها در ميان ايرانيان، ترجمه ي لطفعلي خنجي، تهران، اميرکبير، 1359.
7. ساساني، خان ملک: دست پنهان سياست انگليس در ايران، تهران، هدايت، 1352.
8. سايکس، سر پرسي: تاريخ ايران، ترجمه ي سيدمحمد فخرداعي گيلاني، تهران، علمي، 1355.
9. صدر، کاظم: تاريخ سياست خارجي ايران، ترجمه ي دکتر جواد صدر، تهران، سپهر، 1352.
10. طاهري، ابوالقاسم: تاريخ روابط بازرگاني و سياسي ايران و انگليس، تهران، انتشارات انجمن آثار ملي، 1354.
11. کاظم زاده، فيروز: روس و انگليس در ايران 1864-1914، تهران، کتاب هاي جيبي، 1355.
12. کرزن، جرج ناتانيل: ايران و قضيه ايران، ترجمه ي وحيد مازندراني، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1352.
13. مستوفي، عبدالله: شرح زندگاني من يا تاريخ اجتماعي و اداري قاجاريه، تهران، زوار، 1343.
14. مهدوي، عبدالرضا ( هوشنگ ): تاريخ روابط خارجي ايران، تهران، سيمرغ، 1355.
15. نيکلسن، هارولد: لرد کرزن، ترجمه ي اصغر قراگوزلو، تهران، موسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1380.

منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر سوم )، تهران: خانه کتاب، چاپ اول