تناسخ از ديدگاه سهروردي
تناسخ ( انتقال روح از بدني به بدن ديگر ) . اين باور از عهد باستان در ميان مردم هند، مصر و يونان وجود داشته است. اين فکر نخستين بار در کجا پيدا شده است، چندان روشن نيست؛ اگرچه هنديان با اين عقيده شهرت دارند.
نويسنده: دکتر سيد يحيي يثربي
تناسخ ( انتقال روح از بدني به بدن ديگر ) (1). اين باور از عهد باستان در ميان مردم هند، مصر و يونان وجود داشته است. اين فکر نخستين بار در کجا پيدا شده است، چندان روشن نيست؛ اگرچه هنديان با اين عقيده شهرت دارند. (2)
در يونان فيثاغورس و متفکران متأثر از وي چنين باوري داشته اند. اورفئوسيان اين سرزمين نيز با اين عقيده معروف بودند. متفکران معروف ديگر نيز همانند امپدوکلس ( انباذقلس ) به اين عقيده شهرت دارند. (3) چنان که اين باور به افلاطون نيز نسبت داده شده است.
اين نسبت درست باشد يا نه براي ما مهم نيست؛ مهم آن است که افلوطين چنين عقيده اي داشته است (4)، زيرا سهروردي به خطا فلوطين را همان افلاطون مي داند. سهروردي از طرفي به عقايد بزرگان يونان مخصوصاً فيثاغورس و امپدوکلس توجه داشته و نيز ديدگاه نوافلاطونيان را مي پسندد؛ از طرف ديگر حکماي عهد باستان مشرق زمين و از جمله بودا را بزرگ مي دارد، طبيعي است که نسبت به عقايد آنان با لطف و مدارا بنگرد. همين نکته باعث شده است که عده اي او را معتقد به تناسخ بدانند. آن چه مسلم است سهروردي تناسخ به معناي انتقال روح از بدن انساني به بدن انسان يا حيوان ديگر را همانند همه ي حکماي اسلام مردود مي شمارد، اما چنان که گفتيم براساس خوش بيني و مدارا با بزرگان عهد باستان، به گونه اي با اين مسئله برخورد مي کند که سخن آنان را نيز به طور کلي نادرست نداند. بنابراين دو راه را در پيش مي گيرد:
يکي طبقه بندي نفوس و تأکيد بر اين که نفوس پاک و کامل به طور کلي از جهان ماده جدا مي شوند و هيچ گونه تناسخي ندارند.
و ديگري پذيرش اين باور که گروهي از نفوس ناقص چون به کمال لازم خود براي رسيدن به مقامات عالي دست نيافته اند، از قيد ماده رها نمي گردند، او نيز مانند ابن سينا (5) مي پذيرد که نفوس ناقص به گونه اي در ارتباط با ماده و جهان مادي به حيات وابسته به ماده خود ادامه مي دهند. ابن سينا اين عقيده را از بعضي از علما نقل مي کند که احتمال داده اند فارابي باشد. (6)
البته ابن سينا اجرام و اجسام آسماني را ابزار کار اين گونه نفوس دانسته و لذت و رنج آنان را پنداري شمرده است. در حالي که سهروردي به جاي اجرام آسماني تصويرهاي آويزان از اين اجرام را مطرح مي کند.
سهروردي عقيده به تناسخ را از بودا و ديگران نقل مي کند و به اين نکته توجه مي دهد که اين تنها بدن انسان است که شايسته ي دريافت نور مجرد ( نفس ) است، سپس اين نفس اگر ناقص مانده باشد از بدن انسان به بدن جانداران ديگر انتقال مي يابد. آن گاه به ردّ استدلال هاي مخالفان تناسخ مي پردازد. در ادامه ي بحث دليل هاي مشائيان را براي ابطال تناسخ نقد مي کند. سپس در فصل چهارم همين گفتار اشاراتي از قرآن و حديث را در خصوص با نوعي تناسخ نقل مي کند.
سهروردي برابر روش هميشگي خود، مي کوشد تا ديدگاه حکماي عهد باستان را کلاً باطل ندانسته و در عين حال از قوّت و اعتبار ديدگاه مشائيان بکاهد. آن چه مسلم است او به عنوان حکيم مسلمان، تناسخ را همانند علماي هند و حکماي يونان نمي پذيرد، اما کلاً هم رد نمي کند. به همين دليل تعلق نفوس ناقص را به تصويرهاي آويزان ( مُثل معلّقه ) مصداق درست تناسخ مي داند.
پينوشتها:
1. ميرسيد شريف جرجاني، التعريفات، بيروت 1407 ه.ق.
2. ابوريحان بيروني، تحقيق ماللهند، ص 38. گمپرتس، تئودور، متفكران يوناني، ترجمه ي محمد حسن لطفي، ص 147.
3. گاتري، C.K.W، هراکليتوس، ترجمه مهدي قوام صفري، تهران فکر روز.
4. فلوطين، دوره ي آثار، پيشين، انئاد 4 رساله ي 7 و 8.
5. ابن سينا، المبدأ و المعاد، به کوشش عبدالله نوراني، ص 114.
6. همان. و نيز نجات، الهيات، مقاله 2، فصل 37، شفا، فن سيزدهم، (الهيات) مقاله 9، فصل 7، اشارات، نمط 8، فصل 17.
يثربي، سيد يحيي؛ (1385)، حکمت اشراق سهروردي، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ هفتم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}