مترجم : محمود کریمی
منبع: راسخون
نویسنده : هنری فورد



 

Does a Definite Jewish World Program Exist?

در تمامی تحقیقات احساسات ضد یهودی که سخنوران مدرن یهود انجام داده اند، این سه به اصطلاح دلیل معمولا بدست میاید- این سه نه بیشتر: تعصب دینی، حسادت اقتصادی، بیزاری (انزجار) اجتماعی. چه یهود این را بداند یا نه،هر غیر یهودی میداند که در طرف مسئله یهود جنبه تعصب دینی وجود ندارد. ممکن است حسادت اقتصادی لااقل تا حدی باشد همانطور که موفقیتهای مشابه به یهود نشان داده است تا بیشتر ژرف نگر باشد. اندکی از سخنوران یهودی به دنبال اینند تا این نگاه موشکافانه را بوسیله انکار اینکه یهود در امور مالی بسیار با اهمیت است، به سمت دیگری بکشانند. ولی صادقانه بگوییم، این دیدگاه دور از دسترس است. امور مالی جهان در اختیار یهود است؛ تصمیمات و توصیه ها و راهکار های آنان به خودی خود قوانین اقتصادی ما هستند. ولی فقط صرف اینکه عده ای از مردم بر ما در امور مالی پیشی گرفتند دلیل خوبی برای اینکه آنان را به دادگاه علنی حاضر کنیم نیست. اگر آنان از نظر عقلی تواناتر بودند، بیشتر در کار خود سختکوش بودند، اگر آنها بهره مند از استعدادهایی بودند که ما را به عنوان نژاد پست یا عقب افتاده رانده است، آنگاه دلیلی بر ملزم کردن آنها برای توجیه کردن خودشان (حساب پس دادن به خودشان) نیست. حسادت اقتصادی شاید بتواند تا قدری احساسات ضد یهودی را توضیح دهد. این نمیتواند برای شخصیت های مسئله یهود بجز دلایل موفقیتهای مخفی امور مالی یهود به حساب آید که ممکن است جزئی از یک مشکل بزرگتر باشد. و به عنوان یک انزجار اجتماعی- عده عناصر غیر یهودی نامطلوب در جهان بیش از عناصر نامطلوب یهودی ست، دلیل ساده اش اینکه غیر یهودیان افراد بیشتری را تشکیل میدهند.
هیچیک از سخنوران یهودی امروزه حرفی از علل سیاسی نمیزنند. یا اگرآنها در دورنمایی از آن قرار گیرند، آنها آنرا محدود و متمرکز در جای خاصی میکنند. پرسشی از وطن پرستی یهود در بین نیست، این در حالیست که در بین دیگر کشوران این مسئله بسیار فراگیر است. شما این مسئله را در انگلستان، فرانسه، آلمان، لهستان، روسیه، رومانی- و در عین شگفتی، در ایالات متحده شنیده اید. کاتابهایی نوشته شده، گزارشاتی منتشر شده و تا دور دستها رفته است، آمار ماهرانه ای برای نتیجه ی نشان دادن اینکه یهود سهم خود را برای کشوری که در آن اقامت دارد ایجاد میکند؛ و هنوز این حقیقت باقیست که علی رغم این همه متعصب و برپا کنندگان لشکر کشی ها، اعلامیه های مخالف او بیشتر و با عمری درازتر است. یهودی که وظیفه اش را در ارتش آزادی انجام داد، اینرا بی شک از روی عشق قلبی و وفاداری انجام داد، قادر نشده است تا بر فشاری که توسط افسران و انسانها و غیرنظامیان ساخته شده بوسیله افرای که کاری نمیکنند غلبه کند.
البته این چیزی نیست که اینجا معنای اصل سیاسی در مسئله یهود را بدهد. درک اینکه چرا یهود باید کمتر در مورد ملیتش در جهان فکر کند نسبت به کسانیکه ملیتی در جهان دارند، خیلی سخت نیست. تاریخ یهود یکی از جالبترین تواریخ موجود است. با ملاحظه زندگی فردی به تنهایی، در بین توده های مردم که بزرگی یهود را دارند، هیچ گروهی از مردم نیستند که در مورد سیاره ایکه روی آن زندگی میکنند در بسیاری از جاها چیزی بدانند. آنها یک حس جهانی واضحتری دارند تا دیگر مردم، زیرا جهان گذرگاه انها شده است. و آنها بیش از هر مردمی که بطور ملی رهبانیت برگزیده باشند، به ابتدا و اتنهای جهان میاندیشند. یهود میتواند آزاد و تبرئه شود اگر وارد در صداقت ملی و تعصب، به شدت بومیان نشود. یهود به مدت چندین سده، یک جهان میهن بوده است. زمانیکه در زیر پرچمی راه درستی در اجرای ملزوماتش به عنوان یک شهروند یا ساکن مستقر داشته باشد، قطعا او دیدگاهی از پرچمهایی دارد که به سختی میتواند توسط انسانهایی که فقط پرچمشان شناخته شده است، به اشتراک گذاشته شود.
لازمه پایه سیاسی این حقیقت است که یهود از ملتی ست از بین ملتها. برخی از سخنگویان آنها مخصوصا در آمریکا، اینرا انکار میکنند ولی نبوغ یهود به تنهایی کافیست تا شوق و حرارت این سخنوران را به شرمساری مبدل کند. و این حقیقت ملیتی چرا باید به این سختی انکار شود، چیزیست نامعلوم. ممکن است وقتی اسرائیل آورده شد تا ببیند ماموریتش در جهان این نیست که توسط گوساله سامری صاحب موفقیت شود، بین المللی بودن او با توجه به جهان و ناگزیر بودنش از تمامیت غیرت ملی با در نظر گرفتن خودش، با همدیگر این فاکتور مفید و بزرگ را در گرد هم آوردن مردم نتیجه میدهد که گرایش عمده یهودیان به زمان حاضر این است که کاری کنند تا محفوظ بمانند. این حقیقت نیست که یهود در ملتی بین ملتها باقی بماند؛ این موردیست که از شرایط ناگزیر ساخته شده که جهان زشتی را دریافته است. ملتها تلاش در کاستن گرد هم آوری مردم توسط یهودند. کوششها در جهت چنین پایانی نیز توسط خود یهود طرح ریزی شده است. ولی به نظر میرسد که سرنوشت، آنها را به یک ملت به هم تنیده تبدیل کرده است. هم یهود و هم دنیا باید این حقیقت را بپذیرند. آینده نگری مناسبی در اینباره داشته و به دنبال راهی برای تکمیل آن باشند.
Theodor Herzl، یکی از بزرگان یهود است که شاید بعیدترین فردی به نظر آید که علنا بیانگر فلسفه وجود یهود در جدیدترین نسل شناخته شده شان باشد. او هرگز در وجود ملت یهود دچار شک نشد. البته از هر فرصتی برای اعلان آن استفاده کرد. او گفت: "ما یک قوم هستیم، فقط یک قوم".
او به روشنی دید که آنچه را مسئله یهود نامید، موضوعی سیاسی بود. در تعریف او از "دولت یهودی" میگوید: من معتقدم که معنای تعصب ضد یهود را که یک فوق حرکت جمعی واقعی ست را میفهمم. با اینهمه من این را از دیدگاهی یهودی بدون ترس یا کینه، بدست آوردم. من معتقدم که میتوانم ببینم چه مبناهایی در این مورد از ورزشهای همگانی، از گرایش عمومی به حسادت، از میراث تعصب، از حساسیتهای دینی و همینطور از اعتماد به نفس ظاهری و ساختگی وجود دارد. فکر مینکنم مسئله یهود بیش از یک مسئله دینی، قضیه ای اجتماعی نیست. با این وجود مسئله یهود گاهی به این شکل در میاید و گاهی اشکال دیگر به خود میگیرد. این مسئله ای ملیست که فقط با تبدیل آن به مسئله ی سیاسی جهانی قابل حل است تا مورد بحث واقع شود و توسط ملت های متمدن جهان در هیئت ها و شوراها تحت کنترل درآید".
نه تنها Herzl اعلان کرد که یهود ملتی را تشکیل داده اند، بلکه وقتی توسط Major Evans Gorgen قبل از هیئت سلطنتی بریتانیا در مورد مهاجران بیگانه در آگوست 1902مورد سوال قرار گرفت، دکتر Herzl گفت: "من تعریفم را از یک ملت به شما ارائه خواهم کرد و میتوانید صفت ‘یهودی’ را به آن بیفزایید. ملت در اندیشه من یعنی: یک گروه تاریخی از مردم قابل شناخت و همخوان که توسط یک دشمن مشترک گرد هم جمع شده اند. این ملت از دیدگاه من است. پس اگر شما واژه "یهودی" را بدان بیفزایید، آنچه را که من از ملت یهود فهمیدم، درک خواهید کرد".
همچنین در مورد عملکرد ملت یهود با جهان، دکتر Herzl نوشته است: "وقتی ما سقوط میکنیم، تبدیل به یک انقلابی طبقه کارگر میشویم، زیر دست افسران حزب انقلابی؛ وقتی رشد میکنیم، قدرت وحشتناک منابع مالی ما هم رشد میکند".
این دیدگاه، که به نظر دیدگاه درستی است در اینکه نگرشی که فکر یهود برای مدتی طولانی آنرا داشته است، توسط Lord Eustace Percy استخراج و تجدید چاپ شده است، البته به ظاهر با توافق رویداد نامه یهودی کانادایی. این رویدادانامه نوشتاری دقیق ارائه کرد:
" لیبرالیسم و ناسیونالیسم، با ایجاد سر و صدای زیاد، درهایی از محله یهودیان و شرایط برابر شهروندی ارائه شده به یهود، باز کرده است. یهود در جهان غربی جای گرفت، تو بگو قدرت و افتخار آن سرزمین قرار گرفت، از آن بره و لذت برد، دستانش را به تمامه در مراکز حیاتی شهروندان فرو کرد، هدایت کرد، اداره و استثمار کرد، و سپس- پیشنهاد را رد کرد *** علاوه بر این- و این چیز چشمگیری ست- ملت گرایی اروپایی و لیبرالیسم حکومتهای فرهیخته و برابری دموکراتیک برای او بیشتر توان فرساست تا آزار و اذیت های حکومت استبدادی *** در موقع رشد یکپارچگی ملتهای شرقی، دیگر این ممکن نیست که روی شکیبایی و مدارایشان حساب باز کرد***
"در جهانی که کاملا بر اساس کشورهای مستقل و جغرافیای اقلیمی اداره میشود، یهود فقط در دو شهر امکان پناه گرفتن دارد: او یا باید ستون تمام سیستمهای ایالت ملی را ویران کند یا باید کشوری با اقلیم معین برای خود بسازد. ممکن است در این حرف، توضیح کمونیسم و صهیونیسم یهودی نهفته باشد. به همین دلیل محله یهودیان شرقی ظاهرا بین ایندو (کونیسم و صهیونیسم) مردد هستند.
"در اروپای شرقی، کمونیسم و صهیونیسم ظاهرا شتنه به شانه رشد میکنند، درست مثل تمامی نمونه های تفکر یهودی جمهوری و سوسیالیست در قرن نوزدهم، تا برسد به انقلاب جوانان ترک در استانبول که به سختی بیستر از یک دهه سن دارد- نه به این دلیل که یهود مواظب جنبه مثبت فلسفه تند روهاست، نه بخاطر اینکه او میل به داشتن شریکی از ملتهای غیر یهود یا دموکراسی غیر یهودی دارد، بلکه به این دلیل که وجود سیستم دولتی غیر یهود تا کنون چیزی نیست ولی برای یهود بسیار رنج آور و محنت بار است. "
تمامی این مطالب درست است و متفکران یهودی از قشر بیباک آنها نیز همیشه اذعان به صحت آن میکنند. یهود با طرح لوازم غیر یهود معاند سات. وقتی تمامی حواس او مراقب این مطلب است، او یک جمهوری خواه در برابر سلطنت است، یک سوسیالیست در برابر جمهوریست و یک کمونیست در برابر سوسیالیست.
چه چیزهایی باعث این فعالیت های مزاحم و مخل است؟ اول از همه، ضرورت فقدان دموکراسی او. طبع یهود مستقل و مستبد است. دموکراسی برای بقیه مردم دنیا چیز خوبی ست ولی یهود هرجا که هست روشی از استبداد را بر یک گروه یا دیگر گروه شکل میدهد. دموکراسی فقط یک ابزار فتنه انگیز دنیایی یهود است برای رساندن یهود به مکانی متوسط در جاهایی که تحت ظلم در زیر آن واقع شده اند. البته با رسیدن به طبقه ای یکسان آنها تلاش خود را برای مزیتها و امتیازات خاص بکار میگیرند مثل اینکه مستحق آنند- فرایند آخرین همایش صلح مصادیق باورنکردنی از خود بجا خواهد گذاشت. یهودیان امروز تنها مردمی هستند که امتیاز خاص و فوق العاده شان نوشتن معاهده صلح جهانیست. البته بیشتر آن در زمانهای دیگر.
هیچکس اظهار انکار نمیکند، بجز تعدای اندک از سخنوران که خط مشی یهود را طی نمیکنند ولی تنها سر منشا منفعت تاثیر تفکر غیر یهودی شدند که از نظر اجتماعی و اقتصادی مخل پایه های تمامی جهان امروز هستند نه تنها عاملانی بکار گماشته اند بلکه هزینه هایی هم بوسیله گرایشات یهود در این راه هزینه شده است. در طول مدت زیادی این حقیقت مستور و معلق بود به این دلیل که عدم پذیرش شدیدی از طرف یهود وجود داشت و اطلاعاتی هم بر این قسمت از فعالیتهای شناسایی به عموم بخاطر داده های آن نشان داده شده بود. ولی الآن حقیقت در حال رونمایی ست. کلمات Herzl در حال اثبات درستی اند- "وقتی ما نزول میکنیم تبدیل به انقلابیان رده کارگر میشویم، زیر دست ماموران و افسران گروه کارگر"- و این جملات برای اولین بار در انگلستان در سال 1896 به چاپ رسید یا 24 سال قبل.
در حال حاضر این گرایشات در دو سمت کاربرد دارد، یکی برای در هم ریختن دولتهای غیر یهودی در همه جای جهان، و دیگری برای تاسیس دولتی یهودی در فلسطین. پروژه بعدی بهترین آرزوها را برای دنیا در بر دارد، ولی این از خواستن بهترینها برای همه مردم دور است یا حداقل برای بیشتر انها، یعنی آمال یهودیان. حزب صهیونیسم سر و صدای زیادی براه انداختند ، ولی واقعا آنها گروه حداقلی با نهادی متفاوتند. این جریان میتواند کمتر در نظر گرفته شود مانند خیلی از نموداهای مهاجرت رو به فزونی. بهرحال این بی شک انجام وظیفه است مثل پوششی عموی و بسیار مفید که فعالیتهای سری را تحت پوشش قرار میدهد. یهود بین الملل، کنترل کننده حکومتها و قدرتهای مالی جهان، شاید در هر جایی، در هر زمانی، در زمان جنگ یا صلح، و با اعلان اینکه آنها فقط راهها و معانی ممکن سازی فلسطین برای یهودیان، آنها به راحتی سوءظن هایی که با هم بر تجارات دیگر گرد میایند را پشت سر میگذارند. متفقین و دشمنان ملتهای غیر یهودی در جنگ با هم ملاقات کردند و آزاری ندیدند. این یک همایش صهیونیستی بود- ششمین آن که در 1903 گرفته شد- که جنگ اخیر دقیقا پیش بینی شد، پیشرفت و نتیجه اش ظاهر بود و رابطه یهود با عهدنامه صلح، در کل مشهود بود.
باید گفت با آنکه ملیت یهودی موجود است، تجلیل و تقدیسش در دولت به این منظور که در فلسطین ریشه بگیرد پروژه ای نیست که همه ملت یهودی را در حال حاضر درگیر خود کند. یهودیان تا کنون به فلسطین مهاجرت نکرده اند. شاید گفته شود آنها هرگز به آنجا نخواهند رفت فقط به این دلیل که مهاجرت صهیونیستها. بی گمان انگیزه دیگری باعث خروج و مهاجرت اقوام غیر یهودی میشود، وقتی که زمان آن مهاجرت دسته جمعی بیاید.
همانطور که Donal A.Cameron، ژنرال اخیر کنسول بریتانیا در Alexandria، مردی بسیار دلسوز نسبت به صهیونیسم و مقداری از نقل قولها در مطبوعات یهودی، میگوید: مهاجران یهودی (به فلسطین) برای گرفتن سه درصد سهام همدیگر، برای پیروزی در سرمیاه فامیلهای یکدیگر در تلاشند و پسرانشان بوسیله هدفگیری بسمت مردم و غارت مردم شتاب در گرفتن 10 درصد مصر دارند *** یهود توسط خودش در فلسطین بازرگشتی نخواهد داشت، او یکپارچگی خود را به قطعاتی تبدیل خواهد کرد." بی شک زمان خروج قوم یهود از مصر- حداقل انگیزه خروج- هنوز در فلسطین نمودار نشده است.
جنبه سیاسی مسئله یهود حداقل که لااقل سه ملت در حال حاضر درگیر آنند- فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده- مجبور به انجام مسائلی است که توسط ملت حاضر یهود برنامه ریزی میشود. آیا باید منتظر این باشد تا فلسطین به داشتن دولت برسد؟ یا اینکه آیا اصلا یهود یک دولت شکل یافته در حال حاضر هست؟ آیا Jewry میداند که دارد چکار میکند؟ آیا یک "سیاست خارجی" به همراه ثبات غیریهودیان هست؟ آیا قسمتی وجود دارد که این سیاست خارجی را به عمل درآورد؟آیا این دولت یهودی مرئی یا نامرئی اگر وجود دارد، رهبری هم دارد؟ آیا هیئت دولت هم دارد؟ و اگر پاسخ تمام این سوالات منفی ست، چه کسی از این قضایا آگاه است؟
پاسخ ابتدایی ذهن غیر یهودی به تمام این پرسشها ممکن است این باشد "نه" – این عادت غیر یهودیان است که پیش داورانه پاسخ دهند. هرگز در رازها یا انجمن های مخفی رشد نیافته اند، غیر یهود بصورت آنی به نتایجی میرسد که البته چیز خاصی نیستند، چنیانچه به هر دلیل دیگری آنها مخالفت با خط مشی او نکرده اند و خودشان هم خبر ندارند.
بهر حال، مسائل، اینطور پاسخ داده شدند که قدری توضیح شرایطی که برای همه قابل رؤیت است، لازم مینماید. اگر هیچ ائتلاف سنجیده شده ای از یهود در جهان نیست، پس کنترلی که الآن در دست آنهاست و یکنواختی سیاستهایی که آنها دنبال میکنند باید دلیل ساده ای داشته باشد، نه از روی تصمیمات آگاهانه، بلکه بخاطر طبیعت یکسانی که همه کسانیکه در حال کار کردند در بیرون خانه اند، دارند. در نتیجه، شاید باید بگوییم به عنوان عشق به ماجرایی که آب مرزهای بریتانیایی را در نوردید، آنرا تبدیل به بزرگترین مهاجرنشین جهان کرد. نه اینکه او آگاهانه گوشه ای تنها نشست و با منشی رسمی تصمیم گرفت که باید یک مستعمره نشین باشد، ولی طبع کار و تلاش او که حاصل نبوغ او است، به این نتیجه رسید. ولی آیا این جریان روایتی کافی برای امپراطوری بریتانیا بود؟
بی شک یهود نبوغ کافی برای آنچه انجام میدهد دارد، هر کاری که میکند، هر چیزی که ما آنها را در آن کار، سرآمد میبینیم. ولی آیا این توصیف برای ارتباطی که بین یهودیان کشورهای گوناگون هست، برای شورای جهانی آنها، برای علم غیب آنها از حوادث شگفت انگیزی که توسط پراکنده کردن ناگهانی آنها در بقیه جاهای دنیا شد، برای یکدستی و بسیجی که در آن ظاهرند، در زمانی که به آنها در پاریس داده شد که برنامه جهانی که همه آنها بر رویش توافق دارند، وجود دارد؟
دنیا از دیرباز بدگمان بوده است- ابتدا کمتر بود، سپس بخشهای سری حکومت ها، سپس اندیشمندانه در بین مردم و اکنون در بین همه مردم بطور گسترده- که نه تنها یهود ملتی است متفاوت با سایر ملتها و به طور رازآلودی در اینکه ملیت خود را به هر عنوانی که خودش یا جهان غیر او در نظر گیرد، فرو نشاند و به آخر برساند، ناتوان است، ولی اینکه با این حال آنها دولتی تاسیس کردند؛ اینکه آنها از نظر ملی هوشیارند، نه فقط، بلکه آگاهانه در برابر دفاع مشترک و یک هدف مشترک با یکدیگر متحدند. بازگشتی میکنیم به دفاع Theodor Herzl از ملت یهود، به عنوان اینکه توسط دشمنی مشترک در کنار هم مانده اند، و سپس انعکاس اینکه این دشمن مشترک همان جهان غیر یهود است. آیا این مردمی که خود را به عنوان ملتی بی قید و نامنسجم باقی میدانند، در برابر این حقیقت موضع نمیگیرند؟ به سختی میتوان مثل یهودی زیرکی که در زمینه های دیگر کار میکند بود. وقتی که شما میبینیی که چقدر یهودیان به طور نزدیک با دیگر بنیادها در ایالات متحده هم ملت میشوند، و وقتی میبینید که چطور آنها با دستانی زحمتکش این بنیادها را میاورند تا به آنها در فشاری که متحمل آنند روحیه و اعتماد دهند، حد اقل این باورنکردنی ست که چیزی رخ داده که که فقط در بین مردم یک کشور میتواند رخ دهد، یا بین تمام کشورهایی که یهودی در آنها زندگی میکند رخ داده است.
به هر منوال، در American Hebrew تاریخ 25 ژوئن 1920، Herman Bernstein مینویسد در نتیجه: "در حدود یک سال قبل نماینده ای از بخش دادرسی یک کپی از کتاب خطی "خطر یهودیان" به من داد که توسط پروفسور Nilus نوشته شده بود و نظر من را در مورد این کار خواسته بود. او گفته بود که این کتاب خطی، ترجمه ای از کتاب روسی منتشره در 1905 است که که بعد ها توقیف شد. انتظار میرفت این نسخه خطی متضمن پروتکل های (توافق نامه های) نخبگان صهیونیسم باشد و نیز گمان میرفت که توسط دکتر Herzl در یک کنگره صهیونیسمی سری در Basle خوانده شود. او این ایده را بیان کرد که این کار توسط دکتر Theodor Herzl تهیه شده باشد... او گفت برخی سناتورهای آمریکایی که این نسخه دست نویس را دیه اند از اینکه چندین سال قبل چنین تدبیری توسط یهودیانی که الآن نگهدار این برنامه اند تهیه شده و اینکه کمونیست سالها قبل توسط یهود برای ویران کردن جهان برنامه ریزی شده، شگفت زده شدند."
این نقل قول فقط ساخته شده تا سند این حقیقت که این دست نویسی از مامور دادگستری حکومت ایالات متحده که این سند را برای آقای Brisbane ساخته بوده است و بیانی راسخ درباره آن داشته را تحمیل کند، بدین معنی که "این احتمالا کار Theodor herzl است". همینطور اینکه "برخی سناتورهای آمریکایی"، با توجه به مقایسه بین آنچه در سال 1905 انتشار یافت و آنچه در 1920 منتشر شد شگفت زده شدند نیز همین حکایت را دارد.
این رخداد بیشترین مقدار از اذهان را به خود اختصاص میدهد زیرا توسط عملکردی از نمایندگان حکومتی رخ داده که امروزه به شدت در دستان، یا تحت تاثیر تمایلات یهود است. این بیش از صرف یک احتمال است که به همان سرعت که این فعالیت شناخته شد، تحقیقات متوقف شد. البته احتمال برابر این است که این که هرچه که دستورات داده شده باشد و به وضوح پیروی شدند، تحقیقات از حرکت نایستاده باشد.
حکومت ایالات متحده اندکی در این مورد تاخیر داشت ولی بهرحال حداقل چهار تا از قدرتهای جهانی دیگر در این مساله سبقت گرفتند که برخی سابقه سالهای زیاد دارند. یک کپی از پروتکل ها در موزه بریتانیا نگهداری میشود و حاوی تمبر آن موسسه است، "10 آگوست 1906". آن یادداشتها به خودی خود ممکن است از تاریخ 1896 آغاز شده باشد یا حدود سالی که نقل قول قبلی دکتر Herzl بیان شد. اولین همایش صهیونیسم در سال 1897 تشکیل شد.
مدارکی که اخیرا در انگلستان منتشر شده در سایه توجه چالش برانگیز در مورد این مدارک، بر بد اقبالی این عنوان در ذیل آنچه ظاهر است اضافه میگردد. Eyre و Spottiswoode دو تا از چاپگران گماشته بر حکومت انگلیس اند و بهم همین دلیل بود که آنها کسانی اند که آن مقاله یا رساله را به چاپ رسانیدند. این مطلب توضیح این است که دفتر چاپ حکومتی در واشنگتن باید آنها را در این کشور پخش و توزیع کند. در حالیکه فریاد اعتراض همیشگی توسط مطبوعات یهودی وجود دارد، London Times در یک بررسی پاتک زدن تمامی یهودیان را یک "تهمت" دانست.
Times اشاره کرد که احتمالا موردی در این کشور خواهد بود که مدافعان یهودی مطلبی در مورد پروتکل به تنهایی نگاشتند در حالیکه آنان تاکید بسیار بر حقانیت گمنامی شان دارند. در این زمان آنها به اصل مدرک به اینکه یکی از کلماتی که زیاد تکرار میشود اشاره میکنند: "این کار یک تبهکار یا دیوانه است".
پروتکل ها بدون اینکه نامی به آنها الحاق شود، در بسیاری از بخشها در نسخه خطی در دسترس ما و غیر آن ظاهر در این است که این نوشتار به زحمت دست بدست نقل شده و هیچکدام از نویسندگان و استنساخ کنندگانش ضامن این نشده اند که این ونشتار به دست نسل بعدی برسد، با مطالعه قوی در بخشهای حکومت و طی کردن مناسب اداری یکی پس از دیگری به سمت مقام بالاتر، که هنوز به بقاء خود ادامه میدهند، بدست میاید که این افراد در حال ترفیع و رشد در قدرت و پست و مقام اند فقط با صرف قدرت در حد گنجایش افراد. دستاوردی شگفت انگیز برای تبهکار یا دیوانه! تنها سندی که این سخن دارد این است که آنچه در بین این نسخه وجود دارد، و مدرک درون آن است، همانطور که London Times گفته است، همان نکته ای است که باید بر روی آن تمرکز کرد و نقطه حساسی ست که یهودیان تلاش بسیار میکنند که ما را از آن دو کنند.
گرایشات پروتکل ها در این زمان موضع آنها در برابر این سوالات است: آیا یهود یک سیستم برنامه ریزی شده جهانی دارد؟ خط مشی آن چیست؟ چگونه عملی میشود؟
تمام این سوالات توجه ویژه به پروتکل ها را لازم دارد. هر کسی که آنها را مالک دانشی از ذات بشر کرد، از تاریخ و کشورداری که در کمال درخشان آن میدرخشند، و البته بسیار بد در دانشهایی که قدرتشان را رو به افول میگذارد، فرد عاقلی بوده است. همینطور نه یک دیوانه و نه یک مجرم آگاه نبوده، ولی بیشتر شبیه یک ذهن برتر است که توسط ایمان و مهرورزی به مردم و باوری که میتواند یک موسس یا بنیانگذار باشد، اداره شده است. البته اگر واقعا یک مغز به تنهایی آنها را قادر به این کرده باشد. این حقیقتی وحشتناک برای تخیلات و داستانهاست، امید دهنده به پیشگویی و گمانها، بسیار عمیق در دانشش درباره رازهای برخواسته از زندگی برای جعل کردن.
تا اینجا حملات یهودیان بر این، مقداری از حقیقتی که از روسیه بیرون کشیده شده را میسازد که البته به سختی ظن به درستی اش میرود. این حقیقت از طریقت روسیه ناشی شده است. این مورد به کتاب روسی که در حدود 1905 توسط پروفسور Nilus که سعی در توضیح پروتکل هایی که توسط حوادثی بوجود آمده و سپس در روسیه جریان میگرفت داشت، منتشر شد، ضمیمه شده است. این نشر و این توضیح این را به احساسات خفی روسی داد که برای مبلغان یهودیان در این کشور و انگلستان مفید بوده است، زیرا این مبلغان هم سطح، در ایجاد روحیات Anglo-Saxon با فضایی خاص که ایده ای معین در مورد روس و روسی داشت، بسیار موفق بودند. یکی از عالیرتبه ترین چیزهایی که بوسیله مبلغان یهودی برجهان تحمیل شد، عمدتا در مردم آمریکا، با ملاحظه منش و استعداد مردم راستین روسی ست. پس فهماندن اینکه پروتکل ها روسی اند تاحدی آنها را بدنام میکند.
دلایل درونی ثابت اینکه این پروتکل ها توسط روس ها نوشته نشده ا واضح میکند. نه اصالتا زبان روسی و نه تحت تاثیر شرایط روسیه. ولی آنها راهی به روسیه یافته اند و برای اولین بار در آنجا منتشرش کردند. آنها توسط افسران دیپلماتیک از نسخه خطی در سراسر دنیا آگاه هستند. بهرحال قدرت یهودیان میتواند چنین کارهایی را انجام دهد، این کار منحصر در وجود آنهاست البته گاهی کمتر از عالیترین حد تنبیه هستند.
سرسختی یهود حقیقتی ست که اندیشه را به چالش میکشد. مدافعان از یهود ممکن است این سرسختی را بر روی جریان پروتکل هایی که سمت و سوی ضد یهودی از آن نشات میگیرد، تفسیر کنند و از اینرو خود را در برابر این خدمت ایمن کرده اند. قطعا همچنان رویکرد ضد یهودی عمیق و دامنه داری در ایالات متحده وجود ندارد تا چیزهایی مترتب بر آن شود یا اینکه آزمند به دروغهای واقع نمایی باشد که خود را توسط آن پابرجا نگه دارد. پیشرفت پروتکل ها در ایالات متحده شاید فقط در این زمینه قابل توضیح باشد که فروغی را مهیا کرده اند تا به حقایق یقینی محفوظ گذشته معنی دهند و این فروغ و این معنی برای یک ایستادگی واقعی و اهمیت به آنها بسیار غیرمنتظره است وگرنه مدارکی غیر معتبر میبود. صرف دروغ ماندگاری زیادی ندارد و قدرت آنها در پرتو این دروغ بزودی از بین میرود. این پروتکل ها خیلی بیشتر از بقیه چیزها عمر دارد. آنها در مکانهای زیادتری نسبت به گذشته رخنه کرده اند. آنها رویکردهای بسیار مهم و جدی را به این پروتکل ها نسبت به قبل جلب کرده اند.
از قول Theodor Herzl آمده است که این پروتکل ها بیش از این ارزش مطالعه و وقت گذاردن ندارند البته اگر چیزهایی باشند که خود را به زور در جایی که هستند نگه داشته باشند. این گمنامی یهود آنقدر از قدرت آنها نکاسته که یک نقاشی در نبود امضاء نقاشیش گرفتار آن است. در حقیقت، بهتر است پروتکل ها فارغ از منبع شناخته شده باشند. چون اگر معینا این منابع در فرانسه و سوئیس یا در آن حوالی در سال 1896 شناخته شده بود، گروهی از یهود بین الملل، در همایشی گرد هم میامدند، برنامه ای برای غلبه بر جهان فراهم میکردند که هنوز هم باید نشان دهد که این برنامه بیش از یک اسباب بازی و سرگرمی بود، این قضیه در مقیاس بزرگ بوسیله تلاشهایی در تکمیل و انجام آن تایید شد. پروتکل ها برنامه جهانی هستند –در هیچ جایی شکی در مورد این نیست. برنامه آنها، در بین مقالات آنها معین شده است. ولی برای لایه بیرونی مصوبات، کدام باید ارزش بیشتری در ظاهر داشته باشد- یک یا شش یا بیست امضا یا اینکه 25 سال خطوط ناگسسته و تلاش پیوسته در تدارک برنامه ای بزرگ؟
نکته مورد توجه در این کشور و دیگر کشورها "مجرم یا دیوانه" این نیست که منشا چنین برنامه ای شود، بلکه وقتی محل خیزش این برنامه باشد، پایه این برنامه به این معنی ست که خود این برنامه به خودی خود ریزه کاری های بسیار مهم در خود بوجود آورده. مدارک نسبتا نامعتبر و بی اهمیت اند، شرایطی که نیازمند توجه اند در درجه بالایی از اهمیت و ارزش واقعند.
نکته 1. متونی که رؤیت شد، از ضد صهیونیست ها ست. برنامه واقعی یهود، برنامه ایست که در حال اجراست یا به انجام رسیده است. این برنامه صهیونیسم است که بوسیله همایش صلح جهانی پیگیری شده است. بنابراین باید به عنوان برنامه ای رسمی مورد توجه قرار گیرد.
منبع مقاله : DEARBORN مستقل، سرمقاله 10 جولای 1920