نويسنده: نجم الدين طبسي




 
پس از قرن ها انتظار و تحمل رنج، سرانجام روزگار ستم و تاريکي ها به سر آمده، پرتو خورشيد سعادت، نمايان مي گردد و شخصيت بزرگي که با ياري الهي، بناي زدودن آثار ستم و جور را دارد، ظهور مي کند. آن حضرت، دست به اصلاحات گسترده و دگرگوني هاي بنيادي در دو بعد معنوي و مادي مي زند و جامعه ي بشري را چنان سامان مي بخشد که خشنودي خداوند را در پي داشته باشد.
در اين ميان، اگر اشخاص، احزاب و گروه هايي بخواهند با ايجاد مشکلات، مانع اين قيام عظيم شوند يا با اخلالگري حرکت قيام او را کند نمايند، دشمنان سرسخت بشريت و دين الهي محسوب مي شوند و کيفر آنان جز نابودي به دست قدرتمند حضرت مهدي نخواهند بود.
افراد اخلالگر در انقلاب امام، کساني هستند که دشتشان به خون بشريت آلوده است يا انسان هاي بي تفاوتي هستند که در برابر جنايات تجاوز گران، سکوت پيشه کرده، ولي در برابر حضرت، پرچم مخالفت بر مي دارند و يا کج فهماني هستند که درک خود را بر سخن حضرت برتري مي دهند. طبيعي است که بايد آنان با قاطعيت تمام سرکوب شوند تا جامعه يبشري براي هميشه از شر آنان مصون بماند. از اين رو، روش و سياست حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با آنان بسيار قاطعانه و بدون اغماض است.
در اين مقاله به بررسي دو مطلب اساسي که از روايات فهميده مي شود، مي پردازيم:

الف) قاطعيت امام (عليه و السلام) در رويارويي با دشمنان

آن چه در اين قسمت مورد نظر است، اين که حضرت در برخورد با دشمنان، از يک نوع مجازات استفاده نمي کند؛ بلکه برخي از آنان را در جنگ نابود مي سازد و حتي فراريان و زخميان آنان را نيز تعقيب مي کند. گروهي را اعدام نموده، خانه هاي شان را ويران مي کند و گروهي را تبعيد مي نمايد و دست برخي را قطع مي کند.

1. جنگ و کشتار

زراره از امام صادق (عليه و السلام) پرسيد: آيا روش و سياست حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) همانند روش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خواهد بود؟ امام (عليه و السلام) فرمود: « هرگز، هرگز؛ اي زراره! او سياست پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ( در برخورد با دشمنان ) را در پيش نمي گيرد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با ملايمت و نرمي و مهرباني رفتار مي کرد تا دل ها را به دست آورد و مردم با آن حضرت الفت گيرند؛ ولي حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، سياست قتل را در پيش مي گيرد و طبق دستوري که دارد، رفتار مي کند و توبه کسي را نمي پذيرد. پس واي بر کسي که با او مخالفت کند ». (1)
حسن بن هارون مي گويد: در محضر امام صادق (عليه و السلام) بودم. معلي بن خنيس از حضرت پرسيد: آيا هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند، برخلاف روش امير مؤمنان (عليه و السلام) در برخورد با مخالفان رفتار مي کند؟ امام (عليه و السلام) فرمود: « اري، علي (عليه و السلام) ملايمت و نرمش را در پيش گرفت؛ چون مي دانست پس از او دشمنان بر ياران و شيعيانش چيرگي پيدا مي کنند؛ ولي سياست حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قهر و غلبه و به اسارت گرفتن آنان است؛ زيرا مي داند که پس از او کسي بر شيعيان تسلط نخواهد يافت ». (2)
حضرت رضا (عليه و السلام) مي فرمايد: « هنگامي که قائم ما ظهور کند، جز خون ريختن ( و کشتن دشمنان ) و عرق کردن (3) ( در اثر جنگ و تلاش زياد ) و خوابيدن بر زين اسب ها ( به سبب پيکارهاي فراوان ) نخواهد بود ». (4)
مفضل مي گويد: امام صادق (عليه و السلام) يادي از حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به ميان آورد. من عرض کردم: اميدوارم که برنامه و حکومت حضرت به آساني برقرار شود. حضرت فرمود: « خير، چنان نمي شود مگر آن که سختي ها بسياري را ببينيد ». (5)
امام صادق مي فرمايد: « علي (عليه و السلام) فرمود: براي من روا بود که فراريان را به قتل برسانم و زخميان را بکشم؛ ولي دست به اين کار نزدم؛ براي اين که اگر شيعيان قيام کردند، زخميانشان را به قتل نرسانند؛ ولي براي حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) جايز و رواست و زمينه وجود دارد که فراريان را به قتل برساند و زخميان را نابود گرداند ». (6)
امام باقر (عليه و السلام) مي فرمايد: « اگر مردم مي دانستند که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چه برنامه اي دارد و چه کارهايي انجام مي دهد، اکثر آنان آرزو مي کردند که هرگز آن حضرت را نبينند؛ زيرا حضرت کشتار زيادي مي کند و به يقين اولين کشتار را در قبيله ي قريش خواهد داشت. پس از قريش نخواهد گرفت جز شمشير و به آنان نخواهد داد مگر شمشير. حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) کار را به جايي مي رساند که بسياري از مردم مي گويند. اين شخص از آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست و اگر از اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بود، رحم مي کرد ». (7)
نيز آن حضرت مي فرمايد: « حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با برنامه اي نو، سنتي جديد و قضاوتي تازه قيام مي کند. بر عرب ها روزگار بسيار سختي خواهد بود و شايسته شأن و موقعيت او جز کشتن دشمنان نيست ». (8)

2. اعدام و تبعيد

عبدالله مغيره مي گويد: امام صادق (عليه و السلام) فرمود:« هنگامي که قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند، پانصد نفر از قريش را ايستاده اعدام مي کند. سپس پانصد نفر ديگر را به همين گونه اعدام مي نمايد و اين کار شش بار تکرار مي شود ». عبدالله مي پرسد: آيا تعدادشان به اين اندازه مي رسد؟ حضرت فرمود: « آري؛ خودشان و دوستانشان ». (9)
امام باقر (عليه و السلام) مي فرمايد: « هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، بر يک يک ناصبيان ايمان را عرضه مي کند، اگر به حقيقت، آن را بپذيرند، آنان را رها مي سازد وگرنه هر کس که ايمان را نپذيرفت، گردنش را مي زند يا از او جزيه مي گيرد- چنان که امروز از اهل ذمه مي گيرند- و او را به روستاها و آبادي هاي دور تبعيد مي کند ». (10)
امام صادق (عليه و السلام) مي فرمايد: « هنگامي که قائم ما ظهور کند، دشمنان ما را از چهره هاي شان تشخيص مي دهد. آن گاه آنان را از سر و پاهاي شان مي گيرد و با شمشير به آنان مي زند ( و آنان را نابود مي کند ) ». (11)

3. قطع دست

هروي مي گويد: از امام رضا (عليه و السلام) پرسيدم: حضرت قائم پيش از هر کاري به چه چيز خواهد پرداخت؟ حضرت فرمود: « در آغاز به سراغ بني شيبه مي رود و دست هاي آنان را قطع مي کند؛ چون آنان دزدان خانه ي خدايند ». (12)
امام صادق (عليه و السلام) مي فرمايد: « هنگامي که قائم ما قيام کند، بني شيبه را دستگير کرده و دست هايشان را قطع مي کند و آنان را در ميان مردم مي گرداند و اعلام مي کند که اينان دزدان خانه ي خدا هستند ». (13)
نيز مي فرمايد: « نخستين رويارويي، برخورد حضرت با بني شيبه است. دست هاي آنان را قطع مي کند و بر کعبه مي آويزد و از سوي حضرت اعلام مي شود که اينان دزدان خانه ي خدايند ». (14)
شيبه، در فتح مکه مسلمان گشت و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) او را کليد دار خانه کعبه کرد و طايفه ي بني شيبه تا مدت ها کليد دار و پرده دار خانه ي خدا بودند. (15)
مرحوم مامقاني مي گويد: بني شيبه از دزدان خانه خدايند و إن شاء الله دست هاي شان به اين حزم، قطع مي شود و بر ديوار کعبه آويزان مي گردد. (16)
البته روايات شيوه ي برخورد حضرت با مخالفان را به تفصيل در سلسله ي درس هايمان در مرکز تخصصي مهدويت مطرح کرديم و مورد تحقيق و بحث قرار داديم و توسط يکي از دانش پژوهان تقرير و در مجله ي تخصصي انتظار (17) به چاپ رسيده است.

ب) برخورد با گروه هاي مختلف

هنگامي که حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام مي کند، با گروه ها و دسته هاي گوناگوني برخورد خواهد کرد. برخي از آنان قوم و نژاد خاصي هستند، گروهي پيرو اديان ديگري غير از اسلامند و گروهي هر چند به ظاهر مسلمانند، ولي منافقانه رفتار مي کنند و يا از مقدس نماهاي کج فهمي هستند که با حضرت مخالفت مي نمايند و يا پيرو فرقه هاي باطل مي باشند. امام (عليه و السلام) با هر يک ستيز خاصي دارد که با نقل رواياتي آن را بازگو مي کنيم:

1. قوم عرب

امام صادق (عليه و السلام) مي فرمايد: « آن گاه که قائم ما قيام کند، بين او و عرب و قريش راهي جز شمشير ( و جنگ نظامي ) نخواهد بود ». (18)
نيز آن حضرت در حالي که با دست به گلوي خود اشاره مي کرد، فرمود: « ميان ما و عرب راهي جز بريدن سرها نمانده است ». (19) شايد مراد، زمامداران و فرمانروايان خودسر آنان است و يا مراد پيروان مذهب ديگر اسلامي باشد.
امام صادق (عليه و السلام) در زمينه ي ستيز با قريش مي فرمايد: « هنگامي که حضرت قيام کند... قريش را هدف قرار مي دهد. از آنان نمي ستاند جز شمشير و به آنان نمي دهد جز شمشير ». (20)
شايد مراد از « از قريش نمي گيرد مگر شمشير » اين باشد که قريش از حضرت فرمانبرداري نمي کنند و در اخلالگري و ايجاد مشکلات مي کوشند و به طور مستقيم و غير مستقيم سبب پيکار و جنگ با حضرت مي شوند و حضرت نيز جز اسلحه، روش ديگري را مناسب نمي بيند. چنانچه در روايتي آمده: پس از آن که اهل مکه با امام بيعت کردند حضرت نماينده اي از طرف خود منصوب مي کند. و به طرف مدينه روانه مي شود؛ ولي در راه اطلاع مي يابد که آن نماينده را به قتل رسانده اند، لذا دوباره به مکه باز مي گردد و فقط جنگجويان را به قتل مي رساند ». (21)
در حديث ديگري حضرت پيامي به مکه توسط نماينده ي خود مي فرستد. چون آن نماينده پيام را مي خواند بر او حمله ور مي شود و او را در بين رکن و مقام ذبح مي کنند. در اين جا حضرت به ياران خود مي فرمايد من به شما گفتم: اهل مکه ما را نمي خواهند. (22)

2. اهل کتاب

عبدالله بن بکير از امام کاظم (عليه و السلام) درباره ي تفسير آيه ( وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا؛ (23) هر آن که در آسمان و زمين است چه از روي اختيار يا اجبار مطيع فرمان خداست ) سؤال کرد.
امام فرمود: « اين آيه درباره ي قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرود آمده است؛ هنگامي که عليه يهود، نصارا، صابئيان، مادي گرايان و برگشتگان از اسلام و کافران در شرق و غرب کره ي زمين قيام مي کند و اسلام را به آنان پيشنهاد مي نمايد. هر کس از روي ميل پذيرفت، دستور مي دهد که نماز بخواند و زکات بدهد و بر طبق آن چه فرد مسلمان مأمور به انجام آن است، رفتار نمايد و هر کس مسلمان نشود، گردنش را مي زند تا آن که رد شرق و غرب جهان، يک کافر بر جاي نماند ».
عبدالله بن بکير پرسيد: قربانت گردم، در روي زمين مردم بسياري هستند؛ چگونه حضرت مي تواند همه آنان را مسلمان کند يا گردن بزند؟
امام کاظم (عليه و السلام) فرمود: « وقتي خداوند چيزي را اراده کند، چيز اندک را بسيار و بسيار اندک مي گرداند ». (24)
شهر بن حوشب مي گويد: حجاج به من گفت: اي شهر! در قرآن آيه اي است که مرا خسته کرده ( و معناي آن را نمي فهمم ). گفتم: کدام آيه؟ گفت: آن جا که خداوند مي فرمايد: ( إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ؛ (25) هيچ يک از اهل کتاب نيست مگر آن که قبل از مرگش ايمان مي آورد ) و مکرر اتفاق افتاده است که فردي نصراني يا يهودي را پيش من مي آورند و گردنش را مي زنم و آن گاه به لب هايش خيره مي شوم، ولي حرکتي نمي کند تا اين که نفس او قطع مي شود.
شهر بن حوشب مي گويد: به او گفتم: معناي آيه، اين نيست که تو پنداشتي؛ بلکه مراد اين است که وقتي پيش از قيامت، عيسي بن مريم از آسمان فرود آيد و به حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اقتدا کند، در آن هنگام هيچ يهودي و نصراني نمي ماند، مگر آن که پيش از مرگ به او ايمان مي آورد.
حجاج پرسيد: اين تفسير را از کجا فرا گرفته اي و چه کسي آن را به تو آموخته است؟ گفتم: اين تفسير را امام باقر (عليه و السلام) فرمود. حجاج گفت: از چشمه اي زلال به دست آورده اي. (26)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: « قيامت برپا نمي شود، مگر آن که با يهود بجنگيد. آن گاه يهوديان ( شکست خورده ) مي گريزند و پشت سنگ ها پنهان مي شوند؛ ولي سنگ فرياد مي زند: اي مسلمان! اي بنده ي خدا! اين يهودي پشت من پنهان شده است ». (27)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: « ... يهودياني که با دجال هستند، مي گريزند و پنهان مي شوند؛ ولي درختان و سنگها فرياد بر مي آورند: اي روح الله! اين يهودي است . حضرت نيز آنان را مي کشد و کسي را بر جاي نمي گذارد ». (28)
البته از روايات ديگري فهميده مي شود که ستيز و رويارويي حضرت با اهل کتاب هميشه يکسان نبوده، بکله در مواردي با دريافت جزيه به آنان اجازه مي دهد به دين خودشان بر جاي بمانند و با گروهي به بحث و مناظره بپردازد و آنان را با اين روش به اسلام دعوت مي کند و ممکن است بگوييم در آغاز قيام با آنان به بحث مي پردازد و با کساني که حق را پنهان سازند، مي جنگد.
ابو بصير مي گويد: به امام صادق (عليه و السلام) عرض کردم: حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تا پايان زندگاني در مسجد سهله ( کوفه ) خواهد ماند؟ فرمود: « آري ». پرسيدم: اهل ذمه، در نظرش چگونه خواهند بود؟ فرمود: « با آنان از راه مسالمت آميز وارد مي شود؛ هم چنان که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتار مي کرد. آنان در حال خواري جزيه مي پردازند ». (29)
ابن اثير مي گويد: در آن روزگار هيچ اهل ذمه اي نمي ماند که جزيه بپردازد. (30)
ابن شوذب مي گويد: بدين علت به حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مهدي مي گويند که به سوي يکي از کوه هاي شام هدايت مي شود و در آن جا اسفار تورات را خارج مي سازد و با آن با يهوديان به بحث و مناظره مي پردازد و گروهي از آنان به دست حضرت اسلام مي آورند ». (31)

3. فرقه هاي باطل و منحرف

امام باقر (عليه و السلام) مي فرمايد: « واي به حال مرجئه! (32) فردا هنگامي که قائم ما قيام کند، به چه کسي پناه خواهند برد؟ » راوي گفت: مي گويند، در آن هنگام که ما و شما در برابر عدالت يکسان خواهيم بود؟ فرمود: « هر يک از آنان توبه کند، خدا از او مي گذرد و اگر در درون خود نفاق و دورويي داشته باشد، خداوند جز او کسي را تبعيد و آواره نمي کند و اگر چيزي از آن نفاق را آشکار سازد، خداوند خونش را خواهد ريخت ». سپس فرمود: « سوگند به آن که جانم در دست اوست، هم چنان که قصاب، گوسفندش را سر مي برد، آنان را خواهد کشت و با دست به گردن مبارکش اشاره کرد ».
راوي گفت: مي گويند که اگر حضرت ظهور کند، همه ي کارها و فعاليت ها به نفع حضرت خواهد بود و ايشان خوني نمي ريزد. امام (عليه و السلام) فرموده: « خير؛ به خدا سوگند ( اين چنين نخواهد شد ) تا اين که ما و شما خون آنان را بريزيم و عرق را از خويش پاک کنيم » و با دست مبارک به پيشاني اشاره کرد. (33)
امير مؤمنان (عليه و السلام) پس از شکست خوارج به هنگام گذشتن از کشتگان آنان فرمود: « آن کس شما را به کشتن داد که شما را فريفت ».
پرسيده شد: او کيست؟ فرمود: « شيطان و نفس هاي پليد » اصحاب گفتند: خداوند، ريشه ي آنان را تا پايان دنيا قطع کرد.
حضرت پاسخ داد: « خير؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست، آنان در صلب هاي مردان و رحم زنان خواهند بود و پي در پي خروج خواهند کرد تا آن که به سرکردگي شخصي به نام اسمط بين رودهاي دجله و فرات خروج کنند. در آن روزگار مردي از اهل بيت ما به جنگ او مي رود و او را به هلاکت مي رساند و از آن پس هيچ قيامي از خوارج تا روز قيامت نخواهد بود ». (34)
نيز آن حضرت درباره ي فرقه ي بتريه (35) مي فرمايد: « هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، به سوي کوفه رهسپار مي شود. در آن جا تعداد ده هزار نفر- که آنان را بتريه مي نامند، در حالي که سلاح بر دوش گرفته اند- جلو حضرت را مي گيرند و مي گويند: از همان جا که آمده اي، باز گرد؛ زيرا ما به فرزندان فاطمه نيازي نداريم. حضرت شمشير مي کشد همگي را از دم تيغ مي گذراند ». (36)

4. مقدس نماها

امام باقر (عليه و السلام) مي فرمايد: « ... حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به سوي کوفه رهسپار مي شود. در آن جا شانزده هزار نفر از بتريه مجهز به سلاح در برابر حضرت مي ايستند؛ آنان قاريان قرآن و دانشمندان ديني هستند که پيشاني هاي آنان از عبادت زياد پينه بسته، چهره هاي شان در اثر شب زنده داري زرد شده است و نفاق سراپاي شان را پوشانده است. آنان يک صدا فرياد بر مي آورند: اي فرزند فاطمه! از همان راه که آمده يا باز گرد، زيرا به تو نيازي نداريم.
حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در پشت شهر نجف، از ظهر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشير مي کشد و همه را از دم تيغ مي گذراند. در اين نبرد از ياران حضرت حتي يک نفر زخمي نمي شود ». (37)
ابو حمزه ثمالي مي گويد: امام باقر (عليه و السلام) مي فرمود: « مشکلاتي که صاحب اين امر، هنگام ظهور، از مردم مي بيند، به اندازه ي مشکلات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) يا بيش تر از آن است ». (38)
فضيل مي گويد، امام صادق (عليه و السلام) فرمود: « هنگامي که قائما ما قيام کند، بيش از آن چه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از جاهلان دوران جاهليت ناراحتي ديد، از جاهلان رنج و ناراحتي خواهد ديد ».
پرسيدم: چگونه و چرا؟ فرمود: « پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، در روزگاري مبعوث شد که مردم سنگ و چوب و بت هاي تراشيده شده را مي پرستيدند، ولي قائم ما در روزگاري قيام مي کند که با قرآن عليه حضرت احتجاج مي کنند و آيات را عليه آن حضرت تأويل مي نمايند ». (39)
نيز آن حضرت مي فرمايد: « حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن قدر از انسان ها مي کشد تا ساق پا را خون فرا مي گيرد. شخصي از فرزندتان پدرش به حضرت اعتراض شديد مي کند و مي گويد: مردم را از خود دورمي کني؛ هم چنان که گوسفندان را رم مي دهند! آيا اين روش، طبق دستور رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است؟
يکي از ياران حضرت از جاي بر مي خيزد و مي گويد: سکوت مي کني يا گردنت را بزنم!؟
حضرت عهد و پيماني را که از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) همراه دارد، بيرون مي آورد و ارائه مي کند ». (40)
امام صادق (عليه و السلام) مي فرمايد: « هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، گروهي از دين و ولايت خارج مي شوند؛ در صورتي که پنداشته مي شد که آنان از پيروان حضرت مي باشند. نيز افرادي ولايت حضرت را مي پذيرند؛ در صورتي که مانند آفتاب پرستان و ماه پرستان بودند ». (41)

5. ناصبي ها

امام صادق (عليه و السلام) مي فرمايد: « هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، همه ناصبيان و دشمنان اهل بيت را بر آن حضرت عرضه مي کنند. اگر به اسلام- که همان ولايت اهل بيت است- اقرار کردند، آنان را رها مي کند و گرنه به قتل مي رسند، يا آنان را به پرداخت جزيه- هم چنان که اهل ذمه مي پردازند- ملزم مي کند ».
امام باقر (عليه و السلام) مي فرمايد: « هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، بر يک يک ناصبيان ايمان را عرضه مي کند؛ اگر پذيرفتند، آنان را رها مي سازد وگرنه گردنشان را مي زند، يا از آنان جزيه مي گيرد. چنان که امروز از اهل ذمه جزيه مي گيرند و آنان را از شهرها به روستاها ( و کشتزارها ) تبعيد مي کنند ». (42)
مرحوم مجلسي مي گويد: شايد اين حکم مربوط به آغاز قيام باشد؛ زيرا ظاهر روايات اين است که از آنان جز ايمان پذيرفته نمي شود و اگر نپذيرند، کشته مي شوند. (43)
ابو بصير مي گويد: به امام صادق (عليه و السلام) عرض کردم: رفتار امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با ناصبيها و کساني که با شما دشمني دارند، چگونه خواهد بود؟ فرمود: « اي ابا محمد! در دولت و حکومت ما، مخالفان بهره اي نخواهند داشت. خداوند براي ما خون هاي شان را در آن هنگام حلال خواهد کرد؛ ولي امروز خونشان بر ما و شما حرام است. پس کسي تو را فريب ندهد و بدان روزگاري که قائم ما قيام کرد، حضرت براي خدا و رسولش و براي ما انتقام خواهد گرفت ». (44)

6. منافقان

در تفسير آيه ي ( لَوْ تَزَيلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا؛ (45) اگر شما عناصر کفر و ايمان از يک ديگر جدا مي گشتيد، همانا آنان که کافرند را به عذاب دردناک معذب مي ساختيم )، امام صادق (عليه و السلام) فرمود: « خداوند، در صلب کافران و منافقان، امانت هايي از مؤمنان دارد. حضرت قائم ما ظهور نمي کند، مگر آن که آن امانت ها را خداوند از صلب آنان بيرون آورد ( و آن مؤمنان متولد شوند ). پس از آن، حضرت کافران و منافقان را به قتل مي رساند ». (46)
امام صادق (عليه و السلام) مي فرمايد: « هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، نيازي ندارد که از شما درخواست ياري کند و نسبت به بسياري از شما منافقان، حد خدا را جاري مي کند ». (47)
امام حسين (عليه و السلام) به فرزندش امام سجاد (عليه و السلام) مي فرمايد: « سوگند به خدا که خون من از جوشش باز نمي ايستد تا اين که خداوند، مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را برانگيزد. آن حضرت به انتقام خون من از منافقان فاسق و کافر، هفتاد هزار نفر را مي کشد ». (48)
امام باقر (عليه و السلام) مي فرمايد: « چون حضرت قائم قيام کند... به کوفه مي آيد و در آن جا همه ي منافقان را ( که به امامت حضرت عقيده ندارند ) به قتل مي رساند و کاخ هاي آنان را ويران مي کند و با جنگجويان آنان مي جنگد و آن قدر از آنان مي کشد تا خداوند خشنود گردد ». (49)

7. شيطان

وهب بن جميع مي گويد: از حضرت صادق (عليه و السلام) پرسيدم: اين که خداوند به شيطان فرمود: ( فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ* إِلَى يوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ (50) ( خداوند فرمود) : اري، به تو ( شيطان ) مهلت داده خواهد شد تا به وقت معين و روز معلوم )، اين وقت معلوم چه زماني خواهد بود؟ فرمود: « آيا پنداشته اي اين روز، روز قيامت است؟ خداوند تا روز قيام قائم ما، به شيطان مهلت داده است. وقتي خداوند او را مبعوث مي کند ( و اجازه ي قيام مي دهد )، حضرت به مسجد کوفه مي رود. در آن هنگام شيطان در حالي که با زانوان خود راه مي رود، به آن جا مي آيد و مي گويد: اي واي بر من از امروز!
حضرت مهدي پيشاني او را مي گيرد و گردنش را مي زند و آن هنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شيطان به پايان مي رسد ». (51)

پي‌نوشت‌ها:

1- عن زراره، قلت لأبي جعفر (عليه و السلام): أيسير القائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف)بسيرة محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) قال: « هيهات هيهات!! يا زراره؛ مايسير بسيزته، إن رسول الله (صلي الله عليه و اله و سلم) سار في أمته باللين، کان يتألف الناس، و القائم يسير بالتقل، ذبکل مر في الکتاب الذي معه أن يسير بالقتل و لا يستتيب أحداً، ويل لمن ناوا ». نعماني، غيبه، ص 231؛ عقد الدرر، ص 226؛ اثبات الهداة، ج3، ص 539؛ حلية الابرار، ج5، ص 322؛ بحار الانوار، ج52، ص 353.
البته روايات ديگري داريم که مفادش اين است که « يصنع کما صنع رسول الله به، يهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) أمر الجاهليه و يستأنف الإسلام جديداً ». النعماني، الغيبة، ص 320؛ بحار الانوار، ج52، ص 352؛ حلية الابرار، ج5، ص 323.
2- عن الحسين بن هارون، قال: کنت عند أبي عبدالله (عليه و السلام): جالساً، فسأله المعلي بن خنيس: أيسير المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) إذا خرج بخلاف سيره علي (عليه و السلام) قال: « نعم، و ذلک أن عليا (عليه و السلام) سار باللين و الکف، لأنه علم أن شيعته سيظهر عليهم بعده، و أن المهدي إذا خرج سار فيهم بالبسط و السبي و ذلک. أنه يعلم أن شيعته لن يظهر عليه من بعده أبداً ». برقي، محاسن، ص 320؛ کافي، ج5، ص 33؛ علل الشرائع، ص 150؛ التهذيب، ج6، ص 155؛ وسائل الشيعه،ج11، ص 57؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص 58؛ جامع احاديث الشيعه، ج13، ص 101.
3- شايد مراد از « العرق » زدن رگ و کنايه از کردن زدن باشد.
4- عن الرضا (عليه و السلام) : « لو قد خرج قائمنا (عجل الله تعالي فرجه الشريف) لک يکن إلا العلق، و العرق، و النوم علي السروج ». نعماني، غيبه، ص 285؛ اثبات الهداه، ج3، ص 543.
5- عن المفضل بن عمر، سمعت أبا عبدالله (عليه و السلام) و قد ذکر القائم، فقلت: إني لأرجوا أن يکون أمره في سهوله: فقال: « لا يکون ذلک حتي تمسحوا العرق و العلق ». نعماني، غيبه، ص 284؛ اثبات الهداة، ج3، ص 543.
6- عن أبي عبدالله (عليه و السلام) : أنه قال: « إن علياً (عليه و السلام) قال: کان لي أن القتل المولي، و أجهز علي الجريح، ولکني ترکت ذلک للعاقبه من أصحابي إن خرجوا لم يقتلوا، و القائم له أن يقتل المولي، و يجهز علي الجريح ». نعماني، غيبة، ص 231؛ ر.ک: التهذيب، ج6، ص 154؛ وسائل الشيعة، ج11، ص 57؛ بحار الانوار، ج52، ص 353؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص 54.
7- الباقر (عليه و السلام) : « لو يعلم الناس ما يصنع القادم إذا خرج لأحب أکثرهم أن لا يروه مما يقتل من الناس. أما إنه لا يبدأ إلا بقريش. فلا يأخذ منها إلا السيف، و لا يعطيها إلا السيف حتي يقول کثير من الناس »: ليس هذا من آل محمد لو کان من آل محمد لرحم:. نعماني، غيبه، ص 231؛ عقد الدرر، ص 227؛ اثبات الهداة، ج3، ص 539؛ بحار الانوار، ج52، ص 354.
8- الباقر (عليه و السلام) : « يقوم (عليه و السلام) بأمر جديد و سنه جديده و قضاء جديد، علي العرب شديد، و ليس من شأنه إلا التقل ». بحار الانوار، ج52، ص 349.
9- عن أبي عبدالله (عليه و السلام) : « إذا قام القادم من آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) أقام خمسمائة من قريش. فضرب أعناقهم ثم أقام خمسمائه [فضرب أعناقهم ثم خمسمائه ] أخري، حتي يفعل ذلک ست مرات » قلت: و يبلغ عدد هولاء هذا: قال: « نعم، منهم و من مواليهم ». مفيد، ارشاد، ص 364؛ روضة الواعظين، ج2، ص 265؛ کشف الغمة، ج3، ص 255؛ صراط المستقيم، ج2، ص 253؛ اثبات الهداة، ج3، ص 527؛ بحار الانوار، ج52، ص 337، 349.
10- عن أبي جعفر(عليه و السلام) : « إذا قام القائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) عرض الايمان علي کل ناصب، فإن دخل فيه بحقيقة، و إلا ضرب عنه، أو يؤدي الجزيه، کما يؤديها اليوم أهل الذمه، و يشد علي وسطه الهميان و يخرجهم من الأمصار إلي السواد ». کافي، ج1، ص 227؛ اثبات الهداة، ج3، ص 450؛ مرآة العقول، ج26، ص 160؛ بحار الانوار، ج52، ص 375.
11- عن الصادق (عليه و السلام) : « لو قام قائمنا يعرف أعداءنا بسيماهم. فيؤخذ بنواصيهم و أقدامهم يخبط هو و أصحابه بالسيف خبطاً ». احقاق الحق، ج13، ص 357؛ المحجه، ص 429.
12- عن الهروي، قلت لأبي الحسن الرضا (عليه و السلام) : بأي شيء بيدأ القائم منک إذا قام؟ قالک « يبدأ ببني شيبه فيقطع أيديهم؛ لأنهم سراق بيت الله عزوجل ». عيون اخبار الرضا، ج1، ص 273؛ علل الشرايع، ج1، ص 219؛ بحار الانوار، ج52، ص 313.
13- عن أبي عبدالله(عليه و السلام) : أما إن قائمنا لو قد قام لقد أخذ بني شيبه و قطع أيديهم، و طاف بهم، و قال: هولاء سراق الکعبه ». علل الشرايع، ج2، ص 96؛ بحار الانوار، ج52، ص 317.
14- عن الصادق (عليه و السلام) : « ووو فأول ما يبدأ ببني شيبه، فيقطع ديديهم و يعلقها في الکعبه و ينادي مناديه: هولاء سراق الکعبه ». نعماني، غيبه، ص 165؛ بحار الانوار، ج52، ص 351، 361.
15- اسد الغابة، ج3، ص 7، 372.
16- تنقيح المقال، ج2، ص 246.
17- شماره 6، ص 355.
18- عن أبي عبدالله(عليه و السلام) : « إذا خرج القائم لم يکن بينه و بين اللعرب و قريش إلا السيف ». غيبة النعماني، ص 122.
19- عن أبي عبدالله(عليه و السلام) : « ما بقي بيننا و بين العرب إلا الذبح، و أمأ بيده إلي حلقه ». نعماني، غيبة، ص 122؛ بحار الانوار، ج52، ص 355.
20- عن الصادق (عليه و السلام) : « فإذا قام (عليه و السلام)... ثم يتناول قريشاً... فلا يأخذ منها إلا السيف و لا يعطيها إلا السيف ». نعماني، غيبة، ص 165؛ بحار الانوار، ج52، ص 355.
21- « يبايع القائم بمکه علي کتاب الله و سنه رسوله و يستعمل علي مکة، ثم يسير بنحو المدينه فيبلغه دن عامله قتل، فيرجع إليهم فيقتل المقاتله و لا يزيد علي ذلک ». بحار الانوار، ج52، ص 308.
22- عن أبي جعفر(عليه و السلام) : « يقول القائم لأصحابه: يا قوم إن أهل مکه لا يريدونني و لکني مرسلٌ إليهم لاحتج عليهم بما ينبغي لمثلي أن يحتج عليهم، فيدعو رجلاً من أصحابه، فيقول له: إمض إلي مکه، فقل: يا أهل مکه أنا رسول فلان إليکم و هو يقول لکم: إنا أهل بيت الرحمه، ومعدن الرساله و الخلافة. و نحن ذريه محمد و سلاله النبيين، و إنا قد ظلمنا و اضطهدنا، و قهرنا و اينز حقنا منذ قبض نبينا إلي يومنا هذا. فنحن نستنصرکمفانصرونا... فإذا تکلم هذا الفتي بهذا الملام أتوا إليه فذبحوه بين الرکن و المقام، وهي النفس الزکيه، فإذا بلغ ذلک الإمام، قال لأصحابه: ألا آخبرتکم أن أهل مکه لايريدوننا... ». همان، ص 307.
23- آل عمران (3) آيه 84.
24- عن ابي بکير، قال: سألت دبا الحسن(عليه و السلام) عن قوله: ( وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ) قال: « أنزلت في القائم (عليه و السلام)، إذا خرج باليهود، و النصاري، و الصائبين، و الزنادقه، و أهل الرده، و الکفار في شرق الأرض وغربها، فعرض عليهم الإسلام، فمن أسلم طوعاً أمره بالصلاه و الزکاه، و ما يؤمر به المسلم و يجب لله عليه، و من لک يسلم ضرب عنقه حتي لا يبقي في المشارق و المغارب أحد إلا وحده الله ».
قلت:- جعلت فداک- إنالخلق أکثر من ذلک؟ فقال: « إنت الله إذا آراد آمراً. قلل الکثير و کثر القليل ». عياشي، تفسير، ج1، ص 183؛ نورالثقلين، ج1، ص 362؛ اثبات الهداة، ج3، ص 549؛ تفسير صافي، ج1، ص 267؛ بحار الانوار، ج52، ص 340.
25- نساء (4) ايه 159.
26- عن شهر بن حوشب، قال لي الحجاج: يا شهر: آيه في کتاب الله و قد أعيتني؟ فقلت: أيها الأمير أيه آيه هي؟ فقال: قوله: ( وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ) و الله؛ إني لآمر باليهودي و الانصراني، فأضرب عنقه، ثم أرمقه يعيني فما اراه يحرک شفتيه حتي يخمد فقلت أصلح الله الأمير. ليس علي ما قلت: قال: کيف هو؟ إن عيسي بن مريم ينزل قبل يوم الاقيامه إلي الدنيا. فلا يبقي أهل مله يهودي و لا نصراني إلا آمن به قبل موته، و يصلي خلق المهدي (عليه و السلام) قال: و يحک أني لک هذا. و من دين جئت به؟ فقلت: حدثني به محمد بن علي بن الحسين بن علي دبي طالب، فقال: جئت بها من عين صافيه ». تفسير قمي، ص 146؛ احقاق الحق، ج13، ص 332؛ العراض الواضحه، ص 209؛ بحار الانوار، ج14، ص 349.چ
ابن اثير مي گويد: در آن روزگار هيچ اهل ذمه اي نمي ماند که جزيه بپردازد. شايد مراد اين باشد که اهل ذمه يا اسلام مي آورند يا کشته مي شدند. البته رواياتي نيز بر خلاف اين معنا وارد شده است؛ نهايه، ج5، ص 197.
27- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) : « لا تقوم الساعة حتي تقاتلوا اليهود، فيفر اليهوي و راء الحجر، فيقول الحجر: يا عبدالله؛ يا مسلم: هذا يهودي و رائي ». احمد، مسند، ج2، ص 398، 520.
28- قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) :« ... حتي أن الشجره و الحجر ينادي؛ با روج الله؛ هذا يهودي، فلا يترک مممن کان يتبعه أحداً إلا قتله ». احمد، مسند، ج3، ص 367؛ حاکم، مستدرک، ج4، ص 503؛ ر.ک: ابن حماد، فتن، ص 159؛ ابن ماجه، سنن، ج2، ص 1359.
29- عن أبي عبدالله (عليه و السلام) : قلت:- جعلت فداک- لا يزال القائم فيه دبداً ( في مسجد السهله ) قال: « نعم » قلت: فما يکون من دهل الذمه عنده؟ قال: « يسالمهم کما سالمهم رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)، و يؤدون الجزيه عن يد و هم صاغرون ». بحار الانوار، ج52، ص 376.
30- نهايه، ج5، ص 197.
31- عن ابن شوذب: إنما سمي المهدي: لأنه يهدي إلي جبل من جبال الشام، يستخرج منه أسفار التوراه، يحاج بها اليهود فيسلم علي يديه جماعه من اليهود ». عقد الدرر، ص 40.
32- يکي از فرقه هاي اسلامي است. به عقيده ي آنان، با داشتن ايمان، گناه ضرري نمي رساند، و با کفر، طاغت و عمل نيک سودي ندارد. بعضي مي گويند: به عقيده ي اينان ايمان فقط قول است و به عمل نياز ندارد. ر.ک: مجمع البحرين، ج1، ص 177.
33- عن أبي جعفر(عليه و السلام) : « ويح؛ هذه المرجئه إلي من يلجؤون غداً إذا قام قائمنا؟ ». قلت: أنهم يقولون: لو قد کان ذلک کنا و أنتم في العدل سوائ. فقال: » من تاب تاب الله عليه، و من أسر نفاقاً فلا يبعد الله غيره، و من أظهر شيداً أهرق الله دمه ». ثم قال: « يذبحهم- و الذي نفسي بيده- کما يذبح القصاب شاته- وأومأ بيده إلي حلقه- قلت: إنهم يقولون: إنه إذا کان ذلک استقامت له الأمور، فلا يهريق محجمه دم، فقال: « کلا و الذي نفسي بيده؛ حتي نمسح و أنتم العرق والعلق ». و أومأ بيده إلي جبهته ». نعماني، غيبه، ص 283؛ بحار الانوار، ج52، ص 357.
34- عن أمير المؤمنين إنه قال عند ما مر علي قتلي الخوارج، و هم صرعي، فقالک « لقد صرهکم من غرکم »: قبل: و من غرهم؟ قال: « الشيطان و أنفس السوء ». فقال أصحابه: قد قطع الله دابرهم إلي آخر الدهر، فقال: « کلا و الذي نفسي بيده؛ و انهم لفي أصلاب الرجال و أرحام النساء، لا تخرج خارجه إلا خرجت بعدها مثلها حتي تخرج خارجه بين الفرات و دجله مع رجل يقال له: الأشمط يخرج إليه رجل منا أهل البيت، فيقتله، و لا تخرج بعدها خارجه إلي يوم القيامه... ». مروج الذهب، ج2، ص 418.
35- بتريه يکي از فرقه هاي زيديده از پيروان کثير النوي مي باشند. آنان عقايد مشابهي با سليمانيه يکي ديگر از فرقه هاي زيديه دارند. در اسلام و کفر عثمان توقف و ترديد دارند. در مسائل اعتقادي مشرب اعتزال و در فروع فقهي بيش تر پيرو ابو حنيفه هستند. گروهي از آنان نيز پيرو شافعي يا مذهب شيعه مي باشند؛ بهجه الآمال، ج1، ص 95؛ ملل و نحل، ج1، ص 161.
36- عن أبي جعفر(عليه و السلام) : « إذا قام القائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سار إلي الکوفه، فيخرج منها بضعه عشر آلاف أنفس يدعون « البتريه » عليهم السلاح، فيقولون له: ارجع من حيث جئت، فلا حاجه لنا في بني فاطمه، فيضع فيهم السيف حتي يأتي علي اخرهم ». ارشاد، ص 364؛ کشف الغمه، ج3، ص 255؛ صراط المستقيم، ج2، ص 354؛ روضه الواعظين، ج2، ص 265؛ اعلام الوري، ص 431؛ بحار الانوار، ج52، ص328.
37- الباقر (عليه و السلام) : « ... و يسير إلي الکوفه، فيخرج منها سته عشر ألفاً من البتريه شاکين في السلاح قراء القرآن، فقهاء في الدين، قد قرحوا جباههم، و سمروا ساماتهم و عمهم النفاق، و کلهم يقولون: يا ابن فاطمه، ارجع. لا حاجه لنا فيک فيضع فيهم علي ظهر النجف عشيه الاثنين من العصر إلي العشاد. فيقتلهم أسرع من جزر جزور، فلا يفوت منهم رجل، و لا يصاب من أصحابه أحد، دماؤهم قربان إلي الله ». دلائل الامامه، ص 241؛ طوسي، غيبه، ص 283؛ اثبات الهداه، ج3، ص 516؛ بحار الانوار، ج2، ص 598.
38- عن أبي حمزه الثمالي: سمعت أبا جعفر(عليه و السلام) يقول : « إن صاحب هذا الأمر لو قد ظهر، لقي من الناس مثل ما لقي رسول الله [ و أکثر] ». نعماني، غيبه، ص 297؛ حليه الابرار، ج5، ص 328؛ بحار الانوار، ج52، ص 362؛ بشاره الاسلام، ص 222.
39- عن الفصيل، عن أبي عبدالله (عليه و السلام) : « إن قائمنا إذا قام استقبل من جهله الناس أشد مما استقبله رسول الله من جهال الجاهليه » فقلت: و کيف ذلک؟ قال: « إن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) أتي الناس و هم يعبدون الحجاره و الصخور و العيدان و الخشب المنحوته، و إن قائمنا إا قام أتي الناس و هم يتأول عليه متاب الله، و يحتج عليه به ». غيبه النعمتاني، ص 222؛ بحار الانوار، ج51، ص 120.
40- عن أبي عبدالله (عليه و السلام) قال: « يقتل القائم حتي يبلغ السوق- قال- فيقول له رجل من ولد دبيه: إنک لنجفل الناس أجفال التعم، فبعهد من رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) أو بماذا؟ قال: و ليس في الناس رجل أشد منه بأساً. فيقوم إليه رجل من الموالي، فيقول له: لتسکتن أو لأضربن عنقک، فعند ذلک يخرج القائم عهداً منرسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ». اثبات الهداه، ج3، ص 585؛ بحار الانوار، ج52، ص 387.
41- عن الصادق (عليه و السلام) : « إذا خرج القائم خرج من هذا الأمر من کان يري أنه من أهله، و دخل فيه شبه عبده الشمس و القمر ». نعماني، غيبه، ص 317؛ طوسي، غيبه، ص 273؛ بحار الانوار، ج52، ص 363، 329.
42- عن أبي جعفر (عليه و السلام) : « إذا قام القائم (عليه و السلام) عرض الإيمان علي کل ناصب، فإن دخلفيه بحقيقه و إلا ضرب عنقه، أو يؤدي الجزيه کما يؤديها اليوم أهل الذمه، و يشد علي وسطه الهميان، و يخرجهم من الأمصار إلي السواد:. کافي، ج8، ص 228؛ تفسير فرات، ص 100؛ بحار الانوار، ج52، ص 372.
و مثله عن الصادق (عليه و السلام) باختلاف.
43- مرآة العقول، ج26، ص 160.
44- عن أبي بصير، عن أبي عبدالله (عليه و السلام) قلت: « فمن نصب لکم عداوة؟ فقال: « لا، يا أبا محمد. ما لکم خالفنا في دولتنا من نصيب، إن الله قد أحل دماءهم عند قيامقائمنا، فاليوم محرم علينا و عليکم ذلک، فلا يغرنک أحد، إذا قام قائمنا انتقم لله و لرسوله و لنا أجمعين ». بحار الانوار، ج52، ص 376.
45- فتح (48) آيه 25.
46- عن الصادق (عليه و السلام) في تفسير قوله: (لَوْ تَزَيلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ) قال: (عليه و السلام) : « إن الله ودائع مؤمنين في أصلاب قوم کافرين و منافقين، و قائمنا لن يظهر حتي تخرج ودائع الله فإذا خرجت ظهر، فيقتل الکفار، و المنافقين ». کمال الدين، ج2، ص 461؛ المحجه، ص 206؛ احقاق الحق، ج13، ص 357.
47- قال أبو عبدالله (عليه و السلام) : « و لو قد قام القائم (عليه السلام) ما احتاج إلي مساءلتکم عن ذلک، و لأقام فيکثير منکممن أهل النفاق حد الله ». التهذيب، ج6، ص 172؛ وسائل الشيعه، ج11، ص 382؛ ملاذ الخيار، ج9، ص 455.
48- قال الحسين (عليه و السلام) : « ... يا ولدي علي؛ والله؛ لا يسکن دمي حتي يبعث الله المهدي؛ فيقتل علي دمي من المنافقين الکفره الفسقه سبعين ألفاً ». ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص 85؛ بحار الانوار، ج45، ص 299.
49- عن أبي جعفر إا قام القائم (عليه و السلام)... ثم يدخل الکوفه، فيقتل بها کل منافق مرتاب، و يهدم قصورها، ويقتل مقاتليها حتي يرضي الله عزوجل ». اثبات الهداه، ج3، ص 528؛ بحار الانوار، ج52، ص 338.
50- حجر (15) ايه38.
51- عن وهب بن جميع، قال: سألت أبا عبدالله (عليه و السلام) عن قوله إبليس (قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ* فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ* إِلَى يوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ). قال له وهب: - جعلت فداک- دي يوم هو؟ قال: « يا وهب أتحسب أنه يوم يبعث الله فيه الناس؟ إن الله أنظره إلي يوم يبعث فيه قائمنا، فإذا بعث الله قائمنا کان في مسجد الکوفه، و جاء إبليس حتي يجثو بين يديه علي رکبتيه فيقول: يا ويله من هذا اليوم. فيأخذ بناصيته فيضرب عنقه، فذلک اليوم هو الوقت المعلوم ». عياشي، تفسير، ج2، ص 243؛ اثبات الهداة، ج3، ص 551؛ تفسير صافي، ج1، ص 906؛ تفسير برهان، ج2، ص 343؛ بحار الانوار، ج60، ص 254.
علامه سيد محمد حسين طباطبايي، روايت ديگري را به همين مضمون از تفسير قمي آورده، در دنباله ي آن مي فرمايد: روايات وارد شده از اهل بيت (عليه و السلام) در تفسير اکثر ايات قيامت که گايه آيات را به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و گاهي به رجعت و گاهي به قيامت تفسير مي کند، شايد بدين لحاظ است که اين سه روز در ظاهر شدن حقايق شريکند؛ هر چند از حيث شدت و ضعف با هم اختلاف دارند؛ الميزان في تفسير القرآن، ج12، ص 184؛ الرجعه في احاديث الفريقين.
البته اين مضمون را از استادم، وحيد خراساني نيز شنيدم.

منبع مقاله :
طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم