نويسنده: علي حسين زاده




 

يکي از ويژگي هايي که در تحقق سازگاري نقش بسزايي دارد و مي توان گفت: کمتر عاملي يافت مي شود که در اين حد بتواند در ايجاد و تثبيت سازگاري نقش ايفا کند، رفق و مداراست.

تعريف رفق و مدارا

رفق، عبارت است از نرم برخورد کردن با ديگران، به آن ها جا دادن و در حق آنان خشونت روا نداشتن (1) که در پيدايش سه زاويه خوش اخلاقي يعني نرم برخورد کردن، همدمي نيکو و تحمل کردن ديگران به گونه اي که از انسان فرار نکنند، نقش فراواني دارد. (2) دو مقوله مدارا و رفق، بسيار به هم نزديک هستند و نمي توان از جهت رفتاري، اين دو را از يکديگر جدا کرد. اين دو ويژگي در زندگي اجتماعي به طور عام و در نهاد خانواده به طور خاص، از اهميت ويژه اي برخوردار است.

اهميّت مدارا

مدارا هم به لحاظ معنوي و هم به لحاظ بهره هاي مادي در معاشرت اجتماعي، جايگاه بالايي دارد. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
مداراة الناس نصف الايمان و الرفق بهم نصف العيش؛ (3) مدارا با مردم، نيمي از ايمان و نرم خويي با آنان، نيمي از زندگي است.
اساساً بدون رفق و مدارا نمي توان از زندگي بهره برد و زندگي بدون بهره مندي از اين حالت، تنها از شکل برخوردار و فاقد روح و معناست. کمال زندگي مشترک، در ترکيبي از شکل و معناي زندگي است. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حديثي مي فرمايد:
ثلاثٌ من لم يکن فيه لم يتمَّ له عمل، ورعٌ يحجزه عن معاصي الله و خُلق يداري به الناس و حلمٌ يردُّ به جهل الجاهل؛ (4) سه چيز است که اگر در کسي نباشد، کار او کامل نيست: تقوايي که او را از معصيت خدا باز دارد، حالتي که به وسيله آن با مردم مدارا کند و بردباري اي که به وسيله آن ناداني نادان را برطرف سازد.
اين ويژگي براي عموم مردم - به ويژه براي کساني که در سِمَت مديريت و تربيت جوامع کلان و غير کلان انجام وظيفه مي کنند - ضروري و حياتي است. پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
اَمَرَني ربّي بمداراة الناس کما اَمرني باداء الفرائض؛ (5) خداي من مرا به مداراي با مردم فرمان داد، همان گونه که مرا به اداي واجبات دستور داد.
اين پيام به قدري مهم بود که جبرئيل امين خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد و گفت:
يا محمّد ربّک يُقرئک السلام و يقول لک دارِ خَلقي؛ (6) اي محمّد، خداي تو به تو سلام مي رساند و پيامش به تو اين است که با خلق من مدارا کن.
اين فرمان نه تنها درباره ي پيامبر گرامي اسلام، بلکه براي موساي کليم نيز بوده است. در حقيقت، همه ي انبيا در اداي وظيفه رسالت راهي جز مداراي با مردم نداشتند. امام باقر (عليه السّلام) مي فرمايد: در مناجات ميان خدا و موسي (عليه السّلام) در تورات آمده است:
يا موسي، اُکتُم مکتومَ سِرّي في سريرتک و اَظهِر في علانيتک المداراة عنّي لعدوّي و عدوّک من خلقي؛ (7) اي موسي، مسائل سرّي را در درون وجود خود حفظ کن و در ظاهر با دشمنان من و دشمنان خودت از ميان مردم مدارا کن.
اين اصل از مهم ترين اصول سياسي در مديريت، رهبري و تربيت مردم است. در نهاد خانواده، اجراي اين اصل از قوانين بسيار فراگير است. به طور کلّي در برخورد با حالات دروني همسر و موقعيت هاي بيروني زندگي بايد مدارا کرد. يکي از اصحاب اميرالمؤمنين (عليه السّلام) از همسران خود شکايتي را پيش حضرت مطرح کرد. حضرت پس از پذيرش نقص هايي که در ميان آنان وجود دارد، به او سفارش فرمودند: « فداروهنّ علي کلّ حال؛ (8) در تمام حالات با همسران مدارا کنيد ». مدارا، بيشترين تأثير را در اصلاح يا دست کم کاستن ناسازگاري همسران دارد. حال با توجه به اهميّت فراوان مدارا، به پيامدها و کارکردهاي آن مي پردازيم.

پيامدهاي رفق و مدارا

آثار ذيل را مي توان براي مدارا بر شمرد:

أ. خير و برکت

تأثير مدارا در يُمن و برکت زندگي به حدّي زياد است که در روايتي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رفق را مجسمه ي برکت و خشونت را مجسمه ي شومي معرفي کرده و فرموده اند: « الرّفق يُمنٌ و الخُرق شؤم؛ (9) رفق و مدارا برکت و خشونت، بي برکتي و شومي است، معيار خير و محروميت از آن را بايد در مدارا جست و جو کرد. افزايش در بعد کمّي و برکت در بُعد کيفي، به مدارا وابسته است. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
انّ في الرّفق الزّيادة و البرکة و مَن يُحرَمِ الرّفق يُحرم الخير؛ (10) به درستي که در رفق و مدارا افزايش و برکت است و کسي که از رفق محروم باشد، از خير محروم است.
نه تنها مدارا معياري است براي تشخيص خير از شر، بلکه هر کاري زماني که از چتر مدارا بر آن سايه افکند، زينت پيدا مي کند و کار خوب اگر تاج مدارا از سر آن برداشته شود زشت مي شود. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
انّ الرّفق لم يوضَع علي شيءٍ الّا زانه و لا نُزِعَ من شيء الّا شانه؛ (11) رفق بر کاري نهاده نشد مگر اين که آن را زينت داد و از هيچ چيز کنده نشد مگر اين که آن را زشت ساخت.
در کنار زشتي ها بايد با مدارا زيبايي توليد کرد؛ بنابراين، براي دريافت خير، جدايي از شر، پيدا کردن زينت و دوري از زشتي در زندگي، يکي از بهترين راه ها مداراست؛ چرا که در زندگي نوع مردم، سازگاري بر اساس ويژگي هاي همخوان همسران حاصل نيست؛ بلکه بايد آن را به دست آورد. کمتر اتفاق مي افتد زن و شوهر به لحاظ ويژگي هاي شخصيتي و ظاهري به گونه اي دلخواه يکديگر باشند که به طور طبيعي سازگاري ميان آنان حاصل باشد. نوعاً بايد به سمت سازگاري حرکت کنند؛ يعني از طريق مدارا و امثال آن خود را به سمت سازگاري سوق داهند و آن را به دست آورند.

ب. بهره مندي و خوشبختي

يکي از پيامدهاي مدارا اين است که به وسيله آن مي توان از زواياي مثبت زندگي بهره مند شد. کسي که مدارا نمي کند، نه تنها از آن چه دلخواه اوست و در زندگي وجود ندارد، محروم است، بلکه از آن چه هست نيز نمي تواند بهره بگيرد؛ ولي کسي که مدارا مي کند، دست کم از اين نيمه موجود بهره مند مي شود. امام کاظم (عليه السّلام) مي فرمايد: « الرفق نصف العيش؛ (12) رفق و مدارا، نيمي از زندگي است ». کسي که مدارا مي کند اگر زندگي کامل ندارد، دست کم بخشي از آن او را بهره مند مي سازد. پس با مدارا مي توان از نيمي از زندگي بهره مند شد. اميرمؤمنان علي (عليه السّلام) مي فرمايد: « الرفق مفتاح النجاح؛ (13) رفق و مدارا، کليد خوشبختي است ». باز حضرت مي فرمايد: « من استعمل الرفق غنم؛ (14) کسي که رفق و مدارا پيشه سازد، سود مي برد ». پس کسي که در زندگي مدارا پيشه کند، خوشبخت است و از زندگي رضايتمند خواهد بود.
بعضي مي پندارند با مدارا کردن در حقيقت نيمي از زندگي خود را از دست مي دهند و عاقلانه نيست انسان با اين نقص کنار بيايد؛ بلکه بايد راهي پيدا کند تا از همه ظرفيت زندگي بهره گيرد. واقعيت اين است که هيچ کس از افراد عادي بشر نمي تواند مطمئن باشد وضعيت جديدي که براي خود بر مي گزيند، حتماً بهتر از وضعيتي است که در آن قرار دارد. با پندارهاي واهي نمي توان تصميم گرفت. وانگهي، همه کمالات و پيشرفت ها که در محاسبات عقل بشري نمي گنجد. چه بسا کمال شما در اين باشد که با بسياري از خواسته هاي خود مقابله کني، نه اين که به آن برسي. آيا مي توان گفت: هر کس دارايي بيشتري دارد، خوشبخت تر است؟ اگر از خدا دارايي مي خواهي، نخست ظرفيت داشتن آن را از خدا بخواه. اگر ظرفيت نداشته باشيم و خدا آن را به ما نداده باشد، بدانيم دارايي ما عين فقر است و دارايي سرابي بيش نيست. ما بايد از يک سو به وظايف خود عمل کنيم و از سوي ديگر به دانايان وحي الاهي تمسک بجوييم تا آنچه را که از پيامدش آگاه نيستيم، از طريق آنان اطلاع پيدا کنيم. پس به سخن معصومان (عليهم السّلام) تکيه مي کنيم تا حتماً خوشبخت شويم.

ج. امنيت

زندگي اجتماعي به گونه اي است که هيچ کس نمي تواند به بازتاب رفتارهاي ديگران نينديشد و کاملاً خواسته هاي خود را در نظر بگيرد. در اين عالم، از منافعي که ديگران ايجاد مي کنند، همه بهره مند مي شوند. هر کس در اين فضا قرار گيرد، مشمول اين منافع است. همان گونه که اگر ديگران مرتکب زشتي شوند، پيامد رفتار آنان تنها دامن گير خودشان نخواهد شد. از سوي ديگر، ما مي توانيم - نه به طور عام، بلکه به طور خاص - براي ديگران سود يا ضرر ايجاد کنيم. در چنين مواردي، ضرورت مدارا براي برخورداري از سود و ايمن بودن از ضرر، چشمگيرتر است. امير مؤمنان علي (عليه السّلام) مي فرمايد:
من دَاريَ الناس اَمن مکرَهم؛ (15) کسي که با مردم مدارا کند، از مکر آنان در امان مي ماند. همه ي شيريني زندگي در سايه امنيّت معنا پيدا مي کند و کسي که مي خواهد ايمن باشد، بايد مدارا را سرلوحه زندگي خود قرار دهد وگرنه زندگي با ناپسندي هايش به او رو خواهد کرد. امام جواد (عليه السّلام) مي فرمايد:
من هجر المداراة قاربه المکروه؛ (16) کسي که مدارا را کنار بگذارد، ناخوشي ها به او نزديک مي شود.
پس براي فرار از ناخوشي و برخورداري از امنيّت که عامل بسيار مهمي در سازگاري است، پوشيدن لباس مدارا ضروري است.

د. محبّت، مسالمت و کينه زدايي

بهترين الگوي رفاقت، خداست و نمونه ي رفق او، از بين رفتن کينه هاست. امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايد:
انّ الله تبارک و تعالي رفيق يحبّ الرّفق فِمن رفقه بعباده تسليله اضغانهم؛ (17) به درستي که خداوند متعال رفيق است و رفق را دوست دارد. از نمونه هاي رفق او نسبت به بندگانش، اين است که کينه هاي ميان آنان را از بين مي برد.
بي شک چنانچه بندگانش از رفق برخوردار باشند، خداوندي که الگوي رفاقت است، نمونه رفق خود را در حق آنان روا خواهد داشت. امير مؤمنان علي (عليه السّلام) مي فرمايد:
الرّفق يؤدّي الي السّلم؛ (18) رفق و مدارا به زندگي مسالمت آميز منتهي مي شود.
هيچ کس به زندگي پر تنش و پر اضطراب علاقمند نيست. همه به دنبال انواع آرامش در زندگي هستند و اين خواسته با مدارا حاصل مي شود. حضرت امير (عليه السّلام) مي فرمايد:
ما استجلب المحبّة بمثل السخاء و الرفق و حسن الخلق؛ (19) چيزي به اندازه سخاوت، مدارا و خوش اخلاقي محبّت به وجود نمي آورد.
پس مدارا نقش مهمي در جلب محبت دارد.
در زندگي، بسياري از کارها در نهايت سختي انجام مي گيرد. آنچه مهم است، احساس ما نسبت به کيفيت انجام دادن کار است. گاهي يک کار براي کسي با نهايت سختي انجام مي گيرد و براي ديگري همين کار، اين احساس تند را به همراه ندارد. مدارا عاملي است که کارها را آسان مي کند. امير مومنان علي (عليه السّلام) مي فرمايد:
الرفق يسيّر الصّعاب و يسهّل شديد الاسباب؛ (20) رفق سختي ها را آسان مي کند و اسباب و عوامل دور دست را تسهيل مي کند.
و باز مي فرمايد:
کم من صعبٍ تُسهل بالرفق؛ (21) چه بسيار سختي هايي که با رفق و مدارا آسان مي شود.
مشکلاتي که در زندگي براي انسان پديد مي آيد، بيش از اين که به واقعيت بيروني يک متغيّر مربوط باشد، به نوع نگاه و نظام فکري ما نسبت به آن مربوط است. دو نفر مي توانند در يک موقعيت خاصي قرار گيرند، در حالي که يکي به شدّت از آن موقعيت احساس رضايتمندي مو ديگري احساس نفرت داشته باشند. پس احساس ما است که در سختي و آساني يک کار نقش اساسي دارد. با مدارا مي توان احساس راحتي کرد و از سختي ها فاصله گرفت.

هـ . کاميابي و پايداري

هر کس از زندگي هدفي را دنبال مي کند که رسيدن به آن نشانه کاميابي اوست و با اين توفيق، او خود را در رفاه و کمال مي بيند. اين نتيجه در سايه مدارا به دست مي آيد. حضرت علي (عليه السّلام) مي فرمايد: « الرفق توفق؛ (22) مدارا کن موفق مي شوي ». و به بيان ديگر مي فرمايد: « بالرفق تدرک المقاصد؛ (23) با رفق و مدارا نتايج کسب مي شود ».
بي شک يکي از خواسته هاي زن و شوهر در زندگي مشترک، بقا و پايداري زندگي است. آن ها به دنبال اين هستند که تضميني براي ثبات زندگي پيدا کنند و نگران تغيير منفي زندگي نباشند. با رفق و مدارا مي توان به اين مقصود دست يافت. حضرت امير (عليه السّلام) در اين باره مي فرمايد:
بالرفق تداوم الصحبة؛ (24) با رفق و مدارا، همدمي و همراهي در زندگي مشترک پايدار مي ماند.
پس براي رسيدن به يک زندگي بادوام و پايدار، رفق و مدارا ضروري است.

و. رزق و روزي

از نعمت هايي که خانواده ها به شدّت طالب آن هستند، افزايش روزي است. امير مؤمنان علي (عليه السّلام) مي فرمايد:
من استعمل الرفق استدر الرزق؛ (25) کسي که رفق و مدارا به کار گيرد، روزي فراوان پيدا مي کند.
فروشنده اي که با مشتريان خود مدارا مي کند، مشتري بيشتري دارد و اين در افزايش روزي او مؤثر است. همچنين همسري که مدارا پيشه مي کند، شريک زندگي خود را از مخالفت خارج مي سازد و زمينه ي انس در او ايجاد مي کند. وقتي انس ايجاد شد، موافقت و راحتي به وجود مي آيد.
در اين جا چند پرسش پيش مي آيد که مناسب است پاسخي هر چند کوتاه براي آن ارائه شود:
پرسش اوّل: جايگاه رفق و مدارا کجا است؟
پرسش دوّم: حدّ و مرز آن چيست؟
پرسش سوّم: گاهي مدارا مي تواند با آسيب هايي از قبيل فراواني نافرماني، گستاخي، بي پروايي و ... همراه باشد. راه مقابله با اين آسيب ها چيست؟

جايگاه رفق و مدارا

انسان در زندگي فردي و اجتماعي وظايف و تکاليفي دارد که بايد آن ها را انجام دهد و چنانچه در اداي آن ها کوتاهي کند، مقصّر و مسئول است؛ بنابراين در اصل اداي وظايف چيزي به نام مدارا وجود ندارد؛ ولي در راهکارها و کيفيت اداي وظيفه، مدارا يک اصل انکارناپذير است که براي رسيدن به هدف، رعايت آن ضروري است. به تعبير ديگر، جايي نوبت به مدارا مي رسد که وظيفه اوّلي خود را انجام داده و درصدد دعوت به خير، موعظه، امر به معروف، نهي از منکر و ... برآمده باشيم و در صورتي که سطح دلخواه از کار خير عملي نشد، دست کم براي تحقق سطوح پايين تر به مدارا رو آوريم. معناي مدارا اين نيست که وقتي از کسي تخلّفي مي بينيم، او را به خير نخوانيم، موعظه نکنيم، امر به معروف و نهي از منکر نکنيم و نام آن را مدارا بگذاريم. اين معناي مدار نيست؛ بلکه نوعي بي تفاوتي و بي مبالاتي به امور ديني است. نمي توان فرار از مسئوليت را مدارا ناميد. سستي، بي اراده بودن و تزلزل افراد را بايد از مجموعه مدارا خارج دانست. براي مثال خداوند متعال در آيه 34 سوره مبارکه نساء درباره ي زناني که بيم سرکشي و نافرماني در آنان وجود دارد، فرموده است:
آنان را موعظه کنيد؛ اگر موعظه کارگر نيفتاد، در بستر آنان به نوعي نگراني خود را به آن ها نشان دهيد. چنانچه اين نيز تأثير نداشت، با نوعي تنبيه که نشانه ناراحتي کسي است که به شدّت دل سوز و عاشق اوست، همچون مادري که فرزند خود را متنبّه مي کند، او را تنبّه دهيد.
اين دستور خداوند متعال به مرداني است که با چنين زناني رو به رو هستند. نمي توان به بهانه مدارا از اداي تکليف سرپيچي کرد؛ البته در صورتي که اداي هيچ کدام از وظايف رفتار او را تغيير ندهد، حال اين پرسش مطرح مي شود که آيا بايد به رفتار شديدتري رو آوريم، او را در خانه زنداني کنيم، طلاق او در دستور کار قرار گيرد يا اين که از همه اين ها صرف نظر کرد، و به مدارا رو آورديم تا به خواست خدا به مرور زمان رفتارهاي او تعديل شود؟ کدام يک مطلوب است؟ اين جاست که مدارا در دستور کار قرار مي گيرد.
به ديگر سخن، ارتکاب کار خلاف، مصداق و نمونه مدارا نيست. مرد يا زن هيچ کدام حق ندارند تحت عنوان مدارا با همسر به کار خلاف رو آورند. مردي که براي به اصطلاح حفظ زندگي از وظيفه خود دوري مي کند يا زني که براي حفظ جايگاه خود نزد همسر به کار خلافي که دلخواه اوست با عنوان مدارا با شوهر بدان رو مي آورد، در حقيقت جايگاه مدارا را درست تشخيص نداده است. هرگز نمي توان با بهانه قرار دادن مدارا به نافرماني حق پرداخت. هم رنگي با جماعت، پايبندي به بعضي از سنّت ها و حفظ موقعيّت به هر قيمت، نمي تواند نمونه اي از مدارا باشد. کاري که شارع مقدس مجوّزي براي انجام دادن آن صادر نکرده است، به بهانه مدارا مجوّز پيدا نمي کند.

حدّ و مرز مدارا چيست؟

بي شک، زندگي بايد با تدبير همراه باشد. چنانچه مدير خانواده تدبير نداشته باشد، مشکلات فراواني در زندگي او ايجاد مي شود. مدّبر کسي است که به همه راه ها بينديشد و راهي که بيشترين خير و کمترين ضرر را دارد، برگزيند.
انديشه در متون ديني چنين نتيجه مي دهد که همسران بايد با يکديگر مدارا کنند و به طور خاص مردان به جهت تفاوت هايي که با زنان دارند، بايد با آنان مدارا کنند و آن را يک اصل فراگير در زندگي به شمار آورند؛ البته به ندرت مواردي يافت مي شود که اسلام مدارا را به جهت عوارضي شايسته نمي داند؛ از جمله آن جا که مدارا، مرد را به انزواي بي غيرتي جا دهد و او را در برابر انجام دادن کار زشت همسر بي تفاوت کند. در چنين جايي مدارا مطلوب نيست. بايد چاره اي انديشيد تا از ننگ بي غيرتي خارج شد. در روايتي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
انّ الجنّه ليوجد ريحها من مسيرة خمسمأة عام و لايجدها عاقٌ و لا ديوّثٌ. قيل: يا رسول الله و ما الديوث قال: الذي تزني امرأته و هو يعلم بها؛ (26) بوي بهشت از مسير پانصد سال احساس مي شود؛ امّا دو کس که آن را استشمام نمي کنند: يکي عاقّ والدين و ديگري ديّوث. سوال شد: اي رسول خدا، ديوث کيست؟ حضرت فرمودند: مردي که همسرش زنا دهد و او آگاه باشد.
در اينجا مدارا کردن سزاوار نيست و سزاوار است که اگر زن از کار خلاف خود دست نمي کشد، مرد از او جدا شود. به همين دليل، حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) در روايت ديگري فرمودند:
أوصاني جبرئيل (عليه السّلام) بالمرأة حتي ظننت اَنّه لا ينبغي طلاقها الّا من فاحشة مبيّنه؛ (27) جبرئيل درباره زن آن قدر سفارش کرد که من احساس کردم جز در جايي که زن فاحشه ي آشکاري انجام دهد، طلاق او شايسته نيست.
بنابراين در صورتي که مدارا مرد را به بي غيرتي بکشاند مدارا جايز نيست. همچنين اگر مداراي با همسر باعث شود فضاي گناه فراگير شود و مدارا کننده را نيز در برگيرد، اينجا نيز به دليل وظيفه اي که مرد در مقابله با گناه دارد، نمي تواند مدارا کند تا گناه او را نيز دامنگير شود. براي مثال منزل مکان زنگي زن و شوهر است. حال اگر زن بر اثر تسامح همسر وسايل گناهي را بخرد و در منزل محفل گناه راه بيندازد، مرد نيز سرانجام در معرض گناه قرار مي گيرد؛ جاي مدارا نيست. پس به طور کلّي هر جا مدارا باعث ارتکاب گناه مدارا کننده شود، مدارا مطلوب نيست.

مقابله با آسيب ها

به طور طبيعي، مدارا مي تواند زمينه افزايش رفتار خلاف متخلّف را فراهم کند و فراواني آن را به دنبال داشته باشد. براي مقابله با اين آسيب، تدبير و آشنايي با روان شناسي مفيد است. مدارا در برابر رفتار نامناسب، راهکاري است که از يک سو مي خواهد به زندگي آرامش بخشد و از سوي ديگر در دراز مدّت زمينه رفتار مثبت را فراهم سازد؛ بنابراين براي رسيدن به اين اهداف، تدبير لازم است. چنانچه در برابر رفتار منفي عکس العمل نشان ندهيم، جبهه گيري نکنيم و درصدد تهيّه مقدّمات تحقق رفتار مثبت و ترک رفتار منفي برنياييم، ديگران ما را به زعم غلطشان خودي تلّقي خواهند کرد و نه تنها خلاف کاري خود را ادامه خواهند داد که ما را نيز از مخالفان ديروز و موافقان امروز به شمار خواهند آورد. پس ضمن اين که مدارا مي کنيم، ديگران بايد همواره از رفتار ما در برابر کار خلافشان نگران بوده، خاطر امني نداشته باشند و از اين که شايد رفتار امروز ما کاسه صبر او را لبريز کند و ما را از آرامش دور کند، دلهره داشته باشند. پس الگوي اجراي مدارا را بايد با تدبير برگزيد. گاهي ممکن است مداراي ما در برابر کسي با سکوتي معنادار همراه باشد که طرف ما تحمّل آن سکوت را نداشته و اين در تغيير رفتار او مؤثر واقع شود؛ البته در زمينه الگوي رفتار نمي توان يک قاعده کلي داد؛ بلکه هر کس بايد با توجه به تيپ شخصيتي و احساسات حاکم بر همسر خود بهترين الگو را برگزيند.

مهارت هايي براي دست يابي به مدارا

برخي از فنوني را که براي سازگاري ميان همسران از راه مدارا مي توان بدان دست يافت و زمينه هايش تنش را حذف کرد يا آن را به حدّاقل کاهش داد، عبارت است از:

أ. مرموز سازي (28)

مرموز سازي، تلاشي است براي پرهيز از تعارض و از آن براي حفظ وضعيت کنوني استفاده مي شود. مرموز سازي به شخص اين امکان را مي دهد که پرده اي از ابهام را روي موضوع تعارض بکشد يا آن را با ساتري بپوشاند و گرچه آن را در درون خود انکار نمي کند، آن را مبهم مي گذارد. مرموز سازي، فرآيندي است که از انکار يا منفي جلوه دادن چيزي خبر مي دهد. (29)
وقتي کسي از حالتي که شما در جمعي از افراد جامعه به خود گرفته ايد يا سخني که در ميان اعضاي فاميل مي گوييد يا رفتاري که به هنگام تدريس، تحصيل يا خريد مايحتاج زندگي از خود نشان مي دهيد، راضي نيست و از آن خوشش نمي آيد، گاهي احساسات تندي را به شما نشان مي دهد و تعبيرات تند و به عقيده ي شما بچّه گانه اي را در برابرتان به کار مي برد. در چنين موقعيتي ممکن است شما او را به ناسپاسي، خودخواهي و حتي ديوانگي متهم کنيد و اين برخورد تنش غيرقابل مهاري را در ميان شما پديد آورد.
وقتي کسي احساسات خود را به گونه اي بيان مي کند که شما آن را قبول نداريد و فضا را آبستن حادثه مي بينيد، براي دوري از تنش، گاهي با خود مي گوييد: او احساسات خود را بيان کرده است و آنچه ابراز کرده، تصوري است که از حالت، گفتار يا رفتار کسي دارد. شما احساس او را نداريد و در حقيقت منکر احساسات او هستيد؛ ولي به اين صورت مرموزسازي مي کنيد که نگاه خود را پنهان سازيد و مي کوشيد از ديد او به موضوع نگاه کنيد. در حقيقت شما با اين کار از فضاي ارزش گذاري براي کار او خارج مي شويد و آن را مبهم مي گذاريد. وقتي به تصوري که او از موقعيت دارد، توجه کنيد، به اصل مشکل پي خواهيد برد؛ چرا که در بسياري از موقعيت ها، مشکلات واقعي آن هايي نيست که ابراز مي شود؛ بلکه مشکل همان نوع نگاهي است که اين رفتار را به وجود آورده است و در حقيقت آن مشکل زير چتر سخن خود را پنهان کرده است. با چنين رويکردي شما مي توانيد به جاي اين که فقط آرزو کنيد که « اي کاش او چنين احساساتي نداشته باشد تا براي ما مشکلي پيش آيد »، با يکديگر درباره ي مشکلات بحث مي کنيد و با دستيابي به زواياي ديد همسرتان به زبان رفتار او بهتر پي مي بريد. پس بکوشيد از قضاوت هاي قبلي درباره ي رفتار او بپرهيزيد و انگشت ابهام يا علامت سؤالي را روي رفتار او بگذاريد، علايم ظاهري او در رفتار را انکار کنيد و به معناي ديگري که پشت اين پرده است، فکر کنيد تا بتوانيد با او و رفتارش کنار بياييد. به هر حال، مرموز سازي، پنهان سازي تعارض به واسطه پرده اي است که تعارض را نشان نمي دهد، گرچه مي دانيد تعارض وجود دارد، و اين فرآيند به کنار آمدن شما با همسر بسيار کمک مي کند.

ب. قلاب کردن (30)

مفهوم قلاب کردن، شامل همراه سازي احساس ها و افکار خاصي با محرک هاي بينايي، شنوايي و جنبشي است. به عبارت ديگر قلاب کردن، مهار کردن واکنش هاي انعکاسي است. چنانچه اعضاي خانواده از واکنش هاي خودکار خود به محرک ها مطلع باشند، آن گاه مي توانند هميشه ابتکار عمل داشته باشند، نه اين که عکس العمل حساب نشده از خود نشان دهند. همچنين آنان مي توانند بياموزند که براي فراخواندن واکنش هاي مطلوب ديگر اعضاي خانواده از محرک ها استفاده کنند. (31)
به طور طبيعي، انسان در برابر بعضي از حالت ها يا رفتارها واکنش خودکار نشان مي دهد. وقتي يک نفر با لحن خاصّي به صورت عصبي با شما حرف مي زند، واکنش تند شما به صورت خودکار در برابر اين نوع لحن گفتاري امري معمول است و شما نيز پاسخي در همان جهت از خود نشان مي دهيد. امّا بايد بدانيم واکنش هاي خودکار مي تواند تغيير الگوي تعامل خانوادگي را بسيار دشوار سازد. براي آن که آسان تر بتوانيد تغيير مطلوب و سالمي را پديد آوريد، بايد اين معنا را در ذهن خود مرور کنيد که لحن تند و گفتار همراه با عصبانيّت او هميشه به اين معنا نيست که او درباره ي چيزي با شما بحث مي کند تا شما را عصباني کند. همين قدر که شما بتوانيد امکان اين معنا را در ذهن خود زنده کنيد، از واکنش خودکار جلوگيري خواهيد کرد. اگر شما بتوانيد فحواي کلام او را از لحن گفتارش جدا سازيد و مطلبي را که مي خواهد القا کند از سبک گفتار و نحوه ي تند ارائه آن جدا کنيد، آن گاه قادر خواهيد بود منظور وي از نحوه ي ارتباطش را خيلي بهتر درک کنيد. با اين که لحن گفتار او شما را عصباني مي کند، شايد او قصد دارد حرف تازه اي بگويد. وقتي از واکنش خود که ديگر خودکار نيست و شما آن را صيد کرده ايد، آگاهيد، آن گاه مي توانيد واکنش خودکار را تغيير دهيد. افزون بر اين، شما ياد مي گيريد که روحيه خود را حفظ کنيد.

ج. تبرئه (32)

تبرئه، فرآيند تأثير دوباره ي اعمال يکديگر است. کسي که ممکن است شما در گذشته او را مستحقّ سرزنش دانسته باشيد، اينکه به سبب درک تازه اي، مي توانيد وي را مستحق سرزنش ندانيد. (33)
انسان با احساسات خود زندگي مي کند و خوشي ها يا تلخي ها را بر اساس احساس خود در مي يابد. واقعيت ها نه آن گونه که هستند، بلکه آن گونه که بر ما رُخ مي نمايند، ما را تحت تأثير قرار مي دهند. اگر به دليلي احساس شما تغيير کند و کسي را که مستحق سرزنش مي دانستيد، اکنون او را مستحق سرزنش ندانيد، مي توانيد او را تحمل کنيد.
فرزندي که در نظر بگيريد که احساس مي کرده است والدين او از وي بهره کشي جسمي يا عاطفي مي کرده اند و او به شدّت از آنان گله مند و خشمگين است. اکنون به دليل تغيير احساس خود، اعتقاد دارد تلاش ها و محدوديّت هايي را که والدين در حقّ او اعمال مي کرده اند، از سر دلسوزي آنان بوده و عميقاً از آن ها سپاسگزار است و آن ها را با ديد تازه نگاه مي کند. اين تغيير احساس حالت خوشايندي را به وجود مي آورد.
همچنين همسري که رفتاري به ظاهر نامطلوب در برابر شما انجام داده است، چنانچه شما مي کوشيد درک تازه اي از ادله نهفته برخي از اعمال و رفتار او پيدا کنيد، مي توانيد او را از رفتاري که فکر مي کرديد کاملاً نامطلوب است، تبرئه کنيد. شما نياز داريد احساسات او را بشناسيد و از احساس منفي خود بپرهيزيد و به نحوي از تقصير او صرف نظر کنيد. اين تغيير احساس گاهي از طريق پيدا کردن احساسات فرد مقابل يا درک ادله پنهان يا رفتارهاي مبتني بر احساس دلسوزي او حاصل مي شود؛ بنابراين براي اين که انگيزه ي مدارا پيدا کنيم، بايد زمينه اي براي تبرئه او بجوييم.

د. بخشودگي (34)

بخشش، عبارت است از رويارويي منطقي با تألّم ناشي از جراحت روحي و بازسازي احساس ها و باورهاي شخصي. فرآيند بخشش، شامل سه مرحله است: أ. فراموش کردن آنچه که قبلاً روي داده است؛ ب. تشخيص آنچه فعلاً در حال روي دادن است؛ 3. آينده نگري. (35)
گاهي ديگران به شدّت احساسات شما را جريحه دار مي کنند، به ويژه کساني که دوستشان داريد و به دليل احساس خوبي که در دل خود براي آنها داريد، طبيعتاً از آن ها بيشتر انتظار داريد و نمي توانيد از آن چه اتّفاق افتاده است، صرف نظر کنيد. در اين راه حل، فرض اين است که شما از هيچ يک از فنون مرموزسازي، قلاب کردن، تبرئه و ... نتوانسته ايد خود را براي مداراي با اوآماده کنيد تنها يک راه براي برقراري ارتباط ميان خود مي بينيد و آن اين که او را ببخشيد. ممکن است بگوييد: چنين چيزي خيلي واقعي نيست و چگونه ممکن است انسان بدون هيچ انگيزه اي او را ببخشد؟! اگر چنين کاري برايتان غير ممکن مي نمايد، دست کم تصميم بگيريد درصدد انتقام جويي نباشيد؛ البته عمل به اين تصميم - به ويژه در ابتداي کار - دشوار است؛ زيرا براي اين که احساس بخشش شکل بگيرد، وقت لازم است. شما تصميم بگيريد مراحل خاصّ بخشش را طي کنيد. اين مراحل عبارتند از فراموش کردن چيزي که قبلاً رخ داده است، تشخيص دادن آنچه فعلاً در حال وقوع است و پيش بيني آنچه در آينده اتفاق مي افتد.
اگر هم اکنون تصميم بگيريد او را ببخشيد، مي توانيد خود را از لطمه روحي اي که بر شما وارد شده است، رها کنيد.

هـ. شوخي (36)

تعريف شوخي دشوار؛ امّا تشخيص آن آسان است. شوخي، سرچشمه طبيعي در خانواده هاست که در بسياري از مواقع به ندرت اتفاق مي افتد. شوخي مي تواند موقعيت تحمل ناپذير را تحمل پذير و موقعيت هاي ناگوار را گوارا کند. (37)
زندگي چند سويه است: گاهي اوقات ما چنان در جدّي بودن گرفتار مي شويم که سويه روشن تر زندگي را فراموش مي کنيم و توجه خود را کاملاً به ساحت هاي تاريک زندگي متمرکز مي سازيم. زندگي بيش از اين که به ديد منطقي مورد مداقّه قرار گيرد، بايد از سرچشمه عواطف سيراب شود. چهره بيش از اندازه جدّي در خانواده مي تواند منشأ آسيب هاي فراوان باشد. همسر بيرون از منزل ممکن است در محدوده قواعد و مقررات به سمت و سوي جدّي بودن سوق داده شود؛ اما بايد بداند که منزل محل کار نيست؛ بنابراين اگر شوهر يک نظامي است و در پادگان، خود و ديگران را در چارچوبه ي تند مقرّرات مي بيند يا خانم مدير شرکت يا مرکز درماني است و با ديگران در يک چارچوب خاصّي مطابق قواعد ارتباط برقرار مي کند، بايد جريان منزل و روابط خانوادگي را از قواعد بيرون از خانه جدا سازد. او خارج از منزل هر که هست، در داخل خانه يک همسر مهربان و پرعطوفت است؛ بنابراين بايد از فنّ شوخي استفاده کند. شوخي خواه خود جوش باشد يا مرحله اي، سبکبالي و احساس خوبي ايجاد مي کند و به ما مي آموزد که از چشم انداز بسيار ضروري تر به مسائل و مشکلات خود نگاه کنيم. بر اساس اين شيوه راحت تر مي توانيم با ديگران مدارا کنيم. « وقتي يکي از زوجين شوخ طبع باشد، ميزان تضاد در آنان 67 درصد کمتر است. » (38)

و. رفتار متقابل يا نظير به نظير (39)

رفتار نظير به نظير در فرهنگ واژه ها، به معناي « چيزي به عوض چيزي » است و وصف کننده ي فرآيند عمل متقابلي است که در روابط ميان افراد اتفاق مي افتد. رفتار نظير به نظير در خانواده، شامل توقعاتي است که هر شخص با توجه به قواعد ارتباط، از طرف مقابل دارد. (40)
زندگي تعاملي است دست کم ميان دو نفر که هر يک داراي نقش و انتظاري است. نقش ها بر اساس حقوقي که هر يک دارند، تجسّم پيدا مي کند و انتظارات بر اساس تکاليفي که بر دوش آن هاست، معنا مي يابد. هر يک از زوجين از اين دو بُعد برخوردارند. اين قاعده در طول زندگي در نوسان است.
هر يک از زن و شوهر مايلند واضع برخي از قواعد باشند؛ بنابراين هر دو وارد يک معامله مي شوند. حال بايد درباره برخي از اين معامله ها سخن بگويند. از طرفي هميشه اين گونه نيست که ما در رعايت قواعدي که ديگران وضع کرده اند، موفّق باشيم. پس بياييم حقوق و تکاليف خودمان را بر هم ساده کنيم. اگر جايي من حقّي داشته ام و رعايت آن صورت نگرفته، او نيز جايي حقّي داشته و مراعات نشده است و اگر در زمينه اي او تکليف خود را انجام نداده است، من نيز گاهي در اداي آن کوتاهي کرده ام. محدوديت هاي ما عين يکديگر نيست؛ اما مشابه يکديگر است. آنچه ما را آرام مي سازد اين است که واقع بينانه همه ي جهان را ارزيابي کنيم. نبايد حق خودمان را بزرگ و تکليفمان را سبک و بالعکس حقّ ديگري را سبک و تکليف او را بزرگ در نظر بگيريم. اين روشي است که ما را از بُعد رواني براي بهره مندي از مدارا آماده تر مي سازد.

ز. سپربلاسازي (41)

والديني که با يکديگر احساس تعارض مي کنند، امکان دارد کودک خود را به عنوان عضو سوّم وارد ميدان کنند و به اصطلاح با کودک مثلث سازي کنند؛ چون درگير شدن با کودک مي تواند توجّه آنان را از تعارض ميان خودشان منحرف سازد. سپر بلاسازي، يکي از شکل ها يا راه هايي است که توجه والدين را از استرس زناشويي ميان خودشان دور مي کند و آن ها را به جاي پرداختن به تعارض ميان خود به رفتار پرخاشگرانه کودک توجه مي دهد؛ چون آنها حداکثر تلاش خود را به عمل مي آورند تا به کودک دشوارشان توجه کنند. (42)
حضور يک فرزند در خانواده مي تواند زمينه مدارا ميان همسران شود؛ چرا که اکنون همه توجّه ها به يکديگر نيست؛ فرد سوّمي مطرح است که بسياري از نگاه ها را به خود متوجه ساخته است. اين حدِّ از آرامش نه تنها آسيبي ندارد، بلکه باعث تقويت و ثبات خانواده مي شود و از تمرکز زن و شوهر بر مسائل ساده اي که ارزش درگير شدن ندارد، جلوگيري مي کند؛ امّا گاهي اوقات والدين در تجربه ي مشکلات يا تعارض خود ناآگاهانه پاي کودک را به موقعيّت خود مي کشند و بر اين اساس است که توجه آنان از مشکلات زناشويي منحرف مي شود. در چنين حالتي، والدين به هم ملحق مي شوند و مي کوشند که کودک را مهار کنند. در ضمن کودک نيز از طريق مشکلات رفتاري خود و دور کردن پدر و مادر از تعارض ميان خودشان، عملاً از والدين خود محافظت مي کند. در چنين وضعيّتي مشکل کودک که خود برخاسته از تعارض حاکم بر رابطه ميان والدين است، عاملي براي نزديک شدن آن ها مي شود تا مشکل کودک خود را حل کنند. حال آيا واقعاً اين سازوکار براي سازگاري مناسب است؟ زن و شوهر در اين هنگام به مشکلات فرزند خود توجه مي کنند و کمتر ميان خودشان تنشي را مي بينند؛ امّا متأسفانه اين نزديکي به قيمت آسيبي است که در دراز مدّت بر شخصيّت کودک وارد مي شود. او که رفتار خود را زاييده ارتباط نامطلوب پدر و مادر خود مي بيند، اکنون نيز درون اين معمّا گرفتار است که آنها به جاي اصلاح خطاهاي خود باز او را مورد حمله قرار داده اند؛ گويا خودشان هيچ مشکلي ندارند. اين سپر بلايي است که همراه خود بلايي را ايجاد مي کند که خطرناک تر است. چنانچه حضور فرزند در خانواده سپر بلايي باشد که همراه خود بلايي بزرگ تر ايجاد نکند، راهکار خوبي براي مدارا ميان زن و شوهر است.

ح. تغيير مرتبه دوّم (43)

عضو خانواده با تغيير دادن مداوم قواعد و مقررات نمي تواند مشکل را حل کند. براي اين که تغيير واقعي رخ دهد، بايد ساخت خانواده تغيير کند. اين تغيير، شامل دگرگون سازي نحوه نگريستن به موقعيت است. عضو خانواده بايد از مبناي داوري ديگري به مشکل نگاه کند، درباره ي آن بينديشد و آن را درک کند. نيازي نيست که قواعد يا نقش هاي تازه اي پديد آيد؛ بلکه رفتارها به دليل ديد تغيير يافته ي عضو خانواده تغيير مي کند. (44)
ميان تغيير دادن رفتارها و تغيير دادن نگرش ها تفاوت وجود دارد. تغيير در رفتار، ممکن است صرفاً تغييري ظاهري باشد، بدون اينکه تغييري زيربنايي روي دهد. آنچه مهم تر و پايدارتر است، تغييري است که در نگرش فرد ايجاد مي شود. گاهي زن از اين مسئله نگران است که چرا همسرش وقت بيشتري براي بيرون رفتن با دوستان يا کارهاي اجرايي بيرون از خانه صرف مي کند و کمتر وقت مي گذارد تا با همسرش حرف بزند. تازه اگر در خانه هم باشد، کار خاصّي براي همسر خود انجام نمي دهد و چنانچه مدّت زمان زيادي را در خانه بماند، رفتارش تغيير مي کند و تحمل او سخت تر مي شود. در چنين وضعيّتي مقابله کردن مستقيم زن با رفتار او اثر مطلوبي ندارد؛ چون با نگاهي که مرد دارد، همين رفتار همخوان است گرچه به عقيده ي زن اين کار نامطلوب است. چنانچه زن پي ببرد که شوهرش چون فکر مي کند تنهاست، مايل است با دوستان خود خارج از خانه به گشت و گذار بپردازد و با رفتار خود نشان دهد که مايل است همسرش در کنار او باش - نه اين که آمرانه بخواهد او را در منزل نگه دارد - ممکن است نگرش او تغيير کند و دست کم شوهرش را در برخي از بيرون رفتن هايش همراهي کند بدون اين که به کارهايش بهانه بگيرد. زن به تدريج مي تواند کاري کند که نگرش همسر نسبت به تنهايي خود تغيير کند و اين به کنار آمدن آنها با يکديگر کمک مي کند.

ط. رفع تعارض با نگاه به زمان حال (45)

افرادي که مي توانند در قالب نقش هاي مشخّصي با هم ارتباط برقرار کنند، بهتر مي توانند از تعارض و کشمکش پيشگيري کنند. چندين مهارت به رفع تعارض کمک مي کند که يکي از آن مهارت ها بحث کردن در زمان و مکان فعلي، نه زنده کردن و به ميان کشاندن موضوعات گذشته است. (46)
به طور طبيعي نمي توان يک زندگي را بدون هيچ گونه تعارضي در نظر گرفت؛ چرا که زندگي سراسر ارتباط است و ارتباط افکار، سليقه ها و رفتارهاي متفاوت به طور معمول مي تواند تعارض هايي را پيش آورد. به همين جهت، در اکثر مواقع ارتباط ميان همسران به علّت تعارض هايي که پيش آمده است، با مانع رو به رو مي شود. اين امري طبيعي است؛ اما براي اين که بتوانيم با يکديگر کنار بياييم، بايد يک قاعده را مبناي زندگي خود قرار دهيم و آن اين که وقتي مي خواهيم درباره ي موضوعاتي که احتمالاً ما را نگران کرده است، سخن بگوييم و بايد هم سخن بگوييم، درباره ي چيزي صحبت کنيم که هم اکنون اتفاق افتاده است. ميان آنچه اکنون رخ مي دهد و آنچه در گذشته يا آينده مطرح است، زنجيره اي ايجاد نکنيم و از بحث امروز به بحث هاي گذشته و موضوعاتي که مي تواند احتمالاً در آينده رخ دهد، صحبت نکنيم. نبايد درباره آنچه که در گذشته اتفاق افتاده است يا ممکن است در آينده اتفاق بيفتد، وارد بحث شويد. اين فن ( بحث درباره ي آنچه در زمان و مکان فعلي اتفاق مي افتد ) را رفع تعارض مي گويند. با اين روش شما بهتر مي توانيد با همسرتان کنار بياييد؛ چرا که کوهي از موانع و تعارضات در برابر شما مطرح نيست تا کنار آمدن با آن سخت باشد. انباشته شدن تعارض ها در ذهن، آمادگي انسان براي مدارا را کم مي کند.

ي. تمرکز بر نقاط قوّت (47)

کسي که مي خواهد آثار نامطلوب رفتارهاي ناخوشايند را مهار کند، جنبه هاي سالم عملکرد خانواده را در نظر مي گيرد. خانواده اي که دچار مشکل شده، ممکن است نخست نتواند جنبه هاي مثبت روابط خود را ببيند. افراد اين خانواده به درمانگري نيازمندند تا در ميان اعضاي خانواده ارتباط و همدلي برقرار کند و نقاط قوّت را يادآور شود. (48)
ما در ميان خانواده هايي که مي شناسيم و با آنان ارتباط داريم، عموماً حالت مطلقي را نمي بينيم؛ يعني اين گونه نيست که يک خانواده سفيد سفيد و خانواده ديگر سياه سياه باشد. طيفي از سياهي و سفيدي در ميان همه ي خانواده ها ديده مي شود؛ البته اين طيف داراي نوسان است. شدّت و ضعف و مراتب مختلف در آن ديده مي شود؛ امّا خوشبختي مطلق يا بدبختي مطلق ديده نمي شود حال براي اين که گذر از سياهي ها براي انسان آسان گردد، يکي از مهارت ها تمرکز بر نقاط قوّت است. در بسياري از خانواده هاي پر تنش نيز مي توان نقطه هاي مشترکي را پيدا کرد. وقتي همه ي اعضاي خانواده کنار يکديگر مي نشينند و نظر مي دهند - گرچه ديدگاه هاي آنان از يکديگر بسيار متفاوت باشد - نشان دهنده ي يک امر مثبت است و آن اين که همه آن ها با اتّحاد و همدلي تصميم گرفته اند براي پيشبرد خانواده تلاش کنند و تصميم بگيرند. اين نشان مي دهد اين خانواده، خانواده اي بي تفاوت نيست و سرد و بي روح درباره ي مسائلي که بر آنان مي گذرد، برخورد نمي کند. در نظر داشتن نقاط مثبتي از اين قبيل آرامش انسان را افزايش مي دهد.

ک. ايفاي نقش مقابل (49)

نوع انسانها دست کم در ابتداي امر فقط نياز خود را مي بينند و بر اساس نيازي که دارند، براي ديگران وظيفه ي حمايتي قائل مي شوند. آنچه را اکنون در نظر دارند، محدوديت ها و تنگناهايي است که خود با آن رو به رو هستند. گويا يک مشکل بيشتر وجود ندارد و آن هم مشکل آنهاست و به هيچ روي به محدوديت هاي ديگران توجه نمي کنند.
براي اين که انسان حسّاس شود و موقعيت ديگران را نيز در توانايي ها و محدوديت ها درک کند تا احساس بهتري از وضعيّت موجود داشته باشد، لازم است نقش طرف مقابل را ايفا کند. وانمود کند که به جاي فرد مقابل نشسته است، درست همانند او رفتار کند و نهايتاً بر اساس اين که جايگاه فرد مقابل را دارد، تمايل پيدا کند که بحث را به نفع او تمام کند. « ايفاي نقش مقابل با اجازه دادن به خانواده براي درک نگاه ديگران از چشم انداز مساعدي، به آنان کمک مي کند تا ديد تازه اي پيدا کنند. از هر يک از همسران خواسته مي شود تا نقش همسرش را ايفا کند. در همين نمايش از او خواسته مي شود با توجه به نقشي که اکنون پذيرفته است، مشکل خاصّي را به بحث بگذارد ». (50) آنچه در اين فن جايز اهميت است، اين است که انسان ها عمدتاً از پر آسيب ترين عامل براي خوشبختي يعني غفلت رنج مي برند، گرچه خودشان در بسياري از اوقات متوجه نيستند. خروج از غفلت و توجه به شرايط و محدوديت هايي که طرف مقابل دارد، او را در خواسته هايش متعادل و زمينه رضايتمندي او را به وضعيّت موجود افزايش خواهد داد. بالا رفتن رضايت مندي، کنار آمدن با محدوديت ها را آسان تر خواهد کرد.

ل. خودآرام سازي (51)

پيش از تاريخ، انسان ها با استفاده از « گريز » يا « ستيز » (52) با چالش ها و تهديدها مواجه مي شدند. واکنش گريز يا ستيز، در تاريخ بشر اوليه بسيار مؤثر بوده است؛ زيرا انطباقي ترين پاسخ به انواع خطرهايي بوده که انسان با آن ها مواجه مي شده است. امروزه، اين پاسخ قسمت زيادي از کارآيي خود را از دست داده است؛ زيرا چالش ها و فشارهايي که ما با آن رو به رو هستيم، اغلب روان شناختي نيست. (53)
پاسخ گريز يا ستيز، براي تهديدهايي مناسب است که مي توان از اين راه با آنها مبارزه کرد و به نتيجه رسيد. وقتي به حيوانات نگاه مي کنيم، مي بينيم براي آن ها در مواقعي چاره اي جز اين نيست که بستيزند يا بگريزند و راه سوّمي وجود ندارد. اگر مي خواهند مورد شکار قرار نگيرند، تنها از همين روش مي توانند استفاده کنند؛ امّا بشر امروزي براي مقابله با آلودگي هوا يا گرفتار شدن در ترافيک شهري يا تعارض هايي که در ميان افراد وجود دارد و نمي توان آن را ريشه کن کرد، نمي تواند از اين روش بهره بگيرد. سرانجام ما به طور طبيعي اجتماعي آفريده شده ايم و بايد به لوازم آن پايبند باشيم. پاسخ مناسب براي اين وضعيّت، خود آرام سازي است. خود آرام سازي روش ساده اي است براي سازگاري، گرچه به تمرين و حوصله نياز دارد.
اين پاسخ از سه گزينه تشکيل شده است: محيط (54)، بدن (55) و ذهن (56) (57)
مهارت آرام سازي در يک محيط آرام، آسان تر است. جايي که عوامل مزاحم وجود نداشته باشد، بدن نيز در وضعيت راحتي باشد، تنفّس آهسته و عميق باشد و عضلات بدن حالت انقباضي نداشته باشد، بهتر مي توان خود را آرام کرد. با مديريت ذهن، ذهن را از افکار روزمرّه جدا کنيد يا دست کم براي آرام سازي، هر نوع قضاوت درباره ي کارهايتان را موقتاً به حالت تعليق درآوريد.
معناي خودآرام سازي اين نيست که لزوماً هيچ گونه احساس خشمي وجود نداشته باشد؛ بلکه حتي گاهي اظهار خشم مي تواند زمينه مناسب تري براي آرام سازي فراهم کند. اگر احساس مي کنيد فرياد زدن يا عمل پرخاشگرانه وظيفه و به نفع شماست، اين کار را انجام دهيد، چرا؟ براي اين که اين برون ريزي حالت انتخابي دارد. شما با فکر صحيح اين رفتار را انتخاب کرده ايد. عمل پرخاشگرانه در صورتي که نتيجه خشم مهار نشده باشد، محکوم است؛ البته به صورت عام خود آرام سازي وظيفه است و در موارد نادري خشم انتخاب شده در دستور کار قرار مي گيرد و در زندگي زناشويي بسيار کم به چشم مي خورد.

پي‌نوشت‌ها:

1. مجمع البحرين، ماده رفتن.
2. لسان العرب، ماده رفتن.
3. محمد بن يعقوب کليني، الکافي، ج 2، ص 117.
4. همان، ج 2، ص 116.
5. همان، ج2، ص 117.
6. همان.
7. همان.
8. محمدبن حسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 20، ص 180.
9. محمدبن يعقوب کليني، الکافي، ج 2، ص 119.
10. همان.
11. همان.
12. همان، ص 120.
13. عبدالواحد آمدي، غررالحکم، ص 244.
14. همان.
15. همان.
16. همان.
17. محمدبن يعقوب کليني، الکافي، ج 2، ص 118.
18. عبدالواحد آمدي، غررالحکم، ص 244.
19. همان.
20. همان، ص 244.
21. همان.
22. همان.
23. همان.
24. همان.
25. همان.
26. محمدبن حسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 20، ص 154.
27. محمدبن يعقوب کليني، الکافي، ج 5، ص 512.
28. Mystification
29. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 92.
30. Anchoring
31. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 34.
32. Exoneration
33. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 68.
34. Forgiveness
35. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 75.
36. Humor
37. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 79.
38. ديويد نيون، صد راز موفقيت در زندگي زناشويي، ترجمه نفيسه معتکف، ص 84.
39. Quid Pro Quo
40. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 102.
41. Scapegoating
42. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 108.
43. Second - Order Change
44. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 109.
45. Conflict Management
46. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 104.
47. Focus on Strengths
48. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 159.
49. Reverse Role - Play
50. ديويس کنث، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمه فرشاد بهاري، ص 197.
51. Self relaxation
52. fight - or - flight
53. کريس ال. کلينکه، مهارت هاي زندگي، ج 1، ترجمه شهرام محمد خاني، ص 96.
54. Environment
55. Body
56. mind
57. کريس ال کلينکه، مهارت هاي زندگي، ترجمه شهرام محمد خاني، ج 1، ص 99.

منبع مقاله :
حسين زاده، علي؛ (1391)، همسران سازگار: راهکارهاي سازگاري، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ سيزدهم