نويسنده: مصطفي عسکريان




 

1. تربيت معلم

يکي از عناصر عمده اي که تشکل سازمانهاي آموزشي بدون آن امکان پذير نيست، نيروي انساني آموزشي آن سازمانها يعني « معلم » است. هر چند امر تدريس در زمره ي حرف قلمداد شده است، ولي با توجه به عملکرد معلم، به دور از انتقال دانستنيهاي صرف، مي توان امر تدريس را يک هنر تلقي نمود. برخوردار بودن از دانش وسيع و معلومات عميق نمي تواند، ملاک اصلي براي اشغال پايگاه اجتماعي و مقام معنوي معلم باشد. لذا شرط عمده ي احراز مقام معلمي، علاوه بر مستعد بودن فرد براي پذيرش دانستنيهاي لازم و در رابطه با شغل « آموزگاري » اين است که داوطلب اين شغل، از شرايط خاص ديگري نيز برخوردار باشد. برخورداري معلم از شرايط خاص، به منظور ايجاد دگرگونيهاي لازم در رفتار دانش آموز و تکميل استنتاجات او از مفاهيم است. پس برآورد اين هدف با آمادگيهاي لازم معلم، قبل از پرداختن به انجام اين وظيفه ي خطير، رابطه ي مستحکم و غير قابل انکاري پيدا مي کند.
محتواي برنامه ي تربيت معلم، با برخورداري از کيفيتي خاص مي تواند معلم را در رسالتش ياري دهد.
چنين برنامه اي لازم است، از هدفهاي بشرحي که مذکور مي افتد برخوردار باشد:
- معلم را به تشريح و تفهميم مسايل مختلف قادر سازد؛
- حس ايجاد رابطه و گفت و شنود را در او تقويت کند؛
- نحوه ي گوش دادن به دانش آموزان و حس دفاع از حقايق را با شناخت مسايل اجتماعي در او بيدار سازد؛
- در آموزش ايجاد يادگيري و شناختهاي لازم به او مهارت بخشيده و او را با روشهاي مختلف تدريس آشنا سازد؛
- از اطلاعات لازم و کافي در مورد موادي که مسوؤليت تدريس آن را به عهده خواهد گرفت بهره ور سازد؛
- جهت شناخت قانون زندگي جمعي، به او کمک نمايد و در تبديل محيط کلاس درس به جامعه ي کوچک او را آماده سازد؛
- در ايجاد احساس مسؤوليت به او کمک نموده و او را در مقابل دانش آموزان مسؤول سازد؛
- براي توسعه ي شناختهاي فرد هماهنگ با نيروي اخلاقي و فرهنگي او را قادر سازد؛
و به طور کلي از مجموع برنامه هاي تربيت معلم آزاد منشي و قضاوت صحيح ايجاد شود.(1)
با تعمق در هدفهاي فوق الذکر، مي توان گفت که تربيت نيروي انساني آموزشي آموزش و پرورش با کيفيت و نقش محتواي تعليماتي که مورد نظر سازمانهاي آموزشي است ارتباط دارد. ولي به شرطي مي توان به تأکيد برنامه هاي با کيفيت مراکز تربيت نيروي انساني اميدوار شد که عهده دار تعليمات در آن مراکز معلمان شايسته تري باشند.
تربيت معلمان شايسته، علاوه، بر تهيه و تنظيم برنامه هاي کامل، با کيفيت داوطلبان اين شغل نيز در رابطه است. بدين جهت لازم است، قبل از تربيت معلم، تمايلات و استعدادهاي داوطلبان که متفقاً در ايجاد انگيزش و گرايشهاي شغلي داوطلبان اين حرفه مؤثر است، مورد توجه قرار گرفته و اشکالات رواني و اجتماعي آنها سنجيده شود. توجه به نکات مذکور، خطير بودن مسؤوليت پذيرش داوطلبان شغل معلمي و الزام مبتني بودن آن را به اصول منطقي مسجل مي سازد. متأسفانه در اکثر جوامع، به علت تزلزل موقعيت معلم، به جهت ازدياد تعداد شاغلين در اين صنف، و عدم توجه بر دريافتهاي آنان، اکثراً داوطلبان يا کيفيت با گرايش و جذب در ساير مشاغل، ميدان را براي عده اي که اين شغل را از روي استيصال پذيرفته و هيچ گونه علاقه اي بدان ندارد خالي مي گذارند. مهمتر از اين، در اثر بي توجهي مسؤولان آموزش و پرورش، که فاقد برنامه هاي آينده سازند، تأمين نيروي انساني در امر تدريس، از طريق درج آگهي در جرايد، بدون توجه بر کيفيت علمي و سنجش علاقه و آگاهي از روش تدريس صورت مي گيرد. و يا مراکز تربيت معلم، در مقابل نيازهاي روز افزون سازمان آموزش و پرورش، تربيت عده اي معدود را به عهده مي گيرند که خود مزيدي بر تأسفهاست.
اگر بر تربيت نيروي انساني آموزشي آموزش و پرورش تأکيد مي کنيم، و بر آن برنامه هاي با کيفيت را لازم مي شماريم، مربيان اين مراکز را نيز فراموش نمي کنيم. پس معلمان آينده را به دست کدام مربي بايد بسپاريم!
متأسفانه در اکثر جوامع؛ بويژه در ممالک توسعه نيافته، تربيت معلم، براي مراکز تربيت نيروي انساني تعليم و تربيت که در برگيرنده ي، دانشگاه ها و دانشسراها در اين زمينه است، تدبيري نشده است. چه بسا، ملاک، از روش تدريس در اين مراکز، ارائه مدرکي است که در آن عنواني منعکس باشد! غافل از اينکه صاحب مدرک، از روش تدريس و علوم تربيتي و انساني که لازمه ي مدرسين در اين مراکز است بويي نبرده است. مدرسان مراکز تربيت معلم لازم است که در مواد تدريس خود، کاملاً پخته و متبحر باشند. و در عين حال، از تجارب و تعليمات آموزشگاهي که بايد دائماً به تحقيق و بررسي، در آموزشگاهها و مدارس، جهت نو آوريهاي آموزشي انجام بدهند برخوردار باشند. به علاوه، امکانات تحقيقات تربيتي از هر نظر، در اختيار مدرسان مراکز تربيت معلم قرار گيرد و نتايج تحقيقات تربيتي در اقصي نقاط جهان در اختيار آنان گذاشته شود.
با توجه به آنچه که مشروح افتاد، مي توان اظهار نمود که در نتيجه ي تربيت معلم متکي بر کيفيت مي توان بنيان زندگي اجتماعي و فردي را از راه تربيت واقعي استحکام بخشيد. چنانچه تربيت معلم مورد دقت نظر نبوده و يا فاقد برنامه هاي با کيفيت باشد، هر چند معلماني به تربيت نسل آينده گمارده خواهند شد!! ولي تربيت چنين معلماني را بايد رفع کننده ي نيازهاي فردي، با صرف زماني محدود تلقي نمود، نه رفع کننده ي احتياجات و کسب کارايي از محتوا و سوق متعلم به سوي ترقي و تعالي.

2. نگهداري معلم

کيفيت و کميت علمکرد سازمانها، بويژه مؤسسات آموزشي، به تک تک افراد سازماني بستگي دارد، که در مجموع گروه شاغل در سازمان را تشکيل مي دهند. به طوري که در صفحات قبل مذکور افتاد، امور آموزشي در دستگاه هاي تربيتي که مستقيماً در راه بر آورد هدف کوشش مي کنند، از معلمان تشکيل مي شود. معلماني که، هماهنگ کننده ي ارتباطات در ميان دانش آموزان مي باشند. تا بدين وسيله جهت تحقق تربيت، زمينه ي مساعدي فراهم سازند. تربيتي که راه ارتباط با ديگران را بياموزد، روشن بيني و نيک انديشي ايجاد کند و ضمن آمادگي متعلم جهت جذب در بازار کار، او را به زيور عملکردهاي اخلاقي بيارايد. مساعد ساختن محيط تربيتي، مرهون ايجاد شرايطي است که معلم را به کار خود دلگرم ساخته و در حمايت از او کارگر باشد. هر آينه سازمانهاي آموزشي، در حمايت و حفظ و نگهداري معلم در مفهوم نيروي انساني آموزشي، کوششي بسزا روا ندارند، و شرايطي لازم در رابطه با اين منظور ايجاد نکنند، در حصول مقاصد خويش کوتاهي نموده و نخواهند توانست، از قوه ي معنوي بهتري در دستگاه عظيم آموزش و پرورش برخوردار باشند. پاره اي از شرايط را که مي توانند، در نگهداري معلم در سازمانهاي آموزشي مؤثر باشند، بشرح ذيل ذکر مي کنيم:
- ايجاد شرايط مساعد در محيط کار جهت تحکيم روابط بين معلمان. به طوري که آنها بتوانند به معني و مفهوم واقعي گروه، در سازمانهاي آموزشي در قالب يک سيستم (2) فعاليت نمايند. بالطبع در اين زمينه محترم شمردن نظرات و پيشنهادات مربوط به امور جاري مؤسسه نيز مورد توجه قرار گيرد؛
- ايجاد شرايط لازم در محيط کار، جهت تحکيم امنيت شغلي؛ بدين طريق معلم با اطمينان دوري از نگراني و هراس، به کار خود مي پردازد؛
- ايجاد فرصتهاي مناسب، جهت به ثمر رسانيدن استعدادها و توان نهفته ي معلمان؛ تا بدين وسيله معلم بتواند، ضمن افزايش بر آگاهيها و شناختهاي خود، از تارهاي دست و پا گير و سلب کننده ي راه ترقي در امان باشد؛
- پرداخت حقوق مناسب با هزينه ي زندگي؛ بدين معني که با توجه به شاخص زندگي در جامعه، دريافتهاي معلم را با هزينه هاي تأمين زندگي متعادل نمود؛
- ايجاد شرايط تشخيص و سنجش ميزان شايستگي و اعطاي امتيازات درخورد استحقاق؛ تا بدين وسيله بر حدت علاقه مندان افزوده شده و اعمال نيک و بد، در رابطه با دريافت پاداشتها تميز داده شوند؛
- ايجاد ملاکهاي اصلاح؛ تا بدين گونه با ارائه طريقها، معلمان را به اشتباهات خود واقف نموده و در راه رفع و تصحيح اشتباهات آنها را رهنمون شد؛
- ايجاد تسهيلات براي تهيه مسکن؛ بدين نحو که از طرف وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالي خانه هايي در شهرها به وجود آمده و معلمان بي خانه را در خود جاي دهد. بالطبع هزينه هاي نگهداري وسايل رفاهي و مصرفي موجود در آن خانه ها، از طرف خود معلمان پرداخت خواهد شد؛ و يا اينکه معلمان با دريافت هزينه ي مسکن متناسب محل سکونت خود را به دلخواه تهيه نمايند؛
- تنظيم برنامه هاي گذران ايام فراغت و تعطيل؛ بدين منظور ايجاد اردوگاهها، در جاهاي خوش آب و هوا، چون کرانه هاي دريا و کوهپايه هاي سبز و خرم، و احداث باشگاه هاي ورزشي و تفريحات سالم ضروري است. بالطبع با گردهماييهاي معلمان مناطق مختلف در يک مکان، مي توان ملاقاتهاي معنوي بين آنان ايجاد نموده و در تحکيم پايه هاي سازماني سعي بيشتري نمود؛
- ايجاد فروشگاههاي تعاوني، جهت تهيه ي مايحتاج زندگي با هزينه ي کمتر، در تقليل زندگي معلمان مؤثر خواهد افتاد؛
- ايجاد فرصتهاي باز آموزي؛ معلمان به صرف اينکه دوره هاي لازم را جهت تدريس طي نموده اند، نبايد در بوته ي فراموشي باقي مانده و تا پايان خدمت با اندوخته هاي قبل از اشتغال انجام وظيفه کنند. لذا باز آموزي معلم و در مسير آخرين تغييرات رشته هاي تخصصي خود قرار دادن او بازدهي معلم را افزايش مي دهد. از اين روست که بايد معلم در دوره هايي که سازمان آموزش و پرورش در رابطه با تغييرات نظام و محتواي تعليمات خود جايز مي داند باز آموزي شود. اين امر نيز به نوبه ي خود به بر آورد هدف نگهداري معلم، که همان بازدهي عالي تربيتي است کمک مؤثري خواهد نمود.
با دقت نظر در مطالب مشروح
درباره ي نيروي انساني آموزش و پرورش و هدف مديريت، مي توان گفت که تأمين نيروي انساني آموزشي واجد شرط، موقعي مي تواند سازمان تعليم و تربيت را سالياني ياري دهد که از حمايت و نگهداري معلم برخوردار باشد. گوشه اي از شرايط لازم در اين زمينه را يادآور شديم. مطالب مشروح صرفاً متوجه مسؤولان و برنامه ريزان آموزش و پرورش هر جامعه است. لذا هر آينه امر خطير آموزش و پرورش در هر جامعه اي از مديريت صحيح و با کيفيت نشأت گيرد مي تواند، در تربيت کيفي و کمي معلم مؤثر افتد. ما درباره ي مديريت در صفحات بعد سخن مي گوييم. ولي در کنار ابعاد تربيت و نگهداري معلم، خود « معلم » قرار دارد. معلمي که شخصاً مسؤوليت کلاس درس را به عهده گرفته و با سکانداري خويش به تعليم و تربيت مي پردازد.
حال بهتر است روي سخن با خود « معلم » باشد. تا او نيز ضمن آشنايي بيشتر با خود و شغل. خويش، با انجام بهتر مسؤوليت مربوطه در بهبود بازدهي عملکرد مديريت سهيم باشد.
چون معلم نمي تواند جدا از ارکان مديريت آموزش و پرورش محسوب گردد، در ضمن تشريح وضع آموزشي معلم، مددکار ارزشيابي مديران از عملکرد آنها باشد.

3. معلم و تدريس

1- 3. معلم و روزهاي اول تدريس

فرد در هر مرتبه اي از مقام معلمي باشد، آموزگار، دبير و يا استاد دانشگاه روزهاي اول تدريس را با بي صبري آميخته به نگراني انتظار مي کشد. از خود سؤال مي کند که شغل خود را چگونه آغاز کند، تا بتواند موفقيت را در اين امر خطير قرين خود سازد.
معلمي که در گوشه اي دور افتاده و کوچک آغاز به کار مي کند. دبيري که در شهرستان ناآشنا تدريس پيشه مي سازد، استادي که در دانشگاهي با موجي از دانشجويان مختلف المحيط رو به رو مي شود. در روزهاي اول تدريس مشوش است.
شناخت شغلي و آگاهي از وظيفه، معلم مبتدي را از دغدغه ي خاطر به دور مي سازد. بطوري که آگاهي از اهميت و بزرگي مقام معلم، او را از روز اول مستحکم و استوار وارد اين جرگه ساخته و تا آخرين روزهاي خدمت سر بلند و راضي نگه مي دارد.
هر چند شغل معلمي از نظر درآمد در هر رده اي که باشد، با مشاغلي که درآمد مادي زيادي دارند قابل قياس نيست. ولي پايگاه اجتماعي آن از اينکه؛ دانش آموزي را انسان و دانشجويي را مسؤول اجتماعي تربيت مي کند، از ارج معنوي بس والايي برخوردار است به آموزگار مغزهاي رو به رشد، کودکاني که چون آينه اي شفاف و شکل پذيرند، با اطمينان سپرده شده است تا آنها را آگاه سازد. دبير صيقل بخش مغزهاي آماده ي جلاپذيري و به کارگيري استعدادهاي نوشکوفان است. استاد دانشگاه دانشجو را بوسيله ي خود او راهبر پژوهش و خودسازي جهت تقبل مسؤوليتهاي اجتماعي مي کند. پس حرفه ي معلمي در هر رده اي صرفاً يک پيشه نيست. بلکه يک خدمت معنوي است که با رشد يک فرهنگ « انساني » قرين گشته و در مسير بيداري آگاهي انسانها گام بر مي دارد.
بدين طريق محيط کلاس از ديواري چند متشکل نيست. بلکه ساحت مقدسي است، که در و ديوارش محدوده اي است از راهنماييهاي روحاني، اخلاقي و اجتماعي. خصوصيات کلاس قدرتي را ساطع مي کند که نقش و وظيفه ي معلم در درون آن نمي تواند ناشناخته باشد.
معلم نمي تواند رفع تکليف کرده و در کلاس کنج عزلت اختيار کند. پس بر وي لازم است، قانون جمعي را شناخته و با تبديل محيط کلاس به جامعه ي کوچک ارتباط جمعي را به وجود آورد. از راه پذيرش شاگردان و گوش دادن به آنها، نيازهاي دانش آموزان را درک کند. تا ضمن آموزش آنها را پرورش نمايد.
بدين طريق از اولين دقايق تدريس موفقيت کاري را به دست آورده و رضايت شغلي را احراز خواهد نمود. نبايد ناديده گرفت که راز موفقيت معلمان بيشتر به آمادگيهاي شغلي قبل از ورود در جامعه ي معلمان نيز بستگي دارد. و اين هدف مراکز تربيت معلم را در رده ي مختلف ترسيم نموده و ترويج چنين سازمانهايي را در سر لوحه ي وظايف مؤسسات آموزش و پرورش در هر جامعه مي داند. که ما از آن در صفحات قبل سخن گفتيم.

2- 3. فرهنگ فردي معلم

معلم نبايد فراموش کند، که او کارگزاري است روحاني و ملزم به زندگي با نقش خود، علاقه مند به تمام اشياء پيراموني خود که الهام بخش راهنمايي هستند. محيط و پيرامون معلم مي تواند مکمل فرهنگ فردي او باشد. معلم آگاه که به تدريس خود فکر مي کند، هميشه بايد در فکر باروري کلاس درس خود باشد. از اين راه است که او مي تواند، موقعيت کاري خود را استحکام بخشد. تکميل معلومات معلم بستگي به مطالعه ي او و استفاده او از کتب و منابع علمي مختلف خواه در زمينه و خواه در حاشيه مواد تدريس دارد. ولي اغلب داشتن يک کتابخانه ي شخصي براي هر معلمي امکان پذير نيست. رفع اين مشکل مي تواند، در شهرستانها به وسيله ي کتابخانه هاي دولتي، و در شهرهاي فاقد اين امکان عمومي، با خود ياري معلم به وسيله ي آموزش و پرورش متبوع و مدرسه ي مربوط مرتفع گردد. کتاب خواني و غني ساختن فرهنگ براي دانش آموزان نيز الزامي است. در اين مورد معلم مي تواند، با راهنمايي خود، متعلمان را به خريد کتابهاي مفيد تشويق کرده و با خريد چند کتاب به طور دسته جمعي، در سال چندين کتاب در کلاس خوانده شود. و از اين راه مقدمات تأسيس کتابخانه ي آموزشگاه نيز فراهم شود. کتابهاي تازه و مفيد را از طريق مکاتبه با ناشرين مي توان خريد و مورد استفاده قرار داد. علاوه بر کتابهاي مفيد معلم بايد در جريان مجلات و نشريات علمي هم قرار گيرد. اين امر نيز مي تواند به طريق بالا گفته عمل شود.
حرفه ي مدرسي در تدريس به ديگران خلاصه نمي شود. بلکه يک معلم، بايد علاقه به خود آموزي نيز داشته باشد. از اين راه او کمبودهاي خود را جبران مي کند. به علاوه محشور شدن با سايرين بخصوص در رده ي آموزگاري دبستان و دبيرستان، در شهرهاي دور افتاده موجبات خودسازي او را فراهم مي سازد. چه ارتباط داشتن با دانش آموزان و اولياي آنها خود مطالعه ي رفتاري و اجتماعي محيط کاري و زندگي هر فرد است.
معلم ضمن نقش آموزشي، داراي راهنمايي و هدايت دانش آموزان و دانشجويان نيز در زمينه هاي مختلف است. لذا ايجاب مي کند که در فعاليتهاي تحقيقي، ورزشي و ايام فراغت آنها شرکت نمايد.
محيط کار در آموزشگاه، داشتن رابطه ي حسنه با همکاران را نيز براي معلم فريضه مي سازد. بخشي از برقراري اين ارتباط مربوط به مسؤولان آموزشگاه و يا دانشگاه است.
ايجاد ارتباطات، بخصوص روابط در خور تجارب آموزشي در رشته هاي مشابه مواد درسي در باروري تدريس معلم کمک مي کند. ما در اين باره در صفحات قبل سخن گفته و اهميت برخوردهاي تجربي و فرهنگي آن را که از اسکان دادن معلمان به صورت شبانه روزي و ترتيب دادن کلاسهايي به صورت پويايي گروهي (3) براي آنها حاصل مي شود ياد آور شديم. شرکت کردن معلم در کارها و امور مختلف کوي و برزن و يا سازمانهاي موجود درحوزه ي آموزشي، او را بهتر مي تواند در قالب يک مربي اجتماعي جلوه گر سازد در صورتي اين ايده ها، جامه ي عمل مي پوشند، که معلم تحت مديريت صحيحي قرار گيرد. مديريتي که او را از نظر زندگي فردي به معناي واقعي آن تأمين ساخته و از او توقع تدريس واقعي، خودسازي و همياري تربيتي را داشته باشد.

3- 3. آمادگي معلم قبل از رفتن به کلاس

براي آموزش يک مطلب تنها دانستن آن مطلب کافي نيست. بلکه آموختن يا روشن ساختن راه انديشيدن، در مورد مطلب مواد تدريس نيز بايد دانسته شود. مسلماً روش بهتر آموختن در اثر تجارب و به مرور زمان در معلم حاصل مي شود. معلم روش خود را از کلاس الهام مي گيرد. ولي قبل از آغاز کلاس، جهت اداره ي بهتر آن، معلم را وظيفه اي خارج از محيط کلاسي است. توجه به نکاتي چند در اين مورد، معلم را در کار تدريس موفق مي سازد.

تعيين هدفهاي مواد درسي:

هر ماده ي درسي را هدف يا هدفهايي منظور است. تعيين هدفهاي درسي موجبات پيدايش مساعي بين معلم و متعلمان براي تشريح مسايل موجود درماده ي مربوط مي شود. معمولاً اين مسايل نامرعي هستند از طرف سازمانهاي آموزشي هدفهاي دروس در جملاتي خلاصه شده و به صورت کلي مدون است. براي مثال؛ در هدفهاي دروس دبيرستاني مشاهده مي شود، « فکر کردن را به دانش آموز بياموزيم »، يا در هدفهاي مدارس عالي مشاهده مي شود، « تکنيسينهاي خوبي تربيت کنيم ». اين کليتها نمي تواند راهنمايي براي معلم باشد. چه هدفهاي کلي از اجزاي کلي برنامه حاصل مي شود. ولي يک ماده ي درسي، براي خود داراي هدفي است خاص، که جزئي از هدف کلي را در بر دارد. پس لازم است که مدرس خود تعيين هدف ماده ي درسي را بنمايد. در اين مورد معلم بايد تصميم بگيرد، تا چه سطحي مي خواهد تدريس ماده اي را انجام دهد. البته با توجه به هدفهاي کلي که در برنامه قيد شده است. پس اگر هدفهاي کلي در يک ماده ي درسي از طرف مسؤولين و برنامه ريزان تعليمات تعيين مي شوند، بدين منظور است که دانسته شود، چرا يک ماده ي درسي تدريس مي شود. حال اينکه تعيين هدف ماده ي درسي از طرف معلم به اين منظور است، که ضمن دانستن آنچه که از تدريس ماده ي بخصوصي به دست مي آيد، جوابي به سؤال چرا که ماده تدريس مي شود، داده شود. پس هدف کلي از تدريس بر آورده نمي شود مگر اينکه هدفهاي غايي آن درس تعيين گردند. براي روشن شدن مطلب مثالي ذکر مي کنيم:
مي خواهيم به کوهنوردي برويم، صعود به قله « هدف کلي » است ولي از اين راه مي خواهيم تندرستي خود را حاصل کنيم، « هدف غايي » است. در مورد تدريس يک مسأله ي رياضي هدف کلي قرار دادن دانش آموز و دانشجو درمقابل يک مشکل است، ولي « هدف غايي » آشنا سازي او با راه حل مشکل است.
به طور کلي در تدريس هر ماده ي درسي بر معلم لازم است که هدفها را از سه زاويه ي اصلي دنبال کند. به عبارت ديگر با تکيه بر سه هدف کلي، منظور از تدريس يک ماده ي درسي را تعيين نمايد.
اين سه هدف عبارتند از:
- سعي بر افزايش تفهيم محتواي برنامه ي درسي؛
- سعي بر گسترش استعدادها از اجراي برنامه ي درسي؛
- افزايش و رشد طرز تفکر به وسيله ي تدريس يک ماده ي درسي.
گر چه تعقيب هدفهاي اصلي سه گانه فوق در تمام مواد درسي بايد عملي شود. ولي هر يک از اين هدفها، نسبت به هر موضوعي، داراي اهميت بخصوصي هستند که با توجه به نظر معلم و متعلم ميزان اهميت آن متفاوت مي گردد.

تنظيم برنامه و طرح درس:

هر مدرسي کار آموزشي خود را طبق برنامه اي که از طرف مؤسسه ي تربيتي تعيين مي شود انجام مي دهد. هدف از تنظيم و تعيين برنامه براي يک معلم اين است که نحوه ي استفاده از وقت جهت اجراي برنامه هاي آموزشي تعيين گردد. ولي چون معلم در عرصه ي کلاس مسؤول تدريس يک ماده از طريق دنبال کردن برنامه ي کلي است، بنابراين لازم است خود داراي برنامه ي بخصوصي باشد. تا در ساعات مختلف تشکيل کلاس بداند چه قسمت و چه مقدار از برنامه ي يک واحد درسي را بايد تدريس کند. تنظيم چنين برنامه اي موجب مي شود که محتواي برنامه با توجه به ميزان تشکيل ساعات درس در سال يا نيمسال تحصيلي تقسيم گرديده و انجام آن عملي گردد.
برنامه ي معلم بايد براي هر ساعت، هفته، ماه...تنظيم شود و هدفهاي درس براي هر يک از زمانهاي مذکور تعيين گردند. بدين طريق معلم با طرح درس مربوط به هر ساعت، سر کلاس درس حاضر مي شود. داشتن برنامه تدريس و طرح درس هر ساعت موجب خواهد شد که معلم:
- براحتي از برنامه اي که در روز و ساعت معين اجرا خواهد نمود با خبر باشد؛
- در طراحي مطالب سهولت عمل داشته باشد؛
- با اطلاع دادن برنامه ي آينده بر متعلمان، آنها را به مطالعه و آمادگي قبلي در زمينه ي درس جديد وادارد؛
- برنامه ي درسي خود را از نظر کمي نيز به انجام برساند.
هر ماده ي درسي در راستاي هدف کلي و پرورش براي خود نيز يک هدف کلي دارد.
به طور مثال: دانش آموز در پايان درس علوم اجتماعي، حقايق اجتماعي را مي شناسد ( هدف کلي ) ولي هدف کلي را بايد در رفتار دانش آموز معلم مشاهده کند. بنابراين تعيين هدفهاي رفتاري که رسيدن به آنها هدف از تدريس ماده اي را مشخص مي کند لازمه ي معلم است.
هر معلمي وظيفه دارد هدفهاي رفتاري را تعيين کند تا با آگاهي از آنها طرح درس خود را تنظيم نمايد، ولي هدفهاي رفتاري چيست؟
هدفهاي رفتاري يعني انتظاري (4) که معلم در آخر يادگيري از دانش آموز دارد. در اين گفتار رفتار دانش آموز مطرح مي شود. رفتاري که پس از يادگيري بايد حاصل شود. پس مي توان گفت که هدف رفتاري نهايي است و چون بعد از آموزش يادگيري بايد شکل بگيرد. بنابراين مربوط به آينده است. و معلم جهت تعيين آنها از فعل مستقبل استفاده مي کند. به طور مثال دانش آموز خواهد فهميد که « هضم عبارت است از تبديل شيميايي غذا به ذرات ريز قابل جذب ».
هدفهاي رفتاري به صورت نهان و آشکار مطرح مي شود. يعني اگر دانش آموز مطلبي را درک مي کند و اين عمل را در ذهن خود انجام مي دهد. رفتار نهان است. در مقابل دانش آموز مسأله را حل مي کند يا مقياسي را به مقياس ديگر تبديل مي کند که در آن عمل قابل مشاهده است. رفتار آشکار است که هدفهاي رفتاري آشکار ناميده مي شود.
بهتر است جهت سودمند ساختن درس معلم به هر دو نوع هدف رفتاري توجه کند.
چون نتايج يادگيري دانش آموز را بر حسب تغييرات رفتاري او بهتر مي توان توصيف کرد، لذا طبقه بندي هدفهاي آموزشي در راستاي توصيف هدفهاي آموزشي به صورت رفتاري به اين امر کمک مي کند. متخصصين سنجش ميزان يادگيري، روانشناسان و صاحب نظران هدفهاي آموزشي را طبقه بندي کرده اند، از آن جمله مي توان بلوم (5) و همکارانش، اليزابت جين سيسمون و آنيتاچي هارو، را نام برد. به نظر اين صاحب نظران در روش طبقه بندي سه حوزه يا سه حيطه وجود دارد:
1- حوزه شناختي 2- حوزه عاطفي 3- حوزه رواني - حرکتي.

1. حوزه ي شناختي:

شامل هدفهايي است که از آنها نتايج عقلاني، فهمي و مهارتي براي انديشيدن مورد نظر است. در اين حوزه که اساس طبقه بندي بر شناخت متکي است، مثل ساير حوزه ها، هدفها از ساده ترين مقوله ها شروع شده و به مشکل ترين ختم مي شود. در اين طبقه بندي، کسب معلومات، درک، کاربرد، تجزيه و تحليل، ترکيب، قضاوت و ارزشيابي مورد نظر است.
- در کسب معلومات نظام ذهني در مفاهيم آموزشي مورد توجه است. به طوري که دانش آموز قادر به تعريف و توصيف باشد.
- در درک فهم مطالب، تميز و تفسير مورد نظر است.
- در کاربرد، استفاده از آموخته ها در موقعيتهاي خاص مطرح مي شود. چون به کار بردن، اصلاح کردن و تکميل نمودن.
- درتجزيه و تحليل، توان تحليل عناصر، روابط و اصول مورد توجه است.
- در ترکيب، در هم آميختن اجزا، ساختن و به وجود آوردن مورد توجه است.
- در قضاوت و ارزشيابي، مقايسه اجزا و دريافت چگونگي مورد نظر است.

2. حوزه ي عاطفي:

به آن دسته ازهدفها اطلاق مي شود که در آنها، احساس و عواطف چون طرز تلقيها، نگرشها و طرز رفتار فرد مطرح مي گردد. در اين حوزه، توجه کردن، عکس العمل نشان دادن، ارزش گذاري کردن و سازماندهي مطرح است.
- در توجه کردن، دانش آموز مطلب را دنبال مي کند و تمايل به دريافت آن دارد.
- در عکس العمل، دانش آموز پاسخ مي دهد، گزارش مي دهد و يا نمي پذيرد دليل مي آورد تا به توسعه ي معلومات بپردازد.
- در ارزش گذاري، دانش آموز بها مي دهد، فعاليت جدي دارد، تمايل به دريافت دارد.
- در سازماندهي، دانش آموز به دنبال ايجاد يک مفهوم با ادغام ارزشهاي مختلف روان است.

3. حوزه ي رواني - حرکتي:

به آن دسته هدفها اطلاق مي شود که داراي هدفهاي دروني و حرکتي است از آن جمله مي توان، بازتابهاي دروني، تواناييهاي ادراکي، تواناييهاي فيزيکي، چالاکي و حرکتهاي مهارتي را بيان داشت.
با توجه بر آنچه که در تعيين هدفها و طبقه بندي آنها ذکر شد مي توان نتيجه گرفت که:
معلم اول هدفهاي دوره را به طور کلي مطرح مي کند. اگر اين هدفها وجود دارد آنها را آماده مي سازد؛
دوم، هدفهاي ويژه را براي هر واحد درسي تنظيم مي کند؛
سوم، هنگام نوشتن هدفها سعي مي کنند که هدفها سه حوزه ي شناختي، عاطفي و رواني - حرکتي را در بر گيرد.

4. تهيه ي وسايل مورد استفاده در کلاس

تدريس يک ماده درسي بهتر است با استفاده از وسايلي که يادگيري را بهتر عايد مي سازد صورت گيرد لذا بر معلم لازم است قبل از رفتن به کلاس وسايل لازم را جهت تدريس درس خود تهيه کند. اين وسايل عبارتند از وسايل شخصي که معمولاً به همت خود معلم تهيه مي گردد. و وسايل عمومي که معمولاً در مورد يادگيري اهميت بسزايي دارند و عبارتند از وسايل سمعي و بصري و ساير وسايل آموزشي مشترک در مؤسسه. چون امکان دارد که از وسايل عمومي موجود در يک ساعت دو يا چند معلم استفاده کنند، لذا بهتر است با مسؤولين مربوطه قبل از در اختيار گرفتن وسيله و يا استفاده از سالن سمعي و بصري به منظور نمايش فيلم و يا استفاده از وسايل آموزشگاه قبلاً تماس حاصل شود.

5. معلم در کلاس

1- 5 . تسلط بر خود

براي موفقيت در کلاس، معلم نياز بر تسلط خود دارد. بدين معني که دائم از عصبانيت دوري جسته و هميشه حالت رفتاري يکنواخت داشته باشد.
مي توان گفت که بروز عصبانيت ناشي از ضعف فرد در اجراي امور است. به علاوه عصبانيت معلم درکلاس موجب مي گردد، تا بر حدت شک دانش آموز و دانشجو در امر قضاوت معلم افزوده شود. دانش آموز در هر رده اي که باشد، معلم و استاد خود را بالاترين مرجع در کلاس درس تصور مي کند. مرجعي که از هر نظر داراي قدرت است: بيشتر مي داند، بهتر علم مي کند و قضاوت و ارائه طريق مي نمايد. خروج معلم از حالت طبيعي، بر اين تصور متعلم، لطمه زده و بي ارزش شدن محيط تربيتي را موجب مي شود. حاکميت معلم درکلاس درس از شخصيت او ناشي مي شود. اوست که بر اذهان متعلمان حاکميت دارد. حاکميتي که در اثر آرامش، بهتر حاصل مي شود. مسلماً مواردي ناشي از تربيتهاي مختلف خانوادگي و قومي متعلمان ممکن است، آسايش کلاس و در عين حال، آسايش معلم را بر هم زند. ول بايد هميشه مد نظر معلم باشد که « امر تدريس يک صبر طولاني است » پس سکي از شرايط معلم خوب بودن، تسلط داشتن بر خود است که متضمن کنترل اعصاب خود معلم مي باشد.

2- 5. آگاهيهاي شغلي

آگاه بودن بر وظيفه و تسلط داشتن بر مطلب درسي موفقيت معلم را حتمي مي سازد. روي اين نظر معلم بايد با احاطه ي کامل بر مواد درسي در سر کلاس حاضر شود.
آگاهي شغلي فقط در دانستن ماده ي تدريس خلاصه نمي شود. بلکه لازم است جهت اداره ي کلاس به نکات ديگري نيز توجه شود:
رعايت انضباط؛ يعني اجرا کردن مقررات تحصيلي که جهت بارور ساختن هزينه هاي آموزشي وضع شده اند از وظايف معلم است. پس بهتر است قبل از شروع درس به حضور و غياب دانش آموزان و دانشجويان رسيد. رسيدگي به علت غيبت متعلمان بويژه در دبستان و دبيرستان، حتي از طريق والدين و سرپرستان، به وظيفه شناسي متعلم کمک مؤثري مي نمايد. بعد از انجام حضور و غياب، رسيدگي به تکاليف و يا پرس و جو از مطالب درس گذشته اهميت دارد. چه خود راهبري شاگرد خارج از محيط آموزشگاه از اين راه بهتر ميسر مي گردد. به علاوه رفع اشکالات موجبات يادگيري صحيح را نيز فراهم مي کند. پس از مقدمات مذکور، عرضه ي درس جديد فرا مي رسد. بهتر است درس با مشارکت شاگردان ارائه شود. يعني معلم متکلم وحده نشده بلکه با بازگويي مطلبي، کلاس را کلاً به سؤال و جواب وادارد. تا ضمن ايجاد تفکر آني در شاگردان، عمل يادگيري نيز صورت گيرد. سؤالات معلم بهتر است قبلاً در مورد درسي را که عرضه خواهد نمود طرح شوند. تا از زمان کلاس استفاده بيشتري شود. مي توان سؤال را با دادن وقت به دانش آموز و دانشجو که به دلخواه در گروه، يا دسته اي قرار گيرد جواب خواست. تا ضمن دريافت جواب صحيح، روح تعاون و همفکري را نيز در آنها به وجود آورد.
زمان کلاس بهتر است به مواردي چون؛ رسيدگي انضباطي، رفع اشکال درس قبلي، عرضه ي درس جديد، سؤال در مورد درس جديد و...تقسيم شود. تا ضمن استفاده ي بهتر از زمان، روح انضباطي نيز در کلاس حاکم شود. سؤال شاگردي را در مورد اشکالي مي توان از کلاس خواست. در صورت تکميل نبودن جواب بهتر است خود معلم پاسخ درست را ارائه دهد. در تمام وقت کلاس درس، معلم بايد خود را در قالب مربي، پرورشکار، آموزگار و راهنما بداند. نه اينکه خود را « من » تصور کند. لذا ايجاب مي کند، که خود را دوست دانش آموز و دانشجو بداند. البته در اين مورد رعايت اعتدال کند. و درهر صورت روح انضباط معلم و شاگردي را فراموش نکند.
داده هاي معلم به دانش آموز و دانشجو و دريافتهاي آموزشي آنها، بايد مورد ارزشيابي قرار گيرند. ارزشيابي که چون ارائه مستمر مواد درسي بايد مستمر باشد. در امر ارزشيابي هر چند زماني از طرف مسؤولان آموزشگاه، براي سنجش کليات در نظرگرفته شود، ولي سنجش همه ي جوانب، چون فعاليت درون و برون کلاسي مستلزم سنجش مداوم است.

6. زندگي خصوصي معلم

معلم در هر رده اي که باشد، بر وي لازم است يک فرد اجتماعي و نمونه باشد. بدين معني سعي کند، همان طوري که مي خواهد روح انضباط را درميان دانش آموزان و دانشجويان متبلور سازد، خود نيز نمونه ي انضباط باشد. اين نکته گوياي اين منظور نظر است، که معلم خودنمونه ي اخلاق در زندگي کاري و برون کاري باشد.
رفتار يک مربي در رده هاي مختلف آموزش و پرورش ايجاب مي کند، تا به متعلمان عملاً نشان دهد که در مقابل قانون و وظيفه، بزرگ و کوچک، فرداست و فرودستي وجود ندارد. لذا او براي تمام افراد کلاس « او » است. پس خصوصيات فردي معلم بايد مبتني بر آموزشهاي اخلاقي و اجتماعي که به صورت ارزشهايي در جامعه ي مربوط متبلور است نمايان باشند، معلم در هر زماني بايد خود را در موقعيت شغلي احساس کند و تصور نمايد که هميشه مورد نظر است و رفتارش تحت نظر مردم قرار دارد. کنترل معلم در زندگي فردي، بويژه، کنترل معلم زن دبستان و دبيرستان، از طرف جامعه، با توجه به توقعات اجتماعي از معلم زن بيشتر ازمعلمين مرد است.
زندگي يک معلم بخصوص معلم دبستان و دبيرستان، در محيط کار و در آماده شدن براي ايفاي نقش تربيتي او خلاصه نمي شود. بلکه او بايد از عزلت دوري جسته و در ميان جمع باشد. قاطي شدن در جمع مخصوصاً در شهرهاي کوچک، از آسيب پذيري به دور نيست. چون ارتباط با ديگران، بخصوص مشارکت در ناراحتيها و حل مسايل اشخاص نمي تواند قرين راحتي باشد. از جايي که کاهش از بار ناراحتيهاي ديگران مخصوصاً در جامعه اي که معلم به عنوان پدر روحاني جلوه گر است. کمک مؤثري در تربيت اجتماعي و تسکين روح خود معلم دارد. اين امر براي معلمين روستا، قصبه و شهرهاي کوچک بيشتر متصور است. بالطبع مشارکت در امور جاري کوي و برزن خود در شهرهاي بزرگتر نيز از همين مقوله است.

7. معلم و تربيت

نقش معلم در هر رده و سطحي که از تعليمات باشد فقط در تدريس خلاصه نمي شود. بلکه او را وظيفه اي ديگر به نام تربيت « متعين » است. تربيتي که متعلم را با کمک به رشد خصلتهاي مثبت در راه انسان کامل شدن ياري کند. هر چند تربيت فراگير قبل از ورود او به آموزشگاه، در خانواده آغاز مي شود. ولي با پايه قرار دادن تربيت خانوادگي نخست آموزش رسمي به تکامل آن مي پردازد. از اين رو تکميل آن، در مسير تکاملي شخصيت دانش آموز در « تربيت انساني » از وظايف « آموزگار » است. به علاوه محيط کلاس که محل داد و ستدهاي رفتاري افراد مختلف، ازخانواده هاي مختلف است، مي تواند به سکانداري مربي به تربيت جمع پذيري متعلم کمک نمايد. مسلماً در محيط دبستان براي پذيرش در محيط دبيرستان و در دبيرستان جهت پذيرش در اجتماع و در دانشگاه جهت هدايت جمعي و گروهي در اجتماع. بدين طريق شکل پذيري يک « انسان » به معني واقعي کلمه بوسيله ي ايفاي نقش معلم در قالب تربيت صحيح امکان مي يابد.

8. معلم و همکاران

مدرسيه به معني اعم کلمه، بدون توجه به وسعت و سطح تعليماتي آن مکاني است، از تلفيق همکاري عده اي معلم و کارکنان براي تربيت عده اي متعلم. مسلماً زندگي جمعي بخصوص مشارکت در کار اشتراکي نمي تواند، به دور از اشکال باشد. اشکالات معلمين بايد از راه صحيح حل شوند. لذا نقش کار معلم ايجاد مي کند که حل مسايل بين آنان و کارکنان به طور خصوصي باشد. چون که مجادله ي دو همکار در انظار سايرين و انتقاد معلمي از معلم ديگر در ملاء عام، از ارزش فرد در نظر عام مي کاهد.
بر عکس حمايت از همکار بر ارزش فرد در نظر عموم مي افزايد. حمايت همکار از همکار درمحيط آموزشگاه بويژه در مقابل دانش آموز و دانشجو، به ارج و منزلت خود حامي مي افزايد. از اين رو دوري از انتقاد همکاران در انظار شاگردان کاملاً جايز و الزامي است.
همبستگي بين همکاران يک مؤسسه تربيتي، بهتر مي تواند، آنها را ضمن موفقيت در انجام وظيفه در زندگي شغلي و اجتماعي نيز موفق بدارد. چه تزلزل موقعيت شغلي در هيچ صنفي امکان پذير نيست مگر به وسيله ي وابستگان و ذي نفعان آن شغل.
همکاري و همفکري خواستن از همکاران باتجربه، کمک و مساعدت معلمان مجرب به همکاران تازه کار موجبات خرسندي طرفين و باروري مؤسسه ي تربيتي مي گردد. سلک معلمي سوا از رده ي بخش توليدي است. چه دست ساز معلمين در مجموع به صورت يک انسان کار آمد اجتماعي به جامعه تحويل مي گردد، نه به صورت يک توليد فردي. از اين ايجاد مي نمايد که روح همکاري، همبستگي و تعاون بين تک تک معلمين با ساير همکاران موجود باشد.
مطالبي که تحت عنوان معلم و تدريس مشروح افتاد، مستقيماً متوجه همکاراني بود که در جامه ي معلم به نامهاي مختلف چون؛ آموزگار، دبير و استاد... در ساحت مقدس کلاس قدم نهاده و عملاً در اشاعه ي امر خطير آموزش و پرورش در سطوح مختلف همت مي گمارند. در اين قسمت با قدمي چند مربيان اجتماع را همراهي کرده و نشان داديم که وظيفه ي معلم صرفاً در تدريس محض خلاصه نمي شود. بلکه تربيت و تکامل شخصيت نونهالان، نوجوانان و جوانان، به عنوان يک فرد سالم با وظيفه ي معلم عجين مي گردد. چنين مسؤوليتي ايجاد و اجبار مي کند که؛ معلم درخودسازي شغلي خود بکوشد. با علاقه با پيرامون خود مرتبط باشد. ارتباط با محيط مي تواند روشنگر واقعيتها جهت شناخت حقيقت باشد. از اين راه بهتر مي توان شعله هاي جاوداني عشق حرکت در مسير حقيقت را در دل دانش آموز و دانشجو روشن ساخت. شعله اي که در طي طريق اين مقصد مي تواند آزادنگري، آزاد انديشي و قضاوت صحيح را نمايان سازد. مسلماً راهيان اين راه با دليلي چون تو « معلم » اگر عشق به کار و علاقه به وظيفه و مسؤول به انجام باشد، مي تواند خوي و خلق؛ انسان کامل بودن اجتماعي بودن و انتقاد صحيح کردن را بياموزد تا در ورطه ي هولناک اجتماع بزرگ، جوانان قربانيان تبليغات بي اساس و متلون تبليغاتچي هاي حرفه اي نگرديده در راه حق و حقيقت قدم بردارند.
معلم اگر درلباس سازندگي جلوه گر است، نه بخاطر آن است، که مي آموزد. بلکه بخاطر راهي است که نشان مي دهد که در هر دوره زمان، همبستگي جمعي را در اعتلاي زندگي مشترک اجتماعي حفظ مي کند. و انسانها را به دور از نژاد پرستي و قوم گرايي به دوستي و وحدت وا مي دارد.
اگر مطالب مشروح روشنگر نقش « معلم » است در عين حال مسؤولان تعليم و تربيت اجتماعي را که در قالب مديريت آموزش و پرورش جلوه گري مي کنند نيز درکنار اين وظيفه قرار مي دهد. پس امر مديريت آموزشي نمي تواند در وراي نيروي انساني صرف آموزش و پرورش قرار گيرد. چون راهبري يک مؤسسه تربيتي به عهده ي گروه مديريت است. گروهي که « معلم » از اعضاي اصلي آن به شمار است.

پي‌نوشت‌ها:

1. جهت اطلاع بيشتر از تربيت معلم به جامعه شناسي آموزش و پرورش تأليف نگارنده مراجعه شود.
2. سيستم در يک سازمان مجموعه اي است از اجزا و بخشهاي تابعه که تحت شرايط و مقررات مخصوص به خود با هم مرتبط شده و در قالب يک کل به فعاليت در مي آيد: اقتباس از :A. R. Brown. Structure et fonction danl la societe Ptimitive" ed Minuit Paris, 1968.
3. Dynamique de Croupe.
4. جوزف اف کالاهان، لئونارد اچ، کلارک (ترجمه جواد طهوريان)، آموزش دوره ي متوسطه، آستان قدس رضوي و نرمان اي گرونلند (ترجمه امان الله صفوي) هدفهاي رفتاري براي تدريس و ارزشيابي مراجعه شود.
5. Bloom.

منبع مقاله :
عسکريان، مصطفي، (1391)، سازمان و مديريت آموزش و پرورش، تهران: مؤسسه انتشارات امير کبير، چاپ نوزدهم