مجري طرح: علي صبوحي طسوجي




 

هر يک از سوره هاي قرآن کريم، به عنوان مصداق تام و رسمي سخن حکيمانه، داراي دو ويژگي اساسي است: نخست، انسجام سخن؛ دوم، هدايتي بودن سخن؛ در کتاب آموزش تدبر در سوره هاي قرآن کريم «3»، در ارائه تدبر هر سوره بخشي مستقل براي تبيين هر يک از اين دو ويژگي اساسي در نظر گرفته شده است، گفتني است سوره هاي مورد بحث در اين کتاب، غالباً چند فصلي هستند:

انسجام سخن در سوره هاي قرآن کريم

اقتضاي حکمت متکلم آن است که منسجم سخن بگويد و اجزاء کلام او از هم گسسته و در هم ريخته نباشد. عقل سليم چنين حکم مي کند که سخن منسجم از سخن پراکنده، با اجزاي بي ربط و درهم بهتر است؛ پس اگر چنين است، بايد اقرار کنيم که اولين و والاترين سخن منسجم، کلام خداي سبحان در قرآن کريم است. خلافِ اقرار به حکمت اعلاي خداي متعالي است، که انسجام را براي سخن خويش، کمال بدانيم و در عين حال، کلام حضرتش را از انسجام بي بهره تلقي کنيم، به ويژه آنکه ذات پاکش در قرآن نورانيش، هر گونه اختلاف و ناهماهنگي را از ساحت کلام خويش دور دانست و آن را لايق نطق پرحجاب بشر معرفي کرد، پس چرا بشري که به اقتضاي جهل و جهالت، از ناهماهنگي و پراکندگي در سخن گفتن مبرا نيست، سخن خداي منزه از هر نقص و عيب را، منزه از در هم ريختگي و ناهماهنگي نمي داند؟ علت اين پندار، تدبر نکردن در قرآن است، چه اينکه خدا فرمود: « أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا » (1)
انسجام در هر يک از سوره هاي قرآن کريم با توجه به چهار محور زير بررسي مي شود:
1. پيوستگي: منظور از پيوستگي، ارتباط ادبي، اسلوبي و محتوايي آيات سوره است. با بررسي پيوستگي آيات، سطحي از انسجام سوره، کشف؛ و به تبع آن، گسست هاي ادبي، اسلوبي و محتوايي نيز آشکار مي گردد؛ بدين ترتيب، سوره کلام بندي مي شود.
2. هم بستگي، مراد از هم بستگي، ارتباط و اشتراک ظاهري کلام هاي سوره است. با مطالعه هم بستگي کلام ها، سطحي ديگر از انسجام سوره، کشف؛ و به دنبال آن، مرزهاي فقدان هم بستگي نيز مشخص مي شود؛ بدين ترتيب، سوره فصل بندي مي شود.
3. تناسب: منظور از تناسب، نسبت ظواهر فصل هاي سوره با يکديگر است. با مطالعه تناسب آخرين سطح از انسجام سوره نيز کشف مي شود.
4. هماهنگي: هماهنگي، مفهومي در عرض مفاهيم سه گانه بالا نيست. توضيح: با بررسي پيوستگي، سير پيوسته آيات مرتبط يک کلام به دست مي آيد، اما قله واحد آنها، يا به ديگر بيان غرض واحدشان کشف نمي شود. کشف غرض واحد يک کلام، منوط به بررسي هماهنگي آيات آن است؛ هم چنين با مطالعه هم بستگي، سير کلام هاي هم بسته يک فصل مشخص مي شود، اما غرض واحد فصل به دست نمي آيد. کشف غرض واحد يک فصل، مستلزم بررسي هماهنگي کلام هاي آن است؛ بر همين منوال، با مطالعه تناسب، سير متناسب فصل هاي يک سوره کشف مي شود، اما غرض واحد سوره به دست نمي آيد. نيل به غرض واحد سوره، نيازمند بررسي هماهنگي فصل هاي آن است؛ بنابراين منظور از هماهنگي، هم هدفي يا هم غرضي است که در سطح آيات يک کلام، متدبر را به غرض واحد کلام؛ در سطح کلام هاي يک فصل، متدبر را به غرض واحد فصل؛ و در سطح فصل هاي يک سوره، او را به غرض واحد سوره مي رساند. اگر هر کلام، فصل يا سوره چند فصلي را به يک مثلث تشبيه کنيم، پيوستگي آيات، هم بستگي کلام ها يا تناسب فصل ها، به منزله قاعده اين مثلث؛ و هماهنگي آيات، کلام ها يا فصلها، به منزله قله اين مثلث است.

تذکر مهم:

کشف هماهنگي و نيل به غرض واحد سوره هاي چند فصلي از عهده تدبر خارج است، زيرا رسيدن به غرض واحد در چنين سوره هايي مستلزم استفاده از دلالت هاي التزامي غير بين است و آن هم نيازمند تسلط بيشتر بر معارف و قواعد عقلي بوده و فعاليتي عمومي نيست. لزوم بهره گيري از دلالت هاي التزامي در اين سطح ناشي از فاصله غرض واحد سوره هاي چند فصلي با ظاهر آيات سوره است. توضيح آنکه، غرض کلام به طور مستقيم، مبتني بر ظواهر آيات است و با دلالتهاي تطابقي به دست مي آيد؛ غرض فصل، تنها با يک واسطه ( يعني غرض کلام ها ) مبتني بر ظواهر الفاظ است و اين واسطه با توجه به اشتراکات ظاهري کلام ها قابل جبران است، بنابراين غرض فصل با استفاده از دلالتهاي تطابقي، يا التزامي بين قابل استفاده است؛ اما غرض سوره ي چند فصلي با دو واسطه ( يعني غرض کلام ها و غرض فصل ها ) مبتني بر ظواهر الفاظ است و به همين دليل، رسيدن به آن، غالباً نيازمند استفاده از دلالت هاي التزامي غير بين نيز هست و اين از عهده عموم خارج است و تخصص خاص خود را مي طلبد، از اين رو به سطحي بالاتر، مانند تفسير تدبري واگذار شده است و در آموزش تدبر « 3 » و « 4 »، تنها به بيان سير هدايتي در سوره هاي چند فصلي بسنده مي شود.

1- انسجام سخن در سوره مباركه شعراء

سوره مباركه شعراء داراي نه كلام است. كلام نخست، طليعه سوره؛ و كلام آخر، خاتمه سوره؛ و ساير كلام ها تشكيل دهنده دو فصل است. كلام دوم و سوم، فصل اول؛ و كلام چهارم تا هشتم، فصل دوم است.

1-1- كلام. آيات 1 تا 9

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
طسم (1) تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ (2) لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (3) إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ (4) وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ (5) فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون (6) أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (7) إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (8) وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (9)

پيوستگي آيات كلام:

آيات اين كلام به چهار مطب تقسيم مي شود: نخست، آيات 1 تا 4 كه دلجويي از پيامبر عظيم الشان اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به خاطر ناراحتي شديد از عدم ايمان مشركان به آيات كتاب مبين است؛ دوم، آيات 5 و 6 كه تبيين سيره مشركان در اعراض از ذكر محدث و تهديدي نسبت به اين منش است؛ سوم، آيه 7 كه استشهادي توبيخ آميز در محاجه با مشركان است؛ و چهارم، آيات 8 و 9، كه ترجيح بند اين كلام است. گفتني است، آيات 8 و 9 در سوره شعرا، هشت بار؛ و هر بار در انتهاي كلام هاي سوره، تكرار شده است. پيوستگي مفهومي آيات درون مطالب روشن است، بنابراين در ادامه، ادله اتصال سياقي مطالب اين كلام تبيين مي شود:
1. تداوم سير مفهومي: مطلب نخست، بيان اعراض مشركان از آيات كلام مبين است؛ مطلب در ادامه همين محتوا، اعراض آنان از ذكر محدث را سيره ايشان دانسته؛ و مطلب سوم، عليه آنان احتجاج كرده؛ و مطلب چهارم، اين سير مفهومي را جمع بندي كرده است، زيرا متعلق ايمان در مطلق چهارم ( وَ مَا كَانَ أَكثَرُهُمْ مُؤْمِنينَ )، آيات كتاب مبين، يعني همان قرآن كريم است و با توجه به سياق، گزينه ديگري در اين خصوص مطرح نيست.
2. عطف مطلب دوم و سوم به مطلب نخست، به وسيله « واو ».
3. ادامه يافتن سير ضماير جمع مذكر غايب ( مشركان )، در همه مطالب؛

غرض كلام:

براي كشف غرض اين كلام در حركتي گام به گام با مطالب آن همراه مي شويم:
معني منسجم مطلب نخست: نقش آيه نخست ( حروف مقطعه ) در تشخيص معني منسجم اين مطلب مورد بحث واقع نمي شود. دومين آيه، قرآن را به عنوان آيات كتاب مبين معرفي مي كند و آيه سوم، خطابي به رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و متضمن بازداري مشفقانه ايشان از ناراحتي شديد بر عدم ايمان مشركان به قرآن كريم است. چنانكه مشخص است آيه دوم، مقدمه بيان آيه سوم است، بنابراين آيه سوم نسبت به آيه دوم داراي اصالت بياني است. آنچه در ادامه اين مطلب و حتي در ادامه كلام مطرح شده است، در دامنه آيه سوم قرار دارد و همين سير، شاهدي بر اصالت بياني آن است. آيه چهارم نيز در خدمت محتواي آيه سوم است، زيرا در مقام تعليل مقصود آيه سوم مي فرمايد: خدا اگر بخواهد از آسمان آيه اي نازل مي كند كه همگان در برابر آن خاضع شده، سر تسليم فرود آورند.
بر اين اساس روشن شد كه آيه سوم از ميان آيات چهارگانه اين مطلب نسبت به ساير آيات محوريت دارد. بدين ترتيب، عنوان متناسب با اين مطلب عبارت است از: « بازداري مشفقانه پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از ناراحتي شديد بر عدم ايمان مشركان به آيات كتاب مبين ».
معني منسجم مطلب دوم: آيات مطلب گذشته، در ضمن بازداري مشفقانه رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از ناراحتي شديد بر عدم ايمان مشركان، مي فهماند كه برخي با وجود تلاش جان فرساي آن برترين فرستاده خداي سبحان باز هم به قرآن ايمان نمي آورند و نخستين آيه اين مطلب، اين رذيله را مصداق اعراض از ذكر محدث و آن را سيره تاريخي چنين انسانهايي برمي شمرد. دومين آيه مطلب، با تأكيد بر تحقق تكذيب از جانب ايشان، آنان را به طور ضمني تهديد مي كند. بنابراين آيات اين مطلب حاوي سه مفهوم در طول يكديگر است:
1. سيره مشركان در اعراض از ذكر محدث
2. تكذيب قرآن از جانب مشركان، مبتني بر سيره معرضانه ايشان
3. تهديد مشركان به خاطر تكذيب
با توجه به مطلب قبل مي توان فهميد كه مفهوم محوري اين مطلب، تكذيب قرآن است، زيرا آيات اين مطلب تحليلي درباره « أَلَا يَكُونُوا مُؤْمِنينَ » در مطلب نخست است و همانجا دانستيم كه منظور، عدم ايمان به قرآن كريم است. در اين مطلب مي فهميم كه تكذيب آيات كتاب مبين از جانب مشركان، مبتني بر سيره مغرضانه آنان نسبت به ذكر محدث است و به همين خاطر به طور ضمني تهديد شده اند، بنابراين عنوان متناسب با اين مطلب عبارت است از: « تكذيب قرآن كريم از جانب مشركان مبتني بر سيره آنان در اعراض از ذكر محدث است كه به زودي اخبار نتايج دردبار اين سيره براي آنان خواهد آمد. »
معني منسجم مطلب سوم: تنها آيه مطلب، با بيان يكي از آيات الهي، يعني انبات گياهان در روي زمين به صورت جفت جفت و نيكو، استشهادي در راستاي محاجه با مشركان بي ايمان مطرح مي كند، كه البته اين استشهاد به دليل وجود عبارت « أَوَ لَمْ يَرَوْا » كه استفهام توبيخي است در قالبي توبيخ آميز براي محاجه با مشركان مطرح شده است، عنوان متناسب با اين مطلب را به اين صورت مي توان ارائه داد: « استشهادي توبيخ آميز در راستاي محاجه با مشركان بي ايمان ».
معني منسجم مطلب چهارم: « ذلك » در آيه اول اين مطلب، به محتواي مطلب قبل اشاره دارد و نشان مي دهد كه مسئله اثبات گياهان در زمين، آيه و نشانه اي براي انسان هاست، اما اكثر مشركان حتي با ديدن اين آيه الهي ايمان نمي آورند و بر سيره خود در اعراض از قرآن و رسول پاي مي فشارند. آيه دوم اين مطلب با مخاطب قرار دادن پيامبر خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و برقراري نسبت « ربك » بر دو صفت عزت و رحمت خداي متعالي تأكيد مي كند. نسبت مذكور موجب تقويت قلب پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) است و تأكيد بر اين دو صفت بعد از ايمان عدم ايمان اكثريت، بيان گر قدرت و شكست ناپذيري خدا در مقابل عدم ايمان اكثريت؛ و رحمت او نسبت به مؤمنان است. بنابراين معني منسجم اين مطلب عبارت است از: « تقويت و تسليت رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) با بيان شكست ناپذيري خداي متعالي در برابر عدم ايمان اكثريت مردم به رغم مشاهده آيات الهي؛ و رحمت او نسبت به مؤمنان »
اينك با توجه به معاني منسجم مطالب اين كلام مي توان فهميد كه خداي متعالي در مسئله اعراض مشركان از قرآن كريم، بياني حاوي دو جهت هدايتي ( مانند دو روي يك سكه ) ارائه داده است:
1. تسليت خاطر شريف رسول گرامي اش ( صلي الله عليه و آله و سلم )، در مطلب اول و چهارم؛
2. تهديد مشركان معرض از آيات كتاب مبين و احتجاج عليه ايشان، در مطلب دوم و سوم و چهارم؛
ادامه يافتن همين دو رويكرد هدايتي در اين سوره بيان گر آن است كه اين آيات در جايگاه طليعه سوره شعرا قرار دارد. اين مسئله در ادامه مباحث تدبري اين نوشتار روشن تر خواهد شد. إن شاء الله تعالي. اينك مي توان عنوان متناسب با غرض اين كلام را به اين صورت ارائه داد:

« طليعه. تسليت پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و تهديد مشركان در مسئله اعراض از آيات كتاب مبين »

2-1- فصل نخست. آيات 10 تا 104

اين فصل، داراي دو كلام است: كلام نخست، آيات 10 تا 68؛ و كلام دوم، آيات 69 تا 104.

‌ جدايي فصل نخست از طليعه:

آغاز سير داستاني سوره شعراء در تأمين هدف سوره، دليل شروع فصلي جديد در آيه 10 است.
وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (10) قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ (11) قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ (12) وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ (13) وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ (14) قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ (15) فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (16) أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ (17) قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (18) وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ (19) قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ (20) فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ (21) وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ (22) قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ (23) قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ (24) قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ (25) قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (26) قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ (27) قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ (28) قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ (29) قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ (30) قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ (32) وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ (34) يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ (35) قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (36) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (38) وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ (40) فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ (41) قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ (44) فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ (45) فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ (46) قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (47) رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ (48) قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ (50) إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51) وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ (52) فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (53) إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ (54) وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (55) وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ (56) فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (57) وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ (58) كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ (59) فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ (60) فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ (61) قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ (62) فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ (63) وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ (64) وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ (65) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ (66) إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (67) وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (68)

پيوستگي آيات كلام 1:

آيات اين كلام به پنج مطلب تقسيم مي شود: مطلب نخست، آيات 10 تا 17 كه درباره فرمان خداي متعالي به حضرت موسي ( عليه السلام ) براي تبليغ امر رسالت است؛ مطلب دوم، آيات 18 تا 33 كه درباره احتجاجات حضرت موسي ( عليه السلام ) در مقابل فرعون است؛ مطلب سوم، آيات 34 تا 51 كه درباره توطئه فرعون و درباريان در برابر موسي ( عليه السلام ) است؛ مطلب چهارم، آيات 52 تا 66 كه بيان جريان رهايي بني اسرائيل از چنگال فرعونيان و هلاكت فرعونيان است؛ ومطلب پنجم، آيات 67 و 68 كه ترجيع بند اين كلام است. ارتباط آيات دروني مطالب اين كلام و همچنين ارتباط سياقي مطالب آن روشن است و نيازي به توضيح ندارد.

غرض كلام 1:

براي دستيابي به غرض اين كلام، ابتدا بايد معني منسجم هر يك از مطالب آن روشن شود:
معني منسجم مطلب اول: اين مطلب در سه فراز بيان شده است: فراز نخست ( آيات 10 و 11 )، فرمان رسالت دعوت قوم فرعون به تقوي، از طرف خداي متعالي به موسي ( عليه السلام ) است؛ فراز دوم ( آيات 12 تا 14 ) بيان نگراني هاي حضرت موسي ( عليه السلام ) در رسالت خويش از زبان ايشان است. او پيرو اين نگراني ها از خدا درخواست مي كند كه در انجام اين رسالت، برادرش هارون را با او همراه كند؛ و فراز سوم ( آيات 15 تا 17 ) فرمان خداي متعالي به موسي و هارون ( عليهما السلام ) نسبت به رسالت رويارويي با فرعون و درخواست آزادي بني اسرائيل از اوست. از فراز دوم و سوم فهميده مي شود که خداي متعالي اين فرمان را با وعده حمايت از موسي و هارون (عليهماالسلام) همراه ساخته و در نتيجه اطمينان لازم براي انجام رسالت را در آنان ايجاد فرموده است. روشن است که فراز اول، بستري براي فراز دوم و سوم؛ و فراز دوم، مقدمه بيان فراز سوم است. در نتيجه، جهت اين مطلب، بيان وعده همراهي خداي متعالي و حمايت او از موسي (عليه السلام) بعد از نگراني هاي او در رسالت رويارويي با فرعون و فرعونيان است، بنابراين عنوان متناسب با اين مطلب عبارت است از: «وعده همراهي خدا با موسي ( عليه السلام ) و حمايت از او در رسالت رويارويي با فرعون و فرعونيان »
معني منسجم مطلب دوم: آيات اين مطلب در سه فراز مطرح شده است: فراز اول ( آيات 18 تا 22 ): بعد از درخواست آزادي بني اسرائيل، فرعون در اولين قدم، دو كار انجام مي دهد. نخست، منت گذاري بر موسي ( عليه السلام ) نسبت به زماني كه در خانه فرعون به سر برده و در آنجا بزرگ شده است ( : َلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ )؛ و دوم، طعنه زدن به او به خاطر قتل يكي از قبطيان كه موسي ( عليه السلام ) در گذشته انجام داده بود (: وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ) حضرت موسي (عليه السلام) اين دو را بي پاسخ نگذاشته و ابتدا از دومي و سپس از اولي جواب مي دهد. در مورد كاري كه انجام داده بود، بعد از اعتراف به اينكه آن كار را قبل از رسالت انجام داده است، از عنايت خدا در اعطاي حكم و رسالت به خويش خبر مي دهد ( : فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ * فَفِرتُ مِنْكُم لِما خِفتُكُم فَوَهَبَ لِي رَبِّي حَكَماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الصَّالِحينَ )؛ و در پاسخ از منت گذاري فرعون، با اشاره به ظلم او، آن را به صورت طعنه اي به خود فرعون بازمي گرداند ( : و وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ). فراز دوم ( آيات 23 تا 28 ): خوانديم كه موسي و هارون ( عليهماالسلام ) خود را رسولاني از طرف پروردگار عالمين معرفي كردند، به همين جهت فرعون از ايشان در مورد پروردگار عالمين سؤال مي كند ( : قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ). به دنبال اين پرسش، حضرت موسي ( عليه السلام ) به توصيف پروردگار عالمين مي پردازد و فرعون در بين صحبتهاي او با طعنه زدن و وارد كردن تهمت جنون، در صدد تحت تأثير قرار دادن وي بر مي آيد، اما موسي ( عليه السلام )، بدون اعتنا به حرفهاي فرعون، به ادامه توصيف خود از پروردگار عالمين مي پردازد. فراز سوم ( آيات 29 تا 33 ): در انتهاي امر، وقتي حرفهاي فرعون در بازداري موسي ( عليه السلام ) اثري نمي گذارد، به تهديد موسي ( عليه السلام ) روي مي آورد ( : قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ )، اما موسي ( عليه السلام ) اين حربه را نيز به خوبي پاسخ مي دهد و به او مي گويد: حتي در صورتي كه دليلي آشكار بياورم، اين كار را انجام خواهي داد؟ ( : قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ ) فرعون پاسخي ندارد به غير از اينكه اگر راست مي گويي انجام بده ( : فَأْتِ بِهِ ن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ) در اينجاست كه حضرت موسي ( عليه السلام ) با نشان دادن دو معجزه ( عصا و اژدها؛ و يد بيضاء ) دهان فرعون را بر ادامه صحبتها مي بندد.
توجه به فرازهاي سه گانه اين مطلب كه بيانگر احتجاج موسي ( عليه السلام ) با فرعون است، نشان مي دهد كه حضرت موسي ( عليه السلام ) پيروز ميدان بوده است، بنابراين اين مطلب در صدد بيان پيروزي موسي ( عليه السلام ) در احتجاج با فرعون است، عنوان متناسب اين مطلب را نيز به اين صورت مي توان ارائه داد: « پيروزي حضرت موسي ( عليه السلام ) در احتجاج با فرعون »
معني منسجم مطلب سوم: در مطلب قبل گفته شد كه بعد از تهديد فرعون، حضرت موسي ( عليه السلام ) دو معجزه از معجزاتش را در مقابل ديدگان او انجام داد. در اين مطلب به بيان واكنش فرعون و درباريان بعد از مشاهده آن معجزات و توطئه آنها عليه حضرت موسي ( عليه السلام ) پرداخته است. توطئه اي كه در نهايت با پيروزي حضرت موسي ( عليه السلام ) و شكست فرعونيان پايان مي پذيرد.
آيات اين مطلب در چند فراز بيان شده است: فراز نخست ( آيات 34 تا 40 ): بيان تصميم فرعون و درباريان بر ايجاد مقابله بين موسي ( عليه السلام ) و ساحران در حضور مردم، به اميد شكست دادن موسي ( عليه السلام ) در انظار عمومي؛ فراز دوم ( آيات 41 تا 45 ): بيان پيروزي حضرت موسي ( عليه السلام ) در اين جريان، بدين صورت كه عصاي حضرت موسي ( عليه السلام ) به صورت اژدهايي در آمد و سحر ساحران را بلعيد؛ فراز سوم ( آيات 46 تا 51 ): بيان ايمان آوردن ساحران به خداي موسي و هارون ( عليهما السلام ) و در مقابل ناراحتي و غضب شديد فرعون از اين مسئله.
در ميان اين سه فراز، فراز اول مقدمه وقوع فراز دوم است. اصل ماجرا كه پيروزي موسي ( عليه السلام ) بر ساحران و شكست فرعونيان در توطئه بر عليه موسي ( عليه السلام ) است، در فراز دوم مطرح شده است. فراز سوم نيز كه جريان ايمان آوردن ساحران به موسي ( عليه السلام ) را بعد از اين ماجرا مطرح ساخته، نسبت به فراز دوم تبعي و فرعي است، زيرا اين مسئله يكي از توابع اين پيروزي بوده است. شاهد اين مدعا آن است كه هدف اصلي اين پيروزي، ايمان آوردن آن ساحران نبوده، بلكه پيروزي بر فرعون و فرعونيان، هدف بوده است. اكنون كه محوريت و اصالت فراز دوم روشن شد، عنوان متناسب با اين مطلب را به اين صورت مي توان ارائه داد: « شكست فرعون و فرعونيان با پيروزي موسي ( عليه السلام ) بر ساحران، در توطئه اي كه فرعونيان طراحي كرده بودند. »
معني منسجم مطلب چهارم: آيات اين مطلب نيز داراي چند فراز است: فراز نخست ( آيه 52 ): فرمان الهي براي فرار شبانه بني اسرائيل از مصر است؛ فراز دوم ( آيات 53 تا 59 ): فرعون بدنبال اين اتفاق، علاوه بر خود و درباريانش، از بقيه مناطق نيز عده اي را جمع كرد تا براي تعقيب بني اسرائيل آماده شوند، اينگونه شد كه فرعونيان از باغها و چشمه سارها و از كنار گنجها و جايگاه نيكوي خود بيرون آمدند و همه اين اموال به بني اسرائيل رسيد؛ فراز سوم ( آيات 60 تا 66 ): تعقيب بني اسرائيل از سوي فرعونيان به جايي انجاميد كه به هنگام طلوع آفتاب در كنار دريا به هم رسيدند، در اينجا بود كه به فرمان خدا موسي ( عليه السلام ) به وسيله عصاي خود دريا را شكافت و بني اسرائيل از ميان آن گريختند، اما دريا به هنگام داخل شدن فرعونيان براي تعقيب بني اسرائيل به حال اول خود بازگشت و همه آنها در دريا غرق شدند.
چنانكه مشخص است، همه فرازهاي اين مطلب سير عملي شدن تدبير الهي براي نجات بني اسرائيل از چنگال فرعون و هلاكت فرعون و آلش و رسيدن اموال ايشان به بني اسرائيل را مطرح كرده است، بدين بيان كه خداي متعالي اوضاع را به گونه اي طراحي كرد كه فرعونيان با تمام قوا به تعقيب بني اسرائيل پرداختند و همگي در دريا غرق شدند، بنابراين عنوان متناسب با اين مطلب را به اين صورت مي توان ارائه داد: « رهايي بني اسرائيل از چنگال فرعون و فرعونيان با تدبير الهي ».
معني منسجم مطلب پنجم: چنانچه در تبيين معني منسجم مطلب چهارم كلام اول گفته شد، معني منسجم اين مطلب، « بيان شكست ناپذيري خداي متعالي در برابر عدم ايمان اكثريت مردم به رغم مشاهده آيات الهي و رحمت او نسبت به مؤمنان » است.
اكنون كه معاني منسجم مطالب اين كلام روشن شد براي رسيدن به غرض اصلي اين كلام بايد ارتباط مطالب آن با يكديگر سنجيده شود: مطلب اول، با بيان نگراني حضرت موسي ( عليه السلام ) از مواجهه با فرعون و فرعونيان، موقعيت آن حضرت را در آمادگي براي اين رسالت خطير شرح مي دهد و به دنبال آن، اين وعده حمايت الهي است كه او را براي رسالت و ثبات قدم در اين راه و مبارزه با فرعون آماده مي كند. سه مطلب بعدي هر كدام جلوه ها و نمودهايي از حمايت و عنايت الهي در ياري حضرت موسي ( عليه السلام ) است كه به ترتيب جلوه هاي حمايت خدا از آن حضرت را در احتجاج با فرعون؛ ومقابله با سحره در آن توطئه؛ و نجات بني اسرائيل از چنگال مطرح مي سازد. مطلب آخر، اين داستان را حاوي آيه اي از آيات الهي مي داند و محتواي مطالب قبل از خود را، از جهت آيه بودن مورد تأكيد قرار مي دهد.
اينك بايد بررسي شود كه اين كلام در صدد تأثيرگذاري بر شخص پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) است، زيرا متعلق « إذ » عبارت « اذكر » محذوف است، بنابراين معني آن به اين صورت قابل بيان است: اي رسول ما! به يادآور زماني را كه پروردگارت موسي را ندا داد ...
پس اين كلام در درجه اول، با بيان داستان حضرت موسي ( عليه السلام ) و حمايتهاي خداي متعالي از او، در صدد تسليت پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نسبت به ياري خداي متعالي؛ و ترفيع روحيه ايشان در اميد به دستگيري خدا در شدايد رسالت؛ و تقويت يقين ايشان نسبت به نابودي سران شرك؛ و اميدوارتر كردن آن حضرت به پيروزي نهايي، به رغم صف كشيدن قدرتها در مقابل اوست. با توجه به مطالبي كه گفته شد، عنوان متناسب با اين كلام عبارت است از:

« بيان داستان حمايت هاي خداي متعالي از حضرت موسي ( عليه السلام ) به منظور تسليت رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و اميدوارتر كردن آن حضرت به پيروزي نهايي به رغم صف كشيدن قدرتها در مقابل او »

2-2-1- كلام دوم. آيات 69 تا 104

گسست كلام 2 از كلام 1: پايان يافتن داستان حضرت موسي ( عليه السلام ) و آغاز داستان حضرت ابراهيم ( عليه السلام )، دليل گسست اين دو كلام است.

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ (69) إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ (70) قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ (71) قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72) أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ (73) قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ (74) قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ (75) أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ (76) فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ (77) الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ (78) وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ (79) وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80) وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ (81) وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ (82) رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (83) وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ (84) وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85) وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ (86) وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ (87) يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89) وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ (90) وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ (91) وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ (92) مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ (93) فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ (94) وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ (95) قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ (96) تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ (97) إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (98) وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ (99) فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ (100) وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ (101) فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (102) إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (103) وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (104)

پيوستگي آيات كلام 2:

آيات اين كلام داراي سه مطلب است: مطلب نخست، آيات 69 تا 82، بيان احتجاج حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) با قوم خود براي دعوت آنان به ربوبيت؛ مطلب دوم، آيات 83 تا 102، دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام )؛ و مطلب سوم، آيات 103 و 104، ترجيع بند اين كلام است. ارتباط آيات دروني مطالب و همچنين ارتباط سياقي اين كلام با يكديگر روشن است و نيازي به توضيح ندارد.

غرض كلام 2:

معاني منسجم مطالب اين كلام از اين قرار است:
معني منسجم مطلب اول: بر اساس آيات اين مطلب، حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) با اشاره به عجز بت ها در تأمين نيازهاي بت پرستان ( قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ * أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ ) و بيان شئون ربوبي خداي متعالي ( : الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ * وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ * وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ * وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ * وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ) قوم خود را به ترك بت پرستي و پذيرش توحيد ربوبي دعوت مي كند. بنابراين عنوان متناسب با اين مطلب عبارت است از: « گفتگوي ابراهيم ( عليه السلام ) با قوم خود، براي بازداري آنان از بت پرستي و دعوت ايشان به توحيد ربوبي »
معني منجسم مطلب دوم: آيات اين مطلب بيانگر دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) براي دوري از عذاب آخرت و متنعم شدن در بهشت الهي است. ايشان در قالب دعا به نحوي زيبا و بليغ به معرفي قيامت و وقايع بعد از آن مي پردازد. رئوس اين تبيين بدين شرح است:
1. در روز قيامت همه انسانها برانگيخته خواهند شد: « وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ ».
2. در آن روز اموال و اولاد هيچ كس براي او سود بخش نيست، ولي قلب سليم ارزش دارد: « يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ».
3. در آن روز متقيان به بهشت مي روند و گمراهان به دوزخ: « وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ * وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ ».
4. در آن روز گمراهان خواهند فهميد كه فريب خورده اند و هيچ نصرتي از طرف آنچه مي پرستيدند براي ايشان نيست: « وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ * مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ ».
5. در آن روز همه بتهايي كه مشركان مي پرستيدند و جنود شيطان، با صورت به دوزخ افكنده خواهند شد و در آنجا با يكديگر به مخاصمه خواهند پرداخت: « فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ * وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ * قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ * ... ».
بر اين اساس، عنوان متناسب اين مطلب از اين قرار است: « معرفي روشنگرانه معاد از زبان حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در قالب دعا ».
معني منسجم مطلب سوم: « بيان شكست ناپذيري خداي متعالي در برابر عدم ايمان اكثريت مردم به رغم مشاهده آيات الهي و رحمت او نسبت به مؤمنان ».
بعد از تبيين معني منسجم مطالب اين كلام، نوبت آن رسيده است كه با بررسي ارتباط مطالب به غرض كلام دست يابيم. آنچه در اين كلام، جهت گيري غرضي را تعيين مي كند، دستور آغازين اين كلام به تلاوت اين آيات براي مشركان مكه است ( : وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ ). مبارزه ابراهيم ( عليه السلام ) با بتها و تبيين شئون ربوبي خداي متعالي و معرفي معاد، از زبان آن حضرت، مشركان را از تفاوت مرامشان با دين ابراهيمي ( عليه السلام ) آگاه مي سازد. گفتني است كه مشركان، خود را پيرو ابراهيم ( عليه السلام ) مي دانستند، اما اين آيات از هماهنگي و يكساني دين ابراهيمي ( عليه السلام ) با دين محمدي ( صلي الله عليه و آله و سلم ) خبر مي دهد. سپس مطلب سوم اين كلام با اشاره به به وجود آيه در داستان مذكور، به بيان شكست ناپذيري خداي متعالي نسبت به عدم ايمان مشركان به رغم مشاهده اين آيه روشن تأكيد مي كند، بنابراين مي توان گفت، غرض اصلي اين كلام از مطلب اول و دوم قابل استفاده است و مطلب سوم براي تأكيد محتواي مطالب قبل از خود است. غرض اين كلام بدين صورت قابل بيان است.

« بيان توحيد و معاد از زبان گوياي ابراهيم ( عليه السلام ) در محاجه با مشركان، به غرض تأمل ايشان در انتساب خويش به آن حضرت »

3-2-1 هم بستگي كلام هاي فصل 1

هر دو كلام اين فصل ذكر انبياست. نخستين كلام، ذكر موسي ( عليه السلام ) و دومين كلام، ذكر ابراهيم ( عليه السلام ) است؛ و همين امر يكي از ادله هم بستگي اين دو كلام است. ممكن است گفته شود كه پنج كلام بعدي اين سوره نيز ذكر انبياست، پس چرا آن ها به عنوان فصلي جداگانه لحاظ شده است؟ پاسخ اين است كه پنج كلام بعدي، هم در اسلوب بياني و هم در محتوا، جامعي دارند كه شامل دو كلام فعلي نيست. در مباحث مربوط به فصل بعد اين مسئله روشن تر خواهد شد. إن شاء الله تعالي.

4-2-1- هماهنگي كلام هاي فصل 1

دو كلام اين فصل، مكمل يكديگر است و در قالب ذكر انبيا، سطحي از غرض اين سوره را تأمين مي كند. كلام نخست، با بيان داستان حمايت هاي خداي متعالي از حضرت موسي ( عليه السلام ) در صدد تأثيرگذاري مستقيم بر پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) است و به اميدوارتر كردن آن حضرت به پيروزي نهايي، به رغم صف کشيدن قدرتها در مقابل او مي پردازد؛ و کلام دوم، با بيان توحيد و معاد از زبان گوياي ابراهيم ( عليه السلام ) در مقام تأثيرگذاري مستقيم بر مشركان است و آنان را كه به رغم مقابله با پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و قرآن كريم، خود را پيرو آيين ابراهيم ( عليه السلام ) مي دانستند، منفعل مي سازد.
بدين ترتيب هماهنگي دو كلام اين فصل از قِبَل غرض تأثيرگذاري بر دو سوي جبهه پيامبر ( صلي الله عليه و اله و سلم ) با مشركان است و اين تأثير، چيزي جز اميد دادن طرف حق و تضعيف ستيزه گري طرف باطل و احتجاج در راستاي هدايت آن نيست. بنابراين عنوان متناسب با غرض اين فصل عبارت است از:

« تأثيرگذاري بر جبهه پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) با مشركان؛ از طريق ايجاد اميد در طرف حق و تضعيف ستيزه گري طرف باطل و احتجاج در راستاي هدايت اهل باطل »

3-1- فصل دوم. آيات 105 تا 191

اين فصل از سوره مباركه شعراء داراي پنج كلام است: كلام نخست، آيات 105 تا 122؛ كلام دوم، آيات 123 تا 140 كلام سوم، آيات 141 تا 159؛ كلام چهارم، آيات 160 تا 175؛ و كلام پنجم، آيات 176 تا 191.

جدايي فصل 2 از فصل 1:

چنانكه قبلاً هم اشاره شد، پنج كلام اين فصل داراي جامعي اسلوبي و محتوايي است كه دو كلام فصل قبل را شامل نيست و همين امر، عامل جدايي فصل دوم از فصل نخست است.

نكته مهم:

ورود و خروج مشترك همه كلام هاي اين فصل به اين صورت است:
* كُذِّبَت ... أَلْمُرْسَلِينَ
* إِذ قَالَ لَهُم أَخُوهُم ... أَلَا تَتَّقُونَ
* إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ
* فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَطِيعُونِ
* وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ
* سخن ويژه هر پيامبر با قوم خود
* عذاب
إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَهِ وَ مَا كَانَ أَكثَرُهُم مُؤْمِنينَ
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
بر اين اساس، بخش قابل توجهي از محتواي اين كلامها مشترك است و آنچه فارق بين آنهاست و جهت گيري هر كلام را مشخص مي سازد، گفتگويي ويژه انبياي الهي با هر قوم است.
حال با توجه به اين مقدمه، هر يك از كلام هاي اين فصل به طور جداگانه بررسي مي شود.
منبع مقاله :
طرح راهنماي مربي تدبر در سوره هاي قرآن کريم 3 و 4، دبيرخانه ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دبيرخانه شوراي تخصصي توسعه فرهنگ قرآني، بهار 1388