جامعيت دين از ديدگاه امام خميني (رحمه الله)
امام خميني در مقام تبيين جامعيت دين و بيان اين که تمام نيازمندي هاي انسان را، دين مقدس اسلام بيان مي کند، اين چنين مي فرمايد:
امام خميني در مقام تبيين جامعيت دين و بيان اين که تمام نيازمندي هاي انسان را، دين مقدس اسلام بيان مي کند، اين چنين مي فرمايد:
احکامي که در اسلام آمده است، چه احکام سياسي، چه احکامي که مربوط به حکومت است، چه احکامي که مربوط به اجتماع است، چه احکامي که مربوط به افراد است، [چه] احکامي که مربوط به فرهنگ اسلامي است، تمام اين ها موافق با احتياجات انسان هست؛ يعني هر مقداري که انسان احتياج دارد، احتياج به طبيعت دارد؛ احکام طبيعي هست؛ اين احتياجات به ماوراي طبيعت که - من و شما الآن از آن غافل هستيم - انسان دارد، آن هم احکام دارد اسلام؛ ... براي اين که تربيت کند ما را و ما را سعادتمند کند. (1)
از منظر امام خميني انسان داراي دو مرحله از زندگي است؛ زندگي طبيعي و فوق طبيعي. دين براي هر دو مرحله ي زندگي، حکم و قانون دارد؛ چون هدف دين تربيت انسان است. اگر انسان تربيت درست شود، بايد به تمام ابعاد وجودي انسان پرداخته شود و پرداختن به تمام ابعاد وجودي انسان در صورتي است که دين جامعيت داشته باشد، در جاي ديگر امام خميني مي فرمايد:
اسلام ... براي تربيت انسان است، و انسان را مي خواهد يک موجود رشيدي که همه اين ابعاد را داشته باشد، تربيت کند. و براي همه اين ها هم دستور دارد ... براي تشکيلاتش دستور دارد؛ براي مقاتله با دشمنان دستور دارد، ... براي رسيدن به ماوراي طبيعت دستور دارد، همه اين ها را دارد. يک بعدي نيست. (2)
کساني که مي گويند دين به تمام نيازهاي دنيوي و اخروي انسان پاسخ گو است و در عرصه هاي مختلف زندگي انسان حکم و قانون دارد - از جمله در مورد حکومت و تدبير جامعه - اگر در مورد حکومت، به چگونگي ساختار آن توجه نکند، ناقص خواهد بود؛ زيرا يکي از علايم جامعيت دين، اين است که براي تصدي احکام جزايي و مالي اسلام نهاد اجرايي داشته باشد. در اسلام که حدود و قصاص تشريع شده است، بايد متصدي اجرايي آن مشخص شود تا هرج و مرج لازم نيايد. ديني که احکام مالياتي دارد، بايد کساني را عهده دار جمع آوري و مصرف آن کرده باشد.
جامعيت دين به معناي توجه و عنايت به روابط چهارگانه انسان است. دين در روابط فرد با خويشتن و رابطه فرد با خدا خلاصه نمي شود، بلکه در تمام عرصه هاي روابط انساني نظر دارد. روابط انسان با ديگران که شامل اجتماع، حقوق، سياست و حکومت باشد، در قلمرو دين قرار دارد. دين در متن و صحنه روابط اجتماعي و سياسي قرار دارد، نه ا ينکه در حاشيه قرار داشته باشد. اين معنا از جامعيت دين مقصود امام خميني (رحمه الله) است. ايشان مي فرمايد:
اسلام از قبل از تولد انسان شالوده ي حيات فردي را ريخته است تا آن وقت که در عائله زندگي مي کند، شالوده ي اجتماع عائله اي را ريخته است و تکليف معين فرموده است تا آن وقت که در تعليم وارد مي شود، تا آن وقت که در اجتماع وارد مي شود، تا آن وقت که روابطش با ساير ممالک و سايردول و ساير ملل هست. تمام اين ها برنامه دارد، تمام اين ها تکليف دارد در شرع مطهر. اين طور نيست که فقط دعا و زيارت است، فقط نماز و دعا و زيارت، احکام اسلام نيست؛ اين يک باب از احکام اسلام است. دعا و زيارت يک باب از ابواب اسلام است، لکن سياست دارد اسلام؛ اداره مملکتي دارد اسلام؛ ممالک بزرگ را اداره مي کند اسلام. (3)
در نگاه امام خميني (رحمه الله) دين جامع است و مراد ايشان از جامعيت اين است که دين در ارتباطات چهارگانه انسان حکم و برنامه دارد و منحصر به بيان رابطه انسان با خود و رابطه انسان با خداوند نمي باشد. در عرصه اجتماع و سياست و اداره جامعه و حکومت نيز برنامه و حکم دارد. اداره جامعه و حکومت حقوق، سياست مانند عبادات در متن آموزه هاي ديني قرار دارد.
اسلام ... مکتبي است که برخلاف مکتب هاي غير توحيدي، در تمام شئون فردي و اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي و سياسي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و از هيچ نکته، ولو بسيار ناچيز که در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش دارد فروگذار ننموده است. (4)
در جاي ديگر مي فرمايند:
مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظام هاي حاکم در جامعه بوده و خود داراي سيستم و نظام خاص اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي بوده است که براي تمامي ابعاد و شئون زندگي فردي و اجتماعي، قوانين خاصي وضع کرده است و جز آن را براي سعادت جامعه نمي پذيرد. مذهب اسلام همزمان با اين که به انسان مي گويد که خدا را عبادت کن، و چگونه عبادت کن، به او مي گويد چگونه زندگي کن و روابط خود را با ساير انسان ها بايد چگونه تنظيم کني، و حتي جامعه اسلامي با ساير جوامع بايد چگونه روابطي را برقرار نمايد. هيچ حرکت و عملي از فرد و يا جامعه نيست مگر اين که مذهب اسلام براي آن حکمي مقرر داشته است. (5)
پينوشتها:
1. همان، ج 4، ص 177.
2. همان، ص 10.
3. همان، ج 2، ص 31.
4. همان، ج 21، ص 402-403.
5. همان، ج 5، ص 389.
حبيبي، ضامن علي، 1389، مباني کلامي حکومت ديني در انديشه امام خميني (س)،تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س)، اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}