نويسنده: دکتر علي اکبر ولايتي





 

آب هاي نيگلون خليج فارس از گذشته هاي دور بازار دادو ستد و تأمين معيشت اهالي بومي اطراف اين دريا بوده است. در دوران باستان، همه ي اقوام منطقه، از هر رنگ و نژادي که بودند، زير سايه ي امنيت فراهم آمده از نيروي پر قدرت ناوگان دريايي ايرانيان به بهره برداري از موقعيت تجاري و خزاين غني دريايي خليج فارس مشغول بودند. اما رفته رفته، نبردهاي متعدد و گاه طولاني شاهان ايراني با رقباي يوناني و رومي شان موجب فرسايش توان نظامي و اقتصادي ايرانيان گشت. جدال ها و اختلافات داخلي دربار، و در پي آن، پدر کشي ها و برادرکشي شاهزادگان بي مايه و طمّاع ساساني، ضربه اي کاري بر پيکره ي توان دريايي ايرانيان وارد ساخت. نبود حضور پشتيباني نظامي ايرانيان، نا امني تجارت دريايي خليج فارس را براي تمام اقوام منطقه رقم زد. در نتيجه، اين تنها ايرانيان نبودند که از ضعف ساسانيان لطمه ي اقتصادي مي خوردند؛ بلکه همه ي اقوام منطقه نيز متضرر شده بودند.
در اين هنگام، شاهين تيزپرواز تمدن اسلامي از سرزمين هاي گرم جنوب خليج فارس پرواز خود را آغاز کرد و سايه ي امنيت بال هاي پر قدرت خود را بر سراسر کرانه هاي شمالي و جنوبي آن گسترد. تمدن اسلامي توانست با بهره مندي از شور و شوق سربازان مخلص و فداکار مسلمان جاي خالي فرمان روايان قدرتمند باستاني را پر کند و با تکيه بر اصول غني اقتصاد اسلامي، نه تنها رونق را به بازار از دست رفته ي خليج فارس باز گرداند؛ بلکه آب ها و آب راه هاي آن را پر رونق ترين بازارهاي عصر خود سازد. حتي نبردهاي فتوح صدر اسلام نيز از رونق تجاري راه هاي آبي نکاست، بلکه به نحو چشمگيري بر رونق آن ها افزود.
در قرون بعدي، گسترش سرزمين هاي اسلامي و يک پارچه شدن اقاليمي که پيش تر، با يک ديگر مرز و حد سياسي داشتند، کل سرزمين هاي اسلامي را به بازار آزادي براي داد و ستد مسلمانان تبديل کرد. در اين ميان، خليج فارس، براي مسلمانان، به مثابه ي خليجي متصل به آب هاي آزاد و داراي موقعيت استراتژيک، در مقايسه با نسبت به ممالک خارجي، اهميت فراواني يافت.
با اين که دستگاه خلافت اموي و عباسي اعراب را از درآميختگي با ايرانيان باز مي داشت، اما مدت کوتاهي پس از آغاز فتوحات، اقوام کرانه هاي شمالي و جنوبي خليج فارس، چنان به هم درآميختند که تشخيص تبار آنان گاه بسيار مشکل بود. چنان که ايرانيان در سواحل عمان تا يمن ساکن شدند و قبايل عرب در خوزستان و مُکران و فارس مستقر گرديدند. اين اقوام مختلط در زير سايه ي اسلام تا آن جا که تمايلات سياسي حکام وقت اجازه مي داد، با همزيستي، تعامل اقتصادي و فرهنگي مشترکي را پيش بردند و زمينه را براي رشد و رونق فرهنگي و اقتصادي خليج فارس فراهم آوردند.
افزون بر اين، اعراب که پيش تر، تجربه ي با ارزشي در زمينه ي شهرنشيني و شهرسازي نداشتند، در زير سايه ي جهان شمولي اسلام و گسترش سريع آن، جذب نکات ارزشمند تمدن و فرهنگ ديگر مناطق شدند و توسعه ي مراکز شهري و گسترش شهرنشيني را در کرانه هاي خليج فارس رقم زدند. توسعه ي شهرنشيني در اين مناطق، خود موجب مهاجرت هر چه بيشتر طوايف و قبايل ايراني و عرب به دو سوي کرانه هاي خليج فارس و ايجاد يک بافت و سيماي مختلط شهري، که آميخته اي همگون از عناصر اسلامي و ايراني را چون مساجد، مدارس، بازارها، رصدخانه ها، کتابخانه ها، سقاخانه ها، مناره ها و گنبدها بود، رقم زد.
عرب هاي حاشيه ي جنوبي خليج فارس، که به اخلاق اسلامي متخلق شده بودند، در راستاي تعاليم دين مبين اسلام، ميراث تمدني قوم باستاني پارس را ارج نهادند، و به احترام آنان، نام خليج فارس ( يا چنان که بني عباس در قرون نخستين اسلامي مي خواندند، بَحر فارسي ) را تا به امروز بر آب هاي جنوبي ايران حفظ کردند. گر چه در تاريخ معاصر، گاه رد پايي از استعمارگران در تضعيف انديشه هاي عميق و باورهاي غني مسلمانان در احترام به ذخاير معنوي و تاريخي همه ي اقوام مسلمان، به ويژه ايرانيان، بر جاي مانده، ولي اين وسوسه ها هيچ گاه جنبه ي جدي و قابل توجهي نيافته و مسلمانان با هر نژاد و باوري، در کنار هم، براي فتح قلل رفيع آرمان هاي اسلامي به پيش مي تازند.
منبع مقاله :
ولايتي، علي اکبر، (1391)، خليج فارس در عصر اسلام، تهران: نشر اميرکبير، چاپ اول.