انسجام و پيوستگي آيات قرآن
از مهمترين مباني مفسران، باور بر انسجام و پيوستگي آيات قرآن مي باشد؛ زيرا قرآن گر چه در طول 23 سال بر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده و نزول آيات آن در مراحل و شرايط متفاوت بوده، ولي تمامي آنها در ارتباط با هم و از نظر معنا، انسجام واحدي دارند و خداوند آيات قرآن را به گونه اي بيان کرده که هم ساز و هم جهت با هم و داراي ارتباط معنايي هستند. هر کس تمامي آيات قرآن را در کنار هم مطالعه کند، تناسب آنها را با يکديگر و دوري آنها را از هر گونه اختلاف و ناسازگاري در مي يابد، و چنين ويژگي نشانه ي انسجام آيات است. خداوند حکيم در قرآن بدان اشاره کرده و فرموده است:
( أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفاً کَثِيراً ) (1)؛ آيا در قرآن نيک نمي انديشند که اگر از سوي کسي جز خداوند بودن در آن اختلاف بسيار مي يافتند.
اعتقاد به پيوند آيات با يکديگر، مفسّر را به هنگام تفسير، به هم سويي تمامي آيات و انسجام دروني آنها سوق مي دهد و هيچ آيه يا آياتي را مستقل از ديگر آيات، تفسير نمي کند. در پرتو اين ديدگاه، مفسّر، کلّ قرآن را نظام مند و مرتبط با هم مي داند و بين هر بخش و بخش هاي ديگر آيات، ارتباط وثيقي را در نظر مي گيرد. بدين جهت، جمعي از مفسّران و قرآن پژوهان از گذشته تا کنون از تناسب آيات و سوره ها با يکديگر ياد کرده اند (2) و علم مناسبت را علم شريفي دانسته اند. از مفسّران پيشين، فخر رازي به اين موضوع اهميّت بيشتري داده است. (3) علامه طباطبايي نيز به ارتباط کلي آيات با يکديگر، اهميت فراوان داده و عدم پاي بندي به چنين مبنايي را سبب فرو غلتيدن در « تفسير به رأي » مي داند. (4) البته اگر مفسّري به تناسب آيات و ترتيب توقيفي يا نزولي کلّ يا بخشي از آيات قرآن کريم معتقد نباشد، نمي تواند از پيوستگي و انسجام کلي آيات، در جريان تفسير ديگر آيات بهره ببرد.
براي تبيين « انسجام و پيوستگي آيات » ، ابتدا به ارتباط معنايي در درون آيه ها، سوره ها و ارتباط موضوعي آنها با يکديگر و پس از آن، به چگونگي انسجام محتوايي آنها با توجه به مرجع بودن بعضي از آيات قرآن براي برخي ديگر و انعطاف آنها نسبت به هم ديگر و نيز هدف مندي تمامي آيات و برخورداري آنها از سياق اشاره مي شود و اين همه، از ويژگي مهمّ « نظم قرآن » نيز حکايت دارد و از ابعاد اعجاز قرآن به شمار مي آيد. (5)
انسجام و ارتباط معنايي آيات و گونه هاي آن
آيات قرآن با يکديگر از نظر معنايي، مرتبط هستند. هر چند بخشي از آيات در سوره اي خاص يا در زماني خاص نازل شده، عبارات درون يک آيه يا آيات درون يک سوره يا تمامي سوره ها با يکديگر مرتبط و يک واحد بسيط را تشکيل مي دهند و داراي « غرض واحد » هستند. (6) توجه به اين نکته در تفسير آيات، مفاهيم و احکام نو و جديدي را به همراه مي آورد که گونه هاي آن چنين است:1- ارتباط معنايي در درون آيه
عبارات درون هر آيه به ويژه آيات طولاني که از چند جمله تشکيل شده، با يکديگر مرتبط و زمينه ساز معناي واحدي همانند حرمت عهد، و تأکيد بر رحمت الهي بر اهل تقوا هستند، مانند ارتباط ايمان، تقوا، حرمت شعائر الهي، حرمت ماه هاي حرام، حليّت شکار، تعاون بربرّو عدم تعاون بر اثم (7) و ... در اين آيه:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلاَئِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْوَاناً وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَ لاَ يَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ) ؛ (8) اي کساني که ايمان آورده ايد! شعائر و حدود الهي ( و مراسم حج را محترم بشمريد! و مخالفت با آنها ) را حلال ندانيد! و نه ماه حرام را، و نه قربانيهاي بي نشان و نشاندار را، و نه آنها را که به قصد خانه ي خدا براي به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودي او مي آيند! اما هنگامي که از احرام بيرون آمديد، صيد کردن براي شما مانعي ندارد. و خصومت با جمعيتي که شما را از آمدن به مسجد الحرام ( در سال حديبيه ) بازداشتند، نبايد شما را وادار به تعدّي و تجاوز کند! و ( همواره ) در راه نيکي و پرهيزگاري با هم تعاون کنيد! و ( هرگز ) در راه گناه و تعدّي همکاري ننماييد! و از ( مخالفت فرمان ) خدا بپرهيزيد که مجازات خدا شديد است!
اجزاي دروني آيات همچون ترتيب آيات در درون سوره ها، توقيفي است (9) و نمي توان آنها را مجزاي از يکديگر تفسير کرد، به ويژه بخش هاي پايان هر آيه که در تکميل معناي عبارات همان آيه آمده، مانند ( لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ * لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ * لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ) .(10)
در برخي از روايات به پيوند درون آيات اشاره شده، چنان که جابربن يزيد جعفي مي گويد: از حضرت باقر (عليه السلام) پرسش تفسيري نمودم و آن حضرت پاسخ مرا گفت، ولي من براي بار دوم پرسش کردم و حضرت به گونه ديگر پاسخ گفت و در ادامه، آن حضرت فرمود:
إِنَّ الآيةَ يَکُونُ أَوَّلُهَا فِي شَيءٍ وَ أَوسَطُهَا فِي شَيءٍ وَ آخِرُها فِي شَيءٍ وَ هُوَ کَلَامٌ مُتَّصِلٌ؛ (11) آغاز يک آيه مطلبي را و ميانه آن مطلب ديگري را و پايان آن مطلب متفاوت ديگري را بيان مي کند، ولي تمامي اجزاي آن، کلام متصلي است.
2- ارتباط معنايي آيات در درون سوره
هم چنان که عبارات و کلمات درون آيه با هم ارتباط و پيوند دارند، آيات يک سوره نيز که از سوره هاي ديگر مجزا شده، پيوستگي معنايي خاصّي با هم دارند. از جمله مفسّران معاصر که چنين اعتقادي دارد، علامه طباطبايي است. وي بر ارتباط معنايي آيات درون يک سوره، تأکيد فراوان دارد و بدين جهت، هر سوره را داراي غرض واحد مي داند که از ديگر سوره ها متمايز شده است. همو در تفسير نخستين سوره قرآن، به تمايز معاني سوره حمد با ديگر سوره ها اشاره مي کند و آن را يک واحد مستقلّ مي داند که لازم است معاني آيات آن را با توجه به آيات ديگر آن سوره تفسير کرد. ايشان مي گويد:هر طايفه از آيات قرآن که يک سوره به حساب آمده است، داراي نوعي وحدت تأليف است که در اجزاي سوره هاي ديگر چنين تأليفي نيست... و هر سوره براي غرض و بيان معناي خاصّي فرود آمده که بدون آن، تمام نمي شود. (12)
علامه طباطبايي در تفسير هر يک از سوره ها، مواردي از ارتباط دسته هاي مختلف آيات را با يکديگر بيان مي کند، مانند سوره واقعه که نخست در آغاز سوره مردم را به سه دسته تقسيم مي کند: (13) « اصحاب الميمنه » ، « اصحاب المشئمه » و « السابقون » و در ادامه به بررسي حال هر يک از آنها مي پردازد و در آيات پاياني نيز، از سه گروه ديگر ياد و عاقبت هر يک از آنان را بيان مي کند. (14) بدون تأمّل در تمامي آيات سوره، نمي توان تقسيم گروه هاي سه گانه را بيان کرد. وي در ذيل آيه ي شريفه ي ( فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ) (15) به آيه ي پاياني آن سوره استناد مي کند که مي فرمايد: ( فَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَ رَيْحَانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ ) (16) و بيان مي کند که نمي توان گفت هر يک از متقين در « جنات نعيم » هستند؛ زيرا در آيه پاياني آمده است که هر يک از آنها در « جنت نعيم » مي باشند. (17)
علامه طبرسي و جمعي از مفسران معتقدند که جمع قرآن در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) (18) صورت گرفته و ترتيب آيات آن توقيفي است. هر آيه اگر به تنهايي يا در جمع ديگر آيات نازل مي شد، جايگاه خاص داشت که از سوي وحي تعيين مي شد، مگر تنها اندکي از آنها. (19) آية الله معرفت نيز بيان مي دارد که اشتمال هر سوره بر تعدادي از آيات يک امر توقيفي است. (20)
آية الله خويي نسبت دادن جمع آيات قرآن کريم در درون سوره ها را به خلفا درست نمي داند و معتقد است جمع آيات در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و به فرمان آن حضرت بوده است. (21) محقّقان ديگري نيز همين نظريّه را درست دانسته و بدان تأکيد کرده اند. (22)
به نظر برخي از مفسّران، از جمله طبرسي، علاوه بر ارتباط آيات درون سوره ها، پايان هر سوره نيز با آغاز سوره بعدي مرتبط است و نمي توان در تفسير آيات هر سوره، از اين نکته غافل شد. او به مواردي از اين ارتباط اشاره مي کند (23) و اين بدان جهت است که چون قرآن مجموعه واحدي است، تمامي سوره ها، اعمّ از آغاز و پايان آنها، با آيات درون هر يک از سوره ها، مي تواند مرتبط با هم باشد.
3- ارتباط موضوعي آيات سراسر قرآن
نوعي ديگر از ارتباط که بين آيات قرآن وجود دارد، ارتباط موضوعي است که بين برخي از آيات پراکنده در سرتاسر قرآن وجود دارد و براي دريافت پيام کامل آنها لازم است تمامي آيات هر موضوع را در کنار هم تفسيرکرد و در اين راستا، توجه به ترتيب نزول آيات و حکمت نزول تدريجي آنها ضروري است. در دوران معاصر، به اين گونه تفسير اهمّيّت خاصّي داده شده و مفسّر پرتلاشي چون آية الله مکارم به تدوين تفسير پيام قرآن پرداخته و در آغاز آن، فوايد تفسير موضوعي را متذکر شده است؛ (24) آية الله سبحاني نيز منشور جاويد را تدوين کرده است.آية الله خويي معتقد است آيات قرآن ارتباط وثيقي با يکديگر دارند و هر جمله و عبارت از آيات قرآن گويا به منزله ي دانه هاي مرواريد در کنار هم هستند که موضوع واحدي، آنها را به هم مرتبط ساخته است. (25) بدين جهت، لازم است که هر گروه از آيات قرآن کريم، مانند آيات اخلاقي، اعتقادي، فقهي، علمي و ... در کنار هم و مرتبط با هم تفسير شوند؛ زيرا با يکديگر ارتباط مفهومي و محتوايي دارند.
چگونگي انسجام محتوايي آيات
آيات قرآن مرتبط با يکديگر و از ساختار منسجمي برخوردارند و با نگاهي جامع نگر به آنها، تفسير آن به شکل کامل تر انجام مي شود. براي دريافت انسجام ساختاري و محتوايي آيات قرآن، لازم است به طبقه بندي « آيات محکم » و « آيات متشابه » و مرجع بودن آيات محکم براي آيات متشابه و هم چنين « هدايت گري » و « هدف مندي » جامع تمامي آيات و سياق آنها اشاره شود:1- مرجعيّت آيات محکم
آيات قرآن بر اساس کلام الهي به دو گروه « محکم » و« متشابه » تقسيم مي شوند:( هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ) ؛ (26) او کسي است که اين کتاب ( آسماني ) را بر تو نازل کرد، که قسمتي از آن، آيات « محکم » [ = صريح و روشن ] است؛ که اساس اين کتاب مي باشد؛ ( و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مي گردد. ) و قسمتي از آن، « متشابه » است.
آيات محکم همواره اصل و مرجعي براي فهم و تفسير ديگر آيات بوده اند که با انعطاف و تحمّل معنايي آنها، آيات متشابه معناي خود را در مي يابند، به گونه اي که آيات محکم و متشابه در کنار هم انسان را در رسيدن به هدف نزول و مراد الهي ياري مي دهند. بدين جهت، آيات متشابه همواره به آيات محکم ارجاع داده مي شوند تا تفسير خود را دريابند. البته ضرورت وجود آيات متشابه در قرآن نيز انکارناپذر است. (27) از طرفي، محکم و متشابه امري نسبي و نسبت به افراد گوناگون متفاوت هستند. (28) آيات متشابه داراي انواع (29) و نمونه هاي مهمّي است که به کمک آيات محکم تبيين مي شوند، مانند آيات مربوط به صفات ذات و صفات فعل. (30) « اُمّ بودن » آيات محکم، نظر به مرجعيّت آنها در تفسير دارد (31) و در کنار هم بودن همه آيات، اعم از مکّي و مدني، مبيّن سازگاري و انسجام دروني آنهاست. (32)
2- هدايت گري تمام آيات
آيات قرآن گر چه از نظر نزول متنوّع و در شرايط متفاوتي نازل شده اند، هدف واحدي دارند و همين امر سبب انسجام و پيوستگي آنها شده است؛ اين هدف واحد هدايت گري آن است که خداوند متعال خود بدان در برخي از آيات قرآن اشاره مي کند؛ چنان که در سوره بقره آمده است:( ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ) (33) ؛ آن کتاب با عظمتي است که شک در آن راه ندارد؛ و مايه ي هدايت پرهيزکاران است.
هدايت داراي مراتب است و متّقين بهترين کساني اند که بهره مند از هدايت الهي و سبب نزول تعدادي از آيات قرآن هستند. (34) بر اساس برخي از آيات، قرآن براي هدايت عموم مردم آمده است:
( شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ ) (35) ؛ ماه رمضان که ماه نزول قرآن است، هدايت گر مردم است.
علامه طباطبايي مي فرمايد: « قرآن براي هدايت همه است، گر چه تنها جمع خاصّي هدايت مي پذيرند » . (36) به همين جهت، در کلام معصومين نيز قرآن نور، هدايت گر و خيرخواه معرفي شده که نشان از هدف واحد نزول و انسجام محتوايي آن دارد. حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:
وَ اعلَمُوا أَنَّ هَذَا القُرآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذي لَا يَغُشُّ وَ الهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ (37) قرآن پندگويي است که فريب نمي دهد و راهنمايي است که گمراه نمي کند.
در کلمات امام صادق (عليه السلام) نيز آمده است:
القُرآن هُدِّي مِنَ الضَّلَالَة ... وَ نُورٌ مِنَ الظُّلمَةِ؛ (38) قرآن هدايت گر از گمراهي و ... نوري براي تاريکي است.
هدايت گري آيات قرآن که از متکلم هدايت گر آن نشأت گرفته، تمامي آيات را گر چه در موضوعات متنوّع هستند، هم سو نموده و اگر در آيات قرآن از تاريخ، علم، احکام و ... ياد شده، همه ي آنها انسجام واحدي دارند و همه، براي هدف واحدي فرستاده شده است.
3- « سياق » و ارتباط آيات با يکديگر
« سياق » در آيات که همان قرائن لفظي موجود درکلام است، (39) مبتني بر ارتباط و پيوستگي بين اجزاي يک آيه يا پيوستگي بين چند آيه و صدر و ذيل آنها و به ويژه بين صدر و ذيل هر واحد نزول مي باشد. در تمامي مواردي که در بين چند آيه، چه به موجب ترتيب نزول يا به سبب ترتيب توقيفي موجود و واحد بودن موضوع آنها، ارتباط بين آنها وجود دارد، « قاعده سياق » جاري مي شود که نقش مهمي در تفسير آنها دارد. زرکشي از جمله اموري را که تأثير مهمّي در فهم معناي آيات دارد، سياق دانسته و معتقد است که سياق از بالاترين قرائن دالّ بر مراد متکلّم است که سبب تعيين معناي مجمل و ... مي گردد. (40)علامه طباطبايي در بيان اهميت سياق در تفسير که بر اساس همان مبناي ارتباط و پيوند بين آيات و صدر و ذيل آنهاست، بيان مي دارد علم به مکّي و مدني بودن سوره ها و ترتيب نزول آيات قرآن که اثر مهمي در تفسير دارد، با کمک سياق حاصل مي شود. (41)
همو در تفسير آيات گوناگون، فراوان از سياق کمک گرفته و بر اساس آن، به تفسير صدها آيه پرداخته است. (42) مفسّران نخستين نيز همچون شيخ طوسي در مواردي از سياق آيات بهره برده اند، (43) مانند آن که در سوره بقره در ذيل آيه ي ( أَوْ کَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ ) ( 44) به معناي « أَو » اشاره مي کند و در ضمن بيان اقوال، به استناد سياق کلام، مي گويد که « أو » در اينجا به معناي « واو » است. (45)
در مواردي که مفسّران در فهم آيات از سياق کمک گرفته اند، (46) اين سياق يا مربوط به ارتباط بين اجزاي موجود در « درون يک آيه » يا مربوط به ارتباط آيه مورد نظر با « آيات قبل و بعد » است. در هر حال، سياق گاه مربوط به مجموعه اي يا کل از آيات يک سوره است که داراي نزول واحدند و گاه مربوط به آياتي است که موضوع واحدي دارند. شرح هر يک از اقسام ياد شده چنين است:
الف) ارتباط نزولي
آيات يا سوره هايي که از نظر نزول يکسان و يک جا نازل شده اند، داراي « سياق واحدي » هستند. بدين جهت، ترتيب آيات در مواردي از سوره ها به ويژه سوره هاي کوچک يا بخش هايي از سوره هاي طولاني که با هم نازل شده اند، معنادار و توجه به آن در فهم معاني کامل آيات، مؤثر است. سياق اين آيات به مفسّر کمک مي کند که بفهمد مقصود از صدر و ذيل آيات چيست. علامه طباطبايي بر چنين ارتباطي در بين آيات تأکيد دارد و از وحدت سياق به وحدت نزول استناد مي کند. وي در خصوص سوره انعام مي گويد:اگر در سياق آيات سوره انعام تأمّل شود، معلوم مي گردد که سياق همه واحد و به هم متصل است... و اين خود دليل بر اين است که اين سوره يک مرتبه نازل شده است. (47)
همو در سوره بقره، در خصوص آيات 190- 195 که همگي در خصوص قتال با مشرکين و رفتار با آنهاست، اعتقاد به نزول واحد آنها دارد و معتقد است که سياق آيات ياد شده، دلالت بر نزول واحد آنها دارد. (48) علامه طباطبايي از سياق بين آيات براي فهم ترتيب نزول و تعيين يکي از قرائات نيز در بين قرائات گوناگون (49) کمک مي گيرد و اين کمک نشان گر ارتباط و پيوستگي آيات قرآن و انسجام دروني آنها است.
ب) ارتباط موضوعي
به نظر مي رسد قاعده سياق تنها به آيات يا سوره هايي که با هم نازل شده، اختصاص ندارد و در مواردي که آيات از نظر موضوع همسان يا در کنار هم آمده اند نيز، قابل اجراست. اصل کلّي آن است که تمامي آيات، داراي منشأ واحد و انسجام محتوايي هستند؛ زيرا ترتيب فعلي آيات برخلاف سوره ها، « توقيفي » و منطبق با ترتيب نزول است، جز در مواردي خاص.آية الله معرفت معتقد است تفسير آيات در درون سوره ها مي بايد بر اساس « أصالة السياق » انجام شود و اصل اولي آن است که ترتيب فعلي آيات درون سوره ها، همان ترتيب نزول است، مگر خلاف آن ثابت شود. (50)
علامه طباطبايي در مورد آيه ي ( فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ) ؛ (51) مي فرمايد بر اساس سياق، خطاب در اين آيه متوجّه مشرکين است (52) همو در ذيل آيه ي شريفه ي ( وَ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى ) (53) مي فرمايد: مي توان بر اساس سياق، فهميد که بشارت در اين آيه، بشارت به وجود اسحاق است. علامه در خصوص آيه ي شريفه ي ( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ ) (54) نيز مي فرمايد: به قرينه قصه حضرت موسي (عليه السلام) در سوره هاي مختلف قرآن، مقصود از « آيات » در آيه ياد شده، همان امور خارق العاده است که به دست او اجرا شد. (55)
ايهام انسجام نداشتن برخي از آيات و بررسي آن
در صورتي که آيات قرآن با يک نگاه جامع تفسير نشود و در تفسير، ارتباط دروني آنها با يکديگر ملاحظه نشود، ايهام عدم انسجام محتوايي برخي از آيات با يکديگر وجود خواهد داشت. زرکشي از منظر کسي که آيات قرآن را با هم مرتبط نمي بيند، نمونه هايي از اختلاف بين آنها را بيان مي کند و به بيان اسباب و علل ايهام اختلاف در قرآن مي پردازد، در حالي که با دقت در ارتباط معنايي آنها، معلوم مي شود که بين آنها ناسازگاري وجود ندارد. گزارش زرکشي شامل موارد ذيل است: (56)1- بيان احوال متفاوت يک موضوع، مثل چگونگي خلقت آدم و بيان حالات آن از خاک، طين، صلصال و ...؛ (57)
2- بيان موضوعات متفاوت مثل پرسش و عدم پرسش در قيامت (58) با توجه به مواقف متعدد و گوناگون قيامت؛
3- بيان جهات متفاوت افعال انسان، مثل نسبت رمي و عدم رمي به انسان (59) به اعتبار استقلال و عدم استقلال اشخاص.
4- بيان حقيقت و مجاز، مثل نسبت سکاري و عدم سکاري به مردم، (60) به اعتبار اهوال قيامت.
5- بيان دو اعتبار مثل اطمينان قلب و اضطراب قلب به هنگام ذکر خدا (61) که هر کدام براي اعتبار خاصّي از انسان است که اطمينان به واسطه معرفت خدا و حصول شرح صدر است و اضطراب براي ترس از گمراهي است و بيان « پنجاه هزار سال » و « هزار سال » در قيامت براي کافران و مؤمنان که براي کافران ايّام طولاني تر است. (62)
حضرت آية الله معرفت نيز به تفصيل به بررسي آياتي مي پردازد (63) که به ظاهر « ايهام ناسازگاري » محتوايي با يکديگر دارند، ولي با تدبّر و نگاه جامع به آنها و با توجه به اينکه کلام حکيم است و معجزه، معلوم مي گردد که با هم مرتبط و از نظر معنا با هم منسجم هستند؛ زيرا در تناقض و ناسازگاري چند آيه با يکديگر، همانند تناقض بين دو قضيه که در منطق ياد شده، لازم است به شروط چندگانه در وحدت بين آنها، مثل وحدت موضوع، محمول، زمان، مکان و ... توجّه نمود. (64) در ادامه به برخي از موضوعاتي که در نگاه نخستين، آيات مربوط به آنها ايهام تعارض دارد، اشاره مي شود:
1- خلقت زمين:
خداوند متعال در آيه ي شريفه ي ( خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ * وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَاداً ذلِکَ رَبُّ الْعَالَمِينَ )، (65) به خلقت زمين، قبل از آسمان اشاره دارد، در حالي که در آيه ي شريفه ي ( أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا ... وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحَاهَا )، (66) نخست از بناي آسمان ياد شده و پس از آن، از زمين، ولي برخي از مفسران پاسخ داده اند که در آيه ي نخست از خلقت اصل زمين، سخن گفته که پيش از آسمان بوده، ولي در آيه دوم، از دحو و گسترش زمين ياد شده که مدتي پس از خلقت آن بوده است. (67)2- هدايت گري قرآن:
در برخي از آيات از هدايت گري قرآن، براي « عموم مردم » ياد شده و خداوند مي فرمايد: ( شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ ) (68)، در حالي که در آيات ديگري، مانند: ( ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ )، (69) از هدايت گري قرآن براي « متقين » ياد شده؛ ولي با تأمّل در اين دو آيه و مانند آن، تفاوت آنها روشن شود؛ زيرا آيه ي نخست مربوط به « هدف نزول » است و آيه ي دوم مربوط به « حاصل نزول » است (70) که بدين مطلب، آيه ي شريفه ي ( قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ ) (71)، نيز دلالت دارد. (72)3- اوامر الهي:
خداوند در آيه ي شريفه ي ( وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ )، (73) از « عدم امر خداوند بر فحشا » ياد مي کند، در حالي که در آيه ي ( وَ إِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً ) (74)، از « امر به مترفين براي فسق » سخن به ميان مي آورد؛ با تأمل در آيه ي دوم، معلوم مي شود که امر خداوند بر « فسق » تعلق نگرفته، بلکه امر خداوند به اقتضاي حکمت او بر صلاح و رشد است، ولي آنان تخلف کرده و مرتکب عصيان شده و دچار فسق گرديدند. (75)4- متوفيّان نفس:
در برخي از آيات قرآن، متوفّي نفس « خداوند متعال » معرفي شده است، مانند ( اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا ) ؛ (76) اين در حالي است که در برخي ديگر از آيات، « ملک الموت » ، مانند ( قُلْ يَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِي وُکِّلَ بِکُمْ ) (77) و در آياتي ديگر، « رسل » ، مانند ( حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا ) ، (78) يا « ملائکه »، مانند( الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ ) (79) توفي نفس را بر عهده دارند که به ظاهر در بين آنها ناسازگاري است. در پاسخ بايد گفت همه ي اين موارد در طول هم هستند؛ به اين معنا که خداوند علت اصلي و خالق موت مي باشد و « ملک الموت » آمر نخست بوده و رسل و ملائکه اعوان آنها هستند؛ (80) ضمن آن که عبارات پس از کلمه توفي، متفاوت و انتخاب واژه ها در کلام حکيم، معنا دارد. علامه طباطبايي به مراتب اسباب توفي نفس که بعضي قريب و برخي دور است، اشاره مي کند و مي فرمايد:اگر در آيه ي ( قُل يَتَوَفَّاکُم مَلَکُ المَوتِ ... ) قبض روح به ملک موت و در آيه ديگر، به خدا نسبت داده شده به دليل اختلاف مراتب اسباب آنهاست؛ زيرا سبب نزديک تر به متوفّي، ملائکه هستند که از طرف ملک الموت فرستاده مي شوند. (81)
5- واردين در جهنم:
در آيه ي شريفه ي ( وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِيّاً ) ، (82) به ورود همه انسان ها در جهنم اشاره شده و به ظاهر، خطاب براي عموم انسان ها و شامل کافر و مؤمن مي باشد، در حالي که در ديگر آيات، مانند ( لَوْ کَانَ هؤُلاَءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَ کُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ * إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ) (83) بيان شده که اهل حُسني و نيکي از جهنم به دورند. مفسران در تفسير آيه ي نخست، ورود را به معناي « مشرف شدن » و « نزديک شدن » دانسته اند تا با آيه ي بعدي ناسازگاري نداشته باشد.زمخشري پس از نقل اقوال صحابه در ذيل آيه ي سوره مريم، ورود را به معناي « عبور » و جواز از صراط دانسته است. (84) طبرسي نيز، ضمن بيان اقوال در خصوص آيه سوره مريم، نخستين قول را « مشرف شدن » و نه دخول در جهنم مي داند و چنين معنايي را با استمداد از ديگر آيات که در آنها از واژه ي « ورود » استفاده شده، به دست مي آورد. (85) آية الله معرفت ضمن بيان برخي از اقوال، در بيان سازگاري بين دو آيه ياد شده، از ارجاع ضمير متکلم به « منکران حشر » و قيامت به صورت التفات ياد مي کند که در آن صورت، آيه سوره مريم شامل مؤمنين نخواهد شد. (86)
پينوشتها:
1- نساء، آيه ي 82.
2- البرهان في علوم القرآن، ج1، ص 35 ( نوع دوم ) و الإتقان في علوم القرآن، ج3، ص 396 ( نوع 62 ) .
3- الإتقان في علوم القرآن، ج3، ص 369.
4- الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص 80.
5- ثلاث رسائل في إعجاز القرآن، ص 27 ( قرآن داراي معاني بلند و نظمي خاص است ) ؛ الجامع لأحکام القرآن، ج1، ص 54 ( آخرين وجه اعجاز از نظر قرطبي، تناسب و هماهنگي معاني در سراسر قرآن است ) ؛ الخرائج و الجرائح، ج3، ص 981 ( از جمله ويژگي هاي اعجاز قرآن نظم و تأليف خاص قرآن و آيات آن در کنار هم مي باشد ) .
6- ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج10، ص 136، ذيل آيه ي 1 سوره هود: ( کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِيمٍ خَبِيرٍ ) .
7- مجمع البيان، ج2، ص 237، ذيل آيه ي دوم مائده.
8- مائده، آيه 2.
9- تاريخ قرآن، ص 76.
10- بقره، آيات 183، 185 و 186.
11- تفسير عيّاشي، ج1، ص 11 و بحار الانوار، ج89، ص 95.
12- الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص 16 ( سوره حمد ).
13- همان، ج19، ص 115.
14- همان، ص 131.
15- واقعه، آيه ي 12: در باغ هاي پرنعمت بهشت جاي دارند.
16- همان، آيات 88-89: پس اگر او از مقربان باشد، در روح و ريحان و بهشت پرنعمت است.
17- الميزان في تفسير القرآن، ج19، ص 121.
18- مجمع البيان، ج1، ص 84 ( فن پنجم ) و البيان في تفسير القرآن، ص 92.
19- الميزان في تفسير القرآن، ج5، ص 168 ( مائده، آيه ي 3 ) و ج16، ص 312 ( احزاب، آيه ي 33 ) .
20- تاريخ قرآن، ص 76.
21- البيان في تفسير القرآن، ص 257.
22- درآمدي بر تاريخ قرآن، ص 141.
23- مجمع البيان، ج8، ص 624 ( آغاز سوره فاطر ) ، ص 647 ( آغاز سوره يس ) و ص 681 ( آغاز سوره صافات ) .
24- پيام قرآن، ج1، ص 22.
25- البيان في تفسير القرآن، ص 93.
26- آل عمران، آيه ي 7.
27- الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص 64.
28- همان.
29- التمهيد في علوم القرآن، ج3، ص 9.
30- همان، ص 84 و 86.
31- الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص 43.
32- شبهات و ردود، ص 249.
33- بقره، آيه 2.
34- مجمع البيان، ج1، ص 118، ذيل آيه ي و الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص 43، ذيل آيه.
35- بقره، آيه ي 185.
36- الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص 23.
37- نهج البلاغه، خ 176.
38- الکافي، ج2، ص 599.
39- روش شناسي تفسير قرآن، ص 120.
40- البرهان في علوم القرآن، ج2، ص 200 ( نوع 41 ) .
41- الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص 235.
42- همان، ج1، ص 218، 246، 257 و 333؛ ج2، ص 4، 10، 50، 106 و 158 و ج3، ص 118، 179 و 184.
43- التبيان في تفسير القرآن، ج2، ص 159 و 575 و ج3، ص 77، 245 و 266.
44- بقره، آيه ي 19.
45- التبيان في تفسير القرآن، ج1، ص 92، ذيل آيه ياد شده.
46- کشف الاسرار، ج1، ص 93 و 251؛ آلاء الرحمن، ج1، ص 101 و 212؛ بيان السعادة، ج2، ص 338 و 397؛ تفسير ملاصدرا، ج2، ص 328 و ج3، ص 120؛ المنير، ج1، ص 8 و 140 و پرتوي از قرآن، ج4، ص 231 و 242.
47- الميزان في تفسير القرآن، ص 5.
48- همان، ج2، ص 60، ذيل آيه 190 بقره.
49- همان، ج20، ص 40 و ج5، ص 376 و ج2، ص 159.
50- التمهيد في علوم القرآن، ج1، ص 280 ( چاپ دوم ) .
51- نحل، آيه ي 43: اگر نمي دانيد، از آگاهان بپرسيد.
52- الميزان في تفسير القرآن، ج12، ص 285.
53- هود، آيه ي 69: فرستادگان ما، براي ابراهيم، بشارت آوردند.
54- همان، آيه ي 96: ما موسي را همراه با آيات خود و دليلي آشکار فرستاديم.
55- الميزان في تفسير القرآن، ج10، ص 380.
56- البرهان في علوم القرآن، ج2، ص 176: ( النوع الخامس و الثلاثون: معرفة موهم الاختلاف؛ فصل: و للاختلاف اسباب ) .
57- آل عمران، آيه ي 59: ( خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ) و صافات، آيه ي 11: ( مِنْ طِينٍ لاَزِبٍ ).
58- صافات، آيه ي 24: ( وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ ) و رحمن، آيه ي 39: ( فَيَوْمَئِذٍ لاَ يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ ) .
59- انفال، آيه ي 17: ( وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمَى ).
60- حج، آيه ي 2: ( وَ تَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَ مَا هُمْ بِسُکَارَى ).
61- رعد، آيه ي 28: ( تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ ) و انفال، آيه ي 2: ( الَّذِينَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ).
62- معارج، آيه ي 4: ( يَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ) و سجده، آيه ي 5: ( فِي يَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ ).
63- شبهات و ردود، ص 252-286 ( الباب الثالث، موهم الاختلاف و التناقض ) .
64- المنطق، ص 190 ( الفصل الثاني، احکام القضايا ) .
65- فصلت، آيات 9 و 11.
66- نازعات، آيات 27 و 30.
67- الميزان في تفسير القرآن، ج20، ص 190 و شبهات و ردود، ص 259.
68- بقره، آيه ي 185.
69- همان، آيه ي 2.
70- شبهات و ردود، ص 252.
71- مائده، آيات 15-16.
72- الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص 23، ذيل آيه 185 بقره.
73- اعراف، آيه ي 28.
74- اسراء، آيه ي 16.
75- مجمع البيان، ج3، ص 627، ذيل آيه 16 اسراء.
76- زمر، آيه ي 42.
77- سجده، آيه ي 11.
78- انعام، آيه ي 61.
79- نحل، آيه ي 28.
80- شبهات و ردود، ص 268.
81- الميزان في تفسير القرآن، ج16، ص 251.
82- مريم، آيه ي 71.
83- انبياء، آيات 99-101.
84- الکشاف، ج3، ص 35.
85- مجمع البيان، ج3، ص 811، ذيل آيه 71 مريم.
86- شبهات و ردود، ص 281.
مؤدّب، حجة الاسلام دکتر سيّد رضا؛ (1393)، مباني تفسير قرآن، قم: انتشارات دانشگاه قم، چاپ سوم.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}