نويسنده: محمدعلي آقا ميرزايي




 

مهدي آقادادي: امروز واقعه[ي] جانسوز خدا بر چهره[ي] بچه هاي بسيج جلوه گر است، فرزندان عزيزي كه در روز كار مي كنند و در نيروي بسيجي خدا به مناطق بسيج مي روند پس از اين نعمت بزرگ قدرداني كنيد من دلم مي خواست پاي بعضي از اين بچه هاي بسيج را ببوسم ولي موفق نشدم به خدا قسم اگر كوچكترين بي توجهي به اين فرزندان امام زمان بكنيد در قيامت مسؤوليد و مطمئن باشيد كه جوابي نداريد كه به خدا بدهيد. همين عزيزان بودند كه خرمشهر را آزاد كردند و همين ها هستند در همه جبهه ها حضور فعالانه دارند و مرتب شهيد مي شوند و چشم امام نيز به اين هاست. مواظب رفتار خود در مقابل اين بسيجي ها باشيد افرادي كه از تمام هستي خود در راه خدا گذاشته اند و فقط خدا را در نظر خود مجسم كرده و نه به فكر مالند و نه هيچ چيز ديگر.

مهدي اسماعيلي: اما لشكر اسلام و لشكر امام زمان در اين طرف انسان هايي با ايمان و مؤمن با خلوص و سرشار از شور و عشق و ايثار به خدا كه فقط براي اجراي احكام اسلام به پا خاسته اند و به جبهه آمدند. انسان هايي كه از روستاهاي دوردست و شهرها همه به فرمان امام بسيج شده اند كه اگر در ميان آن ها برگردي به قول امام عزيز يك بچه سرمايه دار پيدا نمي شود كه به حق همين طور هم است.

شهيد مهدي تيموري : بعد از شهادتم مرا بسيجي يا سپاهي معرفي نكنيد چون من لياقت چنين لقب بزرگي را ندارم.

مهدي جمعه : من مدرسه نرفتم و به بسيج آمدم، آمدم چون مي دانستم فقط اينجاست كه مي توانم خود را بسازم اين را هم بدانيد كه بسيج هم مدرسه است.

بيگدلي مهرگان: همه بدانيد كه ما بسيجيان تا آخرين نفس و تا به اهتزار درآوردن پرچم اسلام در تمام نقاط جهان به مبارزه خويش ادامه مي دهيم حتي اگر بدن ما را قطعه قطعه كنند و در درياها بريزند باز قطعه هاي بدن ما از امواج دريا بيرون خواهند آورد و به مبارزه خويش ادامه خواهند داد.

سيد قاسم ال ياسيني : خدايا قبر ما را كه خانه ابدي است در كنار قبور شهداء مستقر بگردان و لقب پر افتخار بسيجي را بر ما مفتخر بگردان.

نادر حسندوخت: ياوران امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به رهبري اسوه نستوه خود قيام نموده اند، و اكنون كه به حساسترين نقطه [ي] اوج مبارزه رسيده اند، احتياج به ياوراني پاك و مخلص همچون جان بر كفان بسيجي دارد.

ناصر ابراهيمي : بعد از شهادت مرا در پايگاه بسيج جايي كه قدوم مبارك و ملكوتي عاشقان خدا شهيداني چون شعربافها و خداورديها و ساير شهدا در آن پرورش يافته اند زمين گذاشته و به جنازه حقير يكي از برادران مخلص بسيج 10 مرتبه سوره مباركه[ي] « انا انزلناه» را بخواند و بسيجي ها بدانند در جايي هستند كه بايد حركتشان مورد قبول فرمانده كل قوا صاحب الامر امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ‌قرار گيرد.

فرزندم از تو جنگ با نفس را مي خواهم از تو امر به معروف و نماز و روزه و تربيت در چهار چوب اسلام را مي خواهم. پدرم همينطور كه پسرم بزرگ شد او را در بسيج محل ببريد. بسيج خانه اميد همه ماست بسيج را ترك نكن اي رسول بسيج مدرسه ابتدايي است براي راهيابي به دانشگاه حسين (عليه السلام) پس برايت الزامي مي باشد. اي برادران بسيج اي آنهايي كه بعداً سر كار مي آييد اي برادراني كه در آينده در بسيج مي رويد پسرم بسيجي مي شود او را صحيح تربيت كنيد و تدريس كننده خوبي براي اين بچه ها باشيد.

نبي الله الوندي پور: اكنون كه مي خواهم لباس بسيجي را در تن خود بكنم و وارد جبهه اسلام بشوم اين احساس را در خود مي كنم كه من يك مسؤوليت عظيمي به گردن خود دارم و من بايد به آن مسوؤليت انجام وظيفه كنم.

نصرالله انجيري طرقبه: همسنگران بسيجي و محافظ به عقيده من، ياران واقعي مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شماييد.

نصرالله براتي: شما برادران بسيج مبادا سنگر بسيج را ترك كنيد. برادران به خدا نگهباني شما در بسيج يك عبادت است و وارد شدن در بسيج مانند وارد شدن در مسجد است. وضو بگيريد و وارد بسيج شويد زيرا اين بسيج و بسيجي ها چشم دشمن را كور كرده است كور شود چشم دشمن كه بدبين به بسيج است برادران بسيج وضو بگيريد و به سر پست برويد و با وضو نگهباني دهيد.

نظر بابا: يك بسيجي هيچ نوع سلاح ندارد به جز يك سلاح ايمان و با اين سلاح شبانه بر قلب دشمن رفته و دشمنان قرآن و اسلام را درهم مي كوبد و خوار و ذليلشان مي كند. بدانيد يك فرد بسيجي كه همه چيز خود را در راه خدا مي دهد و مال و اموالي ندارد وصيتنامه ندارد بلكه نصيحت نامه دارد درد دل دارد.

جوكار نگهدار: از شما برادران رزمنده اسلام و بسيجيان مي خواهم كه همچنان كه تا به حال در خط امام حسين بوده ايد بعد از اين هم باشيد و در راه به هدف رسيدن انقلاب استقامت و پايداري نماييد چشم مظلومان جهان به سوي شماست شما هستيد كه با سلاحتان زنجيرها را از دست و پاي مظلومان پاره خواهيد كرد و ظالمان را نابود خواهيد كرد و ظالمان را نابود خواهيد ساخت.

نورالله پورديان: درود بر پيامبر(1) بزرگوار اسلام كه ما را به راهي راست و به مرگي شرافتمندانه رهبري فرمودند ما بسيجي ها و پاسداران و سربازان و ساير برادران ديگر كه به جبهه جنگ رفته اند و براي دفاع از آب و خاك و وطنمان مبارزه مي كنند و با قلبي پاك روي به درگاه ايزد متعال آورده و از آستان مقدسش خواستاريم شهادت نصيب ما سازد.

يحيي ذوالفقاري: يك بسيجي، بايد خون [حسين] در رگ هايش و علم علي (عليه السلام) در مغزش باشد. بارالها، معبودا، اي پروردگار من، خدايا مرگم را شهادت در راهت و شهادتم را آمرزش گناهانم قرارده.

يدالله ذوالقدر: چقدر دلم مي خواهد قبر تو را در بغل گيرم همراه با رزمندگان در صحن و سرايت به ياد گلگون پيكران بسيجي كه در راه تو پيكر گرمشان هنوز در زير خاك هاي سوزان خوزستان پنهان شده، سرشك غم بر ديدگان جاري كنم، حسين جان.

يعقوب بيات: من هم مانند هزاران بسيجي كه در سنگرها با ايثار و فداكاري عليه دشمن مي جنگند عازم جبهه مي شوم و اين راه را با آگاهي و شناخت و تمايل خود انتخاب كردم.

يوسف اماني: ما مي توانيم ادعا كنيم كه يك قطره از خون شما هدر نشد و تلف نگرديد زيرا قطره قطره[ي] خون شما در رگ هاي اين مردم مسلمان و در رأس همه آنها بسيجيان مخلص و فداكار گمنام مي جوشد و مي خروشد و نمونه باارزش هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحميلي استكبار بر عليه اين ملت مظلوم بود كه چگونه فرزندان تو تا مرز شهادت پيش رفتند و در راه اهداف مقدس شما از هيچ گونه خدمتي دريغ نداشتند.

ابراهيم خليل عبادي: از موقعي كه خود را شناخته ام [و] مذهب مقدس شيعه اثني عشر جعفري را قبول نموده ام من معتقد به انقلاب مقدس اسلامي خودمان به رهبري امام خميني بوده و خود مقلد ايشان بوده و هستم بنابراين اعتقاد به بسيج و سپاه كه تداوم دهنده راه اصيل انقلاب اسلامي و مدافع حريم انقلاب اسلامي و شعاعر مقدس اسلام بوده و هست روي آوردم تا من هم بتوانم در اين سپاه و لشكر حضرت ولي عصر دين خود را به اسلام ادا بنمايم و چون به اين اعتقادم ايمان آورده بودم در اين راه در مقابل كساني كه سنگ اندازي در هر زمان و مكاني مي كردند مقاوم ايستادم و به خود تزلزل راه ندادم.

ابراهيم رحمتي: بسيجي شهادت طلب است سرباز مسلمان چه بكشد و چه كشته شود سعادت از آن اوست. پدر و مادرم و برادران عزيزم براي من ناراحت نباشيد چون كه انسان راهي دارد و بايد از دنيا برود بهتر آن است كه در راه خدا و ايمان و اسلام و مكتب خود مثل امام حسين (عليه السلام) به شهادت برسد شهادت سعادتي است كه نصيب همه كس نمي شود بدانيد كه هيچكس ثروتمند يا مستكبر و مستضعف هيچ چيز را همراه خود به جهان برزخ نمي برد به جز عمل شايسته، تقوي و عمل خوب.

ابراهيم عبدالهي: سلام به رهبران توحيدي از آدم تا خاتم و از خاتم تا مهدي موعود. و درود بر نايب بر حقش امام خميني رهبر جهاني اسلام و رهبر مستضعفان جهان كه همه مسلمين و استعمارشدگان، چشم اميد به او دوخته اند تا با گامي استوار و بياني خروشان و كوبنده پوزه استعمار شرق و غرب را به خاك بمالد. و با اين سخن شيرين كه فرمود جوانان عزيزم كه چشم اميد من به شما است با يك دست قرآن و با دست ديگر سلاح برگيريد. به دنبال اين سخن امام بود كه با خودم فكر كردم و انديشيدم راهي جز راه امام به نظرم نرسيد و در آخر به اين راه رسيدم كه راه امام را ادامه دهم تا بلكه بتوانم براي آن پيرزني كه فقط 100 تومان سرمايه زندگي دارد و آن را به جبهه مي فرستد كاري كرده باشم و خدا را خوش آيد باري زياد وقت نمي گيرم و از همسرم و پدر و مادرم مي خواهم كه از چهار فرزندم به خوبي نگهداري كنند و دخترانم را زينب گونه و پسرم را حسين گونه تربيت نمايند.

ابوالقاسم سيانكي: من اين راه را آگاهانه انتخاب كردم و عاشق اين راه بودم راهي را كه انبياء رفتند و بدان افتخار مي كنم. از تمامي شما عزيزان مي خواهم كه راه شهدا را ادامه دهيد و نگذاريد اين منافقين از خدا بي خبر خون اين عزيزان را پايمال كنند و از شما مي خواهم كه حامي انقلاب و اسلام و رهبر باشيد.

احمد دميرچيلو: جبهه ها حال و هواي ديگري دارد. معنويت از هر طرف مي بارد. ايثار بچه ها در هر حال از شستن ظرف ها و ليوان ها در هواي سرد زمستان به جاي ديگران به مدت 3 ساعت در دماي 10 درجه زير صفر نگهباني دادن تا ايثار جان در شب هاي عمليات، همگي نشأت گرفته از اخلاص و رفتار بزرگان و اهل بيت مي باشد جبهه ها سراسر گذشت و ايثار است و اين بسيجيان شيردل واقعاً جان خود را در طبق اخلاص نهاده اند اين بچه ها كساني هستند كه تا نام عمليات به گوششان مي خورد چنان ولوله و شور و هيجاني در وجود[شان] مي افتد كه فقط خدا مي داند و هيچ كس نمي تواند اوصاف اين بسيجيان را بيان كند.

ارسلان رجب پور كتابي: براي من چه افتخاري بالاتر از اينكه امام و رهبر عزيزمان مي فرمايند اي كاش من هم يك بسيجي بودم او با آن كهولت سن و با آن همه مسؤوليتي كه به دوش دارد آرزو مي كند كاش بسيجي بود و در ميدان جنگ با دشمن مي جنگيد.

از پدر و مادر و برادر و خواهرانم و همه عزيزانم خواهش مي كنم اصلاً به فكر من نباشيد زندگي و حتي شهيد شدن من باعث افتخار و سربلندي ملتم و خانواده ام خواهد بود.
اميدوارم خداوند بزرگ و مهربان به امام عزيزمان طول عمر عنايت فرمايد تا همه هموطنان و محرومين جهان به آرزوي قلبي خود كه همانا پيروزي اسلام است برسند.
پدر عزيزم همانطوري كه گفتم زندگي هر موجودي در دست خداوند است و ممكن است و آرزو مي كنم كه به خيل شهداي اسلام بپيوندم.

زارعي اسدالله : آنان كه مي گويند پاسدار براي پول به جبهه مي رود، سخت در اشتباه هستند، چنانچه اگر پاسدار و بسيجي نبود كشور حتماً در دست اجنبي بود، انسان مي تواند لقمه اي نان از هر طريقي كه باشد پيدا كند، پس اين عزيزان براي حمايت از دين خدا و قرآن خدا و عترت رسول و دفاع از كشور و ميهن جان خود را به كف گرفته، راهي جبهه هاي نبرد گرديده پس اگر بنده هم به جبهه رفته و شهيد شدم، به خاطر خدا و براي اسلام است.

اسدالله شيرعلي : به نظر من بسيجي رفتن به جبهه در اين موقع و بر عليه كفر جهاني اسلحه به دست گرفتن (2) و آنان را از بين بردن (3) استمرار همان شعار صدر انقلاب بود كه انبوه جمعيت مسلمانان از جان گذشته و در برابر مسلسل هاي دژخيم مي دادند يعني نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي و بايد شعار كوبنده[ي] خط باطل بر عقيده هاي ديگر كشيدن و هدف نهايي را براي پيروزي ترسيم كردن.

امان الله ابراهيمي : بسيجي ديده بيدار عشق است.

نواي ني نوا دارد بسيجي*** صداي آشنا دارد بسيجي
درون جبهه ها مي بيني كه در سر*** هواي كربلا دارد بسيجي
حسين اي درس آموز شهادت***بسيجي از تو آموزد شهادت
به روي سينه و پشت بسيجي***نوشته يا زيارت يا شهادت
بسيجي ديده بيدار عشق است***بسيجي پير ميدان دار عشق است
خوشا سيماي آن دلدار ديدن***حضور حضرت مهدي رسيدن
كنار يار در سنگر نشستن***سلامي گفتن و پاسخ شنيدن
شب حمله شب از جان گذشتن***شب حمله شب ميثاق بستن
خدا را ديدن و خود را نديدن***بت وابستگي ها را شكستن
شب حمله شب ديدار مهدي است***به سنگر سركشيدن كار مهدي است
چراغ محفل سنگرنشينان***فروغ روشن رخسار مهدي است
ز مهدي چون كه ياد آرد بسيجي***به جاي اشك خون دارد بسيجي
از آن مركب نشين جبهه[ي] جنگ***حکايت ها به دل دارد بسيجي
شب حمله نشان از يار دارد***دل عاشق در آن شب كار دارد
ميان سنگر و دشت و بيابان***بسيجي وعده ديدار دارد
شب حمله شب ميثاق ياران***كه مي بارد گلوله همچو باران
بسيجي زير لب گويد خدايا***نگهداري كن از پير جماران
خداوندا به سوز داغداران***كه اخلاص و جهاد و پاسداران
به صديقان و پاكان سحرخيز***به اشك ديده شب زنده داران
خداوندا به صبر دردمندان***به ايثار و جهاد رادمردان
درون جبهه ها رزمندگان را***خداوندا خودت پيروز گردان.

امرالله آقاحسيني: بسيج را رها نكنيد، اول جبهه دوم بسيج را رها نكنيد.

پرويز(رضا) ايليات: به دوستان و بسيجيان بگويم، برادران عزيز بنده نمي دانم كه چه بگويم، بنده خيلي كوچكتر از آن هستم كه به شما مطلبي بگويم چون كه شما عزيزان بزرگتر از اين حرف ها هستيد ولي اين را بگويم كه ما هرچه داريم از اين بسيج داريم مبادا اين سنگر را كه شهداء و مفقودين بسياري در آن پا نهاده اند و تربيت شده اند و درنهايت به شهادت رسيده اند ترك كنيد اين را بگويم كه بسيج ما در موقعيت حساسي قرار دارد چرا كه اقشاري كه در آن منطقه هستند مي خواهند به آن ضربه بزنند البته اين را مي دانم كه آنان از روي جهل و ناداني اين كار را مي كنند و اين را وظيفه شما مي دانم كه با برخوردي حساس و خوب و اسلامي آنان را جذب مساجد و بسيج كنيد چرا كه اگر كسي خواست با بسيج انس و الفت بگيرد مي تواند رشد كند چرا كه ما مي بينيم تمام برادراني كه وارد ارگان مقدس و با قداست سپاه مي شوند در ابتداء بسيجي بوده اند و همچنين درنهايت به شهادت مي رسند يا بسيجي هستند يا قبلاً بسيجي بوده اند واقعاً كه به حق گفته اند «بسيج مدرسه عشق است» در ضمن مواظب افرادي كه وارد بسيج مي شوند باشيد چرا كه ضد انقلاب تنها راه ضربه به اين انقلاب را از راه وارد شدن به بسيج و خراب كردن وجهه آن در ميان مردم دانسته است.

جان بابا جوادي فرد: ما به وسيله نيروي ايمان بسيج و سپاه و ارتش جمهوري اسلامي كه توانسته اند اين مزدوران بعثي عراق را كيلومترها به عقب برانند و هزارها تن را كشته و عده چشمگيري را مجروح ساخته و عده زيادي را به اسارت جمهوري اسلامي درآورده اند.

حسن اثني عشري ناييني: در اعلاميه و روي قبرم كلمه «بسيجي» را مشخصاً بنويسيد.

حسن پارسا: عاشقي را از بسيجيان جان بر كف بياموزيد.

حسن جشن آبادي: مي جنگم تا آرمان كشورم و قرآن جاويدم و شرف و نواميس مان هميشه در دل تاريخ زنده بماند و براي نسل هاي آينده كتاب درسي از امامم و بسيجيان و ملت سلحشور و قهرمان پرور ايران خاطره باشد.

ابراهيم حسين: بسيجيان مي آيند و در خون خود مي غلتند و صحنه جنگ را رنگين مي كنند ولي راضيند به رضاي او و به پاسخ «هل من ناصر ينصرني» حسين زمان است كه اين همه عشق و فداكاري در جوانان و حبيب بن مظاهرهاي اين زمان وجود دارد. چرا كه حسين آن طور به اينان آموخت. در اين جهان پهناور هر چيزي بهتريني دارد و مرگ نيز بهتريني دارد و بهترين نوع مرگ شهادت در راه خداست.

حسين اجاقي: بسيجي ها عاشق خدا جان بر كفان امام امت و سربازان فداكار امام زمان و شما شيرمردان گردان حنين. اينجانب عبدعاصي در اين لحظه كه اين يادداشت را براي شما مي نويسم در دلم حكايت ها و قصه ها دارم ولي افسوس كه وقت مجال نمي دهد.

حمدالله احمدي: «من به شما بسيجيان افتخار مي كنم و اي كاش من هم يك بسيجي بودم و دست و بازوي يكايك شما بسيجيان را مي بوسم و به اين بوسه افتخار مي كنم.»

حميدرضا آقاجاني: كمي فكر كنيد آيا خدا نمي توانست شما را نيافريند، آيا خدا نمي توانست ما را حيوان قرار دهد، آيا نمي توانست مانند خوارج هرچند كه بعضي ها از خوارج هم بدتر هستند، آيا نمي توانست ما را ناقص الخلقه قرار دهد و...

چرا به خداوندي خود مي توانست و همه ما و شما خوب اين را مي دانيم پس كمي فكر كنيد كه چرا چنين نكرد چرا ما را شيعه آفريد چرا در چنين زماني ما را آفريد چرا چنين رهبري براي ما فرستاد، مگر اين ايران همان ايران قبلي نبود، مگر اين مردم همان مردم نبودند، مگر خود خداوند نمي توانست اسلامش را حافظ باشد چرا، پس چرا براي ما اين كار را انتخاب كرد فكر و درك لازم است هرچند كه زحمت فكر كردن به خودتان نمي دهيد و اگر مي داديد از دنيا دل مي كنديد همچون بسيجيان مي شديد.

حميدرضا پورفخر: سلام بر اين شيران روز و زاهدان شب سلام بر تك تك بسيجيان اين معلمان ايثار شهامت و مردانگي و شجاعت و صبر و مقاومت و آزادگي و ايمان و سلام بر اين مردان خدا، سلام بر اين فرزندان رسول اكرم، سلام بر اين حاميان واقعي امام امت كه هرگز دست از امام خود كه اميدوارند حتي اگر جان خود را از دست بدهند خداوندا نيت و ايماني قوي به ايشان بده تا براي دين تو با دشمنان دين تو جهاد كنند.

حميدرضا پورقهرمان: هر وقت كه از راديو مي شنوم و از روزنامه مي خوانم كه پاسداران و سربازان و بسيج مردمي هر روز در جبهه جنگ اسلام بر عليه كفر به درجه شهادت مي رسند آرزو مي كنم كه اي كاش من به جاي آنها بودم تا از اين قفس خود را برهانم و به سوي«ا...» به پرواز درآيم، ولي به شهادت رسيدن سعادت مي خواهد و آن سعادت تسليم محض ا... بودن و اطاعت از پيامبر و امامان و ولايت فقيه است.

حميدرضا تندري محتشمي فرد: و بالاخره به برادران و دوستان بسيجي ام در مسجد محل عرض مي كنم كه اولاً مرا حلال كنند و در ثاني اگر امكان دارد و جسدي از من به دست شما رسيد، جسد مرا شب قبل از دفن به درون شبستان مسجد بياورند كه به عنوان وداع آخر جسم من با معبد هميشگي ام بر جاي پاها و جاي مهرها و سجده گاه هاي مومنين و بسيجيان بوسه زنم و به عنوان سپاس و ستايش از معبودم يك بار ديگر به دور خانه و بهشت عظيمش طواف نمايم و تا صبح جسدم را در مسجد بگذاريد و بر مصايب اهل بيت گريه كنيد و بدانيد كه روحم در مجلس حاضر خواهد بود.

حيدر اماني: به برادران بسيجي بنگريد كه چگونه مخلصانه و جان بر كف با دشمنان قرآن و اسلام مي جنگند.

خداداد چتر انگون: بنويسم از شجاعت برادران سپاه و بسيجيان عزيز بنويسم و يا از ايثار و فداكاري آنها يا از علاقه به ائمه دين كه دارند لحظه شماري مي كنند كه به كربلا برسند.

خيرالله الطافي: خداوند در آسمان ملايك را دارد و در زمين بسيجي را و ارزش و مقام و منزلت و ايثار مجاهد في سبيل الله را شنيده بودم اما قابل درك نبود و شنيده بودم كه جبهه ها دانشگاه امام حسين (عليه السلام) است و زايران حرم حسيني آنجايند ولي خداوند قادر و متعال در يكمين سالگرد جنگ تحميلي (مهرماه 1360) توفيقي داد كه در كنار دانشجويان اين دانشگاه عظيم اسلامي باشم و از نزديك با تعدادي از دانشجويان اين دانشگاه كه به حق استادي بزرگ براي من بودند آشنا شده و در خدمتشان باشم.

داوود آقارضايي: خدايا ما بسيجيان اين لباس را كه به تن كرده ايم به عشق شهادت و جهاد به تن كرده ايم و دوست نداريم كاروان سرخ امام حسين (عليه السلام) بگذرد و ما از غافله عقب بمانيم.

داوود توكلي: خداوندا، ما بسيجيان هميشه افتخارمان عشق به اهل بيت بوده و خواهد بود و در فضاي پاك جبهه هاي حق عليه باطل قوت دهنده قلوب ما و تقرب جستن به درگاهت را هميشه از توسل به اين عزيزان مي دانستيم. خدايا اميدي به عمل و كردار خود ندارم ولي خدايا تمام اميدواريم به كرم و بخشايش تو و شفاعت معصومين تو مي باشد.

رحمان بيات: برادران سپاه و بسيج شما به عنوان بازوان پر توان ولايت فقيه و سربازان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستيد.

رحمان اصغري: مگر يزيد با امام حسين (عليه السلام) چه كرد؟ امروز هم صدام يزيد كافر و مزدوران داخلي آمدند راه كربلا را بسته اند و در عوض بر نواميس ما لطمه وارد مي كنند و اين ماها هستيم كه بايد جلوي اينها بمانيم. امروز سپاه ما، ارتش ما و بسيج ما همه مسؤولند كه از اسلام دفاع كنند و از دين دفاع كنند.

رحيم ابوالقاسمي: اينك كه خود را از هر زمان ديگر به مرگ نزديكتر مي بينم تنها چشم اميدم به درگاه توست و خودت آگاهي كه به رزم گاه نيامدم مگر براي رضاي تو، مگر براي اين كه بيشتر به تو نزديك شوم وقتي برادران بسيجي را مي بينم، وقتي در نيمه شب صداي العفو العفوشان را به درگاهت مي شنوم، وقتي ناله و زاري هايشان را مي بينم حس مي كنم كه اينجا جاي من نيست اما باز چشم اميدم به توست كه به واسطه هم جواري با آنان گوشه چشمي هم به اين بنده داشته باشي اينك با وضو در كنار خانه اي مخروب از ستم صداميان نشسته و اصل وصيتم را آغاز مي كنم.

رحيم اميني: رضايت خدا رضايت والدينم است اين افتخاري است كه نصيبم شده و شما پدر و مادرم حتماً لياقت والدين شهيد بودن را داشته ايد. برادران و خواهران حزب الله اميدوارم همان طوري كه خدا با فضل خود با من رفتار كرد شما هم مرا عفو كنيد عاقبت را بيانديشيد كه رو سفيد شدم و شهيدي شدم مثل 72 تن از ياران امام حسين (عليه السلام) راستي من در هر كجا بودم تمام بسيجي ها را دوست داشتم و دوست دارم.

رسول اسماعيل آبادي: همسرم من مي روم به جبهه و احتمال پنج درصد است كه برگردم اين دو بچه ام را اول به خداي بزرگ مي سپارم اين دو پسر يار امام زمان را چنان تربيت كن كه سرباز امام زمان باشند من براي خودم يقين است كه جان خودم را در راه اسلام بر رهبري امام خميني فدا مي كنم خدايا من كه رفتم طول عمر به امام عزيز عنايت بفرما. من قرآن مي خواندم و از راه قرآن وارد بسيج شدم و خط انقلاب را دنبال كردم.

رضا احمدي: اين را بدانيد كه اين حقير بهترين ساعات زندگي خود را در كنار شما عزيزان به سر برده است بدانيد كه خداوند به شما توفيق داده است كه توانسته ايد به اين بسيج راه بياييد و از آن به جبهه برويد.

رضا افخمي (ابوالقاسم): دوستانم و برادران بسيجي ايثارتان را ديدم و حركت توحيدي شما در قبال انقلاب اسلامي را ديدم ولي اي دوستان و اي برادران كارواني از سپاهيان اسلام حركت كرده كه سراپا فرياد «قولو لااله الاالله» به پيش مي رود از اين كاروان عقب نمانيد كه آقا امام زمان نظر بر اين كاروان دارد و اي امام ما امتي بوديم در بدبختي و ضلالت و سكوت و سياهي همه را فرا گرفته بود و تو ما را بيدار كردي و در آخر اي امت شهيد پرور بهشت شهدا را فراموش نكنيد و به خانواده هاي شهدا سر بزنيد و اسلام را تنها نگذاريد و به ريسمان الهي چنگ بزنيد و دنياي اسلام را نجات دهيد.

پي‌نوشت‌ها:

1.در اصل وصيت نامه «پيامبران» آمده است.
2.در اصل وصيت نامه «گرفت» آمده است.
3.در اصل وصيت نامه «برد»آمده است.

منبع مقاله :
آقاميرزايي، محمدعلي،(1388)، بسيج: گزيده ي موضوعي وصيت نامه شهدا (1)، تهران، سازمان بنياد شهيد و امور ايثارگران، نشر شاهد، اول 1388