نويسنده: تانگوک چاو
برگردان: محمد رضا کرامتي و مهدي وفايي زاده



 

ساده ترين روش بررسي ساختار سني و جنسي جمعيت ترسيم هرم سني (1) آن است. براي مثال نمودار 1 هرم سني جمعيت فرانسه را در اول ژانويه 2001 نشان مي دهد. ساختار سني جمعيت در تحليلهاي جمعيت شناختي اهميت ويژه اي دارد. زيرا ساختار سني نوعي خلاصه ي تاريخ جمعيت شناختي يک ملت به شمار مي آيد. از سوي ديگر همانطور که در بخش دو خواهيم ديد ساختار سني تا حدودي رشد آتي جمعيت را تحت تأثير قرار مي دهد و آن را کنترل مي کند. تعداد افراد در يک سن خاص و يا يک گروه سني به عوامل زير بستگي دارد:
1. تعداد تولدها در نسل يا نسلهايي که افراد در آن قرار دارند
2. تأثير مرگ و مير بر نسل يا نسلهايي که افراد در آن قرار دارند
3. ميزان جريان مهاجرتي در دوره هاي مختلف و سن مهاجران
در نتيجه براي آشنايي با رويدادهايي که در گذشته جمعيت کشور را تحت تأثير قرار داده اند فرد نيازمند استفاده از هرم سني جمعيت است. در هرم سني کشور فرانسه ( نمودار 1 ) رويدادهاي زير قابل مشاهده است:
1. کاهش تعداد تولدها بر اثر شروع جنگ جهاني اول (1918 - 1914)
2. کاهش تعداد تولد، زيرا گروههاي سني کمي که در جريان جنگ جهاني اول به دنيا آمده بودند در اين مرحله به سن بارداري ( زايايي ) (2) رسيده بودند.
3. کاهش زاد و ولد طي جنگ جهاني دوم (1945 - 1939)
4. دوران افزايش زاد و ولد در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم (3)
5. پايان دوران افزايش زاد و ولد در سال 1971 در نتيجه ايجاد شرايطي که در آن نسلها توانايي جايگزيني نسل پيش از خود را نداشتند. به عبارت ديگر نسل جديد از نسل پيش از خود کوچک تر بود. علاوه بر موارد ذکر شده سطح بالاتر مرگ و مير در بين مردان سالخورده نسبت به زنان سالخورده مشهود مي باشد: به اين معنا که هرم در مورد زنان و مرداني که پيش از سال 1914 متولد شده اند نامتقارن به نظر مي رسد ( مردان در اقليت قرار دارند ).
نمودار 1. هرم سني جمعيت فرانسه در اول ژانويه 2001
منبع: پايگاه اطلاعاتي موسسه ملي جمعيت شناسي فرانسه
***
اين قبيل اطلاعات از طريق تفسير بي نظمي هاي موجود در يک هرم سني قابل دستيابي هستند. براي اين که نتايج به دست آمده صحيح باشند لازم است هرم سني واقع بينانه باشد؛ به عبارت ديگر هرم سني مبتني بر اطلاعات واقعي باشد نه اظهارات غير دقيق افراد.

2- 1. داده هاي سني غير دقيق و روشهاي تعديل هرم سني

ساختار سني جمعيت در جريان اجراي سرشماريهاي کامل تعيين مي شود. بنابراين آمارگيران علاوه بر محاسبه عددي جمعيت وظيفه دارند سن افراد را بر حسب گفته هاي آنها تعيين کنند. اين در حالي است که ممکن است اظهارات مردم درباره سن خود غير دقيق و حتي درمواردي غلط و گمراه کننده باشد.
اظهارات غير دقيق (4) در مورد سن از سوي افرادي صورت مي گيرد که نسبت به سن دقيق خود آگاهي ندارند، لذا سني تقريبي براي خود بيان مي کنند. در حالي که افرادي اظهارات غلط و گمراه کننده درباره خود ارائه مي دهند که مي دانند چند سال دارند اما به دلايلي رقم سني خود را کاملاً متفاوت با آنچه هست ارائه مي دهند. با نگاهي اجمالي به اين هرم ( نمودار2 ) مي توان دريافت که ميزان قابل توجهي از اظهارات افراد در مورد سن کودکان، مربوط به 5 سالگي و يا صفر سالگي مي باشد ( سالهاي اول و آخر هر گروه سني ).
در اثر چنين روندي تعداد افرادي که سن آنها يکسال بيشتر و يا کمتر از اين اعداد است کاهش يافته است ( سنين 1 و 9 سال يا 6 و 4 سال ). بي گمان يک هرم سني مشابه آنچه در نمودار 2 نشان داده شده جهت استفاده ي مستقيم، غير دقيق و نسنجيده مي باشد لذا بايد اصلاحاتي در آن لحاظ شود.
نمودار 2- ساختار نسبي و جنسي جمعيت ترکيه بر مبناي گروههاي 5 ساله ( سرشماري سال 1945 )
منبع: سازمان ملل 1957: 40.
***
البته بايد خاطر نشان کرد که هدف اصلي از اصلاح هرم سني رسيدن به برآوردي است که تا حد امکان به واقعيت نزديک باشد. هدف از اين تغييرات تهيه يک هرم سني که دو سوي آن متوازن و متعادل تر باشد يا هرمي که با يک مدل خاص از هرم هاي سني هماهنگ تر باشد نيست. بي نظمي هاي موجود در هرم سني که نتيجه ي تاريخ جمعيت شناختي يک کشور است به هيچ وجه نبايد به بهانه ي اصلاح هرم سني ناديده گرفته شود. براي مثال به وضوح پيداست که بي نظمي هاي مورد مشاهده در هرم سني مردم فرانسه حاصل وقايع رخ داده در گذشته ي اين کشور است. از آنجايي که نادرستي اظهارات افراد راجع به سن خود ناشي از تمايل و علاقه آنها به سنين ابتدايي و انتهايي هر گروه سني است ( صفر يا 5 سالگي )، اضافه کردن گروههاي سني يک ساله به گروههاي سني پنج ساله ( که پنج سال متوالي را شامل مي شوند ) کم دقتي در اظهارات افراد را کاهش مي دهد. زيرا در هر گروه سني 5 ساله تنها يک سن خاص وجود دارد که به 5 يا صفر سالگي ختم مي شود. به عبارت ديگر به جاي استفاده از گروههاي سني از رقم ويژه هر سن استفاده مي کنيم. اين کار در مورد هرم سني ترکيه انجام شده است ( قسمتهايي که به صورت خطوط ساده و بدون هاشور نمايش داده شده اند ). در مواردي ممکن است تنها آمار و اطلاعات گروههاي سني 5 ساله در دسترس باشد حال آن که به ويژه در برنامه ريزي هاي آموزشي داده هاي مربوط به گروههاي سني يک ساله نقش مهمي ايفا مي کنند. به عنوان مثال در راستاي تعيين نرخ ثبت نام در دوره ابتدايي علاوه بر تعداد کودکان 5 تا 9 ساله آگاهي از تعداد واقعي افراد 6 و 7 و 8 و .... ساله نيز ضروري به نظر مي رسد.
در چنين مواردي مي توان با استفاده از ضرايب اسپرگ (5) به درون يابي (6) اطلاعات پرداخت. جزئيات مربوط به اين روش در بخش ضميمه ارائه شده است. ضرايب اسپرگ به راحتي قابل استفاده است و ابزاري مناسب براي برنامه ريزان آموزشي محسوب مي شود. البته بايد در نظر داشت که اين روش يک درون يابي محض نيست لذا نتايج حاصل از آن صرفاً نوعي تخمين و برآورد به حساب مي آيند. روي هم رفته مي توان گفت که استفاده از اين روش مستلزم وجود شرايطي به قرار زير است:
1. زماني که هيچ نوع داده آماري بجز آمار مربوط به گروههاي سني 5 ساله در دسترس نباشد
2. هنگامي که نرخ زاد و ولد و نرخ مرگ و مير نوازدان طي چند سال گذشته نوسانهاي شديدي نداشته باشد. براي مثال کاهش زاد و ولد در نتيجه وقوع جنگ يا دوران افزايش زاد و ولد در سالهاي پس از جنگ در فرانسه از جمله نوسانهاي شديد به شمار مي آيند. اين افزايش و کاهش ها در نرخ زاد و ولد، تأثير بسزايي در تعداد افراد گروههاي سني دارند. چنانچه آمار و ارقام نسبتاً دقيقي در مورد نرخ زاد و ولد وجود داشته باشد و يا اگر نرخ بقا براي سنين مختلف تعيين شده باشد برآورد تعداد افراد در سنين مختلف بر مبناي نرخ زاد و ولد و نرخ بقا ارجح است. روش انجام چنين برآوردهايي در بخش دو توضيح داده خواهد شد. در نهايت بايد توجه داشت که هشدار در مورد عدم دقت وصحت آمار و اطلاعات جمعيت شناختي نبايد برنامه ريزان آموزشي را از پرداختن به مسائل و موضوعات جمعيت شناختي باز دارد و باعث بي توجهي آنها به اين مسائل شود. داده هاي آماري جمعيت شناختي اساس برنامه ريزي آموزشي به شمار مي آيند و در تصميم گيري ها نقش مهمي ايفا مي کنند. اما در عين حال برنامه ريزان نبايد محدوديت هاي مربوط به صحت و دقت اين داده ها را ناديده بگيرند.

2- 2. ساختار سني جمعيت و توسعه آموزشي (7)

در قسمت قبل با چگونگي تفسير هرم سني آشنا شديم. مطالعه دقيق تر يک هرم سني حقايق ديگري را که براي توسعه نظام آموزشي اهميت فراواني دارند، بر ملا مي کند.

2- 2- 1 ساختار سني جمعيت و نياز به معلم

مجدداً به هرم سني کشور فرانسه توجه کنيد ( نمودار1 ). روند صعودي بارز در نرخ زاد و ولد از سال 1945 و تداوم اين روند تا سال 1970 قابل مشاهده است. اين وضعيت با دوران افزايش زاد و ولد در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم در اروپا و آمريکا، همزمان است.
طي سه دهه ي اخير، روند فوق کاملاً به صورت معکوس درآمده و افتي محسوس در نرخ زاد و ولد روي داده است. نتيجه اين کاهش ناکافي بودن نرخ تجديد نسل (8) مي باشد. در قسمت نرخ خالص تجديد نسل در اين باره بيشتر بحث خواهيم کرد. تداوم نرخ بالاي زاد و ولد طي سالهاي 1945 تا 1970 و در پي آن کاهش قابل توجه اين نرخ پس از سال 1970 تأثير فراواني بر آموزش و پرورش داشته است. براي مثال در سال 2000 ميلادي در کشور فرانسه دانش آموزان و دانشجويان متعلق به نسلهاي متولد شده در سالهاي 1975 تا 1994 ( بازه سني 6 تا 25 سال ) به دليل سير نزولي نرخ زاد و ولد، نسلهاي نسبتاً کوچکي را تشکيل مي دادند. در عين حال در همين سال اکثريت جمعيت معلمان را افرادي تشکيل مي دادند که متعلق به نسلهاي متولد شده در سالهاي 1945 تا 1975 بودند. به عبارت ديگر نسلهاي بسيار بزرگي که نتيجه دوران افزايش زاد و ولد محسوب مي شدند. اين وضعيت غير عادي جمعيت شناختي در حال حاضر استخدام معلمان در فرانسه را آسان تر مي کند. البته اين در حالي است که به دلايلي شغل معلمي محبوبيت و اعتبار سالهاي گذشته را در اين کشور از دست داده است. هر گاه نرخ زاد و ولد به علل گوناگون کاهش يابد اين کاهش 6 سال بعد تعداد کودکان حاضر در آموزش ابتدايي را تحت تأثير قرار مي دهد. 12 سال بعد جمعيت دوره ي متوسطه ( راهنمايي و دبيرستان ) و 18 سال بعد جمعيت آموزش عالي مشمول تأثيرات اين کاهش خواهند شد. (9) اين وضع در برخي از کشورهاي آسيايي همانند کره ي جنوبي، چين و تايلند و برخي کشورهاي آمريکايي لاتين همچون شيلي و کارستاريکا نيز روي داده است. چنين روندي پاسخگويي به تقاضاي بالاي اجتماعي براي آموزش متوسطه و عالي را آسان تر مي کند. ساختار سني جمعيت، اطلاعات مفيد ديگري را هم در اختيار برنامه ريزان آموزشي قرار مي دهد. يکي ديگر از کاربردهاي ساختار سني استفاده از آن جهت تعيين هزينه هاي نسبي آموزش و پرورش است.

2- 2- 2 ساختار سني و هزينه هاي نسبي آموزش

هزينه هاي آموزش و پرورش پيش از هر چيز به نرخ ثبت نام (10) و به صورت غير مستقيم به ميزان جمعيت واجب التعليم بستگي دارد، اما تامين مالي (11) آموزش و پرورش را مي توان نوعي ماليات بر توليد جمعيت فعال دانست. اگر جمعيت واجب التعليم را تمام افراد 5 تا 14 سال و جمعيت فعال (12) را افراد شاغل بين 15 تا 64 سال در نظر بگيريم، مخارج نسبي آموزش بر حسب جمعيت فعال برابر است با نسبت جمعيت 5 تا 14 سال به جمعيت 15 تا 64 سال. اين نسبت از منطقه اي به منطقه ي ديگر و از کشوري به کشور ديگر متفاوت است ( جدول 1 ).
در آفريقا ( به استثناي جزيره موريس و آفريقاي جنوبي ) نسبت افراد 5 تا 14 سال به جمعيت فعال، بالغ بر 50 درصد است. اين بدان معناست که به دلايل کاملاً جمعيت شناختي دستيابي به هدف « آموزش براي همه » در قاره آفريقا بيش از هر جاي ديگر دشوارتر خواهد بود. اين نسبت در مورد کشورهاي عربي نيز بسيار بالاست. در قاره ي آسيا که اکثر کشورهاي عربي در آن واقع شده اند وضعيت بسيار متنوعي قابل مشاهده است؛ به طوري که همزمان با وجود کشوري همانند کره جنوبي که اين نسبت در آن حدود 22/3 درصد است مي توانيم کشوري همچون فيليپين را ببينيم که نسبت جمعيت 5 تا 14 سال به جمعيت فعال آن برابر 45/5 درصد است؛ يعني وضعي مشابه کشورهاي عربي و آفريقايي.
در آمريکاي لاتين که همچنان تحت تأثير فوق العاده کليساي کاتوليک قرار دارد وضعيت در تعادل نسبي به سر مي برد. با اين حال در اين قاره نيز موارد متفاوتي قابل مشاهده است. براي نمونه اين نسبت در مورد کشور شيلي 29/8 درصد است اما همزمان در کشور ونزوئلا اين نسبت برابر با 39/3 درصد است.
جدول 1. جمعيت واجب التعليم و جمعيت واقع در سن کار ( در هزار )، 1995
***
روي هم رفته مي توان گفت که اين نسبت در مورد کشورهايي که از مدتها پيش صنعتي شده اند پايين ترين درصد را نشان مي دهد. در ژاپن و آلمان اين نسبت حدود 16 درصد است. بنابراين نتيجه مي گيريم دو عامل مهم در توسعه آموزشي کشورهاي صنعتي و ثروتمند نقش عمده اي ايفا مي کنند:
1) منابع فراوان
2) جمعيت واجب التعليم نسبتاً کم
در صورتي که بخشي از جمعيت فعال را جمعيت واجب التعليم تشکيل دهد اين امر نشان دهنده جواني يا پيري کل جمعيت است. براي بررسي اين مورد از نشانگري با عنوان ميانه سني (13) استفاده مي کنيم.
ميانه سني عبارت است از سني که جمعيت را به دو بخش مساوي تقسيم مي کند. در جدول (2) اين نشانگر براي برخي از کشورها تعيين و ارائه شده است. در حالي که در کنيا و کنگو حدود نيمي از جمعيت 17 سال و يا کمتر سن دارند در ژاپن ميانه ي سني نزديک به 40 سال است. به عبارت ديگر نيمي از جمعيت ژاپن حداقل 40 سال دارند. کشورهاي عربي داراي پايين ترين ميانه سني هستند ( 20 سال و حتي کمتر ) حال آنکه کشورهاي صنعتي داراي بالاترين ميانه ي سني مي باشند.

2-2- 3. ساختار سني و نرخ ثبت نام (14) در مدارس

همان طور که قبلاً ديديم ساختار سني اين امکان را به ما مي دهد تا ميزان تقريبي جمعيت واجب التعليم را محاسبه کنيم. از سوي ديگر با استفاده از ساختار سني مي توانيم نرخ ثبت نام در مدارس را نيز تعيين کنيم. محاسبه و تعيين نرخ ثبت نام در پاسخ دادن به سؤال زير کمک شايان توجهي به ما خواهد کرد:
چه نسبتي از کودکان تحت آموزش قرار مي گيرند ؟
هر چند پاسخ به اين سؤال بسيار روشن و واضح به نظر مي رسد با اين حال نمي توان پاسخي قابل قبول و قانع کننده به آن داد. چرا که دو شاخص متفاوت در اين زمينه مطرح هستند:
1. نرخ ناخالص ثبت نام (15)
2. نرخ خالص ثبت نام (16)
جدول 2. ميانه سني جمعيت چند کشور، 1995

کشور

میانه سنی

کشور

میانه سنی

کشورهای حاشیه صحرای آفریقا

آمریکای لاتین

جزیره موریس

27/2

شیلی

27/0

آفریقای جنوبی

21/9

آرژانتین

27/4

سنگال

17/2

برزیل

24/2

کامرون

17/7

کلمبیا

22/9

زیمبابوه

18/0

جامائیکا

23/4

نیجریه

17/6

مکزیک

21/5

کنگو

16/9

کاستاریکا

23/1

کنیا

16/6

ونزوئلا

21/9

کشورهای عربی

کشورهای صنعتی

سوریه

17/3

ژاپن

39/7

عراق

18/4

آلمان

38/4

تونس

22/8

سوئد

38/9

الجزایر

19/7

انگلستان

36/9

مراکش

21/6

کانادا

34/8

مصر

20/9

فرانسه

36/1

عربستان سعودی

19/1

استرالیا

33/9

آسیا

آمریکا

34/2

کره جنوبی

29/2

نیوزیلند

32/7

چین

27/6

 

تایلند

25/7

 

پاکستان

18/6

 

فیلیپین

20/4

 


منبع : سازمان ملل، 1999.

2- 2- 3- 1. نرخ ناخالص ثبت نام

نرخ ناخالص ثبت نام برابر است با نسبت تمامي افرادي که در يک سطح آموزشي (17) ثبت نام کرده اند به گروه سني رسمي منطبق با آن سطح. به عنوان مثال اگر تحصيلات ابتدايي شامل 5 سال آموزش بوده و سن رسمي ورود به اين سطح 6 سالگي باشد، نرخ ناخالص ثبت نام در دوره ي ابتدايي برابر خواهد بود با:
کل جمعيت 6 تا 10 سال / کل دانش آموزان دوره ابتدايي = نرخ ناخالص ثبت نام
پيامد استفاده از اين روش بر آورد بيش از اندازه ي (18) نرخ ثبت نام است؛ به عبارت ديگر ممکن است برخي از کودکان کمتر از سن رسمي وارد دوره ي ابتدايي شوند حال آن که برخي ديگر به علت ورود دير هنگام و يا تکرار پايه تحصيلي (19) خارج از بازه سن رسمي اين دوره قرار مي گيرند. در راستاي تبيين اختلاف موجود بين سن واقعي (20) و سن رسمي (21) دانش آموزان، نمودار 3 توزيع سني دانش آموزان پايه هاي مختلف دوره ابتدايي تونس را نشان مي دهد. اگر چه دوره ي ابتدايي در اين کشور شامل 6 سال آموزش است و ظاهراً بايد افراد 6 تا 11 سال را تحت پوشش قرار دهد اما در عمل هم کودکان 5 ساله و هم کودکاني با سن 12، 13 و حتي 14 سال در آموزش ابتدايي اين کشور مشاهده مي شوند.
نمودار 3. هرم توزيع سني آموزش ابتدايي در کشور تونس (1998 - 1997)
منبع: وزارت آموزش و پرورش تونس، 1998: 63.

2- 2- 3- 2. نرخ خالص ثبت نام

به دليل ضعف مذکور در نرخ ناخالص ثبت نام، در کنار آن از نرخ خالص ثبت نام نيز استفاده مي شود. نرخ خالص ثبت نام برابر است با:

2- 2- 3-3. نرخ ثبت نام ويژه سني (22)

متأسفانه نرخ خالص ثبت نام نيز داراي نقطه ضعفي اساسي است. اين نرخ بر خلاف نرخ ناخالص ثبت نام که با برآورد بيش از اندازه همراه است با مشکل ناديده گرفتن (23) برخي افراد مواجه است. زيرا اين نرخ دانش آموزاني را که در سنين بالاتر يا پايين تر از گروه سني رسمي قرار دارند ناديده مي گيرد. بنابراين نرخ ثبت نام براي تمام سالهاي يک سطح آموزشي، نشانگر قابل قبولي براي تعيين نسبت کودکاني که تحت آموزش قرار مي گيرند نمي باشد ( خواه خالص خواه ناخالص ). به اين دليل نرخ ثبت نام معمولاً براي هر سن خاص به طور جداگانه محاسبه مي شود ( نرخ ثبت نام ويژه سني ). به عنوان مثال نرخ ثبت نام براي افراد 6 ساله برابر است با:

نرخ ثبت نام ويژه سني دقيق تر از تعيين اين نرخ بر مبناي گروههاي سني است. اما اين روش هم به طور کامل عدم انطباق بين سن رسمي و واقعي را از بين نمي برد. به عنوان مثال نرخ ثبت نام براي افراد 6 ساله که کمي پايين تر از 100 درصد است به معناي پذيرش تمامي افراد 6 ساله در تحصيلات ابتدايي نيست؛ به عبارت ديگر ممکن است برخي از آنها در 7 يا 8 سالگي و حتي ديرتر وارد دوره ي ابتدايي شوند.
همچنين دانش آموزان 12 ساله اي وجود دارند که در دوره ي ابتدايي تحصيل مي کنند در حالي که افراد همسن آنها وارد آموزش متوسطه شده اند. با اين وضعيت چگونه مي توان نرخ ثبت نام را براي افراد 12 ساله محاسبه کرد ؟ مهم تر اين که چگونه مي توان نرخ ثبت نام را براي يک سن خاص تفسير کرد ؟
بنابراين تعيين نرخ ثبت نام ويژه سني نيز ابزار مناسبي براي تعيين نسبت کودکاني که تحت آموزش قرار مي گيرند نيست. در نهايت مي توان گفت که احتمالاً سؤال « چه نسبتي از کودکان تحت آموزش قرار مي گيرند ؟» مناسب نيست و بهتر است آن را در قالب دو سؤال جزئي تر مطرح کنيم:
چه نسبتي از کودکان وارد مدرسه مي شوند ؟
اين کودکان به چه سطحي از آموزش مي رسند ؟
سؤال اول بايد با استفاده از نشانگر دسترس به آموزش (24) پاسخ داده شود. سؤال دوم به بحث کارايي (25) نظام آموزشي ( از ديدگاه اقتصاددانان ) و کيفيت (26) آموزش و پرورش ( از ديدگاه معلمان ) اشاره دارد.

2- 2- 3- 4. محاسبه دسترسي به آموزش

دسترسي به آموزش پيش و بيش از هر چيز به موقعيت مکاني مدرسه بستگي دارد. (27) قابليت دسترسي به آموزش از سه جنبه قابل بررسي است؛
الف- قابليت دسترسي فيزيکي:
1. سازماندهي امکانات آموزشي چگونه است ؟
2. پراکندگي جغرافيايي مدارس چگونه است ؟
3. دانش آموزان بايد چه مسافتي را طي کنند تا به مدرسه برسند ؟
ب- قابليت دسترسي اقتصادي:
منظور هزينه هايي است که والدين براي فرستادن فرزندان خود به مدرسه صرف مي کنند.
ج- قابليت دسترسي اجتماعي - فرهنگي:
به عبارت ديگر نگرش والدين درمورد ضرورت فرستادن فرزندان به مدرسه ( کارن و چاو، 1981 ).
دسترسي به آموزش را مي توان با استفاده از نرخ ناخالص پذيرش (28) تعيين کرد.
محاسبه دسترسي به آموزش به کمک نرخ ناخالص پذيرش به قرار زير است:

نرخ ناخالص پذيرش داراي نقطه ضعفي مشابه نرخ ناخالص ثبت نام است. در نتيجه پذيرش زود يا دير هنگام، نرخ ناخالص پذيرش از 100 درصد تجاوز مي کند؛ اين در حالي است که هيچ اطميناني از پذيرش تمامي کودکان در مدرسه وجود ندارد. روش مناسب تر براي محاسبه ي نرخ پذيرش تحليل گروه همسال (29) است. براي محاسبه ي اين نرخ مي بايست گروهي از کودکان را که در يک سال به دنيا آمده اند تحت نظر قرار داده و تعيين کرد چه تعدادي از آنها به صورت متوالي در 5 و 6 سالگي و... وارد مدرسه شده اند. از طريق تحليل يک گروه سني مي توانيم تصويري دقيق تر از نرخ واقعي پذيرش در مدرسه به دست آوريم و مطمئن باشيم که نرخ کل پذيرفته شدگان را به دست آورده ايم.
براي محاسبه نرخ پذيرش يک گروه همسال ابتدا بايد نرخ پذيرش براي هر سن خاص مشخص شود. براي مثال نرخ پذيرش در 6 سالگي برابر است با:

جدول زير نرخهاي پذيرش بر حسب سنين خاص را در فاصله ي زماني بين سالهاي 1995 تا 2000 ميلادي نشان مي دهد.
جدول 3. نرخ هاي پذيرش بر مبناي سن

سن

1995

1996

1997

1998

1999

2000

5ساله

%5/2

%4/8

%4/4

%3/8

%3/7

%3/6

6ساله

%60/4

%61/3

%63/2

%64/3

%65/7

%66/2

7ساله

%16/2

%15/7

%15/3

%14/8

%14/3

%13/1

8ساله

%10/1

%9/7

%9/4

%9/2

%8/7

%7/0

9ساله

%6/0

%5/7

%5/3

%4/8

%4/1

%3/8

10ساله

%2/5

%2/1

%1/8

%1/6

%1/4

%1/0


از طريق بررسي نرخهاي پذيرش به صورت مورب ( نرخهايي که در جدول به صورت برجسته نشان داده شده اند ) به راحتي مي توان دريافت که همگي آنها درباره يک گروه همسال هستند؛ به عبارت ديگر گروه همسالي که در سال 1990 به دنيا آمده است. از اعضاي اين گروه، 5/2 درصد در سال 1995 ( در 5 سالگي )، 61/3 درصد در سال 1996 ( در 6 سالگي )، 15/3 درصد در سال 1997 ( در 7 سالگي ) و... وارد مدرسه شده اند.
مجموع نرخها ( به صورت مورب در جدول ) نشان دهنده نرخ پذيرش گروه همسال مورد نظر است:
95/1 %= 1/0%+4/1 %+ 9/2 %+ 15/3 % + 61/3 % + 5/2 % = گروه همسال AR
نرخ پذيرش براي گروه همسال هرگز نمي تواند بيش از 100 درصد (30) باشد زيرا تعداد کودکان يک گروه همسال که وارد مدرسه شده اند به هيچ وجه از تعداد کل کودکان آن گروه بيشتر نخواهد بود.
در مجموع مي توان گفت مهم نيست چقدر سعي کنيم تا نشانگر خوب تدوين کنيم ( يعني ميزان انطباق نشانگر با آنچه مي خواهيم اندازه گيري کنيم )، اعتبار نشانگر بيش از هر چيز به داده هايي که براي محاسبه ي آن استفاده مي کنيم بستگي دارد.

2- 2- 3- 5. سنجش ميزان کارايي (31) نظام آموزشي

پس از پاسخگويي به سؤال « چه نسبتي از کودکان وارد مدرسه مي شوند ؟» مي توانيم به بررسي سؤال دوم يعني « اين کودکان به چه سطحي از آموزش مي رسند ؟» بپردازيم. براي به دست آوردن پاسخ دقيق تر براي اين سؤال جانستون (1982) پيشنهاد مي کند آن را به سه سؤال جزئي تر تقسيم کنيم.
اين سه سؤال که در قالب سه نشانگر (32) مطرح مي شوند عبارتند از:
1. به طور ميانگين، دانش آموز چند سال را صرف آموزش ابتدايي مي کند ؟
2. به طور ميانگين دانش آموزان در يک سطح آموزشي به چه پايه تحصيلي (33) مي رسند ؟
3. چه نسبتي از دانش آموزان آموزش ابتدايي را به پايان مي رسانند ؟
جواب سؤال يک و دو الزاماً برابر نخواهد بود زيرا ممکن است متوسط سالهاي صرف شده براي آموزش ابتدايي به علت تکرار پايه از متوسط پايه تحصيلي که دانش آموزان به آن مي رسند بيشتر باشد. از اين رو نشانگر يک و دو با هم تفاوت دارند. نشانگر سوم سودمندترين ابزار سنجش ميزان کارايي نظام آموزشي است زيرا بيان کننده نسبت دانش آموزاني است که توانسته اند آموزش ابتدايي را با موفقيت به پايان رسانند. از فرمولهاي زير براي محاسبه ي نشانگرهاي مذکور استفاده مي شود:
متوسط سالهاي صرف شده در دوره ابتدايي:

متوسط پايه تحصيلي که دانش آموزان به آن مي رسند:

نسبت دانش آموزاني که آموزش ابتدايي را با موفقيت به پايان رسانده اند:

در فرمولهاي ذکر شده فرض بر اين است که سطح آموزشي (34) مورد نظر شامل پنج پايه (35) تحصيلي است.
به ترتيب نرخهاي ارتقاء (36) براي پايه هاي تحصيلي اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم هستند.
به ترتيب نرخهاي مردودي (37) ( تکرار ) براي پايه هاي تحصيلي اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم مي باشند. شايد بتوان نشانگر چهارمي را نيز به نشانگرهاي فوق اضافه کرد. اين نشانگر را تحت عنوان سنوات تحصيل شاگرد (38) (A) مي ناميم و براي افرادي تهيه مي شود که توانسته اند آموزش ابتدايي را به پايان برسانند.
اين نشانگر با استفاده از نشانگرهاي پيشين قابل محاسبه خواهد بود:

جدول زير چهار نشانگر فوق را براي آموزش ابتدايي در مناطق مختلف ويتنام در سال تحصيلي 1996 - 1995 نشان مي دهد. آموزش ابتدايي در ويتنام شامل پنج سال تحصيلي است، لکن دانش آموزان به طور متوسط بيش از پنج سال صرف اين دوره مي کنند ( به جز فلات مرکزي و دلتاي مکونگ ). دقيقاً در دو منطقه مذکور است که متوسط پايه تحصيلي که دانش آموزان به آن مي رسند پائين تر از کلاس چهارم است. از سوي ديگر بين دو منطقه ي جنوبي نيز تفاوتهايي مشاهده مي شود. در منطقه جنوب شرقي که سايگون در آن واقع شده است حدود 80 درصد دانش آموزان آموزش ابتدايي را به پايان مي رسانند. در حالي که در منطقه ي مکونگ دلتا تنها نيمي از دانش آموزان تحصيلات ابتدايي خود را به پايان مي رسانند.
جدول 4. نشانگرهاي کارآيي آموزش ابتدايي در مناطق مختلف ويتنام، 1996- 1995
***

2- 2- 4. ساختار سني معلمان و هزينه هاي کادر آموزشي

مسلماً تحليل ساختار سني علاوه بر جمعيت واجب التعليم در حوزه هاي ديگر نيز قابل استفاده است. براي مثال مي توانيم از آن در مورد کادر آموزشي نيز استفاده کنيم. از آنجايي که بازنشستگي يکي از علل اصلي کمبود کادر آموزشي به حساب مي آيد لذا اطلاعات دقيق در مورد ساختار سني کادر آموزشي اين امکان را به ما مي دهد تا خود را براي رويارويي با چنين کمبودهايي آماده کنيم. (39)
نمودار 4 نشان دهنده ي هرم سني معلمان مقطع متوسطه فرانسه در سال 1998 ميلادي مي باشد. همانطور که مشاهده مي کنيد تعداد معلمان زن کمي بيشتر از معلمان مرد است ( 225611 نفر در برابر 170938 نفر ) و معلمان زن تا حدودي جوان تر هستند ( ميانگين سني معلمان زن 42/5 سال و ميانگين سني معلمان مرد 43/3 سال ). اگر چه اين هرم بي نظميهايي دارد با اين حال تا حدودي تقارن در آن قابل مشاهده است؛ به عبارت ديگر تعداد معلمان تازه استخدام در هر سال متفاوت است اما اين تفاوت براي معلمان زن و مرد کمابيش يکسان است. در فرانسه معلمان مقطع متوسطه معمولاً در 60 سالگي بازنشسته مي شوند اما ممکن است برخي از آنها تا 65 سالگي نيز به کار خود ادامه دهند. با علم به اين موضوع و از آنجايي که هرم سني اين معلمان بي نظمي هايي دارد مي توان انتظار داشت که تعداد معلمان بازنشسته در 15 سال آينده دستخوش تغييراتي شود. بنابراين تحليل دقيق اين هرم پيش بيني تعداد معلمان مورد نياز براي جايگزيني معلمان بازنشسته را ممکن خواهد کرد تا از اين طريق نظام آموزشي بتواند جوابگوي نرخ بالاي ثبت نام دانش آموزان باشد.
نمودار 4. هرم سني معلمان مقطع متوسطه در فرانسه، 1998
منبع: دايتسچ و همکاران، 2000.
يکي ديگر از کاربردهاي هرم سني در ارتباط با کادر آموزشي، برآورد ميزان حقوق کادر آموزشي است. از آنجايي که حقوق معلمان همگام با ميزان سابقه آنها افزايش مي يابد، دستيابي به ساختار سني کادر آموزشي بر مبناي ميزان سابقه اين امکان را به ما خواهد داد تا پيامدهاي مالي ناشي از افزايش حقوق معلمان در اثر افزايش سابقه را پيش بيني کنيم. ناگفته پيداست که حقوق ميانگين و در نتيجه هزينه واحدهاي مختلف با افزايش کادر آموزشي مسن افزايش خواهد يافت.

پي‌نوشت‌ها:

1. Age Pyramid.
2. Child - bearing Age.
3. Baby Boom.
4.lnaccurate Statements.
5. Sprague Multipliers.
6. ( رياضيات ): قاعده اي که بر اساس آن با دانستن برخي از جمله هاي يک سلسله، جمله هاي ديگري را در همان سلسله حساب مي کنند، lnterpolation ( مترجمان ).
7. Educational Development.
8. Reproduction Rate.
9. با فرض اينکه همانند اغلب موارد، سن رسمي ورود به دوره ي ابتدايي 6 سال بوده و تحصيلات ابتدايي و متوسطه هر يک 6 سال طول مي کشد.
10. Enrolment Rate.
11. Finance.
12. Active Population.
13. Median Age.
14. Enrolment Rate.
15. Gross Enrolment Rate.
16. Net Enrolment Rate.
17. Educational Level
18. Overestimation.
19. Grade Repetition.
20. Real Age.
21. Official Age.
22. Enrolment Rate by Specific Age.
23. Underestimate.
24. Access to Education.
25. Efficiency.
26. Quality.
27. مراجعه کنيد به قسمت مکان يابي مدارس، انتهاي بخش 1
28. Gross Admission Rate.
29. تحليل يک گروه سني نمايانگر حرکت يک گروه سني از دانش آموزان در مسير يک دوره تحصيلي از سال نخست تا پايان دوره است. در اين روش جريان دانش آموزي در طي يک دوره تحصيلي با توجه به تعداد قبول شدگان، مردودين و ترک تحصيل کنندگان نمايان مي شود Cohort ( مترجمان ).
30. در صورتي که داده هاي مورد استفاده صحيح باشند.
31. Efficiency.
32. lndicator.
33. Grode.
34. Educational Level.
35. Grade.
36. Promotion Rates.
37. Repetition Rates.
38. Pupil- Years of Schooling.
39. Northern High Plateaux.
40. Red River Delta.
41. Center - North.
42. Central Coastal Region.
43. Central High Plateaux
44. South - East Region.
45. Mekong Delta.
46. بي شک وضعيت در مورد کشورهايي که تحت تأثير بيماري ايدز قرار گرفته اند متفاوت خواهد بود.

منبع مقاله :
تانگوک چاو؛ (1389)، جمعيت شناسي در برنامه ريزي آموزشي، دکتر محمدرضا کرامتي - مهدي وفايي زاده، تهران: مؤسسه ي انتشارات دانشگاه تهران،چاپ اول