سوء استفاده از عقايد مهدويت (1)
دشمنان اسلام با نگاه هاي سازمان يافته و شيطاني خود، افراد منحرف و سست عنصر و ساده لوح و ضعيف اين وادي را شناسايي و پشتيباني مي کنند تا به واسطه آن ها پايه هاي اعتقادي جامعه ي اسلامي را سست نمايند و سپس به هدف استثماري و استعماري خويش برسند.
ما در اين فصل جهت جلوگيري از اجراي توطئه هاي دشمنان اسلام، محورهاي زير را مورد بررسي قرار مي دهيم:
مدعيان دروغين مهدويت
وکلاي دروغين در غيبت صغري
مدعيان مشاهده و ارتباط
تعيين زمان ظهور بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
صفات شخصي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
اهميت صفات بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
الف) مدعيان دروغين مهدويت
ديدار بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در عصر غيبت کبري نصيب افراد شايسته فراواني گشته است، لکن خود مُهر سکوت بر لب زده و هرگز ادعاي مشاهده و يا ارتباط نکرده اند که اين خود نشانه رازداري و بزرگواري آن ها مي باشد.هر که را اسرار حق آموختند * * * مُهر کردند و دهانش دوختند
اين حالت در همه ي راه يافتگان به حريم واسطه فيض الهي و قطب عالم امکان، حجة بن الحسن المهدي (عليه السلام) وجود دارد. اينان با چنين ويژگي زيبا و صحيح، راه مکر و استثمار را بر مدعيان دروغين مشاهده و ارتباط بسته اند تا نتوانند با چنين ادعايي به اهداف شيطاني خويش برسند و خود و خلق را در دام دشمنان اسلام و انسانيّت بيفکنند؛ گرچه افرادي اندک در مدتي کوتاه بدين تزوير دست يازيدند و به چپاول و گمراهي ديگران مشغول شدند. اين گونه افراد را مي توان به سه گروه تقسيم کرد:
1. کساني که به انگيزه جاه طلبي و قدرت خواهي و سلطه بيشتر، ادعاي مهدويت کردند و تلاش هاي زيادي هم نمودند؛ همانند « مهدي عباسي » که پدرش، منصور دوانيقي ادعا کرد پسرش همان مهدي موعود است. با اينکه اين عنصر فريب کار قبل از آن با « محمد بن عبدالله محض » به عنوان « مهدي نجات بخش » دست بيعت داد و او را منجي عالم معرفي کرده بود، ولي خود مدّعي « مهدويت » گشت.
2. کساني که خود چنين ادعايي نداشتند، لکن ديگران جهت اهداف خويش چنين نسبتي را به آن ها دادند؛ همانند « محمد بن حنفيه » که پيروان مختار (رحمه الله) چنين ادعايي براي وي داشتند، اما او تسليم اين گونه تزويرها نشد و چون با عنايات علي بن الحسين، زين العابدين (عليه اسلام) در مسير اهل بيت (عليهم السلام) قرار داشت، انتقام خون سيد الشهداء حسين بن علي(عليه السلام) و يارانش را گرفت و خود به درجه ي رفيع شهادت رسيد.
3. افرادي که با کمک استعمار خارجي ادعاي مهدويت کردند و دست به ساختن مسلک ها و آيين هاي ساختگي زدند و امروز هم جامعه ي اسلامي گرفتار آن هاست که پشتوانه ي اينان يا در غرب و شرق و يا در بيت العدل اسرائيلي است.
« علي بن محمد باب شيرازي »، بنيان گذار بابيت از چهره هاي گول خورده اي است که توسط جاسوس روسي « کنياز دالگورکي » شناسايي و سپس مطرح شد. او ادعاي بابيّت کرد و از کربلا به بصره و سپس بوشهر و پس از دو ماه به شيراز رفت. ابتدا خود را نايب خاص امام عصر - عجل الله تعالي فرجه الشريف – معرفي نمود و بعد، ناگاه خود ادعاي « مهدويت » کرد و افکار بي پايه و خرافه اي خويش را در محفل دوستان وابسته خود مطرح کرد. آنان هم ناشر افکار وي گرديدند. اين بازي ازسال 1260 هجري قمري شروع شد و با اعدام شدنش توسط ناصرالدين شاه و ادامه توطئه سفير روس به صورت نسبي پايان يافت؛ گرچه حسين علي بهاء و عباس افندي و... اين بازي سياسي را بر ضد اسلام ادامه دادند و هنوز هم عده اي در آن دام گرفتارند. (1)
مدّعيان مهدويت در طول تاريخ زياد هستند که مي توان برخي از آنان را نام برد و همگي جزء يکي از گروه هاي سه گانه ي فوق مي باشند؛ از جمله:
ابواسحاق ابوعبيده ثقفي؛ ابوالحسن زيد بن علي؛ ابوالعباس سفّاح؛ ابومسلم، أمين آل محمد، مشهور به ابومسلم خراساني؛ محمد بن احمد سوداني؛ السيد محمد بن علي بن احمد الادريسي؛ شيخ شمس الدين محمد الفرياني بن احمد المغربي؛ غلامرضا شاه، معروف به مرکب ساز؛ شيخ عبدالقدير بخارائي؛ ميرزا مشتاق علي شيرازي؛ بايزيد ترکماني؛ ميرزا يحيي ازل؛ حسين علي عبدالبهاء و يوسف خواجه کاشغري. (2)
ب) وکلاي دروغين در غيبت صغري
به طور کلي يکي از مشکلات سفراي چهارگانه، مبارزه با مدعيان دروغين وکالت بود که براي سودجوئي، تحريف حقايق و قدرت طلبي به اين ميدان زيباي اعتقادي مردم وارد مي شدند. وکلاي حقيقي امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هم مجبور شدند، آنان را طرد و ادعاهايشان را رد کنند، لکن نسبت به بعضي افراد که داراي موقعيت و قدرت استثمار بيشتري بودند و افراد زيادتري را به چنگ خويش انداخته بودند، برخي از وکلاي چهارگانه به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نامه نوشتند و حضرت هم با توقيعات شريفه ي خويش وضعيت دروغين آنان را روشن ساختند و نفرت و انزجار خويش را اعلان نمودند. شگفت انگيز آن که بعضي از آنان از چهره هاي مقدسي بودند که ساليان سال با امامان معصوم – عليهم صلوات الله – در تماس بودند و به مجالس و محافل آنان تردّد داشتند، ولي در اواخر به گمراهي و سياه بختي دچار شدند.حرکت وکلاي دروغين عصر غيبت صغري از زمان سفير دوم امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، محمد بن عثمان عمري (رحمه الله) آغاز گرديد، زيرا در دوره ي سفارت سفير اول، عثمان بن سعيد عمري (رحمه الله) اين گونه ارتباط تازگي داشت. گذشته از اين که او چهره ي درخشاني بود که دو امام همام، علي الهادي و حسن عسکري (عليهما السلام) او را وکيل خود در وجوهات شرعيّه وغير آن قرار داده بودند و کسي را توان مبارزه با آن شخصيت بزرگوار نبود، ولي بعد از او مدعيان وکالتِ دروغين، کار خويش را آغاز کردند که به چند نمونه از آنان اشاره مي کنيم:
1. در زمان دومين نائب خاص چند نفر خود را وکيل و نائب خاص امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) معرّفي کردند و در پي آن ادعاهاي ديگري کردند، همانند:
الف) ابومحمد شريعي؛ شايد اسم او « حسن » بوده است، ولي اولين کسي بود که به دروغ ادعاي وکالت کرد؛
ب) محمد بن نضير نميري؛ او بعد از شريعي چنين ادعايي را نمود؛
ج) احمد بن هلال کرخي؛
د) ابوطاهر، محمد بن علي بن بلال بلالي؛هـ) ابوبکر بن محمد بن أحد بن عثمان، مشهور به بغدادي، پسر برادر ابوجعفر عمري، سفير دوم امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)؛
و) اسحاق احمر؛ وي اموال زيادي را تصاحب کرد. او فقط از منطقه « دِينوَر » 16000 دينار [طلا] را گرفت و به بغداد منتقل کرد و آن ها را صرف امور شخصي خود نمود.
2. در دوره ي نيابت محمد بن علي سمري (رحمه الله) مدعيان دروغين ديگر پيدا شدند که او را به زحمت انداختند و آبروي خويش را بر باد دادند؛ همانند « ابو دلف کاتب ». او محمد بن مظفر کاتب، از غلات مشهور بود. (3)
در پايان اين بحث به معرفي دو تن از مدعيان دروغين سفارت و وکالت در عصر غيبت صغري مي پردازيم و بدان بسنده مي نماييم:
محمد بن نضير نميري فهري
او در ابتدا در مجالس امام عسکري (عليه السلام) رفت و آمد مي نمود تا آن که وي را از اصحاب آن حضرت برشمردند. نميري فهمي در جهت منافع شخصي خويش از اين عنوان سوء استفاده زيادي نمود و منحرف شد. ادعاي رسالت و نبوت نمود و قائل به تناسخ شد و آن را ترويج کرد و نسبت به امام هادي (عليه السلام) غلوّ نمود و از آن حضرت به عنوان « ربّ » ياد کرد. فهري ازدواج با محارم را جايز دانست و نکاح مردان با يک ديگر را نيز مباح شمرد. محمد بن نضير نميري فهري، انحطاط را تا آخرين درجه اش طي کرد و گروهي هم به نام « نميريّة » تا مدّت ها راه او را ادامه دادند.امام حسن عسکري (عليه السلام) نسبت به نميري و شخص ديگري به نام « ابن بابا قمي » که نامش حسن بن محمد بود، نامه ي تندي را مرقوم فرمود. در آن نامه انحراف آنان را متذکر شد و از آنان برائت جست که در بخشي از اين توقيعِ خطاب به محمد بن عثمان عمري (رحمه الله) آمده است:
أَبرَأُ إِلَي اللهِ مِنَ الفِهرِيِّ وَ الحَسَنِ بنِ محمد بنِ بَابَا القُمِّيِّ، فَابرَأ مِنهُمَا، فَإِنِّي مُحَذِّرُکَ وَ جَمِيعَ مَوَالِيَّ وَ إِنِّي ألعَنُهُمَا، عَلَيهِمَا لَعنَةُ اللهِ مُستَأکِلَينِ، يَأکُلانِ بِنَا النَّاسَ فَتَّانَينِ مُؤَذِيَينِ آذَاهُمَا اللهُ وَ أرکَسَهُمَا فِي الفِتنَةِ رَکساً... (4)؛ بي زاري مي جويم و پناه مي برم به خدا از فهري و حسن بن محمد بن بابا قمي. از هر دوي آن ها متنفرم. همانا من به تو و همه دوستان، نسبت به اين دو هشدار مي دهم و اين دو را لعن و نفرين مي کنم. لعنت و نفرين خدا بر اين دو باد. اين دو با نام ما به چپاول مردم پرداختند. فتنه برپا کردند و آزار و آسيب رساندند. خداوند اينان را بيازارد و فتنه هاي ايجاد شده را به خودشان برگرداند... .
احمد بن هلال الکرخي (5)
او در سال 180 هـ.ق به دنيا آمد و در سال 267 هـ.ق از دنيا رفت. او بخش عمده ي عصر امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) و دوره کامل امام جواد و امام هادي و امام حسن عسکري (عليهم السلام) را درک کرد و هفت سال از دوره ي غيبت صغري را نيز مشاهده نمود. احمد کرخي 54 مرتبه حج بجا آورد که بيست مرتبه ي آن را با پاي پياده رفت. رجالي بزرگ، نجاشي (رحمه الله) هم از او رواياتي را نقل کرده است. وي داراي کتاب هايي به نام « يوم و ليلة [روز و شب] و کتاب « النوادر » است. (6)وي ادعاي نيابت خاصّه کرد و مورد سوء استفاده زيادي قرار گرفت. امام عسکري (عليه السلام) او را توبيخ و مذمت نمود و در حضور بعضي به وي تذکّر داد، ولي مؤثر نيفتاد. حضرت نامه اي به بعضي از نمايندگان خود در سرزمين عراق نوشت و آنان را از تماس با وي برحذر نمود. امام عسکري (عليه السلام) مرقوم فرمود: احذَروا الصُّوفّي المُتَصَنِّعَ (7)؛ از اين صوفي مسلک دروغين بر حذر باشيد و بپرهيزيد.
بعد از مرگ احمد بن هلال کرخي توقيعي از ناحيه مقدسه، مبتني بر لعن و نفرين وي به قاسم بن علا (رحمه الله) (8) داده شد، ولي بعضي از شيعيان عراق، آن را باور نکردند. قاسم مجبور شد نامه اي به امام عصر (عج) بنويسد که از سوي امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) توقيعي توسط حسين بن روح بن شرح ذيل صادر شد:
قَد کَانَ أَمرُنَا نَفَذَ إِلَيکَ فِي المُتَصَنِّعِ ابنِ هِلالٍ – لا رَحِمَهُ اللهُ – بِمَا قَد عَلِمتَ لَم يَزَل – لا غَفَرَ اللهُ ذَنبَهُ وَ لا أقَالَ عَثرَتَهُ – يُداخِلنا فِي أمرِنَا بِلا إِذنٍ مِنَّا وَلا رِضًي. يَستَبِدُ بِرَأيِهِ فَيتحَامي دُيونَنا. لا يُمضِي مِن أَمرِنَا إِيِّاهُ إِلّا بِمَا يَهوَاهُ وَ يُرِيدُه، أَردَاهُ اللهُ فِي ذلِکَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَصَبَرنَا عَلَيهِ حَتَّي بَتَرَ اللهُ بِدَعوَتِنَا عُمُرَهُ وَ کُنَّا قَد عَرَّفَنَا خَبَرَهُ قوماً مِن مُوَالِينَا فِي أيِّامِه – لا رَحِمَهُ اللهُ – وَ أَمَرنَاهُم بِإلقَاءِ ذَلِکَ إِلَي الخَاصِّ مِن مَوَالِينَا وَ نَحنُ نَبرَأُ إِلَي اللهِ مِنِ ابنِ هِلالٍ لا رَحِمَهُ اللهُ وَلا مِمَّن لا يَبرَأُ مِنهُ.
وَ أَعلِمِ الإِسحَاقِيِّ (9) – سَلَّمَهُ اللهُ وَ أهلَ بَيتِهِ – بِما أَعلَمنَاکَ مِن حالِ هَذَا الفَاجِرِ وَ جَمِيعَ مَن کَانَ سَأَلَکَ وَ يَسأَلَکَ عَنهُ مِن أهلِ بَلَدِهِ وَ الخَارِجِينَ وَ مَن کَانَ أن يَستَحِقّ أَن يَطَّلِعَ عَلَي ذَلِکَ. فَإِنَّهُ لا عُذرَ لأَحَدٍ مِن مَوَاليِنَا فِي التَّشکِيکِ فِيمَا يُؤَدِّيهِ عَنَّا ثِقَاتُنَا، قَد عَرَفُوا بِأَنَّنَا نُفَاوِضُهُم سِرَّنَا وَ نَحمِلُهُ إِيِّاهُ إِلَيهِم وَ عَرَفنَا مَا يَکُونُ مِن ذَلِکَ إِن شَاءَ اللهُ (10)؛
هر آينه دستور ما درباره ي احمد بن هلال، آن متظاهرِ رياکارِ دروغين به شما رسيد – رحمت خدا شامل او نگردد – نسبت به آن چه را که مي دانيد. خداوند او را نيامرزد و از لغزش هاي او نگذرد. او هم چنان بدون اجازه و رضايت، در کارهاي ما دخالت مي کرد. و انديشه هاي مستبدانه خويش را مطرح مي نمود و از پرداختن بدهي هاي ما [وجوهات متعلق به ما] سرباز مي زد و از کارهاي ما آن چه را دل خواه او بود مي پذيرفت. خداوند به خاطر شيوه گمراهانه اش او را به سرعت در آتش جهنم قرار دهد. ما نسبت به او شکيبايي کرديم تا اين که خداوند به نفرين ما رشته عمر او را قطع کرد. ما در زمان زندگي او، گروهي از دوستان خود را از انحراف عقيدتي و عمل کرد ظالمانه آگاه ساختيم – خداوند او را از رحمت خويش دور سازد – و به آن دوستان خاطر نشان کرديم که به دوستان خاص ما اين موضوع را برسانند. اکنون ما را از [احمد] بن هلال بي زاري مي جوييم و نيز از هر کسي که از او ابراز تنفر نکند بي زاري مي جوييم. آن چه درباره اين عنصر فاجر و گناه کار به تو اعلان داشتيم، به احمد بن اسحاق قمي که خداوند او و اهل بيتش را سلامت داد و به همه کساني که از شهر او و يا شهرهاي ديگر از وضعيت وي از تو پرسيدند و يا مي پرسند و يا چنين آمادگي داشتند، به همه ي آنان آگاهي ده و اعلان نما، زيرا براي هيچ يک از دوستان ما عذري باقي نخواهد بود که نسبت به افراد مورد اعتماد ما ترديد کنند و نسبت به آن چه از ما روايت مي کنند تشکيک نمايند. آنان مي دانند که ما اسرار خود را با افراد مورد اعتماد خويش در ميان مي گذاريم و به آنان انتقال مي دهيم و آن چه را در اين مورد است به آن ها شناسانده ايم؛ ان شاء الله.
ج) مدّعيان مشاهده و ارتباط
برخي افراد که تعدادشان کم نيست، براي رسيدن به اهداف شوم خود (استثمار مردم)، ادعاي ديدن و رابطه با حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در زمان هاي مختلف داشته و دارند. گاهي مدّعي رساندن سفارش هاي مردم به آن حضرت مي شوند و يا بالعکس، مدّعي داشتن پيام از سوي امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف).توقيع شريف جلوي اين ادعاهاي واهي را گرفت و دشمنان اسلام را از اين ترفند بي بهره ساخت. متأسفانه پايگاه اين گونه افراد، در ميان انسان هاي ساده لوح و خوش بيني است که از منابع ديني و کلامي ارزش مند بهره نبرده اند و صفحه ي دلشان از معارف الهي خالي است.
انديشمندان ديني با اين گونه افراد در ابتدا با استدلال برخورد کردند و از توقيع شريف به عنوان زيباترين سند بهره گرفتند، زيرا بهترين دليلي که مي تواند مدعيان رؤيت و مشاهده را زمين گير کند و جلوي توطئه هاي آنان را بگيرد، توقيعي است که شش روز پيش از مرگ علي بن محمد سَمُري (رحمه الله) صادر شد؛ کسي که آخرين سفير خاص حجة بن الحسن العسکري (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوره غيبت صغري بود:
به نام خداوند بخشنده مهربان.
اي علي بن محمد سمري! خداوند پاداش برادرانت را درباره تو بزرگ گرداند. تا شش روز ديگر خواهي مُرد. کارهاي خود را انجام بده و به هيچ کس توصيه نکن تا بعد از مرگت، وصي و جانشين تو باشد که غيبت دوم (پاياني) فرا مي رسد و بعد از آن ظهوري نخواهد بود، مگر آن که خداوند اجازه دهد و اين اذن در ظهور پس از مدتي طولاني خواهد بود که در آن مدت قلب ها قسي و سخت شود و زمين پر از ستم گردد.
به زودي از پيروان من کساني خواهند آمد که ادّعاي ديدن مرا کنند. آگاه باشيد هر کس قبل از خروج سفياني و صيحه آسماني ادعاي رؤيت مرا کند، او دروغ گو و افترا زننده است و نيست توان و نيرويي مگر از جانب خداوند بزرگ.
د) تعيين زمان ظهور بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
از جمله مسائلي که ذهن عده اي از منتظران حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را مشغول کرده، زمان ظهور است، زيرا همگي لحظه شماري مي کنند تا او ظاهر گردد و به وعده هاي الهي تحقق بخشد و زمين را پر از عدل و داد نمايد. اين عقيده ي زلال و شفاف ديني آثار پربرکتي را دارد که سبب شده است تا دين داران و معتقدان شيعي در مکتب هاي انحرافي ديگر ذوب نشوند و منهدم نگردند، بلکه بر اين عقيده ثابت قدم باشند و صدها سال در خط اسلام ناب محمدي و علوي باقي بمانند و از ارزش هاي آن پاس داري کنند. سودجويان و منحرفان وابسته، هر چند گاه زمان خاصي را تعيين مي کردند و تبليغات و شايعه هاي گسترده اي راه مي انداختند که قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) در فلان روز و فلان ساعت و در مکان خاص ظهور خواهد کرد و پس از مدتي مي گفتند: نه، نشد. مي خواستند ظهور منجي عالم بشريّت را زير سؤال برند، اما از ديرزمان عالمان ديني به اين گونه شبهات و حرکت هاي انحرافي پاسخ داده بودند؛ شيخ طوسي (رحمه الله) نوشته است:« أَمّا وقت خروجه (عليه السلام)، فليس بمعلوم لنا علي وجه التفصيل بل هو مغيب عنّا إلي أن يأذن الله بالفرج... »؛ اما زمان ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) براي ما به صورت تفصيل مشخص نيست. او از ديدگان ما پنهان است تا اين که خداوند سبحان به او اذن و اجازه ظهور دهد و فرجش فرا رسد.
• فضيل بن يسار گفته است محضر امام باقر (عليه السلام) رسيدم و پرسيدم: آيا براي ظهور قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) زمان خاصي تعيين شده است؟! امام (عليه السلام) فرمود:
کَذَبَ الوَقَّاتُونَ کَذَبَ الوَقَّاتُونَ کَذَبَ الوَقَّاتُونَ، إِنَّ مُوسَي (عليه السلام) لَمَّا خَرَجَ وَافِداً إِلَي رَبِّهِ وَاعَدَهُم ثَلاثِينَ يَوماً فَلَمَّا زَادَهُ اللهُ عَلَي الثَّلاثِينَ عَشراً قَالَ قَومُهُ قَد أَخلَفَنَا مُوسَي فَصَنَعُوا مَا صَنَعُوا فَإِذَا حَدَّثنَاکُمُ الحَدِيثَ فَجَاءَ عَلَي مَا حَدَّثنَاکُم بِهِ فَقُولُوا صَدَقَ اللهُ وَ إِذَا حَدَّثنَاکُمُ الحَدِيثَ فَجَاءَ عَلَي خِلافِ مَا حَدَّثنَاکُم بيهِ فَقُولُوا صَدَقَ اللهُ تُؤجَرُوا مَرَّتَينِ؛ دروغ مي گويند آناني که زمان معيني را براي ظهور مطرح مي کنند. اينان دروغ مي گويند. اينان دروغ مي گويند. [سپس فرمود:] همانا موسي بن عمران (عليه السلام) چون به امر پروردگار به طرف کوه طور رفت، به مردم خويش قول داد که سي روزه بر مي گردد. چون خداوند ده روز به آن مدّت زياد کرد و چهل روز گذشت، قوم موسي (عليه السلام) گفتند: « موسي برخلاف وعده خود رفتار کرد ». پس انجام دادند آن چه را که انجام دادند. امام باقر (عليه السلام) فرمود: پس چنان چه ما علائمي را ذکر کرديم و براساس آن، وعده خدا انجام شد شما بايد بگوييد: صدق الله؛ خداوند راست مي گويد و چنان چه بر خلاف گفته ي ما پيش آمد، شما بايد خدا را راست گو بدانيد و تصديق کنيد که در اين صورت، دو پاداش و اجر نصيب شما مي گردد. (11)
نعماني حديث فوق را ذکر کرده و لکن جمله « کذب الوقّاتون » را دو مرتبه آورده است. (12) و در بعضي از منابع، يک بار آمده است.
صاحب وافي در تبيين حديث فوق نوشته است: مشخص کردن و معين نمودن وقت ظهور درست نيست. زيرا اين امر براساس آيه ي شريفه ي ذيل است (يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ)؛ (13) نابود مي کند هر چه را بخواهد و هر چه را بخواهد اثبات مي نمايد. در نزد خداوند لوح اصل و تقديرات واقعي وجود دارد.
همان طور که در روايات مختلف آمده، امر ظهور تا به حال چندين مرتبه به تأخير افتاده است (14) و آن چه را امامان معصوم (عليهم السلام) فرموده اند بر همين اساس است، اما « تؤجروا مرّتين »؛ دو مرتبه پاداش و گواهي و تصديق خداوند، چرا؟
يک مرتبه به جهت ايمان مردم به صدق گفتار امامان معصوم (عليهم السلام) و مرتبه دوم به جهت ثبات قدم، با آن که برخلاف بعضي از علائم، ظهور محقق نگرديده است.
پس تعيين وقت ظهور در هر صورت اشتباه محض است. آناني که سال دو هزار ميلادي و يا وقت ديگري را براساس خواب ها و رؤياها تعيين مي کنند و اطلاعيه صادر مي نمايند و يا پشت صفحات اوليه قرآن ها و کتاب هاي مفاتيح الجنان و غيره مي نويسند اشتباه مي کنند. اينان يا افرادي ساده لوح و نادانند و يا دانسته و ندانسته مهره ي بيگانگاني هستند که اعتقاد ناب مهدوي را متزلزل مي کنند و مي خواهند مردم را از دين صحيح، جدا کنند.
* عبدالرحمان بن کثير گفته است در محضر امام صادق (عليه السلام) بودم. در آن هنگام مِهزَم بن أبي برده أسدي وارد شد و گفت: فدايت گردم! خبر ده مرا از اين امر [فرج قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) که انتظار آن را مي کشيم. چه زماني خواهد بود؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: اي مهزم! توجه داشته باش، کَذَبَ الوَقَّاتُونَ وَ هَلَکَ المُستَعجِلُونَ وَ نَجَا المُسَلِّمُونَ (15)؛ دروغ مي گويند کساني که زمان معيّني را مطرح مي کنند و نابود مي گردند آناني که در اين امر الهي شتاب زده هستند و نجات مي يابند کساني که در برابر فرمان خداوند تسليم هستند.
پينوشتها:
1. يادداشتهاي « دالگورکي » جاسوس روس در کشورهاي اسلامي، ص 60 به بعد.
2. محمد بهشتي، اديان و مهدويت، ص 54.
3. محمد صدر، تاريخ الغيبة الصغري، ص 294 – 297.
4. رجال الکشي، ص 520، ش 999 و بحارالانوار، ج 25، ص 317، ح 84، ب 10.
5. برخي از علماي رجال همانند آية الله خوئي و مامقاني، « احمد بن هلال الکرخي » را همان « احمد بن هلال العبرتائي » دانسته اند و بعضي ديگر همانند شيخ طوسي (رحمه الله) بين اين دو تفاوت قائل شده اند. مي گويند احمد بن هلال عبرتائي از وکلاي مذموم قبل از غيبت صغري است، لکن احمد بن هلال کرخي همان کسي است که در غيبت صغري با سفير دوم مخالفت کرد و اختلاس زيادي از وجوهات نمود و توقيع فوق توسط حسين بن روح بر ضد او صادر گرديد.
6. سيد ابوالقاسم خوئي، معجم رجال الحديث، ج 2، ص 356.
7. همان.
8. قاسم بن علا، وکيل عَمري و حسين بن روح – رحمة الله عليهما – بوده است.
9. اسحاقي، همان احمد بن اسحاق اشعري قمي است که در سرپل ذهاب مدفون مي باشد.
10. رجال الکشي، ص 535 و مامقاني، تنقيح المقال، ج 1، ش 573.
11. الاصول من الکافي، ج 1، ص 368، ح 5 و بحارالانوار، ج 4، ص 132.
12. نعماني، الغيبة، ص 294، ح 13.
13. رعد، آيه 39.
14. نعماني، الغيبة، ص 292، ح 8 و 9 و 10.
15. همان، ص 294، ح 11 و اصول کافي، ج 1، ص 368، ح 2.
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}