خبر اعلام رسمی كشف حجاب، اگر چه با توجه به زمینه‎سازی‌هایی كه شده بود، چندان هم غیره منتظره نبود، اما خبر منع حجاب بسیار غیر منتظره بود. این خبر به منزله به كارگیری هر گونه اقدام علیه زنان محجبه‎ای محسوب می‎شد كه تا آنروز حتی حاضر نبودند نقاب از چهره بردارند، تا مبادا چشم نامحرم به روی آنان بیفتد. با اعلام رسمی كشف حجاب و منع استفاده از آن در معابر عمومی، این دسته از زنان در حالی ناگزیر بودند ضمن برداشتن نقاب از چهره چادر را نیز از سر برگیرند كه بیرون بودن حتی یك تار موی را گناه می‎شمردند و براین اعتقاد خود راسخ بودند. این قضیه مربوط به عرض و ناموس خانواده‎ها می‎شد و از اینرو، زنان و مردان نسبت به آن واكنش نشان دادند. واكنش‌ها هم مربوط به ایام مقارن با اعلام رسمی است، هم پس از اعلام رسمی و هم بعد از خروج اجباری رضا شاه از كشور. در اینجا شایسته است واكنش مردم در برابر اجرای قانون اتحاد شكل البسه و قضیه كشف حجاب را با یكدیگر مقایسه كنیم.
با نگاهی گذرا به واكنش مردم در برابر این دو رویداد، می‎توان دریافت هر چند مردم در برابر اتحاد شكل البسه موضع گرفتند اما از آنجا كه اتحاد شكل البسه مردان چندان با عرض و ناموس خانواده‎ها تصادم نداشت، پس از مدتی واكنش‌ها فرو نشست و بعد از خروج رضا شاه از كشور نیز مردم تمایلی جهت بازگشت به لباس سنتی و قدیمی خود نشان ندادند. اگر هم تا خروج رضا شاه مناطقی حاضر به تغییر لباس نشدند، در آن مناطق، بیشتر عوامل محیطی و جغرافیایی ـ كه با پوشش‌های سنتی و محلی ملازمه داشت ـ عامل اصلی مخالفت مردم بود، تا مسائل دیگر. از سوی دیگر، در جاهایی كه عوامل محیطی مؤثر نبود، مردم به صرف آنكه برای كشف حجاب اذهان آنها را مهیا می‎كنند با تغییر پوشش مخالفت می‎كردند. اما، هرگز این مخالفت‌ها و واكنش‌ها به مانند واكنش‌های آنان در قبال قضیه كشف حجاب نبود.
واكنشها هنگامی اوج گرفت كه حجاب ممنوع و كشف حجاب اجباری شد و بخشنامه كشف حجاب بر خلاف قانون اتحاد شكل البسه كه هشت طبقه را مستثنی كرده بود برای هیچ كس استثنائی قائل نشد. جدای از این، برخورد این طرح با اعتقادات سنتی از یك طرف و اعتقادات مذهبی از طرف دیگر، مردم، اعم از زن و مرد را به عكس‎العمل واداشت؛ در صورتی كه در قضیه اتحاد شكل البسه تنها مردان به مخالفت برخاستند و تا جایی كه امكان داشت، این مخالفتها علنی بود. در بسیاری موارد كه چنین امكانی نبود، شكل مخفی و منفی به خود می‎گرفت. در چنین شرایطی، بیشتر به خاطر فشار نیروی انتظامی بود كه به نظر می‎رسید مردم مخالفتی با اجرای طرح ندارند و همین كه اهرم فشار برداشته شد و رضا شاه از كشور اخراج گردید، حجاب مجدداً به جامعه بازگشت و زنان چادری از خانه‎ها بیرون آمدند. این در حالی بود كه لباس اروپایی مردان چندان تغییری نیافت.
قبل از اعلام رسمی كشف حجاب، این مسئله در افواه دهان به دهان می‎گشت تا با گسترش چنین شایعه‎ای، هم زمینه پذیرش این طرح سنجیده شود و هم مردم آمادگی لازم را برای اعمال چنین برنامه‎ای پیدا كنند و این خبر به طور غیر مترقبه و ناگهانی به سمع عموم نرسد. با به كار بستن تمهیدات فوق، پس از مدتی این آمادگی كم و بیش به وجود آمد. اما همین آمادگی نسبی هم در همه جا یكسان و سراسری نبود. در «تهران و ایالتهای شمالی كشور و بعضی از قسمتهای خوزستان و فارس آمادگی بیشتری فراهم آمده بود»؛ ولی در دیگر شهرهای كشور این آمادگی چندان محسوس نبود. در مناطق دورافتاده و روستایی و عشایری تا چند سال بعد از اعلام رسمی كشف حجاب، هنوز زمینه برای اعمال این طرح كه در تغییر لباس محلی و تبدیل آن به لباس اروپایی خلاصه می‎شد، فراهم نیامد. در واقع، مجریان طرح بیشتر شهرها را مد نظر داشتند، تا مناطق دور افتاده و روستایی و عشایری. همچنین نوع برخورد گروههای اجتماعی مناطق مختلف در برابر این طرح متفاوت بود. گروهی كه شامل اكثریت روشنفكران، دولتیان، متمولین و اشراف، تحصیلكردگان فرنگ و آموزش‎یافتگان مدارس جدید بودند، از كشف حجاب استقبال می‎كردند. ولی آنها در مقایسه با سایر طبقات در اقلیت قرار داشتند.
گروه دیگر، شامل اكثریت روحانیون، تجار، مغازه‎دارها ـ به استثنای فروشندگان لوازم آرایش و لباسهای جدید ـ كشاورزان و سایر طبقات توده مردم؛ در مقابل كشف حجاب واكنش منفی داشتند. به همین علت، می‎كوشیدند تا هر طور كه شده، به مقابله با این طرح جدید و اجباری بپردازند. البته همچنان كه گفتیم، واكنشهای موافقان و مخالفان به دوره خاصی محدود نبود؛ و چه قبل از اعلام رسمی كشف حجاب، چه بعد از آن و چه پس از خروج اجباری رضا شاه از كشور (شهریور 1320) به بهانه‎های مختلف صورت می‎گرفت. ترتیب تاریخی مطالب ایجاب می‎كند كه نخست به واكنشهای متقابل دولت و اقشار مختلف مردم تا قبل از شهریور 1320 بپردازیم و سپس، سیر بازگشت حجاب را در مقطع تاریخی بعد از شهریور 1320 بررسی كنیم.

واكنش اقشارمختلف در برابر كشف حجاب (قبل از شهریور 1320)

1. روشنفكران

در مواجهه با كشف حجاب، اكثریت روشنفكران واكنش مشابهی داشتند. آنان در مجلات و نشریات، خصوصاً نشریات و مجلات زنان، تعدیاتی را بر می‎شمردند كه جامعه در حق زنان روا می‎داشت و در قالب تجددخواهی و طرفداری از قانون، به حمایت از آنان پرداختند. این گروه كه در میانشان زنان روشنفكر نیز وجود داشتند؛ اغلب تحصیلكردگان غربی و یا محصول سیستم آموزشی غرب در ایران بودند. آشنایی با حقوق و آزادیهای فردی زنان غربی، و مقایسۀ شتاب‎زدۀ آن با وضعیت زن ایرانی، آنان را در مقام انتقاد از وضعیت موجود زن ایرانی قرار می‎داد. این دسته از روشنفكران كه در میانشان نویسندگان و شاعران مشهوری چون ملك‎الشعرای بهار، عارف قزوینی، عشقی، پروین اعتصامی به چشم می‎خوردند، حجاب را مانع ترقی و بی‎حجابی را مترادف با ترقی و تمدن می‎دانستند. اشعار و مقالات مندرج در روزنامه‎ها و مجلات آن زمان كه نویسندگان آن بیشتر از همین دسته محدود بودند، مشحون است از مدح رفع حجاب و ذم حجاب. از اینرو، پس از اعلام رسمی كشف حجاب و با پشتیبانی دولت، آنان طرح مزبور را همان گونه كه رژیم می‎طلبید، جلوه می‎دادند.
در حقیقت، آنان بلندگوهای تبلیغاتی كشف حجاب بودند و با ایجاد مراسم و ایراد سخنرانی، در پیشبرد طرح رضا شاه كوشیدند. در نظر آنان، روز 17 دی، روزی بود كه ایران «وارد یك مرحله جدید از دوره حیات اجتماعی خود گردید و در این روز تاریخی سند آزادی زنان ایران شرف صدور یافت و از این به بعد زن ایرانی وارد مرحله سعی و عمل» شد. به عبارت دیگر، این روز از دید طراحان كشف حجاب، پایان سیه‎بختی و جهالت زنان ایرانی بوده است:
در این روز بزرگ نه فقط دانش‎آموزان و صدها دختر ایران به سعادت بزرگی رسید ... بلكه چنانچه تاریخ ایران هم برای همیشه ثبت خواهد كرد یك فصل جدیدی در تاریخ زندگانی و حیات اجتماعی ایران نو ثبت شده است...
البته، این نگرش را نمی‎توان به تمامی روشنفكران آن دوره تعمیم داد؛ بلكه، روشنفكرانی هم بودند كه ضمن آشنایی با وضعیت زنان در دنیای غرب و تصریح بر احقاق حقوق از دست‎رفته آنان، با این اقدام رضا شاه به خاطر آنكه، جنبه فردی داشت و از طریق قانونی و بر اساس مصوبه مجلس اعمال نگردیده بود، مخالفت می‎كردند. وگرنه، با اصل قضیه، یعنی حضور زنان در جامعه و با الگوهای غربی پوشش زنان مخالفتی نداشتند.
دكتر محمد مصدق یكی از این روشنفكران است، او با آزادی زنان به شیوه رضا شاهی مخالف بود. زیرا این كار می‎بایست: «به واسطه [...] و به واسطه تكامل اهل مملكت باشد نه به واسطه یك كسی كه قدرتی پیدا كرده و یك زوری پیدا كرده كه من اینجور میخواهم و این جور باید بشود ...».
خلاصه آنكه، روشنفكران، خصوصاً آنان كه در غرب به تحصیل پرداخته و یا غرب را دیده بودند و با فرهنگ و آداب رسوم غربی همساز بودند، با قضیه كشف حجاب زنها و منع حجاب آنها مخالفتی نداشتند. بلكه، سالها در مقالات و نوشته‎هایشان، مستقیم یا غیر مستقیم به آن اشاره كرده بودند و اینك صورت تحقق به خود پذیرفته بود. بنابراین، روز 17 دی ماه 1314 از نظر آنان آغاز فصل جدیدی در تاریخ زندگانی و حیات اجتماعی زن ایرانی بود.

2. واكنش دولتمردان

اكثر دولتمردان و رجال سیاسی كشور با طرح كشف حجاب موافق بودند. در واقع، به خاطر اطاعت محض از شاهی كه «كعبه آمالش اروپا» بود، اراد‎ه‎ای از خود نداشتند تا علناً در مخالفت با چنین طرحی سخن بگویند. اعتراض یا مخالفتی هم اگر بود، صرفاً در لفافه بیان می‎شد. از این گذشته، برخی از آنان، طراح این برنامه بودند. بنابراین، طبیعی است كه در جهت كشف حجاب واكنشی مثبت داشته باشند. یكی از این دولتمردان و رجال سیاسی، علی‎اصغر حكمت، وزیر معارف رضا شاه است كه از سالها قبل زمینه اعلام كشف حجاب را در داخل حوزه مأموریت خود، یعنی معارف، ایجاد كرد. او حتی بانی مراسم 17 دی و اعلام رسمی كشف حجاب در آن روز شد. دیگری، جم وزیر داخله و رئیس‎الوزراء زمان اعلام كشف حجاب است. وی همان كسی است كه برای خوش‎خدمتی نسبت به طرح رضا شاه، دستور داد شبانه مسجد گوهرشاد مشهد را كه مخالفین كشف حجاب و لباس اروپایی در آن تجمع كرده بودند، به گلوله ببندند و خون بی‎گناهان را بر سنگ‎فرش مسجد جاری نمایند. جم، در آن زمان وزیر داخله بود و به واسطه این سرسپردگی بهترین مهره رضاخان برای اعلام و اجرای قانون رفع حجاب شناخته شد. حكمت و جم، در حقیقت دو بازوی پرتوان رضاخان برای انجام مراسم 17 دی محسوب می‎شدند.
از سیاستمداران قدیمی كهنه‎كار نیز واكنشهای متفاوتی به چشم می‎خورد. واكنشها و سخنان موافق و مخالف بیشتر از میان این گروه شنیده می‎شود كه تمایلات مذهبی نیز داشتند. وثوق‎الدوله، در زمرۀ كسانی است كه از طرح رضا شاه استقبال می‎كند و به قول مخبرالسلطنه هنگامی كه «امر شد مبرزین [هر] محل مجالس ترتیب بدهند [و] زن و مرد محل را دعوت كنند كه اختلاط عادی شود، وثوق‎الدوله از پیش‎قدمها بود».
در مقابل این دسته از سیاستمداران قدیمی، به فردی چون مخبرالسلطنه بر می‎خوریم كه زمانی رئیس‎الوزرای رضا شاه بود و نسبت به 17 دی واكنشی متفاوت نشان می‎دهد. وی در كتاب خاطرات خود نسبت به این روز مطالبی نگاشته كه حاكی از مخالفتش با این طرح است. در قسمتی از خاطراتش چنین می‎نویسد:
17 دی روز ورود به صحنه تمدن است، عرصه مملكت را آوازه تمدن و ترقی فرا گرفته است مسرورم كه می بینم خانمها در نتیجه معرفت به وضعیت خود آشنایی یافته‎اند، نصف قوای مملكت بیكار بود و بحساب نیامد اینك داخل جماعت شده است.
در جایی دیگر آثار منفی كشف حجاب و تأثیر این روز بر چهره تهران را این گونه ترسیم می‎كند:
قبیح‎ترین [الگوهای] زندگی پاریس، مركز فواحش، امروز مصدر زندگی تهران شده است. هجوم مردم ولایات به تهران و تنگ شدن عرصه بر اهالی روی همین ولنگاریهاست.
حتی زمانی كه از او دعوت می‎كنند تا همراه همسرش در یكی از مجالس و شب‎نشینیهای مربوط به كشف حجاب شركت كند در جواب نامه می‎نویسد: «خانمی مجلس‎آرا ندارم و تنها آمدن خلاف نزاكت است». او از جمله افراد نادری است كه جرأت می‎یابد در جلسه 17 دی علیرغم دعوتی كه از وی به عمل آمده بود، شركت نكند. به سبب آنكه «مجبور نشوم خلاف وجدان تصدیقی بكنم من به آن مجلس نرفتم، می‎دانستم لجام كه برداشته شد سرانجام چه خواهد بود».
یكی دیگر از دولتمردانی كه با توجه به خاطرات باز مانده‎اش، می‎توان او را در زمره مخالفان كشف حجاب دسته‎بندی كرد، صدرالاشراف وزیر عدلیه كابینۀ جم است. او اگر چه در مراسم كشف حجاب شركت كرده بود، اما از به همراه آوردن همسرش به بهانۀ آنكه مریضه است، خودداری نمود. این مسئله چنان مهم بود كه به عرض شاه هم رساند و رضا شاه به شرط آنكه به دیگر رجال نگوید و آنان نیز چنین تقاضایی از او نكنند، به وی اجازه می‎دهد. در سطوح اجرایی و دیوانی كشور چنین مخالفتهای آشكاری كمتر به چشم می‎خورد؛ اما در سطوح پائین اداری بودند تعداد زیادی از مأمورین كه نه راضی شدند خانواده‎هایشان به این حكم اجباری تن در دهند و نه دیگران را به این كار مجبور كردند، تا جایی كه حتی از خدمات دولتی بركنار شدند. بنابراین، اگر چه اكثریت رجال سیاسی كشور این طرح را پذیرا بودند و در پیشبرد آن تلاش می‎كردند؛ اما، مأمورین جزء كاملاً مطیع و گوش به فرمان نبودند؛ بلكه اگر فرمان را اجرا می‎كردند بیشتر از روی تحكم و سختگیری و بازخواست مقامات فرادست بود.

3. واكنش روحانیون

رضا شاه پس از به دست گرفتن كامل قدرت، سیاستی را در دستور كار خود قرار داد كه مبتنی بر مدرن‎سازی جامعه، عرفی‎سازی و مذهب‎زدایی بود. لذا، برای جلوگیری از موانعی كه سد راه اجرای این سیاستها بود كوشید تا موقعیت و نفوذ روحانیت را در میان مردم تضعیف كند. از اینرو، با وضع قوانین عرفی، عملاً روحانیون را در محدودیت قرار داد و این محدودیت به قول پیتر آوری شامل «حیاتی ترین اعمال بشری، یعنی ازدواج، طلاق، شهادت، انتقال املاك» می‎گردید. این قلمرو، به تدریج از حیطه روحانیت خارج و به محاكم عرفی سپرده شد. از نظر آموزشی نیز، گسترش و توسعه سیستم آموزشی جدید به سبك اروپا، عملاً در جهت تضعیف مكتب‎خانه‎ها بود كه اكثر اداره‎كنندگان آن روحانیون بودند. با طرح اتحاد شكل البسه و ایجاد مؤسسه وعظ و خطابه، مبارزه با این قشر شتاب بیشتری یافت و حتی تعداد آنها را كاهش داد.
رضا شاه، بعد از اجرای طرح اتحاد شكل البسه، هنگامی كه با اعلام كشف حجاب علناً به مبارزه همه‎جانبه با سنتهای اجتماعی و مذهبی مردم برخاست، روحانیت را به عنوان سازمان‎دهنده مقاومت اجتماعی رویاروی خود دید. در این هنگام، اكثر روحانیون با اجرای طرح مزبور مخالف بودند و از آن میان، برخی مخالفت خود را در سطح علنی و گسترده ابراز نمودند. بخش اصلی این مخالفتها به قبل از اعلام رسمی طرح و بعد از شهریور 1320 باز می‎گردد. بعد از رسمی‎شدن طرح، به دلیل جو خفقان، فرصتی برای اعلام مخالفت علنی پدید نیامد و چنانچه مخالفتهایی نیز نمود یافته باشد، مدارك مستندی از آن، در مجموعۀ اسناد و مدارك به جای مانده از حوادث آن دوران بر جای نمانده است. نخستین واكنش روحانیت علیه طرح حجاب‎زدایی از شیراز آغاز شد. در جشنی كه با حضور حكمت، وزیر معارف در مدرسه شاهپور شیراز منعقد شده بود: «عده‎ای از دختران جوان بر روی سن ظاهر گشته، به ناگاه برقع از روی بر گرفتند و با چهره‎ای باز و گیسوانی نمایان، پایكوبی را آغاز كردند». این حادثه حتی عده‎ای از حاضرین را به اعتراض واداشت.
فردای آنروز، در مسجد وكیل شیراز، اجتماعی توسط روحانی مبارز سید حسام‎الدین فال اسیری، برپا شد. وی در این سخنرانی به انتقاد از عملكرد رژیم پرداخته و مردم را هشدار داد كه مواظب توطئه‎ها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و محبوس كردند.
پس از دستگیری فال اسیری، روحانیون حوزۀ علمیه مشهد به اعتراض برخاستند و در منزل یكی از روحانیون طراز اول، آیت‎الله شیخ یونس اردبیلی جلسه‎ای برگزار كردند تا علیه طرح قریب‎الوقوع رضاخان، یعنی حجاب‎زدایی اعتراض كنند. آنها پس از مشورت تصمیم گرفتند نماینده‎ای جهت گفتگوی مستقیم با رضا شاه به تهران اعزام كنند، تا بلكه بتوانند او را از اجرای این طرح كه با شرع مبین مغایرت دارد، منصرف سازند. یكی از روحانیون مبارز به نام آیت‎الله حاج آقا حسین قمی، از مراجع عظام، برای این مأموریت انتخاب و به تهران اعزام شد. وی پس از عزیمت به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بازداشت و ممنوع الملاقات گردید. به دنبال این حادثه، روحانیت مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمده، مردم را به اعتراض علیه این عملكرد رژیم فرا خواندند. عوامل رژیم نهایتاً، این حركت را به طرز وحشیانه‎ای سركوب كردند. به دنبال آن تعدادی از روحانیون طراز اول حوزه علمیه مشهد دستگیر شدند. به طوری كه، این حوزه كه مركز مقاومت علیه طرح كشف حجاب در ایران بود، تقریباً از هم پاشید. مدارس دینی تخریب گشت و حكومت نظامی در مشهد سایه سیاه خود را پهن كرد. پس از این ماجرا، بیشتر روحانیونی كه در این قضیه دخیل بودند یا مخفی شدند و یا ایران را به سوی نجف ترك كردند. اما «عده‎ای از محكومین نظامی همچنان در زندان بودند تا پس از شهریور 1320 در مجلس دوره سیزدهم مورد سؤال و اعتراض واقع شد كه دولت ناچار همگی را آزاد كرد». حتی روحانی سرشناس آیت‎الله آقازاده، فرزند مرحوم آخوند خراسانی، یكی از بنیان گذاران مشروطیت در سال 1316 توسط پزشك احمدی از مزدوران رضا شاه، با آمپول هوا به شهادت رسید.
با سركوب قیام گوهرشاد، روحانیون در تنگنای بیشتری قرار گرفتند. بعد از اعلام رسمی كشف حجاب آنان را مجبور به سكوت كردند و دیگر فرصتی برای بیان آشكار مخالفتهای خود نیافتند. تنها مورد استثناء، مخالفتهای روحانیون ولایات بود كه البته، مخالفتهای‎شان بازتابی فراتر از همان ناحیه نداشت و از سوی مأموران ولایت نیز به شدت با آنان برخورد می‎شد.
تنها پس از شهریور 1320 بود كه با تبعید رضا خان، فرصتی پدید آمد تا روحانیون موضع خود را در قبال این طرح آشكار كنند و فتاوایی دال بر لزوم حجاب و تحریم بی‎حجابی منتشر نمایند. دو فتوای حاج آقا حسین بروجردی و حاج سید محمدتقی خوانساری كه دال بر لزوم حجاب و تحریم بی‎حجابی زنان بود، از نمونه فتاوایی است كه در آن روزها منتشر گردید و تأثیر خود را در جامعه ایران گذارد. این فتاوی و نظایر آن كه در كتب عملیه مجتهدین وارد شده بود مردم را بیشتر به وظایف‎شان آشنا كرد و در واقع پاسخی بود به كسانی كه لزوم حجاب را مطابق شرع نمی‎دانستند. در واقع این فتواها، حساسیت جامعه را نسبت به حجاب و ضرورت رعایت آن برانگیخت و در بازگشت حجاب، بعد از خروج اجباری رضا شاه از كشور نقش بارزی ایفا نمود. همچنین، حركت علماء باعث شد كه پهلوی دوم دیگر نتواند راه سلف خود را دنبال كند و روحانیت را نیز در بیان نظرات خود با محدودیت مواجه سازد. حتی در سال 1327 فتوایی از سوی جامعه اسلامی تهران انتشار یافت كه ضمن تأكید بر لزوم حجاب، به شاه نیز یادآور می‎شد كه نسبت به حفظ شعائر اسلامی قسم یاد نموده و حفظ حجاب یكی از آن جمله شعائر است.
از آنجا كه این قضیه مخالف صریح حكم شرع بود، واكنش روحانیون در برابر كشف حجاب، واكنشی منفی بود. آنها آشكار و پنهان به مخالفت با اجرای آن پرداختند و مردم را نیز تشویق كردند كه مانع از حضور دختران و همسران خود در اجتماع، به شیوه‎ای كه رضا شاه می‎خواست، گردند.
به گواهی اسناد به جای مانده، مانع اصلی بر سر راه پیشرفت كشف حجاب در ولایات، روحانیون بودند. از اینرو، رژیم نسبت به مخالفت روحانیت، حساسیت بیشتری از خود نشان می‎داد و هرگونه مخالفت ایشان را مخالفت عموم قلمداد می‎كرد. بنابراین، از هیچ‎ فرصتی برای برخورد، اعمال فشار و در محدودیت قرار دادن آنها خودداری نمی‎ورزید.

4. واكنش اقشار مختلف زنان

واكنش زنان در برابر كشف حجاب بسته به طبقه اجتماعی آنان متفاوت بود. زنان اشراف و رجال درباری اگرچه اكثراً، در 17 دی ماه 1314 به رفع حجاب پرداختند؛ اما در فراهم آوردن زمینه كشف حجاب و یا پیشبرد آن، در مقایسه با زنان طبقه روشنفكر و تحصیل‎كرده كه با نظام جدید آموزشی و سیر تجددگرایی ارتباط بیشتری داشتند، فعالیت چشمگیری نكردند. در حقیقت، برای آنان مسئله حجاب، از بعد تجددگرایی مطرح نبود، بلكه بیشتر برای حفظ موقعیت سیاسی ـ اداری همسران‎شان، رفع حجاب كردند و از طرفداران پر و پا قرص این طرح شدند. در مقابل این دو دسته، زنان سایر طبقات شهری قرار داشتند كه واكنش آنها اكثراً در برابر كشف حجاب منفی بود. انگیزه مذهبی و سنتی قوی در بین آنها، قرار گرفتن در محیطهای بسته و دور بودن از متن جریانات تجددگرایی و زندگی مدرن، آنها را به عكس‎العمل منفی در مقابل طرح جدید واداشت. در این میان، عكس‎العمل زنان كارمندان جزء را باید جدا كرد. چرا كه، آنها طوعاً و كرهاً ناگزیر به شركت در مراسم رفع حجاب بودند و گرنه موقعیت اداری همسرانشان به مخاطره می‎افتاد.
در برابر طبقات مختلف زنانی كه ذكرشان رفت، زنان روستایی و عشایری قرار داشتند كه كشف حجاب به صورت طبیعی تغییری در زندگانی آنها به وجود نیاورده بود. همان طور كه گفتیم هدف اصلی مجریان طرح نیز در ابتدا این گروه نبودند. بلكه پس از چند سال كه از كشف حجاب گذشت و تا حدودی برنامه‎های خود را نسبت به زنان شهری اعمال كردند؛ به سراغ این دسته از زنان رفتند. برنامه دولت برای زنان عشایری، تغییر لباس سنتی و تبدیل آن به لباس اروپایی بود. برای بررسی و تحلیل دقیق‎تر واكنش زنان در برابر كشف حجاب لازم است واكنش دستجات مختلف زنان را به صورت جداگانه مورد توجه قرار داد.
***

الف) واكنش زنان امراء، رجال سیاسی و اشراف

جز خانواده سلطنتی، زنان اشراف، امراء و رجال سیاسی در فراهم ساختن زمینه‎های كشف حجاب نقش چندانی نداشتند. در واقع، «روز 17 دی ماه 1314، بانوان رجال و وزراء برای اولین بار بدون حجاب در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی شركت كردند». در همین مراسم بود كه «آقایان وزراء برای اولین بار توانستند با خانم‎های یكدیگر آشنا شوند». رضا شاه در صحبتی با وزراء و معاونین آنها گفته بود: «حضور دختران من باید سرمشق زنهای شما وزراء و معاونین باشند».
این دسته از زنان، اگرچه در ابتدا با توجه به تسلیم‎پذیری همسران‎شان در برابر اوامر رضا شاه، طوعاً و كرهاً در این مراسم و دیگر مناسبتها شركت كردند؛ اما پس از اندك مدتی توانستند گوی سبقت را از سایر زنان بربایند؛ و در كنار خانواده سلطنتی، نقش هدایت و سرپرستی زن از حجاب درآمده ایرانی را برعهده گیرند. آنها از طریق شركت در جشنها و انعكاس اخبار وسیع آن در جراید، حتی به زنان روشنفكر و تحصیل‎كرده كه عمری را وقف این كار كرده بودند، جهت می‎دادند و آنها را سازماندهی می‎كردند. شمس و اشرف پهلوی: دو تن از دختران شاه، رهبری كانونها و جمعیتهای زنان را بر عهده داشتند. این سازمانها با پشتیبانی آنها قادر بودند طی آن شرایط، در پیشبرد امر نهضت بانوان بكوشند. روی‎هم‎رفته، این گروه از زنان در برابر كشف حجاب واكنشی مثبت داشتند و «17 دی ماه از نظر آنان روزی بود كه زن ایرانی وارد صحنه تمدن شده است».
در میان همسران رجال و امراء معدود زنانی هم بودند كه با قضیه كشف حجاب همگام نبودند. همسر مخبرالسلطنه و همسر صدرالاشراف با كشف حجاب میانه‎ای نداشتند. همسر صدرالاشراف، ـ وزیر عدلیه رضا شاه ـ پس از آنكه بالاجبار در مراسم مربوط به كشف حجاب، به عنوان میزبان شركت كرد، از شدت ناراحتی چنان بیمار شد؛ كه دیگر از خانه بیرون نیامد تا «مدت یكسال بعد» كه در گذشت و «جنازه او [را] از خانه بیرون» بردند. اینها نادر زنانی بودند كه انگیزه‎های مذهبی و سنتی قوی، مانع از حضورشان به صورت بی‎حجاب در جمع دیگر خانواده‎های رجال و امرای مملكت می‎شد. چنان كه وقتی همسر مخبرالسلطنه از اینكه به خاطر استفاده از چادرنماز در حضور ملكه مورد ایراد واقع می‎شد، «آخر ترك رفتن نمود».
قضیه اخیر، هرچند قبل از اعلام رسمی كشف حجاب روی داده است، اما، نگرش برخی از زنان طبقه امراء را نسبت به جریان كشف حجاب نشان می‎دهد. این رفتار در واقع پاسخی بود به طرز رفتار ملكه كه به قول مخبر السلطنه حتّی «در سنه‎ی 1306 و 1307 ترویج دكلته می‎كرد و منع چادر نماز».
با این وصف، باید گفت كه این‎گونه زنان بسیار اندك بودند و از دید اكثر زنان این طبقه كه در رأس‎شان دختران شاه بودند، جریان 17 دی نقطه عطفی بود در تاریخ زنان این كشور باستانی كه «زن ایرانی نخستین مرحله از مساوات را كه بیرون شدن ازحصار حجاب و پیوستن به مراكز آموزش عالی بود با سرافرازی آزمود».

ب) واكنش زنان روشنفكر و تحصیل‎كرده

كشف حجاب در ایران به دست زنانی كه اكثراً تحصیل‎كردگان غربی و یا مدارس آموزشی جدید بودند، پایه‎ریزی شد و در نتیجه فعالیتهایی كه طی دو دهه ادامه داشت، توانستند به آرمان رضا شاه جامه عمل بپوشانند. آنان از سالها قبل، به عنوان پیشگامان كشف حجاب، انجمنها و محافل زنان را پایه‎گذاری كردند. وظیفه اصلی این مراكز اشاعه افكار و اندیشه‎های غربی در خصوص مسئله زنان و حقوق آنان بود. آنها در نشریات و جراید كشور، مباحث گسترده‎ای راجع به حقوق حقه زنان از دیدگاه عقل و شرع مطرح می‎كردند؛ علاوه بر انعكاس گزارشهای متنوعی از اجحافاتی كه مردان در حق زنان روا می‎دارند، به نقد آن پرداختند و سپس در مقایسه زن ایرانی با زن غربی، عقب‎ماندگی زن ایرانی را از قافله تمدن غرب گوشزد می‎نمودند و چنین وانمود می‎كردند كه عامل اصلی این عقب‎ماندگی، حجاب است و برای گریز از این عقب‎ماندگی چاره‎ای جز كشف حجاب نمی‎بینند و كشف حجاب را عامل رسیدن به تمدن جدید معرفی می كردند.
رضا شاه از همان ابتدا به حمایت از این زنان پرداخت. یكی از آنها، كه او را نخستین ایرانی بی‎حجاب نامیده‎اند، صدیقه دولت‎آبادی است. وی تحصیل‎كرده فرانسه بود، و مدتی در دیار غرب با فرهنگ و آداب و رسوم غربی زندگی كرده بود؛ و در بازگشت به ایران در سال 1306، یعنی هشت سال قبل از اعلام رسمی كشف حجاب «اولین زنی بود كه با لباس و كلاه اروپایی در كوچه و خیابان ظاهر شد».
یكی دیگر از پیشگامان كشف حجاب، شهناز آزاد است كه مجله بانوان را در تهران منتشر می‎كرد. سابقه فعالیتهای وی به قبل از كودتای 1299 باز می‎گردد. او ضرورت كشف حجاب را حتی پیش از روی كار آمدن رضا خان مطرح كرده بود؛ ولی، از آنجا كه هیئت حاكمه طرح چنین موضوعی را لازم نمی‎شمرد؛ به گفته نویسنده كتاب زنان روزنامه‎نگار و اندیشمند ایرانی: «در این راه دچار صدمات و مشقاتی گردید و به جرم پیشوایی زنان و آزادی زنان و كشف حجاب گرفتار حبس و زندان» شد.
از میان دیگر زنانی كه فعالانه در امر كشف حجاب پیش‎قدم بودند، و در این راه كوشش فراوانی كردند، می‎توان به مستوره افشار، نورالهدی منگنه ، و هاجر تربیت اشاره كرد. اكثر این پیشگامان تحت لوای كانون بانوان و زیر نظر وزارت معارف فعالیت می‎كردند و از این طریق توانستند زمینۀ مساعدی برای اعلام رسمی كشف حجاب خصوصاً در مدارس دخترانه و دانشسراهای دختران ایجاد كنند. آنها با پشتوانه دولتی روز به روز آهنگ رفع حجاب و بی حجابی را سرعت می‎بخشیدند و پس از اعلام رسمی طرح حكومتی، فعالیت خود را بیش از پیش گسترش دادند؛ به طوری كه توانستند در میان طبقه دختران و زنان جوان، خصوصاً در حوزه معارف به موفقیتهای چشمگیری دست یابند و آمال و آرزوهای رضا شاه را در رابطه با زنان، در سطح بسیار وسیعی جامه عمل بپوشانند.

ج) واكنش زنان سایر طبقات شهری

از آنجایی كه زنان سایر طبقات شهری پیوستگی بیشتری با مذهب و سنتهای اجتماعی داشتند؛ در برابر كشف حجاب از خود واكنش نشان دادند و حتی زنان كارمندان جزء اداری، در بسیاری از مواقع از خود عكس‎العمل نشان می‎دادند و به بهانه‎های مختلفی چون تمارض از شركت در جشنها و میهمانیها سر باز می‎زدند. زنان دیگر طبقات در سطح وسیع‎تری نسبت به این قضیه عكس‎العمل نشان ‎دادند و خصوصاً در ابتدای امر، حاضر به ترك چادر نشدند. به همین علّت پلیس نیز مأموریت داشت با شدت هر چه بیشتر، با آنان برخورد نماید. به طوری كه «چادر از سر زنان بر می‎داشت و به ضرب و جرح آنان می‎پرداخت». در مقابل، زنان نیز سعی می‎كردند از رفت و آمد در كوچه‎ها و خیابانها جز به وقت ضرورت خودداری نمایند. مثلاً در مشهد «با برداشته شدن چادر در خانه‎های مشهد تغییر تازه‎ای روی داد و آن این بود كه خانواده‎های متدین در منزل خود حمام ساختند» تا زنانشان مجبور نباشند حتی برای رفتن به حمام از خانه خارج شوند.
در آن زمان «زیارت امام رضا (ع) نیز تقریباً در تمام مدت روز تعطیل بود و بانوان به هنگام شب و آن هم خیلی دیر وقت به زیارت می‎رفتند». در میان آنان، زنانی بودند كه تا شهریور 1320 از خانه خارج نشده و حاضر نبودند در اجتماعی كه می‎بایست بی‎حجاب حضور یابند، وارد شوند. خصوصاً زنانی كه سالهای جوانی را پشت سر نهاده و در میانسالگی، بعد از عمری به سر بردن در حجاب، بی‎حجابی را به هیچ‎عنوان نمی‎توانستند تحمل كنند. زیرا تن دادن به این رفتار، در نظر آنان به معنی از دست‎دادن حیثیت و آبروی گذشته بود. گذشته‎ای كه در پیوند با مذهب و پرهیزگاری به سر آورده بودند. در حالی كه، در میان فرزندان جوان همین زنان، كسانی بودند كه به تدریج طرح جدید را پذیرفته و واكنشی مثبت نسبت به رفع حجاب از خود نشان دادند. به طوری كه، در همان روزها مشاهده می‎گردید كه مادر پیری كاملاً خود را در حجاب پیچانده، اما دختر جوانش كلاه فرنگی بر سر گذارده است. این در حالی بود كه هر دو خود را مسلمان می‎دانستند. زنان مسن چنین تصور می‎كردند كه چون دوران پیری آنها فرا رسیده بیشتر باید حدود شرعی را رعایت كنند؛ حال آن كه، اجرای مقررات و حدود شرع بیشتر شامل سن جوانی است تا دوران پیری.
آن دسته از زنان طبقات عادی اجتماع كه به ناگزیر كشف حجاب كردند، در ابتدای امر فقط چادر را كنار گذارده و به جای آن از كلاه استفاده می‎كردند «و وقتی كه كلاه بر سر می‎گذاشتند آنرا حتی الامكان پائین می‎كشیدند و گاهی یك بلوز یقه چین‎ دار در بر می‎كردند و عینكی سیاه بر چشم می‎گذاشتند، به طوری كه نیمی ازصورت و چینهای بلوز تمام گلویشان را می‎پوشاند». اما به تدریج تغییراتی در وضع پوشش جدید آنها در شهرهای بزرگ، خصوصاً در تهران روی داد. به قول نویسنده مجله زن روز: «خانم‌های تهرانی در پیروی از مد و آرایش به سرعت پیشرفت كردند و همان خجالتی‎ها و گوشه‎گیرها كه در میهمانی حتی دستكش از دستشان در نمی‎آوردند در تابستان اول رفع حجاب با لباسهای بی‎آستین و دكلته‎های كوتاه در میهمانی‎ها، ظاهر شدند». البته خانمهایی كه در مجله زن روز مورد اشاره قرار گرفته‎اند؛ بیشتر خانمهای كارمندان دولت بودند؛‌ تا زنان دیگر طبقات شهری. چرا كه به قول پیتر آوری، در همان اوایل كشف حجاب در تهران «تخمین زده می‎شد كه از 300000 نفر جمعیت مرد و زن تهران، نزدیك به 4000 زن، رفع حجاب كرده باشند» چنانچه بعد از مدتی این تعداد افزایشی هم نیافته باشد، چون در خیابانها و معابر عمومی ظاهر شده و بعضاً هم دستور داشتند مانور خیابانی دهند، جلوه این تعداد كم با توجه به عدم حضور زنان محجبه در انظار عمومی به واسطه شدت عمل پلیس، بسیار زیاد به نظر می‎رسید. خصوصاً آنكه تبلیغات این عده اندك، در رسانه‎های وابسته آن زمان نیز در سطح وسیعی منعكس می‎شد تا برای زنان محجبه اثبات نمایند كه دوران حجاب رو به افول و دوران بی‎حجابی رو به پیشرفت است.
به طور كلی می‎توان گفت، زنان طبقات مرفّه و رجال، علیرغم آنكه در 17 دی برای اولین بار بدون حجاب ظاهر شدند، بیش از زنان سایر طبقات از كشف حجاب استقبال كردند و حتی در تبعیت صرف از ظواهر غربی تا آنجا پیش رفتند كه به قول مخبرالسلطنه «جای شكرش باقی است كه سرتا پا برهنه در كوچه آمدن را در پاریس و برلن پلیس منع كرده بود والاّ در حرارت تقلید بانوان ما مستعد تقلید بودند و آنچه در پرده داشتند می‎نمودند».
رضا شاه نیز، به نقل از مخبرالسلطنه با این وضع توافقی نداشته و حتّی دستور می‎دهد كه منع و جلوگیری كنند. همین نوع تقلید صرف بعدها حتی به زنان اقشار متوسط هم سرایت كرد. بنا به اظهار مجله زن روز «عطر زدن هم بعد از كشف حجاب بین خانم‎های طبقه متوسط معمول شد در حالیكه پیش از آن مختص طبقه اعیان و خانم‎های درباری بود» دختران اقلیتهای مذهبی خصوصاً ارامنه كه برخلاف زنان مسلمان چندان پای‎بند حجاب نبودند از قضیه كشف حجاب مشتاقانه استقبال كردند «بطوریكه زنان و دختران ارامنه در آرایش و شیك پوشی سرمشق خانم‎های ایرانی بودند و هر نوع مد و آرایش از آنها تقلید می‎شد».
زنان روشنفكر و تحصیل‎كرده‎ای كه در معارف شاغل بودند، در اشاعه فرهنگ كشف حجاب در مدارس و در میان نسل جوان تلاش فراوانی كردند. البتّه پیروی آنها از مد و الگوهای غربی با توجه به محدودیتی كه در مدارس از لحاظ رنگ و مد لباس وجود داشت، همانند زنان طبقات مرفّه نبود و مانند آنها پیش نرفتند و حتی در مقابل انحرافی كه در روند كشف حجاب به وجود آمد در مقام اعتراض برآمدند. صدیقه دولت‎آبادی یكی از این زنان پیشگام در كشف حجاب، در مجله زبان زنان در مقاله‎ای تحت عنوان آزادی زنان، چنین می‎نویسد:
بعد از رفع حجاب تغییرات مهمی در وضع و طرز لباس و آرایش زنها پیدا شده ولی بدبختانه این تغییرات به غیر از تقلید كوركورانه از زنان بیگانه نبوده و ثمری جز بیچارگی برای ما نخواهد داد .
این دسته از زنان، ضمن آنكه در برابر بازگشت دوباره حجاب بعد از شهریور 1320 واكنش نشان دادند؛ از وضعیت به وجود آمده در پی‎كشف حجاب نیز انتقاد داشتند. استفاده از «مصنوعات ساخت وطن به جای مصنوعات بیگانگان حتی در زمینه آراستن ظواهر» از شعارهای آنان بود. البته اخلاف آنان در تبعیت محض از الگوهای غربی، خود را به پای زنان طبقات مرفه و اعیان رساندند و همه آرزوها و اهداف این پیشگامان را بر باد دادند.
زنان سایر طبقات شهری نیز ـ به جز زنان كاركنان دولت ـ از پذیرش كشف حجاب اجباری خودداری كردند تا جایی كه كنج خانه را بر قبول این طرح اجباری ترجیح دادند و اگر به ضرورت از خانه خارج ‎شدند با ترس و لرز و دور از چشم مأمورین بود. اما فرزندان جوان این زنان واكنشی متفاوت از مادرانشان داشتند، به طوری كه پس از مدتی عده‎ای از آنها به صف بی‎حجابان پیوستند؛ اما این مسئله در شهرهای مذهبی كمتر مصداق داشت.

د) واكنش زنان روستایی و عشایری

گفتیم در مراحل اولیه كشف حجاب كه هدف گردانندگان طرح برداشتن چادر و نقاب و جایگزین كردن كلاه به جای روسری بود؛ از سوی حكومت، حساسیت خاصی نسبت به نحوۀ پوشش زنان روستایی نشان داده نمی‎شد. اما پس از مدتی كه كلاه از سر زنان شهری به كنار رفت و به مدد اعمال فشار حكومت، كشف حجاب تا حدودی در شهرها جا افتاد؛ برنامه‎ریزی برای تغییر پوشش زنان روستایی و عشایری نیز آغاز شد.
در میان روستاییان و عشایر، وضع زنان دسته اخیر متفاوت بود. عشایر كه در این دوران به تازگی اسكان داده شده بودند و برنامه یك‎جانشینی آنان به لطف قوای قهریه و ارتش رضا شاه به بار نشسته بود، بر اساس این طرح مجبور بودند كه چارقد را از سر برگیرند. اما، این اجبار تنها بخشی از برنامه حكومت برای آنان بود، مطابق برنامه‎ای كه در آن زمان برای روستاییان و عشایر در نظر گرفته بودند: «زنان ایلیاتی و دهاتی [می‎بایست] از لباس سنتی خود دست برداشته و به لباس زنان شهری ـ لباس غربی ـ درآیند». معلوم بود كه اجرای چنین فرمانی با توجه به وضعیت جغرافیایی مناطق و نوع شغل كه مستلزم همان لباس سنتی بود، برای آنها میسر نبود. از طرف دیگر، آنها نمی‎توانستند در مقابل این فرمان، همانند زنان شهری مبارزه منفی در پیش گیرند، و خانه‎نشینی اختیار كنند. چرا كه ناگزیر از كار در مزارع و مراتع بودند و در حقیقت، علاوه بر كارهای منزل، نیمی از این امورات را در خارج از خانه بردوش داشتند. اقتصاد هر خانواده با مشاركت زنان قابل اداره بود. از اینرو، به گفته یكی از مأمورین امنیه، زنهای روستایی و عشایری برای آنكه از اجرای دستور طرفه روند و در چنگال مأمورین نیفتند صبحها خیلی زود از خانه خارج شده و از بیراهه به محل كار خود می‎رفتند و عصرها هنگامی باز می‎گشتند كه هوا كاملاً تاریك شده بود و یا رو به تاریكی می‎رفت. در بعضی مواقع نیز با دادن مبلغی پول به رئیس پاسگاه، آزادی عمل می‎یافتند. البتّه در همه جا پرداخت پول، چاره‎ساز نبود.
در بعضی مناطق، به جز نیروهای انتظامی، افراد ذی‎نفوذ نیز برای اجرای طرح و جلوگیری از حجاب و معرفی متخلفین مورد استفاده قرار می‎گرفتند. مجبور ساختن كدخداها و خانمها برای اجرای این مقصود امری طبیعی بود مثلاً مطابق اسناد موجود در قریه داورزن، یكی از قراء سبزوار، كدخدای محل در جریان بازجویی اظهار می‎دارد: «كسی از خانمهای محلی ندیده‎ام چادر سر كند، چنانچه در آتیه مشاهده نمایم كه كسی از نسوان چادر استعمال نماید تعهد می‎كنم كه قضیه را ضمن معرفی اشخاص متخلف به پست داورزن معرفی كنم». بدین ترتیب، با تعهد افراد ذی نفوذ، كمبود نیروهای انتظامی برای این منظور در روستاها و مناطق عشایرنشین در سطح قابل توجهی، جبران می‎شد.
علیرغم ایجاد محدودیت علیه زنان روستایی و عشایری، سیر كشف حجاب در این مناطق به كندی پیش می‎رفت و آنها هنگامی كه برای امری ضروری وارد شهرها می‎شدند پوشش سنتی خود را به همراه داشتند و دولت نیز برای تغییر رفتار آنها سرمایه‎گذاری كمتری می‎كرد. فقط برای نشان‎دادن تسلط بر این مناطق گه‎گاه، تصاویری از مراسم حجاب‎برداری زنان، خصوصاً در مناطق عشایری، در مجلات و روزنامه‎ها درج می‎گردید. یكی از این تصاویر، نشان می‎دهد كه زنان عشایر در حضور شاه كشف حجاب می‎كنند. قطعاً، چنین تصاویری برای رژیم بیش از آنكه نشان دهنده استقبال زنان عشایری از كشف حجاب باشد، نمایانگر تسلط كامل بر این مناطق و سركوب عشایری است كه زمانی با رضا شاه سرجنگ داشتند.
به طور كلی، زنان روستایی و عشایری نسبت به پذیرش كشف حجاب كه به قول پیترآوری «در وضع آنان تأثیری نداشت»، چندان تمایلی از خود نشان ندادند. مشكلات مجریان طرح در شهرها نیز این فرصت را برای آنها به وجود آورد تا نسبت به اجرای دستور اهمال ورزند. هر چند سعی مجریان طرح بر آن بود تا زنان این مناطق «به لباس متمدنین دنیا درآیند». اما اجرای این دستور نیاز به برنامه‎ریزی بلندمدت داشت. فرصتی كه در دوران سلطنت مطلقه رضا شاه به دست نیامد و به جز اقدام انتظامی و تعقیب كه چاره‎ساز مشكل نبود، اقدام ریشه‎ای و در خور توجهی صورت نگرفت. در دوره پهلوی دوم تا حدودی با آشناسازی زنان روستایی و عشایری با فرهنگ غربی شهر از طریق سپاهی دانش، و با تشكیل كلاسهای پیكار با بیسوادی در روستاها، اقداماتی در این زمینه صورت گرفت. با همه این فعالیتها، همراهی زنان روستایی و عشایری با طرح كشف حجاب رضایت برنامه‎ریزان را جلب نكرد. شاید به خاطر عواملی كه بیشتر جنبه محیطی و شغلی داشت تا مذهبی، زنان روستایی و عشایری در برابر كشف حجاب واكنش مثبتی نداشتند و از اجرای آن علیرغم برخوردهای انتظامی خودداری ورزیدند. تنها در برخی از تصاویر به جای مانده از آن زمان، می‎بینیم كه روستاییان و عشایر، به اجبار آن هم در حضور رضا شاه و برای لحظاتی كوتاه حجاب از سر برداشته‎اند.

واكنش دولت در قبال مخالفین

دولت در قبال كسانی كه به انحاء گوناگون در برابر طرح كشف حجاب مخالفت می‎كردند و از اجرای سرباز می‎زدند، بی‎تفاوت نبود. تا پایان دوره حكومت رضا خان، واكنش دولت بیشتر جنبه انتظامی داشت و به طور مستقیم اعمال می‎شد. اما، بعد از شهریور 1320، برخورد دولت تغییر یافت. این تغییر هرچند با وضع كشور در زمان جنگ جهانی دوم و مشكلات ناشی از اشغال كشور توسط قوای بیگانه بی‎ارتباط نبود؛ اما، رفتار مردم در شرایطی كه نسبتاً آزاد بودند تا به دلخواه خود عمل كنند، نشان می‎داد كه حربه استبداد تا زمانی كه اعمال فشار مستقیم دوام داشته باشد، كارساز است و پس از آن شیرازه كارها از هم می‎گسلد. این تجربه نشان می‎داد كه تبدیل الگوهای رفتاری به فرهنگ با فشار و اجبار عملی نیست. بنابراین، رژیم جدید سعی كرد تا از حربه تبلیغات برای پیشبرد آن استفاده كند و در مواقعی كه نیازی به اعمال فشار، محسوس گردید به ایجاد محدودیت پرداخته و از نیروهای انتظامی برای پیشبرد این طرح كمتر استفاده نماید. به همین سبب سیر كشف حجاب در دوران پهلوی دوم پس از یك وقفه كوتاه مدت، شتابی غیر قابل باور به خود گرفت.
به واكنش دولت رضا شاه در قبال كشف حجاب بر می‎گردیم. اولین واكنش دولت رضا شاه در قبال مخالفین اخطار شدیداللحنی بود به مأمورین اجرایی كه به هیچ‎وجه قصوری در انجام وظایف ننمایند. بخشنامه رئیس‎الوزراء و وزیر امور داخله، جم خطاب به والیان ولایات مبین این مطلب است كه حاكمان و والیان باید نهایت مراقبت و مواظبت را به عمل آورند و «هیچ كس از بانوان نباید با چار قد در معابر دیده شوند والا حكام در درجه اول مسئول و شدیداً مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت».
در پی این بخشنامه والیان ولایات به حاكمان شهرها ابلاغ كردند كه دقیقاً طبق مفاد بخشنامه ریاست وزراء عمل نمایند و در صورتی كه در انجام «این امر قصور نموده یا می‎نمایند حسب‎الامر ریاست وزراء از خدمت منفصل خواهند شد».
حاكمان شهرها نیز به دنبال این دستور دو جانبه و مؤكد، مردم را مخاطب خود قرار داده و اخطار كردند «اكیداً مقرر می‎گردد كه هیچ كس از بانوان نباید با چارقد در معابر دیده شود». حتی به سر كردن چارقد جرم شناخته می‎شد تا چه رسد به استفاده از چادر و روبند. مثلاً در كاشان حاكم شهر به مردم اخطار كرد كه از تاریخ نشر این اعلان الی پنج روز فرصت دارند كه نسبت به تبدیل پوشش زنان خود اقدام كنند و اگر بانوان به وضعیت فعلی ادامه دهند شدیداً تعقیب خواهند شد.
در اجرای هر چه دقیق‎تر بخشنامه نخست‎وزیر، حاكمان بعضی از شهرها تصمیم گرفتند برای كارهایی كه زنان به ناگزیر در خارج از منزل انجام می‎دادند، محدودیت اعمال كنند. حاكم كاشمر طی گزارشی به ایالت خراسان گوشه‎ای از این محدودیتها را كه علیه زنان محجبه به اجراء گذارده بر می‎شمرد. البته این اعمال محدودیتها از سوی دست‎اندركاران تنها شامل یك شهر نمی‎شده؛ بلكه بسیاری از شهرهای كشور را شامل می‎شد. گوشه‎ای از این اعمال محدودیتها عبارتند از: «راه ندادن زنان چادری به حمام و كنترل حمامی‎ها كه از این امر تخلف نورزند و اخطار به خانمهای محجبه و حتی آنهایی كه چارقد بر سر دارند كه چارقد خود را ترك نمایند»، أخذ «التزام از گاراژدارها كه زنان چادری را سوار نكنند ...»، جلوگیری از ورود زنان محجبه به مراكز زیارتی و ... این روشهای محدودیت‎آفرین پس از مدتی با خشونت جایگزین شد. به طوری كه، زنان چادری را به شهربانی جلب و به «محكمه احضار» می‎نمودند و حتی خانواده‎هایی را كه حاضر به كشف حجاب نبودند، از محل سكونت خود تبعید می‎كردند.
گام بعدی دولت در قبال مخالفین، مبارزه با روحانیت بود كه مانع عمده بر سر راه پیشرفت كشف حجاب در ولایات بودند و رهبری مردم را علیه كشف حجاب بر عهده داشتند.
در راستای این سیاست بخشنامه‎ای رمزی و سری از سوی وزارت كشور خطاب به استانداریها و فرمانداریها صادر گردید تا همراه با اجرای سیاست كشف حجاب «نسبت به تقلیل ارباب عمائم» و «تقلیل جواز عمامه و جلوگیری از روضه خوانی» به بهانه «خارج كردن خرافات از سر مردم آشنا نمودن ‌آنها به اجرای تمدن امروزه» كه «اساس سیاست داخلی دولت است اقدام نمایند». در پایان این بخشنامه مندرج است:‌ «به هیچ عنوان نباید در اجرای منویات دولت تعلل و تسامح شود».
در پی صدور این دستورالعمل، استانداران مناطق از فرمانداریها و بخشداریهای هر محل خواستند كه «در سال 1317 ـ سال جدید ـ در پروانه‎ها تجدید نظر نموده، حتی‎المقدور در عده آنها تقلیل گردد». بدین طریق، هم از دادن جواز عمامه به افراد جدید خودداری شد و هم شمار كسانی كه جواز روحانیت داشتند، كاهش یافت. محدود كردن حیطه عمل روحانیون به عنوان موانع عمده در راه اجرای كشف حجاب، همراه با به زندان انداختن و به تبعید فرستادن آنها، در پی سیاست قطع نفوذ متنفذین محلی كه در رأس آنها روحانیت بود صورت پذیرفت.
دو سال بعد، بخشنامه‎ای دیگر خطاب به فرمانداریها و استانداریهای سراسر كشور صادر می‎گردد كه در آن اقرار گردیده در اینمورد «اقدامات لازمه در تمام شهرستانها شده، لزوماً یادآور می‎گردد كه در قبال بخشها نیز همین‎گونه عمل گردد». یعنی حتی نسبت به روحانیت دهات كه حوزه عملكرد آنها بسیار محدود بوده، چشم پوشی نشده است. اقدامات دولت در قبال كاركنان و یا مأمورین اجرایی كه به عللی تسامح می‎ورزیدند نیز شایان توجه است. تهیه لیست از كسانی كه در جشنها و یا میهمانیها حاضر نمی‎شدند و قطع حقوق ماهیانه آنان، و در مراحل بعد منتظر به خدمت نمودن و در مواقع تكرار، انفصال از خدمات دولتی از جمله شگردهای دولت در قبال كاركنان متخلف بود. طبق اسناد موجود، این گونه برخوردها نسبت به كاركنان دولت از روستاها و بخشها گرفته تا شهرهای بزرگ اعمال می‎شد.
اینها نمونه‎های بود از برخورد دولت در قبال مخالفین و متخلفین. اما بعد از شهریور 20 و بازگشت دوباره حجاب این برخوردها در سطح وسیعی تنزل پیدا كرد، حتی دستورالعمل وزارت كشور در این تاریخ حاكی از آن است كه «رفتار و اقدامات مأمورین شهربانی باید با قوانین و مقررات جاریه كشور كاملاً مطابقت نموده با مردم از روی حسن سلوك و نزاكت رفتار نمایند» و نیز در خصوص شیوه برخورد مأمورین با زنهای محجبه صراحتاً دستور داده شده: «رفتار مأمورین خیلی با نزاكت بوده چادر از سر زنها بر ندارند ولی تذكرات لازم به آنها بدهند ...».
در مواردی كه به ناگزیر از سوی مأمورین اجرایی با زنان محجبه برخورد می‎شد، برخوردها به هیچ وجه نمی‎بایست جنبه خشونت و مستقیم داشته باشد؛ بلكه مأمورین شهربانی موظف بودند: «با نهایت متانت و بدون اعمال زور و به نحو مقتضی از قبیل جلوگیری از سوار كردن بانوان با چادر نماز در اتوبوسها و راه ندادن به سینماها و رستورانها و ادارات دولتی این موضوع را عمل نموده و نوعی انجام وظیفه نمایند كه ایجاد زحمت و شكایت ننماید».
پس از شهریور 1320، هنگامی كه حجاب دوباره در پوشش غالب زنان كشور نمایان شد، زمامداران به این نتیجه رسیدند كه نباید مانند گذشته عمل نمایند. گرچه شرایط ناشی از جنگ دوم بین‎الملل، در تحمیل این برخورد انعطاف‎آمیز به دولت بی‎تأثیر نبود؛ اما در مقابل، این شیوه برخورد غیر مستقیم و تبلیغاتی نتایج و اثرات دیرپایی برجای گذارد كه قطعاً با برخورد مستقیم و انتظامی این تأثیر ممكن نبود.

شهریور 1320 و واكنش‌های اجتماعی در برابر كشف حجاب

هجوم نیروهای متفقین به ایران در شهریور 1320 تأثیر آشكاری بر عرصه‎های سیاسی و اجتماعی كشور بر جای نهاد. رضا شاه تحت فشار انگلستان، به ناگزیر استعفا داد و از ایران رفت. با رفتن رضا شاه، بساط اصلاحات سیاسی و اجتماعی وی، تحمیل نظم اجباری و ... برچیده شد و روش استبدادی حكومت در ایران موقتاً پایان یافت. آزادی نسبی پس از شهریور 20 كه به مدت چند سال در ایران دوام یافت، سبب شد افكاری كه برای مدتی ناگزیر به سكوت شده بودند دوباره انتشار یابند و شرایطی به وجود آید تا حتی عوامل استبداد را به صورت ظاهر هم كه شده به محاكمه بكشانند. در راستای همین شرایط بود كه فرصت مناسبی برای بازگشت دوباره حجاب و حضور گسترده زنان محجبه در اجتماع پدید آمد.
مشكلات سیاسی و اجرایی ناشی از جنگ و اشتغال دولت به امور فوری‎تر و ضروری‎تر، در این بازگشت تأثیر اساسی داشت. این تغییر ناگهانی در وضعیت زنان، نشان می‎دهد جریان پیشرفت كشف حجاب در دوره رضا شاه بیشتر بر اساس زور و اجبار بوده و اقدامات تنبیهی بر اقدامات تبلیغی پیشی داشته است؛ بدون آن كه تمایلی به اجرای آن در بدنه اجتماع بوده باشد. اگر رضا شاه قضیه كشف حجاب را با تبلیغات تعقیب می‎كرد و نسبت به زنان محجبه شدت عمل به خرج نمی‎داد، شاید گرایش مجدد به سوی حجاب از سوی كسانی كه چند سال كشف حجاب كرده بودند، به این اندازه چشمگیر نمی‎بود. به طوری كه زنان بی‎حجاب برای مدتی فقط در شهرهای بزرگ و آن هم در مناطق مرفه‎نشین به چشم می‎خوردند. به دنبال این بازگشت، شرایط به گونه‎ای دگرگون شد كه عبارت مغازه‎ها نیز تغییر كند: بسیاری از فروشگاهها اعلام داشتند به خانمهای بی‎حجاب جنس نمی‎فروشیم، همان طور كه شش سال قبل این شعار كاملاً برعكس بود یعنی به زنان چادری و با حجاب جنس فروخته نمی‎شد. فاصله بین فروخته می‎شود و فروخته نمی‎شود، تقریباً شش سال بود. بسیاری از دختران با حجاب كه به سبب داشتن حجاب از رفتن به مدارس منع شده بودند اینك با حجاب به مدرسه می‎رفتند و آزادانه به تحصیل علم و دانش مشغول بودند.
پیتر آوری، مدعی است عاملی كه زنان را به حجاب مجدد سوق داد بیشتر ناشی از فقر مالی بود، تا عقاید مذهبی. این گفته مصداقی ندارد چرا كه حجاب یك واجب شرعی است و زن مسلمان از فقیر و غنی سعی بر رعایت آن دارد. به همین علت است كه می‎بینیم همزمان با روی آوردن مردم به شعائر مذهبی، بازگشت به حجاب به عنوان یكی از شعائر مذهبی مطرح می‎شود تا صرفاً به عنوان یكی از شعائر سنتی؛ هر چند در ایران این دو قضیه ارتباط مستقیمی با یكدیگر دارد.
در دوره استبداد رضاشاهی از هیچ‎اقدامی برای كاهش مجالس مذهبی خودداری نمی‎شد. به بهانه بیرون كردن خرافات از ذهن مردم و سوق دادن زنان به سمت كشف حجاب ادعا می‎كردند كه این مجالس موانعی بر سر راه پیشبرد كشف حجاب است و برگزاركنندگان آن را با محدودیتهایی مختلفی روبرو می‎ساختند. اینك فرصتی به دست آمده بود تا دوباره این مجالس رونق یابند و در كنار برنامه‎های مذهبی به تبلیغ حجاب و منع بی‎حجابی بپردازند. حتی بعد از مدتی با مدارس دخترانه‎ای كه به سبك جدید آموزشی تأسیس گردیده بود، به عنوان مظاهر بی‎حجابی به مخالفت برخاسته، در تعطیلی آن بكوشند.
بازگشت دوباره حجاب و مبارزه با مدارس جدید موجی از نگرانی را در محافل روشنفكری برانگیخت. روزنامه ترقی با اشاره به اطلاعیه‎ای كه در قم منتشر گردیده و در آن از مردم درخواست شده دختران خود را به رعایت حجاب ملزم نمایند، آن را یك سیر قهقرایی و ارتجاعی تلقی كرده، از مردم می‎خواهد مواظب این جریان باشند. همین روزنامه در شماره اذرماه خود در مقاله‎ای با عنوان «مدارس دختران را می‎بندند» اظهار می‎دارد: «از دوره دیكتاتوری دو چیز باقی مانده بود كه كفاره گناهان شاه سابق محسوب می‎شود یكی تعلیمات دخترانه و یكی اتحاد لبس و (كشف حجاب) و این دو هم در دوره دموكراسی از بین رفت». سپس بازگشت مجدد حجاب را مورد انتقاد قرار داده، می‎نویسد:
چندی قبل كه [این زنان] از صدقه سر پهلوی به خانمی و بانویی رسیدند و سری توی سرها در آوردند و به لباس آدم‎ها درآمدند حالا چطور شده كه باز تغییر ماهیت داده و صدبار بدتر و مفتضح‎تر از ادوار قبل خود را در كیسه‎های سیاه [پوشانده] و در خیابان و بازار و كوچه جولان می‎دهند؟
این روزنامه آنگاه، به بسته شدن مدارس جدید توسط طرفداران حجاب و مخالفان بی‎حجابی در شهرهای كشور اشاره كرده و می‎افزاید: «چند روز پیش از خرمشهر اطلاع دادند كه آخرین مدرسه دخترانه آنجا را بستند. همچنین در كاشان و یزد و غیره مدارس دخترانه بسته شده و یا در شرف بسته شدن است...».‌
این برخوردهای تفریطی در مقابل برخوردهای افراطی رضاشاه، به زودی ضایعات خود را نشان داد . موقعیت به وجود آمده ناشی از شرایط جنگی به دولت فرصت نداد تا به مقابله با بازگشت حجاب بپردازد. مأمورین وظیفه داشتند از به كار بردن اهرم فشار خودداری نمایند و چنانچه به اعمال فشار می‎پرداختند به آنها تذكر داده می‎شد. حتی اوضاع به گونه‎ای تغییر یافت كه تقاضا شد مأمورینی كه قبلاً با زنان محجبه به خشونت رفتار كرده بودند محاكمه شوند. سندی در دست داریم كه نشان می‎دهد زنان محجبه یزد از برخوردهای نابه‎هنجار مأمورین شهربانی كه موجب فلج شدن، سقط جنین و مرگ زنها و مضروب شدن آنها در گذشته شده بود، شاكی شده و عرض حال خود را به مجلس شورای ملی فرستاده، خواسته‎اند انتقام آنها را از « این جابران بگیرند» و مجرمان را به چنگال عدالت و قانون بسپارند و آنها را محاكمه كنند.
معاونت اداری مجلس نیز عین این شكایت را به وزارت كشور ارسال می‎كند. از طرف وزیر كشور نیز شخصاً دستور رسیدگی و اقدام مقتضی، به فرمانداری یزد صادر می‎گردد. شكایت‎نامه یك سیر بوروكراسی را طی می‎كند و در پایان به بهانه آنكه «كاركنان سابق شهربانی در یزد بر مصدر امور نیستند» بایگانی می‎شود و پرونده اداری آن مختومه اعلام می‎گردد. اما همین مكاتبات ظاهری ناشی از شرایطی است كه بعد از شهریور 1320 برای بازگشت مجدد حجاب و جلوگیری از رفتار خشن مأمورین و اجرای سیاست تبلیغ به جای سیاست تنبیه از سوی دولت صورت می‎گیرد. وگرنه اگر چنین موقعیتی فراهم نمی‎آمد نه شاكیان جرأت ارسال چنین شكایتی می‎كردند و نه در صورت چنین شكایتی، اینان دستور رسیدگی و اقدام مقتضی صادر می‎نمودند.
حتی در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، هنگامی كه قوام‎السلطنه وزرای خود را به مجلس معرفی نمود؛ عباس میرزا اسكندری به عنوان مخالف سخن گفت و بعد از اعتراض نسبت به انتخاب محمود جم، عامل كشتار وقایع مشهد در تیرماه 1314 به سمت وزیر جنگ، اظهار نمود كه محمود جم باید به دیوان كشور برای محاكمه فرستاده شود. اگرچه مسئله برخورد با محمود جم و مخالفت با وی تنها در مجلس شورا انعكاس یافت، اما، طرح این نقطه‎نظرات، به همراه بازگشت حجاب تغییر دیدگاه‎های مسئولین كشور را نشان می‎دهد. این نكته را می‎توان از نامه محرمانه وزیر كشور به نخست‎وزیر پس از شهریور 1320 دریافت.
با این همه، بیشترین نگرانی مسئولین و مجریان طرح از بابت وضع مردان است تا وضع زنان. به همین منظور، وزیر كشور درخواست می‎كند چنانچه «مصلحت و مقتضی باشد اجازه فرمایند به شهربانی كل و استانداریهای مربوطه دستور داده شود متخلفین را طبق قانون جداً تعقیب و به كیفر برسانند». و در پایان آمده است «بدیهی است این ترتیب شامل حال مردان بوده و مربوط به چادر نماز و چادر سیاه نیست كه بنا به مقتضیات وقت فعلاً به هیچوجه جلوگیری نمی‎شود».
برخورد با مردان در حقیقت برخورد با زنان نیز بود. چرا كه مردان همواره مانع اصلی بر سر راه كشف حجاب و پیشبرد آن بوده‎اند. به همین علت بود كه كشف حجاب زنان را از اتحاد شكل البسه مردان آغاز كردند. برای آن كه كسی با آن مخالفت نكند و در صورت مخالفت، در مقابل قانون ایستاده باشد و بهتر بتوان با او برخورد كرد؛ در 6 دی ماه 1307 قانون اتحاد شكل البسه را به تصویب مجلس رساندند و از اول فروردین 1308 به اجرا در آمد. پس از چند سال كه از اجرای این قانون گذشت و شرایط مهیا شد به سراغ زنها رفتند و كشف حجاب را با فرمانی دولتی بر آنها تحمیل كردند.
عقب‎نشینی تاكتیكی مسئولین كشور را كه در حقیقت یك گام به عقب دو گام به جلو بود، می‎توان از سخنان محمدرضا شاه دریافت؛ آنجا كه می‎گوید: «ما ترجیح می‎دهیم موضوع طبیعی انجام گیرد نه با فشار» و یا «در زمان حاضر باید برنامه‎های جدیدی تهیه نموده و با شیوه‎های بیشتر دموكراتیك اقدام نمود».
28 مرداد 1332، نقطه آغازین اعمال شیوه‎های دموكراتیك مورد اشاره شاه است. سالی كه رژیم كاملاً بر اوضاع سیاسی مسلط شد. اما علیرغم این تسلط، رویه قبلی برای پیشبرد این جریان دنبال نشد؛ بلكه با تبلیغات وسیع، به خصوص از جانب كانونها و انجمنهای زنان و از طریق رسانه‎های گروهی این برنامه دنبال شد.
آن انجمنها و كانونها كه در آن برهه به طرز چشمگیری رشد یافته بودند؛ در سال 1338 با تشكلی جدید و تحت عنوان «انجمن زنان ایران» به سرپرستی اشرف پهلوی شكل گرفت. در سال 1345 این تشكیلات گسترش یافت و به نام «سازمان زنان ایران» معروف گردید. از جمله فعالیتهای این سازمان، درخواست حق نمایندگی برای زنان بود كه در سال 1341 مطرح شد و در در سال 1346 به ثمر رسید. در این سال شش زن وارد مجلس شورای ملی و دو زن وارد مجلس سنا شدند.
با ایجاد این سازمان، كلیه فعالیتهای زنان از طریق وسایل تبلیغاتی سازماندهی شد. اكثریت روزنامه‎ها و مجلات و بسیاری از برنامه‎های رادیو و تلویزیون و سینما، به سمتی حركت می‎كرد كه در خیابانهای ایران «دیگر ساك‎های سیاه در حال راه رفتن به چشم نخورند» و توریستها و مسافرین خارجی بتوانند آزادانه زن ایرانی را كه در سایه اعلیحضرت همایونی به پای خواهران اروپایی خود رسیده، تماشا كنند».
متأسفانه اجرا و تداوم طرح كشف حجاب در دوره رضا شاه و فرزندش تأثیر مثبتی در زندگی زن ایرانی به جای ننهاد. اگر زن ایرانی را از حصار كوچكتری نجات دادند؛ در عوض او را وارد حصار بزرگتری كردند كه بسیاری از ارزشهای زن بودن و مادر بودن خود را از دست می‎داد. حصاری كه انواع و اقسام مدهای غربی را به او تحمیل می‎كرد و هر چه برایش می‎ساختند می‎پذیرفت. نسلی كه راهبری این گروه را بر عهده داشتند دیگر از میان روشنفكران و تحصیل‎كردگان بانی طرح كشف حجاب نبودند كه هشدار دهند تا این حد از ظواهر و مظاهر غربی تقلید نكنند. پیامدهای ناشی از این تقلید كوركورانه در همه عرصه‎های اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی جامعه ایران تنیده شد.
پیامدها در دوره‎ای به بار نشست كه شرایط دموكراتیكی بر انتخاب نوع پوشش بانوان حاكم بود، نه شرایطی كه چادر را به زور از سر زن ایرانی می‎گرفتند، اگر ارزشی داشت، ضبط می‎كردند و اگر ارزشی نداشت، پاره می‎كردند و به دور می‎انداختند. شاید گفته شود كشف حجاب موجب حضور زنان در عرصه اجتماع گردید و در پی آن باعث افزایش سطح سواد و معلومات عمومی زنان شد. ممكن است روی آوردن بانوان به مشاغل درمانی و آموزشی را از ثمرات كشف حجاب بیانگارند. در مقابل از لطمات آن نمی‎توان غافل بود. دور شدن نسل جدید از نسل قدیم، و اختلاف عمیق بین دو فرهنگ كه هر یك دیگری را متهم می‎كرد؛ همچنین افزایش سطح بی‎بندوباری به واسطه تبعیت صرف از ظواهر فرهنگی غرب، حاكی از آن است كه این حضور با قاعده و ضابطه معینی نبوده است. وگرنه، این همه عواقب سوء بر آن مترتب نمی‎گشت. اگر كشف حجاب به برداشتن روبنده و نقاب ختم می‎شد و آنگاه زنان وارد صحنه‎های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می‎شدند شاید نتایج و دستاوردهای دیگری داشت و پس از مدتی فرهنگ كشف حجاب به فرهنگ برهنگی تبدیل نمی‎شد. ضمن آنكه لازمۀ افزایش سطح سواد و خصوصاً حضور زن در اجتماع كشف حجاب نبود.
منبع مقاله :
كشف حجاب، زمینه‎ها، واكنشها و پیامدها ، مهدی صلاح، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1384 ، ص 177 تا 207