مؤلف: جواد امين خندقي




 
ابتدا تصور مي شد که پيشرفت هاي فني و صنعتي شدن، راهي براي تحقق رؤياهاي نامحدود انسان در جهان محدود است. پيشرفت ها در اين حوزه باعث به وجود آمدن انقلابي ماشيني در تمام حوزه هاي علوم تجربي شد و نتايج شگرفي به بار آورد. ديري نپاييد که اين رؤياي شيرين انسان معاصر، به کابوسي تبديل شد که تنهايي و غربت او را به ارمغان آورد. جهاني در سيطره ي تکنولوژي که باعث شد از انسان، نمايي خالي باقي بماند. در اين جامعه روز به روز ارتباط ميان انسان ها کاهش يافت، رسانه ها مفاهيم را به بازي گرفتند و در اين ميان، انسان، سرگردان و تنها شد. اين نگرش انتقادي نسبت به تکنولوژي و دنياي مدرن، ذهن بسياري از صاحب نظران را به خود مشغول کرد و تا به امروز، گفتارها و نوشتارهاي فراواني در اين حوزه منتشر شده است. همين دغدغه را مي توان در مضمون دسته اي از فيلم ها نيز مشاهده کرد؛ فيلم هايي که داستان انساني را روايت مي کنند که سرگشته و بي هويت در ميان هجمه ي تکنولوژي غرق شده و خود را فراموش کرده است.
سه گانه ي « ماتريکس » (1) و انيميشن آن با نام « انيماتريکس » (2) نمونه اي روشن براي اين مضمون است. در اين مجموعه فيلم، انسان ها به بردگي روبات ها درمي آيند. داستان چگونگي استقلال ماشين ها و تسلط بر انسان ها و بخش هاي ناگفته ي داستان در انيميشن بيان مي شود. پس از اختراع هوش مصنوعي از سوي انسان، روبات ها در تمام شئون انساني به کار گرفته مي شوند و کارهاي او را انجام مي دهند. رفتار انسان با روبات ها به نحوي توهين آميز است و در اتفاقي غيرقابل پيش بيني، يک روبات به صاحبش حمله مي کند و او را مي کشد. پس از اين حادثه، انسان ها تصميم مي گيرند روبات ها را در تمام جهان از بين ببرند و آن ها را به درياها مي ريزند. روبات هاي باقي مانده شهر جديدي براي خود مي سازند و شروع به تکثير نسل خود مي کنند.
جنگي دوباره ميان انسان ها و ماشين ها رخ مي دهد و اين بار انسان ها به سختي شکست مي خورند. انسان ها براي آن که انرژي خورشيد را از ماشين ها بگيرند، آسمان را با بمب هاي دودزا براي هميشه تاريک مي کنند و پس از آن ماشين ها به منبع جديد انرژي يعني انسان روي مي آورند. انسان ها در دنياي جديدِ ماشيني، ديگر به دنيا نمي آيند؛ بلکه در مزرعه هاي بي انتها کشت مي شوند و زماني که جسم آن ها به اندازه کافي رشد کرد، کشته شده و انرژي بدن آن ها همچون يک باتري مورد استفاده قرار مي گيرد؛ در حالي که جسم انسان ها در کشتزارها قرار دارند، ذهن آنان در برنامه اي کامپيوتري به نام « ماتريکس » قرار دارد. فيلم « من، روبات » (3) جريان مشابهي را به تصوير مي کشد. کامپيوتر مادري که تمام روبات ها را کنترل مي کند، خودمختار شده و بر انسان ها مي شورد و جنگي ميان انسان ها و روبات ها رخ مي دهد.
يکي ديگر از آثار در اين زمينه، مجموعه فيلم هاي « نابودگر » (4) است که چهار قسمت از آن تا به حال اکران شده است. انسان به مرحله اي از تکنولوژي مي رسد که هوش مصنوعي را ايجاد مي کند. اين پديده ي جديد در تکنولوژي کامپيوتري پيشرفته به نام « شبکه ي آسمان » استفاده مي شود که قرار است براي فعاليت هاي نظامي - جاسوسي استفاده شود.
روزي که اين کامپيوتر راه اندازي مي شود، ناگهان دچار يک اختلال مي شود و پس از آن به خود استقلالي مي رسد و تمام ماشين هاي نظامي را عليه انسان ها مي شوراند. اين واقعه، باعث ايجاد جنگ اتمي عظيمي مي شود و در نبرد ميان ماشين ها و انسان ها، جوامع انساني نابود شده و عده ي زيادي کشته مي شوند و عده اي هم به بردگي ماشين ها درمي آيند و فقط تعداد اندکي از انسان ها در آخرين جبهه عليه ماشين ها مقاومت مي کنند.
در فيلم « چشم عقاب » (5) دولت، سيستم کامپيوتري بسيار پيشرفته اي براي کنترل و امنيت طراحي مي کند که تمام حرکات انسان ها را تحت کنترل دارد. اين سيستم به قصد کمک به برقراري امنيت اجتماعي ايجاد مي شود؛ ولي پس از مدتي خودمختار مي شود و قصد دارد افراد بلند پايه ي کشوري را ترور کند و حکومت بر انسان ها را در دست گيرد.
در فيلم « بدل ها » (6) شرکتي براي آسايش و رفاه انسان ها روبات هايي به عنوان بدل مي سازد. هر فرد با قرار گرفتن در دستگاه کنترل کننده روبات در منزلش، بدل را کنترل مي کند و با آن به کارهاي روزمره اش مي پردازد. جايگزيني اين روبات ها به تدريج، انسانيت و تعامل انسان ها را با يکديگر از بين مي برد.
شخصيت هاي اصلي در فيلم « جاده ي انقلابي » (7) نمونه هاي انساني براي آسيب هاي شخصيتي جامعه ي مدرن هستند. ويژگي هاي جامعه ي مدرن اين افراد را دچار يکنواختي و مشکلات عاطفي و شخصيتي کرده است. به همين دليل سعي مي کنند راه برون رفتي از اين موقعيت پيدا کنند و رها شوند. هر کدام از اين افراد براي تغيير زندگي راکد خود تلاش مي کنند و چون توانايي حل اين بحران را ندارند با انجام کارهاي اشتباه به دنبال فرار از آن هستند.
سه گانه ي « پليس آهني » (8) جامعه اي مدرن را نشان مي دهد که مرهون تکنولوژي است؛ اما هم زمان با اين پيشرفت ها انسان بودن کم رنگ شده است. تا جايي که انسان هاي جامعه ي معاصر، افرادي خشن، سودجو و عاري از عواطف انساني هستند. جرم و جنايت در اين جامعه بيداد مي کند و ماشين ها جايگزين تمام شئونات مختص به انسان شده اند.
شخصيت هاي فيلم « باشگاه کتاب جين آستن » (9) زن هايي هستند که در جامعه ي کنوني دچار مشکلات فراوان خانوادگي و شخصيتي شده اند. اين گروه براي تسکين برخي مشکلاتشان دوره اي براي خواندن رمان هاي « جين آستن » (10) برگزار مي کنند. جين آستن نويسنده اي انگليسي است که آثارش بر ادبيات غربي، بسيار تأثير گذارده است. شناخت او از زندگي زنان و مهارتش در گوشه و کنايه ها، او را به يکي از مشهورترين رمان نويسان عصر خودش تبديل کرده است.
نکته ي قابل توجه در اين فيلم آن است که عامل بروز اين مشکلات، زندگي ماشيني است. اين مطلب را مي توان از سکانس ابتدايي و نشان دادن درگيري هاي اين افراد با مظاهر زندگي مدرن مشاهده کرد؛ زيرا سکانس هاي ابتدايي معمولاً براي معرفي شخصيت هاي داستاني استفاده مي شود و مي توان همين سکانس را نشان دادن دليل مشکلات اين افراد در سکانس هاي بعدي دانست.
گروهي از خانواده ها در فيلم « دهکده » (11) پس از شناخت آسيب هاي زندگي مدرن و جامعه ي شکل گرفته بر پايه ي تکنولوژي، تصميم مي گيرند مانع ورود نسل خود به دنياي مدرن شوند و آنان را در فضايي سنتي و روستايي حفظ کنند. براي رسيدن به اين هدف، روستايي در ميان جنگلي انبوه ايجاد مي کنند و با ساختن خرافاتي مبني بر وجود موجودات آدم خوار در اطراف دهکده، مانع خروج انسان ها از اين مکان مي شوند. بزرگان اين روستا، هدف از اين کارها را حفظ نسل خود از فساد دنياي مدرن پيشرفته مي دانند.
نمونه هاي آمده در اين مقاله به شکلي نمادين يا مستقيم، خطر تکنولوژي را براي انسان گوشزد مي کنند. آن چه در اين نوشتار به عنوان خطر تکنولوژي براي انسان و انسانيت بيان شد به اين معنا است که تکنولوژي با پيشرفت هاي خود به مرور، پاسخ گوي تمامي نيازهاي انسان خواهد بود و همين عامل باعث قطع ارتباط ميان انسان ها و وابستگي بيش از حد به ماشين ها مي شود. هم چنين انسان با اتکاي به تکنولوژي، خود را از ديگر امور هم چون مسائل ديني بي نياز مي بيند و به اشتباه تصور مي کند که مي تواند تمام نيازها و جنبه هاي حيات خود را پاسخ دهد. اين پروسه به تدريج، برخي از خصوصيات انساني را کم رنگ مي کند و از بين مي برد و اين، همان بحراني است که بشر معاصر را تهديد مي کند.
ناگفته نماند که هدف از اين مقاله، کتمان فايده هاي تکنولوژي نيست. به طور قطع، پيشرفت براي برآورده ساختن امکانات زيستي، امري ضروري است؛ ولي نکته ي مهم آن است که نبايد از لوازم و پيامدهاي اين پيشرفت ها غافل بود و بايد همراه تدوين برنامه هاي توسعه صنعتي، نظام اخلاقي و انسانيِ مناسب با شرايط جديد وضع شود تا افراد جامعه بتوانند با تقويت خصوصيات انساني پذيرفته شده توسط عقل و نقل، دنبال پيشگيري از آسيب هاي زندگي مدرن باشند.

پي‌نوشت‌ها:

1. The Matrix
2. The Animatrix
3. I, Robot
4. The Terminator
5. Eagle Eye
6. Surrogates
7. Revolutionary Road
8. RoboCop
9. The Jane Austen Book Club
10. Jane Austen
11. The Village

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول